زمان و مکان و تحول موضوعات احکام

زمان و مکان و تحوّل موضوعات احکام

سید علی شفیعی

‏ ‏

کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 285
‏ ‏

‏ ‏

کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 286
‏ ‏

‏بسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ‏

‏ ‏

الحمد لله رب العالمین. و الصلوة والسلام علی خیر خلقه محمد و آله الطاهرین 

مقدّمه

‏نقش زمان و مکان در اجتهاد و یا در فقه بلکه در علوم حوزوی هر چند‏‎ ‎‏بدین گونه تصور می شود که مجتهد و یا روحانی (به معنای عام کلمه) باید‏‎ ‎‏روشنفکر باشد و در امر فهم و تفهیم دین مطابق زمان و مکان و محیط و پیشرفت‏‎ ‎‏جامعه سیر نماید و پیش برود و در جریان تقریر احکام دین، انتخاب اصطلاحات‏‎ ‎‏و اسلوب بیان، صعوبت و سهولت در گفتار، تکلم و سکوت. وضع و حال‏‎ ‎‏افراد و اشخاص و انتخاب مثالها و توضیحاتِ نمونه های فقهی و... حسن سلیقه‏‎ ‎‏داشته باشد و به اصطلاح، مطابق روز بفهمد و بفهماند و تبلیغ نماید. و هر چند‏‎ ‎‏این تصور صحیح است و قابل تصدیق و غیر قابل انکار، لکن در عین حال مسألۀ‏‎ ‎‏تأثیر زمان و مکان در امر اجتهاد و فقاهت دارای حقیقتی ژرف و بنیادین است‏‎ ‎‏و رای آنچه در سطور فوق مطرح گردید که می بایست بصورت جدّی در مورد آن‏‎ ‎‏تحقیق کرد، بررسی نمود، نظر داد و بالاخره عمل کرد. بویژه آنکه این مطلب‏‎ ‎‏اساسی در سخن فقیهی عظیم الشأن، اسلام شناسی بزرگ، فیلسوفی عالیقدر و‏‎ ‎‏آگاه به علوم حقیقی و اعتباری و مطلّع به زمان و مکان، یعنی امام راحل حضرت

‎ ‎

کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 287
‏ ‏

‏ خمینی کبیر ـ قدس سره الشریف ـ مطرح شده؛ آن هم در کوران انقلاب اسلامی‏‎ ‎‏و عصر فقه حکومتی که فرمودند: زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در‏‎ ‎‏اجتهادند...(‏‎[1]‎‏) عنصر تعیین کننده، قید اجتهاد، و طرح این کلام شریف به گونه ای‏‎ ‎‏که امکان پیدایش عنصر و یا عناصر تعیین کنندۀ دیگر نیز وجود دارد، از جمله‏‎ ‎‏نکاتی هستند که غور و تعمق فراوانی در جهت فهم سخن امام و وصول به حقایق‏‎ ‎‏آنرا می طلبد. لذا هر کس به نوبۀ خود باید سعی و تلاش نماید تا این رهنمود‏‎ ‎‏ارزشمند امام راحل را بشکافد و به قدر فهم خود مدعا را بفهمد و از نتایج‏‎ ‎‏حاصلۀ آن، دیگران را بهره مند سازد. در این مقال ابتدا به چند نظریه که در آنها‏‎ ‎‏مسألۀ نقش زمان و مکان تأثیر ماهوی داشته اشاره می کنیم و سپس به تأمل و‏‎ ‎‏کاوش در افاضات بنیانگذار جمهوری اسلامی و مؤسس انقلاب اسلامی می پردازیم‏‎ ‎‏تا هم اهمیت، و هم تفاوت این نظریه را با دیگر انظار و آراء به دست آوریم.‏

 

گفتار اوّل نظریه هایی دربارۀ نقش زمان و مکان در فقه

 (1 ـ 1) نظریۀ مرحوم آیت الله العظمی بروجردی 

‏هر مسأله از فقه برای خود تاریخ و شرایط ویژه ای دارد زیرا فقه شیعه ناظر‏‎ ‎‏به فقه اهل سنت است چرا که در صدر اسلام خلافت و حکومت و طبعاً فقه و‏‎ ‎‏احکام عمدتاً در اختیار عامّه بوده و از طریق آنان میان مسلمین نشر می گردیده از‏‎ ‎‏اینرو روایات ائمۀ اطهار چه کلمات ابتدایی آنان و یا پاسخ هایی که به پرسندگان‏‎ ‎‏می فرموده اند ناظر به آرا و احکام اهل سنت و جماعت است. بنابراین در مورد‏‎ ‎‏هر مسأله و روایت باید زمان، زمینه، پُرسنده، محیط و دیگر شرایط مربوط را‏‎ ‎‏قبلاً مورد توجه قرار داد (جهت صدور). چه بسا روایتی به صورت مطلق صادر‏‎ ‎‏شده باشد، لکن در واقع انصراف به زمان خاص و یا مورد مخصوصی داشته باشد‏‎ ‎‏(ذکر عام و ارادۀ خاص و یا انصراف به مورد خاص)، و یا با قید و خصوصیت‏‎ ‎


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 288
‏ ‏

‏ ذکر شده، لکن متوجه به صورت عام باشد (ذکر خاص و اراده عام). توجه به این‏‎ ‎‏جهات ضروری بوده و این توجه بدون توجه به فقه عامه میسور نیست. بنابراین‏‎ ‎‏مطالعه و اهتمام به مسیر مسأله در بین فقهای عامّه و سپس سیر آن در میان فقهای‏‎ ‎‏شیعه، بالخصوص قدمای اصحاب (از محقق حلی صاحب شرایع متوفای‏‎ ‎‏676 هـ تا عصر غیبت صغری) و بالاخص اقدامین فقهاء (از عصر شیخ طوسی‏‎ ‎‏متوفای 460 ه تا آغاز غیبت صغری) ضرورت می یابد و از این رهگذر جریان‏‎ ‎‏شهرت قدمایی مورد اهمیت قرار می گیرد.‏

‏این نظریه که از طرف شاگردان آن مرجع عالیقدر نقل می شود و از کتب و‏‎ ‎‏تقریرات درس معظم له نیز مستفاد می گردد، هر چند ناظر به عصر و زمان‏‎ ‎‏صدور روایات فقهی شیعه است و هر چند احراز آن در آحاد مسائل و احادیث‏‎ ‎‏صادره مشکل است، اما به هر حال توجه به زمان و مکان و محیط صدور روایات‏‎ ‎‏و عدم اقدام به فتوا، بدون ملاحظۀ این موضوع، حاکی از نقش زمان و مکان‏‎ ‎‏خواهد بود. و چون چنین است، پس هیچگاه در هیچ مسأله ای نمی توان از‏‎ ‎‏ملاحظۀ زمان و مکان و تأثیرات آنها غفلت نمود.‏

‏هر چند امام راحل ـ قدس سره ـ این شیوۀ استدلال را می پسندیده و حتی در‏‎ ‎‏تدریس مبانی خود نیز بدان عنایت داشته است،(‏‎[2]‎‏) اما نمی توان اذعان قطعی‏‎ ‎‏داشت که منظور وی از نقش تعیین کنندۀ زمان و مکان در اجتهاد انحصاراً همین‏‎ ‎‏طریقۀ مرحوم آیة الله بروجردی بوده است. زیرا میان این دو جریان تفاوتهایی‏‎ ‎‏وجود دارد که در این مقال روشن خواهد گردید، و با دقت در صدر و ذیل جملۀ‏‎ ‎‏به یادگار مانده از امام راحل ـ قده ـ این تفاوت بیشتر مشخص خواهد شد.‏

 

(2 ـ 1) نظریۀ علاّمه طباطبایی و شهید مطهری

‏این نظریه در پاسخ به این ایراد مطرح و ارائه گردیده که: آیا دین ثابت و‏‎ ‎‏جاودانه چگونه می تواند در طول زمان و با تغیّر و تبدّلهای فراوان زمانی و‏‎ ‎‏ ‏


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 289
‏ ‏

‏مکانی، افراد و اجتماعات را اداره کند و خود دین خاتم باقی بماند.؟ پاسخ در‏‎ ‎‏ثابتها و متغیرها نهفته است. توضیح اینکه اصل دین ثابت است و نه تنها در‏‎ ‎‏تمامی اعصار و ازمنه و امکنه یکی است، بلکه در تمام ادیان نیز یکی است. مانند‏‎ ‎‏هر آنچه که جزء اصول ثابت فطری و زیر بنایی انسان است. مانند وجوب نماز‏‎ ‎‏(ارتباط بین مخلوق و خالق) وجوب زکات (ارتباط میان مخلوقین) احسان‏‎ ‎‏و نیکویی به والدین (احترام به بزرگان، شکر نعمت و راهیابی به احترام و تعظیم‏‎ ‎‏آفرینندۀ اصلی از طریق احترام به آفرینندۀ مجازی)(‏‎[3]‎‏) حرمت می گساری‏‎ ‎‏(تخریب عقل و گسترش فساد و نابودی تن و جان) وجوب راستگویی‏‎ ‎‏(سلامت نفس، ایجاد اعتماد بنفس و آرامش جسم و جان بوسیله همسوئی دل و‏‎ ‎‏زبان و...) ادای امانت (حفظ حقوق مردم و پاسداری از اعتماد متقابل)(‏‎[4]‎‏).‏

‏این گونه مسائل و اصول، انسان بدوی و غارنشین تا کره پیما را شامل می شود‏‎ ‎‏و مرور زمان و تغیّر اعصار و امکنه تغییری در آنها ایجاد نمی کند. چه هر بشری‏‎ ‎‏در هر دور و زمانی بدانها نیازمند است و این گونه امور جزء فطریات انسان است‏‎ ‎‏و غرایز و فطریات هیچگاه قابل زوال و تغییر نخواهند بود و اساساً اصل انسانیّت‏‎ ‎‏بر آنها استوار است. ‏

‏ولی قسم دیگر از مسائل داریم که متغیّرات هستند و هر چند بالاخره با یکی‏‎ ‎‏از احکام خمسۀ شرع انطباق می یابند، اما با تغییرات زمانی و مکانی و غیره‏‎ ‎‏قابل تغییر هستند. و اینها هستند که با انسان سیر می کنند و قابلیت تبدیل و تغییر و‏‎ ‎‏شدت و ضعف دارند. مثال: بستن کراوات به عنوان مصداقی از عنوان تشبّه به‏‎ ‎‏کفار حرام است، اما اگر از این عنوان خارج گردیده و جزء لباس عمومی مردم‏‎ ‎‏گردید، مجاز و مباح خواهد بود. لذا باید تشخیص داد که زمان آن را جزء چه‏‎ ‎‏مصداقی می داند و عرف عام چه می گوید. و نیز غذا را با دست خوردن‏‎ ‎‏مستحب است، اما آیا به عنوان یک حکم ثابت شرعی و یا به عنوان رسوم و آدابی‏‎ ‎‏در برابر آداب و رسوم جاهلیت؟. لذا با انقراض آن عصر و زمان و آن آداب و‏‎ ‎‏ ‏


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 290
‏ ‏

‏رسوم و استقرار عرف عام بر استفاده از قاشق و چنگال، نمی توان گفت که‏‎ ‎‏استفاده از این ابزار، عملی بر خلاف آن استحباب است، بلکه میتوان گفت این‏‎ ‎‏استفاده خود نوعی از مصادیق با دست غذا خوردن است. چه، منظور از غذا خوردن‏‎ ‎‏با دست آن است که آدمی همچون حیوانات بر روی خوراک نیفتند و حیوان گونه‏‎ ‎‏غذا نخورند و روایتی که در ذیل آیه کریمه «‏و لقد کرّمنا بنی آدم‏»(‏‎[5]‎‏) وارد شده که‏‎ ‎‏کرامت بنی آدم غذا خوردن با دست می باشد، می تواند به همین معنی باشد(‏‎[6]‎‏)‏‎ ‎‏پس می توان گفت که در این صورت استحباب شستن دستها قبل از خوراک خوردن‏‎ ‎‏منتقل به شستن قاشق و چنگال می گردد (تأمل شود) و شاید به همین دلیل (و با‏‎ ‎‏صرف نظر از ضعف بعض روایات وارده) است که مرحوم استاد علامه آیت الله‏‎ ‎‏العظمی خویی ـ قدس سره ـ در رسالۀ توضیح المسائل عنوان «احکام خوردنیها و‏‎ ‎‏آشامیدنیها » را تبدیل به «آداب خوردنیها و آشامیدنیها» کرده است.‏

