فصل هشتم: صلح و پذیرش قطعنامۀ 603

صلح واقعی

صلح واقعی

‏ ‏

‏ ‏

برکناری رژیم عراق، شرط صلح

‏الآن اینها هجوم کردند بر اسلام و ما باید دفاع بکنیم. ابداً قضیۀ صلح و‏‎ ‎‏قضیۀ سازش در کار نیست. ما اصلاً مذاکرات نمی کنیم با اینها. اینها‏‎ ‎‏برای اینکه فاسد و مفسد هستند و ما با این اشخاص مذاکره نمی کنیم.‏‎ ‎‏بله، اگر اینها بروند کنار و از همه جا بروند و بیرون بروند از همه جا و‏‎ ‎‏تسلیم بشوند، ما آن وقت ممکن است که به واسطۀ اینکه بین مسلمین‏‎ ‎‏خیلی ‏‏[‏‏تفرقه‏‎ ‎‏]‏‏نشود، ما هم یک سکوتی بکنیم.(1031)‏

8 / 7 / 59

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

شرایط ایران برای صلح

‏البته هرکس اینچنین جنایاتی بکند و شهرها و روستاهای ما را بگیرد،‏‎ ‎‏آرزو می کند آتش بس برقرار باشد. او خورده است و برده است و ظلم‏‎ ‎‏کرده است و ما خسارات را بدون جهت دیده ایم. این امری است که‏

کتابدفاع مقدس (جنگ تحمیلی) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 610

‏اینطور امکان ندارد. دولتها اگر می خواهند عملی بکنند و صلح و صفا‏‎ ‎‏باشد، باید با آن کسی که مهاجم بوده است و هجوم کرده است به یک‏‎ ‎‏مملکت اسلامی ـ‌فرضاً‌ اگر مسلم هم باشد باید دولتهایی که‏‎ ‎‏می خواهند صلح و صفا برقرار بشود، با او قتال کنند، تا اینکه برگردد‏‎ ‎‏به امر خدا. برگشتن به امر خدا مجرد این نیست که از کشور ما بیرون‏‎ ‎‏برود؛ خسارات ایران را، خسارات مالی ایران را ـ‌خسارات جانی قابل‏‎ ‎‏جبران نیست‌ باید جبران کند و قوای خودش را بیرون بکشد و‏‎ ‎‏دستش را از مملکت عراق کوتاه کند و حکومت غاصب خودش را‏‎ ‎‏کنار بگذارد و ملت عراق را آزاد بگذارد؛ برای اینکه سرنوشت‏‎ ‎‏خودشان را به دست بگیرند.‏

‏     ... بر ما و بر شما و بر همۀ مسلمین واجب است که او را به جای‏‎ ‎‏خودش بنشانند و خساراتی که بر عراق و ایران وارد شده است از او‏‎ ‎‏مطالبه کنند. ما دعوا با کسی نداریم، لکن خسارات عراق و ایران را‏‎ ‎‏می خواهیم.(1032)‏

28 / 7 / 59

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

خروج دشمن، شرط اصلی صلح

‏مصالحه با جنایتکار و سازش با جنایتکاران، این یک جنایتی است بر‏‎ ‎‏مردم متعهد و یک جنایتی است بر اسلام. ما حرفمان از روز اول تا‏‎ ‎‏حالا و بعدها معلوم است. ما جنایتکار را که در کشورمان هست،‏‎ ‎‏می گوییم باید برود.(1033)‏

18 / 12 / 60

*  *  *

پذیرش حکمیت قرآن

‏ما می گوییم به همۀ کشورهای اسلامی و تمام کشورهای عرب و‏

کتابدفاع مقدس (جنگ تحمیلی) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 611

