جامعیت، جهانی بودن و جاودانگی دین از نظر قرآن

جامعیت، جهانی بودن و جاودانگی اسلام

 

از نظر قرآن کریم

‏ ‏

حسین غفّاری

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 229

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 230

بسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم

(1) جامعیت، جهانی بودن و جاودانگی دین 

و نقش زمان و مکان

‏آنچه از نظر خوانندگان گرامی می گذرد، بحثی است فشرده و فهرستگونه‏‎ ‎‏دربارۀ سه ویژگی مهمّ دین، یعنی جامعیت، جاودانگی و جهانی بودن اسلام. این‏‎ ‎‏بحث، یکی از مباحث مهمّ و قابل توجه در مجموعۀ مسایل اسلام شناسی است که‏‎ ‎‏از آغاز رنسانس در اروپا، مورد کاوش و بررسی اندیشمندان و دین شناسان‏‎ ‎‏قرار گرفت. پس از پدید آمدن انقلاب اسلامی ایران که دین محور انقلاب عظیم‏‎ ‎‏اجتماعی و پایه و اساس قانون اساسی و دیگر قوانین جاری کشور قرار گرفت؛‏‎ ‎‏بحث یادشده بیش از گذشته در محافل علمی، سیاسی و اجتماعی غرب و نیز در‏‎ ‎‏ایران به صورت جدّیتر و عمیقتر مطرح گردید. از این رو، این بحث از جهات‏‎ ‎‏گوناگون می تواند مورد تحقیق و ارزیابی قرار گیرد.‏

‏امّا در این نوشتار، فقط از منظر آیات قرآن به این موضوع نگریسته می شود و‏‎ ‎‏مورد بررسی و داوری قرار می گیرد؛ زیرا قرآن کریم، مهمترین، معتبرترین و‏‎ ‎‏قابل استنادترین منبع دین شناسی است. پیش از پرداختن به اصل بحث، لازم است‏‎ ‎‏ارتباط میان موضوع «جامعیت»، «جاودانگی» و «جهانی بودن اسلام» ـ که هدف و‏‎ ‎‏انگیزۀ اصلی طرح بحث حاضر است ـ و موضوع «نقش زمان و مکان در اجتهاد»‏‎ ‎‏ ـ که مبتنی بر سه موضوع یاد شده است ـ روشن و شناخته شود. از سوی دیگر، فهم‏‎ ‎

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 231

صحیح ارتباط و پیوند میان دو بحث یاد شده، متکی بر شناخت درست هر دو بحث‏‎ ‎‏است، و تا مسألۀ «نقش زمان و مکان در اجتهاد» به درستی تعریف نشود و مقصود‏‎ ‎‏حضرت امام(ره) از این کلام روشن نگردد و نیز تا هنگامی که تصویر درستی از‏‎ ‎‏جامعیت دین و... به دست نیاید؛ نمی توان به ارتباط این دو مسأله پی برد و پیوند‏‎ ‎‏آن دو را شناخت. بدین رو، نخست متن کلام امام(ره) همراه با مقصود ایشان از‏‎ ‎‏این پیام، آورده و آنگاه جامعیت دین تعریف می شود.‏

 

1 ـ 1 ـ پیام امام و بیان مقصود ایشان

متن پیام حضرت امام(ره):

این جانب معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری هستم و تخلف از آن را جایز نمی دانم. اجتهاد به همان سبک صحیح است ولی این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست، زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند. مسأله ای که در قدیم دارای حکمی بوده است به ظاهر همان مسأله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند، بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است. واقعاً موضوع جدیدی شده است که قهراً حکم جدیدی می طلبد. مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. برای مردم و جوانان و حتی عوام هم قابل قبول نیست که مرجع و مجتهدش بگوید من در مسائل سیاسی اظهارنظر نمی کنم. آشنایی به روش برخورد با حیله ها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاست ها و حتی سیاسیون و فرمول های دیکته شده آنان و درک موقعیت و نقاط قوت و ضعف دو قطب سرمایه داری و کمونیزم که 

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 232

در حقیقت استراتژی حکومت بر جهان را ترسیم می کنند، از ویژگی های یک مجتهد جامع است. یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی و حتی غیراسلامی را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدی که در خور شأن مجتهد است واقعاً مدیر و مدبر باشد. حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است، حکومت نشان دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است، فقه، تئوری واقعی و کامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور است.

ر.ک: صحیفه امام،  ج 21، ص 288-290.

‏مقصود حضرت امام(ره) را می توان به اختصار چنین توضیح داد: موضوعات‏‎ ‎‏دین دو گونه است:‏

الف ـ ‏موضوعاتی که زمان و مکان و شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی‏‎ ‎‏حاکم بر جامعه، هیچ تأثیری در آنها نداشته و تغییر و تحوّلی پدید نمی آورد. مانند‏‎ ‎‏مسایل عبادی و فردی همچون وجوب نماز و تعداد رکعات آن و نیز روزه و شرایط‏‎ ‎‏ویژۀ آن.‏

ب ـ ‏موضوعاتی که زمان و مکان در آنها تأثیر قطعی می گذارد، بگونه ای که‏‎ ‎‏موضوع را دگرگون ساخته و به تبع آن، حکم هم تغییر پیدا کرده و متحوّل می شود.‏‎ ‎‏به سخن دیگر، برخی از موضوعات به گونه ای است که زمان و مکان، جزو‏‎ ‎‏مُقوّمات آنها به حساب می آید و در ماهیت آنها حقیقتاً اثر می گذارد؛ هرچند خودِ‏‎ ‎‏موضوع و اصل آن به ظاهر ـ صرف نظر از شرایط زمانی و مکانی ـ یکی دیده شود.‏‎ ‎‏مثلاً «تنباکو»، موضوعی است که تا پیش از نفوذ و دخالت استعمار انگلیس‏‎ ‎‏در سیاست و اقتصاد ایران از راه کمپانیهای خود، حکم حلیت داشته است ولی‏‎ ‎‏همین موضوعِ واحد (تنباکو) بدون هیچ تغییری در ظاهر و کیفیت آن، در شرایط‏‎ ‎

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 233

زمانی خاص (شرایط نفوذ استعمار انگلیس و سلطۀ کفار بر مسلمین) و در شرایط‏‎ ‎‏مکانی مشخّص (ایران، هنگام سلطۀ بیگانگان)، چنان تغییر یافت که دیگر همچون‏‎ ‎‏موضوع سابق دیده نشده است؛ بلکه به موضوع جدید دیگری ـ کاملاً متفاوت با‏‎ ‎‏موضوع سابق ـ تبدیل و تغییر یافت و به تبع این تغییر موضوعی، حکم آن هم تغییر‏‎ ‎‏پیدا کرد و به حکمی متضاد با حلیت (حکم سابق) یعنی حرمت تبدیل گردید.‏‎ ‎‏بنابراین، سخن امام(ره) در رابطه با مسائل و موضوعاتی است که زمان و مکان‏‎ ‎‏در آنها تأثیر و نقش قطعی دارد و پر واضح است که این مسائل از سنخ مسائل‏‎ ‎‏اجتماعی (سیاسی، اقتصادی و فرهنگی) خواهد بود؛ نه فردی و عبادی و نه از‏‎ ‎‏امور تعبّدی محض.‏

 

2 ـ 1 ـ مراد از جامعیت دین 

‏برای جامعیت دین می توان دو تعریف تصوّر کرد:‏

1 ـ ‏جامعیت دین در مقایسه با اهداف و مقاصد خود؛ بدین معنا که دین،‏‎ ‎‏بی تردید اهداف و مقاصدی را دنبال خواهد کرد و نزول آیات قرآن و تعالیم الهی‏‎ ‎‏بر اساس مقاصد وا هدافی خواهد بود که محور موضوعات و آموزه های دین و‏‎ ‎‏حلقۀ ارتباط میان آنهاست. بنابراین، وقتی گفته می شود که دین جامع است یعنی‏‎ ‎‏تعالیم و آموزه های آن به گونه ای است که تمامی اهداف و مقاصد خویش همچون‏‎ ‎‏سعادت، کمال و هدایت آدمی را می تواند تأمین کند و در این راستا هیچ نقص و‏‎ ‎‏کمبودی ندارد و هر چه را در تأمین و عینیت یافتن مقاصد و اهداف دین لازم و‏‎ ‎‏بایسته است، به طور کامل و همه جانبه برخوردار است.‏

2 ـ ‏جامعیت دین در مقایسه با ادیان و مکاتبی که فقط به برخی از مسائل بشری‏‎ ‎‏پرداخته اند و تمامی آنچه را که بشر حقیقتاً به آن نیازمند است و یا از دین انتظار حلّ‏‎ ‎‏و چاره جویی آن را دارد؛ تأمین نمی کنند. به بیان دیگر، وقتی گفته می شود که دین‏‎ ‎

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 234

جامع است یعنی علاوه بر پرداختن به مسائل فردی و عبادی و رابطۀ خَلق با خالق و‏‎ ‎‏برخی از موضوعات اخلاقی و مسائل ارزشی، به مسائل اجتماعی نظیر اقتصاد،‏‎ ‎‏سیاست و فرهنگ و آن دسته از موضوعاتی که مرتبط با علوم انسانی همچون‏‎ ‎‏انسان شناسی ، روان شناسی، جامعه شناسی و فلسۀ تاریخ و ... است و بشر‏‎ ‎‏در نیل به سعادت و کمال خویش به آنها نیازمند است؛ نیز پرداخته و نظر‏‎ ‎‏داشته است.‏

‏دین الهی این توانایی را دارد که به تمام مسائل یادشده پاسخگو باشد و پیام و‏‎ ‎‏رهنمودی شایسته و مناسب داشته و حلّال مشکلات و چاره ساز دردهای بشری و‏‎ ‎‏تأمین کنندۀ نیازهای آدمیان باشد و نیز طرحی جامع و کامل و الگویی عینی و مطابق‏‎ ‎‏با واقعیتهای انسانی داشته باشد.‏

 

3 ـ 1 ـ زمان و مکان و جامعیت، جهانی بودن و جاودانگی دین

‏با توجه به توضیحی که در شناخت مقصود حضرت امام (ره) از پیامشان‏‎ ‎‏آورده شد و مطالبی که در تعریف جامعیت دین گفته آمد؛ ارتباط میان بحث «نقش‏‎ ‎‏زمان و مکان در اجتهاد» با بحث «جامعیت»، «جاودانگی» و «جهانی بودن» دین را‏‎ ‎‏می توان شناخت و این گونه بیان کرد که سه مسألۀ مذکور، از لوازم و پیامدهای‏‎ ‎‏فرمایش حضرت امام(ره) در موضوع «نقش زمان و مکان در اجتهاد» است.‏‎ ‎‏به سخن دیگر، نظر و دیدگاه امام(ره) آنگاه قابل تصوّر و اثبات است که سه موضوع‏‎ ‎‏در دین از پیش به اثبات رسیده باشد و از اصول موضوعه تلقّی شده باشد؛ وگرنه‏‎ ‎‏فرمایش ایشان مصداق خارجی و تحقق عینی نخواهد داشت و هرگاه این‏‎ ‎‏سه موضوع به اثبات رسد؛ می تواند دلیل تأثیر زمان و مکان در اجتهاد احکام الهی‏‎ ‎‏باشد و یا دست کم، راهنمای خوبی به سوی این حقیقت باشد.‏

