بخش سوم دورۀ محمدرضا شاه

حمله به مدرسه فیضیه

حمله به مدرسه فیضیه

‏ ‏

‏این سال بد بود برای اینکه حمله به اسلام زیاد شد، حمله به ‏‏قرآن‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 397
‏زیاد شد؛ مراکز علم را کوباندند به حَسَب توهّم خودشان؛ بچه های ما‏‎ ‎‏را، عزیزهای ما را زدند، سرهایشان را شکستند، پاهایشان را‏‎ ‎‏شکستند، بعضی شان را کشتند، از پشت بامها انداختند. اگر اینها‏‎ ‎‏دهقانها بودند، پس چرا این دستگاه انتظامی کمکشان می کرد؟ اینکه‏‎ ‎‏دیگر مخفی نبود؛ این را صد هزار جمعیت از توی خیابانها و از‏‎ ‎‏توی صحن و از توی مدرسه، خوب می دیدند که دستگاه شهربانی‏‎ ‎‏دارد کمک مستقیم می کند؛ این دهقانها را کمک می کرد بر ضد اسلام.‏‎ ‎‏اگر راست می گویند که دهقانها بوده اند، پس چرا وقتی که مَرْضای ما‏‎ ‎‏را بردند در مریضخانه ها، شهربانی و ‏‏[‏‏ساواک‏‏]‏‏ فرستادند گفتند:‏‎ ‎‏دشمنهای اعلیحضرت را می برید در مریضخانه؟ پدرتان را‏‎ ‎‏درمی آوریم، اینها باید بروند. اگر دهقانها بودند، به اعلیحضرت چه‏‎ ‎‏کار دارد؟ اگر کماندوها بودند و آنهایی که مربوط به خود ایشان است‏‎ ‎‏و از دستگاه خود ایشان هست، ‏‏[‏‏آیا‏‏]‏‏ با قول ایشان بوده، با فرمان ایشان‏‎ ‎‏بوده است و یا بدون اطلاع و بدون فرمان؟ اگر با اطلاع است، خوب‏‎ ‎‏بگویید ما تکلیفمان را با ایشان بفهمیم؛ خوب بفهمیم؛ خوب ما،‏‎ ‎‏طرفمان کی است؟ یک نفر است. اگر اینطور نیست، خوب بگویند تا‏‎ ‎‏ما بفهمیم که این کماندوها سرِخود آمدند؟! و همین طور بیخودِ‏‎ ‎‏بیخودی آمدند؟! یا سازمان امنیت اینها را آورد؟ یا شهربانیها آوردند؟‏‎ ‎‏یا نخست وزیر امر کرد، یا فلان وزیر و فلان امیر امر کرد؟ خوب‏‎ ‎‏بگویند کی این کارها را کرده؛ چرا حاشا می کنند؟ پیش هر که‏‎ ‎‏می روی، گردن دیگری می گذارد، به هر که اعتراض می کنی، به‏‎ ‎‏دیگری نسبت می دهد، دستگاه شهربانی می گوید که سازمان امنیت؛‏‎ ‎‏سازمان امنیت می گوید شهربانی؛ دوتایشان می گویند: امر‏‎ ‎‏اعلیحضرت؛ راست می گویند که امر اعلیحضرت است؟ اعلیحضرت‏‎ ‎‏با دیانت اسلام مخالف است؟ واقعاً با ‏‏قرآن‏‏ مخالف است اعلیحضرت،‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 398
‏به حَسَب قول اینها؟ اگر مخالف است، آن حرفها چه هست دیگر؟‏‎ ‎‏آنهمه کشف و کرامت کجاست؟ اگر مخالف نیستند، پس چرا‏‎ ‎‏جلوگیری نمی کنند از این وحشیگریها؟ چرا تودهنی نمی زنند به این‏‎ ‎‏شهربانیها، به این سازمانها، به این نخست وزیرها؟ ایشان که فعال‏‎ ‎‏مایشاءاند می توانند یک همچه کاری را بکنند؛ حالا که دیگر مطلبی‏‎ ‎‏نیست، برگرد‏‏[‏‏ند‏‏]‏‏ به عصر سابق ‏‏[‏‏دوران استبداد‏‏]‏‏ و قبل از صد سال‏‎ ‎‏پیش از این. حالا که مطلب اینطوری است، خوب بزنند تودهنی به‏‎ ‎‏اینهایی که کار بد می کنند، کارهای خلاف اسلام می کنند، کارهای‏‎ ‎‏خلاف دیانت می کنند و نسبت می دهند به ایشان؛ تبرئه کند خودش‏‎ ‎‏را. آقا، نمی شود سلطان اسلام با اسلام مخالف باشد؛ نمی شود این. اگر‏‎ ‎‏نیستند بگویند، اظهار کنند، اظهار تأسف کنند به اینکه مردک آمده‏‎ ‎‏است، ریخته مدرسۀ فیضیه را خراب کرده است.‏