‏پس تطوّر زمان و مکان در تشخیص عرفها و آداب و رسوم تأثیر فراوان دارد‏‎ ‎‏و این بستگی به شناخت مجتهد از زمان و مکان دارد. و از این گونه موارد‏‎ ‎‏مثالهای فراوانی در سراسر فقه می توان آورد که با حفظ اصول و کلیات شریعت‏‎ ‎‏و تسرّی تغییرات و تبدیلات فقط به احکام دست دوم، هم ابدیت اسلام محفوظ‏‎ ‎‏و ثابت است و هم اداره و ادامۀ آن. و به گفته دانشمندان، هر علمی مشمول این‏‎ ‎‏قاعده است که اصولی ثابت دارد. و احکامی متغیّر به تغیّر شرایط و او صاف.‏‎ ‎‏دربارۀ این نظریه به همین مقدار اکتفاء میشود و تفصیل آن به کتب مشروح،‏‎ ‎‏ همچون اسلام و مقتضیات زمان، اثر علامۀ شهید مطهری ارجاع می گردد.‏

 

(3 ـ 1) نظریۀ علامه شهید صدر 

‏اختیارات ولیّ امر مسلمین به عنوان زمامدار اسلامی بر دو قسم است: اول‏‎ ‎‏تعیین موضوعات خارجی و پس از تشخیص موضوع، اقدام به اصدار حکم‏‎ ‎‏شرعی. مانند اینکه آیا صلاح جامعۀ اسلامی در قیام مسلحانه علیه حاکم جور‏‎ ‎


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 291
‏ ‏

‏است و یا در سکوت و تقیه؟ آیا آغاز رمضان و یا عید فطر و اول ذیحجه‏‎ ‎‏ثابت است یا نه؟ آیا موضوع اجرای فلان حد شرعی ثابت است یا نه.؟‏‎ ‎‏بدیهی است پس از احراز موضوع، حکم شرعی که در احکام ثابته فقه مقرر‏‎ ‎‏است بر موضوعِ محرز صادر می گردد. پس دست حاکم در مورد احکام شرعی‏‎ ‎‏گشوده نیست، بلکه فقط وی حکم شرعی را محدود به حدود موضوع‏‎ ‎‏تشخیص یافته می نماید.‏

‏قسم دوم اقدام به پر کردن نقاط خالی است که از سوی شریعت در اختیار‏‎ ‎‏ولیّ امر گذارده شده است تا بر اساس شرایط زمان و مکان و دیگر شرایط ویژه‏‎ ‎‏اقدام به ادای وظیفه نماید. مانند زکات بر غیر از موارد نُه گانه، چنانکه‏‎ ‎‏علی ـ علیه السلام ـ در مواردی نسبت به اسب جعل زکات فرمود(‏‎[7]‎‏). و یا منع از‏‎ ‎‏احتکار که در عهدنامۀ وی به مالک اشتر آمده است (‏‎[8]‎‏) و یا موارد دیگر. بدیهی‏‎ ‎‏است که در این قسم نیز حاکم اسلام اختیار مطلق ندارد که به هر گونه بخواهد‏‎ ‎‏عمل نماید، بلکه باید در چهارچوب وضع عناصری متحرک در محدودۀ عناصری‏‎ ‎‏ثابت، که مستنبط از کتاب و سنت است، باشد و اتفاقاً در میان عناصر ثابت‏‎ ‎‏اشاراتی به عناصر متحرکه هست که هدف و منظور اصلی از حکم ثابت را‏‎ ‎‏نشان می دهد و حاکم اسلام با شناخت ظروف زمان و مکان و دیگر شرایط حادثه‏‎ ‎‏اقدام به حکم لازم جهت تحقق آن اهداف و مقاصد می کند و بدین وسیله نقاط‏‎ ‎‏خالی را مسدود می کند و بدین گونه قواعد کلی و اهداف اساسی اسلام را‏‎ ‎‏پابه پای زمان و مکان و شرایط تکاملی و پیشرفتهای جامعه جامه عمل‏‎ ‎‏می پوشاند(‏‎[9]‎‏).‏

‏این نظریه با وجود مقبول بودن و اعتبار آن، هر چند از سوی بعضی از‏‎ ‎‏شاگردان آن شهید سعید به معرض پاره ای از ایرادات قرار گرفته است، ولی ما‏‎ ‎‏چون در مقام بیان مطلب و مطالب دیگری هستیم، از بیان آن ایرادات و تحلیل‏‎ ‎‏آنها صرف نظر می کنیم و فقط از جهت نقش زمان و مکان  (طبق نظریه فوق)‏‎ ‎


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 292
‏ ‏

‏آن را نقل کردیم.‏

‏این نکته را نباید ناگفته گذارد که اگر مرحوم شهید صدر این نظریه را در‏‎ ‎‏مورد ولایت حاکم و اختیارات ولی مطرح کرده باشد، چنانکه از کلمات ناقلین‏‎ ‎‏آن استظهار می شود و تعبیر «مِلاء منطقة الفراغ» (پر کردن نقاط خالی) از سوی‏‎ ‎‏آن شهید بزرگوار مؤید همین معنی است، باید گفت اِعمال اختیارات فقیه به‏‎ ‎‏صورت یاد شده (صدور حکم در موارد خالی از تکلیف شرعی)، نوعاً منحصر به‏‎ ‎‏موارد معدود و محدودی است که زمینۀ صدور چنین احکامی را فراهم می آورد‏‎ ‎‏و رفع تحیّر و ابهام از فرد و یا جامعه اسلامی می نماید و در عصر هر حاکم و‏‎ ‎‏مرجعی ـ به گواهیِ تاریخ ـ موارد نادری رخ داده که فقیهی از این گونه اقدامات‏‎ ‎‏انجام داده باشد و بر فرض که دایرۀ آن را شامل احکام فقه حکومتی هم بدانیم،‏‎ ‎‏سایر مباحث فقه را در بر نمی گیرد و شاید در آن مباحث نیازی نباشد.‏‎ ‎‏در صورتی که نظر حضرت امام راحل _ قده _ می تواند شامل عموم مباحث فقه‏‎ ‎‏بشود چنانکه روشن خواهد شد.‏

(4 ـ 1) نظریۀ قبض و بسط تئوریک شریعت 

‏حاصل این نظریه آن است که حقیقت دین امری ثابت و مقدس است، اما‏‎ ‎‏معرفت دینی و آنچه ما از دین به دست می آوریم، امری متغیر و تابع برداشتهای‏‎ ‎‏ما در هر روزگار و متناسب با دانشهای ما است. زیرا بین دین و دیگر علوم‏‎ ‎‏ارتباط متقابل وجود دارد از اینرو معرفت دینی امری متحول (و بنفسه فاقد‏‎ ‎‏قداست) است و قهراً این تحوّل با تحوّل دنیا و تحول زمان و مکان و علوم و‏‎ ‎‏عرف و عادات سیر می کند و فهمی از شریعت بی نسبت به معلومات بیرونی و‏‎ ‎‏بدون استناد به دیگر معارف بشری و ناهماهنگ با آنها به دست نمی آید(‏‎[10]‎‏).‏

‏این نظریه با قطع نظر از صحت و یا عدم صحت آن، به خاطر پاره ای از‏‎ ‎‏اشکالات و یا ابهامات که فعلاً مجال طرح آنها نیست، لکن عالم دینی را‏‎ ‎


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 293
‏ ‏

‏وا می دارد که برای فهم هر چه بهتر دین به دنبال تحولات علمی و فکری و تبدّلات‏‎ ‎‏موجود در گسترۀ زمان و مکان و غیره برود و دست کم به این عقیده باشد که‏‎ ‎‏مقدار فهم او از دین بستگی به مقدار معلومات و معقولات او و بستگی به‏‎ ‎‏تجربیات او از تحوّلات مکان و زمان دارد، وگرنه در عصری زیستن و توجّه به‏‎ ‎‏تغیّرات و تبدّلات نداشتن، فهمی متحوّل و متکامل به انسان نمی بخشد.‏

‏می نگریم که در این نظریه نیز شرایط زمان و مکان، یا مستقیماً و یا غیرمستقیم‏‎ ‎‏و از طریق تحوّل و تبدّل علوم و عقول که طبعاً با تحوّل زمان و... متحوّل‏‎ ‎‏می شوند، ملحوظ است.‏

‏اینک که از نظرات یاد شده آگاه شده و با صرف نظر از تشریح آنها و مقایسه‏‎ ‎‏آنها، راه جهت درک مقصود اصلی (فهم رهنمود ارزشمند امام راحل ) روشن‏‎ ‎‏گردید به بیان نظر مقدس ایشان می پردازیم.‏

 

(5 ـ 1) نظر امام راحل: نقش تعیینی زمان و مکان در اجتهاد 

‏راهیابی به منظور پراهمیت و ارجمند حضرت امام _ قده _ نیازمند توجه دقیق‏‎ ‎‏به چند مقدمه است.‏

‏مقدمۀ اوّل: از عقاید اولیه و اصلیه ما خاتمیت دین اسلام و غیر منسوخ بودن‏‎ ‎‏شریعت، و جاودانه و ابدی بودن احکام نورانی اسلام است «که ‏حلال محمد‎ ‎حلال ابداً الی یوم القیمه و حرام محمد حرام ابداً الی یوم القیمه‏»(‏‎[11]‎‏). هر آنچه در‏‎ ‎‏این زمینه گفته شود و ارائه گردد ضروری است که در چهارچوب این عقیدۀ‏‎ ‎‏اصلی و استوار بر این باور قطعی باشد و اصولاً مسألۀ مورد نظر فقط در محدودۀ‏‎ ‎‏اسلام جاودانه و شریعت غیر منسوخ قابل طرح است.‏

‏مقدمۀ دوم: مسألۀ نسخ که در علوم (کلام، اصول و تفسیر) مورد بحث‏‎ ‎‏قرار گرفته است، دارای یکی از دو معنی است:‏

‏ 1 _ رفع الحکم الثابت: این معنی که سابقاً از سوی برخی از دانشمندان ارائه‏

 ‎

کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 294
‏ ‏

‏گردیده است، از نظر محققین مردود اعلام شده است. چه از سویی اگر حکمی‏‎ ‎‏ثابت است. نسخ بدان راه ندارد و اگر منسوخ گردیده پس دارای ثبات‏‎ ‎‏نبوده است. و از سوی دیگر این معنی با مسألۀ بداء ـ که از عقاید صحیح و مقبول‏‎ ‎‏نزد امامیه است ـ منافات دارد(‏‎[12]‎‏). ‏

‏2 ـ بیان اَمَدِالحکم: این معنی صحیح و غیر مخدوش است و با دیگر‏‎ ‎‏عقایدمان منافاتی ندارد. چه با آمدن دلیل ناسخ کاشف به عمل میآید که حکم قبلی‏‎ ‎‏زمانش تا اکنون بوده است؛ هر چند بر ما معلوم نبوده است و به لفظ دیگر حکمی‏‎ ‎‏مدت دار بوده است که ما آنرا دائم می پنداشتیم و با آمدن ناسخ متوجه‏‎ ‎‏موقت بودن حکم منسوخ گردیدیم. پس در حقیقت نسخی به معنای واقعی‏‎ ‎‏وجود نداشته و فقط از اصطلاح نسخ استفاده شده است(‏‎[13]‎‏).‏

‏تبصره: این دو معنی ناظر به مفهوم نسخ و جنبۀ ثبوتی آن است، لکن از نظر‏‎ ‎‏وقوع و جنبۀ اثباتی باید به علم فقه و تفسیر مراجعه نمود و مهمترین مرجعی که‏‎ ‎‏بدین جنبه کمک می کند، مقدّمۀ تفسیرالبیان ـ اثر محققانه استاد اعظم مرحوم‏‎ ‎‏آیت الله العظمی خویی _ قدس سره _ است(‏‎[14]‎‏). ‏