موضوع نخست:‏ تعالیم دین باید مسائل اجتماعی یعنی سیاست، اقتصاد و ‏‎ ‎

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 235

فرهنگ را فراگیر باشد و گسترۀ آموزه های آن فراتر از مسائل فردی و اخلاقی و بیان‏‎ ‎‏ارزشها ـ که نوعاً امری ثابت و تأثیرناپذیر از شرایط و موقعیتهای زمانی و مکانی‏‎ ‎‏است ـ باشد. به سخن دیگر اگر قلمرو دین، در برگیرندۀ مسایل اجتماعی،‏‎ ‎‏سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نباشد؛ بحث از «نقش زمان و مکان در اجتهاد»‏‎ ‎‏جایگاهی ندارد و مصداق و موردی نخواهد داشت. بنابراین باید به جامعیت دین‏‎ ‎‏باور داشت و بر اساس این باور، سخن از نقش زمان و مکان در اجتهاد و استنباط‏‎ ‎‏احکام الهی به میان آورد.‏

موضوع دوّم:‏ تعالیم دین باید فراگیر همۀ انسانها در سراسر جهان باشد و تمامی‏‎ ‎‏اقوام و ملّتها ـ با گوناگونی افکار، فرهنگها، باورها، رفتار، سنتها و راه و رسم‏‎ ‎‏زندگیشان ـ مخاطب آموزه های دین باشند و اگر قلمرو موضوعات و مسائل دینی،‏‎ ‎‏محدود به افرادی مشخّص و مخاطبانی خاص و در جغرافیایی معیّنی باشد، نقش‏‎ ‎‏زمان و مکان بی معنا خواهد بود؛ زیرا ممکن است افراد معدود و در مکانی‏‎ ‎‏مشخّص و محدود از نظر شرایط زمانی و مکانی، سالیان طولانی در وضعیت ثابت‏‎ ‎‏و همسانی بسر برند و شرایط زمانی و مکانی، هیچ تأثیری در مسائل آنان‏‎ ‎‏نداشته باشد.‏

‏به عکس، اگر باور انسان در رابطه با دین این باشد که همۀ انسانها زیر پوشش‏‎ ‎‏تعالیم دین قرار دارند و مخاطب آموزه های دین هستند، بی تردید نقش زمان و‏‎ ‎‏مکان در ارتباط با مسائل بشری روشنتر می شود و مصداق و عینیت می یابد.‏‎ ‎‏چه، پر واضح است که مثلاً شرایط زمانی و مکانی مردم آسیا و آمریکا و هر دوی‏‎ ‎‏آنها با اروپا و آفریقا، بسیار متفاوت خواهد بود و از این رو، زمان و مکان در اجتهاد‏‎ ‎‏و استنباط احکام مرتبط با مسایل اجتماعی آن مردمان، نقش داشته و تأثیر‏‎ ‎‏می گذارد.‏

موضوع سوّم:‏ تعالیم دین باید ابدی، دائمی و فراگیر همۀ انسانها در تمامی‏‎ ‎

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 236

‏اعصار و قرون را در برگیرد اگر آموزه های دین برای زمانی خاص و دوره ای‏‎ ‎‏محدود باشد، نقش زمان و مکان در اجتهاد و استنباط احکام، بسیار ناچیز و‏‎ ‎‏کمرنگ خواهد بود. و شیعه که جریان استنباط و اجتهاد احکام را تا زمان ظهور‏‎ ‎‏حضرت بقیة الله امام عصر(ع) ـ که ممکن است هزاران سال بطول انجامد ـ باقی و‏‎ ‎‏مستمر می داند؛ باید بر این باور باشد که دین و تعالیم الهی ـ دست کم هزاران سال ـ ‏‎ ‎‏توان ادارۀ جامعۀ بشری را دارد. و می تواند تمامی آدمیان را در همۀ اعصار و‏‎ ‎‏قرون، مخاطب خویش قرار دهد.‏

‏به سخن دیگر، دیدگاه حضرت امام(ره) بر این باور استوار است که زمان و‏‎ ‎‏مکان دو عنصر تعیین کننده و تأثیر گذار در اجتهاد و استنباط احکام دین است و‏‎ ‎‏موضوعی که در چهارده قرن پیش (زمان بعثت رسول اکرم اسلام و دوران‏‎ ‎‏امامان معصوم(ع) ـ به مدت 250 سال ـ )، دارای حکمی بود؛ همان موضوع در‏‎ ‎‏عصر حاضر بوقت ارزیابی آن با روابط حاکم بر سیاست، اقتصاد و اجتماع ـ که‏‎ ‎‏روابطی بسیار پیچیده و گسترده و نیز بوجود آورندۀ پیچیده ترین علم از علوم انسانی‏‎ ‎‏است ـ ممکن است حکم دیگری پیدا کند. همان گونه که ممکن است، صدها و‏‎ ‎‏هزاران سال دیگر باز به حکم دیگری محکوم شود. و این مطلب آنگاه متصوّر است‏‎ ‎‏و تحقّق پیدا می کند که اصل و آموزه های آن، پاینده و جاودانه بوده و برای‏‎ ‎‏همیشۀ تاریخ از صدر اسلام تا قیام جهانی حضرت مهدی(ع) و از آن عصر تا پایان‏‎ ‎‏دنیا، امتداد داشته باشد.‏

‏با توجه به مطالب یاد شده، ارتباط و پیوند میان موضوع «نقش زمان و مکان‏‎ ‎‏در اجتهاد» و مسألۀ «جامعیت»، «جاودانگی» و «جهانی بودن» دین بخوبی روشن و‏‎ ‎‏شناخته شد و این حقیقت نیز به اثبات رسید که این پیوند و ارتباط از نظر تعالیم دین‏‎ ‎‏و از منظر عقل و ارتکازات عقلایی، ناگسستنی و جداناپذیرند و با یکدیگر تلازم‏‎ ‎‏دارند.‏

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 237

(2) اثبات جامعیت دین از دیدگاه قرآن

‏برای اثبات جامعیت دین بر مبنای قرآن، دو راه وجود دارد:‏

الف ـ ‏گردآوری تمامی موضوعات قرآن و بررسی یکایک آیات و طبقه بندی‏‎ ‎‏آنها.‏

‏وقتی همۀ رهنمودها و آموزه های قرآن، شناخته شود و در یک ساختار‏‎ ‎‏موضوعی قرار گیرد؛ جامعیت دین روشن خواهد شد.‏

ب ـ ‏بررسی آیاتی که ناظر به جامعیت دین است و به صراحت و یا اشاره، از‏‎ ‎‏جامعیت قرآن سخن می گوید و اهداف و مقاصد خود را شرح می دهد و قلمرو‏‎ ‎‏موضوعات خویش را روشن می سازد. ناگفته پیداست که راه نخست، بسیار‏‎ ‎‏طولانی بوده و در چارچوب یک مقاله، پیمودنی نیست. بدین لحاظ، در این‏‎ ‎‏نوشتار راه دوّم انتخاب گردیده است. در پیمودن این راه، در آغاز به موضوع‏‎ ‎‏«اهداف قرآن» پرداخته شده است؛ زیرا بحث «جامعیت دین» با موضوع «اهداف‏‎ ‎‏دین و قلمرو موضوعات دینی» گره خورده است و تا اهداف و مقاصد دین و گسترۀ‏‎ ‎‏مسائل آن، روشن و تبیین نشود، مسألۀ جامعیت دین هم شناخته نخواهد شد.‏‎ ‎‏بنابراین باید شناخت که دین و کتاب آسمانی قرآن خود را چگونه معرّفی می کند و‏‎ ‎‏چه تصویر کلّی از اهداف و مقاصد و نیز قلمرو موضوعاتش به انسانها‏‎ ‎‏ارائه می دهد.‏

‏پیش از بررسی آیات مربوط به اهداف قرآن، دو نکته شایان ذکر است:‏

یکم ـ ‏اهداف قرآن دو گونه است اهدافی که در عرض هم قرار دارند و از نظر‏‎ ‎‏اهمیت و جایگاه، همسان هستند؛ و اهدافی که در طول هم هستند یعنی اهدافی که‏‎ ‎‏برخی از آنها زمینه و مقدّمه برای هدف و یا اهداف دیگر است و این سلسله اهداف،‏‎ ‎‏در نهایت به هدف نهایی و مقصد اعلا منتهی می شوند.‏

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 238

دوم ـ ‏در این نوشتار برخی از اهدافی که در عرض هم قرار دارند و یا مقدمه و‏‎ ‎‏زمینۀ اهداف بلندتر دیگرند؛ به خاطر رعایت اختصار و عدم نیاز به طرح آنها‏‎ ‎‏در مقصدی که این نوشتار در تعقیب آن است و یا به دلیل قابل ادغام بودن آنها در‏‎ ‎‏اهدافی که ذکر گردید، آورده نشد.‏

 

1 ـ 2 ـ اهداف و قلمرو موضوعات قرآن کریم

یکم ـ قرآن کتاب هدایت

‏آنچه در میان مفسران قرآن و محققان اسلامی دربارۀ هدف اصلی نزول‏‎ ‎‏قرآن کریم، مشهور و مورد پذیرش است این است که قرآن، کتاب هدایت است و‏‎ ‎‏یکایک آیات آن، رهنمودی برای تمامی انسانهاست. این نظریّه گرچه صحیح و‏‎ ‎‏درست است و ده ها آیه به صراحت بر آن دلالت می کند، اما یک ابهام مهمّ در آن‏‎ ‎‏وجود دارد و آن این است که قرآن، هدایت به سوی چه چیز است؟‏

‏هدایت متعلق و مقصد می خواهد؛ چه آنکه، هدایت یعنی نشان دادن راه و‏‎ ‎‏ارائه راه بدون مقصد، غیر معقول است. از این رو این پرسش و ابهام وجود دارد که‏‎ ‎‏قرآن به کجا و به سوی چه مقصدی راه نشان می دهد؟ بنابراین، برای رفع این‏‎ ‎‏ابهام و پاسخ به سؤال فوق، لازم است هدایت را به درستی معنی کرد و روشن‏‎ ‎‏ساخت که مقصد آن چیست و این موضوع را از منظر قرآن مورد پژوهش و بررسی‏‎ ‎‏قرار داد.‏

‏هدایت را می توان به دو گونه تصوّر کرد:‏

‏الف ـ هدایت بصورت مطلق دیده شود، بی آنکه متعلق و مقصدی برای آن‏‎ ‎‏در نظر گرفت؛ در این صورت می توان گفت مقصود از هدایت، نشان دادن راه‏‎ ‎‏اصلی و حقیقی و شایسته و بایستۀ انسان است؛ راهی که حقیقتاً انسان باید در آن راه‏‎ ‎‏گام برداشته و زندگی خود را با آن تنظیم نماید.‏

