ظلم و ستم حکومتهای محلی
در وقتی که من بچه بودم، در خمین یک حکومتی بود که این یکی از خوانین آن اطراف را گرفته بود و حبس کرده بود، بعد از همان خوانین چند نفری با تفنگ آمدند و حکومت را گرفتند و بردند و مردم هیچ عکس العملی نشان ندادند، بلکه خوشحالی هم می کردند.(18)
26 / 4 / 58
* * *
مثل سابق نباشد که اجاره می دادند یک استانی را، اجارۀ رسمی بود. چقدر بدهد تا اینکه این در این استان برود، و آن وقت [که] رفت باید چقدر بدهد و چقدر درآورد تا آن را ادا کند، و برای خودشان چقدر باشد؛ قضیۀ «تیول» بود! یک جایی را به یک نفری می دادند به اجاره، تیول می دادند، این باید برود مردم را آنقدر بدوشد که این مقداری را که باید به مثلاً آن نخست وزیر آن وقت، یا آن ـ فرض کنید که ـ فرمانفرما و آن کسی که در رأس بود باید ادا کند، ادا کند. خوب، قهراً خودش هم که رفته برای این کار برای خودش هم ببندد بار خودش را! وقتی وضع اینطور شد که از اول آن کسی که صدر اعظم بوده است ـ آن وقت، صدر اعظم آن وقت منشأ امور بود ـ صدر اعظم این حکومت، استانهایی را که می خواست بفرستد اجاره می داد به تیول
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 12
او، این استان، استان کرمان است، کم درآمدتر است، کمتر! استان خراسان زیادتر درآمد دارد؛ استان آذربایجان زیادتر، روی درآمد آنجا و اینکه ثروتمندهای آنجا چقدر هستند؛ چقدر می شود از آنها این استفاده بکند.(19)
26 / 4 / 58
* * *
این را یادم هست ـ حالا در چه وقتش بود نمی دانم ـ که اگر یک کسی را استاندار آذربایجان مثلاً می کردند، «اجاره» می دادند به آنها! یعنی این آدم باید مثلاً پنجاه هزار تومان یا ده هزار تومان آن وقت بدهد به این کسی که باید این را سر آن کار [بگذارد] ـ نخست وزیرش کند، یا صدر اعظمش ـ باید این قدر بدهد که برود استاندار آذربایجان بشود! این آنجا که می رفت چون اجیر است و این قدر گرفته باید دو مقابل، آنجا بگیرد یا بیشتر تا اینکه خوب، هم مال الاجاره را بدهد، و هم نفع ببرد. وضع این طور بود که اجاره بندی بود! آذربایجان چون بزرگتر بود زیادتر؛ همدان چون کوچکتر بود کمتر، اما همه روی یک اجاره بندی خاصی بود که روی این اجاره بندی استاندار تعیین می شد، یا فرض کنید که فرماندار تعیین می شد.(20)
1 / 5 / 58
* * *
یک وقت در بعضی از حکومتها تیول می کردند؛ خراسان را می دادند دست یک عده تیول. او چقدر می داد برای این؟ فرض کنید که در پول آن وقت، پنجاه هزار تومان ـ پول پنجاه هزار تومان آن وقت، پنجاه میلیون هم بیشتر بود ـ و به او خراسان را می دادند؛ برو سراغ خراسان؛
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 13
یعنی، دیگر ما هر چه صدا از خراسان بلند بشود و هر چه از ظلم تو گفته بشود ما اعتنا نمی کنیم. تو برو، آنجا مال تو. آنجا مردمش ـ عرض بکنم ـ ناحیه اش و درآمدش مال این بود. این باید این پنجاه هزار تومانی که اینجا به نخست وزیرش داده است یا به صدراعظم داده است، باید این پنجاه هزار تومان را درآورد و چندین پنجاه هزار تومان هم برای خودش درآورد؛ برای اینکه یک تجارتی بود؛ فروخته بودند اینجا را. این پول او را باید بدهد، باید نفع هم ببرد. این با مردم چه می کرد؟ با کدخداهای ده یا بست وبند می کرد و ده را می چاپید یا اگر کدخدایی بود که یک تخلفی می کرد، آنطور می کرد که شاه مخلوع به مردم.(21)
20 / 6 / 59
* * *
من از زمان احمدشاه تا حالا ـ این رژیم زمان احمدشاه ـ را دیده ام. اواخر آن رژیم را و زمان رضاشاه و پسرش را تمامش را تا منتهی شده به حالا. آن چیزی که اسباب ضعف دولت و جدایی مردم از دولت هستند آن عبارت از کیفیت عمل همۀ دستگاههاست؛ یعنی یک حکومتی که در یک جا می رود، در مرکز کارهایش را درست کرده بود و رشوه هایش را به آنهایی که باید بدهد، داده بوده، آنها هم اجازۀ اینکه هرکاری می خواهد بکند، داده بودند، و هرکاری در آنجا می کرد یا کسی جرأت نمی کرد صحبت کند، یا اگر می کرد اثر نداشت. این انحصار به آن ردۀ بالا نداشت. [در] همۀ رده ها تا آخر، وضع این طوری بود. در بعضی از اوقات، در بعضی از جاها یک حکومتی که آن وقت می خواست برود، که حالا استاندار بوده، از فرض کنید خراسان می خواست یک کسی برود به حسب اختلاف درآمد در آن جا برای استاندار و برای حکومت، او اجاره می کرد آنجا را، تیول
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 14
بود. خراسان، تیول مثلاً فلان شاهزاده بود. و چقدر به شاه یا به دستگاه می داد و آنجا را تیول می کرد، و بعد هم آنجا هر کاری می خواست می کرد. باید آن چیزی را که داده است درآورد و مضاعف بر او، زیاد برای خودش و دوستانش ذخیره کند.(22)