‏غیرعرب، ما می گوییم که ما حَکَم را قرآن قرار می دهیم. قرآن کتاب‏‎ ‎‏آسمانی مسلمین است، طایفه یا طایفۀ دیگری ندارد، ما حکم را قرآن‏‎ ‎‏قرار می دهیم، ما یک آیه ای از قرآن کریم را حکم قرار می دهیم و عقلای‏‎ ‎‏عالم، اشخاصی که می خواهند صلح بدهند ما را، با همین یک آیه عمل‏‎ ‎‏بکنند و ما قبول داریم. صدام هم که می گویید و خودش اقرار می کند که‏‎ ‎‏من مسلمان هستم، در عین حالی که ما بعید می دانیم، این قرآن است.‏‎ ‎‏سایر کشورهای اسلامی هم که می گویند که ما، ملتها قرآن را قبول‏‎ ‎‏دارند، حتماً دولتها هم می گویند ما به قرآن اعتقاد داریم، بیایند بنشینند،‏‎ ‎‏نماینده بفرستند، ما قرآن کریم را باز می کنیم، سورۀ حجرات را باز‏‎ ‎‏می کنیم و یک آیه از آیات سورۀ حجرات را برایشان می خوانیم،‏‎ ‎‏می گوییم بیایید با این عمل کنید. در آن آیه این است که «اگر دو طایفه ای‏‎ ‎‏از مؤمنین با هم جنگ کردند، شما صلحشان بدهید و اگر یک طایفه ای‏‎ ‎‏از اینها تجاوز به طایفۀ دیگر کرد، همه تان مکلفید که با او قتال کنید،‏‎ ‎‏جنگ کنید تا اینکه به اطاعت خدا برگردد. وقتی به اطاعت خدا برگشت،‏‎ ‎‏صلح کنید به عدالت، به قسط». ما می گوییم به دنیا که بیایید ببینید که ما‏‎ ‎‏در خاک عراقیم یا عراق در خاک ماست؟ اگر ما در خاک عراقیم، شما با‏‎ ‎‏ما جنگ کنید، و اگر عراق در خاک ماست، به حسب قرآن کریم تجاوز‏‎ ‎‏کرده، فئۀ باغیه است و فئۀ باغیه را باید با او قتال کنید. ما از قتال شما هم‏‎ ‎‏گذشتیم و امیدی به این نداریم، لااقل محکوم کنید. اگر به قرآن عمل‏‎ ‎‏نمی کنید که قتال کنید و او را با سرنیزه بیرون کنید از کشور اسلامی،‏‎ ‎‏لااقل محکوم کنید او را، و اگر محکوم هم نمی کنید لااقل بیصدا باشید،‏‎ ‎‏بیطرف باشید. چه شده اینها را که نه به قرآن اعتنا دارند و نه به حکم عقل‏‎ ‎‏اعتنا دارند و نه به مسائل بین المللی، به هیچی اعتنا ندارند.(1034)‏

24 / 12 / 60

*  *  *


کتابدفاع مقدس (جنگ تحمیلی) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 612

تخلیۀ اراضی ایران، شرط صلح

‏تا گفته می شود که ما از این حدودی که داریم و چیزی که از اول‏‎ ‎‏گفته ایم هیچ قدمی کنار نمی گذاریم، فوراً می بینید که یک جا می گوید‏‎ ‎‏که دیگر صلح امکان ندارد، برای اینکه ایران سر صلح ندارد. مگر آن‏‎ ‎‏حدودی که ما گفتیم چیست؟ جز این است که باید بیرون برود تا ما‏‎ ‎‏بنشینیم با او صلح کنیم؟ ما قرآن می گوییم، ما حکم قرآن را می گوییم‏‎ ‎‏که همۀ مسلمین باید با این جنگ کنند تا این بیرون برود. اگر بعد از‏‎ ‎‏جنگ سر فرود آورد به احکام اسلام، آن وقت بنشینند صلح کنند، آن‏‎ ‎‏هم صلح به قسط و عدل.(1035)‏

24 / 12 / 60

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

موضع صلح طلبی ایران

‏امروز دنیا، حتی کوردلان هم، می دانند که ایران از موضع قدرت ـ‌که‏‎ ‎‏موهبت الهی است‌ صحبت می کند. امروز ایران به آن حرفی که از روز‏‎ ‎‏اول گفته است پایبند است. ما با هیچ کشوری، چه اسلامی و چه‏‎ ‎‏غیر‌اسلامی سرجنگ نداریم و طالب صلح و صفا برای همه‏‎ ‎‏هستیم.(1036)‏