‏مقدمه سوم. هر حکمی از احکام شرعی دارای موضوعی است که نسبت‏‎ ‎‏آن موضوع به حکم خود نسبت علت به معلول و معروض به عرض است و‏‎ ‎‏هر موضوعی یا بسیط است و یا مرکب از اجزاء و قیود. قسم اول تمام الموضوع‏‎ ‎‏است و در قسم دوم هر یک از اجزاء و قیود، جزءالموضوع می باشند که با‏‎ ‎‏اجتماع تمام آنها و کلّ آنچه مؤثر در ترتّب حکم است حکم مربوط مترتب‏‎ ‎‏می شود. و چنانچه جزء یا قید یا وصفی کم شده و یا دگرگون گردد تحقق حکم‏‎ ‎‏منتفی خواهد گردید، بلکه چه بسا زمینه و موضوعی برای حکم دیگر فراهم‏‎ ‎‏خواهد آمد. تفصیل بیشتر این مقدمه در بحثهای آینده خواهد آمد.‏

‏مقدّمه چهارم: تغییراتی که امکان دارد در موضوع (اعمّ از موضوع بسیط و‏‎ ‎‏یا مرکب) روی دهد اساساً بر دو گونه است:‏

‏ ‏

کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 295
‏ ‏

‏1 ـ تغییر درونی و ماهوی: مانند تبدیل شراب به سرکه، تبدیل خون انسان به‏‎ ‎‏خون پشه، تبدیل آب متنجّس به بخار، تبدیل لاشۀ سگ مرده در نمکزار به‏‎ ‎‏نمک، کرم و یا حشره‏‏‎ای که از مدفوع و یا مردار به وجود می‏‏ آید، عضو حیوان‏‎ ‎‏نجس پس از پیوند به بدن انسان به گونه ای که عضوی از انسان محسوب شود و‏‎ ‎‏نیز سایر آنچه که در احکام مطهرات در ذیل استحاله، انتقال و انقلاب ذکر‏‎ ‎‏گردیده است. بدیهی است با تغییر موضوع و تبدّل ماهیت، حکم از نجاست به‏‎ ‎‏طهارت مبدّل می گردد.‏

‏2 ـ تغییرات برونی (خارج از ذات و ماهیّت): مانند تغییر ملاک و مناط حکم‏‎ ‎‏که این تغییر باعث می شود موضوع یک حکم هر چند بظاهر موجود است، لکن‏‎ ‎‏به ملاحظۀ فقد مناط و ملاک، حکم شرعی از موضوع قبلی مسلوب و منتفی گردد‏‎ ‎‏و طبعاً به حکم دیگر محکوم شود؛ مشروط بر اینکه ملاک و مناط حکم به‏‎ ‎‏صورت قطعی و مطابق موازین اجتهادی برای فقیه احراز گردیده باشد. و این‏‎ ‎‏خود یکی از جایگاههای سخت و دشوار فقه و اجتهاد است. چه تشخیص قطعی‏‎ ‎‏اینکه ملاک و مناط احکام چیست به سادگی امکان‏‏‎پذیر نیست و تفاوت میان علت‏‎ ‎‏حکم و یا حکمت آن از قدیم الایام در فقه استدلالی مطرح گفتگو است.‏

‏مثال: آیا ملاک و علّت واقعی حرمت ربا مبارزه با تجمع ثروت، ترک فعالیت‏‎ ‎‏بدنی و مالی، تمرکز مال در دست اغنیاء، متروک شدن نیکی و احسان به افراد‏‎ ‎‏انسان و... و... و دیگر اموری است که در مصادر اسلامی نقل گردیده و به‏‎ ‎‏مرور زمان کشف شده است؟. اگر چنین است پس چرا در مواردی منصوص و‏‎ ‎‏مصرّح، بیع ربوی معدود در ربای معاملی، ربای فیمابین مسلم و کافر، پدر و‏‎ ‎‏فرزند، زن و شوهر و امثال ذلک تجویز گردیده است.؟ و اگر جهات یاد شده‏‎ ‎‏علّت تامه و ملاک قطعی حکم نیستند، بلکه حکمت و فوائد حاصله از تشریع این‏‎ ‎‏حکم الهی می باشند پس چرا در پاره ای موارد غیر منصوصه میان فقهاء اختلاف‏‎ ‎‏نظر وجود دارد.؟‏

‏ ‏

کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 296
‏ ‏

‏دیگر از موارد تغییرات غیرماهوی، تغییر عنوان است که فرموده اند: این‏‎ ‎‏هم باعث تغییر در حکم شرعی میگردد؛ مانند خمر که مست کننده و نجس است‏‎ ‎‏(در صورت مایع بالاصاله بودن)، اما هنگامی که مادۀ مسکرۀ آن شدت یافته و‏‎ ‎‏درصد آن افزایش یافت و مبدل به الکل گردید و قابلیت شرب نداشته، بلکه‏‎ ‎‏کشنده و یا کور کننده گردید، به استناد تغییر عنوان خمر به الکل و اینکه از عموم‏‎ ‎‏ادلۀ حرمت و نجاست خمر خارج شده است، محکوم به اباحه و طهارت‏‎ ‎‏گردیده است. البته مسأله مورد بحث است و نظر شخصی اینجانب بر طهارت‏‎ ‎‏نیست.‏

‏مورد دیگر از تغییرات برونی، تغییر در روابط اجتماعی و اقتصادی است؛‏‎ ‎‏همچون مسائل احیای موات و تملک اراضی احیاء شده، معادن و اقسام انفال که‏‎ ‎‏در شرایط فردی و عادی زندگی همان احکام شرعی مربوط به آن ساری و جاری‏‎ ‎‏است، اما در شرایط اجتماعی زندگی کردن و گسترش جامعه و وجود حکومت‏‎ ‎‏اسلامی و ضرورت تحت پوشش قرار دادن اقشار مردم تحت قوانین مدوّن‏‎ ‎‏اجتماعی و لزوم ملاحظۀ نسل‏‏‎های آتیه و... مسائل، وضع دیگر و در نتیجه حکم‏‎ ‎‏دیگری پیدا می کنند؛ چنانکه همین مورد اخیر هم در کلمات حضرت امام راحل _ قدس سره الشریف _ بالصراحه مورد توجه و ذکر قرار گرفته است(‏‎[15]‎‏). ‏

‏مقدمۀ پنجم: بحث از اینکه آیا زمان می تواند موجب تغییر ماهوی بوده و‏‎ ‎‏نقش در تغییر ذات و ماهیت داشته باشد مسأله‏‏‎ای فلسفی است که مجالی جهت‏‎ ‎‏طرح آن در علوم اعتباری نیست؛ بالاخص فقه که عمدتاً بر مبنای عناوین عرفی‏‎ ‎‏استوار است.‏

‏آنچه مسلّم باید دانست، آن است که اولاً هر تغییری در موضوعات و‏‎ ‎‏عناوین احکام موجب تغییر در حکم خواهد بود. چه امور قراردادی و اعتباری‏‎ ‎‏در اختیار صاحب قرارداد و اعتبار کننده (شارع اسلام) است و می تواند آنچنان‏‎ ‎‏که بخواهد اموری را کلاًّ و یا بعضاً مورد اعتبار قرار دهد.‏

‏ ‏

کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 297
‏ ‏

‏ثانیاً. تغییر برونی موضوعات به وسیلۀ زمان و مکان امری قطعی و ممکن،‏‎ ‎‏بلکه واقع است و می تواند مورد ملاحظۀ شارع اسلام باشد، اعم از اینکه زمان و‏‎ ‎‏یا مکان خاص را به عنوان جزء و یا قیدی اعتباری در موضوع احکام ملحوظ‏‎ ‎‏فرماید و یا جعل حکم شرعی را ناظر به زمان و مکان خاص و یا در ظر ف زمانی و‏‎ ‎‏مکانی مخصوصی قرار داده باشد که این صورت هم به جزء و یا قید بودن‏‎ ‎‏بازگشت دارد. خلاصه اینکه تشخیص اینکه حکم به صورت مطلق است و یا‏‎ ‎‏مقیّد به زمان و مکان خاص و یا ناظر به یکی از آنها و در ظرف آنها است، فقیه را‏‎ ‎‏مواجه با صعوبت و معضل می نماید. چنانکه اشاره خواهیم نمود.‏

‏مقدّمۀ ششم: از مقدمات یاد شده این نتیجه بدست می آید که جاودانگی و‏‎ ‎‏ابدیت احکام (که عقیده الهی ما است) به این است که اولاً شریعت اسلام اصولاً‏‎ ‎‏و فروعاً و من حیث‏‏‎المجموع دینی ثابت، ا‏‏بدی و غیرمنسوخ بوده است و‏‎ ‎‏همان گونه که اصول آن، چه در زمینه عقاید و یا قوانین، باقی و لایزال است،‏‎ ‎‏احکام و فروع آن نیز جاوید و پابرجا است.‏

‏ثانیاً معنی استمرار و ابدیت فروع به این است که مادام که موضوعاتی را که‏‎ ‎‏شرع مطهّر به عنوان زمینه و موجب احکام قرار داده ثابت باشند، احکام مترتّبه‏‎ ‎‏نیز ثابت و مستمر و مستقر هستند و تغییر نخواهند کرد. زیرا همان گونه که‏‎ ‎‏تفکیک معلول از علت امکان ندارد، تفکیک حکم از موضوع نیز معقول و‏‎ ‎‏مقبول نیست. لکن چنانچه موضوع و یا بخشی و یا قیدی و یا عنوان آن‏‎ ‎‏دگرگون گردید، بالضروره حکم نیز منتفی خواهد شد. چه این موضوع دیگر آن‏‎ ‎‏موضوعی نیست که شارع اسلام حکم را بر آن مترتّب فرموده است، بلکه‏‎ ‎‏موضوع دیگری است که طبعاً حکم دیگری را می طلبد؛ هر چند به ظاهر و یا به‏‎ ‎‏ملاحظه انس و عادت گمان رود که این همان موضوع پیشین است. که این نکته‏‎ ‎‏انشاءالله در خلال مطالب آتیه روشن‏‏‎ت‏‏ر خواهد شد.‏

‏مقدمۀ هفتم: ضروری است که مجتهد دارای شجاعت و شهامت در فکر و‏‎ ‎


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 298
‏ ‏

‏اندیشه باشد و از ابراز رأی و فتوا نهراسد. این جرأت و جُربزه به دو گونه است‏‎ ‎‏و در دو مسیر حاصل می گردد.‏

‏یکی قبل از صدور فتوا، و آن بستگی به داشتن مبانی اجتهادی قوی،‏‎ ‎‏بالاخص در مورد حجیت و عدم حجیت اجماع، چگونگی حجیت خبر واحد،‏‎ ‎‏توجه به علائم و قرائن داله بر تعمیم یا تخصیص، اطلاق یا تقیید و کشف از فهم‏‎ ‎‏دقیق و صحیح مذاق و مشرب صاحب شریعت و شناخت عمیق از فقه اسلام و‏‎ ‎‏هر آنچه که در بینش فقهی و دید علمی فقیه مؤثر است تا فقه و اصول را علومی‏‎ ‎‏فنی و تخصصی ندانسته، بلکه آنها را وسیله ای جهت تعیین سرنوشت فردی و‏‎ ‎‏اجتماعی بشر از هر جهت و در هر زمان و مکان بداند. بالاخص در دنیای‏‎ ‎‏پر آشوب و جهان متلاطم که اسلام از هر جهت مورد تهاجم افکار مسموم و‏‎ ‎‏اندیشه های خطرناک و اتهامات ناجوانمردانۀ استعمار قرار دارد و همۀ ابزار‏‎ ‎‏دشمن جهت متلاشی نمودن کیان اسلام و مجد و عظمت مسلمین بسیج‏‎ ‎‏شده است. این است که ما فقه و فقاهت را بلکه اعلمیت را به متخصص بودن‏‎ ‎‏در پیچ و خم های علم اصول و آگاهی از ریزه کاریهای مبحث مشتق، معنی‏‎ ‎‏حرفی، تقسیمات استصحاب و مندرج کردن یک مورد و یک مسأله به این اصل و‏‎ ‎‏یا آن اصل و امثال ذلک نمی دانیم که خود این مباحث گاهی پژوهشگر را‏‎ ‎‏فرسنگ ها از مبانی و اهداف شارع اسلام دور می کند و به نتایجی غیر از آنچه‏‎ ‎‏اولیاء دین خواسته‏‏‎اند می‏‏ کشاند. گاهی به سوی احتیاط فراوان و خستگی و‏‎ ‎‏یبوست در فکر و تنگ گرفتن بر حیات فرد و جامعه. با اینکه اسلام دین عزت،‏‎ ‎‏سهولت، سماح و دین فعالیت و ستیز و دین روشنی و نورانیت است، و زمانی‏‎ ‎‏به سوی بی‏‏‎باکی ‏‏(نعوذ بالله) و بی توجهی ب اینکه این مردم هستند که باید به دنبال‏‎ ‎‏شرع و نظام اسلام و قوانین حیات بخش فقه باشند، نه اینکه دین و مذهب در هر‏‎ ‎‏زمان و مکان دنباله روی خواسته‏‏‎های مردم باشد و تابع امیال و خواسته‏‏ ‏‏‎های این و‏‎ ‎‏آن شود که دیگر محوریّت دین از دست رفته و به هر سوی کشانده شود. و‏‎ ‎‏ ‏


