بخش سوم دورۀ محمدرضا شاه

فساد و اوضاع نابسامان اجتماعی

فساد و اوضاع نابسامان اجتماعی

‏ ‏

‏خیال می کنید این هیاهوئی را که در رادیو راه می اندازند راست است؟‏‎ ‎‏شما خودتان بروید از نزدیک ببینید که مردم با چه وضعی زندگی‏‎ ‎‏می کنند! در هر صدتا، دویست تا دِه یک درمانگاه وجود ندارد! برای‏‎ ‎‏بیچاره ها و گرسنه ها فکری نشده است. مهلت هم نمی دهند که اسلام‏‎ ‎‏آن فکری را که برای فقرا کرده عملی کند. اسلام مشکلۀ فقر را حل‏‎ ‎‏کرده و در رأس برنامۀ خود قرار داده است:‏

‏     ‏إنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ‎[1]‎‏ اسلام توجه داشته که باید اول کار فقرا را‏‎ ‎‏اصلاح کرد؛ کار بیچاره ها را اصلاح نمود. لیکن نمی گذارند که عملی‏‎ ‎‏شود.‏

‏     ملت بیچاره در حال فقر و گرسنگی به سر می برند و هیأت حاکمۀ‏‎ ‎‏ایران هر روز آنهمه مالیات را از مردم گرفته صرف ولخرجیهای خود‏‎ ‎‏می کند طیارۀ فانتوم می خرد تا نظامیان اسرائیل و عمال آن در کشور ما‏‎ ‎‏تعلیمات نظامی ببینند! اسرائیل که اکنون با مسلمانها در حال جنگ‏‎ ‎‏است ـ و کسانی که او را تأیید کنند، آنان نیز با مسلمانها در حال جنگ‏‎ ‎‏می باشند ـ به طوری پر و بالش در مملکت ما باز شده و به طوری مورد‏‎ ‎

کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 295
‏تأیید دستگاه حاکمه قرار گرفته که نظامیان او برای دیدن تعلیمات به‏‎ ‎‏کشور ما می آیند! مملکت ما پایگاه آنها شده! بازار ما هم دست‏‎ ‎‏آنهاست؛ و اگر به همین وضع باشد و مسلمانان به همین سستی بمانند‏‎ ‎‏بازار مسلمین را ساقط خواهند کرد.(525)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏شما محرومیت خودتان را اطلاع دارید، تمام مردم ایران در دورۀ این‏‎ ‎‏پدر و پسر محروم بودند. محروم از آزادی، محروم از استقلال.‏‎ ‎‏جوانهای ما در همۀ اطراف ایران در حبس و شکنجه به سر برده اند و‏‎ ‎‏محروم از آزادی و استقلال بوده اند. علمای ایران محروم از آزادی‏‎ ‎‏بوده اند و بسیاری از آنها در تبعید و حبس به سر برده اند. مردم تهران،‏‎ ‎‏این محلاتی که «زاغه نشین» گفته می شود یا «چادرنشین»، شاید از‏‎ ‎‏محلهای شما محرومتر باشند. اینها در خانه های گلی یا زیر چادر، هر‏‎ ‎‏یک با چندین عائله به سر می برند؛ مثل یک سوراخی که جانورها در‏‎ ‎‏آنجا باشند! ایران یک حبسی بود از برای همۀ اهالی محترمش، و‏‎ ‎‏بحمدالله این حبس شکسته شد و آزادی به شما برگشت و استقلال‏‎ ‎‏پیدا کردید.(526)‏

22 / 1 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏در پاریس که بودیم، یک نفر ـ که حالا یادم نیست کی بود ـ آمد پیش‏‎ ‎‏ من نقل کرد از یکی دیگر که او گفت که اگر پنج نفر آدم فاسد در ایران ‏‎ ‎‏پیدا بشود؛ این محمدرضا هر پنج تا را انگشت رویش می گذارد و ‏‎ ‎‏جلبش می کند! آن اشخاصی که مزکّی نیستند با تزکیه شده ها سرو کار ‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 296
‏ندارند؛ نمی روند سراغ اشخاص امین.(527)‏