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 239

به بیان دیگر، آن معنایی که از لفظ «هدایت» در مرحلۀ نخست به ذهن انسان‏‎ ‎‏تبادر می کند، نشان دادن راه صحیح و درست و مناسب شأن و ساختار وجودی‏‎ ‎‏انسان است. چرا که در پیش روی انسانها، راههای گوناگون برای زندگی کردن و‏‎ ‎‏چگونه زیستن وجود دارد و کار دین و نقش وحی، نشان دادن راه درست و نمودن‏‎ ‎‏سیر حقیقی و شایستۀ آدمیان است. یعنی قرآن، راه چگونه زیستن و چگونه بودن را‏‎ ‎‏به انسانها می نمایاند. آیات بسیاری در قرآن کریم، همین معنا و برداشت را‏‎ ‎‏تأیید می کند که در اینجا به برخی از آنها به عنوان نمونه اشاره می شود:‏

‏ ـ ‏انّا هدینهُ السّبیلَ امّا شاکراً و امّا کفوراً‎[1]‎‏ .‏

 ـ و ما لنا الّا نَتَوکَّلَ علی الله و قد هَدینا سُبُلَنا‎[2]‎‏ .‏

‏ ـ ‏ان هذا القرآن یهدی للّتی هی اقوم‎[3]‎‏ .‏

‏ ـ ‏... یهدی من یشآء الی صراطٍ مستقیم‎[4]‎‏ .‏

‏ب ـ هدایت را می توان به گونۀ دیگری تصوّر کرد؛ یعنی ملاحظه کرد که‏‎ ‎‏قرآن کریم، متعلق و مقصد هدایت را چه دانسته است. با تحقیقات کاملی که‏‎ ‎‏انجام گرفت روشن شد که قرآن با تعبیرات گوناگون، از متعلق و مقصد هدایت،‏‎ ‎‏سخن گفته است که برخی از آنها بدین قرار است:‏

 ـ ... انا سمعنا قرءاناً عَجَبَاً. یهدی الی الرّشد فأمنّا بِهِ...‎[5]‎‏ .‏

 ـ ... یهدی الی الحق و الی طریق مستقیم‎[6]‎‏ .‏

 ـ ... یهدی به الله من اتّبع رضوانه سُبُلَ السَّلم ...‎[7]‎‏ .‏

‏در این آیه، نشان دادن راهی که از هر عیب و نقص و آفات ظاهری و باطنی‏‎ ‎‏مصون باشد و انسان را اینگونه به سعادت و زندگی شایسته رهنمون باشد، مقصد و‏‎ ‎‏متعلق هدایت معرفی شده است.‏

 ـ والله یدعوا الی دار السَّلمِ و یهدی من یشآء الی صراطٍ مستقیم‎[8]‎‏.‏

‏خداوند در این آیۀ فوق در آغاز، مقصد نهایی خویش را بیان کرد که عبارت‏‎ ‎

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 240

است از زندگی در سرای سلامت و خانۀ صفا؛ و در ذیل آیه فرمود: «هر کس را که‏‎ ‎‏بخواهیم به راه راست و صراط مستقیم هدایت می کنیم». با توجه به صدر و ذیل‏‎ ‎‏آیه، می توان گفت مقصد و هدف اصلی هدایت به صراط مستقیم، هدایت به سرای‏‎ ‎‏سلامت و خانۀ صفا و نشان دادن راه زندگی سالم و بی نقص و عیب و بدور از‏‎ ‎‏هرگونه آفات و ناگواریهاست.‏

‏بنابراین، اگر آیات مربوط به هدایت، با دقت مورد مطالعه قرار گیرد، هدف و‏‎ ‎‏مقصد اصلی هدایت روشن خواهد شد که در این نوشتار به دسته ای از آنها‏‎ ‎‏به صورت اختصار اشاره گردید. ان شاء الله در قسمت پایانی این بخش بار دیگر‏‎ ‎‏آیات مربوط به هدایت به عنوان نتیجۀ نهایی مورد بررسی و ارزیابی قرار‏‎ ‎‏خواهد گرفت.‏

دو ـ حق و باطل

‏قرآن کتابی است که حق و باطل را به انسان معرّفی می کند و اختلافات فکری،‏‎ ‎‏عقیدتی و رفتاری انسانها را حلّ و برطرف خواهد کرد و نزاعهای مختلف موجود‏‎ ‎‏میان آدمیان را فیصله داده و خوبی و بدی و خیر و شر را به آنان می نمایاند:‏

 ـ نزّل علیک الکتبَ بالحق ... و انزل الفرقان[9].

 ـ لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنتِ و انزلنا معهم الکتَبَ و المیزان...[10].

 ـ ... و انزل معهم الکتبَ بالحق لیَحکُمَ بین الناس فیما اختلفوا فیه ... فهدیَ اللهُ الذین امنوا لِما اختلفوا فیه من الحق بِاذنه والله یهدی من یشآء الی صراطٍ مستقیم[11].

سوم ـ ارائه الگو برای انسانها

 ـ لقد کان لکم فی رسول الله أُسُوةٌ حسنة لمن کان یرجوا اللَه والیومَ الأخر و ذکر اللَهَ کثیراً[12].

 ـ قد کانت لکم أُسُوة حسنة فِی اِبراهیمَ و الذین معه... لقد کان لکم فیهم أُسُوةٌ حسنةٌ لمن کان یرجوا الله والیومَ الأخِرَ...[13].

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 241

 ـ یا ایّها النبی انّا أرسَلنک شَهداً و مبشّراً و نذیراً، و داعیاً الی الله بإذنه و سراجاً منیراً[14].

چهارم ـ شفای بیماریهای درونی

 ـ یا ایّها الناس قد جاءتکم موعظةٌ من ربّکم و شِفاء لِما فی الصدور و هدیً و رحمةًً للمؤمنین[15].

 ـ و نُنَزِّل من القرآن ما هُوَ شِفاءٌ و رحمةٌ للمؤمنین و لایزید الظالمین الّا خَساراٌ[16].

‏قرآن، شفا و درمان بیماریهای بشری است امّا نه هر بیماری بلکه بیماریهای‏‎ ‎‏موجود در روح و قلب آدمی و برخاسته از انگیزه ها، آرزوها، امیال و غرایز انسانی‏‎ ‎‏(لما فی الصدور). دردهایی چون غرور و خودخواهی، استکبار و حق ناپذیری،‏‎ ‎‏زیاده طلبی و افزونخواهی، جاه طلبی و شهرت خواهی، راحت طلبی و‏‎ ‎‏زراندوزی، نفاق و دورویی، حسادت و آزمندی و صدها بیماری دیگر روحی،‏‎ ‎‏روانی و اخلاقی.‏

پنجم ـ تعلیم انسانها

 ـ کما ارسلنا فیکم رسولاً منکم یتلوا علیکم ءایتنا و یزکیکم و یعلّمکم الکتبَ و الحکمةَ و یُعَلِّمَکُم ما لم تکونوا تعلمون[17].

تلک من انباء الغیب نوحیها الیک ما کنت تعلمها انت و لا قومک من قبل...[18].

 ـ ... و انزل الله علیک الکتبَ و الحکمةَ و علّمکَ مالم تکن تعلم و کان فضل الله علیک عظیماً[19].

ششم ـ آموزش حکمت

‏حکمت در لغت به معنی دستیابی به حق به وسیلۀ علم و عقل است. و آنگاه‏‎ ‎‏که حکمت به انسان نسبت داده شود به معنی معرفت موجودات و انجام‏‎ ‎‏کارهای خوب و پسندیده است. بنابراین، قرآن و انبیای الهی، انسان را با کمک‏‎ ‎

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 242

علم و عقل به حقایق هستی آشنا کرده و کار خوب و رفتار پسندیده را به او‏‎ ‎‏می نمایانند.‏

‏خداوند خود حکیم است و پیام او (قرآن) حکیمانه و حاوی آموزه های‏‎ ‎‏حکمت آمیز است؛ و نیز رسولش پبامبر اسلام، آموزگار حکمت است و مقصود و‏‎ ‎‏هدف نهایی همۀ آن پیامها و آموزشها، تربیت «انسان حکیم» است. انسانی که‏‎ ‎‏تمامی افکار، باورها، رفتارها و انگیزه های او بر اساس علم و حکمت و عقل‏‎ ‎‏باشد:‏

 ـ لقد منّ اللَه علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولاً من انفسهم یتلوا علیهم ءایته و یزکیهم و یعلمهم الکتَبَ و الحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین[20].

 ـ ... و  انزل الله علیک الکتبَ و الحکمة و علّمک ما لم تکن تعلم...[21].

 ـ الر. تلک ایتُ الکتبِ الحکیم[22].

‏ ـ خداوند پس از بیان یک سلسله از آموزه های عقیدتی، اقتصادی، اجتماعی،‏‎ ‎‏اخلاقی و خانوادگی ـ طی شانزده آیه  ـ فرمود: ‏ذلکَ ممّا اَوُحی الیک ربُّک‎ ‎من الحکمةِ... ‎[23]‎‏.‏

7 ـ آزادی انسان از تمامی اسارتها

 ـ ... وَ یَضَعُ عنهم إصرَهُم و الأغللَ الّتی کانت علیهم...[24].

8 ـ برقراری قسط وعدالت اجتماعی

1 ـ یا ایها الذین ءامنوا کونوا قوّمین بالقسط شهدآء للَه و لو علی انفسکم او الوالدین و الأقربین ان یکن غنیّاً او فقیراً فالله اولی بهما فلاتتّبعوا الهَوی ان تعدلوا....[25].

2 ـ لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنتِ و انزلنا معهم الکتبَ و المیزانَ لِیَقُومَ الناسُ بالقسط... حدید   /   25).

‏گفتنی است خداوند متعال به جای آنکه بفرماید رسولان خود را برای اجرای‏‎ ‎

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 243

‏عدالت اجتماعی فرستادیم، فرمود: آنها را فرستادیم... تا مردم خود قیام به‏‎ ‎‏قسط کنند.‏

‏به سخن دیگر، انبیا آمده اند تا در پرتو تعالیم کتابهای آسمانی و شناساندن حق‏‎ ‎‏و باطل به انسانها (میزان)، ملتی بسازند که خود احیاگر عدالت در جامعه باشند.‏‎ ‎‏بنابراین، تربیت انسانهای عدالتخواه و دارای آرمانهای بلند انسانی، از اهداف مهمّ‏‎ ‎‏تمامی رسولان الهی و کتابهای آسمانی و محور و اساس آموزه های و رهنمودهای‏‎ ‎‏آنهاست.‏

نهم ـ خودسازی و تقواپیشگی

 ـ قد افلح من زکّیها[26].

 ـ کذلک یبین اللَه ایته للناس لَعلّهم یتَّقُونَ[27].

