بخش چهارم دوران مبارزه و قیام

دامن زدن به اختلافات

دامن زدن به اختلافات

‏ ‏

‏یک سنخ دیگر این است که قبل از ماه مبارک و قبل از ماه محرّم ـ که دو‏‎ ‎‏ماه است که اجتماعات مسلمین هست ـ در ماه رمضان ‏‏[‏‏که‏‎ ‎‏]‏‏ماه‏‎ ‎‏اجتماعات است ‏‏[‏‏در‏‏]‏‏ مساجد، که این مردم توجه دارند به این‏‎ ‎‏اجتماعات، ماه محرّم هم ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ در ایران وقت اجتماعات است این را‏‎ ‎‏دیگر دولتهای خودمان، آنها هم کمک می کنند همه با هم، دولتهای‏‎ ‎‏خودمان ـ شما حالا بعدها هم امتحان کنید در این دو موسم، قبل از‏‎ ‎‏اینکه این دو موسم بیاید یک چیزی توی کار می آورند. ما دیدیم که دو‏‎ ‎‏سال، سه سال ـ حالا هم تتمه اش هست ـ کتاب شهید جاوید؛‏‎[1]‎‏ چه‏‎ ‎‏بساطی درست کردند برای کتاب شهید جاوید! با هم اختلافات؛ اهل‏‎ ‎‏منبر و اهل محراب و اهل بازار و اهل کذا. یکی از آن طرف کشید و‏‎ ‎‏یکی از آن طرف کشید؛ و یک ماه مبارک، یک ماه محرّم، و سایر ایام‏‎ ‎‏خودشان را صرف کردند و قوا را هدر بردند، و «اعلیحضرت» با کمال‏‎ ‎‏آرامش اموال این ملت را خورد و سلطۀ خودش را تحکیم کرد بر آنها!‏‎ ‎‏آقایان هم، همه متحفِّظند که کجای کتاب شهید جاوید چی چی‏‎ ‎‏نوشته، کجایش چی چی نوشته، مقصودش این است، مقصودش آن‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 575
‏است! دعوا کردند سر این مطلب و اختلافات؛ و منبرهایی که باید‏‎ ‎‏صرف این بشود که این سدی که سد برای اسلام، برای پیشرفت‏‎ ‎‏اسلام، برای پیشرفت مملکت است بشکنند، این سد محمدرضاشاهی‏‎ ‎‏را بشکنند، همۀ قوا صرف کتاب شهید جاوید شد و اختلافات‏‎ ‎‏سر کتاب شهید جاوید! هدر دادند قوای خودشان را چند سال. الآن‏‎ ‎‏هم دنباله اش هست. بعد از آن دوباره یک چیز دیگری را آوردند.‏‎ ‎‏مرحوم «شمس آبادی»‏‎[2]‎‏ ـ خدا رحمتش کند ـ رفتند مثلاً یا کشتندش یا‏‎ ‎‏کشته شد. یک بساطی هم آنطور بود. یک سال هم مردم را معطل این‏‎ ‎‏کردند که آن آقای شمس آبادی را کی کشته، کی نکشته. دعوا سر یک‏‎ ‎‏همچو مسأله ای کردند؛ و این بی نقشه نیست. شما خیال نکنید که‏‎ ‎‏همین طوری واقع شده، یک کسی را کشته و یک کسی هم چه کرده.‏‎ ‎‏خیر، این یک نقشه ای است که روی این نقشه حساب شده. آن وقتی‏‎ ‎‏که شما می خواهید اجتماع با هم پیدا کنید و آنها می ترسند که مبادا در‏‎ ‎‏این اجتماعات چه بشود، یک همچو مطلبی را پیش می آورند؛ یک‏‎ ‎‏قدری کهنه می شود یک چیز دیگر پیش می آورند. «علی شریعتی»؛‏‎[3]‎‎ ‎‏چقدر قوای ما را، قوای اسلامی را تحلیل بردند و همه را به هم متوجه‏‎ ‎‏کردند و همۀ قدرتها را کوبیدند برای اختلاف بین این اهل منبر. داد و‏‎ ‎‏قال و اهل محراب چه و دانشگاهی چه و دانشکده ای چه.‏