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 299
‏ ‏

‏خلاصه به اصطلاح اهل فن، نه راهی که موجب اختلال نظام و یا عسر و حرج‏‎ ‎‏گردد و نه طریقی که منتهی به هتک دین و خروج از آن شود.‏

‏و اما پس از تحقّق رأی و استقرار فکر و حصول فتوا، فقیه باید از هیاهوی‏‎ ‎‏مردم و مقدّسین نهراسد. افکار و عادات مردم معیار و ملاک نباشد و آنان را با‏‎ ‎‏خود و بر رأی خود تطبیق دهد، نه رأی و فکر خود را با آنان. روحانی و بالاخص‏‎ ‎‏فقیه باید همیشه نقش رهبری و خط دهندگی داشته باشد، نه تابع ذوق و عرف‏‎ ‎‏مقلّدین باشد و منتظر بماند تا حال و وضع و روحیات و عملکرد مردم و محیط‏‎ ‎‏خود را مستعد و آماده ببیند. فقیه باید خط شکن و صاحب نقش اداره و تدبیر‏‎ ‎‏باشد، نه پیرو منطق (ببینیم چه می شود).‏

‏انصاف باید داد ما در بسیاری از موارد و مسائل از قافلۀ علم و فکر‏‎ ‎‏عقب می مانیم و صبر می کنیم تا فلان موضوع وارد صحنۀ زندگی مردم شود،‏‎ ‎‏آنگاه جهت آن راهی می جوئیم. مسألۀ بستن لوله‏‏‎های مرد و زن، تنظیم نسل،‏‎ ‎‏موارد احتکار، بانکداری، مسائلی از اقتصاد و تعدادی از حوادث واقعه و مسائل‏‎ ‎‏مستحدثه از این قبیل است که تفصیل آنها مجالی وسیعتر از محدودۀ این مقاله را‏‎ ‎‏می طلبد.‏

 

گفتار دوّم تحوّل در اجتهاد

‏در طول تاریخ فقه و اجتهاد، ما فقهاء و بزرگانی داشته‏‏‎ایم که با یک دنیا از‏‎ ‎‏شجاعت و دلاوری در فقه شریف غوطه‏‏‎ور شده و با صراحت و شهامت فراوان‏‎ ‎‏آراء و فتاوی خود را اعلام و ابراز داشته و از هیچ چیز و هیچکس نهراسیده‏‏‎اند.‏‎ ‎‏رجال برجسته‏‏‎ای چون محقّق حلّی صاحب شرایع، محقّق اردبیلی صاحب‏‎ ‎‏مجمع‏‏‎الفایده و البرهان، شیخ محمد‏‏ حسن نجفی صاحب جواهرالکلام،‏‎ ‎‏شیخ جعفر نجفی صاحب کشف الغطاء، سید محمدکاظم طباطبایی صاحب‏

 ‎

کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 300
‏ ‏

‏عروه الوتقی، آیةالله العظمی حکیم صاحب مستمسک العروةالوثقی (که در‏‎ ‎‏اواخر حیات خود و در بحبوحه اوضاع آن عصر فتوای صریح به طهارت اهل‏‎ ‎‏کتاب داده و زمینه را برای تعدادی از فقهای دیگر که متمایل به همین نظریه بوده‏‎ ‎‏لکن از اظهار آن طفره می رفتند فراهم نمود که آنان نیز اظهار فتوا به طهارت‏‎ ‎‏نمودند) و ده ها بلکه صدها فقیه و مجتهد دیگر که شمارش نام و آرای مهمه و‏‎ ‎‏خطیر آنان به درازا می کشد.‏

‏و در عصر حاضر ‏‏بنیانگذار جمهوری اسلامی و مؤسس اساس انقلاب‏‎ ‎‏حضرت آیت الله العظمی امام خمینی _ قدس سره _ شجاعترین،‏‎ ‎‏قویترین، و آگاه‏‏‎ترین فقیه و مرجع اسلامی بود که نه تنها با آرای عمیق و افکار‏‎ ‎‏اصیل خود قدرتمندانه فقه و مبانی آن را دگرگونی بخشید و با صراحت تمام و‏‎ ‎‏جرئت فراوان از عهدۀ این کار برآمد، بلکه با رهنمودهای ناصحانه و نصایح‏‎ ‎‏حکیمانه و گفتارها و نوشتارهای ارزشمند خود راهگشای دیگران گردید و باعث‏‎ ‎‏دل و جرئت یافتن آیندگان شد. بدانسان که نقش علمی و عملی و معنوی آن امام‏‎ ‎‏راحل مشعلی فروزان بلکه آفتابی درخشان است که پویندگان راه علم و استنباط‏‎ ‎‏را روشنی می‏‎‎‎‏بخشد و سالکان اجتهاد و استنباط را ارائۀ طریق می‏‏‎نماید و بینش و‏‎ ‎‏جهان‏‏‎نگری را به فرزند‏‏ان علمی و فکری خود به ارمغان داده، از زلال فقه پویای‏‎ ‎‏جعفری سیراب میفرماید. ـ ‏جزاه الله عن الاسلام و العلم خیر الجزاء‏ ـ که اینک‏‎ ‎‏ما به برکت وجود آن رهبر بزرگ الهی به فحص و بحث و تحقیق و کاوش در‏‎ ‎‏اجتهاد متحرک و زنده پرداخته و از آن منبع بزرگ، الهام می‏‏‎گیریم.‏

 

(1 ـ 2) نقش زمان در اجتهاد 

‏اکنون به منظور تبیین هر چه بیشتر نقش زمان و مکان به عنوان دو عنصر مؤثر‏‎ ‎‏در اجتهاد و با توجه به مقدمات هفتگانۀ یاد شده و ملحوظ داشتن تمامی این‏‎ ‎‏مقدمات و بهره‏‏‎وری عمیق و دقیق از آنها به عنوان اصول پایه‏‏‎ای و شالوده‏‎ ‎


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 301
‏ ‏

‏اساسی، بحث را ادامه می دهیم.‏

‏از مهمترین ویژگیهای مذهب شیعه فتح باب اجتهاد است. مادام که این در‏‎ ‎‏باز است و مادام که عقل از منابع چهار گانۀ اجتهاد به شمار می رود و فقیه در‏‎ ‎‏چهارچوب منابع و معیارها و مدارک اجتهاد حرکت می کند، و با عنایت به امتیاز‏‎ ‎‏بزرگ دیگر (اعتقاد به حسن و قبح عقلی) مجتهد همیشه پا به پای زمان حرکت و‏‎ ‎‏مشی می نماید. فقه با این وصف، پویا و مترقی است و حوادث واقعه و مسائل‏‎ ‎‏حادثه را بخوبی از عهدۀ جواب بر می آید و از قافلۀ اندیشه و تمدّن عقب‏‎ ‎‏نمی ماند، بلکه مدام پیشاپیش وقایع جزئی و کلی گام بر می دارد و به نیازهای‏‎ ‎‏گوناگون فرد و جامعه پاسخ می گوید.‏

‏لازمۀ استفادۀ اکمل و احسن از این مواهب بزرگ آن است که مجتهد،‏‎ ‎‏دست اندرکار استنباط، قشری ودُکَم نباشد و از تحجر و یبوست فکر به دور‏‎ ‎‏باشد. اسیر قالبهای دست و پاگیر و محدود کنندۀ فکر و عمل نگردد. به تطورات‏‎ ‎‏زمان و مکان و محیط مطلّع باشد. سرد و گرم روزگار چشیده و حالات روحی،‏‎ ‎‏اخلاقی، فردی و اجتماعی مردم را بشناسد. از دیگر علوم بویژه آنچه با فقه‏‎ ‎‏همسایه و خویشاوند است، بهره‏‏‎ور باشد. با اقشار مختلف دانشگاهی، ارباب‏‎ ‎‏صنایع، بازاریان و با قشر جوان تماس داشته و عرف و عادات آنان را بداند. از‏‎ ‎‏وسعت مطالعه برخوردار باشد. مهمتر از همه به مسائل سیاسی و حوادث و‏‎ ‎‏رخدادها آگاه و اهل تحلیل و اظهارنظر باشد. کوتاه سخن آنکه مصداق (‏العالم‎ ‎بزمانه لاتهجم علیه اللوابس(‎[16]‎)‏ باشد. در این صورت است که چنین فردی فقه‏‎ ‎‏غنی تشیع را بهتر می‏‏‎فهمد و می‏‏‎فهماند و از عهدۀ درک و فهم روایات اهل بیت‏‎ ‎‏عصمت و وحی بهتر بر می آید و معاریض کلام معصومین را زیباتر و جامعتر درک‏‎ ‎‏می کند(‏‎[17]‎‏). ‏

‏بدیهی است چنین مجتهدی، بیمه را که از مهمترین روابط اقتصادی‏‎ ‎‏اجتماعی است، عقدی عقلایی و مستقل و مشمول ادلّۀ «‏اوفوا‏ ‏بالعقود‏»‏‎ ‎‏ 


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 302
‏ ‏

‏می داند‏‎[18]‎‏ و نمی گوید که مشمول قاعدۀ ضمان مالم یجب (تعهد بلاموجب)‏‎ ‎‏است و صحیح نیست؛ تا چه رسد که گمان کند عقد جدیدی است که در عصر‏‎ ‎‏شارع اسلام نبوده، پس مندرج در عمومات نیست و باطل است. چنین فقیهی‏‎ ‎‏نمی گوید: چون عقود زمان شارع اسلام همه به زبان عربی بوده است، پس‏‎ ‎‏عمومات فقط عقود جاریۀ به زبان عربی را فرا می گیرد و به هر زبان دیگر و در هر‏‎ ‎‏مکان و زمان باید باطل باشد.‏

‏چنین مرجعی به خوبی می تواند احتکار را شامل همۀ اشیاء و کالاهایی که‏‎ ‎‏مورد نیاز مبرم جامعه است و بقای حیات مردم بسته به آنها است بداند، نه‏‎ ‎‏مخصوص گندم و جو و... حتی در امکنه و ازمنه‏‏‎ای که قیام و قوام جامعه به آنها‏‎ ‎‏بستگی ندارد.‏

‏چنین فردی همان گونه که حق اجبار بربیع اجناس احتکار شده را به حاکم‏‎ ‎‏اسلام می دهد، حق قیمتگذاری را نیز به او می دهد. چه روایات دال بر منع از‏‎ ‎‏قیمتگذاری را ناظر به اوقاتی که قحط و غلاء معلول حرص و طمع مال اندوزان‏‎ ‎‏نیست، می داند و نه مربوط به شرایط انحرافی حاصل از اعمال مال اندوزان و‏‎ ‎‏محتکران که به خاطر جلب سودهای کلان و یا صدمه زدن به اقتصاد مردم و یا‏‎ ‎‏تضعیف نظام اسلامی اجناس موجود را پنهان می کنند و از معرض استفادۀ مردم‏‎ ‎‏خارج می سازند. گذشته از آنکه در عموم ولایت فقیه حاکم فرقی بین جواز‏‎ ‎‏اجبار بربیع و اجبار بر قیمتگذاری وجود ندارد. و اینها همه مستند به شرایط‏‎ ‎‏صدور روایات و احادیث مربوطه است و مستند به شناخت شرایط اجتماعی،‏‎ ‎‏سیاسی و اقتصادی یک جامعه است.‏