 ـ و ان هذا صراطی مستقیماً فاتبعوه و لاتتبعوا السُبُلَ فتفرق بکم عن سبیله ذلکم وصیّکُم به لعلکم تتقون[28].

دهم ـ بیان خلق و خوی و روش زندگی پیشینیان

 ـ یریداللَه لیبین لکم و یهدیکم سنن الذین من قبلکم و یتوب علیکم والله علیم حکیم[29].

 ـ و لقد جآءهم من الأنباء ما فیه مُزدَجَر. حکمةٌ بالغةٌ...[30].

‏«سنن» جمع «سنت» است و در زبان عرب به معنی طریقت، سیره و طبیعت‏‎ ‎‏آدمی و در زبان فارسی به معنی طریقت، روش، رفتار و عادت آمده است.‏

11 ـ کمال و رشد انسانها

 ـ لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغیّ...[31].

 ـ ... فقالوا انّا سَمعنا قُرءاناً عَجَبَاً یهدی الی الرّشد، فَآمنّا به...[32].

 ـ ... وانّا لاندری اشُرٌ اُریدَ بمن فی الأرض ام اَرادَ بِهم رَبُّهُم رَشَداً[33].

 ـ و اَنّا منّا المسلمون و منّا القسطُونَ فمن اسلم فأُولئک تَحرَّوا رَشَداً[34].

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 244

‏«تَحَرَّوا» در لغت به معنی «قصدوا» و «توجّهوا» است.‏

دوازدهم ـ ساختن امّت

 ـ و کذلک جَعَلنکُم اُمَّةً وَسَطاً لتکونوا شهدآءَ علی الناس و یکون الرَّسول علیکم شهیداً...[35].

سیزدهم ـ احیای حیات حقیقی و شایستۀ انسان

 ـ یا ایّها الذین ءامنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لِما یُحییکم...[36].

 ـ من عمل صلحاً من ذکر او أُنثی و هو مؤمن فَلَنُجیِیَّنَهُ حَیوةً طَیِّبَةً...[37].

 ـ و اللَه یدعوا الی دار السَّلَم...[38].

 ـ قد جاء کم من اللَه نورٌ و کتبٌ مبین. یهدی به الله من اِتَّبَعَ رِضوانُهُ سُبُلَ السَّلمِ...[39].

14 ـ فلاح، رستگاری و سعادت در دو جهان

 ـ اولئک علی هدیً من ربّهم و اُولئکَ هم المفلحون[40].

 ـ الذین یتّبعون الرسون النبیّ الأمیّ... اُولئکَ هم المفلحون[41].

 ـ یوم یأت لاتکلّمُ نفسٌ الاّ بإذنه فمنهم شقیٌ و سعیدٌ[42].

 ـ و لو أنَّ اهل القری ءامنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکتٍ من السمآءِ و الأرض...[43].

 ـ والعصر. انّ الإنسنَ لَفی خُسرٍ. الاّ الذین ءامنوا و عملوا الصّلحتِ و تواصوا بالحق و تواصوا بالصّبر[44].

 

2 ـ 2 ـ تفسیر «تبیاناً لکلّ شیئ» و «کلّ شیئ فصّلناه تفصیلاً»

‏مقصود از ‏«تبیاناً کلّ شیئ»‎[45]‎‏ و ‏«کلّ شیئ فصّلناه تفصیلاً»‎[46]‎‏ چیست؟ در این‏‎ ‎‏باره میان مفسران و قرآن پژوهان، بحث و گفتگوی بسیار است. برخی بر آنند که‏‎ ‎‏مقصود، تبیین و تشریح همۀ حقایق و پدیده های عالم(کران تا کران هستی) است.‏‎ ‎

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 245

چنانکه از ظاهر ‏«کلّ شییء»‏ چنین استفاده می شود. امّا جمع بسیاری که اکثریت‏‎ ‎‏مفسران را تشکیل می دهند، بر این باورند که قرآن کریم براساس اهداف و مقاصدی‏‎ ‎‏چون سعادت و کمال انسان و تأمین نیازهای هدایتی او، نازل شده است و‏‎ ‎‏این اهداف و مقاصد، محور و حلقۀ ارتباط میان تمامی موضوعات و مسائل‏‎ ‎‏قرآن است و اگر قرآن در دو وصف خود فرمود: این کتاب تفصیل دهنده و‏‎ ‎‏تبیین کنندۀ همۀ امور است؛ مقصود آن این است که قرآن تمامی مسائل و‏‎ ‎‏موضوعات مرتبط با اهداف و مقاصد خود (نظیر سعادت و کمال آدمیان و نیازهای‏‎ ‎‏هدایتی آنان) را بیان کرده است؛ نه اموری که هیچ ارتباطی با اهداف و مقاصدش‏‎ ‎‏ندارد. در این نوشتار ضمن طرح و بررسی هر دو نظریّه، در چارچوب یک بحث‏‎ ‎‏قرآنی، آخرین و بهترین نظریّه در این خصوص ارائه می شود. و آنگاه حاصل و‏‎ ‎‏جمعبندی مباحث گذشته، در خصوص آیاتِ مربوط به اهداف دین و قرآن کریم،‏‎ ‎‏ارائه شده و با مشخص شدن قلمرو موضوعات قرآن، بحث از جامعیت دین به پایان‏‎ ‎‏می رسد.‏

‏همان گونه که گفته آمد برخی از محققان و مفسران بر آنند که مقصود از ‏«تبیاناً‎ ‎لکل شیئ»‏ و ‏«کل شیئ فصلناه تفصیلاً»‏ بیان و شرح همۀ پدیده های عالم است، و‏‎ ‎‏قرآن از تمامی آنها سخن گفته است، به گونه ای که می توان از خلال آیات قرآن‏‎ ‎‏به حقایق و پدیده های عالم از کوچکترین آنها (ذرّات اتم) تا بزرگترین آنها‏‎ ‎‏(کهکشانها) دست یافت؛ و همۀ علوم و معارف بشری ـ چه علوم و معارف نظری و‏‎ ‎‏چه تجربی ـ در قرآن کریم، وجود دارد.‏

‏این دسته از محققان و مفسران، برای اثبات نظریّه خویش دو دلیل و شاهد‏‎ ‎‏آورده اند:‏

یکم ـ ‏دلیل و شاهدی که بر نکته ای ادبی متکی است؛ بدین معنی که لفظ‏‎ ‎‏«شیئ» ـ مانند لفظ «موجود» و «پدیده» ـ نکره و قابل اطلاق و انطباق بر یکایک‏‎ ‎

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 246

موجودات عالم است و شامل چیزهایی است که لباس هستی بر تن دارد. مثلاً به‏‎ ‎‏«اتم» هم می توان گفت «شیئ» و به بزرگترین کهکشان هم می توان گفت «شئ».‏‎ ‎‏و از سوی دیگر، لفظ «کلّ» که از الفاظ عموم است و همواره بر لفظ دیگری‏‎ ‎‏اضافه می شود، هر گاه بر لفظی اضافه گردد، عمومیت و فراگیری همان لفظ‏‎ ‎‏را افاده می کند.‏

‏بنابراین لفظ «شیئ» که قابل اطلاق بر یکایک پدیده های عالم است، با آمدنِ‏‎ ‎‏لفظ «کلّ» قبل از آن، همۀ موجودات جهان را شامل می شود. از این رو، معنای‏‎ ‎‏دو آیۀ مورد بحث چنین می شود: «قرآن بیان کننده و شرح دهندۀ همۀ پدیده های‏‎ ‎‏عالم (کران تا کران هستی) است؛ و هیچ چیزی در این عالم نیست جز آنکه تحت‏‎ ‎‏قلمرو مباحث و موضوعات قرآن قرار دارد».‏

دوم‏ ـ شاهد و دلیل دوّم کسانی که دو آیۀ مورد بحث را مطلق دانسته و بر این‏‎ ‎‏باورند که قرآن، شرح و بیان تمامی حقایق جهان است؛ یک سلسله روایاتی است‏‎ ‎‏که در تفسیر ‏«تبیاناً لکلّ شیئ»‏ و توضیح معنی آن آمده است. گر چه همۀ این روایات‏‎ ‎‏از نظز سند شناخته نمی شوند؛ ولی در میان آنها دو روایت وجود دارد که‏‎ ‎‏دارای سندِ قابل اعتماد و اعتبار است که در پایان بحث مربوط به آیات، طرح شده و‏‎ ‎‏مورد ارزیابی و نقد و نظر قرار خواهد گرفت.‏

 

نقد و نظر

‏استدلال نخست، مبتنی بر ظهوری است که از ‏«کلّ شیئ»‏ در عموم‏‎ ‎‏به دست می آید. بنابراین اگر شواهد و قراینی در این آیات و آیات قبل و بعد از‏‎ ‎‏آن، و یا بیرون از آنها ـ ولی ناظر بر بیان مراد و مقصود از آنها ـ یافت شود که مانع‏‎ ‎‏از انعقاد این ظهور گردد، قهراً استدلال سست شده و مطلبِ مبتنی بر این‏‎ ‎‏اساس هم، ضعیف و غیر قابل اعتماد خواهد شد. اکنون به برخی از آن شواهد‏‎ ‎

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 247

‏و قراین اشاره می شود. ولی پیش از آن، تذکر دو نکته، لازم و درخور توجّه‏‎ ‎‏است:‏

اول‏ ـ واژۀ «تفصیل» از نظر معنا و موارد استعمال ، مرادف است با واژۀ «تبیان»‏‎ ‎‏و «تبیین»؛ چنانکه در کتابهای معتبر لغوی چون «قاموس المحیط» و «مفردات‏‎ ‎‏راغب» آمده است.‏

دوم‏ ـ واژۀ «تبیان» همراه با ‏«کلّ شیئ»‏، فقط یک بار در قرآن آمده است (نحل‏‎ ‎‏  /   89) ولی لفظ «تفصیل» همراه با «کلّ شیئ» چهار بار در قرآن ذکر شده که دو مورد‏‎ ‎‏آن، مربوط به کتاب تورات است (انعام / 154، اعراف  /  145) و دو مورد دیگر در‏‎ ‎‏وصف قرآن کریم آمده است (یوسف  /  111، اسراء  /  12). اکنون با توجه به دو نکتۀ‏‎ ‎‏یاد شده، شواهد  و قراینی که مانع از انعقاد ظهور «کلّ شیئ» در عموم است بدین‏‎ ‎‏ترتیب آورده می شود که در آغاز، دو آیه ای که «کلّ شیئ» با واژۀ «تفصیل» و‏‎ ‎‏«فصّلنا» آمده است، بررسی شده و آنگاه آیه ای که واژۀ «تبیاناً» در آن است، آورده و‏‎ ‎‏ارزیابی می شود.‏

آیۀ نخست: «لقد کان فی قَصَصهم عِبرَةٌ لأُولی الأَلببِ ماکان حدیثاً یُفتری‎ ‎و لکن تصدیق الذی بین یَدیهِ و تفصیلَ کُلِّ شیئءٍ و هُدیً وَ رَحمَةً لقومٍ یُؤمِنُونَ»‎[47]‎‏ .‏

