بخش دوم دورۀ رضاخان

شکست ارتش در مقابل متفقین

شکست ارتش در مقابل متفقین

‏ ‏

‏این را من یادم است، شماها شاید هیچ کدام یادتان نباشد، که وقتی که‏‎ ‎‏جنگ عمومی شروع شد و متفقین ایران را خواستند قبضه کنند برای‏‎ ‎‏اینکه یک پلی باشد بین آنها و جای دیگری که دعوا داشتند، سه تا لشکر‏‎ ‎‏از سه جنبه به ایران حمله کردند؛ مال انگلستان بود و مال امریکا بود و‏‎ ‎‏مال شوروی. و آن حرفهایی که رضاشاه می گفت ـ مثل همین حرفهایی‏‎ ‎‏که ایشان می زند ـ که قدرت ما دیگر به آنجا رسیده است که کسی‏‎ ‎‏نمی تواند تعدی کند،به آنجا رسیده است کذا! خوب، یکدفعه معلوم شد‏‎ ‎‏که یک ادعایی بوده است که تویش خالی بوده. فقط این یک حرفی بوده.‏‎ ‎‏آن وقت می گفتند که اعلامیه ای که دوم نداشت،اعلامیۀ لشکر ایران بود‏‎ ‎‏که اعلامیۀ اول را ـ که اعلامیۀ جنگشان بود؛ دومی نداشتند! که ظاهراً سه‏‎ ‎‏ ساعت طول کشید! که وقتی که رضاشاه به سردارهایش گفته بود که آخر ‏‎ ‎‏چرا سه ساعت، گفته ‏‏[‏‏بودند‏‏]‏‏ آن سه ساعت هم زیادی بود، برای اینکه ما ‏‎ ‎‏هیچی نداشتیم، آنها همه چیز. راه افتادند، راه می آمدند! سه ساعت راه‏‎ ‎‏ می آمدند که می رسیدند و الاّ ‏‏[‏‏مقاومتی‏‏]‏‏ در کار نبود! حالا ایشان همچو ‏‎ ‎‏قدرتی دارد که ملت را استثنا کنیم و خود قدرت ایشان را که قدرت ‏‎ ‎‏ایشان جلوگیری کرده است از این ابرقدرت که شوروی باشد، یا یک ‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 173
‏مسائل دیگری در کار هست؟ قدرت ایشان همین ... .‏‏ ‏

‏     ‏‏وقتی هم که یک قدرتی اتکال به ملت نداشته باشد، نظیر همان‏‎ ‎‏رضاشاه می شود که این سه تا مملکت، این سه تا لشکر ریختند به‏‎ ‎‏ایران و ایران را گرفتند.(319)‏

5 / 9 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏در زمان رضاخان این قوای انتظامیه همه سرکوب می کردند ملت را. آن‏‎ ‎‏روزی که قوای خارجی متفقین هجوم آوردند به ایران، همین قوای‏‎ ‎‏انتظامیه سرانشان در تهران همچو که ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ سرحد اینها هجوم آوردند،‏‎ ‎‏اینها از تهران فرار کردند! این را ما شاهد بودیم که چمدانهاشان را‏‎ ‎‏بستند و از تهران فرار کردند، می گفتند طرف اصفهان می روند، حالا از‏‎ ‎‏آنجا کجا می روند را من نمی دانم. و در مقابلِ آنهایی که هجوم کردند‏‎ ‎‏ـ مهاجمین ـ آن وقت گفتند که سه ساعت مقاومت کردند و بعد گفتند که‏‎ ‎‏وقتی رضاخان از یکی از صاحب منصبان پرسیده است که آخر سه‏‎ ‎‏ساعت چرا؟ گفته است این را به شما گفته اند سه ساعت، ساعتی در کار‏‎ ‎‏نبود، آنها از آن طرف آمدند، ما از آن طرف فرار کردیم! مقابلۀ ارتش در‏‎ ‎‏مقابل خارج اینطور بود. و در مقابل ملت خودش سرکوبی می کرد، هر‏‎ ‎‏طور تعدی را می خواست می کرد. و سران ارتش که آنطور با مردم رفتار‏‎ ‎‏می کردند به مجرد اینکه اطلاع پیدا کردند از اینکه آمدند اینها به سرحد‏‎ ‎‏بدون اینکه باز وارد بشوند، اینها از تهران فرار کردند، و سربازخانه ها‏‎ ‎‏هم به هم خورد که من خودم تهران بودم آن وقت می دیدم که این‏‎ ‎‏سربازها ویلان توی خیابانها دارند می روند.(320)‏

