بخش اول: تهذیب نفس

مفاسد و نتایج فردی و دینی

مفاسد و نتایج فردی و دینی

‏ ‏

ذلت و اسارت در برابر دیگران

‏بدان که انسان اگر مقهور در تحت سلطۀ شهوت و هواهای نفسانیه‏‎ ‎‏گردید، رقیت و عبودیت و ذلت در او به قدر مقهوریتش در تحت‏‎ ‎‏سلطۀ آنها زیاد شود. و معنی عبودیت از کسی، خضوع تام و‏‎ ‎‏اطاعت از اوست. و انسان مطیع شهوات و مقهور نفس امّاره بندۀ‏‎ ‎‏فرمانبر آنهاست؛ و هرچه آنها امر کنند، با کمال خضوع اطاعت‏‎ ‎‏کند. و در پیشگاه آنها عبد خاضع و بندۀ مطیع گردد تا کار به جایی‏‎ ‎‏رسد که اطاعت آنها را مقدم دارد بر اطاعت خالق سموات و‏‎ ‎‏ارض، و بندگی آنها را برگزیند بر بندگی مالک الملوک حقیقی. و‏‎ ‎‏در این حال عزت و حریت و آزادمردی از قلبش‏‏[ ‏‏رخت‏‏]‏‏ بندد، و‏‎ ‎‏غبار ذلت و فقر و عبودیت بر چهرۀ قلبش بنشیند، و خاضع اهل‏‎ ‎‏دنیا گردد و قلبش در پیش اهل دنیا و صاحبان حشمت سجده کند‏‎ ‎‏و از برای به دست آوردن مشتهیات نفسانیۀ خود؛ از همنوع خود‏‎ ‎‏ذلتها و منّتها کشد و خواریها در راه تعمیر بطن و فرج برد؛ و تا اسیر‏‎ ‎‏بند شهوت و نفس است، از هیچگونه خلاف شرف و فتوّت و‏‎ ‎‏حریتی مضایقه نکند؛ و سر به زیر بار اطاعت هر کس و ناکس‏‎ ‎‏درآورد، و از هر ناچیز منت کشد به مجرد احتمال حصول مطلوب‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 133

‏پیش او، گرچه آن شخص از سایر خلق بی ارزش تر و پست تر‏‎ ‎‏باشد و احتمال موهوم باشد. و گویند «وهم» در باب طمع حجت‏‎ ‎‏است. آنهایی که بندۀ دنیا و شهوت خویش اند و طوق بندگی هوای‏‎ ‎‏نفس را در گردن نهادند، بندگی از هر کسی که دنیا را پیش او سراغ‏‎ ‎‏دارند، یا احتمال می دهند، می کنند و خاضع او می شوند. و اگر در‏‎ ‎‏ظاهر زبان منیّت و عفت نفس گشایند، تدلیس محض است، و‏‎ ‎‏اعمال آنها و اقوال آنها این کلام را تکذیب کنند. و این اسارت و‏‎ ‎‏رقیت از اموری است که انسان را همیشه در زحمت و ذلت و رنج و‏‎ ‎‏تعب دارد. و انسان با شرف و عزت نفس باید با هر وسیله و‏‎ ‎‏جدیت خود را از آن پاک و پاکیزه کند.‏

‏     ... و اما علم، به آن است که انسان به نفس خود بفهماند و به‏‎ ‎‏قلب خویشتن برساند که مخلوقات دیگر چون خود ضعیف و‏‎ ‎‏محتاج و فقیر و بینوا هستند؛ و آنها نیز مثل خود من در تمام امور‏‎ ‎‏جزئیه و کلیه محتاج به غنی مطلق و قادر توانا هستند؛ و آنها قابل‏‎ ‎‏آن نیستند که حاجت کسی را برآورند، و کوچکتر از آن هستند که‏‎ ‎‏نفس به آنها متوجه گردد و قلبْ خاضع آنها گردد، و همان قادر‏‎ ‎‏توانایی که به آنها عزت و شرف و مال و منال داده قادر است به هر‏‎ ‎‏کس بدهد.(183)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

افزایش نگرانی و عدم اطمینان قلبی

‏کاری بکنید نگرانیها رفع بشود، نه زیاد کنید نگرانیها را. هر چه‏‎ ‎‏بروید جلو، نگرانیها زیاد می شود.‏

