عوامل مؤثر در دگرگون سازی احکام در قرآن

عوامل مؤثر در دگرگون سازی احکام در قرآن

 محمد فاکر میبدی

‏ ‏

کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 357
‏ ‏

‏ ‏

کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 358
‏ ‏

‏بسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ‏

‏ ‏

مقدمه

‏مسألۀ تحول و تطور احکام و تأثیر عناصرِ موجب تحول و دگرگونی در‏‎ ‎‏احکام و در رأس آنها دو عنصر زمان و مکان، از دیرباز مورد توجه و بحث فقها‏‎ ‎‏و دانشمندان علوم اسلامی قرار داشته است. تعابیر رایج در این عصر، همانند‏‎ ‎‏فقه پویا، فقه گویا و فقه رویا نیز مولود همین مباحث است. البته باید‏‎ ‎‏توجه داشت که از دیدگاه اسلامی نه هر نوی بدعت است و نه هر کهنه ای‏‎ ‎‏سنت؛ زیرا نه هر گذشته ای رجعت است و نه هر جدیدی صنعت. اسلام در‏‎ ‎‏حوزۀ فرهنگ خودداری دو نوع حُکم است: یک دسته احکامِ ثابت و‏‎ ‎‏تغییر ناپذیر، و دستۀ دیگر، احکام متغیر. طبیعی است که دستۀ دوم با حفظ‏‎ ‎‏محوریت دستۀ اول هر از چند گاه و در مکانها و یا تحت تأثیر عواملی دیگر،‏‎ ‎‏ممکن است به نوع دستخوش تحول و دگرگونی شود.‏

‏در این نوشتار، مجموعۀ عوامل موجب تغییر و تحول احکام، تحت سه‏‎ ‎‏عنوان کلی: 1 ـ عامل تدریج، 2 ـ عامل انعطاف، 3 ـ عامل اراده و تصمیم، که‏‎ ‎‏هر یک مشتمل بر چند عنوان فرعی است، مورد بررسی قرار می گیرد. امید‏‎ ‎‏است که مورد قبول حضرت حق ـ جلّ و علا ـ قرار گیرد.‏

 

کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 359
 

گفتار اول: عامل تدریج

‏عامل تدریج یکی از عوامل موثر در تطور و تحول احکام اسلامی است.‏‎ ‎‏بدین معنا که قرآن کریم در نزول، ابلاغ و تشریع سیر تدریجی داشته است. در‏‎ ‎‏اینجا به برخی از موارد آن اشاره می شود.‏

 

(1 ـ 1) شیوۀ تدریج در نزول و ابلاغ

‏یکی از ویژگیهای قرآن کریم بر سائر کتب آسمانی، تدریجی بودن نزول و‏‎ ‎‏ابلاغ آیات آن است‏‎[1]‎‏ که بر اساس حوادث و رویدادهایی که در مد‏‏ت‏‎ ‎‏بیست و سه سال پیش می آمد، نازل و ابلاغ می شد. قرآن به این حقیقت‏‎ ‎‏اشاره دارد و می‏‎‎‎‏ فرماید: «‏و قرآناً فرقناه لتقراه علی النّاس علی مکث و نزّلناه‎ ‎تنزیلا‏» (سورۀ اسراء، آیۀ 106)؛ آنچه بر نزول تدریجی قرآن دلالت می کند،‏‎ ‎‏تعابیری مانند: فرقناه، علی مکث و نزلناه تن‏‏ز‏‏یلاً است. افزون بر اینکه در نزول‏‎ ‎‏تدریجی آیات، شک و تردید و اختلافی نیست و آنچه گاه در مباحث علوم قرآنی‏‎ ‎‏مورد مناقشه قرار می گیرد، نزول دفعی آن است.‏

 ـ فلسفۀ تدریج

‏قرآن کتابی است که با حوادث و رویدادهای عصر خود (دوران 23 ساله‏‎ ‎‏نبوت) ارتباط و پیوند ناگسستنی دارد، چنین کتابی ممکن نیست که در یک روز و‏‎ ‎‏یک جا نازل شود. اصلاح یک جامعۀ سر تا پا فاسد در یک روز و به صورت‏‎ ‎‏دفعی، امری محال می نماید. بنابراین باید گفت که قرآن به تدریج نازل و ابلاغ‏‎ ‎‏می شد تا جامعه قدرت جذب و پذیرش آن را با آمادگی بیشتر و بهتر داشته باشد.‏‎ ‎‏برای جامعه ای که غرق در منجلاب فساد بوده و در جاهلیت به سر می برد (چرا‏‎ ‎‏که از نظر فکر و عقیده، تابع «ظن الجاهلیة» و در اخلاق تابع «حمیة الجاهلیة» و‏‎ ‎‏در احکام پیرو «حکم الجاهلیة» و در رفتارهای اجتماعی مطیع «تبرج الجاهلیة»‏‎ ‎‏ ‏

کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 360
‏ ‏

‏بودند)‏‎[2]‎‏ چگونه ممکن بود یک شبه ساخته و‏‏ پرداخته شوند و چگونه امکان داشت‏‎ ‎‏ناگهان بتها را رها کرده و به پرستش الله روی آورند، نبوت را بپذیرند و در‏‎ ‎‏احکام عبادی، اجتماعی، اقتصادی و غیره، دستورات اسلام را اجرا کنند.‏

‏بر همین اساس (تدریج در نزول) است که سوره‏‏‎های مکی بیشتر روی‏‎ ‎‏مسائل عقیدتی و مبدء و معاد تکیه دارند، در حالی که سوره‏‏‎های مدنی بیشتر به‏‎ ‎‏مسائل عبادی و عملی و حکومتی پرداخته اند.‏

 ـ مراحل دعوت به مقابله و تحدی

‏قرآن کریم سند رسالت و نبوت پیامبر اسلام و معجزه جاوید و گویای آن‏‎ ‎‏حضرت است که مردم را به سوی خویش دعوت می کند و برای اثبات ادعای‏‎ ‎‏خود مخالفان خویش را به مبارزه و تحدی می خواند. مبارز ه طلبی قرآن و نفی‏‎ ‎‏قدرت منکران، مبنی بر آوردن نمونه ای چون قرآن، در روز اول و به صورت‏‎ ‎‏دفعی صورت نگرفت، بلکه بعد از گذشت سالی چند از آغاز نزول در پنجاهمین‏‎ ‎‏سورۀ نازل شده، برای نخستین بار از آنها خواست که همانند قرآن بیاورند. در‏‎ ‎‏مرحله اول از آنها خواسته شد تا مانند همه قرآن (پنجاه سورۀ نازل شده تا آن‏‎ ‎‏زمان) بیاورند، از این رو فرمود:‏

‏«‏قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یأتوا بمثل هذا القرآن لا یأتون بمثله‏» (سورۀ اسراء‏‎ ‎‏آیۀ 88).‏

‏پس از بروز عجز و ناتوانی از آوردن کتابی مانند همه قرآن با استفاده از اصل‏‎ ‎‏تخفیف از آنها می خواهد که تنها ده سوره بیاورند: «‏ام یقولون افتراه قل فأتوا‎ ‎بعشر سور مثله‏ ‏مفتریات‏» (سورۀ هود، آیۀ 13).‏

‏در مرحله سوم، با ارفاق بیش از پیش، از آنها می خواهد که تنها یک سوره‏‎ ‎‏همچون قرآن بیاورند: «‏و ان کنتم فی ریب ممّا نزّلنا علی عبدنا فأتوا بسورة من مثله و ادعوا‎ ‎شهداء کم من دون الله...‏» (سورۀ بقره، آیۀ 21). در نهایت با قاطعیت تمام در برابر‏‎ ‎‏کمال عجز و ناتوانی آنها می‏‎‎‎‏ فرماید: «‏فان لم تفعلوا و لن تفعلوا...‏» (سورۀ بقره، آیۀ 22).‏

