سنّت و بدعت

سنّت و بدعت

 

 عبدالمجید معادیخواه

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 431


کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 432

بسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم

مقدمه

‏بسمه المتعال و له الحمد علی کل حال،  و الصلواه علی نبیه نبی الرحمه‏‎ ‎‏و علی الأئمة من اهل بیته، سیّما خاتم الاوصیاء المرتجی من دولته الکریمة‏‎ ‎‏منتهی الآمال.‏

‏بررسی نقش زمان و مکان در اجتهاد اسلامی، نیازمند پژوهشی است ژرف و‏‎ ‎‏بس گسترده تر از آنچه بتوان آن را در قلمرو کار کنگره هایی  از این دست، انتظار‏‎ ‎‏داشت. با این همه، نباید ناامید بود که چنین کنگره هایی  را در زمینه سازی کاری‏‎ ‎‏بایسته در این زمینه ـ بیش یا کم ـ نقشی باشد؛ که هرگاه چنین زمینه ای فراهم شود،‏‎ ‎‏در طرح تحقیقاتی آن، بررسی همه سویۀ «سنت و بدعت» را جایگاهی بسیار معتبر‏‎ ‎‏خواهد بود. در بررسی همه سویۀ سنت و بدعت، یکی از محورهای اساسی،‏‎ ‎‏روشن ساختن مرز «بدعت» و نوآوری است، که این مقاله گامی است به سوی‏‎ ‎‏طرح درست ـ و نه حل نهایی ـ این مساله؛ چه، نگارنده دیر زمانی است که‏‎ ‎‏طرح مسائل را بیش از حل آنها ارج می نهد. هر چند شماری بسیار از مدعیان‏‎ ‎‏اندیشه را می شناسد که ساده اندیشانه بر این پندارند که می توان در کتابی، تکلیف‏‎ ‎‏جهان و انسان را معلوم کرد، یا در مقاله ای، مسألۀ بدعت و بدعت گذار را‏‎ ‎‏حلاجی کرد.‏

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 433

1 ـ مرز میان بدعت و نوآوری

‏پیش از هر چیز، یادآوری این نکته را بایسته می دانم که، نواندیشی، نوآوری و‏‎ ‎‏نوپردازی ارزشی است که خرد و دیانت اصیل، آن را ارج نهاده است. «بدیع»،‏‎ ‎‏یکی از اسما و صفات خداوند است که درقرآن کریم، خدا با آن یاد شده است؛ و‏‎ ‎‏می دانیم که پشتوانۀ نظام ارزشی اسلام، اسما و صفات پروردگار است که در این‏‎ ‎‏فرصت نمی توان به آن پرداخت؛ هرچند در جای خود باید به پرداختن آن‏‎ ‎‏همت گماشت و با پردازش ریشه دار و نو از مبانی ارزشهای توحیدی، پهنه ای‏‎ ‎‏بی کران را در نگاه ناامید نسل نوگرای کنونی نشاند و فقط از چنین رهگذرهایی‏‎ ‎‏می توان تهاجم فرهنگی بیگانه را فرصت یکه تازی نداد.‏

‏دریغا! مکتبی که کتاب مقدسش خدای جهان را چنان می شناساند که هر روز‏‎ ‎‏او را جایگاهی است دیگر:‏ «یسأله من فی السموات والارض، کل یوم هو فی‎ ‎شان»‎[1]‎‏؛ آسمانیان و زمینیان همه را به پیشگاهش دست نیاز است که او هر روز در‏‎ ‎‏جایگاهی است دیگر. مکتبی که از خدای جهان با عنوان نوپرداز سطوح برین و‏‎ ‎‏سطوح فرودین هستی یاد می کند: ‏«بدیع السموات والارض، و اذا قضی امراً فإنما‎ ‎یقول له کن فیکون»‎[2]‎‏؛ آن همیشه نوپرداز آسمانها و زمین که چون جریانی را‏‎ ‎‏اراده فرماید گویدش باش، آنک بی درنگ هستی یابد. آری مکتبی چنین را، چنان‏‎ ‎‏زنگارهای خرافه و کج اندیشی می پوشاند که دم زدن از هرگونه اعتراض به وضع‏‎ ‎‏موجود، همان، و به اتهام بدعت در سیاه چال افتادن و با ضدانسانی ترین شیوه‏‎ ‎‏شکنجه شدن و نابودی، همان!‏

