بخش چهارم دوران مبارزه و قیام

برقراری حکومت نظامی

برقراری حکومت نظامی

‏ ‏

‏الآن قم حکومت نظامی است، از قراری که گفته می شود؛ تبریز‏‎ ‎‏حکومت نظامی است؛ مشهد حکومت نظامی است یا بدتر از نظامی‏‎ ‎‏است. حکومت نظامی اینطور نیست که! حکومت نظامی یک نظامی‏‎ ‎‏هست، یک نظامی می آید حاکم می شود و بعضی رفت و آمدها و‏‎ ‎‏بعضِ اجتماعات را جلو می گیرد. اما بریزند توی خانۀ مردم، حکومت‏‎ ‎‏نظامی است؟! بریزند تو خانۀ مردم تفتیش کنند؟ همۀ محله های قم را‏‎ ‎‏می گویند همین طور احاطه کرده اند و مشغول تفتیش هستند؛ دنبال‏‎ ‎‏اسلحه می گردند. اینها از سایۀ خودشان می ترسند بیچاره ها! خیال‏‎ ‎‏نکنید این اُشْتُلُمْها را هیچ چیز؛ هیچ خیال نکنید اینها چیزی است.‏‎ ‎‏اینها الآن از سایۀ خودشان می ترسند. همچو خوفْ اینها را برداشته که‏‎ ‎‏مثل گربه ای که آن آخر، دیگر به همه چیز حمله می کند و با دست و‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 549
‏پنجه و چه حمله می کند از خوفش، اینها هم به آن مرتبه رسیده اند که‏‎ ‎‏حالا با دست و پنجه و لگد و همه چیز از مسلسل و تانک و توپ و‏‎ ‎‏اینها حمله می کنند به مردم، به مردم بی دفاع. خانه های قم را می گردند.‏‎ ‎‏گفتند در آذربایجان هم بنا دارند این کار را بکنند. باید همۀ ایران را‏‎ ‎‏اینها تفتیش بکنند، باید همۀ ایران را اینها بگردند.(890)‏

23 / 2 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏این حکومت نظامی نتوانست در مردم تأثیر بکند. یک مردمی که از جان‏‎ ‎‏خودشان گذشتند، دیگر این را نمی شود با حکومت نظامی اینها را‏‎ ‎‏جلوگیری کرد. یک مردمی که جوانشان را می دهند و بعد هم افتخار‏‎ ‎‏می کنند، یک زنی که اولادش را ـ جوانش را ـ فدا می کند و بعد هم ‏‎ ‎‏می گوید که من مفتخرم به اینکه یک همچو خدمتی به اسلام کردم، این ‏‎ ‎‏نمی شود دیگر با سرنیزه. مگر سرنیزه غیر از این است که می کشد آدم را،‏‎ ‎‏ آن هم می گوید من می خواهم بکشند مرا! این را نمی شود با سرنیزه. این‏‎ ‎‏راه حلهای احمقانه است که یکوقت حکومت نمی دانم «آشتی» می آورند‏‎ ‎‏و آن بساط را درست می کنند، حالا هم حکومت نظامی آوردند.‏‎ ‎‏حکومت نظامی! مگر شما تا حالا حکومتتان نظامی نبوده؟! بله؟ حاکمش‏‎ ‎‏نظامی نبوده است؟ یعنی یک نفر وکیل بوده حالا حاکم شده اما حکومت،‏‎ ‎‏آنکه طرز حکومت بود، طرز حکومتْ نظامی بود؛ یعنی همۀ ایران‏‎ ‎‏حکومتِ نظامی بود! بعضی اش رسمی بود، بعضی اش غیررسمی بود!‏‎ ‎‏مردم حکومت نظامی را دیده اند، دیگر چیز عجیبی نیست که حالا به‏‎ ‎‏چشم مردم عجب بیاید و بترسند از این؛ چیز عادی مردم است!(891)‏

