بخش اول: تهذیب نفس

رابطه علم و تهذیب نفس

رابطه علم و تهذیب نفس

‏ ‏

تقدم تزکیه بر تعلیم

‏مسئله تربیت بالاتر از تعلیم است. در آن آیۀ شریفه هم تلاوت‏‎ ‎‏آیات قرآن را؛ یعنی رساندن آن تعلیماتی که در راه تربیت و تعلیم‏‎ ‎‏است، بعد از اینکه این را می فرماید، بعد ‏وَیُزَکّیهِمْ‏ را می فرماید. از‏‎ ‎‏این ممکن است استفاده بشود که مسئلۀ تزکیه و مسئلۀ تزکیۀ نفس‏‎ ‎‏اهمیتش بیشتر از مسئله تعلیم کتاب و حکمت است، مقدمه از‏‎ ‎‏برای این است که کتاب و حکمت در نفس انسان واقع بشود. اگر‏‎ ‎‏تزکیه بشود انسان، تربیت بشود و به تربیتهایی که انبیا ـ علیهم‏‎ ‎‏السلام ـ برای بشر هدیه آوردند، بعد از تزکیه کتاب و حکمت هم‏‎ ‎‏در او به معنای حقیقی خودش، در نفس انسان نقش می بندد و‏‎ ‎‏انسان به کمال مطلوب می رسد. و لهذا بعد از یک آیۀ دیگر‏‎ ‎‏می فرماید که: ‏مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْریةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ‎ ‎اَسْفاراً‎[1]‎‏ می خواهد بفرماید که علم تنها فایده ندارد. علمی که تربیت‏‎ ‎‏در او نباشد، تزکیه در او نباشد، این علم فایده ندارد. همان طوری‏‎ ‎‏که اگر الاغ و حمار، چنانچه الاغ به بار او کتاب باشد، هر کتابی‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 51
‏باشد، کتاب توحید باشد، کتاب فقه باشد، کتاب انسانشناسی‏‎ ‎‏باشد، هر چه باشد، در بار او باشد و به دوش او باشد، چطور‏‎ ‎‏فایده ندارد و آن حمار از او استفاده نمی کند؛ آنهایی هم که انبار‏‎ ‎‏علم در باطنشان هست و باطنشان تمام علوم را فرض کنید، تمام‏‎ ‎‏صناعات را، تمام تخصصات را داشته باشند، لکن تربیت و تزکیه‏‎ ‎‏نشده باشند، آنها هم آن علومشان برای آنها فایده ندارد، بلکه‏‎ ‎‏بسیاری از اوقات مضرّ است. بسیاری از اوقات هست که آن کسی‏‎ ‎‏که عالم است، آن کسی که همه چیز را می داند لکن تزکیه نشده‏‎ ‎‏است، تصفیه نشده است، تربیت الهی نشده است، آن علمش‏‎ ‎‏وسیله است از برای اینکه بشر را به تباهی بکشد. چه بسا عالمانی‏‎ ‎‏که برای بشر تباهی هدیه می آوردند. آنها از جهال بدتر هستند و‏‎ ‎‏چه بسا متخصصانی که برای بشر هلاکت ایجاد می کنند، تباهی‏‎ ‎‏ایجاد می کنند. آنها از مردم عامی بدتر هستند. ضررشان بیشتر‏‎ ‎‏است. همان است که قرآن فرمود که: ‏کَمَثَلِ الْحِمارِ‏ و از آن هم بالاتر‏‎ ‎‏اینکه موجب صدمه به دیگران می شود. شما که برای تربیت معلم‏‎ ‎‏قیام کردید، و هر کس که برای تربیت معلم قیام کرده است باید‏‎ ‎‏بداند که اولاً شغل، شغلی الهی است. خدای تبارک و تعالی مربّی‏‎ ‎‏معلّمین است که انبیا باشند. اولاً شغل، شغلی الهی است و ثانیاً‏‎ ‎‏تربیت و تزکیه، مقدّم بر تعلیم است. مدرسه های ما، دانشسراهای‏‎ ‎‏ما، دانشگاههای ما و همۀ مدارس علوم ـ چه علوم اسلامی یا غیر‏‎ ‎‏اسلامی باشد ـ اینها اگر در آنها تربیت باشد، تزکیه باشد، آنها‏‎ ‎‏می توانند خدمتها بکنند و برای بشر سعادت را به هدیه بیاورند. و‏‎ ‎‏همۀ سعادتهای بشر از علم و ایمان و تزکیه است: ‏اِنَّ الاِنْسانَ لَفی‎ ‎خُسْرْ‎[2]‎‏ انسان، اصلش این حیوانی که به اسم انسان خوانده می شود،‏‎ ‎