‏ ‏

کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 361
‏ ‏

‏اعلام نهایت عجز و ناتوانیِ کفار از آوردن مثل قرآن، زمانی بیان می شود که‏‎ ‎‏از همۀ قرآن، به ده سوره و سپس به یک سوره بسنده شد. نکته جالب اینکه‏‎ ‎‏تحدی به کل قرآن و نیز ده سوره، در مکه صورت گرفت و تقاضای یک سوره و‏‎ ‎‏اعلام عجز در مدینه انجام شد، حال آنکه معاندین در نخستین برخورد خود قرآن‏‎ ‎‏را سحر و زاییده فکرِ فردی مجنون و یا شعر و اسطوره می دانستند، امّا زمان‏‎ ‎‏مناسب برای چنین برخوردی هنوز مهیّا نشده بود.‏

‏سؤالی که در اینجا ممکن است مطرح شود این است که در سورۀ یونس و‏‎ ‎‏سورۀ طور نیز مسألۀ تحدی مطرح شده که موجب به هم خوردن نظم موجود‏‎ ‎‏می شود.‏

‏پیش از پرداختن به اصل جواب به عنوان مقدمه باید گفت: به طور کلی‏‎ ‎‏سوره‏‏‎هایی که تحدی را مطرح کرده اند، به ترتیب نزول عبارتند از:‏

‏1 ـ سورۀ اسراء؛ تحدی به کل قرآن (سوره‏‏‎های نازل شده تا زمان تحدی)،‏‎ ‎‏«‏ان یأتوا‏ ‏بمثل هذا القرآن لا یأتون به‏ (آیه 88).‏

‏2 ـ سوره یونس: تحدی به یک سوره، ‏قل فأتوا بسورة مثله‏ (آیه 38).‏

‏3 ـ سوره هود: تحدی به ده سوره، ‏قل فأتوا بعشر سور مثله‏ (آیه 13).‏

‏4 ـ سورۀ طور: تحدی به حدیث مثله، ‏فلیأتوا بحدیث مثله‏ (آیه 34).‏

‏5 ـ سوره بقره و تحدی به یک سورۀ، ‏فأتوا بسورة من مثله... فان لم تفعلوا‎ ‎فلن تفعلوا‏ (آیۀ 21).‏

‏چهار سورۀ اول یکی و سورۀ بقره مدنی است که قرار گرفتن سوره یونس،‏‎ ‎‏قبل از سوره هود و قرار گرفتن سوره طور، بعد از سوره هود و قبل از سوره‏‎ ‎‏بقره باعث از بین رفتن نظم لازم شده است.‏

‏و اما جواب: تعبیر به آنچه در سوره طور یعنی لفظ حدیث مخصوصاً نکره‏‎ ‎‏بودن آن آمده، منافاتی با ما قبل و ما بعد آن ندارد، چرا که آیۀ شریفه در صدد بیان‏‎ ‎‏اصل مسألۀ تحدی است، نه بیان مقدار در خواستی، از این رو با این اطلاق هم با‏‎ ‎‏ ‏


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 362
‏ ‏

‏قبلش که ده سوره است سازگاری دارد و هم با ما بعدش که یک سوره است و‏‎ ‎‏حتی با کمتر و بیشتر از آن.‏

‏اما آنچه در سورۀ یونس آمده، اگر ترتیب نزولی مذکور را بدون هیچ‏‎ ‎‏اشکالی بپذیریم، باید برای درخواست ده سوره بعد از بروز عجز از آوردن یک‏‎ ‎‏سوره توجیهی مقبول داشت، چرا که این امر از ناحیه حکیم تعالی بدور است.‏‎ ‎‏به همین جهت برخی از مفسران همانند مبیدی در کشف الاسرار در این باره‏‎ ‎‏می گوید [نقل به مضمون]:‏

‏«درخواست ده سوره بعد از درخواست یک سوره، بدین جهت است که در‏‎ ‎‏درخواست یک سوره، سوره‏‏‎ا‏‏ی خواسته شد که در بردارندۀ اخبار غیبی،‏‎ ‎‏احکام، و عدو وعید باشد و چون از این کار عاجز ماندند، از آنها خواسته شد که ده‏‎ ‎‏سوره بدون این امور که صرفاً حاکی از بلاغت باشد، بیاورند.‏‎[3]‎‏ ‏

‏اما اگر در ترتیبِ نزولی خدشه‏‏‎ ای وارد شد و قرار گرفتن سوره هود بعد از‏‎ ‎‏سورۀ یونس مورد سؤال قرار گرفت، دیگر اشکالی در بین نخواهد بود.‏

‏فرخ رازی در این زمینه می نویسد: «لازم است تحدی به ده سوره، مقدم‏‎ ‎‏باشد بر تحدی بر یک سوره، و چون هر دو سوره هود و یونس مکیة هستند،‏‎ ‎‏ا‏‏قتضا م‏‏ی کند که سوره هود در ترتیب نزول بر سوره یونس مقدم باشد.‏‎[4]‎

‏آنچه می تواند مؤید نظر فخر قرار بگیرد، نبودن دلیل قطعی بر تقدم نزول‏‎ ‎‏سورۀ یونس بر سورۀ هود است و روایات رسیده در این زمینه نیز خالی از اشکال نیست. ‏

‏به هر حال، آنچه به طور قطع و مسلم می توان از برنامه تحدی قرآن استفاده‏‎ ‎‏کرد، این است که در هر مقطع زمانی و مکانی در اوائل عصر نزول، یا اواسط و‏‎ ‎‏اواخر آن، در مکه و یا مدینه با توجه به اقتضای زمان و مکان و با عنایت به شرایط‏‎ ‎‏موجود، از معاندین درخواست سوره و یا سوره‏‏‎هایی لدُه که این تفاوتها خود‏‎ ‎‏مؤید تأثیر زمان و مکان است.‏

 

کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 363
 

(2 ـ 1) شیوۀ تدریج در تشریع احکام 

‏قرآن علاوه بر آنکه خود بتدریج بر پیامبر نازل و به مردم ابلاغ می شد، در‏‎ ‎‏تشریع هر یک از اصول و فروع نیز با طی مراحل خاص صورت گرفته، و در بیان‏‎ ‎‏واجبات و محرمات و حتی اخلاقیات نیز شیوۀ تدریج به کار گرفته و عنصر زمان‏‎ ‎‏و مکان را رعایت کرده است و هرگز چنین نبوده که مثلاً تمامی احکام مربوط به‏‎ ‎‏نماز از مقدمات گرفته تا تعیین قبله و نماز خوف و مسافر، و یا تمامی احکام حج‏‎ ‎‏و غیره یک جا و یک دفعه نازل و به مرحلۀ اجرا گذاشته شده باشد؛ برای نمونه‏‎ ‎‏می توان به تشریع تحریم خمر و نیز تشریع مسألۀ جهاد اشاره کرد.‏

 ـ تحریم خمر 

‏تاریخ و تفسیر گواه آن است که، شرابخواری و میگساری یکی از عادتهای‏‎ ‎‏مردم عصر جاهلی و قبل از اسلام بوده است، تا آنجا که برخی از مورّخان‏‎ ‎‏می گویند: عشق عرب جاهلی در سه چیز خلاصه می شد، شعر و شراب و‏‎ ‎‏جنگ.‏‎[5]‎‏ با این وصف اسلام‏‏ قصد داشت شراب را تحر‏‏یم کند. روشن است که‏‎ ‎‏اگر می خواست بدون رعایت اصول روانی و اجتماعی، با این بلای بزرگ به‏‎ ‎‏مبارزه برخیزد، موفق نمی شد. از این‏‏‎رو از روش تحر‏‏یم تدریجی و آماده ساختن‏‎ ‎‏افکار و اذهان استفاده کرد. در مرحلۀ اول به اصل زشتی و پلیدی خمر تذکر داد:‏‎ ‎‏«‏و من ثمرات النّخیل و الاعناب تتّخذون منه سکراً و رزقاً حسناً‏» (سوره نحل، آیۀ 67).‏