15 / 8 / 57

*  *  *


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 550
‏آن حکومت نظامی که از قوانینش مثلاً این است که ـ یا اعلام کردند به‏‎ ‎‏اینکه ـ بیش از دو نفر نباید اجتماع کنند، اگر اجتماع بکنند چه خواهد‏‎ ‎‏شد، در همان پشت سر اعلامیه و پشت سر این حرفها، هفتادهزار نفر،‏‎ ‎‏صدهزار نفر، سیصد هزار نفر مردم حرکت می کردند و از این طرف و‏‎ ‎‏آن طرف می رفتند و حرفهایشان را می زدند! این حکومت نظامی‏‎ ‎‏نتوانست در مردم تأثیر بکند. یک مردمی که از جان خودشان گذشتند،‏‎ ‎‏دیگر این را نمی شود با حکومت نظامی اینها را جلوگیری کرد. یک‏‎ ‎‏مردمی که جوانشان را می دهند و بعد هم افتخار می کنند، یک زنی که‏‎ ‎‏اولادش را ـ جوانش را ـ فدا می کند و بعد هم می گوید که من مفتخرم ‏‎ ‎‏به اینکه یک همچو خدمتی به اسلام کردم، این نمی شود دیگر با ‏‎ ‎‏سرنیزه. مگر سرنیزه غیر از این است که می کشد آدم را، آن هم ‏‎ ‎‏می گوید من می خواهم بکشند مرا...‏

‏     کسی خیال کند که این راه حل است، حکومت نظامی راه حل‏‎ ‎‏است، یا دنبال این ـ مثلاً ـ امریکا خیال بکند به اینکه کودتای نظامی‏‎ ‎‏می شود، کودتای نظامی می شود و این رژیم را می برد و نظامی را‏‎ ‎‏می آورد، مگر می شود؟ یعنی در مردم مگر تأثیر دارد این؟ مردم عادت‏‎ ‎‏کرده اند به این حکومتْ نظامیها. یک چیز تازه ای یکوقت بود سابق،‏‎ ‎‏بله؛ سابقِ ایام، که مردم باز آشنای به این مسائل نبودند و نشده بودند‏‎ ‎‏اگر یک نظامی می آمد توی بازار و هر غلطی می خواست بکند، کسی‏‎ ‎‏نبود بگوید نه؛ اگر دو تا ستاره اینجای یک کسی بود دیگر وامصیبتا‏‎ ‎‏بود! هر جا می رفت و هر کاری می خواست بکند و هر شرارتی‏‎ ‎‏می خواست بکند، کسی نبود که بگوید نه. اما حالا اگر خودش هم‏‎ ‎‏بیاید وسط میدان، می ریزند تکه تکه اش می کنند! حالا غیرِ آن وقت‏‎ ‎‏است، این ملت غیرِ آن ملت است. این تحول که حاصل شده از برای‏‎ ‎‏این ملت، مردم را عوض کرده؛ یک چیز دیگرند اینها. یک موجودات‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 551
‏دیگری شده اند اینها. اینها دیگر خوف اینکه حکومت نظامی بشود یا‏‎ ‎‏مثلاً یک رژیم نظامی روی کار بیاید، اینها خوف این را دیگر ندارند‏‎ ‎‏برای اینکه نظامی همین است که اینها دیده اند و همراه اش مبارزه و‏‎ ‎‏معارضه کرده اند و ازش کتک هم خورده اند و آدم هم ازشان کشته اند‏‎ ‎‏ـ آنها کشتند ـ همۀ اینها را مردم دیده اند. وقتی بنا شد که آدم را ‏‎ ‎‏بخواهند بکشند، چه رژیم نظامی باشد، چه حکومت نظامی باشد، چه ‏‎ ‎‏عادی باشد. خوب، مردم تن داده اند به کشته شدن. بنابراین اینها ‏‎ ‎‏راه حل نیست که کسی بخواهد حل کند یک قضیه ای را، یعنی درد ‏‎ ‎‏مردم را دوا بکند.(892)‏