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 52
‏در خسارت و زیان است مگر یک طایفه. آنهایی که ایمان آوردند‏‎ ‎‏به خدای تبارک و تعالی و آنچه که او فرموده است، و اعمال‏‎ ‎‏صالحه بجا آوردند، و از آثارش هم این است که ‏تَواصَوْا بِالْحَقِّ‎[3]‎‎ ‎‏توصیه به حق و توصیه به صبر می کنند. والاّ اگر از این استثنای ‏اِلاَّ‎ ‎الَّذینَ آمَنُوا‎[4]‎‏ خارج شد، ‏لَفی خُسْر‏ است، در خسران است، در زیان‏‎ ‎‏است. کوشش کنید که تربیت بشوید و تزکیه بشوید قبل از اینکه‏‎ ‎‏تعلیم و تعلم باشد. کوشش کنید که همدوش با درس خواندن و‏‎ ‎‏تعلیم، تربیت باشد که او مقدّم است به حسب رتبه بر تعلیم و بر‏‎ ‎‏تلاوت آیات و بر تعلیم کتاب و حکمت. تربیت معلّم باید بکنید؛‏‎ ‎‏یعنی معلّمینی تربیت بشوند که این معلمین علاوه بر اینکه آگاهی‏‎ ‎‏بر همۀ علومی که مورد احتیاج انسان است و مورد احتیاج بشر،‏‎ ‎‏چه در دنیا و چه در آخرت هست، علاوه بر این و مقدم بر این،‏‎ ‎‏تزکیه در کار باشد، تصفیۀ نفس در کار باشد، والاّ تربیتهای شما و‏‎ ‎‏تعلیمهای شما بدون تزکیه و بدون اینکه تصفیه نفس بشود، برای‏‎ ‎‏بشر اگر ضرر نیاورد، نفع نخواهد آورد بلکه ضرر دارد. تمام این‏‎ ‎‏ضررهایی که بشر می بیند، تمام این خسرانهایی که بشر در این‏‎ ‎‏سیّاره می بیند، از دست همین عالِمهایی هستند که تخصص را‏‎ ‎‏دارند، لکن تربیت را ندارند ما اگر تزکیه داشتیم و تربیت اسلامی‏‎ ‎‏شده بودیم و خدای تبارک و تعالی ولیّ ما بود، و ولیّ ما طاغوت‏‎ ‎‏نبود، این نقصهایی که در اطراف کشورمان و همین طور در اطراف‏‎ ‎‏جهان هست، این نقصها نبود، این اختلافات نبود، همۀ اختلافاتی‏‎ ‎‏که پیدا می شود الاّ فقط یکی که آن اختلاف مابین حق و باطل‏‎ ‎‏است، تمام اختلافاتی که پیدا می شود برای این است که ما تربیت‏‎ ‎
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 53
‏نشدیم و ما تزکیه نشدیم. بزرگترین دشمنی که ما داریم عبارت از‏‎ ‎‏خودمان است اَعْدی عَدُّوِکَ آن نفسی است که در بین جنبۀ خودِ‏‎ ‎‏شما هست. خود انسان، دشمن بزرگ خود انسان است. اگر تربیت‏‎ ‎‏نشود، اگر تزکیه نشود، انسان را هم خود انسان به تباهی می کشد و‏‎ ‎‏به ظلمتها وارد می کند و آخرش ظلمت بزرگ است که آن جهنم‏‎ ‎‏است. ما اگر خودمان را تربیت بکنیم مشکلاتمان همه رفع‏‎ ‎‏می شود. همۀ مشکلات از این است که ما تربیت نشده ایم. یک‏‎ ‎‏تربیت الهی و تحت بیرق اسلام در نیامدیم. به حسب واقع، همۀ‏‎ ‎‏این کشمکشهایی که شما ملاحظه می کنید، همۀ این کارشکنیهایی‏‎ ‎‏که برای ملت ما هست، همۀ اینها برای این است که تربیت نیست‏‎ ‎‏در کار، تزکیه نیست در کار، فقط یا جهالت است و یا علمی که از‏‎ ‎‏جهالت برای انسان مضرتر است. میزان علم را خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی به وسیلۀ انبیا ذکر فرموده است. و واقع مطلب همین است‏‎ ‎‏که ‏اَلْعِلمُ نُورٌ‏ علم نوری است که خدا در قلوب مردم او را وارد می کند‏‎ ‎‏اگر نورانیت آورد برای انسان، این علم است. و اگر حجاب شد‏‎ ‎‏برای انسان، آن علم نیست، آن حجاب است «اَلْعِلْمُ هُوَ الْحِجابُ‏‎ ‎‏الْاَکْبَرُ».‏