‏در اینکه اسم «کان» در جمله ‏«ما کان حدیثاً...»‏ چیست، میان مفسران بحث‏‎ ‎‏و گفتگو و اختلاف نظر است و در این باره، دو نظر وجود دارد: نظر اوّل این است‏‎ ‎‏که اسم «کان»، قرآن است. طبق این نظریه، معنای آیه چنین می شود: «... قرآن‏‎ ‎‏و حدیث و سخن دروغین و ساختگی نیست، بلکه (وحی آسمانی است و) هماهنگ‏‎ ‎‏است با آنچه پیش روی او (از کتب آسمانی پیشین) قرار دارد؛ و (نیز این قرآن) شرح‏‎ ‎‏و بیان هر چیزی است...».‏

‏نظر دوم این است که اسم ‏«ما کان حدیثاً یفتری»، «قصصهم»‏ است. بر اساس‏‎ ‎‏این نظریّه، در مرجع ضمیر ‏«قصصهم»‏ نیز دو احتمال وجود دارد:‏

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 248

اول ـ مرجع ضمیر ـ به قرینۀ آیه قبل که از انبیا سخن داشته است‏ (حتّی إذَا‎ ‎استَیئَسَ الرّسلُ و ظنّوا انَّهم قد کُذِبُوا جآءَهُم نصرَنا...)‏ ـ «الرّسل» است.‏

‏دوم ـ مرجع ضمیر ـ به قرینۀ اینکه این آیه در پایان قصّۀ حضرت یوسف(ع) و‏‎ ‎‏برادرانش آمده است ـ حضرت یوسف(ع) و برادران او خواهد بود.‏

‏طبق این نظریّه، معنا و مقصود آیه  ـ با مختصری توضیح تفسیری ـ چنین‏‎ ‎‏می شود:‏

‏«هر آینه در سرگذشت آنان (رسولان و یا یوسف(ع) و برادرانش) درس عبرتی‏‎ ‎‏برای صاحبان اندیشه و خرد بود؛ داستان آنان (آن گونه که در قرآن آمد) دروغین و‏‎ ‎‏ساختگی نبود؛ بلکه هماهنگ است با آنچه که در پیش روی او قرار دارد (و گواهی‏‎ ‎‏می دهد آنچه از داستانهای آنان در کتب آسمانی آمده است)؛ و شرح و بیان‏‎ ‎‏هر چیزی است که مرتبط با داستان آنان (رسولان و یا یوسف(ع) و برادرانش)‏‎ ‎‏است...».‏

‏بنابراین، آیۀ فوق، بیانگر این حقیقت است که همۀ مسائلی که مربوط به‏‎ ‎‏داستان انبیاء و یا یوسف(ع) و برادرانش است؛ در قرآن ذکر شده و شرح و بیان آنها‏‎ ‎‏آمده است؛ نه همۀ حقایق و پدیده های عالم. پس آیۀ شریفه ظهوری در معنی اوّل‏‎ ‎‏نداشته و چندان هماهنگ و موافق با نظریّۀ نخست، نیست؛ و نمی توان گفت که آیه‏‎ ‎‏بیانگر این است که قرآن از تمامی حقایق و پدیده های جهان، سخن گفته و آنها را‏‎ ‎‏شرح و تبیین کرده است.‏

‏گفتنی است که نظریّۀ دوم (که قرآن بیانگر همۀ حقایق مرتبط با سرگذشت انبیا‏‎ ‎‏و یا یوسف(ع) و برادران وی است؛ نه همۀ حقایق عالم) را برخی از مفسران بزرگ‏‎ ‎‏چون فخر رازی ذکر کرده اند و برخی مانند مرحوم شیخ طوسی(ره) فقط همین‏‎ ‎‏نظریّه را نقل کرده و پذیرفته اند.‏

آیۀ دوم: «و جعلنا الیل و النَّهارَ ءایَتینِ فمحونا ءَایَةَ الیل و جعلنا ءَایَةَ النَّهَارِ مُبصِرَةً 

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 249

لتبتغوا فضلاً من ربّکم و لتعلموا عَدَدَ السِّنینَ و الحساب و کلّ شیئ فَصَّلنه تفصیلاً»[48].

‏سه نکتۀ مهم تفسیری در پیرامون این آیه وجود دارد:‏

‏الف ـ چون در این آیه تصریح شد که این تفصیل و تبیین همۀ حقایق عالم، در‏‎ ‎‏کجا و با چه کیفیتی انجام گرفته و آیا در قرآن آمده و یا در غیر آن؛ از این رو می توان‏‎ ‎‏گفت ـ به قرینۀ جملات پیش که از شب و روز و فلسفۀ آفرینش آن دو در زندگی‏‎ ‎‏انسانها و نیز خاصیت روشنایی در روز، سخن به میان آورده است ـ مقصود،‏‎ ‎‏تفصیل و تبیین در عالم تکوین است و خداوند همۀ اشیای جهان را در عالم تکوین‏‎ ‎‏به طور مشخص بیان کرد و شرح و تفصیل داد.‏

‏به بیان دیگر، مقصود از تفصیل، تبیین به وسیلۀ زبان و قلم و به صورت‏‎ ‎‏مکتوب نیست؛ بلکه به زبان تکوین است و همۀ امور در این عالم به گونه ای‏‎ ‎‏آفریده شده که قابل شناخت و فهم و تمییز است و به تعبیر مفسّر عالیقدر مرحوم‏‎ ‎‏علاّمه طباطبایی: «آیه، اشاره است به تمییز موجودات و اینکه در خلقت،‏‎ ‎‏هیچگونه ابهام و اجمالی نیست»‏‎[49]‎‏.‏

‏گفتنی است که این نظر را برخی از مفسّران بزرگ دیگر مانند سید قطب در‏‎ ‎‏تفسیر «فی ظلال القرآن» ذیل آیه و محمدطاهر ابن عاشور تونسی در تفسیر‏‎ ‎‏«التحریر و التنویر» ذیل آیه، نیز پذیرفته و برگزیده اند.‏

‏ب ـ جملات پیش از‏ «و کلّ شیئ...»‏ که خلقت شب و روز را به عنوان «آیه»‏‎ ‎‏و نشانۀ توحید و عظمت خداوند معرّفی کرده است؛ دلیل و شاهد است که‏‎ ‎‏مقصود، بیان همۀ اموری است که اثبات کنندۀ توحید و قدرت خداوند است نه‏‎ ‎‏تمامی امور عالم. چرا که اساس دین اسلام بر توحید و بی همتایی خداوند استوار‏‎ ‎‏شده است.‏

‏بنابراین، با توجه به آنچه تاکنون گفته آمد، آیۀ مورد بحث در معنی عام (بیان‏‎ ‎‏همۀ امور و حقایق عالم)، دارای ظهوری که قابل استناد و حجت باشد؛ نیست.‏‎ ‎

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 250

بدین جهت برخی از مفسران صاحب نام چون زمخشری در «کشاف» و آلوسی در‏‎ ‎‏«روح المعانی» ذیل همین آیه تصریح کرده اند که مقصود از ‏«و کلّ شیئ..»،‏ بیان و‏‎ ‎‏شرح تمامی اموری است که مردم در دین و دنیایشان به آنها نیازمندند؛ نه مطلق اشیا‏‎ ‎‏و حقایق عالم.‏

‏ج ـ در قرآن کریم، مضمون «تفصیل هر چیزی» با عبارت ‏«تفصیلاً لکلّ شیئ»،‎ ‎‏دو بار در وصف «تورات» (کتاب آسمانی حضرت موسی(ع)) آمده است؛ یک بار‏‎ ‎‏در سورۀ انعام، آیه 154 و بار دیگر در سورۀ اعراف، آیۀ 145. اگر مقصود از‏‎ ‎‏مضمون «تفصیل و تبیین هر چیزی»، شرح و بیان تمامی اشیا و پدیده های عالم‏‎ ‎‏باشد، می بایست در مورد «تورات» هم چنین گفته ای صادق و صحیح باشد؛‏‎ ‎‏در حالی که هیچ مفسری دربارۀ «تورات» چنین نظر و دیدگاهی ندارد و آن دسته از‏‎ ‎‏محققان و مفسرانی که «تفصیل کلّ شیئ» را دربارۀ قرآن، عام و مطلق دانسته اند و‏‎ ‎‏بیان همۀ حقایق این جهان را در قلمرو موضوعات قرآن می دانند، بر این باورند که‏‎ ‎‏این خصوصیت فقط از اوصاف قرآن است، نه کتابهای آسمانی دیگر.‏

‏روایاتی که آنان در تأیید نظریّه خود آورده اند، نیز مربوط به قرآن کریم است و‏‎ ‎‏هیچ روایتی تأیید نمی کند که «تورات» همچون قرآن، بیانگر تمامی حقایق و‏‎ ‎‏امور جهان هستی است. وانگهی آیۀ ‏154 ‏سورۀ انعام با جمله ای تمام می شود که‏‎ ‎‏شاهد دیگری است بر اینکه مقصود، بیان همۀ امور و حقایق جهان نیست. متن آیه‏‎ ‎‏چنین است: ‏«ثم ءاتینا موسیَ الکتبَ تماماً علی الذی اَحسَنَ و تفصیلاً لکلّ شیئ‎ ‎و هدیً و رحمة لعلّهم بلقآء ربِّهم یُؤمِنُونَ»‏. جملۀ ‏«لعلّهم بلقآء ربِّهم یؤمنون»‏ ـ که از‏‎ ‎‏نظر ادبی، جملۀ تعلیلیه نامیده می شود ـ در مقام بیان علّت و فلسفۀ نزول کتاب‏‎ ‎‏آسمانیِ «تورات» به حضرت موسی(ع) است. بنابراین، پیام اصلی آیه چنین‏‎ ‎‏می شود: «ما به موسی کتاب دادیم تا (نعمت خود را) بر کسی که نیکوکار است‏‎ ‎‏تمام کرده باشیم و تا این کتاب، تفصیل و تبیین همه چیز و مایۀ هدایت و رحمت‏‎ ‎

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 251

باشد؛ به امید (و به خاطر) آنکه آنان به ملاقات پروردگارشان (روز رستاخیز)‏‎ ‎‏ایمان آورند».‏

‏با توجه به توضیحاتی که گفته آمد، تفصیل و تبیین حقایق از سوی خداوند در‏‎ ‎‏کتاب «تورات»، به منظور تقویت ایمان مردم و به هدف آشنایی آنان به روز رستاخیز‏‎ ‎‏بود. بنابراین، کتاب مقدس «تورات» آن دسته از چیزهایی که شناختن آنها سرانجام‏‎ ‎‏منجر به تقویت ایمان انسان می شود بیان و شرح کرد؛ نه اموری که هیچ ارتباطی با‏‎ ‎‏مسألۀ ایمان و تقویت آن نداشته است. و شاید به همین خاطر باشد که همۀ مفسران‏‎ ‎‏بزرگ شیعه و سنّی، آیۀ مورد بحث را محدود دانسته و گفته اند که خداوند در کتاب‏‎ ‎‏«تورات» هر چیزی که در سعادت و هدایت بنی اسرائیل مؤثر بوده و نیازهای آنان را‏‎ ‎‏در ارتباط با سعادت دنیوی و اخروی و امور دینی تأمین می کرد؛ بیان نموده و شرح‏‎ ‎‏داده است.‏

