دامن زدن به اختلافات
یک سنخ دیگر این است که قبل از ماه مبارک و قبل از ماه محرّم ـ که دو ماه است که اجتماعات مسلمین هست ـ در ماه رمضان [که ]ماه اجتماعات است [در] مساجد، که این مردم توجه دارند به این اجتماعات، ماه محرّم هم [که] در ایران وقت اجتماعات است این را دیگر دولتهای خودمان، آنها هم کمک می کنند همه با هم، دولتهای خودمان ـ شما حالا بعدها هم امتحان کنید در این دو موسم، قبل از اینکه این دو موسم بیاید یک چیزی توی کار می آورند. ما دیدیم که دو سال، سه سال ـ حالا هم تتمه اش هست ـ کتاب شهید جاوید؛ چه بساطی درست کردند برای کتاب شهید جاوید! با هم اختلافات؛ اهل منبر و اهل محراب و اهل بازار و اهل کذا. یکی از آن طرف کشید و یکی از آن طرف کشید؛ و یک ماه مبارک، یک ماه محرّم، و سایر ایام خودشان را صرف کردند و قوا را هدر بردند، و «اعلیحضرت» با کمال آرامش اموال این ملت را خورد و سلطۀ خودش را تحکیم کرد بر آنها! آقایان هم، همه متحفِّظند که کجای کتاب شهید جاوید چی چی نوشته، کجایش چی چی نوشته، مقصودش این است، مقصودش آن
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 575
است! دعوا کردند سر این مطلب و اختلافات؛ و منبرهایی که باید صرف این بشود که این سدی که سد برای اسلام، برای پیشرفت اسلام، برای پیشرفت مملکت است بشکنند، این سد محمدرضاشاهی را بشکنند، همۀ قوا صرف کتاب شهید جاوید شد و اختلافات سر کتاب شهید جاوید! هدر دادند قوای خودشان را چند سال. الآن هم دنباله اش هست. بعد از آن دوباره یک چیز دیگری را آوردند. مرحوم «شمس آبادی» ـ خدا رحمتش کند ـ رفتند مثلاً یا کشتندش یا کشته شد. یک بساطی هم آنطور بود. یک سال هم مردم را معطل این کردند که آن آقای شمس آبادی را کی کشته، کی نکشته. دعوا سر یک همچو مسأله ای کردند؛ و این بی نقشه نیست. شما خیال نکنید که همین طوری واقع شده، یک کسی را کشته و یک کسی هم چه کرده. خیر، این یک نقشه ای است که روی این نقشه حساب شده. آن وقتی که شما می خواهید اجتماع با هم پیدا کنید و آنها می ترسند که مبادا در این اجتماعات چه بشود، یک همچو مطلبی را پیش می آورند؛ یک قدری کهنه می شود یک چیز دیگر پیش می آورند. «علی شریعتی»؛ چقدر قوای ما را، قوای اسلامی را تحلیل بردند و همه را به هم متوجه کردند و همۀ قدرتها را کوبیدند برای اختلاف بین این اهل منبر. داد و قال و اهل محراب چه و دانشگاهی چه و دانشکده ای چه.