‏     شمایی که می خواهید تربیت بشوید، تربیت معلم یا تربیت‏‎ ‎‏بکنید، تربیت معلم، در رأس هر امری این است که با این تعلیمها‏‎ ‎‏تربیت را مقدم بدارید. این جوانها نفوسشان مستعد است از برای‏‎ ‎‏گرفتن هر چیزی که وارد بشود در نفوس. نفوس جوانها یک آینۀ‏‎ ‎‏صیقلی است که باز از آن فطرت خودش جدا نشده است. و این‏‎ ‎‏آینه همه چیز در آن نقش می شود ببندد. چنانچه معلّم، یک معلّمی‏‎ ‎‏باشد که دعوت به نور بکند، دعوت به صلاح بکند، دعوت به‏‎ ‎‏اسلام بکند، دعوت به اخلاق صالحه بکند، دعوت به ارزشهای‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 54

‏انسانی بکند، آن ارزشهایی که عندالله ارزش است، اگر معلّم این‏‎ ‎‏کار را بکند، همان طوری که انبیا مردم را از ظلمات به نور‏‎ ‎‏می کشانند، این معلّم هم این بچه ها را از ظلمات به نور وارد‏‎ ‎‏می کند. و همین شغلی است که شغل انبیاست. و اگر خدای‏‎ ‎‏نخواسته، معلّمی یا معلّمهایی بر خلاف مسیر حق باشند، تربیت‏‎ ‎‏نشده باشند، تزکیه نشده باشند، برخلاف صراط مستقیم الهی‏‎ ‎‏باشند، این آینه های صیقلی که نفوس جوانهای ماست، در آن‏‎ ‎‏همان تعلیمات اعوجاجی که در این خود معلم هست نقش‏‎ ‎‏می بندد، و او را رو به انحراف می برد یا به طرف شرق و یا به طرف‏‎ ‎‏غرب.(89)‏

18 / 10 / 59

*  *  *

‏ ‏

مقدّمه بودن علوم برای توحید قلبی

‏رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در حدیث شریف ‏‏کافی‏‏،‏‎ ‎‏که علم را منحصر فرمود به سه چیز‏‎[5]‎‏؛ تعبیر از قسم اوّل، که علم‏‎ ‎‏عقاید است، به «آیه و نشانۀ محکمه» فرمود و این بدین نکته است‏‎ ‎‏که حتّی علوم عقاید نیز باید آیت الهیّه باشد و منظور و مقصود از‏‎ ‎‏آن، طلب حق و جستجوی محبوب مطلق باشد، که اگر متکلّمی‏‎ ‎‏فرضاً یا حکیمی نقد عمر خود را صرف در شُعَب مُتشَتِّته و فنون‏‎ ‎‏متکثرۀ علم کلام و حکمت کند، و علمْ آیتِ الهی و آلتِ حق جوئی‏‎ ‎‏و حق خواهی نباشد، خودِ آن علمْ حجاب، بلکه حجاب اکبر‏‎ ‎‏شود، و علمش علم الهی، و حکمتش حکمت الهیه نخواهد بود.‏‎ ‎‏بلکه پس از بحث بسیار و قال و قیل بی شمار، قلب را به عالم‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 55
‏طبیعت کثرت، اعتناءِ افزون شود و روح را به شاخسار شجرۀ‏‎ ‎‏خبیثه، تعلق محکم گردد... اگر علمی از توحید و تجرید فرضاً‏‎ ‎‏بحث کند، ولی حق طلبی و خداخواهی او را به این بحث نکشانده‏‎ ‎‏باشد، بلکه خودِ علم و فنون بدیعۀ آن بلکه نفس و جلوه های آن او‏‎ ‎‏را دعوت کرده باشد، علمش آیت و نمونه و نشانه نیست و‏‎ ‎‏حکمتش الهیّه نیست، بلکه نفسانیه و طبیعیّه است.‏

