بخش چهارم دوران مبارزه و قیام

اعلام فضای باز سیاسی

اعلام فضای باز سیاسی

‏ ‏

‏همین امروز برای من یک روزنامه ای را آورده بودند؛ دیروز هم بود‏‎ ‎‏که آقای کارتر در نطقشان فرموده اند که شاه از باب اینکه یک اجتماع‏‎ ‎‏مترقی می خواهد آنجا درست کند و از باب اینکه یک آزادی‏‎ ‎‏می خواهد به مردم بدهد؛ مردم با او مخالفند! این همه مردم که با این‏‎ ‎‏مخالفند؛ این ملت که با این مخالف است، برای این ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ که آنها‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 528
‏می گویند: آقا بگذار آزادتان کنیم؛ اینها فریادشان درآمد که آقا ما‏‎ ‎‏آزادی نمی خواهیم! ایشان فریادش از آن طرف بلند است،‏‎ ‎‏بلندگوهای شاه، به حسب منطق آقای کارتر ـ که استاد اعظم است ـ‏‎ ‎‏منطق ایشان این است که فریاد بلندگوهای شاه این است که آقا‏‎ ‎‏بگذارید من یک زندگی مرفه به شما بدهم! اینها می گویند ما‏‎ ‎‏نمی خواهیم، ما می خواهیم که توی این چاله ها زندگی کنیم! آقای‏‎ ‎‏کارتر گفته؛ خوب، ما با این مردم چه بکنیم؟ ما با این کارتر چه‏‎ ‎‏بگوییم؟ چه فحشی لایق این است اصلاً نباید داد؟ بگوییم نمی داند؟‏‎ ‎‏کارتر اطلاع ندارد؟ معقول است این معنی که کارتر بی اطلاع باشد، آن‏‎ ‎‏وقت من و شما مطلع باشیم؟ کارشناسهای او پر است در همه جا؛ در‏‎ ‎‏اعماق همه جا هست؛ پس می داند؛ می خواهد چه کسی را بازی‏‎ ‎‏بدهد؟ آن این حرف را که می زند، در مجمعِ نمی دانم کذا این حرف را‏‎ ‎‏می زند که همۀ اختلافاتی که هست در ایران، برای این است که شاه‏‎ ‎‏می خواهد این کار را بکند، آزادی بدهد، مردم با او مخالفت می کنند!‏‎ ‎‏خوب این را اگر به هر جا بگویند که مطلع از واقعیت نباشد؛ می گوید:‏‎ ‎‏خوب اینها یک دسته دیوانه هستند در ایران؛ همۀ اهالی ایران‏‎ ‎‏دیوانه اند؛ برای اینکه شاه که اینقدر رئوف است می خواهد شما را‏‎ ‎‏آزاد کند، خوب شما نمی خواهید آزاد بشوید؟ اینکه می خواهد یک‏‎ ‎‏زندگی خوبی به شما بدهد، آخر چرا از زیر بار زندگی خوب، شما‏‎ ‎‏بیرون بروید؟ شما دلتان نمی خواهد اتومبیل داشته باشید، دلتان‏‎ ‎‏نمی خواهد زندگی مرفه؟ او می خواهد بدهد؛ همین طور جلو آورده،‏‎ ‎‏دستهایش را اینطور کرده: آقا بیا بگیر، حالا می زنید زیر دستش که برو‏‎ ‎‏ما نمی خواهیم؟ این منطق آقای کارتر است. منطق رئیس جمهور‏‎ ‎‏امریکا! با فهم این را می گویند! نه اینکه نمی فهمد، کارتر را نمی توانیم‏‎ ‎‏بگوییم نفهم است؛ کارتر با فهم این حرف را می زند و می گوید؛ شاید‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 529
‏یک دسته ای اغفال بشوند. بر فرض که یک دسته ای را شاید اغفال‏‎ ‎‏کند؛ شیطنت دارد.(864)‏

