جنگ جهانی و قحطی در ایران
من هر دو جنگ بین المللی را یادم هست، و گمان ندارم هیچ کدام از شما جنگ بین المللی اول را یادش باشد. ما در جنگ بین المللی هم مشاهده می کردیم، من کوچک بودم لکن مدرسه می رفتم، و سربازهای شوروی را در همان مرکزی که ما داشتیم؛ در خمین، من آنجا آنها را می دیدم، و مورد تاخت وتاز ما واقع شدیم در جنگ بین المللی اول. جنگ بین المللی دوم را بسیاری از شماها یادتان است که ما مورد تاخت وتاز این سه قوه واقع شدیم؛ امریکا، انگلستان، شوروی. سربازهای آنها در همۀ کشور ما تقریباً پخش بودند. شوروی تقریباً از بیرون تهران تا خراسان، انگلستان در قم و آنجاها، و کسان دیگر هم جاهای دیگر. ما مورد تاخت وتاز بودیم به عنوان پل پیروزی. ما باید مورد تاخت وتاز بشویم تا آقایان پیروز بشوند. بعد هم که پیروز شدند و حال صلح پیش آمد باز ما ذبح شدیم. کشورهای ضعیف اینطورند؛ در حال صلح مورد تاخت وتازند و ذبح، و در حال جنگ هم همین طور.(332)
14 / 3 / 59
* * *
کسانی که سنشان اقتضا می کند و زمانهای گذشته را به یاد دارند، می دانند که چگونه جنگ شد و به کشور ما وارد شدند و عواقب جنگ چه بود و چه چیزهایی را به دنبال داشت.
در جنگ دوم جهانی ما هیچ قدرتی نداشتیم و دیگران به کشور ما وارد شدند و من به یاد دارم که بر ملت چه گذشت. من باب نمونه، در آن موقع وسایل اولیه زندگی پیدا نمی شد و اگر هم بود فاسد بود.(333)
8 / 3 / 61
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 180
این توجه را داشته باشیم که شما خیال نکنید که جنگ است و ما سختی جنگ داریم. آقا، شما هر کدامتان ادراک کرده باشید، این جنگی که در دنیا پیدا شد، جنگ ثانی، این جنگ دوم ـ جنگ اولش را هم من یادم هست، اما این جنگ دومی که بسیاری از شما یادتان هست ـ این جنگ با اینکه به ما هیچ ارتباط نداشت، ما داخل جنگ نبودیم، ما هیچی، کنار بودیم، در عین حال به واسطۀ همین جنگ، ایران قحطی شد؛ در ایران نان پیدا نمی شد، یک چیزی بود سیاه، مثل این عبای من سیاه بود، یک چیز اینطور قلمبه ای بود، می دادند مردم. یک دانه نان سنگکی شما در تهران پیدا نمی کردید. در قم که ما بودیم، تمام دکانها بسته شده بود و هیچ پیدا نمی شد.(334)
11 / 9 / 61
* * *
شما بسیاریتان یادتان هست این جنگ دوم را، ما که داخل جنگ نبودیم، طرف جنگ نبودیم ولکن وقتی که اینها ریختند به ایران و ایران هم هیچ نتوانست کاری بکند و آن ارتش شاهنشاهی و آن حرفهایی که رضاخان می گفت، معلوم شد همه اش پوچ بود، اینها وقتی وارد شدند، با اینکه آنها هم کاری به مردم نداشتند، همین وارد شدند، امّا دیدید که ارزاق چه جور بود؟ دیدید که هیچ نانی پیدا نمی شد؟ دیدید برنج نبود؟ هیچ نبود، جیره بندی بود، آن هم با آن قیمت گران در بعضی اجناس.(335)
10 / 11 / 61
* * *
اگر کسی یادش باشد در این جنگهای سابق می داند که قحطی بود که
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 181
پدر مردم را در می آورد، نه گرانی، قحطی بود.(336)
14 / 3 / 62
* * *
شما بعضی هایتان یادتان است قضیۀ زمانی که متفقین ریختند اینجا، شما دیدید که نان چه وضعی داشت، برنج چه وضعی داشت، گرانیها چه وضعی داشتند. آن وقت به پول آن وقت که یک قرانش به قدر صد تومان حالا گاهی ارزش داشت. آن وقت برنج نمی دانم شده بود دوازده تومان، قند شده بود چهل تومان، نمی دانم چی از این بساطی بود که بعضی آقایان مطلع اند.(337)
26 / 9 / 62
* * *
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 182