‏     پس این که نزد علماء مشهور است که یک قسم از علوم است‏‎ ‎‏که خودش منظور است فی نفسه ـ که در مقابل علوم عَمَلیّه است‏‎[6]‎‏ ـ‏‎ ‎‏در نظر قاصر درست نیاید، بلکه جمیع علوم معتبره را سِمَت‏‎ ‎‏مقدّمیت است؛ منتهی  هر یک برای چیزی و به طوری مقدمه‏‎ ‎‏است. پس علم توحید و توحید علمی مقدمه است برای حصول‏‎ ‎‏توحید قلبی، که توحید عملی است، و با تعمّل و تذکّر و ارتیاض‏‎ ‎‏قلبی حاصل شود.‏

‏     چه بسا کسانی که صرف عمر در توحید علمی نموده و تمام‏‎ ‎‏اوقات را به مطالعه و مباحثه و تعلیم و تعلّم آن مصروف کردند و‏‎ ‎‏صبغۀ توحید نیافته اند و عالم الهی و حکیم ربّانی نشده، تزلزل‏‎ ‎‏قلبی آنها از دیگران بیشتر است، زیرا که علوم آنها سِمَت آیه بودن‏‎ ‎‏نداشته و با ارتیاضات قلبیّه سرو کار نداشته اند و گمان کرده اند با‏‎ ‎‏مُدارسۀ فقط، این منزل طی می شود.‏

‏     ای عزیز! جمیع علوم شرعیّه مقدمۀ معرفت الله و حصول‏‎ ‎‏حقیقت توحید است در قلب ـ که آن صبغة الله است: ‏وَ مَنْ أحْسَنُ مِنَ‎ ‎الله صِبْغَةً‎[7]‎‏ ـ غایت امر آن که بعضی مقدمۀ قریبه و بعضی بعیده و‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 56

‏بعضی بلاواسطه و بعضی مع الواسطه است.‏

‏     علم فقه، مقدمۀ عمل است و اعمال عبادی، خود، مقدمۀ‏‎ ‎‏حصول معارف و تحصیل توحید و تجرید است، اگر به آداب‏‎ ‎‏شرعیۀ قلبیّه و قالبیّه و ظاهریّه و باطنیّه آن قیام شود. و نقض نتوان‏‎ ‎‏نمود که از عبادات چهل ـ پنجاه سالۀ ما هیچ معارف و حقایقی‏‎ ‎‏حاصل نیامده است، چه از علوم ما نیز هیچ «کیفیت و حالی‏‎ ‎‏حاصل نشده»‏‎[8]‎‏ و ما را سر و کاری با توحید و تجرید، که قرة العین‏‎ ‎‏اولیاء ـ علیهم السلام ـ است، نبوده و نیست. و آن شعبه از علم فقه،‏‎ ‎‏که در سیاست مُدُن و تدبیر منزل و تعمیر بلاد و تنظیم عِباد است،‏‎ ‎‏نیز مقدمۀ آن اَعمال است.(90)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

