اختناق
حوادث اخیر ایران که قتل مرحوم سعیدی مترتب بر آنهاست، موجب کمال تأثر است. این تنها مرحوم سعیدی نیست که با این وضع اسف انگیز در گوشۀ زندان از پای درمی آید بلکه چه بسا افراد مظلوم و بیگناه به جرم حقگویی در سیاهچالهای زندان، مورد ضرب و شَتْم و شکنجه های وحشیانه و رفتار غیرانسانی قرار می گیرند...
من قتل فجیع این سید بزرگوار و عالم فداکار را ـ که برای حفظ مصالح مسلمین و خدمت به اسلام جان خود را از دست داد ـ به ملت اسلام عموماً و خصوصاً به ملت ایران تعزیت می دهم و از خداوند متعال رفع شرّ دستگاه جبار و عمال کثیف استعمار را مسئلت می نمایم.(379)
20 / 4 / 49
* * *
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 208
خاندان پهلوی یعنی شاه و پدرش بیش از پنجاه سال است که با دیکتاتوری بر ایران حکومت می کنند، و با پشتیبانی قدرتهای استعماری از هیچ جنایتی به ملت ایران دریغ نکرده اند. ذخایر کشور، مخصوصاً نفت را در اختیار اجانب گذاشته اند. هرگونه فریاد آزادیخواهی و اعتراض به دیکتاتوری را با سرنیزه خاموش کرده اند. قتل عامهای مکرری در این پنجاه سال به دست این دودمان انجام شده است. آزادی به تمام معنی از مردم سلب شده است. هیچ گاه مردم حق انتخاب نداشته اند. گویندگان و نویسندگان کشته شده اند و یا زندانی هستند و یا ممنوع از گفتن و نوشتن. مطبوعات را از نوشتن حقایق محروم کرده اند و در یک کلمه، تمامی مبانی بنیادی و دموکراسی را نابود کرده اند، که تمامی این واقعیتهای تلخ را در یک سال اخیر، هم شاه و هم اطرافیانش اعتراف کرده اند.(380)
23 / 9 / 57
* * *
صحیح است که یک ملتی سی میلیونی، سی و چند میلیونی کتک بخورد، خیانت ببیند، جنایت ببیند، سلب آزادیها را ببیند، اختناقها را ببیند، اگر صدایش درآمد که آقا چرا توی سر من می زنی، می کشند او را؟! پس این تقصیر خودش است که می گوید چرا.(381)
25 / 9 / 57
* * *
ما پنجاه سال است که در اختناق به سر بردیم. نه مطبوعات داشتیم، نه رادیو صحیح داشتیم، نه تلویزیون صحیح داشتیم؛ نه خطیب می توانست حرف بزند، نه اهل منبر می توانستند حرف بزنند، نه امام
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 209
جماعت می توانست آزاد کار خودش را ادامه بدهد؛ نه هیچ یک از اقشار ملت کارشان را می توانستند ادامه بدهند. و در زمان ایشان هم همین اختناق به طریق بالاتر باقی است و باقی بود.(382)
12 / 11 / 57
* * *
شما می دانید که گرفتاری ملت ایران از پنجاه و چند سال پیش از این تا حال چقدر بوده است، و جرایم این پدر و پسر به این مملکت چقدر زیاد بود، و همۀ اقشار این مملکت در اختناق و در زحمت به سر می بردند.(383)
19 / 11 / 57
* * *
سابق همه چیز ما را می بردند و ما نفس نمی کشیدیم؛ سابق جوانهای ما را در زندانها زجر می دادند و اعدام می کردند و ما قدرت حرکت نداشتیم؛ سابق چپاولگران همه چیز ما را چپاول می کردند و ما نفس نمی کشیدیم.(384)
30 / 1 / 58
* * *
شما اگر در زمان سلطنت طاغوتی آمده بودید، وضع را طور دیگر می دیدید: خیابانهای ما را از کشته ها فرش می دیدید؛ زندانهای ما را از مستضعفین و از علما و از روشنفکران مملو می دیدید؛ مطبوعات ما را در حال سانسور و اختناق می دیدید؛ ملت ما را زیر بار ظلم و جور می دیدید. مأمورین شاه در همۀ شئون مملکت ما دخالت می کردند، و
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 210
