
گفت و گو با دکتر سید حسن عارفی ـ دکتر حسین شهیدی ـ دکتر
هادی کاظمی ـ دکتر ابوالفضل نجاران و دکتر مصطفی صادقی
دکتر سید حسن عارفی «طبیب دل ها»، پزشک 30 سالهی خانواده ی امام خمینی است. او از ابتدای ورود امام(س) به میهن از پاریس و پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیت طبابت حضرت امام خمینی، بانو خدیجه ثقفی و دیگر اعضای خانواده را به عهده داشته است.
پزشک معتمد خانواده امام که آشنایی نسبتاً دقیقی با حضرت امام(س) و بیت ایشان دارد، خاطراتی را از خلال آمد و رفتهایش به منزل بنیانگذار جمهوری اسلامی در ذهن دارد.
پزشک سی ساله بانو خدیجه ثقفی، مادر انقلاب را فردی مهربان، صبور و خوشرو توصیف می کند. او می گوید امام(س) و بانویی که ایشان او را «نور چشم» خود خطاب کرده اند، همبستگی عاطفی زیادی با یکدیگر داشته اند. دکتر عارفی، هم چنین «همسر مرجع بزرگ شیعیان» را بانویی دیندار و فارغ از افراط و تفریط عنوان کرده و یادآور می شود که بانو ثقفی از زمان رحلت امام(س) تا پایان عمر پربرکت خود، سادگی زندگی خویش را حفظ کرده بودند.
آشنایی شما با خانوادهی حضرت امام (س) و همسر ایشان به چه شکل بوده و از کجا با بانو ثقفی آشنا شدید؟
کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 258
اولین برخورد من با خانم در قم بود؛ آن زمان حضرت امام در قفسه سینه خود احساس ناراحتی کردند، بوسیله مسوولین به من اطلاع داده شد و آنقدر این مسأله نگرانکننده بود که با هلیکوپتر به قم رفتم. امام منزل آقای اشراقی بودند، نوار قلب ایشان را گرفتم. به دلیل اینکه ایشان ناراحتی داشتند یک سی.سی.یوی خانگی برای 3 روز درست کردم. تا اینکه همکارانم را هم فراخواندم. در روز سوم حالت سنگکوبی به امام(س) دست داد. خدمت امام رسیدم. مرحوم بهشتی، باهنر و حاج احمدآقا آنجا بودند. از ایشان خواهش کردم که ایشان را به تهران منتقل کنیم که امکانات طبی بهتری وجود داشت. ایشان پذیرفتند اما خانم شروع به گریه کردند، گریهای حاکی از ناراحتی شدید. به ایشان قول دادم که حضرت امام بهبود مییابند و به محل زندگیشان بازمیگردند. بالاخره خانم آرامش پیدا کردند و ما در شبی برفی امام را به تهران بیمارستان شهید رجایی منتقل کردیم. زمانی که امام (س) در بیمارستان بودند، خانم مرتب به ملاقات ایشان میآمدند و زمانی هم که امام از بیمارستان به دربند منتقل شد، خانم در آنجا ساکن شدند.
روابط حضرت امام(س) با بانو ثقفی چگونه بود؟
آنچه در روابط بین امام و همسرشان مشهود بود همبستگی عاطفی بود که در دیگر خانوادهها کمتر به چشم میخورد. زمانی که امام ناراحت بودند، خانم ناراحت میشدند و اگر مشکلی برای خانم بوجود میآمد امام به شدت ناراحت بودند.
در مدت سی سالی که طبابت همسر امام (س) را بر عهده داشتید، وضعیت ایشان چگونه بود و بانو ثقفی چطور با مقوله بیماری کنار می آمدند؟
خانم بیماریهای متعددی داشتند. یکی بیماری چشمیاما خوشبختانه ایشان تحت نظر بودند. ایشان ناراحتی مفاصل هم داشتند و زانو، کمر و پایشان درد میکرد اما به وسیلهی مداوای پزشکان و ورزشهایی که به ایشان توصیه شده بود این بیماری تا حدی کنترل شده بود. ناراحتی فشار خون ایشان مرتب با دارو تحت کنترل قرار میگرفت. خانم ناراحتی گوارشی هم داشتند و از این بابت هم چندین بار در بیمارستان بستری شدند. در طول سالهای اخیر ایشان از داروهای متعددی استفاده میکرد. در
کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 259
یکی، دو سال اخیر هم از نظر حرکتی دچار مشکل بود و پا و کمرشان درد میکرد. اما هوشیار بودند و حتی در صحبتهایشان نقصی وجود نداشت.
ایشان کاملا رئوف و مهربان بودند و در هر شرایطی با صبوری، خوشرویی و احترام با من و سایر پزشکان و پرستاران برخورد میکردند.