ایجاد غفلت و غرور به سبب تحصیل علم

‏و من نمی دانم ما کی ‏‏[‏‏می توانیم‏‏]‏‏ لااقل آنطور خودمان را مهذب‏‎ ‎‏کنیم که این علوم رسمی خیلی مانعمان نشود؛ از خدا مانعمان‏‎ ‎‏نشود، از ذکر الله مانعمان نشود. این هم خودش یک مسأله ای‏‎ ‎‏است. اشتغال به علم، اسباب این نشود که از خدا غافل بشویم؛‏‎ ‎‏اشتغال به علم، اسباب این نشود که یک غرور پیدا بشود که ما را از‏‎ ‎‏مبدأ کمال دور کند. این غروری که در ملاها هست، چه آنهایی که‏‎ ‎‏علوم مادی و طبیعی دارند و چه آنهایی که علوم شرعی دارند یا‏‎ ‎‏علوم عقلی دارند. این، اگر قلب مهذب نباشد، یک غروری‏‎ ‎‏می آورد؛ همان غروری که انسان را از خدا بکلی باز می دارد. وقتی‏‎ ‎‏مشغول مطالعه است، غرق در مطالعه است، وقتی مشغول نماز‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 57
‏است، پیشِ نماز نیست. یکی از دوستان ما بود ـ خدا رحمتش کند ـ‏‎ ‎‏می گفت که: یادم نیست بگذار بایستم نماز، یادم بیاید. کأنّه انسان‏‎ ‎‏وقتی وارد می شود به نماز، تو‏‏[‏‏ی‏‏]‏‏ نماز نیست، اصلاً به خدا توجه‏‎ ‎‏ندارد، قلبش آنجا نیست، قلبش جای دیگر است؛ شاید فکر این‏‎ ‎‏باشد که مسألۀ علمی را حل کند. این علمی که مقدمه برای رسیدن‏‎ ‎‏به مقصود است، انسان را از مقصود باز دارد. علم شرعی است،‏‎ ‎‏علم تفسیر است، علم توحید است، لکن در قلب غیرمهیا،‏‎ ‎‏غیرمهذب، علم توحید هم یک غل و بندی است که نمی گذارد،‏‎ ‎‏مانع می شود، علوم شرعی هم همین طورند، اینها همه وسیله اند.‏‎ ‎‏علوم شرعی، مسائل شرعیه یک وسایلی هستند، آنها وسایل عمل‏‎ ‎‏هستند، ‏‏[‏‏عمل‏‏]‏‏ هم وسیله است. همه برای یک مقصدند، همه‏‎ ‎‏برای اینند که بیدار بشود این نفس، از این حجابهایی که همه برای‏‎ ‎‏ما ظلمانی است، از این ظلمتها بیرون برود، بعد برسد به حجابهای‏‎ ‎‏نورانی. مثل اینکه چنین تعبیری هست که: ‏إنَّ لله ِ سَبْعینَ ألْفَ حِجابٍ مِنْ‎ ‎نُورٍ،‎[9]‎‏ همین طور نه «مِنْ ظُلُماتٍ»، آنها هم که نور هستند، باز‏‎ ‎‏حجاب هستند. ما هنوز از حجابهای ظلمانی بیرون نرفته ایم، ما‏‎ ‎‏توی حجابها می لولیم و تا آخر هم ‏‏[‏‏معلوم نیست‏‏]‏‏ چه خواهد‏‎ ‎‏شد؟!‏

‏     علم در نفوس ما تأثیری نکرده، الاّ تأثیر سوء؛ علوم شرعیه،‏‎ ‎‏علوم عقلیه، اینهایی که این بیچاره ها اسمش را ذهنیات می گذارند،‏‎ ‎‏اینهایی که این محجوبها «ذهنیات» می گویند، ‏‏[‏‏واقعاً ذهنیات‏‏]‏‎ ‎‏هستند، یعنی عینیت ندارند، اینها وسیله اند برای رسیدن به‏‎ ‎‏مقصد؛ و هر کدام ما را باز دارند از آن مقصد، دیگر علم نیست،‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 58

‏این حجاب است، ظلمت است، حجاب ظلمانی است. هر علمی‏‎ ‎‏که انسان را باز دارد از مقصد، از آنچه که برای آن انبیا آمدند،‏‎ ‎‏[‏‏حجاب است.‏‏]‏‏ انبیا آمدند مردم را از این دنیا، از این ظلمتها بیرون‏‎ ‎‏بکشند؛ و به مبدأ نور برسانند، مبدأ نور، انوار نه، نور مطلق؛‏‎ ‎‏می خواهند انسان را فانی کنند در نور مطلق، این قطره را در آن دریا‏‎ ‎‏فانی کنند ـ البته مثال منطبق نیست.(91)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