27 / 4 / 58

*  *  *


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 174
‏وقتی که این قوای ثلاث ـ انگلستان و شوروی و امریکا ـ از سرحدّات ‏‎ ‎‏ما آمدند و هجوم کردند به ایران، از قراری که گفتند، یکی از‏‎ ‎‏صاحب منصبهای آن وقت گفته بود ـ یعنی، رضاخان از او پرسیده بود ـ‏‎ ‎‏که مقاومت چقدر بود. گفته بود: سه ساعت. آن هم دروغ گفته بود. بعد،‏‎ ‎‏گفته بود: چرا این جور شد؟ گفته بود: این هم مهم بود. اینها که آمدند من‏‎ ‎‏خودم شاهد این بودم از سرحدّات، وقتی که این اجنبیها وارد شدند در‏‎ ‎‏تهران، صاحب منصبها گذاشتند و فرار کردند؛ یعنی، تمام پادگانها را‏‎ ‎‏رها کردند. سربازها را من می دیدم که توی کوچه ها، توی خیابان،‏‎ ‎‏سرِخود دارند می گردند و حتی چیزی هم که بخورند نداشتند. یک‏‎ ‎‏شتری عبور می کرد، قافلۀ شترهایی عبور می کردند، مثل اینکه خربزه‏‎ ‎‏بود؛ اینها که می افتاد از رویشان، اینها حمله می کردند که بخورند و‏‎ ‎‏صاحب منصبهایشان بارهایشان را بستند و فرار کردند.(321)‏

15 / 3 / 59

*  *  *

‏ ‏

‏من تاریخی برای شما بگویم که گمان ندارم هیچ یک از شما در‏‎ ‎‏آن وقت بوده باشید و آن مسائل را از نزدیک لمس کرده باشید: وقتی‏‎ ‎‏که ارتش انگلستان و شوروی ـ روسیه آن وقت ـ جنگ داشتند با ‏‎ ‎‏آلمان و طرفدارهای او، قبلاً به دستور آنها در ایران راهها را ساختند و ‏‎ ‎‏خط آهن کشیدند؛ برای اینکه تجهیزات آنها عبور کند از اینجا و بعد‏‎ ‎‏ در یک ساعتی، از ارتش روسیه و ارتش انگلستان هجوم کردند به‏‎ ‎‏ ایران. به مجرد اینکه در سرحد ـ سرحدهای دور ـ اینها وارد شدند، ‏‎ ‎‏وضع ارتش ایران به هم خورد. در سرحدات، ادعا اول شده بود که سه‏‎ ‎‏ساعت مقاومت کردند و بعد که رضاشاه پرسیده بود ـ از قراری که نقل‏‎ ‎‏کرده اند ـ چرا اینقدر کم مقاومت کردید؟ گفته بودند: اینکه گفتند سه‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 175
‏ساعت، یک دروغ بوده، ما همچو که آمدند فرار کردیم. و آن وقت‏‎ ‎‏معروف شد که آن یکی که دو نمی شود اعلامیۀ ارتش ایران است در‏‎ ‎‏این هجوم، که یک اعلامیه داد، دوم نداشت. این در سرحدات بود.‏

‏     ‏‏در تهران، من آن روز تهران بودم و در یک میدانی که نزدیک به این‏‎ ‎‏خط آهن، ایستگاه خط آهن بود، آنجا بودم و دیدم که سربازها در تهران‏‎ ‎‏از سربازخانه ها بیرون آمده اند و دارند فرار می کنند. هیچ در تهران‏‎ ‎‏خبری نبود. فقط در سرحدات بود که خبرش رسیده بوده که بله، اینطور‏‎ ‎‏شده است. سربازها از سربازخانه ها بیرون آمده بودند و یکیشان را، یکی‏‎ ‎‏دو نفرشان را من دیدم که دنبال یک شتری که یک باری به بارش بود،‏‎ ‎‏می گردیدند که چیزی ازش بیفتد، بخورند. تمام، تقریباً تمام فرماندهان‏‎ ‎‏ارتش چمدانهاشان را بستند و فرار کردند؛ از تهران فرار کردند؛ فرار‏‎ ‎‏کردند که بروند بیرون. شاید از ایران بروند بیرون. و ارتش ما که آنقدر‏‎ ‎‏برایش صحبت می کردند که قدرتمند است، فقط این کار را می کرده و‏‎ ‎‏همین طور قوای نظامی و انتظامی دیگرش که مردم را سرکوب می کرد...‏

‏آنها با ما جنگ نداشتند، می خواستند بیایند و عبور کنند از اینجا و اینجا‏‎ ‎‏را بگیرند ـ اینقدر مقاومت کردند که اصل به حسب حرف اول و دروغ‏‎ ‎‏اول، سه ساعت و به حسب حرف دوم ـ که شاید آن صادقانه بوده ـ اینکه‏‎ ‎‏اصلاً مقاومتی در کار نبوده؛ آنها آمدند و ما هم رفتیم؛ فرار کردیم!‏

‏     این وضع ارتش بود در آن وقت و وضع ژاندارمری آن وقت.(322)‏‎[1]‎

28 / 9 / 61

*  *  *

 

کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 176

  • علاوه بر موارد مذکور برای اطلاع بیشتر رجوع شود به:     1. صحیفه امام؛ ج 8 ، ص 127ـ 128.     2. همان؛ ص 429ـ431.     3. همان؛ ج 18، ص 220ـ221.     4. همان؛ ج 19، ص 352ـ353.