استبداد و جنایت شاهان
این سربازهای بیچاره [را] از اطراف آورده بودند، به آنها نان نمی دادند؛ کالسکۀ اعلیحضرت همایونی از طرف حضرت عبدالعظیم می رفت؛ اینها جمع شده بودند آنجا شکایت کنند، یکی هم سنگی زده بود؛ فرستاد اینها را ـ از قراری که در تاریخ هست ـ آوردند و جمع کردند اینها را و گفت اینها را خفه کنید! عدۀ کثیر اینها را خفه کردند؛ تا یکی از [رجال] ـ مستوفی الممالک بود، کی بود ـ رفت فریاد کرد: آخر این چه کاری است؛ شفاعت کرد. یک همچو مردمی بودند، یک همچو مستبدهایی بودند. آن محمدعلی میرزایش را همه می شناسند چه آدم ـ چه جانوری بوده. دیگرانش هم همین طور.(11)
10 / 8 / 56
* * *
شما نمی دانید که وقتی که می خواست حکومت به قاجار برسد و یک انقلابی بود که یک رژیمی را، رژیم سلطنتی را به یک رژیم سلطنتی
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 9
دیگری، یعنی یک طایفه ای را از بین ببرند و طایفه ای دیگر بیایند، آغا محمد قجر در ایران چه کرد و برجهایی که از سرهای مردم درست کرد و امثال اینها.(12)
19 / 5 / 60
* * *
آن وقت اگر یک نخست وزیر را می کشتند، یک بساطی می شد؛ شاه مردگی همان و به هم ریختن سر تا سر ایران [همان] این طور بود. تا شاه مردگی می شد، سر تا سر ایران به هم می خورد.(13)
7 / 6 / 61
* * *
در قاجاریه آن قدر از ناصرالدین شاه تعریف کردند و شاه شهید و نمی دانم امثال ذلک، در صورتی که یک ظالم غداری بود که بدتر از دیگران شاید. آن تبلیغات که در آن وقت بود، همیشه بوده است.(14)
9 / 9 / 64
* * *
کتابتاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 10