12 / 1 / 61

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

سخن منطقی ایران برای صلح

‏ما همان حرف اوّل که گفتیم، همان حرف اوّل را همه زدیم. در مجلس‏‎ ‎‏صحبت شده همان بوده، رئیس جمهور صحبت کردند همان بوده،‏‎ ‎‏نخست وزیر صحبت کردند همان بود. رئیس مجلس صحبت کردند‏‎ ‎‏همان بود. حرف ما یک حرف منطقی صحیح انسانی است. یک کسی‏‎ ‎‏که تجاوز کرده به ما و این همه خسارات به ما وارد کرده است و در‏‎ ‎‏کشور ما هست الآن هم، خوب، حرف صحیح ما این است که خوب،‏

کتابدفاع مقدس (جنگ تحمیلی) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 613

‏از کشور ما برو. متعدی آن است که توی کشور دیگری است.(1037)‏

14 / 1 / 61

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

خروج بی قید و شرط عراق، شرط صلح

‏ما از اول می گفتیم که شما ریختید در منزل ما، در شهرهای ما، در‏‎ ‎‏کشور ما، حمله کردید و غافلگیرانه وارد شدید در کشور ما و آنهمه‏‎ ‎‏خرابی کردید و آنهمه جرم کردید و آنهمه کشتار کردید، باید بروید‏‎ ‎‏بیرون. یکی از شرایط ما این است که بروید بیرون. این را چه انسانی‏‎ ‎‏می تواند بگوید که این شرط، یک شرط تحمیلی است؟ خوب، دزد‏‎ ‎‏آمده تو خانۀ ما، تو اثاث ما را برداشته و جمع کرده، می گوید: حالا بیا‏‎ ‎‏صلح کنیم، اینها مال من! خوب همین است دیگر؛ اینها دزدهایی‏‎ ‎‏بودند که ریختند به این کشور و هر چه هم بود در این شهرها برده اند.‏‎ ‎‏هر چه مردم مال داشتند، اگر یک مقدارش را توانستند خود اینها حمل‏‎ ‎‏کنند از محلشان، کرده اند، اگر نه، آنها برده اند و از بین برده اند و آنهمه‏‎ ‎‏خرابی کرده اند و خرابیهایی که در هیچ جا متعارف نیست. مغول هم‏‎ ‎‏که به ایران حمله کرده، اینطور نبوده است که وقتی یک شهری را‏‎ ‎‏می گیرد تا آخر خرابش کند. شهرهای ما را اینطور کرده اند اینها.‏‎ ‎‏خوب ما می گوییم که شما وارد شدید به ‏‏[‏‏کشور‏‏]‏‏ ما و اینهمه جرم‏‎ ‎‏کردید، حالا می گویید که بیایید با هم صلح کنیم. صلح کنیم؛ یعنی،‏‎ ‎‏خوزستان مال شما؛ یعنی، آنقدری که شما گرفتید مال شما. نه، هیچ‏‎ ‎‏وقت، هیچ کس نمی پذیرد. ما می گوییم شما بدون قید و شرط، باید‏‎ ‎‏بیرون بروید. اگر هم بیرون نروید، بیرونتان می کنیم. بهتر هم برای‏‎ ‎‏خودتان همین است که بی خود این جوانهای بیچاره را به زور نیاورید‏‎ ‎‏و به کشتن بدهید. خودتان بروید بیرون. این یک مسأله ای است که‏‎ ‎‏همۀ عقلای دنیا می پسندند از ما که کسی آمده است منزل شما و‏

کتابدفاع مقدس (جنگ تحمیلی) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 614

‏خرابکاری کرده، حالا به او می گویید: بروید بیرون، اگر می خواهید‏‎ ‎‏یک تفاهمی بشود، باید بروید بیرون.‏

