بخش دوم دورۀ رضاخان

علل عدم موفقیت روحانیون

علل عدم موفقیت روحانیون

‏ ‏

‏دینداران نیز در این کوران بی دینی، خود را باختند و از روحانیین‏‎ ‎‏کناره گرفتند و یا دست کم با مقاصد آنها همراهی نکردند.(314)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏در این طول تاریخ که ما یادمان هست، آنکه قیام کرد بر ضد این‏‎ ‎‏قدرتها روحانیون بودند که در همین پنجاه و چند سال، چند دفعه قیام‏‎ ‎‏کردند. و البته قدرت آنها زیاد بود شکست خوردند. آذربایجان و‏‎ ‎‏مشهد قیام کرد، تقریباً یک قیام عمومی اصفهان کرد، از همۀ علمای‏‎ ‎‏بلاد بودند، لکن قدرت زیاد بود، و این قدرت زیاد، شکست اینها را،‏‎ ‎‏حبس کردند اینها را، تبعید کردند اینها را، علمای درجه یک را حبس‏‎ ‎‏و تبعید کردند. علمای آذربایجان را، که درجۀ یک بودند، آنها را‏‎ ‎‏آوردند و بردند به سقز یا سنقر و به آنجا تبعید کردند؛ و مدتها در آنجا‏‎ ‎‏بودند. علمای مشهد را، همه را، گرفتند و آوردند حبس در تهران.‏‎ ‎‏علمای اصفهان را شکستند آن نهضتشان را و نتوانستند کاری بکنند.‏‎ ‎‏در تمام این مدت پنجاه سال آنکه قیام کرد بر ضد اینها علما بودند،‏‎ ‎‏ولاغیر. هیچ کس. ملت هم همراه علما بود؛ تا آن اندازه که‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 170
‏می توانستند.(315)‏

30 / 2 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏در زمان رضا شاه که من، و مثلاً ایشان‏‏] ‏‏اشاره به یکی از حضار‏‏[‏‎ ‎‏یادشان هست، و شما اکثراً اصلاً آن زمان را یادتان نیست، چند قیام که‏‎ ‎‏در ایران شد همه اش از روحانیون بود. یک قیام از آذربایجان شد، از‏‎ ‎‏علمای آذربایجان قیام کردند، و لکن خوب، قدرت دست آنها بود‏‎ ‎‏گرفتند آنها را و در ـ گمان می کنم ـ سُنْقُر مدتها تبعید بودند و بعدش‏‎ ‎‏ هم که تبعید برداشته شد، مرحوم آقا میرزا صادق آقا در قم آمدند و‏‎ ‎‏ ماندند اینجا، و اینجا هم فوت شدند. یک قیام از خراسان بود، منتها ‏‎ ‎‏همۀ علما. قضیۀ قیام مسجد گوهرشاد، تمام علمای خراسان را که در‏‎ ‎‏ این قیام دخالت داشتند و سرشناس بودند گرفتند و آوردند تهران و ‏‎ ‎‏حبس کردند و محاکمه کردند اینها. یک قیام از اصفهان شد و علمای‏‎ ‎‏ اصفهان آمدند به قم و دعوت کردند از علمای اطراف و علمای اطراف ‏‎ ‎‏هم خیلیهایشان هم آمدند اینجا. منتها این هم قدرت دست آنها بود و‏‎ ‎‏نتوانستند و شکستند و ملت هم آن طور هوشیار نشده بود که درست‏‎ ‎‏دنبال علما را بگیرد.(316)‏

30 / 4 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏در زمان رضاشاه هم یکی ـ دو ـ سه دفعه قیام کردند علما. مع ذلک ‏‎ ‎‏چون قیامی بود که ملت از بس ترسیده بود از او همراهی نمی توانست ‏‎ ‎‏بکند شکسته می شد. از آذربایجان قیام کردند. از خراسان قیام کردند.‏‎ ‎‏ از همۀ ایران، یک وقت در قم جمع شدند و نهضت کردند لکن ‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 171
‏شکسته می شد. این برای این بود که آنها می دیدند اگر بخواهند همه ‏‎ ‎‏چیز ما را ببرند و صدا درنیاید باید اینها را از بین ببرند، تا اینکه ملت ‏‎ ‎‏نتواند دیگر یک جایی باشد که به ‏‏]‏‏وسیلۀ‏‏]‏‏ آن، ‏‏[‏‏آنان‏‏]‏‏ را رهبری کنند و‏‎ ‎‏متمرکز بشود قوا در آنجا. این مقصد اینها بود.(317)‏

7 / 10 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏در همین مدتی که من اطلاع دارم و من شاهد بودم، قیامهای مختلفی‏‎ ‎‏بر ضد رضاخان و محمدرضا شد. و این قیامها همه، مبدأش‏‎ ‎‏روحانیون بودند؛ از آنجا شروع می شد، لکن چون ملت باز درست‏‎ ‎‏مجتمع با هم نشده بودند، موفق نمی شدند یا کم موفق می شدند.(318)‏

25 / 8 / 60

*  *  *

 

کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 172