‏این گونه مثالها از جمله مواردی است که نشان می دهد عمدتاً زمان در تعیین‏‎ ‎‏موضوع حکم و طبعاً در مسیر اجتهاد و استنباط حکم شرعی نقش عنصری دارد.‏‎ ‎‏تشخیص اینکه آیا موضوع اطلاق دارد و حکم هم مطلق است، پس باید فتوا نیز‏‎ ‎‏عام باشد (الغاء خصوصیت زمان) و یا اینکه زمان دایرۀ موضوع را تقیید و تضییق‏‎ ‎


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 303
‏ ‏

‏می کند (هر چند بظاهر عام است) پس حکم هم مقید به زمان مخصوص‏‎ ‎‏می گردد، از جمله مسائلی است که فقیه آگاه متبحّر باید از عهدۀ آن بر آید. حتی‏‎ ‎‏تشخیص اینکه ادلۀ شرعیه آیا ناظر به ازمنه و شرایط فردی مردم هستند، پس‏‎ ‎‏شامل حالات اجتماعی و تشکیلاتی مسلمین نمی شوند، مانند مسألۀ معادن و‏‎ ‎‏انفال و تملک موات و... ـ که در کلام امام راحل نیز مطرح گردیده است ـ ‏‎[19]‎‏ و‏‎ ‎‏یا اینکه همۀ شرایط و احوال را در بر می گیرند، نیز باید از چشم و فهم تیزبین‏‎ ‎‏مجتهد آگاه به اوضاع و احوال زمانی و مکانی به دور نماند.‏

‏اینک به چند مثال دیگر مبادرت می شود:‏

‏1 ـ آیا سبق و رمایه مخصوص اسب و تیر و کمان است ـ که در عصر حاضر‏‎ ‎‏باید این بخش مهم از فقه اسلام تعطیل گردد ـ و یا اینکه اسب و... ناظر به ابزار‏‎ ‎‏نظامی است که در آن عصر بوده و امروز شامل مانور با پیشرفته ‏‏‎ترین خودروهای‏‎ ‎‏زرهی، تانکها، توپ‏‏‎ها، خمپاره‏‏ اندازها و... است که سوای نتایج موردنظر و‏‎ ‎‏عمل به «‏اعدّوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخیل‏»‏‎[20]‎‏ عظمت فقه اسلام و وسعت‏‎ ‎‏دید فقهاء را نیز نمایانگر است.؟‏

‏2 ـ مضاربه (مهمترین حرکت اقتصادی سالم و ضد ربا) حتماً باید با نقدین‏‎ ‎‏(درهم و دینار) باشد پس در زمان حال متوقف گردد. و یا نقدین عنوان مشیر به‏‎ ‎‏پول رایج زمان است و امروز با هر پول رایج در هر کشوری می توان از این اصل‏‎ ‎‏سودمند استفاده کرد و با رباخواری به مبارزه پرداخت.؟‏

‏3 ـ مسألۀ منع از خرید و فروش خون آیا عام و مطلق و کلی است یا به اعتبار‏‎ ‎‏وجود منافع عقلائی حلال است؟ اشاره می شود که در زمان ما معاملۀ خون یکی‏‎ ‎‏از مواردی است که عقلایی ترین منافع حلال را همراه دارد.‏

‏4 ـ مسألۀ سکوت دختر باکره در مورد قبول ازدواج حکمی مطلق و کلی و‏‎ ‎‏بلاشرط است و یا ناظر به زمانی است که دختران با شرایط خاص بسر می برده و‏‎ ‎‏به هر دلیلی متمکّن از اظهار قبول خود نبودند؟ اما در این اعصار و ازمنه که‏‎ ‎


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 304
‏ ‏

‏دختران با رشد جسمی و فکری و قدرت تصمیم گیری بر ردّ و یا قبول عقد،‏‎ ‎‏جرئت و شهامت کامل بر اظهار مکنونات قلبی خود دارند و حتی سکوت آنان‏‎ ‎‏چه بسا مفهوم دیگری داشته باشد، باز هم سکوت آنان به معنی رضای آنان‏‎ ‎‏است.؟‏

‏5 ـ مسألۀ حریم در مبحث مشترکات و حدود معینی که برای چاه، کشتزار،‏‎ ‎‏قنات، چشمه، خیابان و... به عنوان حریم تعیین گردیده است، یک حکم کلی‏‎ ‎‏ثابت دائمی است؟ و یا به ملاحظۀ زمان صدور روایات و مقدار نیاز عرفی در آن‏‎ ‎‏عصر بوده است بالخصوص پهنای گذرگاه عام که بمقدار ذراع (حدود دو و نیم‏‎ ‎‏متر) تعیین گردیده است، آیا یک حکم تعبدی است؟ و آیا این مساحت در این‏‎ ‎‏اعصار و در شرایط شهرهای کنونی قابل امکان است؟‏‎[21]‎

‏از این موارد فراوان می توان یافت؛ چنانکه در دیگر بخشهای اسلامی نیز‏‎ ‎‏این جریان وجود دارد. مثال:‏

‏1 ـ روایاتی که در رابطه با مدح و یا ذمّ تعدادی از شهرها وجود دارد که قطعاً‏‎ ‎‏به ملاحظۀ اوضاع و احوال قدیم و مردم پیشین آن بلاد بوده (بنابر صحت اسناد‏‎ ‎‏این احادیث) و هرگز قابل عموم و شمول جهت کلیۀ مردم و تمامی زمانها‏‎ ‎‏نمی تواند باشد.‏

‏2 ـ ادعیه ‏‏‎ای که جهت درمان پاره‏‏ ای از بیماریها روایت شده است که ناظر به‏‎ ‎‏دورانهایی است که طبیب و درمان و وسائل پزشکی نبوده و دعا و توجه به‏‎ ‎‏باریتعالی بهترین معالج و یا مسکّن بوده است و هرگز ناظر به شرایط کنونی در‏‎ ‎‏عصر حاضر نیست. لذا نه ضرورت دارد که آنها را انکار کنیم و نه در صورت‏‎ ‎‏عدم اجابت دعا دچار سوء ظن گردیم؛ بلکه این ما هستیم که توجه به زمان‏‎ ‎‏نداشته و یا سوراخ دعا را گم کرده ایم. ‏

‏آری مسألۀ توجه به زمان است که حلّال بسیاری از مشکلات و روشنگر‏‎ ‎‏بخشی عظیم از مبهمات و معضلات است.‏

 

کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 305
 

(2 ـ 2) نقش مکان در اجتهاد 

‏و اما تأثیر مکان و نقش آن در اجتهاد همچون نقش و تأثیر زمان است و‏‎ ‎‏ملحوظ داشتن آن در موضوعات احکام موجب تبلور و تکامل فقه خواهد بود.‏‎ ‎‏چه از طرفی شهرها و بلاد به اعتبار قرب و بُعد از تمدّن و به ملاحظۀ قوّت تعقّل و‏‎ ‎‏وسعت دید اهالی و مردم آنها یکسان نیست و آنان که در شهر زندگی میکنند‏‎ ‎‏نسبت به روستاییان، و ساکنان مراکز استانها نسبت به اهالی دیگر شهرها، و‏‎ ‎‏مردم پایتختها نسبت به دیگر شهرها و شهرستانها، و سکنۀ برخی کشورها نسبت‏‎ ‎‏به بعضی دیگر از فهم و ادراک و تأمل و تعقل و هوش و فراست بیشتری‏‎ ‎‏برخوردار هستند و طبعاً درک و تشخیص آنها از موضوعات و ماهیّات، قویتر از‏‎ ‎‏افراد و جماعات دیگر است. و این خود در وصول و بلوغ به احکام شرعی و‏‎ ‎‏مفاهیم اسلامی مؤثرتر و نتیجه بخش تر است.‏

‏از سوی دیگر با ملاحظۀ شرایط مکان در تنقیح موضوعات احکام ـ که گاهی‏‎ ‎‏به صورت مطلق و کلی و منسلخ از تقیّد به مکان صدور یافته‏‏‎اند‏‏ ـ معلوم می شود‏‎ ‎‏که این شرط هم باید منظور و ملحوظ باشد و چه بسا گاهی تقیّد و تأثیری از‏‎ ‎‏جانب مکان به نظر می رسد، در صورتی که باید الغاء خصوصیت شود و موضوع‏‎ ‎‏به طور مطلق ملحوظ و مقصود است. همۀ اینها به سبب تأثیر در موضوع باعث‏‎ ‎‏تغییر در حکم می گردد و فقیه باید با حواسّ جمع و توجه کامل وارد این مراحل‏‎ ‎‏گردد. نمونه های مربوطه به مکان در فقه اسلام کم نیست که فقط به تعدادی از‏‎ ‎‏آن اشاره میرود:‏

‏1 ـ جنسی در جایی به کیل و وزن معامله می شود و در مکان دیگر به گونۀ‏‎ ‎‏دیگر. آیا معاملۀ ربوی در مورد این جنس همه جا حرام است و یا همه جا مجاز؟‏‎ ‎‏یا اینکه تابع چگونگی معامله است و هر جا پیرو شرایط دادوستد است؟ و به لفظ‏‎ ‎‏دیگر، چنانچه دلیلی دالّ بر جواز به صورت مطلق و یا دالّ بر عدم جواز به طور‏‎ ‎


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 306
‏ ‏

‏کلی باشد، همه جا قابل تسری است و یا باید دلیل اول محمول بر عدم‏‎ ‎‏ربوی بودن و دلیل دوم حمل بر ربوی بودن شود.‏

‏2 ـ اگر در کشوری شطرنج به طور کلی از ابزار قمار خارج شده و به‏‎ ‎‏هیچ وجه استفادۀ بر دو باخت از آن نشود بلکه به مقاصد مباح مورد استفاده قرار‏‎ ‎‏گیرد، آیا در همین کشور شطرنج محکوم به جواز است و یا اینکه حکم به جواز‏‎ ‎‏منوط به آن است که از کل جامعه رخت بر بندد و از مورد بُردوباخت‏‎ ‎‏خارج شود؟ یعنی آیا ادلّۀ مطلقه باید به اطلاق خود باقی باشد یا آنکه حمل شود بر‏‎ ‎‏خصوص اماکنی که با شطرنج قماربازی می کنند؟‏

‏3 ـ آنچه در مکانها و زمانها معمول و متداول است، معاملۀ تعدادی از‏‎ ‎‏اجناس به عدد (کتاب، تخم مرغ، ساعت و...) و برخی به متر (پارچه و...) و‏‎ ‎‏بعضی به وزن است. آیا چنانچه در مکان و زمانی کتاب و ساعت و تخم مرغ به‏‎ ‎‏وزن معامله شد و یا پارچه به صورت کیلویی به دادوستد درآمد، همان احکام‏‎ ‎‏اصلی باید ملاحظه شود (به اعتبار غالب و متداول) و یا احکام ویژۀ همان مورد؟‏

‏4 ـ اصولاً سایر موارد و مثالهایی که برای نقش زمان گفته شد قابل انطباق بر‏‎ ‎‏مکان، اشخاص و... نیز هست و اطالۀ کلام لازم نیست.‏

‏5 ـ از همۀ موارد مهمتر و ارزنده‏‏‎تر، آیا احکام و دستورات فقهی صادره به‏‎ ‎‏صورت فردی در همۀ اماکن و ازمنه باید به همان صورت پیاده شود، وگرنه باید‏‎ ‎‏تعطیل گردد؟ و یا با دقت و تأمل، ظرف زمانی و یا مکانی صدور آنها به دست آید‏‎ ‎‏که در نتیجه در همۀ اماکنی (چون جمهوری اسلامی ایران) که شرایط‏‎ ‎‏دگرگون شده و اسلام حکومت خود را برقرار ساخته، و جامعه اسلامی بر‏‎ ‎‏اساس قوانین حکومت شرعی تأسیس یافته است احکام به تبع تغییر موضوع‏‎ ‎‏دگرگون شده و حکم و احکام جدیدی باید جایگزین حالت قبلی شود؟ (عیناً نظیر‏‎ ‎‏آنچه که نسبت به زمان (زمان قبل از تشکیل حکومت اسلامی) گفته شد.‏