‏     ... اگر بنا باشد که یک کسی بیاید، هر چه جرم دارد بکند و هر چه‏‎ ‎‏دستش می رسد جنایت وارد کند و بعد بگوید که خوب، حالا دیگر‏‎ ‎‏صلح می کنیم، من می روم بیرون؛ بسیار خوب، صلح می کنیم! خوب،‏‎ ‎‏این جنایتی که کردی چرا؟ اگر ما این مطلب را اغماض کنیم، نه از باب‏‎ ‎‏این است که یک مسأله ـ‌مثلاً‌ مادی را اغماض کرده ایم، یک مسأله‏‎ ‎‏معنوی را ما اغماض کرده ایم؛ یعنی، یک ستمگر و یک گروه ظالم را ما‏‎ ‎‏تشویق کرده ایم به اینکه باز ‏‏[‏‏ظلم‏‎ ‎‏]‏‏بکنید.(1038)‏

22 / 3 / 61

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

لزوم مجازات متجاوز

‏ما همان شرایطی که از اول گفتیم، حالا هم همان شرایط را می گوییم،‏‎ ‎‏که یکی بیرون رفتن تمام این ارتشیهای عراق و این جنگنده های‏‎ ‎‏عراق از کشور ما بدون قید و شرط ‏‏[‏‏است؛‏‏]‏‏ هیچ قید و شرطی در کار‏‎ ‎‏نیست، حالا که می گویند ما بیرون می رویم. اینها می گویند: بیایند، ما‏‎ ‎‏بیرون می رویم که شما بیایید رد بشوید، لکن به شرط اینکه صلح‏‎ ‎‏باشد، تمام بشود مسأله؛ یعنی، به شرط اینکه ما هر چه ضرر به شما‏‎ ‎‏زدیم، هر چه جنایت کردیم هیچ! این مضحک است واقعاً. یک‏‎ ‎‏جمعیتی می خواهند بیایند کمک کنند شما را، شما می گویید: حالا که‏‎ ‎‏می خواهید کمک بکنید، پس دست بردارید از این ادعاهایی که دارید،‏‎ ‎‏شما مجرم را دیگر لازم نیست بشناسید، بیایید صلح بکنیم با هم، لازم‏‎ ‎‏نیست که این همه جریمه ها که وارد شده است به شما، تلافی بشود!‏‎ ‎‏این معنای آتش بس نیست، این معنای صلح نیست. ما همان مطلبی که‏‎ ‎‏از اول گفتیم، همۀ دولتمردان ما همان مطلب را می گویند. باید بی قید‏

کتابدفاع مقدس (جنگ تحمیلی) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 615
‏و شرط، اینها بیرون بروند، نروند، بیرونشان می کنیم بی قید و شرط. و‏‎ ‎‏اگر زیادتر بمانند برای خودشان ضرر زیادتر دارد. هر چه بمانند‏‎ ‎‏ضررش برای آنها زیاد است و باید تمام ‏‏[‏‏ضرر‏‏]‏‏هایی که به ما وارد‏‎ ‎‏کرده اند، ما حالا مقدارش را نمی دانیم، کارشناس باید بیاید بگردد‏‎ ‎‏مقدارش را معلوم کند که چقدر مقدارش است آن هم باید تحقق پیدا‏‎ ‎‏کند و باید مجرم هم معلوم بشود که کی است. ‏

‏     و ما بُعد معنوی این کار را داریم. ما اگر عراق، دست بردارد این‏‎ ‎‏حزب بعث از عراق و برود گم شود سراغ کارش و مردم عراق‏‎ ‎‏خودشان، این مردم مظلوم خودشان برای خودشان حکومت تعیین‏‎ ‎‏کنند، یک شاهی از آنها نمی خواهیم، برای اینکه آن بُعد معنوی دیگر‏‎ ‎‏نیست در کار؛ برای آنکه آن مجرم رفت و تمام شد، آن بُعد معنوی‏‎ ‎‏نیست در کار دیگر. ما بُعد معنوی قضیه را باید ‏‏[‏‏حل‏‏]‏‏ بکنیم. ما مسئول‏‎ ‎‏این جوانها هستیم. ما مسئول این ارتش هستیم. ما مسئول این زنها و‏‎ ‎‏مردهایی که بچه هایشان و جوانشان را از دست داده اند، هستیم. مگر‏‎ ‎‏ما می توانیم که بی قید و شرط بگوییم که بیایید صلح بکنیم، چون ما‏‎ ‎‏می خواهیم برویم کمک شما بکنیم؟ این مسلک اسلام نیست که ما‏‎ ‎‏بخواهیم کمک آنها بکنیم؟ و یک رشوه هم بدهیم. بله، بعضی‏‎ ‎‏حکومتها اینطوری هستند. نفتهایشان را می دهند و التماسشان هم‏‎ ‎‏می کنند. این حکومت اسلامی نیست اینطور. ‏