حصول علم به تأویل بر اثر تزکیه

‏این حقیقت و لطیفه الهیّه، که علم به تأویل است، به مجاهدات‏‎ ‎‏علمیه و ریاضات عقلیه، مشفوع به ریاضات عملیه و تطهیر نفوس‏‎ ‎‏و تنزیه قلوب و تقدیس ارواح حاصل شود؛ چنانچه حق تعالی‏‎ ‎‏فرماید: ‏وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیْلَهُ إلاَّ الله وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ‎[10]‎‏ و فرماید: ‏لا یَمَسُّهُ إلاَّ‎ ‎الْمُطَهَّرُونَ.‎[11]‎‏ گر چه راسخ در علم و مُطَهَّر به قول مطلق، انبیاء و اولیاء‏‎ ‎‏معصومین هستند‏‎[12]‎‏ و از این جهت، علم تأویل به تمام مراتب آن،‏‎ ‎‏مختص به آنها است، لکن علماء امت را نیز از آن به مقدار قدَم آنها در‏‎ ‎‏علم و طهارت، حظّ وافری است و لهذا از ابن عباس ـ رضی الله عنه ـ‏‎ ‎‏منقول است که: «من از راسخین در علم هستم».‏‎[13]‎‏(92)‏

‏ ‏

*  *  *


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 59

حصول ادراک قلبی بر اثر تزکیه

‏اگر تزکیه گفته شده است و دنبالش تعلیم گفته شده است، برای‏‎ ‎‏این است که، نفوس تا تزکیه نشوند نمی توانند برسند. گوش انسان‏‎ ‎‏یک چیزی می شنود، گاهی هم عقل انسان ادراک می کند، برهان‏‎ ‎‏هم بر آن اقامه می کند، مسائل عرفانی را هم در کنارش می گنجاند.‏‎ ‎‏لکن آنی که دل باید بیابد، آن کارمشکل است که چطور بیابد. ما‏‎ ‎‏چطور آرمانهای توحیدی را، آرمانهای عرفانی را که انبیا برای آن‏‎ ‎‏مبعوث شده بودند، ما چطور آنها را بیابیم و در قلب ما وارد بشود،‏‎ ‎‏بعد هم در شهود ما وارد بشود. این مسئله ای است که محتاج به‏‎ ‎‏ریاضات است بعد از تعلیم و تعلم، محتاج به تزکیه است و‏‎ ‎‏همدوش تزکیه، تعلم و حکمت. و دنبال او، آن مسائلی که برای‏‎ ‎‏نفوس مستعده پیش می آید، و این یک تحولی در نفوس ایجاد‏‎ ‎‏می کند که اشیا را آن طور که هستند، اگر برسد به آن مقام ادراک‏‎ ‎‏می کند. ‏الّلهُمَّ اَرِنِی الْاَشیاءَ کَماهِیَ،‎[14]‎‏ این چیزی است که بزرگان و انبیا‏‎ ‎‏خواستند.(93)‏

29 / 1 / 64

*  *  *

‏ ‏

علم و تهذیب دوپایه تحصیل مقام انسانیت

‏من از خدای تبارک و تعالی، توفیق شما بانوان و خواهران را‏‎ ‎‏می خواهم که هم در علم کوشا باشید، و هم در عمل و هم در تهذیب‏‎ ‎‏اخلاق. همان طوری که علم تنها فایده ندارد، و تهذیب تنها‏‎ ‎‏کورکورانه فایده ندارد. علم و تهذیب نفس است که انسان را به مقام‏‎ ‎‏انسانیت می رساند. و من از خدای تبارک و تعالی خواستارم که شما‏‎ ‎‏بانوان را موفق کند و سایر خواهران که در سطح ایران هستند، و‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 60

‏همین طور برادران را موفق کند، که این دوجناح را که جناح علم و‏‎ ‎‏عمل باشد، توأم با اخلاق اسلامی به پیش ببرد و اسلام در ایران پیاده‏‎ ‎‏بشود به آن طوری که خدای تبارک و تعالی می خواهد.(94)‏