‏کوتاه سخن آنکه زمان، مکان، شخص و اشخاص، اوضاع و احوال و دیگر‏‎ ‎‏ ‏


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 307
‏ ‏

‏شرایط تماماً در تغییر موضوع احکام می توانند نقش داشته و به عنوان‏‎ ‎‏تمام الموضوع و یا جزء الموضوع (هر چند جزء داخلی و به صورت قید) مؤثر‏‎ ‎‏باشند و چه بسا احکامی بظاهر مطلق و عام، لکن مقید به قید خاص صادر‏‎ ‎‏شده باشد که فقیه در مرحلۀ استنباط از آن قید و جزء غفلت کند. و یا واقعا حکم‏‎ ‎‏کلی و عام باشد، اما وی دچار اندیشه خاص شده و تخصیصی روا بدارد. که همه‏‎ ‎‏این موارد از مزالّ اقدام است و باید مجتهد بدانها عنایت داشته باشد.‏

‏آری با ملاحظه و محاسبۀ زمان، مکان، شرایط، احوال و اوضاع گذشته و‏‎ ‎‏حال فقه تحوّلی عظیم می یابد و به سوی واقعیّت خود پیش می رود و نقش سازندۀ‏‎ ‎‏خود را در ساختار فرد و جامعه بازیافته، حرکت آفرین و حیات بخش می گردد.‏

 

(3 ـ 2) تشخیص موضوع و اجتهاد 

‏امام راحل، آن فقیه عظیم و اسلام شناس بزرگ، بر این عقیده بود که آنچه‏‎ ‎‏شهرت یافته که تشخیص موضوعات احکام از وظایف فقیه نیست، یک اشتباه‏‎ ‎‏است، بلکه فقیه باید در موضوعات مهم تتّبع و غور نماید و به نتایجی برسد.‏‎ ‎‏اصلاً مگر نه مجتهد خود نیز از اهل عرف است، پس چرا با استفاده از روشهای‏‎ ‎‏اجتهادی که در اختیار دارد به تبیین و تعیین موضوعات نپردازد. اصولاً چرا‏‎ ‎‏مجتهد باید مقلّدِ اهل عرف باشد؟ مجتهد اگر با دو بال (علم و عرف) به سوی‏‎ ‎‏شناخت موضوعات برود و مستقیماً در صدد تحقیق بر آید، دریچه های دیگری از‏‎ ‎‏علم و فهم به روی او باز خواهد شد. گذشته از آنکه به تشخیص خود اعتماد‏‎ ‎‏خواهد داشت و خود و مقلّدینش از سرگردانی و ندانمکاری رهایی‏‎ ‎‏خواهند یافت. زیرا کتب و مدارک مربوطه را از نظر گذرانده، از مطالب‏‎ ‎‏رسانه‏‏‎های گروهی مطلّع شده، با اقشار مردم انس ‏‏داشته، از حوادث کشور و‏‎ ‎‏جهان اطلاع مستقیم یافته، مقررات و قوانین دنیا را شناخته و آنگاه با نظری باز و‏‎ ‎‏بینشی روشن نسبت به موضوعات فتوای خود را صادر و حکم شرعی را‏‎ ‎


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 308
‏ ‏

‏بیان می دارد و خود خواهد دانست که آیا شطرنج در دنیا از ابزار قمار و‏‎ ‎‏برد و باخت خارج شده و یا هنوز بر آن باقی است.‏

‏او خواهد دانست آیا عروض و بروز خصلت آفرینندگی و مخلوق پرستی‏‎ ‎‏علّت حرمت مجسمه سازی است و چون دیگر این علّت وجود ندارد، بلکه‏‎ ‎‏مجسمه سازی به عنوان یک هنر تجلی دارد پس حرام نیست و یا اینکه جهات‏‎ ‎‏یاد شده حکمت و فلسفه‏‏‎ای بیش نیستند پس ‏‏حرمت مجسمه سازی کماکان‏‎ ‎‏باقی است؟‏

‏خواهد دانست که تنظیم نسل (از نظر شرعی) با توجه به اوضاع و احوال‏‎ ‎‏اقتصادی، اجتماعی و جغرافیایی کشورمان چه حکمی دارد.‏

‏خواهد دانست که چه بخشی از مسائل اقتصادی و امور بانکداری مشمول‏‎ ‎‏ربای حرام هستند و کدام مورد ربا نیست.‏

‏خواهد دانست که مفهوم و مصداق غنای حرام در فقه کدام، و واقعیّت‏‎ ‎‏موسیقی حلال و مباح کدام است.‏

‏و خواهد دانست که بسیاری از اجماعات موجود در ابواب مختلف فقه فاقد‏‎ ‎‏شرایط حجیّت بوده و دست کم مدرکی هستند نه تعبّدی و حاکی از رأی‏‎ ‎‏معصوم _ علیه السلام _ .‏

‏و خواهد دانست که ضرورتی ندارد، بلکه نباید احکام فقهی را با (اگر چنین‏‎ ‎‏است، اگر چنان است. و در صورتی که چنین باشد) بیان کند و آنها را منوط به‏‎ ‎‏موضوعات مبهم و واگذار به خود عوام نماید.‏

‏و بالاخره فقیه بدانجا خواهد رسید که فقه را به عنوان یک علم حقیقی و‏‎ ‎‏واقعی با نقش سازنده در زندگانی فردی و اجتماعی انسان ها و تعیین کنندۀ‏‎ ‎‏سرنوشت از گهواره تا گور شناخته و بشناساند، هر چند در ظاهر فقه را جزء‏‎ ‎‏علوم اعتباری و قراردادی آورده اند.‏

‏آری، فقیه عالِم به زمان و مکان برای کلیات فقه و عمومات روایات می تواند‏‎ ‎


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 309
‏ ‏

‏مصادیق و نمونه های زنده و مترقی ارائه کند و از باب حسن تطبیق اصول بر فروع‏‎ ‎‏و اجودیت در استنباط، هم عظمت فقه و هم حسن ذوق و سلیقۀ خود را به‏‎ ‎‏نمایش بگذارد و گامهای بلندی در جهت تبیین حقایق و رفع مشکلات جامعه‏‎ ‎‏بردارد و از امثله ذهنی و مصادیق فرسوده، غیر واقع و مسائل غیر مورد ابتلاء و‏‎ ‎‏فروع خشک و بی محتوی که احیاناً باعث وهن فقه و شرمندگی فقیه است ـ ‏‎ ‎‏بپرهیزد و موجب زین و زینت اهل بیت _ علیهم السلام _ باشد که: (‏کونوا لنا زینا‎ ‎و لا تکونوا علینا شیئاً‏).‏‎[22]‎

‏امید آنکه خداوند متعال ما را توفیق هر چه بهتر در شناختن و شناسانیدن فقه‏‎ ‎‏اسلام، و بهره وری از انفاس قدسیه اهل بیت عصمت و طهارت که همراه با‏‎ ‎‏قرآن کریم صاحبان اصلی فقه و فقاهت هستند، و استفاضه از روح بلند و‏‎ ‎‏رهنمودهای پیامبر گونه فقیه واقعی عصرمان امام راحل _ قدس سره الشریف _ ‏‎ ‎‏عنایت و مرحمت فرماید. انشاءالله.‏

 

(4 ـ 2) آثار و نتایج

‏ضروری است در پایان این گفتار اشاره ای به نتایج و برکات حاصله از‏‎ ‎‏مراعات و ملاحظه مطالب و نکات یاد شده در اجتهاد و استنباط کنیم.‏

‏1 ـ اعادۀ حیثیت فقه اسلام که برخی پنداشتند و القای شبهه نمودند، که‏‎ ‎‏اسلام جامد بوده و تطوّر ندارد و قادر بر تأمین مصالح همه جانبۀ مردم نیست.‏

‏2 ـ وضوح هر چه بیشتر این حقیقت که نه تنها دین عامل تخدیر نیست؛ بلکه‏‎ ‎‏تنها عامل حرکت و تعالی، دین اسلام و فقه شریعت است.‏

‏3 ـ توجّه فکری و عملی به عقل در مقام اجتهاد و استفراغ وسع، از طریق‏‎ ‎‏تشخیص امور و اولویّت‏‏‎های ظنی و قطعی، تنقیح مناط (وحدت ملاک)،‏‎ ‎‏منصوص العلّة و مستنبط العلّة، فحوای خطاب، دلیل خطاب، لحن خطاب و‏‎ ‎‏تنبیه خطاب(‏‎[23]‎‏).‏

‏ ‏

کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 310
‏ ‏

‏4 ـ شجاعت و شهامت در استنباط و صدور فتوا و عدم هراس از مخالفت‏‎ ‎‏شهرت قدمایی و احیاناً از اجماع در صورت وجود دلیل مقنع بر مسأله؛ در عین‏‎ ‎‏حال اهتمام به درک و فهم کلمات اساطین فقه و لزوم غور در آنها.‏

‏5 ـ خروج تدریجی فقه از حالت انزوا و فردی به سمت حالت تحرک و‏‎ ‎‏اجتماعی، بلکه قانونی و تشکیلاتی و احتراز از پندار صدور احکام به صورت‏‎ ‎‏قضایای خارجیه و توجه کامل به صدور احکام بنحو قضیۀ حقیقیه؛ بلکه به سمت‏‎ ‎‏قضایای قانونیه و تحلیل مواریث فقهی اهل بیت (ع) بر این اساس.‏

‏6 ـ عدم عروض و بروز خلاء در ابعاد فقه بوسیلۀ درک جدید از ملاکات و‏‎ ‎‏موضوعات و ترتّب حکم شرعی بر آنها و کم شدن موارد احتیاط در فتوا، بلکه‏‎ ‎‏کم شدن موارد تمسک به اصول عملیه، به جهت دستیابی به دلایل و امارات.‏

‏7 ـ ترقی و تعالی فقیه چه با احساس ضرورات زمان و مکان و دیگر شرایط،‏‎ ‎‏وی پابه ‏‏‎‎پای اوضاع و احوال جدید پیش می‏‏ رود و بخاطر هر احتمالی در ایجاد‏‎ ‎‏تغییر ملاک و موضوع، همۀ ابعاد و جوانب را در نظر می گیرد و به صورت‏‎ ‎‏انسانی جامع، خردمند، هوشیار و مراقب جلوه می کند.‏

‏8 ـ تداوم و پویایی فقه ـ با توجه به فتح باب اجتهاد، ملاحظۀ عوامل زمان،‏‎ ‎‏مکان، اشخاص و حالات، عامل مهمّی جهت سیر تکاملی فقه از طریق تکامل‏‎ ‎‏اجتهاد و پا به پای زمان پیش رفتن خواهد بود؛ بخصوص با ملاحظۀ تحول علوم و‏‎ ‎‏افکار و مناطق و سیر تصاعدی آنها، و بهترین دلیل این مدعا ملاحظه و مقایسۀ فقه‏‎ ‎‏قدمایی (تا اواخر عصر محقق حلی، صاحب شرایع م 676) با فقه متأخرین، (از‏‎ ‎‏اوایل عصر علامه حلی م 726 هـ ) بلکه متأخری المتأخرین است.‏

‏9 ـ مطالعه و تأمّل در عواقب و آثار و توالی فاسده یا صالحه حکم، یا فتوایی‏‎ ‎‏که فقیه در مقام صدور آن است و اینکه آیا منطبق با شرایط زمان و مکان هست یا‏‎ ‎‏نه و اگر نیست آیا حقّ تقدّم با کدام یک است؟‏

‏10 ـ خروج از تکرار مکررات و در جازدن و ورود به پهنۀ تحقیق و ابداع،‏‎ ‎‏ ‏


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 311
‏ ‏

‏زیرا ابتکار و نوآوری دلیل بر عظمت فکر و تعالی اندیشه و اقتدار فقهی مجتهد‏‎ ‎‏است.‏