الآن هم این اختلافات هست. همین اختلافات اسباب این شده که دشمنهای اصیل شما با دل راحت بخوابند و بگویند الحمدلله
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 576
خودشان به جان خودشان افتاده اند و دارند توی سر خودشان می زنند!(924)
9 / 8 / 57
* * *
من پیشتر گفته بودم ـ زمان طاغوت ـ که ما در مواقع معینی می بینیم که یک غائله بلند می شود. آن مواقع معین، یکوقت قبل از ماه رمضان است و یکوقت قبل از ماه محرّم. ماه رمضان برای دولت سابق یک خطری داشت که نبادا روحانیون ـ در مساجد [که] مردم مجتمعند،ماه عبادت است ـ نبادا یک تبلیغ سوئی بر ضد دولت بشود. قبل از ماه مبارک یک غائله درست می کردند! غائلۀ ـ قضیۀ مثلاً ـ «شهید جاوید»! یک ماه مبارک را ماها غفلت می کردیم که ما از کجا داریم، اشتباهمان از کجاست. یک ماه مبارک ما سر یک مسأله جزئی به جان هم می افتادیم. اهل منبر دو طایفه می شدند: یک طایفه از آن ور، یک طایفه این ور! علما و مثلاً... طلبه های ما دو طایفه می شدند: یک طایفه از آن ور، یک طایفه... یک ماه مبارک را ما هدر می دادیم که دولت را باید در این ماه مبارک ما تنبیهش بکنیم به یک چیزهایی، یک مطالبی بگوییم، آنها درست می کردند این مطلب را و ما را سرگرم می کردند به شهید جاوید! یک ماه، دو ماه، سه ماه این می شد. همچو که این طرف [رو به] سردی می رفت و ماه محرّم مثلاً نزدیک می شد، مسأله مرحوم «شمس آبادی» را پیش می آوردند. ای بسا که شمس آبادی ـ حالا شاید هم خودشان یک همچو کاری می کردند که این غائله درست بشود! حالا خودشان هم نکرده باشند کس دیگری کرده باشد اما آنها غائله را درست می کردند و دو دسته راه می انداختند، یک دسته از آن ور و یک دسته از آن ور. و قوای ما و نیروی ما که باید صرف بشود در مصالح
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 577
اسلام، سر این قضیه هدر می دادند تا اینکه این یک خرده ای سرد می شد. وقتی که این سرد می شد، نزدیک می شد ـ مثلاً ـ یا ماه رمضان یا... می شد، قضیۀ «دکتر شریعتی» را پیش می کشیدند؛ از آن ور یاالله شروع می کردند تبلیغات بر له او، از آن ور شروع می کردند تبلیغات علیه او. تمام قوا صرف می شد سر این.(925)
29 / 1 / 58
* *
قبل از ماه رمضان ـ که از ماه رمضان آنها می ترسیدند: مردم مجتمعند و عبادت می کنند و منبر هست و محراب هست، اجتماع هست ـ یک مسأله ای پیش می آوردند اختلاف بیندازند. قبل از ماه محرّم هم همین کار را می کردند؛ یک مسأله فرعی را پیش می آوردند که ما از مسائل اصلی غفلت کنیم. قبل از ماه رمضان می گفتند «شهید جاوید»! تقریباً تمام ماه رمضان را یک دسته ای اشکال می کردند، یک دسته ای رفع اشکال می کردند؛ یک دسته ای فحش می دادند و یک دسته ای به این طرف فحش می دادند. آنها هم کنار نشسته بودند به ریش ما می خندیدند که اینطور ما اینها را ملعبه کردیم! تمام ماه رمضان [را] در تمام ایران سر یک کتابی، که مسأله ای فرعی بود و هیچ اصلاً چیزی نبود، ضایع می کردند وقت ما را. و ما را منحرف می کردند از اینکه ـ آن وقت البته قدرت او بود ـ که نسبت به آنها یک کلمه ای بگوییم. همه نسبت به خودمان صحبت می کردیم! یک قدری که این سست می شد ـ حالا می دیدند که یکوقت اجتماع دیگری است ـ می آمدند مسأله «شمس آبادی» را پیش می آوردند؛ مرحوم شمس آبادی را. من احتمال می دهم ـ بعضیهای دیگر هم احتمال می دهند ـ که اصل کشتار از خودشان بود. برای اینکه آشوب درست کنند. یک مدت زیادی هم
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 578