‏ملاحظه می شود که «سَکَر» بر وزن «سَحَر» یعنی مسکری که از انگور و‏‎ ‎‏خرما می گرفتند، درست در مقابل رزق حسن و روزی پاکیزه قرار گرفته، یعنی‏‎ ‎‏مسکر یک نوشیدنی آلوده و ناپاک است.‏

‏در مرحلۀ دوم به منافع جزئی و زیانهای بزرگ خمر اشاره می کند و‏‎ ‎‏می‏‎‎‎‏ فرماید: «‏یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للنّاس و اثمهما اکبر من‎ ‎نفعهما...‏» (سوره بقره، آیۀ 219).‏

‏در مرحلۀ سوم دستور می دهد که در حال مستی نماز نخوانند، اما دربارۀ‏‎ ‎‏ ‏


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 364
‏ ‏

‏غیر نماز، سکوت اختیار کرده است: «‏یا ایها الّذین آمنوا لا تقربوا الصّلاة و انتم سکاری‎ ‎حتّی تعلموا ما تقولون...‏» (سوره نساء، آیۀ 43)‏

‏و بالاخره در مرحلۀ نهائی با قاطعیت تمام می‏‎‎‎‏ فرماید: «‏یا ایّها الّذین آمنوا انّما‎ ‎الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشّیطان فاجتنبوه لعلّکم تفلحون‏» (سورۀ‏‎ ‎‏مائده، آیه 90)‏

‏باید توجه داشت که سورۀ نحل، از سوره‏‏‎ها‏‏ی مکی و سورۀ بقره اولین‏‎ ‎‏سورۀ مدنی و سورۀ نساء ششمین و سورۀ مائده آخرین سورۀ مدنی است که طبعاً‏‎ ‎‏از آخرین سوره های قرآن است.‏‎[6]‎‏ در دو مورد اخیر با جمله «‏یا ایها الذین آمنوا‏»‏‎ ‎‏شروع شده که حکایت از عامل معنوی ایمان برای پذیرش نهایی حکم می کند و‏‎ ‎‏آن در زمانی است که با انجام هجرت از مکه به مدینه، زمینه‏‏‎ها‏‏ی فکری برای‏‎ ‎‏پذیرش حکم نهایی و نیز با تأسیس حکومت اسلامی، زمینه اجرای آن فراهم‏‎ ‎‏آمده است.‏

 ـ تشریع جهاد

‏شکی نیست که یکی از حیاتی‏‏‎ترین مسائل جامعۀ اسلامی، مسألۀ جنگ و‏‎ ‎‏جهاد با دشمن است، امّا چنین نیست که بدون زمینه سازی لازم و فراهم شدن‏‎ ‎‏شرایط زمانی و مکانی مناسب، مسلمانان را موظف به جنگیدن با دشمن‏‎ ‎‏کرده باشد، بلکه براساس آنچه از قرآن کریم دانسته می شود، تشریع این مسأله‏‎ ‎‏در مراحلی چند صورت گرفته است. این در حالی است که مسلمین تا زمانی که‏‎ ‎‏در مکه بودند و از نظر عِدّه و عُدّه کمبود داشتند، حتی مجاز به دفاع از خود نیز‏‎ ‎‏نبودند و تنها مأمور به صبر و شکیبایی بودند و تشریع مسألۀ جهاد، پس از هجرت‏‎ ‎‏و نیرو گرفتن مسلمانان و با تطور خاص انجام گرفت.‏

‏مرحلۀ اول: اذن دفاع. قرآن می‏‎‎‎‏ فرماید: «‏اذن للّذین یقاتلون بانّهم ظلموا...‏»‏‎ ‎‏(سوره حج، آیۀ 39).‏

‏مرحلۀ دوم: عقب راندن معترضین. در این مرحله ماموریت داده می شود‏‎ ‎‏ ‏


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 365
‏ ‏

‏تا کسانی را که قصد تعرّض به مسلمین دارند، عقب رانند، اما وارد جنگ‏‎ ‎‏نشوند. در قرآن چنین آمده است: «‏فان لم یعتزلو کم و یلقوا الیکم السّلم و یکفّوا ایدیهم‎ ‎فخذوهم و اقتلوهم حیث ثقفتموهم...‏» (سورۀ نساء، آیۀ 91).‏

‏مرحلۀ سوم: پیکار با دشمنان نزدیکتر. در این مرحله به مسلمین دستور‏‎ ‎‏داده شد تا به دشمنان نزدیکتر که ممکن است به حوزه مسلمانان هجوم آورند‏‎ ‎‏حمله کنند؛ آنجا که می‏‎‎‎‏ فرماید: «‏یا ایّها الّذین آمنوا قاتلوا الّذین یلونکم من الکفار و لیجدوا‎ ‎فیکم غلظة...‏» (سورۀ توبه، آیۀ 123).‏

‏مرحله چهارم: جنگ تمام عیار. در این مرحله به مومنان دستور می دهند که‏‎ ‎‏باید با دشمن، جنگ کرد، و با همه کفار دور و نزدیک ولو اینکه قصد جنگ نیز‏‎ ‎‏نداشته باشند (حتی اگر پیمان صلح نیز بسته باشند) جنگید. در آیات زیر چنین آمده است:‏

‏«‏و قاتلوهم حتّی لا تکون فتنة...‏» (سوره بقره، آیۀ 193)؛ «‏فاقتلوا المشرکین حیث‎ ‎وجد تموهم و خذوهم و احصروهم و اقعدوا لهم کلّ مرصد...‏» (سورۀ توبه، آیۀ 5)؛‏

‏آن گونه که در مرحلۀ سوم آمده بود، جنگ تمام عیار متوقف بر زمان تحقق‏‎ ‎‏غلظت (خشونت) است که کنایه از شجاعت، استقامت و شدت عمل است، تا‏‎ ‎‏اینکه دشمن در درون خود احساس برتری نکند، اما در زمانی که امت اسلام‏‎ ‎‏بدین درجه نرسیده است، لازم بود که مراحل قبلی اجراء شود. از سوی دیگر‏‎ ‎‏در مرحلۀ سوم و چهارم، خطاب با تعبیر «‏یا ایها الذین آمنوا‏» آمده که از‏‎ ‎‏زمینه سازی لازم در خود مومنان و مسلمانان نیز حکایت می کند.‏

تتمه: جنگ با اهل کتاب 

‏در مرحلۀ چهارم از تشریع جهاد که جنگ تمام عیار با همه کفار و مشرکان‏‎ ‎‏است و بالطبع عکس‏‏‎العمل آنها یا گرویدن به اسلام و ایمان آور‏‏دن است و یا‏‎ ‎‏جنگیدن و نابود شدن، یک استثناء دارد که خود عاملی دیگر در تغییر احکام است‏‎ ‎‏و آن اینکه اهل کتاب با یک درجه ارفاق، به علت انتسابشان به کتب آسمانی و‏‎ ‎‏انبیای الهی، می توانند راه سوم، یعنی پرداخت جزیه (مالیات مخصوص) را‏‎ ‎


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 366
‏ ‏

‏انتخاب کرده و در سایۀ حکومت اسلامی با رعایت مقررات در صلح و آرامش‏‎ ‎‏زندگی کنند. قرآن می‏‎‎‎‏ فرماید:‏

‏«‏قاتلوا الّذین لا یؤمنون بالله و لا بالیوم الآخر و لا یحرّمون ما حرّم الله و رسوله و لا یدینون‎ ‎دین الحّق من الّذین اوتوا الکتاب حتّی یعطوا الجزیة عن یدوهم صاغرون‏» (سورۀ توبه،‏‎ ‎‏آیۀ 29)؛ با کسانی از اهل کتاب که ایمان به خدا، و نه به روز جزا دارند، و نه‏‎ ‎‏آنچه را خدا و رسولش تحریم کرده، حرام می شمرند و نه آیین حق را می پذیرند،‏‎ ‎‏پیکار کنید تا زمانی که جزیه را به دست خود با خضوع و تسلیم بپردازند.‏