15 / 8 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏از یک طرف گرفتاری ملت ایران تقریباً به اوجش رسیده: حکومت‏‎ ‎‏نظامی، دولت نظامی، در تمام خیابانها آنطور که گفته اند توپ و تانک‏‎ ‎‏مستقر است. مقابل همۀ مساجد لولۀ توپها طرف مسجد قراول‏‎ ‎‏می روند. و مردم را در مضیقه قرار دادند، در مضیقۀ ارزاق قرار دادند؛‏‎ ‎‏حتی بعضی گفته اند که در مضیقۀ آب هم هستند. من نمی دانم صحیح‏‎ ‎‏است یا نه. با همۀ قوا شاه دارد با مردم مبارزه می کند. تقریباً مبارزه به‏‎ ‎‏اوجش رسیده. و از طرفی شاه هم سقوطش نزدیک شده، برای اینکه‏‎ ‎‏تقریباً این تیر آخری است که اینها در ترکش داشتند. و قبلاً هم این‏‎ ‎‏معنا حدس زده می شد که اینها بفهمند که اثری ندارد این کارها؛ برای‏‎ ‎‏اینکه دولت نظامی هم غیر از آن نظامی که سابق بود نیست؛ خوب،‏‎ ‎‏همان نظام است و همان نظامی است. و بر فرض اینکه حالا این دولت‏‎ ‎‏هم یک قدری شقی تر و شدیدتر باشد لکن با این سرنیزه ها نمی شود‏‎ ‎‏آرام کرد ملت را. با سرکوبی نمی شود راضی کرد مردم را. آنها دنبال‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 552
‏این هستند که راضی کنند مردم را؛ آرام کنند مردم را. مگر امکان دارد‏‎ ‎‏که به زور راضی بکنند کسی را؟ یا با سرنیزه آرام کنند؟ با سرنیزه موقتاً‏‎ ‎‏می توانند سرکوبی کنند که ـ مثلاً موقتاً ـ صدایی درنیاید لکن فایده‏‎ ‎‏ندارد.‏

‏     خوب بر فرض اینکه صداها در نیاید، اعتصابات را چه می کنند؟‏‎ ‎‏الآن ایران به شکل تعطیل درآمده؛ یعنی در همه چیز الآن اعتصاب‏‎ ‎‏هست. با سرنیزه می توانند که مردم را، همه را سرِ کار ببرند و همۀ‏‎ ‎‏چرخها را راه بیندازند؟! اینها دیگر شکست خورده اند. این دولت‏‎ ‎‏نظامی از اول معلوم بود شکست خورده است لکن حالا هم فهمیدند‏‎ ‎‏که شکست خورده است. حالا دارند با تفنگ و مسلسل و اینها‏‎ ‎‏می خواهند مردم را آرام کنند؛ اعتصابات را مثلاً بشکنند. این امکان‏‎ ‎‏ندارد.(893)‏

21 / 8 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏مملکت ایران جوری شده است که از عبادات مردم هم حالا با سرنیزه‏‎ ‎‏جلو می گیرند! امروز نگذاشتند که در قم این فریضۀ الهی‏‎[1]‎‏ به جا بیاید.‏‎ ‎‏در جاهای دیگر هم همین طور اشتباه اینها. حالا تمام اخبار به ما‏‎ ‎‏نرسیده است لکن خیلی ـ در بسیاری از جاها کشتار بوده است و مردم‏‎ ‎‏را با سرنیزه جواب داده اند. و جواب اشخاصی که می گویند که آقا‏‎ ‎‏مخازن ما را نده به دیگران، جواب اشخاصی که می گویند ما آزادی‏‎ ‎‏می خواهیم، اینقدر اختناق پنجاه ساله ما را خفه کرد، جواب اشخاصی‏‎ ‎‏که می گویند که ما استقلال می خواهیم، تو همۀ مملکت ما را به‏‎ ‎‏دیگران دادی، جوابش حالا این است که نخست وزیر نظامی و وزرای‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 553
‏نظامی و حکومت نظامی! و با نظام می خواهد خودش را نگه دارد. از آن‏‎ ‎‏طرف چماق به دستها را می ریزد به جان مردم؛ از آن طرف حکومت‏‎ ‎‏نظامی را درست می کند! از این طرف می گوید باید نظم باشد، از آن‏‎ ‎‏طرف خودش شلوغکاری: دستور می دهد که چماق به دستها را‏‎ ‎‏بریزند توی شهر و شهرها را آتش بزنند یا چه بکنند.‏

‏     ‏‏این وضع مملکت ما و این وضع حکومت شاه و این وضع زندگی‏‎ ‎‏آخر نکبت بار این مرد خبیث است.(894)‏