19 / 1 / 63

*  *  *

‏ ‏

علم و عمل دو بال صعود انسان

‏علم تنها اثر ندارد؛ بلکه گاهی مضر است. عمل بدون علم بی نتیجه‏‎ ‎‏است. علم و عمل دو بالی است که انسان را به مقام انسانیت‏‎ ‎‏می رساند. علم به همۀ شئون و عمل ـ عمل نفسانی، عمل‏‎ ‎‏جسمانی، عمل عقلانی ـ انسان را به مراتب انسانیت می رساند.‏‎ ‎‏امید است که شما آقایان در خلال تحصیل، توجه به این مطلب‏‎ ‎‏داشته باشید که در مدرسه ها منزه کنید خودتان را از تعلقات دنیا.‏‎ ‎‏تمام گرفتاریهای بشر از این تعلقات است.(95)‏

3 / 4 / 58

*  *  *

‏ ‏

تحصیل سعادت بر پایه علم و تهذیب

‏انبیا هم آن قدری که در تربیت پافشاری می کردند و آن قدری که‏‎ ‎‏مردم را سوق می دادند به اینکه مهذب باشند، آن قدر علم را سوق‏‎ ‎‏نمی دادند به علم. سوق به تهذیب بیشتر از او است برای اینکه، او‏‎ ‎‏فایده اش بیشتر است. البته علم هم یک چیزی است که مورد نظر‏‎ ‎‏همه بوده و هست، لکن اینها باید با هم باشند. اینها یک دو بالی‏‎ ‎‏هستند که اگر یک ملتی بخواهد پرواز کند طرف سعادت، با دو‏‎ ‎‏تای اینها باید پرواز کند، یکی اش که ناقص باشد نمی شود.(96)‏

28 / 6 / 61

*  *  *


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 61

علم و معنویت ایجادکننده سعادت

‏آزادیِ تنها سعادت ملت نیست، استقلالِ تنها سعادت ملت‏‎ ‎‏نیست، مادیتِ تنها سعادت ملت نیست. اینها در پناه معنویات‏‎ ‎‏سعادتند. معنویات مهم است. بکوشید تا معنویات تحصیل کنید.‏‎ ‎‏علمِ تنها فایده ندارد، علم با معنویات علم است؛ ادب تنها فایده‏‎ ‎‏ندارد، ادب با معنویات. معنویات است که تمام سعادت بشر را‏‎ ‎‏بیمه می کند؛ و کوشش کنید در تحصیل معنویات. در خلال علم که‏‎ ‎‏تحصیل می کنید معنویات را تحصیل کنید. دانشگاهها معنویت پیدا‏‎ ‎‏بکنند، مدارس معنویت پیدا بکنند، مکتبها معنویت پیدا بکنند، تا‏‎ ‎‏ان شاءالله سعادتمند بشوند.(97)‏

8 / 3 / 58

*  *  *

‏ ‏

تقویت توأمان علم و اخلاق

‏مهم این است که ‏‏[‏‏در‏‏]‏‏ این دو جناح، هر دو، هم علم و هم عمل‏‎ ‎‏باشد. علم بدون عمل، مفید که نیست، بلکه مضر است. شاید‏‎ ‎‏بسیاری از مصیبت هایی که بر بشر واقع شده باشد، از علم واقع‏‎ ‎‏شده است. تمام این خرابی هایی که الآن در دنیا به وجود آمده‏‎ ‎‏است، اینها برای این است که علمی بوده است که توأم با‏‎ ‎‏تهذیب نبوده است؛ علم را دارند، لکن مهذب نیستند. شما اگر‏‎ ‎‏بخواهید خدمت بکنید به اسلام، خدمت بکنید به کشور خودتان،‏‎ ‎‏استقلال کشور خودتان را حفظ کنید، وابسته به هیچ جا نباشید،‏‎ ‎‏باید هم رشتۀ علم را تقویت کنید وهم تهذیب اخلاق را و هم عمل‏‎ ‎‏را.(98)‏