 

(3 ـ 1) جایگزینی احکام به مرور زمان 

‏یکی از مواردی که موج‏‏ب تطور و تحول احکام به ش‏‏یوه تدریج می شود،‏‎ ‎‏مسألۀ جایگزینی احکام است، که گاهی براساس نسخ انجام می شود و گاه بر‏‎ ‎‏اساس حکم موقت و محدود. در مورد تفاوت میان نسخ و موقت گفته اند: نسخ‏‎ ‎‏یعنی زایل کردن حکمی که به حسب ظاهر اقتضای دوام دارد و جایگزین کردن‏‎ ‎‏حکمی دیگر به ‏‏نحو‏‏ی که قابل جمع نباشد‏‎[7]‎‏، اما موقت و محدود یعنی زایل کردن‏‎ ‎‏حکمی که از ابتدا دارای مدت مشخص و محدود به زمان خاص بوده که با به‏‎ ‎‏پایان رسیدن زمان آن، حکمی دیگر جای آن را می گیرد‏‎[8]‎‏.‏

‏با قطع نظر از اصل مسألۀ نسخ و حکم موقت و تعداد آیات و احکام این‏‎ ‎‏چنینی، تنها به عنوان کل جایگزینی حکم اشاره می شود، خواه از مصادیق نسخ‏‎ ‎‏باشد یا از مصادیق تحدید. از جمله موارد جایگزینی احکام در قرآن می توان به‏‎ ‎‏امور زیر اشاره کرد:‏

‏ ـ ‏مجازات زناکار 

‏قرآن می‏‎‎‎‏ فرماید: «‏واللاّتی یأتین الفاحشة من نسائکم فاستشهدوا علیهن اربعة منکم‎ ‎فان شهدوا فامسکوهنّ فی البیوت حتّی یتوفّاهنّ الموت او یجعل الله لهنّ سبیلاً‏» (سورۀ نساء‏‎ ‎‏آیۀ 10)؛ زنانیکه عمل ناشایست مرتکب شوند چهار شاهد مسلمان بر آنها‏‎ ‎‏ ‏


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 367
‏ ‏

‏بخواهید. چنانچه شهادت دادند، در این صورت آنان را در خانه نگهدارید تا‏‎ ‎‏زمان عمرشان به پایان رسد یا خدا برای آنها راهی بنماید.‏

‏آیه اشاره دارد به مجازات زنان شوهرداری که آلوده به فحشا می شوند و‏‎ ‎‏دستور می دهد آنها را در خانه‏‏‎ها محبوس سازید تا مرگ انها فرا رسد و یا اینکه‏‎ ‎‏خداوند راهی برای آنها قرار دهد. این دستور بعداً لغو و حکم جدید که رجم و‏‎ ‎‏سنگسار نمودن بود، جایگزین آن گردید. این مسأله خواه مصداق نسخ باشد یا از‏‎ ‎‏قبیل حکم موقت، آنچه مهم است اینکه حبس ابد دستخوش تغییر و‏‎ ‎‏تحول گردید. از این  ‏‏‎‏‏ رو آن را لغو و حکم دیگری تشریع شد.‏

 ـ نجوا و صدقه 

‏در سوره مجادله در دو آیه متوالی دو حکم متفاوت وجود دارد؛ یکی دادن‏‎ ‎‏صدقه برای عمل نجوا با پیامبر (ص) و دیگر لغو همین دستور؛ چرا که در آیه اول‏‎ ‎‏می‏‎‎‎‏ فرماید: «‏یا ایّها الّذین آمنوا اذا ناجیتم الرّسول فقدمّوا بین یدی نجواکم صدقة...‏» (سورۀ‏‎ ‎‏مجادله، آیۀ 12) و در آیۀ دوم حکمی دیگر جایگزین این کرده و می‏‎‎‎‏ فرماید: «‏ءاشفقتم‎ ‎ان تقدّموا بین یدی نجواکم صدقات فاذ لم تفعلوا و تاب الله علیکم...‏» (مجادله، آیه 13).‏

‏از اینکه در آیۀ دوم می‏‎‎‎‏ فرماید: «‏و تاب الله علیکم‏» معلوم می شود که حکم‏‎ ‎‏وجوبی بوده که انجام ندادنش، گناه محسوب می شده و چون ساحت قدس ربوبی‏‎ ‎‏از لغو و عبث مبرّاست، پس ممکن است تشریع حکم اول جهت آزمودن افراد‏‎ ‎‏ثروتمندی بوده که با سؤالهای مکرر خود، مزاحم پیامبر می شدند و بر این اساس‏‎ ‎‏در آغاز، حکمی موقت صادر شد و سپس لغو گردید.‏

 ـ آیات عفو و صفح و برخورد با اهل کتاب 

‏همانگونه که قبلاً اشاره شد، قرآن کریم نسبت به اهل کتاب در دو زمان دو‏‎ ‎‏گونه برخورد دارد. ابتدا و قبل از تشریع حکم جنگ، دستور می دهد با آنها با‏‎ ‎‏عفو و گذشت برخورد شود: «‏ودّ کثیر من اهل الکتاب لو یردّونکم کفاراً حسداً من عند‎ ‎انفسهم من بعد ما تبیّن لهم الحقّ فاعفوا و اصفحوا حتّی یأتی الله بامره...‏» (سورۀ بقره،‏

 ‎

کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 368
‏ ‏

‏آیۀ 109)؛ بسیاری از اهل کتاب آرزو و میل دارند که شما را از ایمان به کفر‏‎ ‎‏برگردانند، به سبب رشک و حسدی که بر ایمان شما برند، بعد از آنکه حق بر‏‎ ‎‏آنها آشکار گردیده؛ پس اگر از آنها به شما ستمی رسید در گذرید و مدارا کنید تا‏‎ ‎‏هنگامی که فرمان خدا برسد.‏

‏در زمان دیگر دستور برخورد و پیکار با آنها را می دهد و با یک درجه ارفاق‏‎ ‎‏بر خلاف ملحدین که مخیّر بین دو امر اسلام و جنگ هستند آنها را بین سه چیز‏‎ ‎‏اسلام، جنگ و پرداخت جزیه مخیر می سازد و می‏‎‎‎‏ فرماید: «‏... حتّی یعطوا الجزیة‎ ‎عن یدوهم صاغرون...‏» (سورۀ بقره، آیۀ 29)؛ با آنها قتال و کارزار کنید تا آنکه با‏‎ ‎‏ذلت و تواضع به اسلام جزیه دهند.‏

 ـ تغییر قبله 

‏یکی دیگر از مواردی که می توان به عنوان تحوّل در احکام قلمداد نمود،‏‎ ‎‏مسألۀ تغییر قبله از بیت‏‏‎المقدس به طرف کعبۀ معظمه در شهر مکه است. قرآن‏‎ ‎‏می‏‎‎‎‏ فرماید: ‏

‏«‏قد نری تقلّب وجهک فی السّماء فلنولینّک قبلة ترضیها فولّ وجهک شطر المسجد‎ ‎الحرام و حیث ما کنتم فولّوا وجوهکم شطره...‏» (سورۀ بقره، آیۀ 143)؛ ما‏‎ ‎‏توجه ترا به آسمان به انتظار وحی و تغییر قبله بنگریم و البته روی تو به قبله‏‏‎ای که‏‎ ‎‏بدان خوشنود شوی بگردانیم، پس روی کن به طرف مسجدالحرام و شما‏‎ ‎‏مسلمین نیز هر کجا باشید روی بدان جانب کنید.‏

‏پیامبر اسلام مدت سیزده سال پس از بعثت در مکه و چند ماه بعد از هجرت‏‎ ‎‏در مدینه به طرف بیت‏‏‎المقدس نماز می خواند، ولی بعد از آن، قبله تغییر یافت و‏‎ ‎‏مسلمانان مأمور شدند که به سوی کعبه نماز بگذارند.‏