26 / 4 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏اگر ملاحظه کنید، از همۀ کارهایی که در آن زمان انجام می گرفت، در‏‎ ‎‏زمان این پدر و پسر ـ در زمان پسر شاید بیشتر ـ در یک معنا مشترک‏‎ ‎‏بود و آن اینکه جوانها را بکشند به غیر آنطوری که باید تربیت‏‎ ‎‏بشوند.(528)‏

28 / 6 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏جامعه ما در زمان این طاغوت رو به فساد رفته بود؛ رو به تباهی‏‎ ‎‏رفته بود. و مهم این بود که جوانهای ما را ـ چه جوانهای مرد و چه‏‎ ‎‏جوانهای زن ـ اینها را رو به تباهی کشیدند، در این پنجاه سال تمام‏‎ ‎‏تبهکاری بود.(529)‏

20 / 7 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏همۀ مخازن هم از دست مردم گرفته شد. هیاهو، به اینکه من مأمور‏‎ ‎‏خدمت به وطنم هستم و کتاب «مأموریت برای وطنم» را نوشت و‏‎ ‎‏آنهمه هیاهو راجع به ترقیات ملت و ترقیات اینها، خوب، مردم هم‏‎ ‎‏می دیدند که همۀ آن غلط است. همه جای ایران فقر است. همه جای‏‎ ‎‏ایران بیچارگی است. مردم خانه ندارند. مردم هیچی ندارند. آنجایی‏‎ ‎‏که معدن نفت است، روی این معادن همان مردم آنجا نشسته اند و‏‎ ‎‏گرسنگی می خورند. سر و پای برهنه راه می روند. گاهی من از آنجا که‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 297
‏یک دفعه که عبور کردم از همان طرف اهواز اینها، از این دهات‏‎ ‎‏اطراف، از این راهی که ما می رفتیم و خط قطار عبور می کرد، از این‏‎ ‎‏اطراف، این بچه ها، این سربرهنه ها، این پابرهنه ها هجوم می آوردند‏‎ ‎‏که یک چیز بگیرند از ما. آنجایی بود که مخزن نفتشان زیر پایشان بود‏‎ ‎‏و داشت می رفت جای دیگر.(530)‏

7 / 10 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏اگر شما زمان رضاخان را یاد داشته باشید می دانید که در زمان‏‎ ‎‏رضاخان چه کردند با این ملت، چه کردند با این بانوان ما، در زمان‏‎ ‎‏محمدرضا هم با فرم دیگری از او بدتر کردند.(531)‏

19 / 5 / 60

*  *  *

‏ ‏

‏این چشمش را این جوان وقتی باز می کرد، به مجله نگاه می کرد،‏‎ ‎‏می دید که همه اش یک مسائل جنسی ‏‏[‏‏است،‏‏]‏‏ به روزنامه نگاه می کرد،‏‎ ‎‏یا فحش به آخوند بود یا فحش ـ عرض می کنم که ـ به ملاّ بود یا به ‏‎ ‎‏اسلام یا به این چیزها. بچه را از کوچکی بزرگش کردند به ضد اسلام، ‏‎ ‎‏به ضد وطن، به ضد ایمان. و اگر خدای تبارک و تعالی به این ملت ‏‎ ‎‏مظلوم ترحم نفرموده بود، آن خواب هایی که اینها دیده بودند، بیشتر‏‎ ‎‏ از این مسائل بود. شما یکی دو سه تا مسأله اش که در این آخر واقع ‏‎ ‎‏شد، ازدواج پسر یک سرهنگی به پسر سرهنگ دیگر،‏‎[2]‎‏ ازدواج پسر به‏‎ ‎‏پسر! این یکی از مسائلی بود که راهش باز شد. بعدها هم اگر مهلت‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 298
‏داده بودند، مسأله رایج می شد؛ چنان که در بعضی جاهای دیگر‏‎ ‎‏هست. فحشای علنی در خیابان، در شیراز! اینها خیلی خواب دیده‏‎ ‎‏بودند برای ما. دیگر قضیۀ دریایش را که همۀ آنهایی که رفته اند،‏‎ ‎‏دیده اند ـ و عرض می کنم ـ یا شنیده اید و قضیۀ کاباره ها و قضیۀ‏‎ ‎‏میخانه ها و قضیۀ قماربازی ها و این قضایایی که سر تا ته ایران پر از‏‎ ‎‏این مسائل بود. اصلاً صحبت از اسلام توی کار نبود.(532)‏