8 / 5 / 64

*  *  *


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 62

پیروزی بر پایه تحصیل و تهذیب

‏اگر شما در مراکزی که هستید یک ایدۀ صحیح داشته باشید و یک‏‎ ‎‏غایت صحیح داشته باشید که برای رسیدن به آن غایت مشغول‏‎ ‎‏تحصیل باشید، و برای رسیدن به آن امری که خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏می خواهد و آن تهذیب نفس و پرستیدن الله و دور کردن همۀ‏‎ ‎‏شرکها و همۀ انحرافها و همۀ الحادها از خودتان و از مراکزتان، اگر‏‎ ‎‏این طور باشد شما پیروز خواهید شد. و همۀ انحرافها و همۀ‏‎ ‎‏گرفتاریهایی که برای یک کشور پیش می آید برای این است که‏‎ ‎‏مراکز تعلیم و تعلّمشان، مراکز تهذیب نیست. این فرقی نیست ما‏‎ ‎‏بین مدارس علمی قدیم با مدارس علمی جدید. تا تهذیب نباشد و‏‎ ‎‏تعهد نباشد و از اول انسان راه خودش را، صراط مستقیم خودش‏‎ ‎‏را نیافته باشد، و تحصیل او دنبال همان ایدۀ صحیح اسلامی‏‎ ‎‏نباشد، همین انحراف آور است و همین است که ما را و کشورهای‏‎ ‎‏اسلامی را یا به طرف چپ می برد و یا به طرف راست.(99)‏

2 / 11 / 59

*  *  *

‏ ‏

‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 63

  • . «مَثَل کسانی که علم تورات به آنان داده شد، سپس به آن عمل نکردند، همانند چهارپایی است که کتابها را بر آن بار کنند؛ بد است مثل گروهی که آیات خدا را تکذیب کردند، و خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمی کند»؛ (جمعه / 5).
  • . عصر / 2.
  • . عصر / 3.
  • . عصر / 3.
  • . اشاره به حدیث نبوی شریف است که فرمودند: «إنَّمَا الْعِلْمُ ثَلاثَةٌ: آیَةٌ مُحْکَمَةٌ، أوْ فَرِیضَةٌ عادِلَةٌ، أو سُنَّةٌ قائِمَةٌ، وَ ماخلاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ»؛ اصول کافی؛ ج 1، ص 32، «کتاب العلم»، «باب صفة العلم»، ح 1.
  • . گویا نظر به این سخن شیخ الرئیس ابوعلی سینا در منطق شفاء دارند که: و الفلسفة النظریّة إنّما الغایة فیها تکمیل النفس بأن تعلم فقطْ؛ غایت فلسفۀ نظری تنها تکمیل نفس است به اینکه فقط بداند؛ الشفاء؛ ج 1، ص 12، بخش منطق، مقالۀ اوّل، فصل 2.
  • . «و چه چیز از رنگ خدایی نیکوتر است»؛ (بقره / 138).
  • . اقتباس است از این بیت شیخ بهایی:     علم رسمی سر به سر، قیل است وقال     نِی از او کیفیّتی حاصل نه حال (کلیّات اشعار شیخ بهایی؛ ص 181).
  • . قال النبیّ(ص): «إنّ لله سَبْعینَ ألْفَ حِجابٍ مِنْ نُورٍ و ظُلْمَةٍ»؛ پیامبر فرمود: «همانا برای خداوند هفتادهزار حجاب از نور و ظلمت است»؛ مرصادالعباد؛ ص 171 ؛ بحارالانوار؛ ج 55، ص 45.
  • . «و تأویل آن را جز خداوند و راسخان در علم نمی دانند»؛ (آل عمران / 7).
  • . «جز پاکیزگان آن را درنمی یابند (مَسّ نمی کنند)»؛ (واقعه / 79).
  • . اصول کافی؛ ج 1، ص 213، «کتاب الحُجَّة»، «باب أنَّ الراسخین فی العلم هُم الأئمّة (علیهم السلام)»؛ تفسیر البرهان؛ ج 1، ص 370.
  • . مجمع البیان؛ ذیل آیۀ فوق.
  • . «خدایا، اشیاء (و امور) را آنچنانکه هستند نشانم بده»؛ در عوالی اللّئالی؛ ج 4، ص 132، روایت کرده است: «اَللهمَّ اَرِنَا الحَقائقَ کما هی»، و در تعلیق بر آن، از تفسیر کبیر فخررازی؛ ج 6، ص 26؛ و مرصاد العباد؛ ص 309، «اَرَنا الاشیاءَ کما هی» نقل گردیده است.