‏11 ـ درک بیشتر و بهتر از روح شریعت، فلسفۀ احکام، و توجه کامل به‏‎ ‎‏روح قانون و تشخیص انگیزۀ قانونگذار.‏

‏12 ـ توفیق شناخت عناوین، ملاکات، موضوعات و هر آنچه زمینه و مقدّمۀ‏‎ ‎‏حکم شرعی است و اینکه آیا واقعاً احکام تکلیفی مترتّب بر عناوین عرفی هستند؛‏‎ ‎‏هر چند ماهیّت آنها مقتضی حکم دیگر باشد و یا ملاک آنها برای حکم دیگر‏‎ ‎‏بوده باشد. مانند: ربا و حیله‏‏‎های شرعی، خمر مسکر مایع بالاصاله به عنوان و‏‎ ‎‏اسم دیگر و... .‏

‏13 ـ جامعیّت علمی و فکری مجتهد، که نونگری در فقهِ احکام، لازم یا‏‎ ‎‏ملزوم این جامعیّت است.‏

‏14 ـ پذیرش این حقیقت که اجتهاد و بخصوص علم اصول، نه هدف است، نه هنر‏‎ ‎‏و نه فنّ بالاصاله؛ بلکه وسیله و ابزاری برای نیل به حقایق زندگی‏‎ ‎‏و اهداف انسانی است و با جابجا کردن مجرای اصول و اخراج فرعی از محدودۀ‏‎ ‎‏یکی از اصول عملیّه و درج آن در چهارچوب اصل دیگر (انتقال از برائت به‏‎ ‎‏اشتغال و بالعکس و...) بدون ملاحظۀ جوانب و جهات دیگر، انسان نه مجتهد‏‎ ‎‏واقعی خواهد بود و نه میتواند تعیین کنندۀ تکلیف بندگان خدا باشد.‏

‏15 ـ نظر به اینکه در جهان بینی اسلامی هم فرد اصالت دارد و هم جامعه،‏‎ ‎‏(هر چند در صورت تعارض حق تقدم و تفوق با جامعه است) پس فقه نه صرفاً‏‎ ‎‏فردگرا است و نه جامعه گرا، بلکه هم حقوق و احکام فرد و هم حقوق و‏‎ ‎‏تکالیف جامعه و هم قانون لازم در مورد تعارض را باید ملحوظ کند. بدیهی‏‎ ‎‏است عدم توجه به زمان و مکان و حالات و اطوار و اشخاص، مجتهد را در‏‎ ‎‏استنباطش یکطرفه می نماید و در نتیجه وی را از قدرت ادارۀ جامعه ساقط می کند‏‎ ‎‏(فتوا به مالکیت شخصی بی‏‏‎قید و‏‏ شرط، پندار عدم وجود مالیات و عوارض با‏‎ ‎


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 312
‏ ‏

‏وجود خمس و زکوة، جواز تصرّف مطلق در انفال و معادن، رأی به هر گونه‏‎ ‎‏بهره‏‏‎‏‏ وری و استفاده از مباحات بدون توجّه به ولایت و حکومت اسلامی‏‎ ‎‏و. و. و...) بخشی از این گونه آرای اعوجاجی و یا انحرافی است. و‏‎ ‎‏بدین وسیله است که پی به عظمت بینش اجتماعی، سیاسی و فقهی امام راحل ‏‎ ‎‏ _ قده _ می بریم که با چه وسعت نظری فقه اسلام را مورد توجه قرار داده است.‏

‏16 ـ فقه مجموعه ای مرتبط و پیوسته و به هم گره خورده است. هر چند به‏‎ ‎‏ظاهر دارای تقسیمات و تفصیلات ویژه ای چون عبادات، معاملات، احکام،‏‎ ‎‏عقود و ایقاعات است و هر بخشی خود دارای شقوق و شعب و فروعی بوده و به‏‎ ‎‏ابواب و مسائلی منشعب می شود. معنی این سخن آن است که اولاً، امر آن دائر‏‎ ‎‏بین وجود و عدم است (گرچه به ظاهر در مورد افراد مختلف، و دائر بین کامل و‏‎ ‎‏ناقص و شدید و ضعیف است). ثانیاً، واقعیت وجودی این مجموعه بر فرد و‏‎ ‎‏جامعه آن است که بر همۀ شرایط و اوضاع و احوال زندگانی مادی و معنوی‏‎ ‎‏انسان پرتو افکن شده و در تمامی جهات و جوانب حیات او متجلّی باشد بطوریکه‏‎ ‎‏با حرکت یک فرد و با سیر یک جامعه، این فقه باشد که حرکت می کند و سیر‏‎ ‎‏می نماید. همه کس و همه چیز باید کاملاً متحلّی و متجلّی به فقه باشد. علیهذا‏‎ ‎‏لازمۀ نیل به این مقصد بزرگ آن است که فقها و مجتهدین عظام، در هر عصر و‏‎ ‎‏زمان و مکانی، اجتهاد خود را متناسب با سیر زندگانی بشری انجام داده و احکام‏‎ ‎‏الله را به صورت مترقی، روشنگر راه و تأمین کنندۀ خواسته‏‏‎‏‏های واقعی فرد و‏‎ ‎‏جامعه ارائه فرمایند و این جز با ملاحظۀ جدّی و مراعات اساسی شرایط مکان و‏‎ ‎‏زمان، گذشته و حال و آینده، حالات و روحیات افراد و اجتماعات و دیگر عناصر‏‎ ‎‏مؤثّر، عملی نیست. چنانکه امام راحل _ قده _ خود در عملکردش این چنین بود‏‎ ‎‏(از جزئی‏‏‎ترین و شخصی‏‏‎ترین برنامه هایش تا مهمترین اعمال و اقوالش) و در‏‎ ‎‏ارشادات، توصیه ها و رهنمودهایش نیز بدان سان که همه می دانند. لذا پیشنهاد‏‎ ‎‏می شود:‏

‏ ‏

کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 313
‏ ‏

‏1 ـ مجتهد در مقام استنباط توجّهش به جنبۀ سیستماتیک بودن فقه باشد تا‏‎ ‎‏دچار پندارهایی از قبیل انحلالی بودن مسائل شرع، انحلالی بودن تقلید و اینکه‏‎ ‎‏هر مسأله ای تقلیدی مستقلّ از تقلید در مسائل دیگر دارد و امثال این گونه‏‎ ‎‏توهمات نگردد.‏

‏2 ـ در مقام تدریس، تألیف، بحث و غیره توجه به مثالهای عینی و زنده و‏‎ ‎‏مؤثّر در حیات انسان داشته و به مقایسۀ آنها با زمان گذشته و حال و آینده بپردازد تا‏‎ ‎‏آینده ساز نیز بوده باشد؛ آنچنانکه امام راحل _ قدس سره _ در خطوط و سطور‏‎ ‎‏آخر جلد دوم تحریرالوسیله انجام داده است که در مورد احتمال تغییرات فلکی و‏‎ ‎‏دگرگونیهای وضع کرات می‏‎‎‎‏ فرمایند: ‏و لو صحّ ماقیل من امکان مخابرة الاجسام‎ ‎تحدث لا جلها احکام أخر ایضاً‏(‏‎[24]‎‏). ‏

‏و از مثالهای بی‏‏‎محتوا و فروع خارج از ابتلاء و یا منقضی التاریخ ‏‏به بهانۀ‏‎ ‎‏ثمرۀ علمی و یا تحریک ذهن و غیره پرهیز شود.‏

‏3 ـ آثار علمی خود را چه از نظر شیوۀ استنباط و چه از جهت شیوۀ تدریس و‏‎ ‎‏تألیف متناسب با عهد و زمان حاضر، بلکه مطابق با راه و روال زندۀ موجود در‏‎ ‎‏آکادمیهای علمی جهان عرضه نماید.‏

‏4 ـ از پیچ و خمهای فنّی اجتهاد، بالخصوص در علمِ اصول احتراز نموده و‏‎ ‎‏فقط به جنبۀ آلی بودن این مباحث پرداخته، به مقدار وصول به ذی المقدمه و‏‎ ‎‏حصول ثمرۀ عملی، طرح و بحث نماید. چه زمان بسیاری از بحثها گذشته و‏‎ ‎‏کوتاهی عمر الاهم فالاهم را ایجاب می نماید.‏

‏17 ـ آنچه شهرت داشته و یا دست کم نقل می شود که، شخص متخصّص‏‎ ‎‏در فقه و اصول (به معنای مصطلح حوزوی = استاد در پیچ و خمهای فنی و ماهر‏‎ ‎‏در زیروبمهای فکری و ذهنی و سابقه دار در تأسیس و تنقیح قواعد و مباحث‏‎ ‎‏پیچیده ای که چه بسا کاربرد عملی مؤثّری در فقه و عمل عینی فرد و جامعه هم‏‎ ‎‏نداشته باشند؛ همچون: مباحث معنی حرفی، تصور قدر جامع میان صحیح و‏‎ ‎‏ ‏


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 314
‏ ‏

‏اعم، برخی اقسام و مسایل استصحاب کلی، اقسام وضع، تصویر شرط متأخر به‏‎ ‎‏وصف تأخّر خارجی یا علمی یا تقدّم و تأخّری که مساوی تقارن دهری است و‏‎ ‎‏دهها مسایل و فنون دیگر) اعلم وافقه از شخص جامع است (از مجتهدی که از‏‎ ‎‏دیگر علوم بهره هایی دارد اما همانند مجتهد اول دارای تخصّص ویژه و سابقۀ‏‎ ‎‏زمانی بیشتر نیست). این سخن فاقد محتوا و واقعیت است؛ و لااقل کلیت و‏‎ ‎‏اطلاق آن ممنوع و غیر قابل قبول است. زیرا:‏

‏اولاً ـ در طول این نوشتار آشکار گردید که علوم با یکدیگر ارتباط و تأثیر و‏‎ ‎‏تأثّر متقابل دارند؛ و فقه نیز از این قانون مستثنی نیست. بالبداهه آن کس که‏‎ ‎‏بهره مند از علوم دیگر است در فقه تواناتر و بر فهم و درک حقایق آن استادتر‏‎ ‎‏است. این خود مبحثی دامنه دار است. حتی از عالم جلیل و محدث بزرگوار،‏‎ ‎‏مرحوم شیخ حرّ عاملی متوفای 1104 هـ صاحب وسایل الشیعه منقول است که،‏‎ ‎‏هرکس از طبع شعر، ذوق ادبی و نظم اشعار بی‏‏‎بهره است نمی‏‏ تواند به کنه عمق‏‎ ‎‏احادیث و روایات معصومین (ع) پی ببرد. مؤیّد آن، سخن برخی از اعاظم‏‎ ‎‏محقّقین است که: دو سوّم کلام عربی فصیح بر کنایات، مجازات، استعارات و‏‎ ‎‏فنون معانی و بیان و بدیع استوار است و طبعاً کلمات ارباب وحی و عصمت نیز‏‎ ‎‏مشمول این مدّعا است.‏

‏ثانیاً ـ ملاک در فقاهت، برخورداری از روح فقه، مقتضیات زمان و مکان‏‎ ‎‏به ویژه زمان صدور روایات و دیگر شرایط مربوطه، آگاهی از آنچه هست و‏‎ ‎‏آنچه باید باشد، تعقّل همه جانبه، شناخت مقدمات و عواقب آراء صادره،‏‎ ‎‏آگاهی دقیق از موضوعات عقلی و عرفی بالاخص موضوعات مستنبطه، هر چند‏‎ ‎‏بوسیله کارشناسان زبده و معتمد درک کافی از منافع و مضارّ جوامع اسلامی و‏‎ ‎‏بشری و دیگر اموری است که در اجتهاد متحرک و فقه صحیح تأثیر دارند. با این‏‎ ‎‏ابزار به استنباط احکام پرداختن و به تطبیق قواعد و کبریات بر مصادیق و جزئیات‏‎ ‎‏همت گماردن است که می تواند جامعه را اداره نماید و به سمت صلاح و سداد‏‎ ‎


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 315
‏ ‏

‏سوق دهد. و گرنه در یک جامعه بسته و حوزه محدود، امکان شناختن و‏‎ ‎‏شناساندن شریعت مطهر اسلام مطابق با پیشرفت‏‏‎های سریع و همه‏‏ جانبۀ جهان‏‎ ‎‏وجود ندارد.‏

