بخش سوم دورۀ محمدرضا شاه

مبارزات آیت الله‏ کاشانی

مبارزات آیت الله کاشانی

‏ ‏

‏من یک قصه ای از مرحوم حاج آقا روح الله خرم آبادی‏‎[1]‎‏ شنیدم و یک‏‎ ‎‏قصه هم خودم دارم. مرحوم آقای کاشانی‏‎[2]‎‏ ـ رحمه الله ـ را که تبعید ‏‎ ‎‏کرده بودند به خرم آباد و محبوس کرده بودند و در قلعۀ فلک الافلاک‏‎[3]‎‎ ‎‏ یا کجا، آقای حاج آقا روح الله می فرمودند که من از آن کسی که رئیس‏‎ ‎‏ارتش آنجا، و آقای کاشانی هم تحت نظر او بود و محبوس بود ـ من‏‎ ‎‏حالا وقتی می گویم محبوس در زمان رضاخان، شما خیال می کنید‏‎ ‎‏مثل حبسهای عادی زمانهای دیگر بود، البته پسرش هم مثل پدر بود‏‎ ‎‏لکن آن کسی که گرفتار می شد اگر از اشخاصی عادی بود همچو‏‎ ‎‏مرعوب می شد که در حبس یک کلمه ای که برخلاف مثلاً دولت یا آن‏‎ ‎‏کسی که در آنجا هست بزنند، امکان نداشت برایشان ـ مرحوم حاج آقا‏‎ ‎‏روح الله گفتند که من از این رئیس ارتش که در آنجا بود خواهش کردم‏‎ ‎‏که من را ببرد خدمت مرحوم آقای کاشانی، قبول کرد و ما را بردند‏‎ ‎‏پیش ایشان. آن رئیس، آنجا بود و من هم بودم و آقای کاشانی. آن‏‎ ‎‏شخص شروع کرد صحبت کردن، و رو کرد به آقای کاشانی که آقا شما‏‎ ‎‏چرا خودتان را ـ قریب به این معانی ـ به زحمت انداختید؟ آخر شما‏‎ ‎‏چرا در سیاست دخالت می کنید؟ سیاست، شأن شما نیست، چرا شما‏‎ ‎‏دخالت می کنید؟ از این حرفها شروع کرد گفتن. آقای کاشانی‏‎ ‎‏فرمودند: «خیلی خری»! شما نمی توانید که این کلمه در آن وقت‏‎ ‎‏مساوق با قتل بود. ایشان گفتند: «تو خیلی خری، اگر من دخالت در‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 191
‏سیاست نکنم کی دخالت بکند؟»(348)‏

3 / 10 / 59

*  *  *

‏ ‏

‏مسلمانها بنشینند تماشا کنند که یک گروهی که از اولش باطل بودند‏‎ ‎‏[‏‏هر کاری می خواهند بکنند‏‏]‏‏ ـ من از آن ریشه هایش می دانم ـ یک‏‎ ‎‏گروهی که با اسلام و روحانیت اسلام سر سخت مخالف بودند. از‏‎ ‎‏اولش هم مخالف بودند. اولش هم وقتی که مرحوم آیت الله کاشانی‏‎ ‎‏دید که اینها خلاف دارند می کنند و صحبت کرد، اینها ‏‏[‏‏این‏‏]‏‏ کار کردند‏‎ ‎‏[‏‏که‏‏]‏‏ یک سگی را نزدیک مجلس عینک به آن زدند و اسمش را‏‎ ‎‏«آیت الله » گذاشتند! این در زمان آن بود که اینها فخر می کنند به وجود‏‎ ‎‏او. او‏‎[4]‎‏ هم مُسلِم نبود. من در آن روز در منزل یکی از علمای تهران‏‎ ‎‏بودم که این خبر را شنیدم که یک سگی را عینک زده اند و به اسم‏‎ ‎‏«آیت الله » توی خیابانها می گردانند. من به آن آقا عرض کردم که این‏‎ ‎‏دیگر مخالفت با شخص نیست؛ این سیلی خواهد خورد. و طولی‏‎ ‎‏نکشید که سیلی را خورد. و اگر مانده بود سیلی بر اسلام می زد.(349)‏