‏     کاری بکنید که این پرده هایی که بین شما و بین خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی است اینها کنار زده بشود. پردۀ بزرگ، خودتان هستید. انسان‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 134
‏خودش حجاب است. تو خود حجاب خودی. فکر بکنید بخواهید‏‎ ‎‏اطمینان قلبی پیدا کنید. بخواهید آسایش داشته باشید؛ نه تزلزل و‏‎ ‎‏نگرانی. انسان در همین دنیا هم این نگرانیها در جهنم انسان را نگه‏‎ ‎‏می دارد. این نگرانیهایی که برای انسان است یک بابی از جهنم‏‎ ‎‏است. کوشش کنید این نگرانیها رفع بشود. رفع شدن نگرانیها به‏‎ ‎‏این نیست که یک پُست اگر دارید دو تا داشته باشید. نه، اضافۀ‏‎ ‎‏نگرانی است. کاری بکنید که این وحشتِ نَفْسی که در انسان‏‎ ‎‏هست، این نگرانی و این چیزهایی که دنبال این خودخواهیهاست،‏‎ ‎‏اینها رفع بشود. خودتان را از بین بردارید. خودتان حجابید. اگر‏‎ ‎‏خودتان را از بین برداشتید، تمام نگرانیها تمام خواهد شد. همۀ‏‎ ‎‏این نگرانیها ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ آدم خیال می کند من که دارم کوشش می کنم و‏‎ ‎‏می خواهم در این پست باشم، برای خدا می خواهم این کار را‏‎ ‎‏بکنم. این خیالاتی است که انسان می کند. انسان چون خودش را‏‎ ‎‏خیلی دوست دارد، خیال می کند که هر کاری که می کند خوب‏‎ ‎‏است، و هر کاری که می کند برای خداست. لکن اگر خودش را‏‎ ‎‏عرضه کند به یک کسی که خدا را می شناسد، آن وقت به او‏‎ ‎‏می فهماند که نه، کار تو برای خودت بوده. همۀ کارها برای خودت‏‎ ‎‏است. اگر رسیدی به آن جایی که این خود را کنار بگذاری و کار‏‎ ‎‏بکنی، آن کار برای خود نیست. قهراً وقتی خود نباشد، دیگر نزاع‏‎ ‎‏هم نیست، دعوا هم نیست. انبیا باهم نزاع نداشتند. همۀ انبیا اگر‏‎ ‎‏جمع بشوند در یک جایی باهم هیچ اختلافی ندارند؛ برای اینکه‏‎ ‎‏وجهه وجهۀ واحد است و خودْ کنار رفته است؛ دیگر خودی در‏‎ ‎‏کار نیست: ‏جُزنَا وَهِیَ خامِدَةٌ‎[1]‎‏ این روایتی است که می فرماید که ما از‏‎ ‎‏این صراط ـ این صراط را می گویند که در متن جهنم است. یعنی رو‏‎ ‎
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 135
‏نیست مثل اینکه آب از زیرش می رود. وسط است. مثل یک پلی‏‎ ‎‏که وسط آب غرق شده باشد. محیط هست جهنم بر صراط. و شما‏‎ ‎‏باید از آنجا عبور کنید. نه اینکه آن بالا هست و ما می افتیم تویش.‏‎ ‎‏خیر، وسط است. مؤمن وقتی که می خواهد عبور کند، عبور باید‏‎ ‎‏بکند، جهنم برای او هم هست، لکن جهنم صدا می کند که نور من‏‎ ‎‏را داری از بین می بری، زود رد شو ـ در روایات ماست که انبیا ـ که‏‎ ‎‏ائمه علیهم السلام فرموده اند این راجع به همۀ اولیاست ـ که «ما از‏‎ ‎‏صراط گذشتیم در صورتی که خاموش بود جهنم: ‏جُزْنا وَهِیَ خامِدَةٌ‎ ‎‏برای اینکه این خمود از خود شروع می شود. وقتی جهنم در خود‏‎ ‎‏آدم خامد است، آن جهنم هم برایش خامد است. آن جهنمی که به‏‎ ‎‏ما می رسد اینی است که از خودمان درست کردیم. هیچ چیز ما‏‎ ‎‏نمی بینیم اضافه از آنکه خودمان کردیم: ‏ذلِکَ بِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ‎[2]‎‏ ما‏‎ ‎‏خودمان درست کردیم جهنم را. در روایت است که پیغمبر اکرم‏‎ ‎‏وقتی به معراج رفتند، دیدند که در بهشت یک دسته ای هستند که‏‎ ‎‏مشغول کار هستند: گاهی می ایستند، گاهی مشغول می شوند.‏‎ ‎‏سؤال کرد از جبرئیل که قصه چه است؟ گفته بود اینها اعمال مردم‏‎ ‎‏است؛ وقتی که اینجا می رسد مصالح است، اینها عمل می کنند.‏‎ ‎‏وقتی آنها از کار باز می مانند، اینها هم رها می کنند.‏‎[3]‎‏ هیچ چیز از‏‎ ‎‏خارج به شما نمی رسد. هرچه هست از خود شماست. کوشش‏‎ ‎‏کردند انبیا و خدای تبارک و تعالی همۀ انبیا را فرستاده برای اینکه‏‎ ‎‏شما را از این ورطه نجات بدهد. از اینکه خودتان دارید درست‏‎ ‎‏می کنید. از اینکه خودتان مهیا کردید برای آن عالم. همۀ انبیا‏‎ ‎‏آمده اند که ما را نجات بدهند از این چیزی که خودمان با دست‏‎ ‎
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 136