بانو ثقفی در دوران بیماری حضرت امام(س) و واپسین روزهای زندگی ایشان در قبال کسالت همسر خود چه رفتاری داشتند؟
در دورانی که حضرت امام (س) در بیمارستان بودند به دلیل اینکه من طبیب ایشان بودم اگر مشکلی بود آن را با خانم مطرح میکردم و ایشان را در جریان قرار میدادم. ما بیماری سرطان امام را از ایشان کتمان کرده بودیم گرچه ایشان میدانست که امام به شدت بیمار است. با وخامت حال امام ایشان را هم در جریان گذاشتیم و ایشان بسیار منطقی برخورد کردند و این مسأله را پذیرفتند. صبح روز ارتحال امام به خانواده گفتم خدمت ایشان برسند چراکه اوضاع امام رو به وخامت بود. خانم، دختران و مسوولان مملکت با امام وداع میکردند اما عکسالعمل غیرقابل قبولی از خود نشان نمیدادند زیرا متوجه بیماری وخیم و کشنده حضرت امام بودند که دیگر قابل کنترل نبود.
رفتار حضرت امام(س) با خانواده را چطور دیده اید؟ بانو ثقفی در منزل چگونه برخوردی داشتند؟
در مورد زندگی شخصی حضرت امام، من اگر هم داخل خانواده امام راه پیدا میکردم اما به عنوان طبیب بودم. حضرت امام قانونی گذاشته بودند که ناهار را با خانواده و دور هم میل میکردند. یادم هست ناراحتی برای امام به دلیل سکته پیش آمده بود و ایشان یک روز من را که برای معالجهشان رفته بودم به نهار دعوت کرد. من هم سر سفرهشان همراه با خانواده حضرت امام حاضر شدم. امام هم شخصا رژیم غذاییاش را رعایت میکرد و هم خانم به عنوان مدیر منزل دستور تهیه رژیم خاص غذایی خود و حضرت امام را میدادند. نکتهای که برای من جالب بود همین بود که با اینکه امام مشغولیت زیادی داشتند مقید بودند که حتما نهار را با خانواده بخورند. امام فردی خانوادهدوست بود و معمولا خانواده، حاج احمد آقا، دختران و عروسها
کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 260
میآمدند و با امام مینشستند و صحبت میکردند. امام علاوه بر اینکه مسائل بارز و آموزندهی زیادی داشت ولی نکته قابل توجه این بود که با نوهها، فرزندان و همسرشان کاملا با خوشرویی و دوستانه رفتار میکرد.
با توجه به اینکه شما در دوران وفات حاج احمد آقا همراه این خانواده بوده اید از آن دوران و برخورد خانم با فوت ایشان چه خاطره ای دارید؟
من در بیمارستان شریعتی بودم که تلفن کردند و اطلاع دادند حال حاج احمد آقا خوب نیست وقتی به ایشان رسیدم، در کما بود. اطرافیان هم صبح زمانی ایشان را در رختخواب یافته بودند که حالشان خوب نبود. پرسنل بیمارستان ایشان را احیاء کرده بودند. خانم و دخترها آمدند و با نگرانی از حال ایشان میپرسیدند. به آنها گفتم به هر دلیلی قلبشان ایستاده و حالش خوب نیست. حدود 10 روز گذشت و خانواده میدیدند که ایشان در کمای کامل هستند تا اینکه آزمایشات و عکسبرداریها نشان داد به دلیل خون نرسیدن به مغز، مغز کاملا از بین رفته است. حاج احمد آقا فوت کرد اما بازهم عکسالعمل غیرطبیعی از سوی خانواده امام ندیدم و خانم و دخترها بسیار معقول با فوت حاج احمد آقا برخورد کردند.
در مورد دینداری بانو ثقفی و رعایت شئونات اسلامی از سوی ایشان و خانواده حضرت امام(س) چه می دانید؟
در مورد دینداری خانم، به هر حال ایشان همسر مرجع بزرگ شیعیان بودند و آنها میبایست الگوی دینداری قرار میگرفتند که الگو هم بودند. خانواده امام به طور کلی اصول اسلامی را به طور کامل رعایت میکردند. گاهی در خانوادههای مذهبی رفتارهایی غیرطبیعی دیده میشود اما خانم و فرزندانشان افراط و تفریط در رعایت اصول اسلامینداشتند.
برخورد بانو ثقفی با اشخاص و مهمانان به چه شکل بود؟ و آیا با توجه به ناراحتیها و بیماری هایشان قائل به ارتباط با آشنایان و نزدیکان بودند؟
خانم فردی بسیار منضبط بودند و به اشخاص احترام زیادی میگذاشتند. اگر کسی تلفن میکرد یا سر زده وارد منزل میشد خود را مقید میدانست که حتما با آن فرد
کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 261
صحبت کند و تمامیشئونات احترام را در مورد مهمانان خود رعایت میکرد. خانم هیچوقت به خاطر بیماری و ناراحتیشان نمیگفتند که فلان کس نیاید بلکه اشخاص مختلفی به دیدن ایشان میآمدند و خانم هم تا زمانی که آن فرد منزل را ترک نکرده بود با وی مصاحبت میکرد. من بارها به این مسأله ایراد گرفته بودم و میگفتم به دلیل حال ایشان، این دیدارها محدود شود اما خانم به اخلاق اسلامیو شئونات خانوادگی بسیار احترام میگذاشت.