‏از تدبر در آیات مربوط به تغییر قبله چنین استنباط می شود که دو عامل‏‎ ‎‏ظاهری و یک عامل پنهانی منشاء این تغییر و تحول بوده است.‏

‏عامل پنهانی اینکه قرار دادن بیت‏‏‎المقدس به عنوان قبلۀ نخستین مسلمین یک‏‎ ‎


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 369
‏ ‏

‏امر آزمایشی بوده، چرا که قرآن می‏‎‎‎‏ فرماید: «‏و ما جعلنا القبلة الّتی کنت علیها الاّ لنعلم‎ ‎من یتّبع الرّسول...‏» (سورۀ بقره، آیۀ 143)؛ ما آن قبله‏‏‎ای که ‏‏قبلاً بر آن بودی، تنها‏‎ ‎‏برای این قرار دادیم که افرادی که از پیامبر پیروی می کنند مشخص شوند.‏

‏و اما دو عامل ظاهری عبارتند از:‏

‏1 ـ سرزنشهای قوم یهود مبنی بر اینکه مسلمانان قبله مستقلی ندارند و از این‏‎ ‎‏جهت تابع یهودند؛ از این روست که قرآن می‏‎‎‎‏ فرماید: «‏و ما بعضهم بتابع قبلة بعض...‏»‏‎ ‎‏(سورۀ بقره، آیۀ 145).‏

‏2 ـ جلب رضایت پیامبر. خدای سبحان برای رضایت و خشنودی پیامبر‏‎ ‎‏جهت قبله را تغییر داد و فرمود: «‏فلنو لّینک قبلة ترضیها...‏» (سورۀ بقره، آیۀ 144).‏

نکته:

‏تحول و تغییری که در مسألۀ قبله روی داد، نه از سنخ تغییر ‏‏حکم است و نه‏‎ ‎‏از سنخ تغییر موضوع، بلکه صرفاً تغییر مصداق است، چرا که نه اصل لزوم‏‎ ‎‏توجه به قبله تغییر کرده و نه کعبه و بیت‏‏‎المقدس متحول شده‏‏ اند؛ تنها جهت با‏‎ ‎‏حفظ همه شرایط تغییر نموده است و مصداق قبله مسلمین که تا چندی قبل‏‎ ‎‏بیت‏‏‎المقدس بوده، به کعبه تغ‏‏ییر یافته ‏‏است. مو‏‏یّد این سخن تعابیری است که‏‎ ‎‏در روایات وجود دارد از قبیل: ‏فَحَوِلِّ وجهه الی الکعبه، و حول من خلفه‎ ‎وجوهم صرف الی الکعبة، ان القبله قد‏ ‏صرفت و تحولوا‏.‏‎[9]‎

‏البته اشکالی ندارد که این تغییر را نیز از نوع نسخ در احکام بدانیم، و‏‎ ‎‏بگوییم: شارع مقدس حکم وجوب توجه به بیت‏‏‎المقدس را به عنوان قبله ـ که‏‎ ‎‏به تأسیس یا به امضاء تشریع کرده بود ـ برداشت و حکمی دیگر یعنی وجوب‏‎ ‎‏توجه به کعبه را جایگزین آن کرد و به این ترتیب حکم قبلی نسخ گردید.‏

 

کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 370
 

گفتار دوّم عامل انعطاف در احکام

‏دسته دوم از عوامل دگرگونی احکام، عامل انعطاف است که خود بر دو‏‎ ‎‏قسم است: یک قسم قواعد کلی هستند که در بسیاری از احکام جاری می شود؛‏‎ ‎‏و قسم دوم اموری هستند که در مسائل خاصی کاربرد دارند.‏

 

(1 ـ 2) قواعد کلی

 ـ عسر و عرج 

‏قرآن کریم در مواردی چند از جمله بعد از تشریع تیمم و روزه و جهاد، به‏‎ ‎‏قانون نفی عسر و حرج اشاره کرده است که مسلم ناظر به این موارد انگشت شمار‏‎ ‎‏نیست، بلکه یک قانون عمومی است که نسبت به بسیاری از احکام اسلامی‏‎ ‎‏اجرا می شود و مفاد آن این است که اگر در جایی حکمی تولید مشقت شدید‏‎ ‎‏کند، موقتاً برداشته می شود و حکمی دیگر جایگزین آن می شود.‏

‏از جمله آیات قرآنی که بر نفی عسر و حرج دلالت دارد عبارت است از:‏

‏1 ـ ‏لا یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر‏» (سورۀ بقره، آیۀ 85)‏

‏2 ـ «‏ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج‏» (سورۀ مائده، آیۀ 6)‏

‏3 ـ «‏و ما جعل علیکم فی الدّین من حرج‏» (سورۀ حج، آیۀ 78)‏

 ـ تقیه و اکراه 

‏در بسیاری از موارد ضرورت ایجاب می کند که شخص با ایمان و صاحب‏‎ ‎‏عقیده، برای رسیدن به هدفهای بزرگ، از موضوعات کوچک و کم اهمیت‏‎ ‎‏چشم پوشی کند. این گونه برخورد که نوعی تاکتیک حساب شده، به شمار‏‎ ‎‏می رود نه عکس‏‏‎العمل حاکی از ضعف و ترس، تقیه نامیده می شود. تقیه در‏‎ ‎‏فرهنگ اسلامی و مخصوصاً در قاموس شیعه از جایگاه رفیعی برخوردار است و‏‎ ‎‏به صورت یک قانون کلی و فراگیری در آمده است.‏

‏ ‏

کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 371
‏ ‏

‏قرآن کریم به این حقیقت اشاره کرده و می‏‎‎‎‏ فرماید: «‏و من کفر بالله من بعد ایمانه‎ ‎الاّ من اکره و قلبه مطمئنّ بالایمان...‏» (سورۀ نحل، آیۀ 106)‏

‏بدیهی است اجرای قانون تقیه مستلزم یک سلسله تغییر و تحول در وظایف‏‎ ‎‏عملی است، چرا که زمان و یا مکان ایجاب می کند که انسان از اظهار عقیده‏‎ ‎‏واقعی خود امتناع ورزد و یا بر خلاف مذهب خود عمل کند، بدین معنا که‏‎ ‎‏وظیفه‏‏‎ای را که در مکان و یا زمان غیر تقیه دارد، در زمان و مک‏‏ان تقیه دستخوش‏‎ ‎‏تحول می شود و وظیفه دیگری به او محول می شود.‏

 ـ اضطرار 

‏از جمله مواردی که گاه موجب تغییر حکم می شود، مسألۀ اضطرار است‏‎ ‎‏که قرآن کریم به دنبال بیان غذاهای حرام و ممنوع بدان اشاره کرده است؛‏‎ ‎‏خداوند در سورۀ مائده می‏‎‎‎‏ فرماید: «‏حرّمت علیکم المیتة و الدّم و لحم الخنزیر و ما اهّل لغیر‎ ‎الله به و المنخنقة و الموقوذة و المتردیّة و النّطیحة و ما اکل السّبع الاّ ماذکّیتم و ما ذبح علی النّصب‎ ‎و ان تستقسموا بالازلام ذلکم فسق الیوم... فمن اضطرّ فی مخمصة غیر متجانف لاثم فانّ الله‎ ‎غفور رحیم‏» (سورۀ مائده، آیۀ 3). «برای شما مومنان گوشت مردار و خون و‏‎ ‎‏خوک و آن ذبیحه‏‏‎ای که به نام غیر خدا کشتند، همه حرام شد و نیز حرام است هر‏‎ ‎‏حیوانی که به خفه کردن یا به چوب زدن یا از بلندی افتادن یا به شاخ زدن به هم‏‎ ‎‏بمیرند و نیز نیم خوردۀ درندگان، جز آنکه قبلاً تزکیه کرده باشید. همچنین‏‎ ‎‏حرام است حیوانی را که برای بتان می کُشید و همچنین آن را که به تیرها قسمت‏‎ ‎‏می کنید ـ که این کار فسق است _... پس هر گاه کسی در زمان گرسنگی شدید و‏‎ ‎‏مفرط از روی اضطرار، نه به قصد گناه چیزی از آنچه حرام شده مرتکب شود،‏‎ ‎‏حق بر او سخت نگیرد که خداوند بر خلق بخشیده و مهربان است».‏