‏علامه مجلسی در «بحار الانوار»‏‎[3]‎‏ داستانی را از مروج الذهب مسعودی‏‎ ‎‏آورده است که نمودار نمونه ای از خشم و خشونت خلیفۀ زمان، المعتصم بالله‏‎ ‎‏است با آزاد مردی که در راه مبارزه با فساد ـ به اتهام بدعت ـ محکوم به مرگ‏‎ ‎‏شده است، با شیوۀ رایج در آن زمان که او را به قفس درندگان بیفکند... او پس از‏‎ ‎‏صدور این حکم ظالمانه، با خدای خود چنین نیایش می کند:‏

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 434

«اللهم انک تعلم انی ما کلمت الا فیک، و لانصرت الا دینک، و لا اتیت الا من‎ ‎توحیدک، و لم ارد غیرک، تقرباً الیک بطاعتک، و اقامة الحق علی من خالفک،‎ ‎أفتسلمنی؟»؛‏ بار خدایا! تو خود نیک می دانی که من جز در راه تو لب به سخن‏‎ ‎‏نگشودم، جز دین تو را به یاری نشتافتم، جز در خط توحید حرکت نکردم، در این راه‏‎ ‎‏جز تو را آهنگ نداشتم، باشد که با فرمانبرداری تو به پیشگاهت نزدیک شوم و اجرای‏‎ ‎‏حق را بر هر که با تو سر نافرمانی دارد توفیق یابم. با این همه، آیا مرا در می سپاری؟‏

‏غلام ترک خلیفه را این نیایش چنان رعشه ای بر تن و جان می افکند که‏‎ ‎‏خطرپذیری را در راه رهایی او مصمم می شود... .‏

‏شگفتا شگفت! در نگاه زور مدارانی چون معتصم که در جایگاه پیامبر‏‎ ‎‏تکیه زده اند، و شیوۀ حکومت نادرست آنان به نام اسلام وخلافت اسلامی، اسلام‏‎ ‎‏را متهم می کند، خودکامگی، دیکتاتوری، کاخ نشینی، بی حرمتی به انسان و‏‎ ‎‏کرامت انسانی، خودمحوری، زورگویی، ترویج تبعیض و بی عدالتی، گرایش به‏‎ ‎‏تشریفات استکباری همراه با استخفاف بندگان خدا، سلب آزادیهای مشروع‏‎ ‎‏انسانها، لگدکوب کردن شریفترین انسانها، نادیده گرفتن حق مشارکت مردم در‏‎ ‎‏تعیین سرنوشت خویش، منزوی ساختن فرزندان بعثت و خاندان پیامبر(ص)، ...‏‎ ‎‏بدعت نیست! آنچه بدعت است گفتار یا رفتاری است که حشمت خلیفۀ پیامبر! را‏‎ ‎‏خدشه ای وارد کند یا چنین شبهه ای از آن در ذهن بنشاند.‏

 

2 ـ تلقّی مفهوم بدعت از دیدگاه اسلام بعثت 

و از دیدگاه اسلام خلافت و سلطنت

‏رخصت می خواهم تا در همین فرصت، برای روشنتر شدن فاصلۀ «اسلام‏‎ ‎‏بعثت» از «اسلام خلافت و سلطنت» ـ در تلقی مفهوم بدعت ـ روایتی کوتاه از‏‎ ‎‏امام صادق ـ سلام الله علیه ـ را یادآور شوم که چگونه از کمرنگ ترین گرایش‏‎ ‎‏به خود محوری، به عنوان بدعت یاد شده است: ‏«من دعا الناس الی نفسه و فیهم من‎ ‎هو أعلم منه، فهو مبتدع ضال»‎[4]‎‏.‏