مأمور بودند از طرف اجانب و از طرف ابرقدرتها ـ خصوصاً امریکا ـ که با ملت ما آن کنند که کردند. ملت ما را در حدود پنجاه و چند سال این پدر و پسر به خاک و خون کشیدند. شما اگر در آن وقت آمده بودید به ایران، ایران را یک قتلگاه عمومی می دیدید و تمام ایران را یک زندان عمومی می دیدید.(385)
13 / 1 / 58
* * *
شما تا مدتی که در قیدوبند بودید؛ همه بودیم، در اختناق بودیم؛ 35 میلیون جمعیت ایران، در زندان بود؛ ایران یک زندان بود؛ پس همه در شکنجه بودید، شکنجه های روحی؛ دیگر برادران در شکنجه های جسمی بودند که می شنیدیم شکنجه ها را؛] ما] در شکنجۀ روحی بودیم.(386)
27 / 1 / 58
* * *
فوج فوج، جوانهای ما را می گرفتند به عنوان اینکه کتاب توی خانۀ تو است، به عنوان اینکه اعلامیه تو خانۀ تو است، به عنوان اینکه با کسی که اعلامیه دارد تو [ارتباط] داری در کتابفروشی تو یک دانه کتاب یا رساله پیدا می شود، با این عنوانها می گرفتند می بردند، شکنجه می دادند، می کشتند.(387)
25 / 2 / 58
* * *
سازمان امنیت که در همه جا ریشه داشت و همه را به رنج می کشید.
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 211
این حبسهای بزرگ که بعضی عکسهای آن را وقتی که نشان می دهند انسان وحشت می کند! زیرِ زمین چه کردند اینها با مردم.(388)
31 / 2 / 58
* * *
همه یادتان هست، که یک پاسبان اگر می آمد در بازارها؛ بازار تهران، بازار تبریز و می گفت که «4 آبان» است و باید بیرق بزنید سر دکانها، توی ذهن مردم اصلاً نمی آمد که می شود هم با پاسبان معارضه کرد و گفت نه. همه اطاعت می کردند روی اینکه خوب، دنبالش خوف اینکه حبس باشد، زجر باشد، شکنجه باشد.(389)
13 / 4 / 58
* * *
شما پنجاه سال ظلم کشیدید و حرف نزدید، نتوانستید هم حرف بزنید، پنجاه سال از شهربانی و از ارتش و از ژاندارمری و از سازمان بالخصوص همۀ ما رنج بردیم، همۀ ما زحمت کشیدیم، حبس رفتند رفقای شما، شکنجه دیدند رفقای شما، پنجاه سال این طور بود؛ حالا پنجاه سال این کارها شده است و شما هیچ وقت خطابه نخواندید که چرا این جور می شود.(390)
19 / 4 / 58
* * *
در زمان رژیم سابق می گفتند که آزادی زیاد دادند. کارتر می گفت که
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 212
زیاد آزادی دادند به این ملت! این فریادی که از مردم بلند می شود، برای اینکه آزادی زیاد است! این حبس و این زجر و این بساطی که در ایران بود، یک حبسی بود مملکت ما که 35 میلیون جمعیت توی حبس بودند! نه یک مطبوعات ما آزاد بود ـ یک کلمه نمی توانستند بنویسند ـ نه رادیو آزاد بود ـ یک کلمه نمی توانستند خلاف بگویند، همه اش دیکته بود! از طرف سازمان امنیت درست می کردند و دست اینها و از طرف بالاترها هم درست می کردند و دست آنها هم می دادند. یک وکیل را ملت تعیین نکرده.(391)
23 / 4 / 58
* * *
یک شاهی که در طول پنجاه سال این مملکت را به غارت کشیده است و به چپاول برده است و داده است و داده خوردند و خودش خورده است، و بالاتر از این، این قدر قتل نفس کرده است، کشتار عمومی کرده است.(392)
14 / 8 / 58
* * *
زمان رضا، محمدرضا کی حبس بود؟ چه طبقه ای حبس بودند؟ علما، دانشگاهیها، رجال ملی، اینها حبس بودند... آن وقت وقتی که ما حبس داشتیم، حبسی داشتیم مثل مرحوم طالقانی، مثل آقای
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 213