‏از آنجا که گاه ضرورتهایی پیش می آید که انسان برای حفظ جان خویش‏‎ ‎‏مجبور است از بعضی از غذاهای حرام استفاده کند، قرآن نیز در برخی آیات آن‏‎ ‎‏را استثنا کرده و فرموده است: «‏فمن اضطرّ فی مخمصة‏»، کسی که مجبور شود‏‎ ‎


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 372
‏ ‏

‏برای نجات جان خویش، از آنها بخورد گناهی بر او نیست مشروط بر دو شرط:‏

‏1 ـ در مخمصه قرار گرفتن؛ یعنی نیاز شدید و غیر قابل تحمل.‏

‏2 ـ غیر متجانف باشد؛ یعنی اینکه به قصد گناه نباشد چنانکه در جای دیگر‏‎ ‎‏می‏‎‎‎‏ فرماید: «‏غیر باغ و لا عاد‏» قصد لذتجویی و تجاوز از حد نداشته باشد.‏

‏اگر این دو شرط محقق شد، حرمت اکِل غذای ممنوع به حلیّت مبدل می شود.‏

 

(2 ـ 2) احکام بدلی و تخییری 

 ـ احکام بدلی 

‏تکالیفی که خداوند سبحان بر بندگان مؤمن خود واجب کرده است، تنها در‏‎ ‎‏حیطه قدرت فرد به او محوّل می شود، به گونه ای که در شرایط سخت و دشوار‏‎ ‎‏می توان وظیفۀ اصلی و اولی را رها کرد و به سراغ وظیفۀ بدلی و جایگزینی رفت.‏‎ ‎‏یکی از مصادیق بارز حکم بدلی که قرآن بدان اشاره دارد، مسألۀ تیمم است:‏

‏«‏یا ایّها الّذین آمنوا اذا قمتم الی الصّلوة فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق و امسحوا‎ ‎برؤسکم و ارجلکم الی الکعبین وان کنتم جنباً فاطّهّروا وان کنتم مرضی او علی سفر او جاء‎ ‎احد منکم من الغائط اولا مستم النّساء فلم تجدوا ماء فتیمّموا صعیداً طیّبا فامسحوا بوجوهکم‎ ‎و ایدیکم منه...‏»  (سورۀ مائده، آیه 6). ‏

‏اگر چه وظیفۀ اولیۀ شخص نمازگزار، تحصیل طهارت مائیه، یعنی وضو و‏‎ ‎‏غسل است، اما در صورتی که ـ به هر شکلی ـ مقدور نباشد (فقدان آب، زیان و‏‎ ‎‏ضرر، کمبود وقت...) باید به جای وضو و غسل، به طهارت ترابیه، یعنی تیمّم‏‎ ‎‏روی آورد و بدل از وضو کند، با این وصف روشن می شود که با عُروض‏‎ ‎‏مشکلاتی برای مکلف وظیفۀ اولیه و اصلی مبدل به وظیفۀ دیگری می شود.‏

 ـ احکام تخییری

‏برخی از احکام اسلامی از آغاز توأم با تخییر و همراه با اختیار شخص‏‎ ‎‏مکلف تشریع شده است؛ بدین معنی که فرد از ابتدا می تواند یکی از چند مورد را‏‎ ‎‏ ‏


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 373
‏ ‏

‏انتخاب کند و از این رو ممکن است دو نفر در شرایط مساوی به دو شکل‏‎ ‎‏عمل کنند و وظایف آنها متفاوت باشد. از جمله این امور کفارات است که قرآن‏‎ ‎‏به تعدادی از آنها از جمله کفارۀ سوگند، کفاره صید در حال احرام و کفاره قتل‏‎ ‎‏اشاره کرده است. خداوند دربارۀ کفاره سوگند می فرماید: «‏لا یواخذکم الله باللّغو‎ ‎فی ایمانکم و لکن یواخذکم بما عقدتم الایمان فکفّارته اطعام عشرة مساکین من اوسط‎ ‎ماتطعمون اهلیکم او کسوتهم او تحریر رقبة، فمن لم یجد فصیام ثلثة ایّام ذلک کفارة ایمانکم‎ ‎اذا حلفتم‏»  (سورۀ مائده، آیۀ 89)؛ خداوند شما را به خاطر سوگندهای لغو و بیهوده‏‎ ‎‏مواخذه نمی کند، امّا برای آن سوگندی که با قصد و ارادۀ جدی یاد شود، مواخذه‏‎ ‎‏خواهد کرد و کفارۀ آن سوگند طعام دادن به ده فقیر از طعامهای متداول خود، یا‏‎ ‎‏پوشاندن جامه بر آنهاست و یا آزاد کردن یک برده است، و هر کس توانایی آن را‏‎ ‎‏ندارد، سه روز روزه بگیرد. این کفاره سوگندهایی است که یاد می کنید.‏

‏همان طور که ملاحظه می شود قرآن دستور می دهد برای شکستن سوگندهای‏‎ ‎‏حدی باید کفاره داد. در ابتدا یکی از سه چیز اطعام، لباس و آزادی برده، ‏‎ ‎‏مطرح است و اگر هیچ کدام مقدور نشد، سه روز روزه بگیرد. یعنی هم انعطاف در‏‎ ‎‏اختیار یکی از امور سه گانه دارد و هم در جایگزینی روزه به جای آنها. بنابراین‏‎ ‎‏اگر چند نفر مرتکب شکستن سوگند خود شوند، در انجام کفاره ممکن است یکی از‏‎ ‎‏آنها اطعام کند، و دیگری لباس بدهد و سومی برده آزاد کرده و چهار می روزه بگیرد. ‏

‏مورد دیگری که می توان به نحوی جزء احکام تخییر قلمداد کرد که قرآن نیز‏‎ ‎‏بدان اشاره دارد، مسأله حقّ کیفر قاتل است که به اولیای مقتول واگذار شده است.‏

‏در کیفر کسی که مرتکب قتل عمد شده، گر چه انجام قصاص حق مسلّم‏‎ ‎‏برای اولیای مقتول است، اما اصرار و پافشاری بر انحصار یک راه نیست،‏‎ ‎‏چرا که ممکن است در برخی از موارد (فرضاً بین افراد فامیل) اجبار اولیای مقتول‏‎ ‎‏بر قصاص، باعث ایجاد داغ تازه ای بر آنها شود. از این رو، این حکم با تخفیف‏‎ ‎‏الهی این امکان را یافته که تبدیل به عفو با پرداخت دیه مبدل گردد. قرآن می فرماید:‏

‏ ‏

کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 374
‏ ‏

‏«‏یا ایّها الّذین آمنوا کتب علیکم القصاص فی القتلی... فمن عفی له من اخیه شئ فاتّباع‎ ‎بالمعروف و اداء الیه باحسان ذلک تخفیف من ربّکم و رحمة...‏»  (سورۀ بقره، آیۀ 178)؛ ‏‎ ‎‏ای کسانی که ایمان آورده اید، حکم قصاصِ کشتگان بر شما معین شد... و چون‏‎ ‎‏قاتل از صاحب خود که برادر دینی اوست، بخواهد که در گذرد، بدون دیه یا با‏‎ ‎‏گرفتن دیه، این کاری است نیکو، تا دیه را در کمال رضا و خشنودی ادا کند. این‏‎ ‎‏حکم تخفیفی است که خداوند به فضل و رحمت خود قرار داده است.‏

‏نکتۀ قابل توجه اینکه، اختیار در این مورد به دست مُجرِم نیست، بلکه به‏‎ ‎‏دست اولیای مقتول است که می توانند یکی از این چند راه را انتخاب کنند.‏

 