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 435

باید به این واقعیت تلخ اعتراف کرد که ذهنیت نسلهای پی در پی جامعۀ اسلامی‏‎ ‎‏ ـ با ملیتهای گوناگون ـ تا حدود زیادی اثرپذیر از ذهنیت همان پایه گذاران و پیروان‏‎ ‎‏و پاسداران اسلام خلافت و سلطنت است که ‏«الناس علی دین ملوکهم».‎ ‎‏رژیمهای سیاسی را بر فرهنگها تاثیری است ناگزیر؛ و اثرپذیری ذهن و اندیشه از‏‎ ‎‏هر فرهنگ، اساسیترین، ریشه دارترین و ماندگارترین بعد هر فرهنگ است. در‏‎ ‎‏اینجا خاطره ای را از سالهای‏ 46 ـ 47‏ در توضیح این بخش از مقاله، سودمند‏‎ ‎‏می دانم:‏

‏در اولین سال آشنایی با مرحوم حجةالاسلام و المسلمین حاج شیخ‏‎ ‎‏مصطفی ملکی، و نیز اولین ماه رمضانی که در مسجد همت تجریش با دعوت‏‎ ‎‏ایشان سخنرانی داشتم، زمینۀ بحث ارزشها و ضد ارزشهای محوری در قرآن بود،‏‎ ‎‏با تعمیم قلمرو هر ارزش بر مصادیق گوناگون آن. در مثل، اگر با استناد به کریمۀ‏‎ ‎«ان الله یحب التّوابین و یحب المتطّهرین»‏ پاکی به عنوان یکی از ارزشهای محوریِ‏‎ ‎‏قرآنی مطرح می شد، به مصادیق عینیِ آن در سطح سیاسی، اقتصادی، فرهنگی‏‎ ‎‏و ... توجه می شد. در چنین زمینه ای پیام این آیه: ‏«قل انما حرّم ربی الفواحش‎ ‎ما ظهر منها و ما بطن»‏ برایم سخت مبهم بود که منظور از این تقسیم بندی چیست؟‏‎ ‎‏فحشای پیدا و ناپیدا یعنی چه؟ آنچه در تفاسیر در شرح این تقسیم بندی آمده بود،‏‎ ‎‏برایم قانع کننده نبود. بر حسب تصادف یکی از افطارها میهمان مرحوم‏‎ ‎‏حجةالاسلام والمسلمین حاج سیدحسن موسوی در اختیاریه بودم، نگاهم به‏‎ ‎‏تفسیر تبیان افتاد. با دیدن روایتی در تفسیر آیه، از یک سو به گونه ای لرزش روحی‏‎ ‎‏دچار شدم و از سوی دیگر، احساس آرامش و آسایش ذهنی کردم: زیرا امام صادق‏‎ ‎‏در تفسیر فحشای ناپیدا یا زیر بنای فحشا می فرماید: ‏«ذاک والله أئمة الجور»‏، سپس‏‎ ‎‏گام را فراتر می نهند که‏ «الفواحش، ما ظهر منها و ما بطن، أئمة الجور».

 

3 ـ بدعت از نظر حضرت علی(ع)

‏اینک با این توضیحات،بدعت را در نگاه ژرف قهرمانِ بدعت ستیزی در‏‎ ‎

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 436

‏تاریخ اسلام امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ از نگاه می گذرانیم: ‏«اِنَّما بَدءُ‎ ‎وُقُوعِ الفِتَنِ اَهوآءٌ تُتَّبَعُ، وَ اَحکَامٌ تُبتَدَعُ. یُخَالَفُ فِیهَا کِتَابُ اللهِ، وَ یَتَوَلّی عَلَیهَا رِجَالٌ‎ ‎رِجَالاً عَلَی غَیرِ دِینِ اللهِ»‏؛ پیدایش فتنه ها را، جز از هوسهای رهبران و بدعتهایی‏‎ ‎‏که در راستای آن پدید می آید، سرچشمۀ دیگری نباشد. بدعتهایی که ستیز با کتاب‏‎ ‎‏خدا را بهانه می شود، و بدین سان، مردانی برخلاف مبانی دین خدا، بر دیگران‏‎ ‎‏ولایت می یابند‏‎[5]‎‏.‏