15 / 9 / 59
* * *
من یادم است بچه بودم که حکومت خمین یک نفر از خانها را گرفته بود. بعد از دو ـ سه شب، سه ـ چهار شب ریختند خانها و حکومت را گرفتند و حبسی خودشان را بیرون آوردند و حکومت را به اسیری بردند. و اَحَدی از مردم هیچ، همچو نبود که چرا بگوید، خوشحال هم بودند. شاید بعضیشان منزل حکومت هم آمدند تتمه را غارت کردند. من شاهد قضیه بودم که آن خانه ای که حکومت را از آن بردند. من بچّه بودم پشت یک دری ایستاده بودم و نگاه می کردم به وضع آنها، که آنها حمله کرده بودند و حکومت هم مرد قلدری بود. او هم باز آن وقت ده تیری داشت. او هم حمله می کرد و یک نفر هم ظاهراً از آنها کشته بود، لکن بعد اسیر شد. این وضع حکومت بود.(23)
15 / 9 / 59
* * *
امثال «عین الدوله»هایی که در هر محلی بودند مردم را کباب می کردند و آن همه ظلم می کردند و حکومتهای اینها اجاره ای بود؛ یعنی، در تهران آن که رأس بود آن خراسان را به یک کسی تیول می کرد
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 15
و اصفهان را به یک کسی، این به حسب اختلاف سعه از آنها پول می گرفت و این دیگر مختار بود برود آنجا که کسی که ـ مثلاً ـ آن وقت بیست هزار تومان می داد و بیست هزار تومان آن وقت دو سه میلیون حالا بود، این باید برود بیست هزار تومان این آقا را بدهد، یک بیست هزار تومان هم برای خودش تهیه کند. دیگر هر چه مردم می خواستند که شکایت کنند بنابراین بود که دیگر به شکایتها گوش ندهند. آن حاکم بیست هزار تومان را آنجا بدهد برود آنجا فعال مایشاء. هر چه مردم شکایت کنند، دیگر مردم هم مأیوس شدند که شکایت بکنند و شکایت هم نمی کردند مردم.(24)
31 / 5 / 60
* * *
شاید بعضی آقایان یادشان باید باشد، همین در زمان قاجار هم که دیگر این آخری با ضعف زندگی می کردند، مع ذلک، حکومتهایشان در هر جا حکم یک سلطان داشت، حکم یک پادشاه داشت، هر کاری می خواست می کرد و بسیاری از جاها را هم اجاره می دادند. این ـ فرض کنید که ـ استانداری که می خواست یک جایی برود، آن والی که می خواست برود ـ فرض کنید ـ والی خراسان بشود، خراسان تیول او بود و آن وزیر بالا و آن ـ فرض کنید که ـ امیر والا، آن یک وجهی می داد خراسان را می خرید. بنا هم بر این بود که تو برو هر کاری می خواهی بکن، ما گوش نمی دهیم به حرف مردم. او می رفت آنجا هر کاری دلش می خواست می کرد، مردم را هر طور می خواست عذاب می داد و البته آن پولی که داده است باید درآورد با اضافاتش، پولها هم درمی آمد.(25)
30 / 10 / 60
* * *
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 16
بنده در جوانی، خوب، آن حکومتهای زمان قاجار را دیدم، بعد هم حکومتهای زمان اینها را. یک حکومت در یک بلدی که می آمد، مالک جان و مال مردم کانّه بود و مردم [باید] در مقابل او باید هیچ حرف نزنند. من خودم مشاهده کردم که حکومتی که در، مال ولایت «ثلاث»ها بود، در مرکزش گلپایگان بود و آمده بود خمین. من بچه بودم. یکی از تجار درجۀ یک خمین را که یک آدم بسیار متدین بود، بسیار آدم خوبی بود؛ حالا چه بهانه ای این مرد خبیث پیدا کرد، [نمی دانم] توی اتاقش رفته بودند، نشسته بودند، کشیدنش آوردندش توی حیاط، بستندش به چوب و به کف پایش چوب زدند، بعد هم آن فراش خبیثی که همراهش بود ـ من توی دالان وقتی داشت می رفت، دیدم ـ با چک به پشت گردنش زد تا بردند. حالا چی از او گرفتند، آن را دیگر من نمی دانم.(26)
24 / 1 / 61
* * *
در بعضی از اوقات این طور بود که آن مثلاً صدر اعظمی که آنجا، آن نخست وزیری که آن وقت بود، آن زمان هم خصوصاً زمان قاجار که بیشتر این مسائل بود اصلاً هر جایی را در تیول یک کسی قرار می دادند یک کسی را در خراسان می فرستند، خراسان مال تو، البته او یک چیزی می داد خراسان مال او بود، یعنی معنایش این بود که تو این رشوه را به من بده، خراسان هر کاری می خواهی بکنی، هر چه مردم فریاد کنند کسی نیست که گوش کند به حرفش.(27)
27 / 10 / 62
* * *
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 17
ما که رژیمهای سابق را دیدیم و من که از زمان قدرت قاجاریه و بعد هم قدرت رضاخان و اذنابش و اولادش مشاهد این کشور بودم و دیدم که یک حکومت جزء در یک بلد کوچک با مردم چه می کرده است. دست مردم به یک حکومتی که مال یک ده بود یا یک قصبه بود نمی رسید، مردم از دور حشمت او را می دیدند. آنها وقتی که بیرون می آمدند به مردم کار نداشتند، اتکال به سر نیزه بود.(28)
22 / 11 / 64
* * *
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 18