‏     ‏‏بنده ‏‏[‏‏هنوز‏‏]‏‏ این مسائلِ جوانهای خودمان را ندیدم، و بعد از مباحثه‏‎ ‎‏می روم می بینم. اول وقتی است که می روم می بینم. برویم آنجا یک‏‎ ‎‏فاتحه ای بخوانیم برای آنهایی که کشتند؛ یک اظهار تأثری بکنیم برای‏‎ ‎‏اینها؛ اینها که نمی گذارند ما فاتحه هم بگیریم. اگر دهقانها کردند، پس‏‎ ‎‏چرا نمی گذارید فاتحه بگیریم؟ چرا فاتحۀ تهران را به هم می زنید؟(656)‏

12 / 2 / 42

*  *  *

‏ ‏

‏حملۀ کماندوها و مأمورین انتظامیِ دولت با لباس مبدل و به معیت و‏‎ ‎‏پشتیبانی پاسبانها به مرکز روحانیت خاطرات مغول را تجدید کرد. با‏‎ ‎‏این تفاوت که آنها به مملکت اجنبی حمله کردند، و اینها به ملت‏‎ ‎‏مسلمان خود. و روحانیون و طلاب بی پناه. در روز وفات امام صادق‏‎ ‎‏ـ علیه السلام ـ با شعار «جاوید شاه» به مرکز امام صادق و به اولاد‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 399
‏جسمانی و روحانی آن بزرگوار حملۀ ناگهانی کردند؛ و در ظرف یکی‏‎ ‎‏دو ساعت تمام مدرسه فیضیه، دانشگاه امام زمان ـ صلوات الله و‏‎ ‎‏سلامه علیه ـ را با وضع فجیعی، در محضر قریب بیست هزار ‏‎ ‎‏مسلمان، غارت نمودند؛ و دربهای تمام حجرات و شیشه ها را ‏‎ ‎‏شکستند. طلاب از ترس جان، خود را از پشت بامها به زمین افکندند. ‏‎ ‎‏دستها و سرها شکسته شد. عمامۀ طلاب و ساداتِ ذریۀ پیغمبر را ‏‎ ‎‏جمع نموده آتش زدند؛ بچه های شانزده ـ هفده ساله را از پشت بام ‏‎ ‎‏پرت کردند؛ کتابها و قرآنها را ـ چنانکه گفته شده ـ پاره کردند.(657)‏

13 / 1 / 42

*  *  *

‏ ‏

إِنَّا لله ِِ وَ إِنَّا إِلَیه رَاجِعُونَ‏ بعد از نصایح بسیار و ادای وظیفۀ روحانیت، نتیجه‏‎ ‎‏این شد که امروز ـ که 26 شهر شعبان است ـ از اوایل روز عده ای رجّاله با‏‎ ‎‏مأمورین دولت در شهر مقدس قم به راه افتادند و به مردم بی پناه قم و‏‎ ‎‏طلاب و روحانیون حمله کرده و اهانت نمودند و بسیاری را کتک زدند و‏‎ ‎‏به زندان بردند. جمعی از مأمورین و رجاله به مدرسۀ فیضیه، مجاور‏‎ ‎‏حرم مطهر، ریخته و تیراندازی کردند و با چوب و چماق طلاب مظلوم‏‎ ‎‏را کتک زدند؛ و به بازار و خیابان قم ریخته و بعضی دکانها را غارت‏‎ ‎‏کردند و درب و پنجره و شیشۀ مغازه ها را شکستند؛ هیچ کس پیدا نشد‏‎ ‎‏که به داد مردم متدین و روحانیت برسد. این است حال ما در این ساعت‏‎ ‎‏که ظهر است. و عاقبت امر معلوم نیست چه خواهد شد. این است معنای‏‎ ‎‏طرفداری دولت از دیانت. و این است معنای آزادی رأی و‏‎ ‎‏رأی دهندگان. ما این وضع را در شهر مذهبی قم و در جوار حرم مطهر و‏‎ ‎‏در حوزۀ علمیۀ قم به قضاوت افکار عمومی می گذاریم.(658)‏

3 / 11 / 41


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 400
‏چهل روز از مرگ و ضرب و جرح عزیزان ما گذشت. چهل روز است‏‎ ‎‏بازماندگان کشتگان مدرسۀ فیضیه بر عزیزان خود سوگواری می کنند.‏‎ ‎‏دیروز پدر قد خمیدۀ مرحوم سید یونس رودباری،‏‎[1]‎‏ که آثار عظمت‏‎ ‎‏مصیبت چهره اش را درهم شکسته بود، به ملاقات من آمد. با چه زبان‏‎ ‎‏می شود مادرهای فرزند مرده و پدرهای غمدیده را تسلیت داد؟ باید‏‎ ‎‏به پیغمبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ و امام عصر ـ عجل الله تعالی ‏‎ ‎‏فرجه ـ عرض تسلیت کرد...‏