‏با توجه به آنچه در سه نکتۀ تفسیری آورده شد می توان گفت: آیۀ مورد بحث،‏‎ ‎‏ظهوری در معنی عام ندارد و دلیلی برای گستردگی قلمرو موضوعات قرآن (به‏‎ ‎‏گسترۀ همۀ حقایق عالم) نخواهد بود.‏

آیۀ سوّم: «... و نزّلنا علیک الکتبَ تبیاناً لکلّ شییء و هدیً و رحمةً و بُشری‎ ‎للمسلمین»‎[50]‎‏.‏

‏این آیه، مهمترین دلیل کسانی است که قلمرو موضوعات قرآن را نامحدود‏‎ ‎‏و به گسترۀ همۀ حقایق و پدیده های جهان هستی می دانند. از این رو، بررسی‏‎ ‎‏و نقد این دلیل، دقت بیشتری را می طلبد. در هر صورت با بیان نکته ای ادبی،‏‎ ‎‏نقد و ارزیابی این دلیل که در راستای روشن ساختن مقصود اصلی آیۀ مورد بحث‏‎ ‎‏است؛ مطرح می شود: ادبا گفته اند برای هر جمله و کلامی آنگاه ظهور‏‎ ‎‏منعقد شده و دلالت بر معنی و مراد متکلم می کند که همۀ شواهد و قراین مربوط‏‎ ‎‏به آن در نظر گرفته شود. و این قراین و شواهد به دو نوع تقسیم می شوند: 1 ـ قراین‏‎ ‎

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 252

‏«حالیه» و «مقامیّه». 2 ـ قراین «لفظیّه». قرینۀ «حالیه» و «مقامیه»، قرینه ای‏‎ ‎‏است که وضعیت و موقعیت متکلم و شرایطی که او به سر می برد به دست می آید و‏‎ ‎‏از این طریق، مراد و مقصود متکلم روشن می شود هر چند به زبان نیاورده باشد.‏‎ ‎‏قرینۀ «لفظیّه» آن است که متکلم سخنی و جملات و الفاظی به کار برد که از‏‎ ‎‏مقصودش حکایت نماید. این نوع قرینه نیز به دو قسم (متصله و منفصله) تقسیم‏‎ ‎‏می شود:‏

‏قرینۀ متصله آن است ک هنوز کلامِ متکلم تمام نشده و او از مجلس تخاطب‏‎ ‎‏خارج نگشته است؛ سخنی بگوید که حکایت از مقصود خود نماید. مثلاً اگر کسی‏‎ ‎‏در آغاز یا در اثنای کلامش بگوید هر گاه در سخنانم کلمۀ «مردم» و یا «همۀ مردم»‏‎ ‎‏به کار بردم، مقصودم، مردمِ عوام هستند نه همۀ مردمِ شهر... و بعد وارد‏‎ ‎‏سخن شود و بگوید: «مردم، بسیار ساده اندیش و زودباورند». در این مثال،‏‎ ‎‏مقصود از «مردم»، همان مردم عوام خواهد بود، نه همۀ مردم شهر. هر چند که‏‎ ‎‏واژۀ «مردم» در اصل به معنای عموم مردم و همۀ افراد جامعه است. قرینۀ منفصله‏‎ ‎‏آن است که متلکم  پس از پایان کلامش با فاصله و یا در مجلس دیگر حرفی بگوید‏‎ ‎‏که مقصودش را از کلامِ مجلس قبلی روشن سازد؛ مانند مثالی که در مورد قرینۀ‏‎ ‎‏متصله آمد؛ البته با ابن تفاوت که این قرینه را بعداً و به فاصله و یا در مجلس دیگر‏‎ ‎‏بیان کند.‏

‏آنچه تاکنون بیان شد، نکته ای بود ادبی و قانونی در باب فهم کلام هر متکلمی‏‎ ‎‏و شناخت مراد و مقصود هر نوشته ای. اکنون مقتضی است که آیۀ مورد بحث را،‏‎ ‎‏از منظر این قانون و اصل ادبی، مورد کاوش و بررسی قرار داد و مقصود و مراد‏‎ ‎‏خداوند از این آیه را دریافت. بیان این مطلب را با ذکر دو مثال پی می گیریم:‏

‏ ـ اگر از صاحب داروخانه ای بپرسند چه داری و او در پاسخ بگوید: «همه چیز‏‎ ‎‏دارم»، مفهوم کلام صاحب داروخانه و مراد او این نیست که همه نوع کالا از‏‎ ‎

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 253

لوازم خانگی گرفته تا ابزار و وسایل پیشرفتۀ صنعتی و یا مواد غذایی، در این‏‎ ‎‏داروخانه وجود دارد؛ بلکه مقصود و مراد وی این است که تمام داروهای‏‎ ‎‏نجات بخش و مورد نیاز بیماران در اینجا موجود است.‏

‏ ـ و نیز اگر فیزیکدانی کتابی بنگارد و در مقدّمۀ آن متذکر شود که هدف من‏‎ ‎‏از نگارش این کتاب، آشنایی مردمان به مسائل علم فیزیک است و در عین حال،‏‎ ‎‏در جای دیگر همین کتاب مدعی شود که همه چیز در این کتاب وجود دارد،‏‎ ‎‏تردیدی نیست که مقصود او از «همه چیز...» تمامی مسائل و موضوعات مربوط به‏‎ ‎‏علم فیزیک است نه تمامی مسائل و موضوعات مرتبط با علوم گوناگون بشری.‏

‏بنابراین شغل داروفروشی (در مثال اوّل) و اعلان اینکه این کتاب در زمینۀ‏‎ ‎‏علم فیزیک است (در مثال دوم)؛ قرینۀ حالیّه و مقامیّه و نیز به منزلۀ قرینۀ‏‎ ‎‏متّصله برای این سخن که «همه چیز در اینجا و یا در این کتاب موجود است»‏‎ ‎‏خواهد بود.‏

‏اکنون با دقت در این دو مثال، می توان به مفهوم و معنای ‏«تبیان کلّ شیئ»‏ و‏‎ ‎‏مراد اصلی خداوند از این جمله، نزدیک و آشنا شد؛ زیرا قرآن با آیات متعدد در‏‎ ‎‏سوره های گوناگون، اهداف و مقاصدش را بیان کرده و محورها و خطوط کلّی‏‎ ‎‏مسائل و موضوعات دینی را مطرح ساخته است و همۀ اینها به منزلۀ قرینۀ متّصله و یا‏‎ ‎‏قرینۀ حالیّه و مقامیّه است که به سخن خداوند که فرمود: «همه چیز را قرآن بیان‏‎ ‎‏داشته است»، معنای خاص می دهد و به آن جهت می بخشد و مراد و مقصود‏‎ ‎‏خداوند حکیم را مشخّص می سازد.‏

‏خداوند متعال که قرآن را به عنوان کتاب هدایت، نور و مانند آن،‏‎ ‎‏معرّفی می کند و در کلام دیگر به عنوان فرقان، میزان و قول فصل و روشن ساز حق‏‎ ‎‏و باطل شناسانده است و یا کتاب سعادت‏‏ ‏‏آفرین و حیاتبخش و رشددهنده آدمی،‏‎ ‎‏تأمین‏‏ ‏‏کنندۀ رفاه و زندگی سالم و ارائه دهندۀ الگوی زندگی، و ترسیم کنندۀ جامعۀ‏‎ ‎

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 254

‏ایده آل و آرمانی و امّت نمونه و معتدل، می شمرد؛ مجموع این معرّفیها و‏‎ ‎‏شناساندنها، به منزلۀ قرینۀ حالیّه و مقامیّه و یا متّصله برای جملۀ ‏«تبیان کلّ شیئ»‎ ‎‏خواهد بود و معلوم می سازد که مقصود و مراد این جمله چیست:‏

‏با توجه به مجموع آنچه تاکنون دربارۀ جملۀ ‏«تبیان کلّ شیئ»‏ مطرح گردید مراد‏‎ ‎‏اصلی خداوند از آن را می توان بدین صورت بیان کرد: قرآن، کتابی است که همۀ‏‎ ‎‏موضوعات و مسائلی که مربوط به هدایت، سعادت دنیا و آخرت، برخورداری از‏‎ ‎‏حیات طیب (مطلوب و آرمانی) و کمال و رشد آدمی است بیان کرده و شرح‏‎ ‎‏داده است و تمامی اموری که بشر در سعادت، کمال و حیاتِ طیبِ خود به آنها‏‎ ‎‏نیازمند است در قرآن آمده است. خواه آن نیاز مربوط به مسائل عقیدتی، اخلاقی و‏‎ ‎‏عبادی باشد و خواه از مسایل اجتماعی باشد و چه با مطلق علوم و معارف بشری‏‎ ‎‏مربوط شود و یا با علوم انسانی چون انسان شناسی، روان شناسی، جامعه شناسی‏‎ ‎‏و فلسفۀ تاریخ و ... پیوند داشته باشد.‏

‏در هر صورت، محور تمامی مسائل و موضوعات قرآن کریم، سعادت،‏‎ ‎‏کمال و حیات طیب است، نه چیز دیگر.‏

 

3 ـ 2 ـ تفسیر «تبیاناً لکلّ شیئ» در روایات

‏دلیل دومِ کسانی که معتقدند که جملۀ ‏«تبیاناً لکلّ شیئ»‏ اطلاق دارد و بیانگر‏‎ ‎‏این حقیقت است که در قرآن همۀ امور مربوط به حقایق عالم وجود دارد،‏‎ ‎‏یک سلسله روایاتی است که در پیرامون آن آمده است. در میان این روایات،‏‎ ‎‏دو روایت وجود دارد که از نظر سند قابل اعتماد بوده و در علم رجال به روایت‏‎ ‎‏«موثّقه» معروف است. اکنون متن آن دو روایت همراه با تحلیل و بررسی و نقد آن‏‎ ‎‏آورده می شود:‏

 ـ «... عن حمّاد اللحّام، قال أبو عبدالله(ع): نحن و الله نعلم ما فی السموات 

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 255

وما فی الأرض، و ما فی الجنّة و ما فی النّار، و مابین ذلک. فبهت أنظر الیه. قال: فقال: یا حماد إنّ ذلک من کتاب الله، انّ ذلک فی کتاب الله، اِن ذلک فی کتاب الله ثم تلاهذه الآیة: «... و نزّلنا علیک الکتاب تبیاناً لکلّ شیئ...»[51].