‏     ما آن چیزهایی که از اول گفته ایم تا حالا سرش هستیم. یک قدم‏‎ ‎‏اینطرف و آنطرف نیست در کار. نمی خواهیم که تحمیل کنیم. یک‏‎ ‎‏چیز غیر عقلی و غیرعقلایی بگوییم و نمی خواهیم از آن چیزی که هر‏‎ ‎‏عقلی می پذیرد عقب بنشینیم؛ آن هم به واسطۀ آن بُعد معنوی که دارد،‏‎ ‎‏به واسطۀ اینکه آدم جانی را نباید در جنایتش تشویق کرد. ما اگر صلح‏‎ ‎‏بکنیم، معنایش تشویق کردن این جانی است به جنایتش. ما صلح‏

کتابدفاع مقدس (جنگ تحمیلی) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 616
‏می خواهیم، خیلی هم می خواهیم، اما صلح بی قید و شرط. معنایش‏‎ ‎‏این است که شما همین جا که هستید باشید یا خیر، بروید بیرون، لکن‏‎ ‎‏دیگر باقی اش هر چه هست، شده است دیگر؛ هر چی می خواهد‏‎ ‎‏بشود شده است؟ نخیر، این به حیثیت اسلام ضرر می زند اینطور‏‎ ‎‏اغماض و حق ندارد کسی اینطور اغماض کند. البته راه دادن برای‏‎ ‎‏رفتن به سوریه برای برطرف شدن ‏‏[‏‏سوء تفاهمها‏‏]‏‏ با آنها یک مسأله ای‏‎ ‎‏نیست که شما به ما منت داشته باشید؛ ما به شما منت داریم اگر روی‏‎ ‎‏قواعد عادی باشد. البته چون یک تکلیف الهی است. به هیچ کس هم‏‎ ‎‏منت نداریم. اما نباید شما از ما یک چیزی بگیرید که می خواهیم‏‎ ‎‏بیاییم کمکتان؛ شمایی که می گویید که ما با اسرائیل مخالف هستیم و‏‎ ‎‏می دانم که شما دروغ می گویید که شرط اینکه شما بیایید از اینجا رد‏‎ ‎‏بشوید این است که صلح بشود و هر چی که ما کردیم دیگر هیچ. این‏‎ ‎‏معنای صلح است؟ این معنای راه دادن است؟ شما معلق می کنید راه‏‎ ‎‏دادن را به چیزی که نشود. ‏

‏     دنیا باید این را بداند که ما حاضریم صلح کنیم، حاضریم پیش‏‎ ‎‏برویم در آنجا، لکن در عرض اینکه اینها دارند کنار می روند و یکی از‏‎ ‎‏شرایط را می گویند. ما خودمان می پذیریم در عرض این دو گروه‏‎ ‎‏بیایند. در همین پانزده روزی که اینها بنا دارند، فرض کنید که دروغ‏‎ ‎‏نمی گویند، می خواهند بروند، در عرض این، بیاید یک گروه مورد‏‎ ‎‏توجه همه، بین المللی، بیاید رسیدگی کند به این جرمهایی که اینها‏‎ ‎‏کرده اند، به این خسارتهایی که به شهرهای ما وارد شده، به روستاهای‏‎ ‎‏ما وارد شده. البته یک خسارتهایی به ما وارد شده است که قابل جبران‏‎ ‎‏نیست و آن جوانهای ماست. این دیگر قابل جبران نیست. اینها آن‏‎ ‎‏طرف باید در آن پیشگاه خدا باید اینها رسیدگی بشود. در عرض اینکه‏‎ ‎‏شما می گویید ما کنار می رویم و بیایید ما دیگر راه می دهیم به شما، در‏