28 / 9 / 61

*  *  *

‏ ‏

‏نمی دانید در ایران چه بود و چه شد و چه گذشت. ایران چه حالی بود؛‏‎ ‎‏خیابانهای ایران به چه حالی بود. میکده ها از کتابخانه ها بسیار بیشتر‏‎ ‎‏بود و عشرتکده ها هم و مراکز فساد هم و روزنامه ها و مجلات و‏‎ ‎‏سینماها و تئاترها و دانشمندان و همه شان، همه شان با هم مخلوط‏‎ ‎‏شده بودند، و یک کشور شیطانی درست کرده بودند. طاغوتی درست‏‎ ‎‏کرده بودند.(533)‏

12 / 10 / 61

*  *  *

‏ ‏

‏این ملت یک ملت زنده است، یک ملتی است که دنیا الآن رویش‏‎ ‎‏حساب می کند. این ایرانی بود که همسایه هایش هم قبولش نداشتند.‏‎ ‎‏این ایرانی بود که فقط با لفظ، با لفظ آقای آریامهر یک تبلیغاتی‏‎ ‎‏برایش می شد و الاّ کجا چیز داشت، همه اش وابستگی، همه اش‏‎ ‎‏خرابی. سرتاسر کشور ما که ملاحظه بکنید الاّ شهرستان ها آن هم‏‎ ‎‏تهران عمدتاً که مورد توجه بود و می خواستند آن هم چون اشراف و‏‎ ‎‏اعیان در اینجا هستند، آنها خوش بگذرانند، این دهات و قصبات و آن‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 299
‏جاهای دور افتاده یک نظر به آن نشد. این بدبخت ها باید با الاغ از‏‎ ‎‏این ور آن ور بروند مریض هایشان را ببرند بین راه هم بمیرند.(534)‏

25 / 5 / 62

*  *  *

‏ ‏

‏معلوم است ما را در طول تاریخِ نه چندان دور خصوصاً، و در سده های‏‎ ‎‏اخیر از هر پیشرفتی محروم کرده اند و دولتمردان خائن و دودمان‏‎ ‎‏پهلوی خصوصاً، و مراکز تبلیغاتی علیه دستاوردهای خودی و نیز خودْ‏‎ ‎‏کوچک دیدنها و یا ناچیزدیدنها، ما را از هر فعالیتی برای پیشرفت‏‎ ‎‏محروم کرد. وارد کردن کالاها از هر قماش و سرگرم کردن بانوان و‏‎ ‎‏مردان خصوصاً طبقۀ جوان، به اقسام اجناس وارداتی از قبیل ابزار‏‎ ‎‏آرایش و تزئینات و تجملات و بازیهای کودکانه و به مسابقه کشاندن‏‎ ‎‏خانواده ها و مصرفی بار آوردن هر چه بیشتر، که خود داستانهای‏‎ ‎‏غم انگیز دارد، و سرگرم کردن و به تباهی کشاندن جوانها که عضو فعال‏‎ ‎‏هستند با فراهم آوردن مراکز فحشا و عشرتکده ها، و دهها از این‏‎ ‎‏مصائب حساب شده، برای عقب نگهداشتن کشورهاست.(535)‏

15 / 3 / 68

*  *  *

 

کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 300

  • - توبه / 60.
  • - ازدواج پسر سرتیپ صفاری، شهردار تهران، و پسر سرتیپ محوی، یکی از نظامیان قدرتمند رژیم شاه، که خبر افتضاح آمیز آن در روزنامه های وقت به چاپ رسید.