‏در این گفتار کوتاه، بدعتها و فتنه های تاریخ در پیوندی تنگاتنگ مطرح‏‎ ‎‏شده است و در ریشه‏‏ ‏‏یابی فتنه های تاریخ، نقش تعیین‏‏ ‏‏کنندۀ بدعتها مورد تأکید‏‎ ‎‏قرار گرفته است، با اشاره به این نکتۀ بسیار ظریف که منشأ بدعت، هوسهای‏‎ ‎‏مسلطند که از آن به هوس رهبران، هوس حاکمان زمان یا هوس زورمداران و‏‎ ‎‏زرمندان ... نیز می توان تعبیر کرد. هر هوسی را یارای بدعت آفرینی نیست. اگر‏‎ ‎‏بخواهیم در تبیین این نکته اندکی امروزی تر قلم بزنیم، باید چنین نگاشت:‏

‏فلان بقال یا دوره گرد، اگر اندکی از کالاهای ضروری مردم را اندوخته کند و‏‎ ‎‏هوسش او را برانگیزد که نرخ کالای اندوخته اش چندان و چندان افزوده شود،‏‎ ‎‏توان بهره گیری از بدعت خاصی در رسیدن به هوس خود را نخواهد داشت.‏‎ ‎‏بهره گیری از بدعت، کار بزرگِ سرانی است که در بازار، پایگاه نیرومندی‏‎ ‎‏داشته باشند. در این صورت، جای این احتمال خواهد بود که سنت قانونگذاری،‏‎ ‎‏با بدعتی پایمال شود. سنت قانونگذاری، تصویب قانون بر پایۀ مصالح کشور و‏‎ ‎‏ملت است، تصویب قانون به پاس تأمین هوس اشخاص حقیقی و حقوقی، بدعتی‏‎ ‎‏است خطرناک و منشأ فتنه های زیانبار... .‏

‏در نگاه فرزند کعبه، فتنه های تاریخ، و از جمله فتنه های تاریخ اسلام که‏‎ ‎‏خطرناکترینش ـ حداقل تا این تاریخ ـ فتنۀ بنی امیه بوده است، همه، با چنین‏‎ ‎‏مکانیسمی پدید آمده اند:‏

‏هوسهایی مسلط و متَّبَع، انگیزۀ اعمال نفوذ در شرع و قانون شده است،‏‎ ‎‏در حالی که قانونگذاری و اجتهاد در شرع ـ که جدیترین نوع قانونگذاری در‏‎ ‎

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 437

‏جامعه های مذهبی است ـ باید تابع عقل و منطق باشد، نه احساسات و هوس.‏‎ ‎‏قانونگذاری، نه تنها بر پایۀ هوسهای مادی، حتی بر پایۀ احساسات مقدس‏‎ ‎‏غیر منطقی، نادرست، زیانبار و سقوط آفرین است. به حدیثی از «بحار الانوار» در‏‎ ‎‏این زمینه توجه کنیم:‏

«تمیم القرشیّ، عن أبیه، عن أحمدبن علیّ الأنصاریّ، عن الهرویّ قال: سأل المأمون یوماً علیّ بن موسی الرضا ـ علیه السلام ـ فقال له: یابن رسول الله ما معنی قول الله عزَّو جلَّ «و لو شاء ربُّک لا من من فی الأرض کلّم جیمعاً أفأنت تکره الناس حتّی یکونوا مؤمنین و ما کان لنفس أن تؤمن إلاّ بإذن الله» فقال الرضا  ـ علیه السلام ـ : حدّثنی أبی موسی بن جعفر، عن أبیه جعفر بن محمّد، عن أبیه محّمدبن علیّ، عن أبیه علیّ بن الحسین، عن أبیه الحسین بن علیّ، عن أبیه علیّ بن أبی طالب ـ علیهم السَّلام ـ أنَّ المسلمین قالوا لرسول الله  ـ صلّی الله علیه و آله ـ : لو أکرهت یا رسول الله من قدرت علیه من الناس علی الإسلام لکثر عددنا و قوینا علی عدوّنا؛ فقال: رسول الله  ـ صلّی الله علیه و آله ـ :ما کنت لألقی الله عزَّ و جلَّ ببدعة لم یحدث إلیَّ فیها شئیاً و ما أنا من المتکلّفین. فأنزل الله تبارک و تعالی: یا محمّد «و لو شاء ربّک لآ من من فی الأرض کلّهم جیمعاً» علی سبیل الإلجاء و الاضطرار فی الدنیا، کما یؤمنون عندالمعاینة و رؤیة البأس فی الآخرة، و لو فعلت ذلک بهم لم یستحقّوا منّی ثواباً و لا مدحاً لکنّی اُرید منهم أن یؤمنوا مختارین غیر مضطرّین، لیستحقّوا منّی الزلفی والکرامة و دوام الخلود فی جنّة الخلد، «أفأنت تکره الناس حتّی یکونوا مؤمنین» و أمّا قوله عزَّ و جلَّ: «و ما کان لنفس أن تؤمن إلاّ بإذن الله» فلیس ذلک علی سبیل تحریم الإیمان علیها، و لکن علی معنی أنّها ما کانت لتؤمن إلاّ بإذن الله، وإذنه أمره لها بالإیمان، ما کانت مکلّفة متعبّدة و إلجاؤه إیّاها إلی الایمان عند زوال التکلیف والتعبّد عنها. فقال المأمون: فرّجت عنّی یا أبا الحسن فرّج الله عنک»[6].