29 / 7 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ایشان مجرم است، ایشان خیانتکار است، به منطق کارتر خیانتکار‏‎ ‎‏است؛ همین که می خواهد او را پاکیزه کند و منزهش کند! خوب،‏‎ ‎‏ایشان می گوید که الآن دموکراسی تند و قاطعی ایشان عمل کرده است‏‎ ‎‏و از این جهت با ایشان مخالف هستند. خوب، این دموکراسی تند و‏‎ ‎‏قاطع را تازگی اعطا کرده اند؛ چنانکه خود شاه هم می گوید که ما‏‎ ‎‏اعطای آزادی می خواهیم بکنیم. یکی نیست بگوید: آقا تو چه کاره ای‏‎ ‎‏که اعطای آزادی می خواهی بکنی؟ آزادی ای که قانون اساسی به مردم‏‎ ‎‏داده است؛ شما اعطا می خواهی بکنی؟ تو چه کاره هستی که‏‎ ‎‏می خواهی اعطا بکنی؟ تو بر فرض اینکه سلطنت تو هم یک سلطنت‏‎ ‎‏قانونی بوده است، و حال اینکه نیست، هیچ وقت سلطنت نباید بکنی؛‏‎ ‎‏تو در این مدتی که در کرسی سلطنتِ غصبِ غاصبانه نشسته ای،‏‎ ‎‏همه اش را حکومت کرده ای، هیچ وقت هیچ دولتی خودش اختیار‏‎ ‎‏نداشته است که کاری بکند و همه را تو کردی. همۀ جرمها گردن تو‏‎ ‎‏است. پس با همین منطق کارتر که حالا آزادی داده است و دموکراسی‏‎ ‎‏تندی و قاطعی، الآن عمل کرده است؛ این دلیل بر این است که ایشان‏‎ ‎‏قبل از این آزادی نداده بوده است و دموکراسی نبوده مملکتش و با‏‎ ‎‏قلدری این مملکت اداره می شود و همین جرم است برای شاه که باید‏‎ ‎‏محاکمه بشود این آدم. این آدم به حکم قوانین باید محاکمه بشود. آن‏‎ ‎‏وقتی شاه را محاکمه نمی کردند که سلطنت بکند فقط، و غیر مسئول‏‎ ‎‏باشد؛ کسی که همۀ مسئولیتها به گردن اوست، باید بیاید پیش ملت،‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 530
‏باید این ‏‏[‏‏شخص، محاکمه‏‏]‏‏ بشود. اگر بخواهد هم برود، باید بیخ‏‎ ‎‏ریشش را بگیرند، اگر داشته باشد! نگذارند برود تا محاکمه اش کنند؛‏‎ ‎‏تا این همه خونریزی که این آدم کرده است، جواب بیاید بدهد، تا این‏‎ ‎‏سلب آزادی که از مردم کرده است بیاید جواب بدهد؛ این هم باب‏‎ ‎‏مطبوعاتشان.(865)‏

29 / 7 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏کارتر می گوید که «آنقدر آزادی دادند که اینها دیگر داد و فریادشان‏‎ ‎‏درآمده!» این همه قتل و غارت برای زیادی آزادی است به منطق‏‎ ‎‏کارتر، با تصریح! من نمی فهمم این چه جور دِماغی است؟ این چه‏‎ ‎‏جور آدمی است؟ می گوید، در روزنامه بود، روزنامۀ اطلاعات یا‏‎ ‎‏کیهان که ایشان گفته اند که شاه یک آزادی تندی به مردم داده اند، و این‏‎ ‎‏منشأ این اختلافات است! این «آزادی تند» منشأ این است که مردم‏‎ ‎‏دادشان بلند شده است که ای آزادی، ای آزادی! مقصود از «ای آزادی»‏‎ ‎‏این است ‏‏[‏‏که‏‎ ‎‏]‏‏ما نمی خواهیم آزادی، ما نمی خواهیم آزادی! و حرف‏‎ ‎‏کارتر این است! اینها دارند اینطوری معرفی می کنند. مردکه می گوید‏‎ ‎‏که ـ باز او ‏‏[‏‏کارتر‏‏] ‏‏بهتر است از این ـ او می گوید که این ملت ما قابل‏‎ ‎‏آزادی نیستند، نمی شود به اینها آزادی داد، برای اینکه اگر آزاد بشوند،‏‎ ‎‏مرا نمی خواهند! حرف او این است، تا به آنها گفتند «آزادی»،‏‎ ‎‏می گویند «مرگ بر شاه»! آن آدم هم می گوید «از بس آزادی دادند،‏‎ ‎‏دارند داد می زنند!» ما گرفتار یک همچو دو نفر آدمی هستیم! یکی از‏‎ ‎‏آن طرف افتاده، یکی از این طرف افتاده؛ این گرفتاری ماست.(866)‏