کتابدفاع مقدس (جنگ تحمیلی) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 617
‏عرض اینکه شما کنار می روید، یک گروه بیایند رسیدگی کنند به‏‎ ‎‏اینکه جنایات را چقدر بوده، چقدر ضرر زده اید شما به ایران. و یک‏‎ ‎‏گروه توافق کنید بیاید که رسیدگی کند به اینکه مجرم کی است. اینها‏‎ ‎‏وقتی حاصل شد، ‏‏[‏‏ما صلح می کنیم‏‏]‏‏ اما راه دادن شما به ما برای رفتن‏‎ ‎‏آنجا شما باید یک چیزی هم دستی بدهید که ما می خواهیم برویم با‏‎ ‎‏دشمنهای شما جنگ بکنیم. اگر شما راست می گویید که با اسرائیل‏‎ ‎‏مخالف هستید و نمی خواهید با این بهانه یک کلاهی سر ما بگذارید و‏‎ ‎‏خیال می کنید که ایران توجه به این مسائل ندارد و کسانی که در رأس‏‎ ‎‏امور هستند توجه به این مسائل ندارند، شما اگر نمی خواهید که یک‏‎ ‎‏توطئه ای داشته باشید و یک کار خلافی بکنید، خوب، راه بدهید ما‏‎ ‎‏برویم.‏

‏     راجع به مسائلی که از اول گفتیم، همان مسائل هست. حالا ما قبول‏‎ ‎‏می کنیم از شما که بیایید بروید بیرون، قبول، بسم الله ، تشریف ببرند.‏‎ ‎‏اما نه اینکه ‏‏[‏‏با‏‏]‏‏ رفتن بیرون، تمام شد قضیه. این یکی از چیزهایی‏‎ ‎‏است که ما می خواستیم. دو تای دیگرش مانده است که بُعد معنوی آن‏‎ ‎‏در نظر ماست، بُعد سیاسی آن در نظر ماست، نه بُعد مادی آن تا اینکه‏‎ ‎‏بگویید که غمض عین کنید، طلبی دارید از ما نگیرید. مگر ما‏‎ ‎‏می توانیم که صرف نظر کنیم از یک چیزی که جانی را به جنایت‏‎ ‎‏خودش تشویق می کند؟ ما باید جانی را در دنیا رسوا کنیم و جرمی که‏‎ ‎‏کرده است از او بگیریم تا این امور لااقل، محدود بشود؛ اگر از بین‏‎ ‎‏نمی رود؛ لااقل، محدود بشود. اینطور نشود که هر کسی افسارگسیخته‏‎ ‎‏بریزد شهرهای دیگران را از بین ببرد و اموال مردم را غارت کند و آتش‏‎ ‎‏بزند و بعد هم بگوید خوب، بسیار خوب، حالا دیگر صلح می کنیم!‏‎ ‎‏این صلح نیست. این معنایش این است که نخیر، شما باید باج به ما‏‎ ‎‏بدهید تا ما با شما صلح کنیم و این امروز آن روزی نیست که شما‏