‏این حدیث به وضوح بیانگر این نکته است که زورمداری ـ حتی در راه تحمیل‏‎ ‎‏اسلام و توحید به جامعه های انسانی ـ بدعتی است که با سنتهای حاکم بر جهان و‏‎ ‎


کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 438

جامعه و تاریخ مغایرت دارد و پیامبر اسلام از آن تبری می کند.‏

‏با این توضیحات می توان نتیجه گیری کرد که بدعت، عمدتاً تزویری است در‏‎ ‎‏خدمت زر و زور؛ و بدعتگذاران، ضلع پلیدی از مثلث شوم زور و زر و تزویرند.‏‎ ‎‏این مثلت شوم ـ که بسا آیۀ قرآن نیز آن را مورد اشاره قرار داده است‏‎[7]‎‏، همه دارای‏‎ ‎‏ریشه ای مشترکند به نام «استکبار». در خطبۀ 134 «نهج البلاغه»،‏‎ ‎‏امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ فراز و فرودهای تاریخ را همه، با بررسی این‏‎ ‎‏مقوله، به تحلیلی جامع نشسته است.‏

‏در این فرصت، نگارنده بر آن است که بر حسب توان، از آیات قرآن کریم ـ در‏‎ ‎‏طبقه بندی بدعت و تحریف، ریشه ها و زمینه های آن ـ جمع بندی روشنی را‏‎ ‎‏ارائه کند تا از یک سو گامی باشد در نزدیکتر شدن به بینش قرآنی در دریافت مفهوم‏‎ ‎‏بدعت، و از دیگر سو بتوان با تکیه بر آن، پیش طرحی را برای پژوهشی گسترده در‏‎ ‎‏این زمینه ارائه کرد. مجموعۀ آیات قرآن کریم را که پیام مستقیم آن به بدعت و‏‎ ‎‏تحریف راجع است، می توان چنین طبقه بندی کرد:‏

 

4 ـ بدعت در قرآن

(1 ـ 4) ـ بدعت و تحریف دین، سهمگین ترین جنایت:

‏بقره (2) آیه 176، هود (11) آیه 18 ـ 22.‏

 

(2 ـ 4) ـ بی ریشه بودن بدعت:

‏توبه (9) آیه 32.‏

 

(3 ـ 4) ـ زمینه های بدعت و تحریف:

(1 ـ 3 ـ 4)‏ جاذبۀ زور و زر:‏

‏بقره (2) آیه 79 ـ 82، اعراف (7) آیه 37، توبه (9) آیه 37، یونس (10)‏‎ ‎‏آیه 68 ـ 70، ابراهیم (14) آیه 3.‏


کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 439

(2 ـ 3 ـ 4)‏ انحراف از خط اصیل دیانت و تعهد دینی:‏

‏مائده (5) آیه 13 ـ 15.‏

(3 ـ 3 ـ 4) ‏ساده اندیشی در فلسفۀ احکام:‏

‏آل عمران (3) آیه 93 ـ 94، حدید (57) آیه 27.‏

(4 ـ 3 ـ 4)‏ سلطه پذیری:‏

‏توبه (9) آیه 31.‏

(5 ـ 3 ـ 4)‏ تعصب و امتیاز طلبی:‏

‏بقره (2) آیه 116، آل عمران (3) آیه 24، نساء (4) آیه 123، مائده (5)‏‎ ‎‏آیه 17 ـ 18.‏

(6 ـ 3 ـ 4)‏ رفاه زدگی و جهادگریزی پیروان:‏

‏بقره (2) آیه 59 ـ 60.‏

(7 ـ 3 ـ 4)‏ جو زدگی و سازشکاری رهبران:‏

‏انعام(6) آیه 116، هود(11) آیه 31، یونس (10) آیه 102 ـ 106، اسرا (17)‏‎ ‎‏آیه 73 ـ 75، حاقه (69) آیه 44 ـ 47.‏

(8 ـ 3 ـ 4)‏ خرافه گرایی:‏

‏انعام (6) آیه 142 ـ 148، نحل (16) آیه 35.‏

(9 ـ 3 ـ 4)‏ خودکامگی با تحمیل محرومیت به مردم:‏

‏مائده (5) آیه 87 ـ 88، انعام (6) آیه 118 ـ 119، 136 ـ 146، اعراف (7)‏‎ ‎‏آیه 80.‏

‏یونس (10) آیه 59 ـ 60، نحل (16) آیه 114 ـ 117.‏

(10 ـ 3 ـ 4)‏ شهوت پرستی:‏

‏عنکبوت (29) آیه 28 ـ 29.‏

 

(4 ـ 4) ـ نقش ویژۀ یهود در بدعت و تحریف:

‏نساء (4) آیه 44 ـ 46.‏


کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 440

(5 ـ 4) ـ لفاظی و اصطلاح بافی بدعت گذاران:

‏آل عمران (3) آیه 78.‏

‏در بررسی بدعت و تحریف در قرآن کریم، نباید به آیاتی که پیام مستقیم آن به‏‎ ‎‏موضوع مربوط است بسنده کرد، زیرا آیات فراوانی در قرآن به صورت غیرمستقیم‏‎ ‎‏روشنگر ابعاد بدعت و تحریف است. برای مثال، آیاتی که بیانگر سیرۀ پیامبران و‏‎ ‎‏پیامبر خاتم(ص) است، در این زمینه بسیار سودمند خواهد بود؛ چه، عدول از‏‎ ‎‏سیرۀ پیامبران به ویژه پیامبر خاتم، برابر است با انحراف و بدعت. نگارنده با تأمل‏‎ ‎‏در بیش از یکصد آیۀ قرآن کریم در زمینۀ سیرۀ پیامبر خاتم(ص) سیرۀ آن بزرگوار را‏‎ ‎‏چنین جمع بندی کرده است:‏

 

5 ـ سیره پیامبران بویژه پیامبر خاتم در قرآن

(1 ـ 5) ـ ‏تعبد و ایمان راسخ‏

(2 ـ 5) ـ ‏هماهنگی حرف و عمل‏

‏تقویت اراده و بنیۀ معنوی با تهجد و ریاضت مشروع‏

(3 ـ 5) ـ ‏وارستگی از استکبار و اخلاق شرک آلود... و در نتیجه پرهیز از تحقیر‏‎ ‎‏مردم‏

(4 ـ 5) ـ ‏آراستگی به ارزشهای عالی اخلاقی: متانت، صبر، شرح صدر،‏‎ ‎‏توکل، ...‏

(5 ـ 5) ـ ‏پرکاری و اشتغال پی در پی‏

(6 ـ 5) ـ ‏یتیم نوازی و رسیدگی به محرومان‏

(7 ـ 5) ـ ‏پرهیز از حرکت بی شناخت‏

(8 ـ 5) ـ ‏واقع بینی و دوری از تکلف و زورگویی و مدارا با مردم‏

(9 ـ 5) ـ ‏انسان دوستی بی مرز و همدردی با همگان.‏

(10 ـ 5) ـ ‏تبلیغ درست بر پایۀ طبقه بندی مخاطبها‏


کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 441

(11 ـ 5) ـ ‏خدمت بی چشمداشت و بی اعتنا به منافع شخص...‏

(12 ـ 5) ـ ‏اصول گرایی در تنظیم رابطه با جامعه، بی اعتنا به جاذبه های‏‎ ‎‏زور و زر‏

