بخش چهارم دوران مبارزه و قیام

تمسک به قانون اساسی

تمسک به قانون اساسی

‏ ‏

‏باز شاه به دو وسیله برای نجات خودش متوسل شد. یکی به وسیلۀ‏‎ ‎‏فریب، یکی به وسیلۀ سرنیزه. وسیلۀ فریب این بود که در نطقی که کرد‏‎ ‎‏التزام داد، تعهد داد به ملت که این اشتباهاتی که کرده است دیگر‏‎ ‎‏همچو اشتباهی نمی شود، و از این به بعد دیگر به قانون اساسی به همۀ‏‎ ‎‏معنا عمل می شود و جبران آن اشتباهاتی که کرده بود می کند. و از‏‎ ‎‏عموم ملت خواستار شد که دست از این مخالفت بردارند، و از آیات‏‎ ‎‏عظام و علمای اعلام خواستار شد که مردم را هدایت کنند که آنها آرام‏‎ ‎‏باشند، و از سایر اقشار ملت ـ از قبیل کارگرها و محصلین و جوانها و‏‎ ‎‏همۀ اینها ـ خواستار این شد که از این مخالفتها دست بردارند و به ‏‎ ‎‏ایران فکر کنند.(861)‏

15 / 8 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ملت می گویند که ما رژیم پهلوی را نمی خواهیم، ما شاه را‏‎ ‎‏نمی خواهیم، این سلسلۀ پهلوی را نفی می کنند، اینها تشبثاتی کردند و‏‎ ‎‏دست و پاهایی هم دارند می کنند. در زمان آن نخست وزیر جلوتری‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 527
‏تعبیرش این بود که مردم چون شعار برخلاف قانون اساسی می دادند‏‎ ‎‏از این جهت مردم را کشتند! مقصودش این بود که مردم می گفتند که‏‎ ‎‏مرگ بر شاه، ما شاه را نمی خواهیم، و این خلاف قانون اساسی‏‎ ‎‏بود!(862)‏

30 / 8 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏آن روز که نهضت بود، همین در تهران و در سایر جاها، هِی مخالفتها‏‎ ‎‏بود و دست و پا می زدند به اینکه ـ همین داخلیها، خارجیها، ‏‏[‏‏وقتی‏‏]‏‎ ‎‏که سر جایش بود ـ شاه را نگه دارند. وقتی که شاه رفت، دست و پا ‏‎ ‎‏می زدند به اینکه بختیار را نگه دارند. توی خیابانها راه می افتادند و ‏‎ ‎‏«قانون اساسی» می گفتند. قانون اساسی معنایش حفظ شاهنشاهی ‏‎ ‎‏است. و آنها قانون اساسی را برای شاهنشاهیش می خواستند، نه برای ‏‎ ‎‏سایر مسائلش. وقتی که بختیار هم رفت، دنبالش باز هی صحبت ‏‎ ‎‏قانون اساسی بود؛ می خواستند حفظش کنند.(863)‏

9 / 8 / 58

*  *  *

‏ ‏

 

کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 528