‏     الآن هم این اختلافات هست. همین اختلافات اسباب این شده که‏‎ ‎‏دشمنهای اصیل شما با دل راحت بخوابند و بگویند الحمدلله ‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 576
‏خودشان به جان خودشان افتاده اند و دارند توی سر خودشان‏‎ ‎‏می زنند!(924)‏

9 / 8 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏من پیشتر گفته بودم ـ زمان طاغوت ـ که ما در مواقع معینی می بینیم که‏‎ ‎‏یک غائله بلند می شود. آن مواقع معین، یکوقت قبل از ماه رمضان‏‎ ‎‏است و یکوقت قبل از ماه محرّم. ماه رمضان برای دولت سابق یک‏‎ ‎‏خطری داشت که نبادا روحانیون ـ در مساجد ‏‏[‏‏که‏‏] ‏‏مردم مجتمعند،ماه ‏‎ ‎‏عبادت است ـ نبادا یک تبلیغ سوئی بر ضد دولت بشود. قبل از ماه ‏‎ ‎‏مبارک یک غائله درست می کردند! غائلۀ ـ قضیۀ مثلاً ـ «شهید جاوید»! ‏‎ ‎‏یک ماه مبارک را ماها غفلت می کردیم که ما از کجا داریم، اشتباهمان ‏‎ ‎‏از کجاست. یک ماه مبارک ما سر یک مسأله جزئی به جان هم ‏‎ ‎‏می افتادیم. اهل منبر دو طایفه می شدند: یک طایفه از آن ور، یک طایفه ‏‎ ‎‏این ور! علما و مثلاً... طلبه های ما دو طایفه می شدند: یک طایفه از ‏‎ ‎‏آن ور، یک طایفه... یک ماه مبارک را ما هدر می دادیم که دولت را باید ‏‎ ‎‏در این ماه مبارک ما تنبیهش بکنیم به یک چیزهایی، یک مطالبی ‏‎ ‎‏بگوییم، آنها درست می کردند این مطلب را و ما را سرگرم می کردند به ‏‎ ‎‏شهید جاوید! یک ماه، دو ماه، سه ماه این می شد. همچو که این طرف ‏‎ ‎‏[‏‏رو به‏‏]‏‏ سردی می رفت و ماه محرّم مثلاً نزدیک می شد، مسأله مرحوم ‏‎ ‎‏«شمس آبادی» را پیش می آوردند. ای بسا که شمس آبادی ـ حالا شاید ‏‎ ‎‏هم خودشان یک همچو کاری می کردند که این غائله درست بشود! ‏‎ ‎‏حالا خودشان هم نکرده باشند کس دیگری کرده باشد اما آنها غائله را ‏‎ ‎‏درست می کردند و دو دسته راه می انداختند، یک دسته از آن ور و یک ‏‎ ‎‏دسته از آن ور. و قوای ما و نیروی ما که باید صرف بشود در مصالح ‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 577
‏اسلام، سر این قضیه هدر می دادند تا اینکه این یک خرده ای سرد ‏‎ ‎‏می شد. وقتی که این سرد می شد، نزدیک می شد ـ مثلاً ـ یا ماه رمضان ‏‎ ‎‏یا... می شد، قضیۀ «دکتر شریعتی» را پیش می کشیدند؛ از آن ور یاالله  ‏‎ ‎‏شروع می کردند تبلیغات بر له او، از آن ور شروع می کردند تبلیغات ‏‎ ‎‏علیه او. تمام قوا صرف می شد سر این.(925)‏‏ ‏