‏     در این چهل روز ما نتوانستیم احصائیۀ مقتولین و مصدومین و‏‎ ‎‏غارت شدگان را درست به دست بیاوریم. نمی دانیم چند نفر در زیر‏‎ ‎‏خاک، و چند نفر در سیاهچالهای زندانها، و چند نفر در پنهانی‏‎ ‎‏به سر می برند...‏

‏     مناسب است ملت مسلمان ـ در ایران و غیر ایران ـ روز چهلم‏‎ ‎‏فاجعۀ بزرگ اسلام یادی از مصیبتهای وارده بر اسلام و حوزه های‏‎ ‎‏اسلامی بکنند؛ و در صورتی که عمال دولت مانع نشوند، مجالس‏‎ ‎‏سوگواری داشته باشند و بر مسببین این فجایع نفرین کنند.(659)‏

12 / 2 / 42

*  *  *

‏ ‏

‏اشکال بزرگ آن است که به هر دستگاهی رجوع می شود می گویند‏‎ ‎‏اینها که شده است به امر اعلیحضرت است، و چاره ای نیست. از‏‎ ‎‏نخست وزیر تا رئیس شهربانی و فرماندار قم همه می گویند فرمان‏‎ ‎‏مبارک است! می گویند جنایات مدرسۀ فیضیه به دستور ایشان است؛‏‎ ‎‏به دستور اعلیحضرت مریضها را از مریضخانه بیرون کردند؛ دستور‏‎ ‎‏ایشان است که اگر در جواب حضرت آیت الله حکیم کاری انجام‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 401
‏دهید، کماندوها و زنهای هرجایی را به منازل شماها بریزیم، و شماها‏‎ ‎‏را بکشیم و خانه هاتان را غارت کنیم؛ دستور اعلیحضرت است که‏‎ ‎‏بدون مجوز قانونی طلاب را بگیریم و به لباس سربازی درآوریم؛‏‎ ‎‏دستور اعلیحضرت است که به دانشگاه بریزند و دانشجویان را‏‎ ‎‏بکوبند. مأمورین تمام قانون شکنیها را به شاه نسبت می دهند. اگر ‏‎ ‎‏اینها صحیح است، باید فاتحۀ اسلام و ایران و قوانین را خواند! و اگر‏‎ ‎‏صحیح نیست، و اینها به دروغ جرمها و قانون شکنیها و اعمال‏‎ ‎‏غیرانسانی را به شاه نسبت می دهند، پس چرا ایشان از خود دفاع‏‎ ‎‏نمی کنند تا تکلیف مردم با دولت روشن شود و عمال جرم را‏‎ ‎‏بشناسند، و در موقع مناسب به سزای اعمال خود برسانند؟(660)‏

12 / 2 / 42

*  *  *

‏ ‏

‏آن مردکه‏‎[2]‎‏ آمد در مدرسۀ فیضیه ـ حالا اسمش را نمی برم، آن وقت که‏‎ ‎‏دستور دادم گوشهایش را ببرند، آن وقت اسمش را می برم ـ آمد در مدرسۀ‏‎ ‎‏فیضیه فرمان داد، سوت کشید؛ تمام مستقر شدند در یک گوشه ای. گفت:‏‎ ‎‏منتظر چه هستید، بریزید تمام حجره ها را غارت کنید، تمام را از بین‏‎ ‎‏ببرید. گفت: حمله کن، حمله کردند. از ایشان بپرسی آقا چرا این کار را‏‎ ‎‏کردید؟ می گوید: اعلیحضرت فرموده. اینها دشمن اعلیحضرتند.اسرائیل‏‎ ‎‏دوست اعلیحضرت است؟ اینها دشمن اعلیحضرت هستند؟(661)‏

13 / 3 / 42

*  *  *

‏ ‏

‏ریختن به مدرسۀ فیضیه و آن فضاحتی که در مدرسۀ فیضیه درآورد‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 402
‏که شما خوابش را ندیدید؛ آن بساطی که در مدرسۀ فیضیه درآوردند:‏‎ ‎‏سید جوان را از پشت بام انداختند پایین که آوردندش منزل ما با کمر‏‎ ‎‏افسرده یا شکسته؛ آنقدر عمامه سر تفنگها کردند، آتش زدند؛ به‏‎ ‎‏جعفربن محمد جسارت کردند، به ‏‏قرآن‏‏ جسارت کردند. ما برای اینها‏‎ ‎‏باید جشن بگیریم؟! جشنی برای ما نمانده.(662)‏