25 / 3 / 60

*  *  *

‏ ‏

‏از میرزای شیرازی که قضیۀ تنباکو را درست کرده، تا آقای کاشانی،‏‎ ‎‏تمام علمایی که در خلال مشروطیت برای اسلام کار کردند، میرزای‏‎ ‎‏شیرازی برای اسلام کار کرده است، آقای کاشانی برای اسلام کار‏‎ ‎‏کرده، شیخ فضل الله کرده، تمام اینها را به آنها بد گفتند! آن روزنامه‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 192
‏جبهۀ ملی را پیدا بکنید: میرزای شیرازی را متهم کرده به دروغگویی!‏‎ ‎‏شیخ فضل الله را این قدر فحش داده! جرم شیخ فضل الله بیچاره چه‏‎ ‎‏بود؟ جرم شیخ فضل الله این بود که قانون باید اسلامی باشد. جرم‏‎ ‎‏شیخ فضل الله این بود که احکام قصاص غیر انسانی نیست، انسانی‏‎ ‎‏است. آقای کاشانی هم همین طور. جرم اینها همین است که اینها‏‎ ‎‏عقیده شان این است که باید اسلام در ایران پیاده بشود. و شما‏‎ ‎‏می گویید که احکام غرب مترقی است.(350)‏

25 / 3 / 60

*  *  *

‏ ‏

‏ما در زمان خودمان هم آقای کاشانی را دیدیم. آقای کاشانی از جوانی‏‎ ‎‏در نجف بودند و یک روحانی مبارز بودند. مبارزه با استعمار، آن‏‎ ‎‏وقت البته انگلستان بود مبارزه با او. در ایران هم که آمدند تمام‏‎ ‎‏زندگی شان صرف همین معنا شد و من از نزدیک ایشان را می شناختم.‏‎ ‎‏در یک وقت وضع ایشان طوری شد که وقتی که ازمنزل می خواست‏‎ ‎‏حرکت کند فرض کنید بیایند به مسجدشاه،‏‎[5]‎‏ مسجدشاه مطلع می شد،‏‎ ‎‏در نظر داشتند، اعلام می شد، این طور بود وضع ایشان. بعدش دیدند‏‎ ‎‏که اگر یک روحانی در میدان باشد لابد اسلام را در کارمی آورد، این‏‎ ‎‏حتمی است و همین طور هم بود. از این جهت شروع کردند به‏‎ ‎‏جوسازی. آن طور جوسازی کردند که یک سگی را عینک به آن زدند ـ و‏‎ ‎‏آن طور که من شنیدم ـ عینک زدند و از طرف مجلس آوردند این طرف‏‎ ‎‏ و به اسم آیت الله . و من خودم در یک مجلسی بودم که مرحوم آقای‏‎ ‎‏کاشانی وارد شد در آن مجلس، مجلس روضه بود، هیچ کس پا نشد. من‏‎ ‎‏پا شدم و یکی از علمای تهران که الآن هم هستند و من جا دادم به ایشان‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 193
‏ـ جا هم ندادند ـ. این جو را درست کرده بودند برای آقای کاشانی که ‏‎ ‎‏دیگر از منزلش نمی توانست بیرون بیاید، در یک اتاقی محبوس بود در‏‎ ‎‏منزلش طوری که نمی توانست بیرون بیاید. چند دفعه هم گرفتند چه‏‎ ‎‏کردند. آنجا هم شکست دادند، مسلمین را شکست دادند.(351)‏

26 / 9 / 62

*  *  *

‏ ‏

‏در زمانهای اخیر هم مدرس، کاشانی، اینها مردم سیاسی بودند و‏‎ ‎‏مشغول کار بودند.(352)‏

2 / 6 / 65

*  *  *

 

کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 194

  • - آیت الله سید روح الله کمالوند خرم آبادی از اساتید بزرگ حوزه علمیه قم و از دوستان امام که رهبری مبارزات مردم لرستان را برعهده داشت، و در سال 1344 ه. ش. رحلت فرمود.
  • - آیت الله ابوالقاسم کاشانی (1303 ـ 1380 ه. ق.) از علمای مبارز و مجاهد که در مبارزه با انگلستان در عراق و قضیه ملی شدن صنعت نفت ایران، نقش زیادی داشت.
  • - قلعه ای در استان لرستان در نزدیکی شهر خرم آباد.
  • - اشاره به دکتر محمد مصدق (1261 ـ 1346 ه. ش.) نخست وزیر اسبق ایران، که به یاری آیت الله کاشانی نفت را در ایران ملی کرد.
  • - مسجد بزرگ بازار تهران که هم اکنون مسجد امام خمینی(س) نامیده می شود.