29 / 1 / 58‏ ‏ 

*  *

‏قبل از ماه رمضان ـ که از ماه رمضان آنها می ترسیدند: مردم مجتمعند‏‎ ‎‏و عبادت می کنند و منبر هست و محراب هست، اجتماع هست ـ یک‏‎ ‎‏مسأله ای پیش می آوردند اختلاف بیندازند. قبل از ماه محرّم هم همین‏‎ ‎‏کار را می کردند؛ یک مسأله فرعی را پیش می آوردند که ما از مسائل‏‎ ‎‏اصلی غفلت کنیم. قبل از ماه رمضان می گفتند «شهید جاوید»! تقریباً‏‎ ‎‏تمام ماه رمضان را یک دسته ای اشکال می کردند، یک دسته ای رفع‏‎ ‎‏اشکال می کردند؛ یک دسته ای فحش می دادند و یک دسته ای به این‏‎ ‎‏طرف فحش می دادند. آنها هم کنار نشسته بودند به ریش ما‏‎ ‎‏می خندیدند که اینطور ما اینها را ملعبه کردیم! تمام ماه رمضان ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ در‏‎ ‎‏تمام ایران سر یک کتابی، که مسأله ای فرعی بود و هیچ اصلاً چیزی‏‎ ‎‏نبود، ضایع می کردند وقت ما را. و ما را منحرف می کردند از اینکه ـ آن‏‎ ‎‏وقت البته قدرت او بود ـ که نسبت به آنها یک کلمه ای بگوییم. همه‏‎ ‎‏نسبت به خودمان صحبت می کردیم! یک قدری که این سست می شد‏‎ ‎‏ـ حالا می دیدند که یکوقت اجتماع دیگری است ـ می آمدند مسأله‏‎ ‎‏«شمس آبادی» را پیش می آوردند؛ مرحوم شمس آبادی را. من‏‎ ‎‏احتمال می دهم ـ بعضیهای دیگر هم احتمال می دهند ـ که اصل کشتار‏‎ ‎‏از خودشان بود. برای اینکه آشوب درست کنند. یک مدت زیادی هم‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 578
‏آقایان اهل منبر و پایین و بالا و اینها وقتشان صرف این می شد و از‏‎ ‎‏آن مطلب اساسی که داشتند اینها، ذهنشان منصرف می شد.‏‎ ‎‏بعد می دیدند خوب، این هم یک چیز کمی است تمام می شود! تمام‏‎ ‎‏شد دیگر ـ عرض می کنم که ـ وقت این است که باز یک ماه رمضانی‏‎ ‎‏باشد، یک ماه محرّمی باشد، باز اختلافاتی لازم دارند، باز می افتند تو‏‎ ‎‏کار! مسأله «دکتر شریعتی» را پیش می آوردند. از آن طرف دامن بزن به‏‎ ‎‏اینکه این مثلاً چطور است! اهل منبر هم ـ بی توجه به مطلب که عمق‏‎ ‎‏قضیه چیست ـ منبر می رفتند و حرف می زدند. از آن طرف جوانهای‏‎ ‎‏داغ هم ـ بی توجه به واقعیت مطلب ـ از این ور می افتادند. این دو گروه‏‎ ‎‏را مقابل هم قرار می دادند برای اینکه ذهنشان را از خودشان منصرف‏‎ ‎‏کنند.(926)‏

31 / 2 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏در زمان سابق، زمان همین رژیم سابق بود، چه قبل از ماه رمضان و‏‎ ‎‏قبل از محرّم و صفر، این دو موعد جای تفرقه اندازی بود. برای اینکه‏‎ ‎‏ماه رمضان «شهرالله » بود و قدرت روحانیون در ماه رمضان نمایشش‏‎ ‎‏زیاد بود، اجتماع مسلمین زیاد بود. ماه محرّم هم، ماه امام حسین بود و‏‎ ‎‏قدرت اینها ـ اهل منبر و روحانیون ـ آن وقت هم زیاد بود. جلو ماه‏‎ ‎‏رمضان یک چیزی درست می کردند. جلوه ماه محرم هم یک چیزی‏‎ ‎‏درست می کردند... قضیۀ مرحوم شمس آبادی شما خیال کردید که‏‎ ‎‏یک چیز عادی بود. این هم جزء همانها بود که با طریقهای مختلف‏‎ ‎‏اینها می آمدند و درست می کردند. یک وقت «شهید جاوید» را پیش‏‎ ‎‏می آوردند، دِ از این ور، دِ از آن ور! یک ماه محرم و صفر و بیشتر،‏‎ ‎‏منبرها همه خرج این می شد که شهید جاوید چه! از این طرف یک‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 579
‏دسته ای تأیید؛ از آن طرف یک دسته ای تکذیب. یک خورده که این‏‎ ‎‏سست می شد، یک چیز دیگر درست می کردند. مرحوم شمس آبادی‏‎ ‎‏هم از آن امور بود که شاید هم خودشان این کار را کردند ـ من ‏‎ ‎‏نمی دانم ـ که یک کسی را بکشند صدا درآورند، یک دسته از آن طرف ‏‎ ‎‏و یک دسته از این طرف، و بساط درست کنند یک قدری که این کمتر ‏‎ ‎‏می شد آن وقت یک کس دیگر را به میدان می آوردند: این کتابهایش ‏‎ ‎‏چه طور است! آن می گفت کافر است آن می گفت مسلمان است، آن ‏‎ ‎‏می گفت که مسلمانی است تالیِ مثلاً انبیا! آن می گفت کافری است از ‏‎ ‎‏ابوجهل بدتر.(927)‏