(13 ـ 5) ـ ‏فروتنی با مومنان‏

(14 ـ 5) ـ ‏جو ناپذیری و شهامت در برخورد بی انعطاف با انحراف‏

(15 ـ 5) ـ ‏رای زنی، دوری از استبداد و احترام به افکار دیگران‏

(16 ـ 5) ـ ‏صراحت در موضع گیری‏

(17 ـ 5) ـ ‏دوری از تبعیض‏

(18 ـ 5) ـ ‏داشتن مواضع اصولی در جذب و دفع و گریز از جهل و جاهلان‏

(19 ـ 5) ـ ‏بهره گیری از تجربه های تاریخ‏

 

نتیجه

‏هر یک از این محورها ـ و محورهای دیگر، که بسا در این جمع بندی شتابزده‏‎ ‎‏از قلم افتاده است ـ زمینۀ پژوهشی است گسترده، به ویژه با توجه به بدعتهایی که‏‎ ‎‏پس از رحلت آن حضرت در فتنه های تاریخ اسلام ـ خاصه فتنۀ امویان ـ پیش آمد.‏‎ ‎‏در مثل اگر فقط در یکی از یکصد آیۀ مورد اشاره در این جمع بندی، نیک بیندیشیم‏‎ ‎‏و به اجرای آن پایبند شویم، بسا صدها و هزاران مشکل با آن حل شود. به عنوان‏‎ ‎‏نمونه: ‏«خذ العفو وامر بالعرف و اعرض عن الجاهلین»‏ آری، سنت پیامبر(ص)‏‎ ‎‏اعراض از نادانهاست، در حالی که بدعت رایج در اسلام خلافت و سلطنت و‏‎ ‎‏فرهنگ به جای مانده از آن، جذب عوام و نادانهاست تا آنجا که می بینیم گاهی‏‎ ‎‏به عنوان «حزب الله» تشویق می شوند... .‏

‏به هر حال، اگر بر آن شویم که بدعتهایی را که در روند اسلام خلافت و‏‎ ‎‏سلطنت، رایج شده و در فرهنگ جامعه های اسلامی رسوخ کرده، باز بشناسیم و‏‎ ‎‏زلال اسلام بعثت را از زنگار آن بپالاییم، نیازمند فراهم کردن طرحی است که در‏‎ ‎‏آن، مقاطع مختلف تاریخ به تفکیک شناخته شود و در هر مقطع، کار بایسته‏‎ ‎

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 442

انجام گیرد که ضمن آن، هوسهای مسلط هر زمان و بدعتهای ناشی از آن‏‎ ‎‏روشن شود.‏

‏آنچه هم اکنون می توان از جمع‏‏ ‏‏بندی مطالب گذشته نتیجه گیری کرد، این‏‎ ‎‏است که نوآوری ـ با رعایت اصول و موازین ـ هرگز بدعت نیست؛ بدعت، آن‏‎ ‎‏نوآوری است که انگیزۀ آن، جلب خشنودی حاکمان زمان باشد. بدعت نوآوری‏‎ ‎‏مزوّرانه ای است، در پیوند با جاذبۀ زور و زر و با هدف زمینه سازی سلطه و توجیه‏‎ ‎‏خودکامگی.‏


کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 443

کتابنامه:

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 444

  • ـ رحمن (55) آیه 55.
  • ـ بقره (2) آیه 117.
  • ـ مجلسی، بحار الانوار، ج 50، «زندگی امام هادی»، باب 5، صص 218 ـ 219.
  • ـ همان، ج 78، ص 259.
  • ـ خورشید بر غروب نهج البلاغه، ش 80، خطبۀ 50.
  • ـ مجلسی، بحار الانوار، ج 5، ص ص 49 ـ 50.
  • ـ مرسلات (77) آیه 30.