‏خودمان درست کردیم. و کم موفق شدند. چه هواهای نفسانی ما‏‎ ‎‏غلبه کرد بر دعوتهای آنها.(184)‏

28 / 12 / 59

*  *  *

‏ ‏

ایجاد بیماری خودبینی

‏یک آقای محترمی که یک وقت پیش من ـ در خیلی وقت پیش از‏‎ ‎‏این ـ آمده بود، من دیدم تمام فرمایش آقا راجع به جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی این است که به فتوای من گوش نمی دهند، به حکم من‏‎ ‎‏گوش نمی دهند؛ میزان حکم من است، نه میزان حکم خدا. و این‏‎ ‎‏یک مرضی است که در همه هست، مگر اینکه خدا انسان را نگه‏‎ ‎‏دارد و خدا هم انسان را نگه نمی دارد، مگر اینکه خود انسان‏‎ ‎‏وسائلش را فراهم کند. نمی شود نشست که من را خدا مُهذَّب کند.‏‎ ‎‏خدا وسائل تهذیب را در اختیار ما گذاشته است و تهذیب، عملی‏‎ ‎‏است که ما باید انجام بدهیم، این محوَّل به کسی نیست، به خود‏‎ ‎‏ماست.(185)‏

28 / 4 / 62

*  *  *

‏ ‏

خطر علم و مقام برای نفس غیرمهذّب

‏تزکیه برای این است که نور هدایت در انسان واقع بشود. تا تزکیه‏‎ ‎‏نشدید، طغیان برای شما حاصل خواهد شد. تا تزکیه نشده اید،‏‎ ‎‏علم برای شما خطرناک است، خطرناکتر از هر چیزی. تا تزکیه‏‎ ‎‏نشده اید، مقام برای شما خطرناک است و شما را به هلاکت دنیایی‏‎ ‎‏و اخروی می کشاند.(186)‏

11 / 3 / 60

*  *  *


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 137

هواهای نفسانی مانع درک قرآن

‏انگیزه، تزکیه است برای فهم کتاب و حکمت. هر نفسی نمی تواند‏‎ ‎‏این نوری را که از غیب متجلی شده است و متنزل شده است و به‏‎ ‎‏شهادت رسیده است ادراک کند. تا تزکیه نباشد تعلیم کتاب و حکمت‏‎ ‎‏میسور نیست؛ باید تزکیه بشود نفوس از همۀ آلودگیها؛ که بزرگترین‏‎ ‎‏آلودگی عبارت است از آلودگی نفس انسان و هواهای نفسانیه که‏‎ ‎‏دارد. مادامی که انسان در حجاب خود هست، نمی تواند این قرآن را‏‎ ‎‏که نور است و به حسب فرمایش خود قرآن نور است، نور را کسانی‏‎ ‎‏که در حجاب هستند و پشت حجابهای زیاد هستند، نمی توانند‏‎ ‎‏ادراک کنند، گمان می کنند که می توانند؛ لکن نمی توانند. تا انسان از‏‎ ‎‏حجاب بسیار ظلمانی خود خارج نشود، تا گرفتار هواهای نفسانی‏‎ ‎‏است، تا گرفتار خود بینیهاست، تا گرفتار چیزهایی است که در باطن‏‎ ‎‏نفس خود ایجاد کرده است از ظلماتی که ‏بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ‏ است، لیاقت‏‎ ‎‏پیدا نمی کند که این نور الهی در قلب او منعکس بشود. کسانی که‏‎ ‎‏بخواهند قرآن را بفهمند و محتوای قرآن را، نه صورت نازل کوچکش‏‎ ‎‏را، محتوای قرآن را بفهمند و طوری باشد که هر چه قرائت کنند بالا‏‎ ‎‏بروند و هر چه قرائت کنند به مبدأ نور و مبدأ اعلی نزدیک شوند،‏‎ ‎‏این نمی شود الاّ اینکه حجابها برداشته بشود و «تو خود‏‎[4]‎‏ حجاب‏‎ ‎‏خودی» باید از میان برداری این حجاب را، تا بتوانی این نور را به آن‏‎ ‎‏طور که هست و انسان لایق است برای ادراک او، ادراک کنی. پس،‏‎ ‎‏یکی از انگیزه ها این است که تعلیم بشود کتاب بعد از تزکیه و تعلیم‏‎ ‎‏بشود حکمت بعد از تزکیه.(187)‏