8 / 8 / 57

*  *  *


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 531
‏از چیزهایی که ما در این عصر با آن مواجه هستیم، این لغات و‏‎ ‎‏واژه هاست که عوض شده است. بسیاری از واژه ها و لغتهاست که در‏‎ ‎‏عصر ما در ایران یک صورت دیگری پیدا کرده و یک لغت نامۀ‏‎ ‎‏جدیدی باید برایش باز بکنند. مثلاً از لغاتی که حالا استعمال می شود‏‎ ‎‏«فضای باز سیاسی» ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ که آن در کلمات شاه زیاد دیده می شود که‏‎ ‎‏یک «فضای باز سیاسی» ما در ایران اعطا کردیم و ایجاد کردیم! و در‏‎ ‎‏کلمات اربابهایش هم ـ مثل کارتر ـ همین مسأله تکرار می شود هی که:‏‎ ‎‏شاه یک فضای سیاسی ‏‏[‏‏ایجاد کرده‏‏]‏‏. همین دیروز ظاهراً ولیعهد را‏‎ ‎‏یعنی پسر شاهْ ـ ولیعهد، البته به هر جهت این هم مثل اوست ـ برده اند‏‎ ‎‏پیش کارتر و ایشان باز تقدیر کرده است از شاه که «آزادی» داده است!‏‎ ‎‏این یکی از لغتهایی است که در عصر ما معنای خودش را از دست‏‎ ‎‏داده، یک معنای دیگری ‏‏[‏‏پیدا کرده‏‏]‏‏.‏

‏     «فضای باز سیاسی» در ایران یعنی اختناقِ همه چیز! سانسور همۀ‏‎ ‎‏مطبوعات و جلوگیری از هر اظهارنظر! بشر در اظهارنظر خودش‏‎ ‎‏آزاد است، «فضای باز سیاسی» یعنی جلوگیری از هر اظهارنظری! در‏‎ ‎‏زندگی خودش، در مقدراتِ خودش هیچ حق اظهارنظر ندارد!‏‎ ‎‏مطبوعات هیچ حق ندارند که یک کلمه برخلاف آنکه دیکته به آنها‏‎ ‎‏می شد بنویسند! خوب، حالا اخیراً یک قدری اینها صحبتهایی‏‎ ‎‏می کنند و رادیو هم همین طور؛ و این توجه عمومی و این مشتهای‏‎ ‎‏گره کردۀ برادران ما در ایران ـ این ـ موجب این شد که نتوانند دیگر‏‎ ‎‏همچو آنطور که دلشان می خواست عمل بکنند...‏