(3 ـ 2) زمان و مکان و اختلاف حکم

 ـ تخفیف در تکالیف و معافیت از انجام وظیفه

‏در میان احکام اسلامی به وظایفی بر می خوریم، که با تأثّر زمان یا مکان و در‏‎ ‎‏شرایط سخت و دشوار، در کمیت و کیفیت تخفیف می یابد؛ بدین معنی که‏‎ ‎‏مقداری از وظایف محوّله از دوش شخص برداشته شده و یا به زمانی دیگر‏‎ ‎‏موکول می گردد و یا بکلی لغو می شود؛ برای مثال می توان به نماز خوف، نماز‏‎ ‎‏و روزۀ مسافر، روزه بیمار و... اشاره کرد. قرآن دربارۀ نماز خوف و نماز‏‎ ‎‏مسافر می فرماید: «‏و اذا ضربتم فی الارض فلیس علیکم جناح ان تقصروا من الصّلوة ان‎ ‎خفتم ان یفتنکم الذین کفروا...‏»  (سورۀ نساء، آیۀ 101 ). ‏

‏روشن است که در این آیه دو عنصر زمان و مکان ایفای نقش کرده و تأثیر‏‎ ‎‏خود را بر احکام بر جای گذارده اند؛ چرا که شخص مسافر در صورت تحقق‏‎ ‎‏شرایط سفِر شرعی می تواند نمازهای چهار رکعتی خود را، دو رکعت بخواند و‏‎ ‎‏بخواند. 9 یا رزمندۀ حاضر در میدان نبرد نیز نماز خود را به قصر ‏

‏قرآن دربارۀ مسافر و بیمار می فرماید: «‏و من کان مریضاً او علی سفرٍ فعدّة من ایّام‎ ‎اخر...‏»  (سورۀ بقره، آیۀ 185).‏

‏ ‏

کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 375
‏ ‏

‏همچنین دربارۀ افراد نابینا و لنگ و بیمار در وظیفه جهاد می فرماید: «‏لیس‎ ‎علی الاعمی حرج و لاعلی الاعرج حرج و لاعلی المریض حرج...‏» (سورۀ فتح، آیۀ 17 ). ‏

‏گر چه همۀ تکالیف مشروط به قدرت و توانایی است و این از شروط عمومی‏‎ ‎‏است، امّا به خاطر ویژگیهایی، آن را در امر جهاد بیان فرموده است؛ زیرا این‏‎ ‎‏سه عارضه (کوری، بیماری و شل بودن) باعث معافیت از جنگ می شود، ولی‏‎ ‎‏در سایر تکالیف حتی دفاع چندان تاثیر ندارد.‏

 ـ تفاوت در احکام به دلیل تغییر شرایط 

‏قرآن کریم در سورۀ انفال در دو آیه متوالی، دو حکم متفاوت دربارۀ برابری‏‎ ‎‏نیروهای جنگی اسلام با دشمن صادر می کند. ابتدا می فرماید: «‏یا ایّها النبیّ حرّض‎ ‎المؤمنین علی القتال ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مأتین و ان یکن منکم مائة یغلبوا الفا‎ ‎من الّذین کفروا...‏» ( سورۀ انفال، آیۀ 65 ).‏

‏از تعبیر «‏حرض المومنین‏» در آیه معلوم می شود که حکم در آیه، وجوبی‏‎ ‎‏است؛ بدین معنی که دستور می دهد با دشمنان خود بجنگید، حتی اگر ده برابر‏‎ ‎‏شما باشند، چرا که بیست نفر شما در برابر دویست نفر و صد نفر شما در برابر‏‎ ‎‏هزار نفر از آنهاست.‏

‏در آیۀ دوم با چند درجه ارفاق، حکم اول را لغو و به نسبت دو برابر‏‎ ‎‏تنزل می دهد و می فرماید: «‏الآن خفّف الله عنکم و علم انّ فیکم ضعفاً فان یکن منکم مائة‎ ‎صابرة یغلبوا مأتین و ان یکن منکم الف یغلبوا الفین باذن الله و الله مع الصّابرین...‏» (سورۀ‏‎ ‎‏انفال، آیۀ 66)؛ اکنون خدا بر شما تخفیف داد و در حکم جهاد آسان گرفت و‏‎ ‎‏دانست که در شما ضعف (جسمی و یا ایمانی) راه یافته و یک نفر شما می تواند با‏‎ ‎‏ده نفر برابری کند، پس اگر صد نفر صبور باشید بر دویست نفر و اگر هزار نفر‏‎ ‎‏باشید بر دو هزار نفر غالب خواهید شد.‏

‏بر اساس آیۀ دوم پیکار با کفار، تا نسبت دو برابر واجب است، اما اگر این‏‎ ‎‏نابرابری به بیش از این حد برسد، جنگ واجب نیست.‏

‏ ‏

کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 376
‏ ‏

‏ملاحظه: اگر در نسخ شدن آیه اول به وسیله آیه دوم مناقشه شود، حداقل‏‎ ‎‏تغییر و تحول حکم به خاطر تغییر شرایط از قبیل بروز ضعف و ناتوانی، غیر قابل‏‎ ‎‏انکار است؛ بدین معنا که تا مسلمانان توانمند و قدرتمند هستند (تا نابرابری به‏‎ ‎‏نسبت به یک دهم را تحمّل کنند) وظیفه جنگیدن دارند، اما اگر زمانی ضعف و‏‎ ‎‏سستی عارض شد، تا نابرابری به نسبت یک دوم چنین وظیفه‏‏‎ای دارند.‏

 ـ انواع حج و تاثیر مکان 

‏به نظر می رسد یکی از مصادق بارز تاثیر مکان د‏‏ر تشر‏‏یع احکام اسلامی،‏‎ ‎‏تنوع حج باشد که نسبت به ساکنین و نزدیکان به مسجدالحرام و سایر مسلمانان‏‎ ‎‏متفاوت است؛ چرا که برای ساکنین و نزدیکان به مسجد الحرام تا فاصلۀ ‏‎ ‎‏دوازده میلی (چهار فرسخ) از هر طرف، حج قِران و افِراد واجب شده و برای‏‎ ‎‏دیگران که از این محدوده، بیر‏‏ونند، حج تمتّع تشر‏‏یع شده است. این مسأله در‏‎ ‎‏کتب فقهی بتفصیل مورد بحث قرار گرفته است‏‎[10]‎‏. قرآن نیز به این حقیقت اشاره دارد و می‏‎‎‎‏ فرماید:‏

‏«‏و اتّموا الحجّ و العمرةلله فان احصرتم فما استیسر من الهدی و لا تحلقوا رؤسکم حتّی یبلغ‎ ‎الهدی محلّه... ذلک لمن لم یکن اهله حاضری المسجد الحرام...‏» (سورۀ بقره، آیۀ 196)؛‏‎ ‎‏همه اعمال حج و عمره را برای خدا به پایان رسانید و اگر ترس و منعی پیش آمد،‏‎ ‎‏قربانی را که کاری آسان است، بجا آورید و سر متراشید، تا آنگاه که قربانی شما‏‎ ‎‏به محل ذبح برسد... این برای کسانی است که خانواده او ساکن و نزد‏‎ ‎‏مسجدالحرام (اهل مکه و اطراف آن) نباشد.‏

‏پیداست که تشریع حج قِران و اِفراد برای ساکنین مکه صرفاً به خاطر ویژگی‏‎ ‎‏مکانی است، هر چند در بعضی از اعمال، از حج و عمره تمتع سخت تر و در‏‎ ‎‏برخی از موارد آسانتر باشد. ضمناً باید توجه داشت که اصل مشروط بودن حج به‏‎ ‎‏استطاعت (بر خلاف برخی دیگر از احکام عبادی)، خود نوعی از عوامل تغییر و‏‎ ‎‏تحوّل فردی در احکام منسوب می شود؛ بدین معنی که به خاطر یک سلسله‏‎ ‎‏ ‏


