روی کار آمدن محمدرضا شاه
سؤال: [به چه دلیل شما مخالف سلطنت مشروطه و شاه هستید؟]
جواب: مخالف باقی ماندن شخص شاه در مقام سلطنت هستم، به دلیل اینکه اولاً سرکار آمدن او و پدرش به وسیلۀ کودتا و با زور سرنیزه بوده است، و خود شاه نیز اعتراف کرده که متفقین در ایران صلاح دیدند که من بر سر کار باشم. یعنی ارادۀ ملت، نقشی در روی کار آمدن شاه نداشته است. بنابراین سلطنت وی از اساس، غیرقانونی است و از مشروعیت برخوردار نیست.(338)
14 / 9 / 57
* * *
ما در این پنجاه و چند سال روی آزادی را ندیدیم. شما جوانها یادتان نیست که در زمان رضاخان چه گذشت بر این ملت. من از اول تا حالا شاهد قضایا بودم؛ من همۀ تلخیهایی که از زمان این پدر و این پسر گذشته است بر ملت ما، آن تلخیها را چشیده ام. و شما آقایان همین زمان این [شاه] را. و شاید اخیرْ زمانِ او را بعضی تان مطلع شدید و دیدید چه کردند اینها با ما. او را انگلیسها آوردند و مأمور کردند، این
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 185
را متفقین ـ به حَسَب آنطوری که خودش در کتاب نوشت و بعد شنیدم که آن جمله را برداشتند ـ خودش در کتاب نوشت که متفقین که آمدند اینجا، صلاح دیدند که من باشم! «مأموریت» برای وطن داشت! راست می گوید اما مأموریت داشت که این وطن را به شکست برساند، به عقب برگرداند. مأموریت داشت که اقتصاد ما را فلج کند. مأموریت داشت که دانشگاههای ما را نگذارد عمل بکنند. مأموریت داشت که زراعت ما را و کشاورزی ما را بکلی ساقط کند. مأموریتها را هم خوب انجام داد! مأموریت داشت که همۀ خزاین ما و مخازن ما را به رایگان بلکه بدتر از رایگان ـ آنکه به امریکا داد نه اینکه رایگان بود بلکه عوضش پایگاه برای آنها درست کرد! نفت داد و پایگاه برای خود امریکایی ها در ایران عوض نفت درست کرد ـ یعنی هم عوض به جیب آنها رفت، هم مُعوَّض به جیب آنها رفت؛ مأموریت را خوب انجام داد.(339)
16 / 12 / 57
* * *
بر حسب، آنطوری که خود محمدرضا در یکی از کتابهایش نوشت «اینکه متفقین که آمدند به ایران، صلاح دیدند که من باشم!» اعتراف کرد که متفقین او را تحمیل کرده اند منتها بعد این را ـ از قراری که گفتند ـ از کتاب حذف کرده اند ... . این هم که خیانتش را دیگر همۀ شما و جنایتهایی که کرده ـ خصوصاً در این چند سال اخیر ـ همه اطلاع دارید. جنایاتی که او کرده است نمی شود همه مطلع باشند همۀ جنایات را؛ برای اینکه بعضی از جنایات همچو مخفی بوده است که کسی اطلاع از آن پیدا نکرده جز خود او، و بعضی از اشخاصی که خواص بودند؛ و کارش را هیچ کس مطلع نشده است غیر از خودش،
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 186
و مثلاً کارتر یا امثال آنها. این هم وقتی که می خواست برود، ... جواهرات را جمع کرد؛ و علاوه بر آن، قرضهای زیاد در ایران گذاشته است از بانکها. هر چه توانستند اینها قرض کردند و رفتند.(340)
22 / 2 / 58
* * *
ایران مبتلا بود به یک حکومتی که با سرنیزۀ انگلیسها اول، و با سرنیزۀ این قوای ثلاثه؛ این متفقین، و در ادامه اش با سرنیزۀ امریکا به این ملت مسلط شد و رساند کار را به آنجایی که همه دیدید.(341)
14 / 10 / 58
* * *
امریکا شاه را بر تخت نشاند یعنی در 1941 متفقین او را به جای رضاخان که نوکر انگلیس بود نشاندند و دولت امریکا در برابر مخالفت مردم ایران پیوسته از او حمایت کرد. شاه همه منابع ما را غارت کرد، شرف ملی ما، سرمایه های ما، استعدادهای جوانان ما را بر باد داد، بدین ترتیب ایرانیان نمی توانند نظر خوبی به دولت امریکا داشته باشند.(342)
15 / 10 / 58
* * *
شاه مخلوع در یکی از کتابهایش که بعد جمع کردند، این کلمه بود که بعد از اینکه این قوای ثلاثه آمدند و اجتماع کردند سرانشان در تهران، او نوشته است که اینها صلاح دیدند که من باشم، ما باشیم در ایران.