‏18 ـ همگامی با فقه حکومتی، در شرایطی که انقلاب شکوهمند اسلامی‏‎ ‎‏پیروز شده، جمهوری اسلامی تأسیس یافته، حکومت قانونی و شرعی‏‎ ‎‏تشکیل گردیده و کشور ما در لوای نظام ولایت فقیه مسیر الهی خود را طی میکند‏‎ ‎‏و قانون مندی بر مملکت سایه افکنده است، مجتهدین معظّم باید فقه و اجتهاد را‏‎ ‎‏بر اساس حکومت، آن هم حکومت اسلامی مطرح فرموده و به بحث و تدریس‏‎ ‎‏و تألیف و تحقیق بپردازند. اجتهاد و استنباط با دید حکومتی بسی متفاوت با‏‎ ‎‏دیدگاه فردی قدیم است. احیاناً مطالب و نکاتی در خلال برخی کتب و پاره ای از‏‎ ‎‏مقالات دیده و شنیده میشود که بر اساس همان شیوه های کهنه و قدیم است؛ و‏‎ ‎‏حاکی از جمود فکری و فردیگری است که هرگز با زمان فعلی و عصر حاضر و‏‎ ‎‏شرایط نظام حکومتی ما مطابق نیست. توهّم اینکه در باب قضای اسلامی علم‏‎ ‎‏حاکم حجت نیست، جمود بر موضوعیّت دینار طلا و درهم نقره در باب دیات و‏‎ ‎‏حدود و تعزیرات، بدون توجه به اینکه درهم و دینار بعنوان پول رایج زمان‏‎ ‎‏مرح بوده و امروز پول رایج در هر کشوری چیز مخصوصی است و بسیاری از‏‎ ‎‏فروع و مسائل، در ابواب مختلف فقه از اینگونه است.‏

‏در عصر حاضر فقط در صورتی فقه شریف اسلام می تواند پاسخگوی‏‎ ‎‏واقعی نیازهای گوناگون بشری باشد، و در جهان به صورت متعالی‏‎ ‎‏مطرح گردد، که متناسب با حکومت اسلامی و مطابق با شرایط زمان و مکان و‏‎ ‎‏افراد و جوامع باشد. وگرنه متاعی خشک و بی ‏‏‎بهره و یا کم‏‏ بهره خواهد بود.‏‎ ‎‏نباید از یاد ببریم که رهبر کبیر و فقید انقلاب ما امام راحل _ قده _ عمدۀ این‏‎ ‎‏رهنمودها، ارشادات و روشنگری‏‏‎ها را در عصر بر‏‏ پایی حکومت اسلامی و نظام‏‎ ‎‏الهی که می رود دیگر کشورهای مسلمان بلکه دیگر ملل جهان را به زیر سایه‏‎ ‎‏ ‏


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 316
‏ ‏

‏خود در آورد، تعلیم نمود.‏

‏19 ـ در مراحل پایانی این نوشته، مناسب است که تجدید مطلع نموده و‏‎ ‎‏عرض کنم که: احکام اسلامی ثابت، باقی، قطعی و ابدی هستند و هرگز زمان‏‎ ‎‏و مکان و دیگر خصوصیّات و عناصر دخالت مستقیم در احکام مقدس دین ندارند‏‎ ‎‏و احکام با مرور زمان و شرایط مکان تغییر نمی یابند. النهایه این عناصر در‏‎ ‎‏اجتهاد تأثیر دارند و دارای نقش در موضوعات و عناوین و ملاکات هستند.‏‎ ‎‏موضوعی در زمان و یا مکانی متفاوت با موضوع در زمان و مکان دیگر است. لذا‏‎ ‎‏هر موضوعی در شرایط و ظروف خود، همچون علت تامّه برای حکم متناسب‏‎ ‎‏با همان موضوع است و این رابطه و علیّت همه‏‏‎اش به جعل و وضع شارع‏‎ ‎‏است، دو شخص مسلمان در یک زمان و یک مکان نماز می گذارند، اما یکی‏‎ ‎‏مسافر است و موضوع برای نماز شکسته و دیگری کثیرالسفر است و موضوع‏‎ ‎‏جهت نماز تمام ـ و گاهی حکم این دو شخص دگرگون شده و جابه جا می شود،‏‎ ‎‏چون موضوع تغییر یافته است. پس هنگامی که در یک زمان و مکان، حکم دو‏‎ ‎‏مکلّف متفاوت است، در دو زمان و مکان (چه به صورت عرضی و یا طولی) این‏‎ ‎‏تفاوت آشکارتر خواهد بود. سراسر فقه سرشار از این مثالها و نمونه هایست که‏‎ ‎‏حاجت به اطالۀ کلام نیست.‏

‏چنانکه موضوعی در عصر بی حکومتی منشأ حکمی بوده است، اما اکنون که‏‎ ‎‏حکومت اسلامی برپای گردیده، مبدل به موضوع دیگر و در نتیجه به حکم جدید‏‎ ‎‏که آن هم از طرف شارع اسلام معلول موضوع جدید شناخته شده است‏‎ ‎‏می گردد. و یا در زمانی و یا مکانی و شرایطی اصلاً موضوعی تحقّق نیافته پس‏‎ ‎‏حکمی هم مترتّب نیست و در شرایط دیگر موضوع محقّق شده و حکم مربوط‏‎ ‎‏نیز مترتّب می گردد. مانند نجاست نجاسات عینی در باطن انسان همچون خون،‏‎ ‎‏ادرار، مدفوع و منی که موضوع و زمینه‏‏‎ای جهت نجاست آنها وجود ندارد و‏‎ ‎‏اگر چیزی در باطن با آنها ملاقات کند و پس از خروج آلوده به آنها نباشد آن چیز‏‎ ‎


کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 317
‏ ‏

‏نجس نخواهد بود. چنانکه در بُعد حکومتی هم حضرت امام راحل فرمودند:‏‎ ‎‏اگر بعضی از مسائل در زمانهای گذشته مطرح نبوده است و یا موضوع‏‎ ‎‏نداشته است فقهای امروز باید برای آن فکری بنمایند(‏‎[25]‎‏). و فرمودند: چه بسا‏‎ ‎‏شیوه های رایج اداره امور مردم در سالهای آینده تغییر کند و جوامع بشری برای‏‎ ‎‏حلّ مشکلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کنند. علمای بزرگوار اسلام‏‎ ‎‏از هم اکنون باید برای این موضوع فکری کنند(‏‎[26]‎‏).‏

‏همچنین گاهی اوضاع و احوال و دیگر شرایط باعث تغییر در برداشتهای‏‎ ‎‏مجتهد از منابع و مدارک اصلی استنباط نسبت به موضوع می گردد. زیرا‏‎ ‎‏موقعیتهای جدیدی که برای یک مجتهد در جامعه رخ می دهد، موجب حصول‏‎ ‎‏شرایط خاصی می شود که در زمانهای قبلی و یا مراجع قبلی نبوده است. لذا‏‎ ‎‏برداشتها متفاوت شده و با این تفاوت، موضوعات هم تفاوت یافته و هر‏‎ ‎‏موضوعی حکم مربوط به خود را می طلبد.‏

‏خلاصۀ کلام اینکه اولاً آنچه تغییر می کند و زمان و مکان در آن نقش دارد،‏‎ ‎‏موضوعات احکام هستند نه خود احکام. ثانیاً هر موضوعی پس از تکامل و‏‎ ‎‏تحقّق، منشأ صدور حکمی بر آن موضوع می شود که این ترتّب و علیّت از سوی‏‎ ‎‏خود شارع مقدّس اسلام مقرر گردیده است.‏

‏20 ـ از مجموع آنچه نگاشته شد بخوبی آشکار می گردد که کلمات و‏‎ ‎‏افاضات بنیانگذار انقلاب مقدّس و نظام مبارک جمهوری اسلامی حضرت امام‏‎ ‎‏خمینی _ اعلی الله مقامه _ از طرفی حقایقی پر اهمیت، ابتکاری، سازنده و‏‎ ‎‏دگرگون کننده است که با نهایت شجاعت و شهامت در عصر پر آشوب کنونی و‏‎ ‎‏در پهنۀ حکومت اسلامی به فقهاء و متفقّهین اسلامی ارائه فرمودند و بدین وسیله‏‎ ‎‏عظمت و پویائی فقه را تأمین و تضمین نمودند. و از سوی دیگر تمام ارشادات‏‎ ‎‏و تعلیمات و توصیه های روحبخش ایشان برخاسته از اسلام ناب محمدی (ص) و‏‎ ‎‏نشأت گرفته از روح فقه شریف جعفری است که در بطون و متون منابع اسلامی‏‎ ‎

 ‏

کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 318
‏ ‏

‏و فقهی ریشه داشته که امام راحل _ قده _ سخاوتمندانه و بی‏‏‎دریغ در اختیار جهان‏

‏فقاهت و اجتهاد گذاردند.‏

‏بدیهی است آثار شریف و نتایج ارزندۀ رهنمودهای ایشان بیش از آن است‏‎ ‎‏که ذکر نمودیم و پویندگان این راه خود به عظمت این کلمات و دستآوردهای‏‎ ‎‏خطیر امام راحل پی خواهند برد.‏

سلام الله علیه یوم ولد و یوم ارتحل و یوم یبعث حیّاً. و آخر دعوانا ان‎ ‎الحمدلله ربّ العالمین


 یادداشت ها

کتابنقش زمان و مکان در موضوعات احکام: مجموعه مقالاتصفحه 319

  • ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 288-290، پیام حضرت امام خمینیی_قده_ خطاب به مراجع اسلام و روحانیون سراسر کشور در مورد استراتژی آیندۀ انقلاب و حکومت اسلامی مورخ 3  /  12  /  67.
  • ـ مقالۀ استاد جعفر سبحانی تحت عنوان «جامعیت علمی و عملی امام خمینی» در مجلۀ کیهان اندیشه، شمارۀ 29، ص 6 ـ 11.
  • ـ آیات مربوط به احسان به والدین. سوره بقره، آیۀ 83، نساء،  /  36، انعام،  /  151، اسراء،  /  23 و 24، احقاف،  /  15.
  • ـ اصول کافی، 2  /  104، وسایل الشیعه، 17، 237.
  • ـ اسراء آیۀ 75.
  • ـ نورالثقلین، ج 3، 187، مرویّ از حضرت صادق (ع).
  • ـ وسائل الشیعه (چاپ مؤسسه آل‎البیت)، ج 9، ص 77، حدیث 11564.
  • ـ نهج البلاغه (صبحی صالح)، نامۀ 53.
  • ـ ولایة الامر فی عصر الغیبه تألیف آیت‎الله سیدکاظم حائری، ص 128 به بعد، به نقل از الاسلام یقود الحیاة، اثر علاّمۀ شهید صدر.
  • ـ قبض و بسط تئوریک شریعت، اثر دکتر سروش.
  • ـ اصول کافی، ج 1، ص 58، حدیث 19.
  • 13_ ـ جهت دریافت تشریح و تفصیل بیشتر به کتب اصول فقه مراجعه شود.
  • ـ تفسیر البیان، ج 1، ص 295 ـ الی 401، چاپ نجف، صال 1385 هـ .
  • ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 288-290.
  • ـ تحف العقول، ص 356 حدیث حضرت صادق (ع).
  • بحارالانوار، ج 2، ص 184، بنقل از معانی الاخبار صدوق، به روایت از حضرت صادق (ع).
  • ـ سورۀ مائده، آیۀ 2.
  • ـ بحارالانوار، ج 11، ص 310، حدیث حضرت صادق (ع).
  • ـ سورۀ انفال، آیۀ 60.
  • ـ مراجعه شود به کتب فقه استدلالی و مصادر فتوایی مبحث مشترکات.
  • ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 150-151.
  • ـ جهت اخذ و ضبط مفاهیم این اصطلاحات مراجعه شود به کتاب ادوار اجتهاد، تالیف استاد محمدابراهیم جنّاتی، ص 432 و 433.
  • ـ تحریر الوسیله، ج 2، ص 641.
  • ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 176-177.
  • ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 291-293.