گفتگوی امام با عمال رژیم
آن مردک وقتی که آمد (در زندان) پیش من، من بودم و آقای قمی ـ سلمه الله ـ که اکنون هم گرفتارند. گفت: سیاست عبارت از بد ذاتی، دروغگویی و... خلاصه پدرسوختگی است، و این را بگذارید برای ما!(719)
* * *
ما وقتی که از آن حبس بنا بود بیاییم به آن حصر، این پاکروان ـ مثل اینکه مقتول هم شد، آن وقت رئیس سازمان بود ـ آمد آنجا. من و آقای قمی هر دو با هم نشسته بودیم. آن هم آمد و گفت به اینکه این سیاست کاری است که دروغگویی در آن هست، بدجنسی، مثلاً، در آن هست؛ چه هست؛ این آخر کلمه اش این بود که پدرسوخته ای در آن هست! این را شما بگذارید برای ما! من گفتم سیاست به این معنایی که شما می گویید مال شماست!(720)
27 / 3 / 58
* * *
ما را وقتی که از حبس می خواستند بیرون بیاورند، آمدند گفتند که بیایید توی آن اتاق، از حبس درآمدیم رفتیم توی اتاق مجلَّلی هم بود
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 435
نشستیم. پاکروان آمد پیش ما و آن مولوی ـ هر دو آنها هم رفتند ـ آمدند آنها و پاکروان در ضمن صحبتهایش گفت که سیاست عبارت از دروغ گفتن است، عبارت از تقلّب است، عبارت از خُدْعَه است، عبارت از فریب است، عبارت از پدرسوختگی است! ـ این تعبیر آخرش بود ـ این را بگذارید برای ما. می خواست ما را وادار کند به اینکه ما دخالت در سیاست نکنیم. من به آن گفتم خوب، اگر این سیاست عبارت از اینهاست، اینکه مال شما هست! بله، بعد هم برداشتند در آنجا نوشتند که تفاهم شد بین ما و فلان. من هم که آمدم سر منبر حسابش را رسیدم.(721)
30 / 4 / 58
* * *
پاکروان به من گفت، در همان روز آخری که دیگر از حبس بنا بود بیرون بیاییم و به آن حصر وارد بشویم ـ حبس دوم ـ گفت که سیاست دروغ گفتن است، خدعه است، فریب است. و کلمه اش هم این بود که «پدرسوختگی» است! این را بگذارید برای ما همین جا می خواست پدرسوختگی کند، یعنی می خواست کلاه سر من بگذارد! من گفتم به این معنا که شما می گویید ما هیچ وقت همچو سیاستی را نداشتیم؛ خدعه و فریب و این چیزها. بعد آمد بیرون و منتشر کرد در روزنامه که ما تفاهم کردیم با فلانی، و اینکه دخالت در سیاست نکند. من هم سر منبر گفتم که ایشان این را گفت؛ من هم این را گفتم. بیخود گفته! اینها می خواهند که ماها را با همین خدعه و فریب که سیاست خدعه است، شما از سیاست کنار بروید. سیاست خدعه نیست، سیاست یک حقیقتی است، سیاست یک چیزی است که مملکت را اداره می کند؛
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 436
خدعه و فریب نیست؛ اینها همه اش خطاست.(722)
4 / 7 / 58
* * *
یک قصه هم من خودم دارم. وقتی که ما در حبس بودیم و بنا بود که حالا دیگر از حبس بیرون بیاییم و برویم قیطریّه و در حصر باشیم، آن رئیس امنیت آن وقت در آنجا حاضر بود و ما بنا بود از آن مجلس برویم، ما را بردند پیش او. او ضمن صحبتهایش گفت که: آقا! سیاست عبارت از دروغگویی است، عبارت از خُدعه است، عبارت از فریب است، عبارت از پدرسوختگی است، این را بگذارید برای ما. من به او گفتم: این سیاست مال شماست! البته بعدش آمد دروغی گفت که [فلانی] بنا گذاشتند که در سیاست دخالت نکنند و ما هم جوابش را دادیم.(723)
3 / 10 / 59
* * *
در دفعۀ اول که مرا از قم گرفتند و بردند، در بین راه بعضی از این مأمورینی که بودند در آن اتومبیل من، می گفت که ما که آمدیم سراغ شما، از این چادرهایی که در قم بود، می ترسیدیم که مبادا اینها مطلع بشوند و ما نتوانیم انجام وظیفه کنیم.(724)
31 / 3 / 61
* * *
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 437