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 187
بعد آنهایی که اطرافش بودند، لابد به او فهماندند که بد غلطی کردی. آن کتاب را با آن جمله اش را دیگر محو کردند و جمع کردند، از قراری که گفتند. این یک سندی است از زبان یک نفری که در اینجا به طور ظلم سلطه داشت، این یک اقراری است از او، به اینکه آنها من را در اینجا قرار دادند. قبل از او برای پدرش هم همین مسأله بود، منتها آن را خود انگلیسها در رادیوی دهلی اقرار کردند، گفتند ما رضاخان را آوردیم در ایران و سلطنت به او دادیم، لکن به ما خیانت کرد و او را بیرون کردیم. این هم اقراری بود که انگلستان کرد. آن هم اقراری بود که همان کسی که دست نشاندۀ خود آنها بود کرد. در یکی از صحبتهایش محمدرضا گفت که لیست وکلا را از سفارتخانه می نوشتند و پیش ما می فرستادند، و ما ملزم بودیم که آنها را وکیل کنیم. ما، هم وکلا را با این کلمه می شناسیم و هم محمدرضا را، و دستگاههای دولتی را با این کلمه می توانیم بشناسیم و هم امریکا و شوروی و انگلستان را. اینها شواهدی است که هست.(343)
14 / 3 / 59
* * *
ما از وقتی که رضاخان کودتا کرد و آمد ایران ـ که من یادم است ـ مطالعه کنیم آن مسائلی که در ایران واقع شد و انگلیسها اول او را آوردند و به قدرت رساندند تا وقتی که محمدرضا به جای او آمد ـ و نمی توانیم بگوییم کدام خبیثتر بودند، لکن خباثت دومی اثراتش برای ما زیادتر بود، که دومی را متّفقین تحمیل کردند و خود محمدرضا هم در کتابش نوشت. حالا شاید نباشد در آن کتاب. اگر کسی آن چاپ اولش را داشته باشد، نوشت که اینها صلاحِ هم دیدند که ما باشیم. من باشم در اینجا حکومت کنم ـ ما مطالعه کنیم از آن وقت
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 188
تا زمانی که این آدم رفت، ببینیم که اینها با چه گروههایی مبارزه کرده اند و با چه گروههایی مصالحه و سازش.(344)
14 / 8 / 59
* * *
آن وقت اشخاصی که خود ملت یک رأسی که بتواند آنها را جمع بکند نبود، که پسر رضاخان را آنها گذاشتند اینجا. و در صورتی که اگر آن وقت در دو ـ سه تا شهر تظاهر می شد به ضد، نمی گذاشتند او را، لکن هیچ کس حرف نزد. تا اینکه آن خوف سابق بود و ریخته نشده بود آن خوف. از این جهت مردم جرأت نمی کردند. کسی هم نبود که آنها را وادار کند به یک همچو مسائلی. شاید اگر مرحوم مدرّس در آن وقت بود، آن کار را می کرد. لکن کسی نبود که این کارها را بکند.(345)
15 / 9 / 59
* * *
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 189