 ـ «... عن عبد الأعلی بن أعین، قال: سمعت أبا عبدالله(ع) یقول: قد ولدنی رسول الله(ص)، و أنا أعلم کتاب الله، و فیه بدء الخلق و ما هو کائن، الی یوم القیامة و فیه خبر السماء و خبر الأرض، و خبر الجنة و خبر النار، و خبر ما کان و خبر ما هو کائن، أعلم ذلک کأنّما أنظر إلی کفّیّ إنّ الله یقول: "فیه تبیان کلّ شیئ" »[52]

‏آنچه تاکنون مفسران عالیقدر دربارۀ معنا و مقصود این گروه از روایات‏‎ ‎‏بیان داشته اند و نکاتی را یادآور شده اند و نیز مطالب دیگری که می توان ارائه کرد‏‎ ‎‏به ترتیب آورده می شود.‏

اول ـ ‏قرآن، دارای حقیقتی ذو مراتب است و بطنها و لایه های بسیاری دارد که‏‎ ‎‏در برخی از روایات تا هفتاد بطن ذکر گردیده است و هر بطن، حقایقی را برای‏‎ ‎‏اهلش تبیین کرده و روشن می سازد. از این رو، آنچه روایات مورد بحث، در صدد‏‎ ‎‏بیان آن است، مربوط به بطنها و لایه های زیرین قرآن است نه ظاهر قرآن و بطن و‏‎ ‎‏لایۀ اوّل آن. و آنچه از ظاهر جملۀ ‏«تبیاناً لکل شیئ»‏ به دست می آید ـ که نوع‏‎ ‎‏مفسران آن را محدود به بیان همۀ امور مرتبط با سعادت، کمال و حیات طیب آدمی‏‎ ‎‏دانسته اند ـ مربوط به ظاهر قرآن و یا بطن نخستین آن است.‏

‏بنابراین، هم می توان گفت که قرآن در محدودۀ سعادت، کمال و حیات طیب‏‎ ‎‏آدمی، سخن دارد و هم می توان مدعی شد که قرآن تمامی حقایق جهان را روشن‏‎ ‎‏می سازد. منتها بیان قرآن به شکل نخست برای عموم انسانهاست و به صورت دوّم‏‎ ‎‏برای عده ای خاص (اولیای الهی و امامان معصوم ـ ع ـ ) است. آنچه در توجیه و‏‎ ‎‏تفسیر دو روایت یاد شده آمده است، همراه با شواهد و دلایلی است که در اینجا‏‎ ‎‏طرح آن مناسب دانسته نشد ولی ذکر دو شاهد، شایان طرح است.‏

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 256

‏الف ـ در روایت اول، کلمۀ «نخن» به کار رفته است؛ بنابراین معنی و مقصود‏‎ ‎‏روایت این می شود: «ما اهل بیت از طریق قرآن به حقایق جهان آشنا شدیم و علم به‏‎ ‎‏حقایق عالم هر چند از راه قرآن به دست ما رسیده، ولی این علم از اختصاصات ما‏‎ ‎‏اهل بیت است» و لذا غیر از امامان معصوم(ع) کسی تاکنون مدعی چنین علمی‏‎ ‎‏نشده است.‏

‏ب ـ روایتی است از امیرالمؤمنین علی(ع) که مؤید این نکته است که همۀ‏‎ ‎‏دانشها و دانستنیها در قرآن وجود دارد و لکن فهم و درک این دانشها و دانستنیها در‏‎ ‎‏توان عموم مردم نیست:‏ «مامن شیئ الاّ و علمه فی القرآن و لکن عقول الرجال‎ ‎تعجزه عنه»‎[53]‎‏.‏

دوم ـ ‏در برخی از روایات مربوط به قرآن، آمده است که هر آنچه بشر به آن نیاز‏‎ ‎‏داشته است، در قرآن آمده است؛ این شاهدی است بر اینکه آنچه از قرآن برای بشر‏‎ ‎‏دست یافتنی است و می تواند از آن کتاب الهی بهره گیرد، نیازهای خویش است،‏

‏نه تمامی حقایق عالم، ‏«عن الباقر(ع): انّ الله لم یدع شیئاً تحتاج الیه الأمّة الی‎ ‎یوم القیامة الاّ انزله فی کتابه و بیّنه لرسوله و جعل لکلّ شیئ حدّاً و جعل علیه دلیلا‎ ‎ یَدُّلُ علیه»‎[54]‎‏.‏

سوم ـ ‏برخی از مفسران بزرگ چون علاّمه طباطبائی (ره) ضمن اینکه ‏«تبیاناً‎ ‎لکلّ شیئ»‏ را محدود می شمارند و تأیید می کنند که قرآن بیانگر تمامی مسائلی است‏‎ ‎‏که در راستای هدایت، سعادت و کمال آدمی است، در عین حال احتمال اینکه این‏‎ ‎‏جمله، مطلق باشد و بیانگر همۀ حقایق عالم باشد را نفی نمی کنند؛ بلکه به خاطر‏‎ ‎‏روایات یاد شده، آن را امری ممکن می شمارند و به ترتیبی که در نکتۀ نخست آمد،‏‎ ‎‏آن را توجیه و تفسیر می کنند.‏

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 257

(3) جامعیت، جهانی بودن و جاودانگی اسلام و راههای شناخت واثبات آن

1 ـ 3 ـ معنی صحیح «جامعیت دین» و اثبات آن

‏با توجه به مطالبی که در بررسی آیات مربوط به اهداف دین و موضوعات اصلی‏‎ ‎‏قرآن کریم ذکر شد، و نیز با عنایت به روشن شدن مقصود و مراد از ‏«تبیاناً لکلّ‎ ‎شی» ‏و‏ «تفصیل کلّ شیئ»‏، می توان به دو حقیقت دست یافت: معنای صحیح‏‎ ‎‏جامعیت دین اسلام، و اثبات آن از نظر قرآن. و این دو حقیقت مهمّ را می توان‏‎ ‎‏به اختصار بدین ترتیب توضیح داد:‏

1 ـ ‏دین اسلام، تمامی مسائل و موضوعاتی که بشر در سعادت و کمال و‏‎ ‎‏دستیابی به حیات طیب و مطلوب خویش به آنها نیازمند است ـ بی کم و کاست و‏‎ ‎‏به طور کامل و جامع ـ بیان داشته و در آموزه ها و رهنمودهای خویش آورده است؛‏‎ ‎‏و دین اسلام در این مقصد ـ د رمقایسه با دیگر ادیان و مکتبهای الهی و بشری ـ از‏‎ ‎‏جامعیت خاصی برخوردار است و هیچ مکتب و مذهبی به جامعیت اسلام‏‎ ‎‏نخواهد رسید؛ هر چند برخی از آنها در بعضی از آموزه ها و رهنمودهای خود با‏‎ ‎‏اسلام مشترک و نزدیک باشند.‏

2 ـ ‏از اهداف و مقاصدی که قرآن برای خود و اسلام معرّفی می کند، به دست‏‎ ‎‏می آید که آموزه ها و تعالیم دین اسلام و گستردۀ مسائل و موضوعات قرآن، بسیار‏‎ ‎‏فراتر از یک سلسله مسائل و موضوعات اخلاقی، عبادی، فردی، و رابطۀ انسان با‏‎ ‎‏خداست؛ بلکه شامل مسائل و موضوعات اجتماعی (اقتصاد، سیاست، فرهنگ و‏‎ ‎‏حقوق و ..) و نیز شامل برخی از علوم انسانی همچون جامعه شناسی،‏‎ ‎‏انسان شناسی، روان شناسی و... خواهد بود؛ زیرا اهداف و مقاصدی مانند‏‎ ‎‏عدالت اجتماعی، آزادی انسان از اسارتهای گوناگون سیاسی، اقتصادی، فکری‏‎ ‎

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 258

و ...، ساختن امّت و جامعه ایده آل و معتدل، رفع اختلافات گوناگون مردمان و‏‎ ‎‏خلاصه تأمین سعادت و رشد و کمال انسانها در همۀ ابعاد انسانی، وامدار دخالت‏‎ ‎‏در امور اجتماعی و وارد شدن در عرصۀ علوم انسانی است. به دیگر بیان، تا‏‎ ‎‏دین اسلام از جامعیت برخوردار نباشد، نمی تواند اهداف بزرگ یاد شده را در‏‎ ‎‏جامعه تحقق بخشد و به آرمانها و مقاصد بلند خویش دست یابد. و این است معنای‏‎ ‎«الیوم أَکمَلتُ لکم دینکم و أَتممتُ علیکم نعمتی و رضیتُ لکم الأسلمَ دیناً»‎[55]‎‏.‏

 

2 ـ 3 ـ راههای شناخت جهانی بودن اسلام

‏برای اثبات جهانی بودن دین اسلام از منظر قرآن، سه راه وجود دارد:‏

اول ـ ‏از راه شناخت اهداف دین و مقاصد قرآن کریم. هدفها و مقاصدی که‏‎ ‎‏دین اسلام در پی تحقق آن است، اقتضای جهانشمولی آن را دارد، اهدافی چون‏‎ ‎‏سعادت، کمال آدمی و عدالت اجتماعی در جامعه و غیر اینها که بحث از آن‏‎ ‎‏به تفصیل در فصل مربوط به اهداف دین و قلمرو موضوعات قرآن گذشت.‏

دوم ـ ‏از طریق شناخت مخاطبان دین و قرآن حکیم. تردیدی نیست که مخاطبان‏‎ ‎‏قرآن، همۀ انسانها با گوناگونیِ فرهنگها، زبانها، نژادها و آدابشان هستند.‏‎ ‎‏بنابراین، در هر جایی از جهان که انسانی وجود داشته باشد، دین هم در آنجا‏‎ ‎‏حضور دارد و او را مخاطب خویش می داند.‏

سوم ـ ‏مجموعۀ تعالیم دین و آموزه های قرآن عزیز، بیانگر این حقیقت است که‏‎ ‎‏دین اسلام، دین جهانی است؛ زیرا تعالیم و آموزه های آن، مخصوص افراد خاص‏‎ ‎‏و ملّتی مشخّص نیست. مثلاً قسط و عدل که به تعبیر امیرالمؤمنین علی(ع) روح و‏‎ ‎‏حیات احکام الهی است، مخصوص انسانهای خاصی نیست بلکه همۀ انسانها در‏‎ ‎‏هر کجای جهان زندگی کنند به عدل و قسط نیازمندند و هیچ انسانی از عدالت و‏‎ ‎‏قسط در زندگی اجتماعی خود، بی نیاز نیست؛ و دین اسلام تأمین کنندۀ همۀ‏‎ ‎

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 259

نیازهای بشری و از جمله عدالت و قسط است. گفتنی است بررسی یکایک احکام‏‎ ‎‏و تعالیمی که گویای جهانی بودن آنهاست، در این نوشته، امکان پذیر نیست از‏‎ ‎‏این روح فقط قسط و عدالت به عنوان نمونه آورده شد.‏

چهارم ـ ‏راه چهارم برای اثبات جهانی بودن اسلام، بررسی آیاتی است که بر این‏‎ ‎‏موضوع دلالت دارد. اکنون برخی از آیاتی که ناظر بر جهانشمولی قرآن و‏‎ ‎‏مرزناپذیری تعالیم دین اسلام است و نیز بیانگر این حقیقت است که مخاطبان دین‏‎ ‎‏همۀ انسانها هستند و احکامش مربوط به تمامی آدمیان است، در شش دسته و‏‎ ‎‏بدین ترتیب خواهد آمد:‏

 

جهانی بودن اسلام از نظر قرآن

الف ـ ‏مخاطبان دین و قرآن کریم، همۀ انسانها و تمامی مردم هستند:‏

 ـ و وصینا الإنسان بولدیه... [56].

