بخش دوم دورۀ رضاخان

ظلم و تعدی نسبت به طلاب و حوزه ها

ظلم و تعدی نسبت به طلاب و حوزه ها

‏در زمان رضاخان که اکثر شما، یا هیچ یک از شما یادتان نیست، در‏‎ ‎‏زمان رضاخان، اول هدفی که بعد از قدرتمندی داشت، اول هدف به‏‎ ‎‏زمین زدن روحانیون بود. هدف اولش بود؛ مدرسه ها را از بین برد،‏‎ ‎‏روحانیون را لباسهاشان را کَند، گرفتند بعضی از روحانیون محترم را‏‎ ‎‏در خیابان، بردند در آن محالّی که داشتند ـ در کلانتریها ـ می بردند؛ نه‏‎ ‎‏اینکه می گفتند برو لباست را عوض کن؛ همانجا عبا و قبا را وسطش را‏‎ ‎‏پاره می کردند می ریختند دور، که این یک کت و شلوار مثلاً بشود!‏‎ ‎‏اینطور رفتار کردند. و این، دستور بود.(192)‏

5 / 4 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ببینیم که در آن وقتی که قدرت دستش آمد با کی و با چه گروهی‏‎ ‎‏مخالفتش زیاد بود و با چه طرحهایی مخالفتش زیاد.‏

‏     این را بسیاری البته یادشان است که شروع کرد؛ مخالفت با‏‎ ‎‏روحانیون با اسم اینکه می خواهیم اصلاح بکنیم، چه بکنیم. مجلسی‏‎ ‎‏در شاید جاهای دیگر و در مدرسۀ فیضیه، که ما شاهدش بودیم،‏‎ ‎‏مجلس امتحان درست کردند و اشخاصی که مال خودشان بود، می آمد‏‎ ‎‏آنجا برای امتحان و اینها به خیال اینکه، تبلیغاتشان این بود که ما‏‎ ‎‏می خواهیم این اشخاصی که صحیحند و اهل علم صحیح هستند، از‏‎ ‎‏آنهایی که نه، لیاقت این لباس را ندارند، می خواهیم تمیز بدهیم. حتی‏‎ ‎‏بعضی از آقایان محترم قم هم این معنا را باور کرده بودند. خدا رحمت‏‎ ‎‏کند مرحوم آقای فیض‏‎[1]‎‏ را، به من فرمودند که ـ در مدرسۀ فیضیه، که ـ‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 102
‏خوب، اینکه بدکاری نیست که اینها بیایند خوبها را از بدها جدا کنند. ‏‎ ‎‏من به ایشان عرض کردم که بله، اینها می خواهند خوبها را از بدها جدا ‏‎ ‎‏کنند که خوبها را از بین ببرند، نه بدها را. و همین طور هم شد. ابتدا ‏‎ ‎‏برای این معنا آمدند و چه تلخیها بر ماها گذشت از این امتحان و از این ‏‎ ‎‏بساط.(193)‏‏ ‏

14 / 8 / 59

*  *  *

‏ ‏

‏شروع کردند به اینکه باید ملت لباس واحد داشته باشد و عمامه ها را‏‎ ‎‏از سرها برداشتند و آنقدر خرابکاری کردند که روی تاریخ را سیاه‏‎ ‎‏کردند. البته اینها یک مسائل طولانی است که شاید تاریخ، حالا که‏‎ ‎‏می توانند، بنویسند.(194)‏

14 / 8 / 59

*  *  *

‏ ‏

‏در آن وقت، یکی از حرفها که هی رایج بود، می گفتند: «ملتِ گریه»؛‏‎ ‎‏برای اینکه مجالس روضه را از دستشان بگیرند. اینکه همۀ مجالس‏‎ ‎‏روضه را آن وقت تعطیل کردند، آن هم به دست کسی که خودش در‏‎ ‎‏مجالس روضه می رفت و آن بازیها را در می آورد، قضیۀ مجلس‏‎ ‎‏روضه بود یا از مجلس روضه آنها یک چیز دیگر می فهمیدند و آن را‏‎ ‎‏می خواستند از بین ببرند؟ قضیۀ عمامه و کلاه بود یا از عمامه یک چیز‏‎ ‎‏دیگری آنها می فهمیدند و روی آن میزان عمامه را با آن مخالفت‏‎ ‎‏می کردند؟ آنها فهمیده بودند که از این عمامه یک کاری می آید که‏‎ ‎


کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 103
‏نمی گذارد اینها این را که می خواهند، عمل کنند و از این مجالس‏‎ ‎‏عزاداری یک کاری می آید که نمی گذارد اینها کارشان را انجام‏‎ ‎‏بدهند.(195)‏

14 / 8 / 59

*  *  *

‏ ‏

‏در آن روزهایی که در زمان رضاخان پهلوی و فشار طاقت فرسا برای‏‎ ‎‏تغییر لباس بود و روحانیون و حوزه ها در تب و تاب بسر می بردند‏‎ ‎‏ـ که خداوند رحمن نیاورد چنین روزهایی برای حوزه های دینی ـ‏‎ ‎‏شیخ نسبتاً وارسته ای را نزدیک دکان نانوایی که قطعه نانی را خالی‏‎ ‎‏می خورد، دیدم که گفت: «به من گفتند عمّامه را بردار من نیز برداشتم‏‎ ‎‏و دادم به دیگری که دو تا پیراهن برای خودش بدوزد الان هم نانم را‏‎ ‎‏خوردم و سیر شدم، تا شب هم خدا بزرگ است».(196)‏‎[2]‎

26 / 4 / 63

*  *  *

 

کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 104

  • - آیت الله میرزا محمد فیض قمی (1293 ـ 1370 ه. ق.) از علمای طراز اول و دارای مقبولیت عامه بود که به تعمیر و حیای مدرسۀ فیضیه همت گماشت. در مجلس ختم آن مرحوم، رزم آرا، نخست وزیر وقت، توسط فداییان اسلام ترور شد.
  • علاوه بر موارد مذکور برای اطلاع بیشتر رجوع شود به:     1. صحیفه امام؛ ج 8 ، ص 176 ـ 177.     2. همان؛ ج 9، ص 530.     3. همان؛ ج 12، ص 470.