1 / 4 / 50

*  *  *

‏ ‏

‏پس از تمامیت حساب با رئیس جمهور امریکا با بهانۀ مختصری که‏‎ ‎‏مأمورین ایجاد کردند، مرکز تشیع و حوزۀ فقاهت اسلام را در جوار‏‎ ‎‏مرقد پاک فاطمۀ معصومه ـ سلام الله علیها ـ به مسلسل بست و ‏‎ ‎‏جمعیت بیگناه فراوانی از جوانان حوزۀ علمیه و متدینین غیور شهر ‏‎ ‎‏مذهبی قم را در خاک و خون کشیده به قتل رساند؛ و تا کنون آمار آنها ‏‎ ‎‏در دست نیست، و مقتولین را از هفتاد تا سیصد، تا حال گفته اند و عدد‏‎ ‎‏مجروحین را خدا می داند. و أسف آورتر (که ننگش بر جبین آنها‏‎ ‎‏خواهد ماند) آنکه کسانی که رفته اند خون به مجروحین در‏‎ ‎‏بیمارستانها بدهند، توقیف کرده و مانع شده اند از اعطای خون؛ و گفته‏‎ ‎‏می شود کسانی به این جهت جان داده اند.(663)‏

2 / 11 / 56

*  *  *

‏ ‏

‏در قم بودیم که این سازمان امنیتیها و این کماندوها را به اسم‏‎ ‎‏«دهقان»ها ریختند در مدرسۀ فیضیه و ‏‏قرآن‏‏ آتش زدند، عمامه ها آتش‏‎ ‎‏زدند، اشخاص ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ از پشت بام انداختند پایین و از بین بردند با‏‎ ‎‏کماندوها، به اسم اینکه دهقانها، دهقانها نمی خواهند؛ دیگر آخوند‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 403
‏نمی خواهند! اینها دیگر ‏‏قرآن‏‏ نمی خواهند! آخوند نمی خواهند!‏‎ ‎‏دهقان اینجور است؟ دهقان هر وقت هم از او بپرسی، هم ‏‏قرآن‏‏ را‏‎ ‎‏می خواهد و هم اسلام ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏؛ ‏‏[‏‏آنها‏‏]‏‏ عاشق اسلامند.‏

‏     دهقانهای ما این کماندوها و اینهایی است که شما تربیت کردید‏‎ ‎‏برای اینکه اسلام را بکوبید؟ آن وقت آن کار را کردند که ما بودیم و‏‎ ‎‏حاضرِ وَقْعه بودیم؛ حتی منزل ما هم آمدند منتها من با یک ضربۀ‏‎ ‎‏مقابل نگذاشتم که آن کارهایی که می خواهند بکنند. یک اجتماع بود‏‎ ‎‏آنجا، اوایل این قضایا بود و اجتماع بود، و بعضی صحبت‏‎ ‎‏می خواستند بکنند و خود من هم شاید صحبت کردم یا می خواستم‏‎ ‎‏بکنم؛ به من گفتند که، دیدم خودم هم که یک صلواتهای بی مورد‏‎ ‎‏[‏‏فرستاده‏‏]‏‏ شد، من به یکی از رفقا گفتم که برو بگو اگر در اینجا یک‏‎ ‎‏شلوغی بکنید، من می روم در صحن حضرت معصومه آنجا می روم‏‎ ‎‏منبر و حرفهایم را آنجا می زنم. اینها مأمور نبودند یک همچنین کاری‏‎ ‎‏را که همچو عکس العملی دارد بکنند؛ نمی دانستند که باید چه بکنند،‏‎ ‎‏ترک کردند. و همان روز در مدرسۀ فیضیه ریختند و همان بساط را‏‎ ‎‏درست کردند و عرض می کنم که همان جنایات را؛ همان عصرش در‏‎ ‎‏مدرسۀ فیضیه، آن جنایات را کردند.‏

‏     آن روز با صورت دهقان، آن بساط و آن رسواگریها را کردند، حالا‏‎ ‎‏شروع کرده اند به اینکه کولیها چیز کرده اند.(664)‏

‎[3]‎4 / 8 / 57

*  *  *‎[4]‎

 

کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 404

  • - مرحوم سیدیونس رودباری، یکی از شهدای فاجعۀ فیضیه.
  • - ر.ک. ص 364، پاورقی 1.
  • * علاوه بر موارد مذکور برای اطلاع بیشتر رجوع شود به:     1. صحیفه امام؛ ج 4، ص 290ـ291.     2. همان؛ ص 339ـ340.     3. همان؛ ج 7، ص 226ـ227.     4. همان؛ ص 231ـ232.     5. همان؛ ج 9، ص 172ـ174.     6. همان؛ ص 360ـ361.     7. همان؛ ج 15، ص 410ـ411.     8 . همان؛ ج 18، ص 219.