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 377
‏ ‏

‏شرایط خاص در تکلیف، انجام حج شامل افرادی می شود که دیگران از انجام‏‎ ‎‏آن معاف هستند.‏

 

گفتار سوم عامل اراده

‏دستۀ دیگر از عوامل تغییر حکم و تبدیل وظیفه، اموری هستند که با اراده و‏‎ ‎‏تصمیم انسان به وجود می آید و به وسیلۀ آنها می تواند چیزی را که بر او‏‎ ‎‏واجب نشده و بطور حتم از او خواسته نشده، با اراده و تصمیم در قالب یکی از‏‎ ‎‏آن امور بر خود واجب و لازم کند. عهد و نذر و قَسَم از جملۀ آنهاست؛ چرا که‏‎ ‎‏انسان می تواند به وسیلۀ قَسَم و یا عهد و...، مباحی را حرام و یا واجب سازد،‏‎ ‎‏مستحبی را واجب، یا مکروهی را بر خود حرام کند؛ مثلاً اگر خواندن نماز‏‎ ‎‏شب مستحب است، می توان با سوگند آن را واجب کرد و اگر مصرف غذایی‏‎ ‎‏مکروه باشد، می توان آن را بر خود حرام کرد.‏

 

(1 ـ 3) سوگند 

‏خداوند در قرآن کریم به سوگند (یمین) اشاره کرده و می‏‎‎‎‏ فرماید: «‏یا ایّها النّبیّ‎ ‎لم تحرّم ما احلّ الله لک...‏» (سورۀ تحریم، آیۀ 1)‏

‏از تعبیر «‏لم تحرّم ما احلّ‏» بخوبی روشن است که پیامبر و یا هر فرد‏‎ ‎‏دیگری، می تواند چیز حلالی را بر خود حرام سازد و خود را از استفادۀ از آن‏‎ ‎‏محروم سازد. جالب اینکه بر اساس تشریع کفاره، می تواند واجب و یا حرامی‏‎ ‎‏که خود ساخته، مجدداً از وجوب و یا حرمت خارج ساخته و به حال طبیعی آن‏‎ ‎‏برگرداند، چرا که فرمود: «‏قد فرض الله لکم تحلّة ایمانکم...‏» (سورۀ تحریم، آیۀ 2)؛‏‎ ‎‏خداوند بر شما حکم کرد که سوگندهای خود را به وسیلۀ کفاره بگشایید و آن را بشکنید.‏

‏باید توجه داشت که آنچه در آیۀ شریفه، خطاب به پیامبر آمده که «‏لم تحرم‏»‏‎ ‎


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 378
‏ ‏

‏یک عتاب و سرزنش نیست، بلکه نوعی شفقت و دلسوزی است که خداوند‏‎ ‎‏نسبت به پیامبرش دارد. به تعبیر دیگر می‏‎‎‎‏ فرماید: چرا خود را به زحمت می اندازی.‏

‏ناگفته نماند که اساساً سوگند یاد کردن و تبدیل مستحب به واجب و مکروه به‏‎ ‎‏حرام، خلاف اصل اولیّه است. از این روست که قرآن در جای دیگر می‏‎‎‎‏ فرماید:‏‎ ‎‏«‏یا ایّها الّذین آمنوا لا تحرّموا طیّبات ما احلّ الله لکم...‏» (سورۀ مائده، آیۀ 87)‏

 

(2 ـ 3) نذر 

‏نذر نیز مانند سوگند، عاملی است که می تواند باعث دگرگونی وظیفۀ‏‎ ‎‏شخصیِ مکلف شود، مثلاً روزه، زیارت و صدقه ای که در اصل مستحب است،‏‎ ‎‏به وسیلۀ نذر به روزه و زیارت و صدقۀ واجب مبدل می شود. قرآن با اشاره ای‏‎ ‎‏کوتاه به نذر، وفا کنندگان به مفاد آن را ستوده و آن را جزء ارزشهایی دانسته که‏‎ ‎‏انسان را به مقام ابرار می رساند: «‏یوفون بالنذر... و یخافون یوماً کان شرّه‎ ‎مستطیراً...‏» (سورۀ انسان، آیۀ 7)؛ بندگان به نذر خود وفا می کنند و از قهر خدا‏‎ ‎‏در روزی که شر و سختیش همه اهل محشر را فراگیرد، می ترسند.‏

نتیجه 

‏از مجموع آنچه گذشت می توان نتیجه گرفت که عواملی چون لزوم‏‎ ‎‏زمینه سازی و فراهم کردن شرایط برای پذیرش احکام، آزمودن افراد، جلب‏‎ ‎‏رضایت پیامبر، عسرو حرج، اکراه، تقیه، اضطرار، انعطاف در احکام، ویژگی‏‎ ‎‏مکانی و بالاخره عامل اراده و تصمیم، اجمالاً در تغییر و تحول احکام و یا تبدیل‏‎ ‎‏وظایف، نقش داشته، که برخی از آنها مخصوص عصر نزول و ابلاغ آیات بوده و‏‎ ‎‏تنها یک مرتبه اعمال شده است و برخی دیگر همچنان استمرار دارد و در این‏‎ ‎‏عصر و آینده نیز بدان عمل می شود و در حقیقت اصل تغییر و تحول خود به عنوان‏‎ ‎‏قانونی ثابت و لایتغیر در آمده است.‏

‏در پایان یادآوری این نکته ضروری می نماید که سنت تطوّر و تحوّل احکام و

‎ ‎‏ ‏

کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 379
‏ ‏

‏اصل تغییر و تبدیلِ وظایف که قرآن بدان اشاره دارد و اجمالاً آن را مورد تائید قرار‏‎ ‎‏داده است، بدین معنی نیست که مخاطبان قرآن نیز می توانند به این سنت‏‎ ‎‏تمسک جسته و خود نیز در احکام دخل و تصرف کرده و آن را در مدار تطور و‏‎ ‎‏دگرگونی قرار دهند و بهر قیمتی آن را با زمان و مکان تطبیق دهند؛ چرا که در این‏‎ ‎‏امر، مصالح و اسراری نهفته دارد که تنها شارع مقدس و متولیان معصوم امر‏‎ ‎‏شریعت می توانند بدان دست یابند. به دیگر سخن اگر قرآن از امری‏‎ ‎‏سخن گفته، به معنای اعطای جواز بر اقدام نیست؛ برای نمونه اگر هیچ دلیلی‏‎ ‎‏بر استحباب شروع کارها با «‏بسم الله...»‏ در دست نبود، آیا به صرف اینکه‏‎ ‎‏قرآن سوره‏‏‎هایش را با بسمله آغاز کرده، دلیل رجحان خواهد بود! و یا اگر قرآن‏‎ ‎‏عذاب معاندین و کفار را آتش جهنم می داند و مجازات اقوام سرکش گذشته را‏‎ ‎‏تدمیر شهرهایشان نقل می کند، این به معنای جواز بر اقدام به سران و حکام‏‎ ‎‏ممالک است تا آنها نیز اجراء کنند؟‏

 

پاورقی

کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 380

  • ـ از ظاهر آیه های 145، 150 و 154 سورۀ اعراف، چنین بر می آید که تورات یک جا بر حضرت موسی (ع) نازل شده است.
  • ـ ظن جاهلی: سورۀ ال عمران، آیۀ 154؛ حمیت جاهلی: سورۀ فتح، آیه 26؛ احکام جاهلی: سورۀ مائده، آیۀ 50 و بالاخره رفتار جاهلی: سورۀ احزاب، آیۀ 33.
  • ـ تفسیر نمونه، ج 5، ص 70.
  • ـ التمهید، ج 1، ص 134.
  • ـ تفسیر کشف الاسرار و عدة الابرار، ج 4، ص 364.
  • ـ تفسیر کبیر، ج 17، ص 195.
  • ـ التمهید، ج 1، ص 134.
  • ـ همان مآخذ.
  • ـ وسائل الشیعة، ابواب القبلة.
  • ـ جواهرالکلام، ج 18، ص 6.