11 / 3 / 60

*  *  *


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 138

بازماندن از ادراک معارف

‏اگر مرآت مصفّای نفس را مواجه با عالم کدورت و ظلمت و دار‏‎ ‎‏طبیعت ـ که اسفل سافلین است ـ کند به واسطه مخالف بودن آن با‏‎ ‎‏جوهر ذات او که از عالم نور است، کم کم کدورت طبیعت در او اثر‏‎ ‎‏کند، و او را ظلمانی و کدر کند، و غبار و زنگار طبیعت وجه مرآت‏‎ ‎‏ذات او را فراگیرد. پس، از فهم روحانیات کور شود و از ادراک‏‎ ‎‏معارف الهیّه و فهم آیات ربّانیّه محروم و محجوب شود. و کم کم‏‎ ‎‏این احتجاب و حمق روزافزون گردد تا آن که نفس، سِجّینی و از‏‎ ‎‏جنس سِجّین گردد ‏فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ الله مَرَضَاً‎[5]‎‏؛ ‏وَالَّذِینَ کَفَرُوا‎ ‎أوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إلَی الْظُّلُمَاتِ‎[6]‎‏؛ وَ جَعَلْنَا عَلَی قُلُوبِهِمْ أکِنَّةً‏‎ ‎أنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذَانِهِمْ وَقْراً‎[7]‎‏.(188)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

تفسیر آیات الهی بر پایه هوای نفس

‏قلوب معوجۀ منحرفه که مختلط با هواهای نفسانیّه و حبّ نفس و‏‎ ‎‏دنیا شده است، تأویل کتاب شریف الهی و تأویل آیات تدوینیّه‏‎[8]‎‏؛‏‎ ‎‏بلکه تکوینیّه‏‎[9]‎‏ را بر طبق هواهای نفسانیه خود کنند، و این تفسیر به‏‎ ‎‏رأی است که تصرّف شیطان و نفس در آن دخالت دارد، و این‏‎ ‎‏تفسیر باطل و حرام است.(189)‏

‏ ‏

*  *  *


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 139

انقطاع از عالم نور و روحانیت

‏ولی همین فطرت، اگر از روحانیّت خود محجوب شد، و به واسطۀ‏‎ ‎‏اشتغال به عالم طبیعت، ظلمانی گردید و سلطان شهوت و جهل و‏‎ ‎‏غضب و شیطنت بر آن غلبه کرد، و با مَلاذّ دنیوی و کثرات عالم‏‎ ‎‏ملک مانوس شد؛ وجهۀ باطنش از عالم روحانیّت و ملکوت‏‎ ‎‏منصرف و تناسبش با آن عوالم نورانی منقطع گردد، و با عالم جنّ و‏‎ ‎‏شیطان متناسب شود، و سلطان وهم و دُعابه های متخیّله ـ که‏‎ ‎‏شیطانِ انسانِ صغیر است ـ بر آن حکومت کند، و حقایق و معارف‏‎ ‎‏الهیّه و آنچه از عالم نور و طهارت و قدس است در ذائقۀ او تلخ و‏‎ ‎‏در سامعه اش سنگین و ناگوار آید.(190)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

تسلط نفس موجب هلاکت انسان

‏و بدان که تا انسان در قید اسارت نفس و شهوات آن است و‏‎ ‎‏سلسله های طولانی شهوت و غضب در گردن اوست، به هیچ یک‏‎ ‎‏از مقامات معنوی و روحانی نایل نمی شود، و سلطنت باطنیۀ نفس‏‎ ‎‏و ارادۀ نافذۀ آن بروز و ظهور نمی کند و مقام استقلال و عزت‏‎ ‎‏نفس، که از بزرگترین مقامات کمال روحانی است، در انسان پیدا‏‎ ‎‏نمی شود. بلکه این اسارت و رقیتْ باعث می شود که انسان سرپیچ‏‎ ‎‏از اطاعت نفس نباشد در هیچ حال.‏