 ـ ... ان هو الاّ ذکر و قرآن مبین لینذر من کان حیّاً[57].

 ـ ... و ما هی الاّ ذکری للبشر ... نذیراً للبشر[58].

 ـ ... هوالذی أنشأکم من الأرض و استعمر کم فیها فاستغفروه ثُمَّ توبوا الیه...[59].

 ـ قل یا ایّها الناس إنّی رسول الله الیکم جمیعا....[60].

 ـ و ما ارسلنک إلاّ کافَّةً للناس بشیراً و نذیراً و لکنّ اکثر الناس لایعلمون[61].

ب ـ ‏مخاطبان دین و قرآن کریم، همۀ مستضعفان جهان هستند:‏

 ـ و مالکم لاتقتِلُونَ فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال والنسآء وَالوِلدانِ الذین یقولون ربَّنا اخرجنا من هذه القَریَةِ الظّالِمِ اهلها و اجعَل لَنَا من لدنک ولیّاً واجعل لنا من لدنک نصیراً.[62]

ج ـ ‏پیش بینی پیروزی دین و دینداران در سطح جهانی:‏

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 260

 ـ هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدّین کلّه و لو کره المشرکون[63].

 ـ وعدالله الذین ءامنوا منکم و عملوا الصّلحت لیستخلفنَّهم فی الأرض کما استخلفَ الذین من قبلهم و لیمکّنَنَّ لهم دینهم الذی ارتَضی لهم و لیبدّلنَّهم من بعد خوفهم أَمناً یعبدوننی لایُشرِکون بی شیئاً و من کفر بعد ذلک فأُولئک هم الفسِقون[64].

د ـ ‏دین و تعالیم قرآن عظیم بر مبنای فطرت و مطابق با سرشت انسان است:‏

 ـ فاقم وجهک للدین حنیفاً فِطرتَ اللهِ الّتی فَطَرَالناسَ علهیا لاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیمُ و لکنَّ اکثرَ الناس لایعلمون[65].

 ـ و اذ أخذ ربُّکَ من بنی ءادمَ من ظهورهم ذرّیّتهم و اشهدهم علی انفسهم أَلَستُ بربّکم قالوا بَلی شهدنا أَن تقولوا یومَ القیمة إِنّا کُنّا عن هذا غافلینَ[66].

ه ـ - ‏دین و تعالیم قرآن، برای همۀ جهانیان است:‏

 ـ  و ما ارسلناک الاّ رحمةً للعلمین[67].

 ـ تبارک الذی نزّلَ الفرقان علی عبده لیکون للعلمین نذیراً [68].

 ـ و ما هو إلاّ ذکرٌ للعلمین[69].

 

3 ـ 3 ـ جاودانگی اسلام و راه های اثبات آن

‏جاودانگی هر مکتب و مذهبی بسته به جاودانگی مبانی، پیامها و تعالیم آن و‏‎ ‎‏نیز شایستگی آن برای تأمین نیازها، خواسته های انسانها و همچنین انتظارات بشر‏‎ ‎‏از دین در هر عصر و زمانی است. به سخن دیگر، هر گاه پیامها، مبانی، آموزه ها و‏‎ ‎‏رهنمودهای دین، مطابق با خواسته ها، نیازها و انتظارات انسان نباشد، چنین‏‎ ‎‏دینی خود به خود مانند کالاها و متاعهای دیگر، کهنه و متروک خواهد شد.‏

‏دین اسلام به دلایل گوناگون، این قابلیت و شایستگی را دارد که همواره (تا‏‎ ‎

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 261

وقتی که انسان در سراسر دنیا زندگی می کند) در هر عصر و زمانی زنده و پویا بماند‏‎ ‎‏و بدین سبب است که هر چه زمان پیش می رود، اسلام بیشتر شناخته می شود و‏‎ ‎‏احساس نیاز مردم در سراسر جهان به چنین مکتب و مذهبی افزوده تر می شود.‏‎ ‎‏بدین روی طبق آمار دقیق بین المللی، اسلام تنها دینی است که روز به روز و با‏‎ ‎‏سرعت شتابان بر پیروانش افزوده می شود و این پیشرفت، مایۀ وحشت و اضطراب‏‎ ‎‏دین ستیزان و استعمارگران آمریکایی و اروپایی گشت.‏

‏جاودانگی اسلام را می توان از چند راه اثبات کرد. در این نوشتار راه هایی که‏‎ ‎‏از نظر قرآن، اثباتگر جاودانگی دین است آورده می شود؛ گر چه آیات مربوط به این‏‎ ‎‏مسأله در موضوع «جامعیت دین» و یا در موضوع «جهانی بودن دین» آمده است و‏‎ ‎‏در اینجا به دلیل اختصار، از ذکر آنها خودداری می شود.‏

یکم ـ ‏فطری بودن مبانی اسلام؛ بدیهی است که فطرت انسان، حقیقتی ثابت‏‎ ‎‏است و چون مبانی و اصول اسلام مطابق با فطرت آدمی است، یعنی پاسخگوی‏‎ ‎‏نیازها، خواسته ها و انتظارات فطری انسانهاست، قهراً برای همیشه باقی و جاوید‏‎ ‎‏خواهد ماند.‏

دو ـ ‏تعالیم قرآن و آموزه های دین، متکی بر داوری عقل و مطابق با احکام‏‎ ‎‏عقلایی است. و در علم منطق از آنها به «آراء محموده» تعبیر شده است. یعنی‏‎ ‎‏یک سلسله احکامی که همۀ عقلای عالم آنها را قبول داشته و می پسندند. مانند‏‎ ‎‏«عدل نیکو است» و «دروغ ناپسند است». بنابراین، چون چنین احکامی از گذشتۀ‏‎ ‎‏دور تاکنون بوده و در آینده هم خواهد بود، از این رو دین اسلام هم که مبتنی بر‏‎ ‎‏چنین احکامی است، باقی و جاودان خواهد ماند.‏

سوم ـ ‏خاتمیت پیامبری و اعلان پایان نزول وحی و دین جدید الهی، دلیلی‏‎ ‎‏گویا و سندی استوار بر جاودانگی دین اسلام و شایستگی آن برای جاودانه ماندن‏‎ ‎‏است. اکنون با ذکر آیه ای از آیات قرآن و روایتی از امامان معصوم(ع)، این نوشتار‏‎ ‎

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 262

را به پایان می رسانیم: ‏

ماکان محمّدٌ ابا أحدٍ من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النّبیّنَ و کان الله بکلّ شیئ علیماً[70].

امام باقر (ع) فرمود: انّ الله لم یدع شیئاً تحتاج الیه الاُمّة الی یوم القیمة، الاّ انزله فی کتابه و بیّنهُ لرسوله و جعل لکلّ شیئ حدّاً و جعل علیه دلیلاً یَدُلُّ علیه.[71]


کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 263

 کتابنامه

کتابجامعیت شریعت: مجموعه مقالاتصفحه 264

  • ـ انسان (76) آیه 3.
  • ـ ابراهیم (14) آیه 12.
  • ـ اسراء (17) آیه 9.
  • ـ بقره (2) آیه 142.
  • ـ جن (72) آیه 1 ـ 2.
  • ـ احقاف (46) آیه 30.
  • ـ مائده (5) آیه 16.
  • ـ یونس (10) آیه 25.
  • ـ آل عمران (3) آیه 4.
  • ـ حدید (57) آیه 25.
  • ـ بقره (2) ایه 213.
  • ـ احزاب ( ) آیه 21.
  • ـ ممتحنه ( ) آیه 4، 6.
  • ـ احزاب (33) آیه 45 ـ 46.
  • ـ یونس (10) آیه 57.
  • ـ اسراء (17) آیه 82.
  •  ـ بقره (2) آیه 151.
  • ـ هود (11) آیه 49.
  • ـ نساء (4) آیه 113.
  • ـ آل عمران (3) آیه 164.
  • ـ نساء (4) آیه 113.
  • ـ یونس (10) آیه 1.
  • ـ اسراء (17) آیه 39.
  • ـ اعراف (7) آیه 157.
  • ـ نساء (4) آیه 135.
  • ـ شمس (91) آیه 9.
  • ـ بقره (2) آیه 187.
  • ـ انعام (6) آیه 153.
  • ـ نساء (4) آیه 26.
  • ـ قمر (54) آیه 4 ـ 5.
  • ـ بقره (2) آیه 256.
  • ـ جن (72) آیه1 ـ 2.
  • ـ جن (72) آیه 10
  • ـ جن (72) آیه 14.
  • ـ بقره( 2) آیه 143.
  • ـ انفال (8) آیه 24.
  • ـ نحل (16) آیه 97.
  • ـ یونس (10) آیه 25.
  • ـ مائده (5) آیه 15 ـ 16.
  • ـ بقره (2) آیه 5.
  • ـ اعراف (7) آیه 157.
  • ـ هود (11) آیه 105.
  • ـ اعراف (7) آیه 96.
  • ـ عصر (103).
  • ـ نحل (16) آیه 89.
  • ـ اسراء (17) آیه 12.
  • ـ یوسف (12) آیه 111.
  • ـ اسراء (17) آیه 12.
  • ـ ترجمۀ المیزان، ج13، ص 92.
  • ـ نحل (16) آیه 89.
  • ـ جامع الاخبار و الآثار، کتاب القرآن، ج1، ح11، ص 177.
  • ـ همان، ح13، ص 178.
  • ـ جامع احادیث الشیعه، کتاب القرآن، ص 174.
  • ـ همان، ص 175؛ الحیاة، ج2، ص 95.
  • ـ مائده (5) آیه 3.
  • ـ لقمان (31) آیه 10.
  • ـ یس(36) آیه 70.
  • ـ مدّثّر (74) آیه 31، 36.
  • ـ هود (11) آیه 61.
  • ـ اعراف (6) آیه 158.
  • ـ سبأ (34) آیه 28.
  • ـ نساء (4) آیه 75.
  • ـ فتح (48) آیه 28؛ صف (61) آیه 9؛ توبه (9) آیه 33.
  • ـ نور (24) آیه 55.
  • ـ روم (30) آیه 30.
  • ـ اعراف (7) آیه 172.
  • ـ انبیاء (21) آیه 107.
  • ـ فرقان (25) آیه 1.
  • ـ قلم (68) آیه 52؛ تکویر (81) آیه 27.
  • ـ احزاب (33) آیه 40.
  • ـ جامع احادیث الشیعه، کتاب القرآن، ح7، ص 175.