‏     «آزادی» و «فضای آزاد سیاسی» معنایش این است که هیچ کس‏‎ ‎‏حق اظهارنظر ندارد، چنانچه مطبوعات ما حالا هم حق اظهارنظر‏‎ ‎‏ندارند! اگر یک وقتی آزاد بشود مطبوعات ما و دستگاههای تبلیغاتی،‏‎ ‎‏از قبیل رادیو و تلویزیون و اینها، آن وقت معلوم می شود قضیه چه‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 532
‏هست و چه بوده؛ یعنی حالا نه من و نه شما و نه اکثر مردم اطلاع‏‎ ‎‏نداریم از اینکه چه گذشته است. ما اطلاع از این ظواهر داریم؛ از این‏‎ ‎‏خیابانها که کشته ها تویش پُشته شده است و از این ظواهر امر، از این‏‎ ‎‏سطح ظاهری ماها اطلاع داریم؛ از آن سطح باطن و از آن مسائلی که بر‏‎ ‎‏ایران گذشته است و می گذرد و زیر پرده است، از آنها ما الآن اطلاع‏‎ ‎‏نداریم؛ لکن اشخاصی هستند که اطلاع دارند و در عمق مسائل‏‎ ‎‏بوده اند، و حالا شاید همۀ چیزها هم نباشد لکن خوب بیشترش در‏‎ ‎‏تواریخ هست. الآن شما مطمئن باشید که کتابها نوشته شده است لکن‏‎ ‎‏اینها نتوانسته اند این کتابها را طبع کنند و منتشر. و آن وقتی که‏‎ ‎‏آزاد بشود به معنای حقیقی، آن وقت است که این کتابها بیرون‏‎ ‎‏می آید؛ آن وقت مطبوعاتْ دیدنی است. حالا هم باز مطبوعات ما‏‎ ‎‏سانسور است و لهذا اسم جانیِ حقیقی در هیچ یک از مطبوعات‏‎ ‎‏ما نمی شود منعکس بشود، و نشده است. و در خطابه های هیچ یک از‏‎ ‎‏رجال باز یک همچو مطلبی که جانی حقیقی را معرفی کنند، این کسی‏‎ ‎‏که همۀ جنایات را کرده است، این شخصِ محمدرضا پسر رضا، هیچ‏‎ ‎‏نتوانسته اند تا حالا بگویند ولی مردم می گویند، این در لسان مردم،‏‎ ‎‏بچه های دوازده ساله و ده ساله می گویند، مردم توی خیابانهای قم و‏‎ ‎‏تهران و سایر شهرستانها می گویند مطلب را؛ اما رجال ما نمی توانند‏‎ ‎‏بگویند!‏

‏     به این تودۀ مردم ... نمی شود خیلی دست درازی کرد؛ یا حاضرند‏‎ ‎‏تودۀ مردم به اینکه کشته ای هم بدهند بلکه کشته هایی بدهند بلکه‏‎ ‎‏جوانهایشان را هم می دهند، بعد هم افتخار می کنند؛ مادرهای امروز‏‎ ‎‏نمونه است، خدا می داند. یعنی در طول تاریخ مثل این مادرها ما‏‎ ‎‏نداشتیم الاّکم، که فرزندانش کشته بشود و بعد بیاید بگوید که نه،‏‎ ‎‏من افتخار دارم. بعضی از جوانها به من می گفتند که این مادرها ما را‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 533
‏گرم نگه داشته اند؛ این عکس العملِ این مادرهای جوان مرده، ما را‏‎ ‎‏زنده نگه داشته و گرم نگه داشته برای اینکه اینها هستند که به ما‏‎ ‎‏شجاعت می دهند، اینها هستند که ما را تشویق می کنند. این «فضای‏‎ ‎‏آزاد سیاسی» ماست! یعنی این لغت تغییر کرده است و معنایش را از‏‎ ‎‏دست داده. معنایش الآن در منطق آقای کارتر و منطق شاه این شده‏‎ ‎‏است که همۀ این اختناقها اسمش شده است «فضای آزاد‏‎ ‎‏سیاسی»!(867)‏‎[1]‎

11 / 8 / 57

*  *  *

 

کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 534

  • علاوه بر موارد مذکور برای اطلاع بیشتر رجوع شود به:     1. صحیفه امام؛ ج 4، ص 71ـ72.     2. همان؛ ص 104ـ106.     3. همان؛ ص 259ـ260.     4. همان؛ ص 261ـ262.