کتابدفاع مقدس (جنگ تحمیلی) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 618
‏این‌حرفها را می زنید. شما دیگر این حرفها را باید کنار بگذارید. شما‏‎ ‎‏دیگر قدرتی ندارید که بتوانید یک همچو مسائلی را بگویید و شما‏‎ ‎‏خیال کنید که دیگران به شما تقویت می کنند. آن دیگران هم مثل شما‏‎ ‎‏می مانند. شما که مال خودتان بود، اینطور از کار درآمد؛ یک جمعیت‏‎ ‎‏کمی اینطور خرمشهر را گرفت، آنها که از خارج اجیر شما می خواهند‏‎ ‎‏بشوند، آنها برای شما نمی خواهند کار بکنند، برای خودشان‏‎ ‎‏می خواهند کار بکنند. آنها با یک فوت از بین می روند. بنابراین، مسأله‏‎ ‎‏این است که ما امروز که در اینجا مبتلا هستیم به یک همچو حزبی و در‏‎ ‎‏آنجا مبتلا هستیم به یک همچو رژیم فاسد؛ رژیم اسرائیل، ما در هر‏‎ ‎‏جبهه حاضریم به اینکه جنگ بکنیم. اینجا که از خودمان است و جنگ‏‎ ‎‏می کنیم، آنجا هم از خود ما است. ما حاضریم، لکن راه دادن به ما برای‏‎ ‎‏رفتن، باید یک چیزی ما به شما بدهیم که شما راه بدهید! باید ما مجرم‏‎ ‎‏را دیگر کار نداشته باشیم! باید بنشینیم صلح کنیم دیگر با هم، دست به‏‎ ‎‏گردن هم بیندازیم که اینهمه آمدی جرم کردی! برای اینکه حالا‏‎ ‎‏می خواهی به من همراهی کنی، بیا یک چیزی هم به ما بده تا همراهی‏‎ ‎‏کنیم! نه، این مسأله غیرعقلایی است و هرگز نخواهد شد. مسأله راه دادن‏‎ ‎‏یک چیزی است که شما باید التماس کنید که ما بیاییم برویم سراغ آن کار‏‎ ‎‏را بکنیم. ما داوطلب هستیم، شما باید از ما خواهش کنید که آقا بیایید با ما‏‎ ‎‏کمک کنید تا ما برویم جلوی این را بگیریم، اگر راست می گویید که با‏‎ ‎‏اسرائیل مخالفید و اگر مسأله این نیست و با اسرائیل مخالف نیستید و‏‎ ‎‏می خواهید ما نرویم آنجا، شرط را اینطور قرار می دهید که حالا بدون‏‎ ‎‏همه قیدی مصالحه کنیم، آن وقت شما تشریف بیاورید ببرید. آن هم‏‎ ‎‏«تشریف بیاورید» حرفی است، تا به صورت واقعی.(1039)‏

22 / 3 / 61

*  *  *


کتابدفاع مقدس (جنگ تحمیلی) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 619

شروط ایران برای صلح

‏ببینند که این مرد چی دارد می گوید. اول چی می گفت، حالا چی‏‎ ‎‏می گوید. می گوید: ما برای اثبات اینکه صلح طلبیم، صلح جو هستیم،‏‎ ‎‏همه لشکر خودمان را امر می کنیم که از خاک ایران تا ده روز دیگر‏‎ ‎‏بیرون بروند. اگر راست می گوید این مطلب را، بسیار خوب، این یکی‏‎ ‎‏از مطالبی که ما داشتیم، حاصل. ولی چند تا مطلب دیگر داریم باید‏‎ ‎‏حاصل بشود، تا حاصل نشود ما در حال جنگ هستیم. یکی اینکه‏‎ ‎‏اینهمه خساراتی که به ما وارد کردی که خودش نوشته، این را اقرار‏‎ ‎‏کرده که خساراتی که بر ایران وارد شد، قابل شمارش نیست.(1040)‏

31 / 3 / 61

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

ادامۀ جنگ تا تحقق شرایط صلح

‏مادامی که آنها به شرایط ما عمل نکرده اند، جنگ ما باقی است. به مجرد‏‎ ‎‏اینکه بگویند ما خارج شدیم، پذیرش ندارد. ما باید خودمان بفهمیم که‏‎ ‎‏آنها خارج شده اند. و ما می دانیم که آنها الآن هم در کشور ما هستند و الآن‏‎ ‎‏هم در بسیاری از جاها ساکن هستند و سنگر دارند و از خارج هم هر‏‎ ‎‏روز تقریباً، همه روز تقریباً آبادان را و بعضی شهرهای دیگر را بمباران‏‎ ‎‏می کنند. مادامی که وضع اینطوری است و مادامی که آنها به شرایطی که‏‎ ‎‏قرار داده شده است و شرایط، همه شرایط عقلایی است؛ شرایطی است‏‎ ‎‏که همۀ عقلای عالم این شرایط را می پسندند و ما هیچ زورگویی نداریم‏‎ ‎‏و نمی خواهیم تحمیل بکنیم، ما با شرایطمان؛ شرایطی که از اول گفته‏‎ ‎‏شده است و تا حالا هم همان شرایط هست، در آن شرایط پایبند هستیم و‏‎ ‎‏مادامی که این شرایط حاصل نشده است ما در حال جنگ هستیم و ما با‏‎ ‎‏کسانی که اشرار هستند نمی توانیم صلح کنیم.(1041)‏