‏     و چون سلطنت نفس اماره و شیطان در باطن قوی شد و تمام‏‎ ‎‏قوا سر به رقیت و اطاعت آنها گذاشتند و خضوع در پیشگاه آنها‏‎ ‎‏نمودند و تسلیم تام شدند، آنها قانع به معاصی تنها نمی شوند کم‏‎ ‎‏کم از معصیتهای کوچک انسان را به معاصی بزرگ، و از آنها به‏‎ ‎‏سستی عقاید، و از آن به ظلمت افکار، و از آن به تنگنای جحود، و‏‎ ‎‏از آن به بغض و دشمنی انبیا و اولیا می کشانند. و نفس که در تحت‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 140
‏سلطه و رقیت آنهاست نتواند از آن سرپیچی نماید. پس، عاقبتِ‏‎ ‎‏امرِ طاعت و اسارت خیلی وخیم است و به جاهای خیلی هولناک‏‎ ‎‏انسان را ممکن است بکشد. انسان عاقل رئوف به حال خود، باید‏‎ ‎‏به هر وسیله ای شده خود را از این اسارت خارج کند، و تا فرصت‏‎ ‎‏دارد و قوای او سالم است و حیات و صحت و جوانی برقرار است‏‎ ‎‏و قوا بکلی مسخر نشده، در مقابل آن قیام کند؛ و مدتی مواظبت‏‎ ‎‏اوقات خویش کند و مطالعه در حالات نفس کند و حالات‏‎ ‎‏گذشتگان و سوء عاقبت آنها را مداقه نماید و گذشتن این چند‏‎ ‎‏روزه را به باطن قلب خود بفهماند و قلب را بیدار کند و به قلب‏‎ ‎‏بفهماند حقیقت منقول از رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، به ما،‏‎ ‎‏که فرمود: ‏الدُّنْیا مَزْرَعَةُ الآخِرَةِ.‎[10]‎‏ «دنیا کشتگاه بازپسین است.»، اگر این‏‎ ‎‏چند روزه کشت نکنیم و عمل صالح ننماییم، فرصت از دست‏‎ ‎‏می رود؛ عالم دیگر که فرا رسید و موتْ حلول کرد، تمام اعمال‏‎ ‎‏منقطع می شود و آمال پایمال می گردد. و اگر خدای نخواسته با این‏‎ ‎‏عبودیت از شهوات و اسارت از قید گوناگون هواهای نفسانیه ملک‏‎ ‎‏الموت در رسد، شیطان ممکن است مقصد آخر را که ربودن ایمان‏‎ ‎‏است انجام دهد، و با ما طوری سلوک کند و به قلب ما طوری‏‎ ‎‏نمایش دهد که با دشمنی حق و انبیا و اولیای او از دنیا برویم. و‏‎ ‎‏خدا می داند که در پس این پرده چه بدبختیهاست و چه ظلمتها و‏‎ ‎‏وحشتهاست.‏

‏     هان ای نفس خسیس و ای دل غافل! از خواب برخیز و در‏‎ ‎‏مقابل این دشمنی که سالهاست تو را افسار کرده و در قید اسیری‏‎ ‎‏در آورده و به هر طرف می خواهد می کشاند و به هر عمل زشتی و‏‎ ‎‏خُلق ناهنجاری دعوت می کند و وادار می نماید قیام کن و این قیود‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 141

‏را بشکن و زنجیرها را پاره کن و آزادیخواه باش و ذلت و خواری را‏‎ ‎‏برکنار گذار و طوق عبودیّت حق جل جلاله را به گردن نِه که از هر‏‎ ‎‏بندگی و عبودیتی وارهی و به سلطنت مطلقه الهیه در هر دو عالم‏‎ ‎‏نایل شوی.(191)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

کشاندن انسان به کفر

‏همۀ ما و شما باید بدانیم که شیطان خارج و داخل و نفس اماره‏‎ ‎‏بتدریج انسان را از خلافهای کوچک به بزرگ و بزرگتر می کشاند‏‎ ‎‏که یکوقت از کفر سر در می آورد. پس خلاف کوچک را بزرگ‏‎ ‎‏شمارید و شماریم، و فساد را از سرچشمه جلو گیریم. از خداوند‏‎ ‎‏متعال مدد می خواهیم که همۀ ما را حفظ نماید، خصوصاً از‏‎ ‎‏شیطان نفس که مادر «بُت»هاست.(192)‏

12 / 6 / 64

*  *  *

‏ ‏

خاموش شدن نور فطرت

‏اگر انسان از خود غفلت کند و در صدد اصلاح نفس و تزکیۀ آن‏‎ ‎‏برنیاید و نفس را سر خود بار آورد، هر روز، بلکه هر ساعت بر‏‎ ‎‏حجابهای آن افزوده شود، و از پسِ هر حجابی حجابی، بلکه‏‎ ‎‏حُجُبی برای او پیدا شود تا آن جا که نور فطرت بکلی خاموش و‏‎ ‎‏منطفی شود، و از محبت الهیّه در آن اثری و خبری باقی نماند؛‏‎ ‎‏بلکه از حق تعالی و آنچه به او مربوط است از قرآن شریف و ملائکة‏‎ ‎‏الله و انبیاء عظام و اولیاء کرام ـ علیهم السلام ـ و دین حق و جملۀ‏‎ ‎‏فضائل متنفّر گردد، و ریشۀ عداوت حق ـ جلّ و علا ـ و مقرَّبان درگاه‏‎ ‎‏مقدس او در قلبش محکم و مستحکم گردد تا آن جا که بکلی درهای‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 142

‏سعادت بر او بسته شود، و راه آشتی با حق تعالی و شفعاء ـ علیهم‏‎ ‎‏السلام ـ منسدّ گردد، و مخلَّد در ارض طبیعت گردد که باطن آن در‏‎ ‎‏عالم دیگر جلوه کند و آن خلود در عذاب جهنم است.(193)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