منتظری، مثل آقای لاهوتی. از اهل علم، کثیری از اینها در حبس بودند و زجر کشیدند. یکی از ملاّهای محترم ما را پایش را در آنجا اره کرده بودند ـ از قراری که برای ما گفتند ـ از رجال سیاسی طبقۀ غیرملاّها هم خوب، اشخاص محترمی بودند که سالهای طولانی در حبس بودند و سالهای طولانی در زیر شکنجه و زجر بودند، برای اینکه مخالف بودند با این رژیم. آن وقت اینها حبس بودند.(393)
16 / 8 / 58
* * *
در رژیم سابق، کسی قدرت حرف زدن نداشت، کسی قدرت انتقاد نداشت. یک کلمه انتقاد با نابودی او تمام می شد. یک قلم که یک نصف سطر در انتقاد می نوشت نابودش می کردند.(394)
17 / 8 / 58
* * *
این ملت از این آدم که الآن در امریکا هست، سی و هفت سال تقریباً رنج دیده است. سی و هفت سال، این به ملت ما خیانت کرده است. و سی و هفت سال، ذخایر ما را به باد فنا داده است. و سی و هفت سال، جوانهای ما در تحت سلطۀ اینها زندگی انسانی نداشتند. و سی و هفت سال، اختناق همه جانبه بر این مملکت و بر این ملت از طرف ایشان حکمفرما بوده. و با دست خود ایشان، به طوری که اشخاص نقل می کنند، و با مباشرت در پانزدۀ خرداد، عدّۀ کثیری را به قتل رسانده است. و با امرِ او از پانزدۀ خرداد تاکنون، ما شاید بیش از صد هزار نفر
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 214
مقتول و صدها هزار نفر مجروح و معلول داریم.(395)
19 / 8 / 58
* * *
شما می دانید که در ایران نفس نمی شد بکشی. و تمام روزنامه ها و مجلات و قلمها و رادیو و تلویزیون در خدمت او بودند به ضد ملت. همۀ اینها در خدمت او بود. مردم در اختناق و در حبس بودند.(396)
7 / 10 / 58
* * *
شما دیدید که در این مدتی که محمدرضا غصب کرده بود حکومت ایران را، ساواک آنطور تبلیغات می کرد که هر خانواده ای شاید گمان می کرد که اگر یک کلمه راجع به دولت یا راجع به شاه مخلوع بگوید، این کلمه را آنها می شنوند و این را به جزا می رسانند. در همۀ قشر[های ]ملت، این خوف را اینها ایجاد کرده بودند با تبلیغات دامنه دار خودشان که ساواک همچو هست که در هر چند نفر آدم یکی از آنها ساواکی است و حرفها را اگر در داخل خانه ها هم بر ضد رژیم گفته بشود به ساواک می رسانند و ساواک هم چه خواهد کرد و چه کرد. اینها در باطن در خود کشور خودشان ـ هر کشوری که زیر دست آن کشورها بود ـ در کشور خودشان این معنا را دامن می زدند، به طوری که در زمان شاه مخلوع، آنطور در بین مردم خوف بود که شاید برادر از برادرش می ترسید، پدر از پسر، پسر از پدر، هر دو از زن می ترسیدند که مبادا یکوقت ما یک حرفی بزنیم و موجب گرفتاری و آزار و اذیت بشود، و اعدام و حبس و کذا.(397)12 / 8 / 59
* * *
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 215
شما دیدید در زمان محمدرضا برای هر مسجدی در مساجد تهران، که مُسلَّم جاهای دیگر هم شاید بوده ـ نمی دانم ـ یک نفر سرهنگ بازنشسته منحرف ساواکی را گذاشتند آنجا برای مراقبت کردن اوضاع.(398)
26 / 8 / 59
* * *
اگر این اسلامی که الآن در اینجا هستش سیلی بخورد اسلام تا آخر سیلی خورده است؛ باید هی بنشینید و حسرت ببرید. باز هم برگردد به آنجایی که یک نفر پاسبان بیاید همه تان را وقتی که از بین ببرد به همه تان اهانت کند جرأت حرف زدن نداشته باشید. زمان رضاشاه را یادتان هست، زمان اوایل محمدرضا هم یادتان هست، اخیراً البته زورش نمی رسید.(399)
21 / 1 / 62
* * *
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 216