آقایان اهل منبر و پایین و بالا و اینها وقتشان صرف این می شد و از آن مطلب اساسی که داشتند اینها، ذهنشان منصرف می شد. بعد می دیدند خوب، این هم یک چیز کمی است تمام می شود! تمام شد دیگر ـ عرض می کنم که ـ وقت این است که باز یک ماه رمضانی باشد، یک ماه محرّمی باشد، باز اختلافاتی لازم دارند، باز می افتند تو کار! مسأله «دکتر شریعتی» را پیش می آوردند. از آن طرف دامن بزن به اینکه این مثلاً چطور است! اهل منبر هم ـ بی توجه به مطلب که عمق قضیه چیست ـ منبر می رفتند و حرف می زدند. از آن طرف جوانهای داغ هم ـ بی توجه به واقعیت مطلب ـ از این ور می افتادند. این دو گروه را مقابل هم قرار می دادند برای اینکه ذهنشان را از خودشان منصرف کنند.(926)
31 / 2 / 58
* * *
در زمان سابق، زمان همین رژیم سابق بود، چه قبل از ماه رمضان و قبل از محرّم و صفر، این دو موعد جای تفرقه اندازی بود. برای اینکه ماه رمضان «شهرالله » بود و قدرت روحانیون در ماه رمضان نمایشش زیاد بود، اجتماع مسلمین زیاد بود. ماه محرّم هم، ماه امام حسین بود و قدرت اینها ـ اهل منبر و روحانیون ـ آن وقت هم زیاد بود. جلو ماه رمضان یک چیزی درست می کردند. جلوه ماه محرم هم یک چیزی درست می کردند... قضیۀ مرحوم شمس آبادی شما خیال کردید که یک چیز عادی بود. این هم جزء همانها بود که با طریقهای مختلف اینها می آمدند و درست می کردند. یک وقت «شهید جاوید» را پیش می آوردند، دِ از این ور، دِ از آن ور! یک ماه محرم و صفر و بیشتر، منبرها همه خرج این می شد که شهید جاوید چه! از این طرف یک
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 579
دسته ای تأیید؛ از آن طرف یک دسته ای تکذیب. یک خورده که این سست می شد، یک چیز دیگر درست می کردند. مرحوم شمس آبادی هم از آن امور بود که شاید هم خودشان این کار را کردند ـ من نمی دانم ـ که یک کسی را بکشند صدا درآورند، یک دسته از آن طرف و یک دسته از این طرف، و بساط درست کنند یک قدری که این کمتر می شد آن وقت یک کس دیگر را به میدان می آوردند: این کتابهایش چه طور است! آن می گفت کافر است آن می گفت مسلمان است، آن می گفت که مسلمانی است تالیِ مثلاً انبیا! آن می گفت کافری است از ابوجهل بدتر.(927)
14 / 4 / 58
* * *
در همان رژیم سابق شما اگر توجه کنید به این قضایایی که پیش آمده، ببینید اینها چه وقت پیش آمده. یک قصه یک وقت می بینید درست شد: «شهید جاوید» آقا، این منبری، آن منبری، آن منبری، آن محراب، آن محراب، آن محراب، در سطح کشور، همۀ حرفها شهید جاوید بود! «شهید جاوید» چی بود که این قدر داد بکنید؟ برای چی؟ نزدیک محرّم می شد، می دیدند که اگر این قوه ها با هم باشد و یک وقت نکند که توجه بکنند به گرفتاریهای خودشان، توجه بکنند به آنکه گرفتارشان کرده، «شهید جاوید» را پیش می آوردند ما هم غفلت از مسائل روز و از مسائل سیاسی، همه به جان هم می افتادیم. همین قم تمام وقتش را صرف کرد سر «شهید جاوید» تا تمام شد بعد که تمام شد، حالا یک وقت دیگر نزدیک دارد می شود، آقای شمس آبادی را پیش کشیدند! شاید هم خودشان کشتند تا پیش بیاورند. بعد این هم یک خرده ای کم شد، شریعتی را پیش کشیدند، هِی دامن بزن! از این
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 580
ور تکفیر؛ از آن ور تمجید. هر دو طایفه غافل از اینکه کی دارد کلاه سرشان می گذارد! هر دو طایفه غافل. هر دو برای خدا، یعنی محرابی و منبری، و عرض می کنم، چیزی که اشکال می کرد می گفت که برای خدا دارد دین خدا از دست می رود! آن جوان چه و چه می گفت: نه باز هم او برای خدا، این ما را آشنا کرد به اسلام. هر دو کلاه سرتان رفته و آنها نتیجه بردند.(928)
17 / 4 / 58
* * *
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 581