مخالفت با نوامیس الهیه و شرایع حقّه

‏این قوای ثلاثه‏‎[11]‎‏، محدود به حدّی نیستند؛ به این معنا که اگر افسار‏‎ ‎‏شیطنت را انسان رها کند، در هیچ حدّی واقف نشود و به هیچ‏‎ ‎‏مرتبه ای از مراتب قانع نگردد، و برای به دست آوردن مقصد خود‏‎ ‎‏حاضر است با تمام نوامیس الهیّه و شرایع حقّه مخالفت و دشمنی‏‎ ‎‏کند، و برای رسیدن به یک ریاست جزئی، حاضر است فوج فوج‏‎ ‎‏انبیاء و اولیاء و صلحاء و علماء بالله را قتل و غارت کند؛ و همین طور‏‎ ‎‏آن دو قوۀ دیگر در صورت سرخود بودن و افسارگسیختگی.(194)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

دشمنی با خداوند هنگام مرگ

‏و شیخ بزرگوار ما، جناب عارف بالله، شیخ محمد علی شاه‏‎ ‎‏آبادی‏‎[12]‎‏ ـ اَدام الله ظلّه علی رؤوس مریدیه ـ می فرمود: «محبت زیاد‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 143

‏به دنیا سبب آن شود که در وقت خروج از دنیا که انسان دید به‏‎ ‎‏عیان که حق تعالی و ملائکه و سَدَنۀ او، محبوب او را از او‏‎ ‎‏می گیرند، و او را از محبوبش جدا کنند، بالجبلّة والفطرة غضبناک‏‎ ‎‏به آنها شود، و با عداوت حق تعالی و ملائکه مقدَّسۀ او از دنیا‏‎ ‎‏بیرون رود.» و قریب به این معنی در حدیث شریف کافی هست‏‎[13]‎‏،‏‎ ‎‏و ما در شرح اربعین این حدیث شریف را حدیث بیست و هشتم‏‎ ‎‏قرار داده، شرح نمودیم.‏

‏     بالجمله، سخط و غضب بر حق تعالی و افعال او از جنود ابلیس‏‎ ‎‏و جهل است و لازمۀ فطرت محجوبه است أعاذَنا الله منه.(195)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

عجز از گفتن کلمه توحید

‏و اگر کسی در تحت تربیت حق تعالی در این عالم نرود، و خود را‏‎ ‎‏تسلیم به مقام ربوبیت نکند و سلطنت الهیه را در قلب و سایر‏‎ ‎‏اعضای مملکت خود جایگزین نکند، و از تصرفات شیطانی، خود‏‎ ‎‏را تطهیر نکند، معلوم نیست در عالم قبر و برزخ بتواند گفت: «ألله‏‎ ‎‏ـ جَلَّ جَلالُهُ ـ رَبِّی».(196)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

سختی جدایی از دنیا

‏انسان با این محبت در خطری عظیم است؛ ممکن است وقت‏‎ ‎‏معاینه عالم غیب که بقایایی از حیات ملکی نیز باقی است، چون‏‎ ‎‏کشف حجاب ملکوت تا اندازه ای شود، انسان ببیند که برای او در‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 144

‏آن عالم چه تهیه شده و او را از محبوبش ـ حق تعالی ـ و مأمورین او‏‎ ‎‏جدا کنند، و به دَرَکات و ظلمات آن عالم کشانند. انسان با بغض و‏‎ ‎‏عداوت حق تعالی و مأمورین او از ملائکه عمّاله از دنیا خارج‏‎ ‎‏شود، و معلوم است حال چنین شخصی، چه خواهد بود.(197)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

بقای بیماریهای روحی پس از مرگ

‏بدان ای عزیز که چنانچه از برای این بدن صحت و مرضی است و‏‎ ‎‏علاج و معالجی، برای نفس انسانی و روح آدمیزاده نیز صحت و‏‎ ‎‏مرض و سقم و سلامتی و علاج و معالجی است . صحت و‏‎ ‎‏سلامت آن عبارت است از اعتدال در طریق انسانیت؛ و مرض و‏‎ ‎‏سقمِ آن، اعوجاج از طریق و انحراف از جادۀ انسانیت است. و‏‎ ‎‏اهمیت امراض نفسانیه هزاران درجه بیشتر از امراض جسمانیه‏‎ ‎‏است، زیرا که غایت این امراضْ منتهی می نماید انسان را به حلول‏‎ ‎‏موت، و همین که مرگ آمد و توجه نفس از بدن سلب شد، تمام‏‎ ‎‏امراض جسمانیه و خلل های مادیه از او مرتفع شود و هیچیک از‏‎ ‎‏آلام و اسقام بدنیه برای او باقی نماند. ولیکن اگر خدای نخواسته‏‎ ‎‏دارای امراض روحیه و اسقام نفسیه باشد، اوّلِ سلبِ توجهِ نفس از‏‎ ‎‏بدن و حصول توجه به ملکوت خویش، اوّلِ پیدایشِ امراض و‏‎ ‎‏اسقام آن است. مَثل توجه به دنیا و تعلق به آن، مَثل مخدراتی‏‎ ‎‏است که انسان را از خود بیخود نموده؛ و سلب علاقۀ روح از‏‎ ‎‏دنیای بدن باعث به خود آمدن آن است. و همین که به خود آمد،‏‎ ‎‏آلام و اسقام و امراضی که در باطن ذات داشت همه به او هجوم‏‎ ‎‏کند و تمام آنها که تا آن وقت مخفی بوده و مثل آتشی بوده که در‏‎ ‎‏زیر خاکستر پنهان بوده هویدا گردد. و آن امراض و آلام یا از او‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 145