20 / 8 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏یک ملتی که در چند سال پیش از این اگر چنانچه بازارش را‏‎ ‎‏می خواستند ببندند یک پاسبان کافی بود، حالا ایستاده در مقابل همۀ‏‎ ‎‏قدرتها؛ مشتش را گره کرده در مقابل همۀ قدرتها ایستاده و «نه»‏‎ ‎‏می گوید. می گوید ما نمی خواهیم این را. آن حکومت نظامی که در‏‎ ‎‏سابق، همچو که اسم حکومت نظامی می آمد دیگر نفَسها قطع می شد‏‎ ‎‏و هیچ کس حرفی نمی زد و نمی شکست؛ اصلاً معقول نبود که‏‎ ‎‏حکومت نظامی را کسی بتواند بشکند، الآن حکومت نظامی یک امر‏‎ ‎‏توخالی است که مردم به آن اعتنا نمی کنند. هی، بله هی هیاهو می کنند،‏‎ ‎‏هی اعلامیه می دهند، لکن دنبال سر اعلامیۀ آنها ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ می گویند دو نفر‏‎ ‎‏بیشتر حق ندارد که اجتماع کند، دنبال سر این، صد هزار نفر جمعیت،‏‎ ‎‏دویست هزار نفر جمعیت قیام می کنند! می شکنند. در همان اصفهانی‏‎ ‎‏که حکومت نظامی است و در همان تهرانی که حکومت نظامی است و‏‎ ‎‏قمی که حکومت نظامی است، هر روز دارند می شکنند این حکومت‏‎ ‎‏نظامیها را. هیچ اعتنا هم به آن نمی کنند. بعد دولت نظامی را آوردند!‏‎ ‎‏دولت نظامی هم همان حکومت نظامی است دیگر! فرقی ندارد، هر‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 554
‏دو نظامی اند. و هر دو از این پیرمردهای‏‎[2]‎‏ مفتخورند که مدتی ملت را‏‎ ‎‏دوشیدند و هیچ کاری هم از آنها نمی آید؛ قابل آدم اصلاً نیستند! جز‏‎ ‎‏اینکه بگویند که بکش. این تمام شد! تمام می شود این حرف. دولت‏‎ ‎‏نظامی هم دیگر کاری از آن نمی آید و میان تهی است.‏

‏     ‏‏حالا ما فرض می کنیم که بعد از این هم که این تیر آخری کودتای‏‎ ‎‏نظامی باشد ـ که دولت شوروی هم گفته یک همچو خیالی دارند اینها و‏‎ ‎‏اگر بکنند من چه خواهم کرد، ما احتیاج نداریم شما چه کاری بکنید، ما‏‎ ‎‏خودمان خواهیم کرد، بعد از این ممکن است که باز این قضیۀ کودتای‏‎ ‎‏نظامی در کار بیاید، لکن آخرش همین نظامی است و همین‏‎ ‎‏پیرمردهایند و همین تفنگها! بیشتر از این چیزی نیست که! این ملت از‏‎ ‎‏آن وقتی ـ که الآن چند ماه است ـ ... حکومت نظامی اش را دیده است و‏‎ ‎‏شکسته حکومت نظامی را؛ دولت نظامی اش هم که حالا هست و‏‎ ‎‏می بیند کاری از آن نمی آید و شکسته او را هم؛ بعد هم کودتای نظامی،‏‎ ‎‏باز یکی دیگر، یک نظامی دیگر می آید؛ یک چیز تازه ای نیست.‏

‏     ‏‏مردم دیگر آشنا شدند. یعنی یک قدرت الهی در ایران دارد‏‎ ‎‏حکومت می کند. این را بیدار باشید، یک قدرت بشری نیست.(895)‏‎[3]‎

28 / 8 / 57

*  *  *

 

کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 555

  • - اشاره به اقامه نماز عید قربان سال 1399 ه. ق. مصادف با 21 / 8 / 57 ه. ش.
  • - مراد، شریف امامی و ازهاری است.     الف) مهندس جعفر شریف امامی (متولد 1289 ه. ش.) دو بار به نخست وزیری رسید؛ یک بار در شهریور 1339 که به مدت هفت ماه نخست وزیر بود و در اردیبهشت 1340 از قدرت سیاسی کنار رفت. بار دوم در چهارم شهریور 1357 با نام دولت آشتی ملی، روی کار آمد ـ که کشتار 17 شهریور از جنایات دوره نخست وزیری وی می باشد ـ و در 14 آبان ماه 1357 دولت وی سقوط کرد.     ب) ارتشبد غلامرضا ازهاری (متولد 1291 ه. ش.) بعد از شریف امامی، با نام دولت نظامی روی کار آمد و در 25 آذرماه جای خود را به شاپور بختیار داد.
  • علاوه بر موارد مذکور برای اطلاع بیشتر رجوع شود به:     1. صحیفه امام؛ ج 5، ص13ـ ـ14.