17 / 5 / 61

*  *  *


کتابدفاع مقدس (جنگ تحمیلی) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 620

مفهوم صلح از نظر ایران

‏ما همیشه صلح طلب هستیم، لکن نه صلحی که جانی را سرجنایت‏‎ ‎‏خودش باقی بگذاریم. همچو صلحی صلح نیست. ما صلحی می کنیم‏‎ ‎‏که با قدرت و قوّت، دفاع از کشور خودمان، دفاع از اسلام بکنیم.(1042)‏

14 / 6 / 61

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

شرایط ایران برای پذیرش صلح

‏حرف ما این است که متجاوز باید غرامت ما را بدهد و اشخاص‏‎ ‎‏با‌صلاحیت بیایند و متجاوز را تشخیص داده و مجازات کنند.‌... ما‏‎ ‎‏حاضریم صلح کنیم، ولی نمی شود متجاوز را مجازات نکرد و غرامت‏‎ ‎‏تجاوز را نگرفت؛ اسلام هم چنین اجازه ای را نمی دهد.(1043)‏

17 / 6 / 61

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

مفهوم صلح شرافتمندانه

‏ما از روز اوّلی که به ما هجوم شده است و ما به دفاع برخاسته ایم، یک‏‎ ‎‏افرادی در مملکت ما زمامدار بودند که اینها همه صلح را‏‎ ‎‏می خواستند، لکن نه صلح صدامی را صلح انسانی را، صلح الهی را.‏‎ ‎‏اینها می خواستند که وقتی که با یک کشوری صلح کنند، همان طوری‏‎ ‎‏که با اهالی آن کشور اینها برادر هستند با آن دولت و آن کشور هم‏‎ ‎‏برادر باشند. لکن با کی ما برادر باشیم؟ با کسی که آن هم در هجومش و‏‎ ‎‏آنهمه جنایاتش می گوید من صلح طلبم؟!‌... ما باز هم تکرار می کنیم‏‎ ‎‏این معنا را که ما یک مردمی هستیم که برای خاطر اسلام دفاع داریم‏‎ ‎‏می کنیم؛ هجوم به ما شده است و هجوم را دفاع می کنیم و از اول هم‏‎ ‎‏همین بود، لکن در عین حال از اول هم صلح طلب بودیم ـ‌و صلح‏‎ ‎‏یکی از اموری است که ما به تبع اسلام قبول کردیم، صلح اسلامی،‏‎ ‎‏صلحی که برادر می شوند بعد از صلح‌ و ما طالب این صلح هستیم.‌...‏

کتابدفاع مقدس (جنگ تحمیلی) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 621

‏تمام هیأتهایی که اینجا آمدند از اول و بعد هم شاید بیایند، می بینند که‏‎ ‎‏ما یک صحبت فقط داریم: ما صلح را قبول داریم، ما صلح را استقبال‏‎ ‎‏می کنیم، لکن یک صلح شرافتمندانۀ اسلامی؛ صلحی که باید بفهمند‏‎ ‎‏که متجاوز چه کرده است، صلحی که باید خسارات این کشور جبران‏‎ ‎‏بشود، نه صلحی که از آن طرف بگوید: صلح، از آن طرف بفرستد و‏‎ ‎‏توپها را ببندد به مردم بی گناه بی چاره.(1044)‏

11 / 7 / 61

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

موضع صلح طلبی ایران

‏ما صلح می خواهیم. ما با همۀ مردم دنیا صلح می خواهیم باشیم. ما‏‎ ‎‏می خواهیم مسالمت با همۀ دنیا داشته باشیم. ما می خواهیم در بین‏‎ ‎‏مردم دنیا زندگی بکنیم، لکن آنها نمی گذارند.(1045)‏

18 / 11 / 62

*  *  *

کتابدفاع مقدس (جنگ تحمیلی) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 622