‏زایل نشود و ملازم او باشد؛ یا اگر زایل شدنی باشد، پس از هزاران‏‎ ‎‏سال در تحت فشارها و زحمتها و آتش ها و داغها مرتفع شود: ‏آخِرُ‎ ‎الدَّوَاءِ الْکَیُّ‎[14]‎‏. قال تعالی: ‏یَوْمَ یُحْمی عَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوی بِها جِباهُهُمْ وَ‎ ‎جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ.‎[15]‎‏(198)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

سختی و فشارهای عالم قبر

‏ولی خدای نخواسته، اگر انسان با ملکات فاسده و اوصاف خبیثه‏‎ ‎‏به عالم دیگر منتقل شود، اگر نور فطرت و ایمان در باطن ذاتش‏‎ ‎‏محفوظ باشد نیز، اصلاح و تزکیه و تصفیۀ نفس از تحت اختیار او‏‎ ‎‏خارج شود؛ بلکه قبل از خروج روح از بدن نیز اختیار سلب شود،‏‎ ‎‏و طرق دیگری برای اصلاح او به کار برده شود؛ مثل سختیها و‏‎ ‎‏فشارهای حال احتضار و قبض روح و وحشتهای رؤیت ملائکۀ‏‎ ‎‏موکّلۀ به این عمل ـ که مأمورین غلاظ و شداد حقّند ـ ، و مثل‏‎ ‎‏ظلمتها و فشارهای قبر بلکه عذابهای گوناگون قبر که از عوالم‏‎ ‎‏غیبیه است؛ چنانچه در روایت است از حضرت رسول ـ صلَّی الله‏‎ ‎‏علیه و آله ـ که: «قبر یا باغی از باغستانهای بهشت و یا گودالی از‏‎ ‎‏گودالهای جهنم است».‏‎[16]‎

‏    ‏‏و در روایت است از حضرت صادق که: «مسلط می شود بر‏‎ ‎‏کافر در قبرش نود و نُه اژدها که اگر یکی از آنها نفخه کند به زمین،‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 146

‏هرگز درختی از زمین روئیده نشود»‏‎[17]‎‏.(199)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

عذابهای دردناک قیامت و جهنم

‏اگر خدای نخواسته ریشۀ اخلاق فاسده و ظلمات و کدورتهای‏‎ ‎‏نفسانیه، بکلّی زایل نشد، در اهوال و عذابهای روز قیامت و‏‎ ‎‏مواقف پنجاه گانه‏‎[18]‎‏ آن واقع شود، و در تحت فشارها و عذابهای‏‎ ‎‏بیشتری واقع گردد، تا بلکه امر به عذاب سخت جهنم منتهی‏‎ ‎‏نشود. و اگر در این مواقف هولناک نیز نور فطرت غلبه نکرد، کار‏‎ ‎‏منتهی به جهنم شود؛ چنانچه گفته اند: ‏آخِرُ الدَّواءِ ألْکَیّ‏؛ آخرین‏‎ ‎‏معالجه داغ کردن است.‏

‏     پس در عذابهای گوناگون جهنم او را در طبقات آن محبوس‏‎ ‎‏کنند، تا غلّ و غشّ از باطن نفس و فطرت پاک شود، و طلای‏‎ ‎‏خالص فطرت الله ـ که لایق دار کرامت حق است ـ پیدا شود، و از‏‎ ‎‏اجناس غریبه خالص گردد؛ ‏وَ نَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إخْوَاناً عَلی سُرُرٍ‎ ‎مُتَقَابِلِیْنَ‎[19]‎‏. و کیفیت این نَزْع در اشخاص مختلف است حسب‏‎ ‎‏اختلاف کمال و نقص ملکات.(200)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

حشر به صورت حیوان منکوس

‏اگر ما این طور باشیم و خودمان را دنبال اصلاحش نباشیم، این‏‎ ‎‏اخلاد الی الارض و توجه به ارض و رو کردن به مرتبۀ پایین و پشت‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 147