14 / 4 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏در همان رژیم سابق شما اگر توجه کنید به این قضایایی که پیش آمده،‏‎ ‎‏ببینید اینها چه وقت پیش آمده. یک قصه یک وقت می بینید درست‏‎ ‎‏شد: «شهید جاوید» آقا، این منبری، آن منبری، آن منبری، آن محراب،‏‎ ‎‏آن محراب، آن محراب، در سطح کشور، همۀ حرفها شهید جاوید‏‎ ‎‏بود! «شهید جاوید» چی بود که این قدر داد بکنید؟ برای چی؟ نزدیک‏‎ ‎‏محرّم می شد، می دیدند که اگر این قوه ها با هم باشد و یک وقت نکند‏‎ ‎‏که توجه بکنند به گرفتاریهای خودشان، توجه بکنند به آنکه‏‎ ‎‏گرفتارشان کرده، «شهید جاوید» را پیش می آوردند ما هم غفلت از‏‎ ‎‏مسائل روز و از مسائل سیاسی، همه به جان هم می افتادیم. همین قم‏‎ ‎‏تمام وقتش را صرف کرد سر «شهید جاوید» تا تمام شد بعد که تمام‏‎ ‎‏شد، حالا یک وقت دیگر نزدیک دارد می شود، آقای شمس آبادی را‏‎ ‎‏پیش کشیدند! شاید هم خودشان کشتند تا پیش بیاورند. بعد این هم‏‎ ‎‏یک خرده ای کم شد، شریعتی را پیش کشیدند، هِی دامن بزن! از این‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 580
‏ور تکفیر؛ از آن ور تمجید. هر دو طایفه غافل از اینکه کی دارد کلاه‏‎ ‎‏سرشان می گذارد! هر دو طایفه غافل. هر دو برای خدا، یعنی محرابی‏‎ ‎‏و منبری، و عرض می کنم، چیزی که اشکال می کرد می گفت که برای‏‎ ‎‏خدا دارد دین خدا از دست می رود! آن جوان چه و چه می گفت: نه باز‏‎ ‎‏هم او برای خدا، این ما را آشنا کرد به اسلام. هر دو کلاه سرتان رفته و‏‎ ‎‏آنها نتیجه بردند.(928)‏

17 / 4 / 58

*  *  *

 

کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 581

  • - کتاب شهید جاوید، تألیف نعمت الله صالحی نجف آبادی، درباره قیام امام حسین(ع) است و مدتها به جای پرداختن به مسائل مبارزه، مطالب این کتاب در محافل مذهبی، موضوع بحث و انتقاد و اختلاف بود.
  • - در سال 1355 آیت الله شمس آبادی، توسط گروه سید مهدی هاشمی به قتل رسید. ساواک متهمان به قتل مرحوم شمس آبادی را تروریست و طرفدار آیت الله خمینی و کتاب شهید جاوید دانست. پس از این ماجرا عده ای که به وسیله تبلیغات رژیم اغفال گردیده بودند، جنجال به پا کردند.
  • - دکتر علی شریعتی در سالهای 1350 تا 1355 ه. ش. فعالیت فراوانی در حسینیه ارشاد داشت و کتب و سخنرانیهای بسیاری از ایشان منتشر گشت. آرا و عقاید دکتر شریعتی از سوی پاره ای از علمای روحانی مورد اعتراض واقع گردید و ساواک از این درگیریها کاملاً به نفع خود سود برد.