‏کردن به معانی و معنویات اثرش این است که انسان در آن عالم،‏‎ ‎‏یک حیوان این طور منکوس. همان طوری که اینجاکرده است‏‎ ‎‏نقشه اش آنجاست.(201)‏

11 / 5 / 60

*  *  *

‏ ‏

تعفن توجه به دنیا در آخرت

‏اگر خللی واقع بشود: ‏اِذا فَسَدَ الْعالِمُ فَسَدَ الْعالَم‏؛ عالِم فاسد عالَم را‏‎ ‎‏متعفن می کند؛ تعفن عالِم، عالَم را متعفن می کند. در جهنم از تعفن‏‎ ‎‏عالِم پناه می برند به آتش! و این تعفنْ تعفنِ توجه به دنیاست، توجه‏‎ ‎‏به مقام است، توجه به ریاست است. از این چیزها اجتناب‏‎ ‎‏کنید.(202)‏

1 / 12 / 57

*  *  *

‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 148

  • . «ما از آتش عبور کردیم، در حالی که آتش جهنم خاموش و سرد بود»؛ علم الیقین؛ ج 2، ص 971.
  • . برگرفته از آیه 30 سوره شوری.
  • . بحارالانوار؛ ج 90، ص 169ـ170.
  • . اقتباس و اشاره به شعر حافظ:     میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست     تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
  • . «در دلهای آنها بیماری ای است، پس خداوند بر بیماری آنها بیفزاید»؛ (بقره / 10).
  • . بقره / 257.
  • . «و قرار دادیم بر دلهای ایشان پرده هایی را، تا آن را فهم نکنند و ادراک ننمایند، و گوش های ایشان را سنگین کرده ایم»؛ (اسراء / 46).
  • . مراد از آیات تدوینی، آیات نازل شده در کتابهای آسمانی بویژه آیات قرآن مجید است.
  • . مراد از آیات تکوینی، موجودات عالم هستی هستند که هر یک آیت و نشانه ای از حق تعالی می باشند.
  • . علم الیقین؛ ج 1، ص 347؛ و نیز احیاءالعلوم؛ ج 4، ص 19، «کتاب توبه».
  • . اشاره به سه قوۀ شهوت، غضب و وهم است.
  • . میرزا محمّد علی بن محمّد جواد اصفهانی شاه آبادی (متولّد در 1292 و متوفّای در 1369 هجری قمری) فقیه اُصولی، فیلسوف و عارف برجستۀ قرن 14 هجری، تحصیلات خود را در حوزه های اصفهان و تهران و نجف به پایان برده، و مهمترین اساتید وی عبارت بوده اند از: برادرش شیخ احمد، و میرزا محمّد هاشم چهارسوقی در اصفهان، میرزا هاشم اِشکوری و میرزا حسن آشتیانی در تهران، و آخوند ملاّ کاظم خراسانی، شریعت 1اصفهانی و میرزا محمّد تقی شیرازی در نجف اشرف. وی ابتدا در سامرّا و سپس در قم و تهران به تدریس پرداخت؛ و امام خمینی در بین سالهای 1347 تا 1354 هجری قمری در قم به درسهای عرفان و اخلاق ایشان حاضر شده و کسب فیض می فرمودند. مرحوم شاه آبادی پس از مراجعت از قم، در تهران اقامت گزید و به ارشاد نفوس پرداخت؛ و در همانجا روی تابناک بر خاک نهاده به سرای باقی شتافت و در جوار حضرت عبدالعظیم حسنی ـ علیه السلام ـ مدفون شد. از آثار اوست: شذرات المعارف، رشحات البحار، الانسان و فطرة، القرآن و العتره، الایمان و الرجعة، منازل السالکین، حاشیه بر کفایه.
  • . فروع کافی؛ ج 3، ص 134، «کتاب الجنائز»، «باب ما یُعاین الکافر و المؤمن»، ح 12.
  • . «آخرین درمان، داغ نهادن و سوزاندن است»؛ و آن مثلی است مشهور که در نهج البلاغه (خطبۀ 168) نیز آمده است. «کَی داغ یعنی آهن تافته ای که بر بعض جراحات نهند؛ و مراد آنکه وسایل صعب را آنگاه به کار برند که چاره های سهل بی اثر ماند»؛ امثال و حکم.
  • . «روزی که در آتش دوزخ سوزانده شوند و پیشانی و پهلو و پشت آنها را به آن داغ کنند»؛ (توبه / 35).
  • . بحارالانوار؛ ج 6، ص 205.
  • . همان؛ ص 218.
  • . فیض کاشانی؛ علم الیقین؛ ج 2، ص 876، 883؛ این مطلب از بعضی از روایات نیز استفاده می شود؛ نگاه کنید به: بحارالانوار؛ ج 6، ص 224.
  • . «هر کینه ای را از دلهای ایشان برکَندیم، بر تختها روبروی هم قرار گرفته اند»؛ (حجر / 47).