همانطور که می دانید بانو ثقفی از خانوادهای مرفه بوده و پس از ازدواج زندگی سادهای را با حضرت امام تجربه کرده؟ ایشان پس از فوت امام چگونه می زیستند و آیا نحوه زندگی خود را تغییر دادند؟
من چه پیش و چه پس از انقلاب به ویژه در دوران جوانی و دانشجویی در خانوادههای متعددی رفت و آمد داشتم و دیدی کنجکاوانه و انتقادجویانه داشتم. وقتی وارد خانواده حضرت امام شدم آنچه من را به خود جذب کرد این بود که ظاهر و باطن این خانواده یکی بود و این بسیار برای من جالب بود. چراکه بسیاری از خانوادهها اینطور نیستند اما زندگی امام در درون و بیرون یکی بود. ایشان زندگی بسیار سادهای داشتند. چه اتاق کار ایشان که در معرض دید مردم بود چه اتاق ایشان در داخل منزل ظاهر یکسانی داشتند و سادگی آنها یکسان بود. خانم هم پس از رحلت امام تفاوتی در این زندگی ایجاد نکرد زیرا شرایط برای ایشان تفاوت نکرده بود و منزلشان به سادگی قبل باقی ماند.
***
گفتوگو با دکتر کاظمی
بیمار که می شوی تمام عالم و آدم را به نفرینی به یک جا می فروشی تا تنها دمی درد رهایت کند! شاید هم تمامی ایمان را به یکباره منکر تمام حقیقت خویش می شوی و درد میشود سیلی خروشان که هر آنچه در وجود توست ناگهان به باد فنا می دهد! حق داری، بیماری و رنجور! انسانی و دردمند! شاید به همین دلیل است که هزاران سال است که شاعران بدترین و بهترین حالت انسانی را دردمندی می نامند و بس و در این
کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 262
جهان دردمند است که هر آنچه را که از تو، انسانی بی تحمل نازک دل میبینند، به گونهای خیال انگیز توصیف میکنند.
میگفتند دردت طاقت فرساتر از آن بود که باید، اما لحنت همیشه آرام! تناسب عجیبی بود میان درد تو و صبر تو! گویی هر چه درد بیشتر، صبری بهتر از خویش می آفریدی! چه زیبا می گفت که دردت را پذیرفته بودی و کاملا حق را به جانبش می دادی! راستی چرا باور پذیری تو از درد و بیماری این قدر بی مقاومت و چانه زدن بود!؟ این دردپذیری، صبورت می کرد یا این صبر، دردپذیرتر، نمی دانم!
اما هر آنچه بود زیبایی وصف ناپذیری را برایت رقم می زد که پس از مرگت شاید اگر سال ها هم تمامی دانشمندان به تامل و تفکر در این زمینه بپردازند، دلیل علمی برای آن نیابند و به همین دلیل در هیچ کتابی نتوانند آن را توصیف کنند و نوشته ای برای این صبر بنویسند، اما هرگز هم نمی توانند منکر شوند که تو و امثالت با دیگر بیماران از یک جنس نبودید و نیستید!؟ آنها هم چون من و امثال من، هنوز درک نمی کنند، این استقامت و تسلیم شدگی محض را!
برای این که در صبوری اش حرفی به گزاف نگفته باشیم، به سراغ دکتر هادی کاظمی، پزشک داخلی بیمارستان خاتم الانبیا رفتیم که 7 ماه تمام، در سخت ترین لحظات بر بالین خانم حاضر بودند.
دکتر کاظمی، لطفا در مورد بیماری خانم توضیحاتی بدهید.
زمانی که خانم را به بیمارستان منتقل کردند، ایشان دچار اختلال سطح هوشیاری شده بودند. اختلال سطح هوشیاری ایشان به دو دلیل سکته مغزی و عفونت بود که موجب شد ایشان به کما بروند. اما این اختلال سطح هوشیاری، در عرض کمتر از چند روز بهتر شد.
زمانی که بیمار دچار اختلال سطح هوشیاری می شود، چه عکس العمل هایی از خود نشان می دهد؟ خانم در این زمان چگونه بودند؟
اختلال سطح هوشیاری موجب می شود که بیمار عکس العمل های غیر طبیعی از خود نشان دهد. به دلیل سکته مغزی، همه انتظار داشتیم که حالت های عادی مثل
کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 263
حرکات دهان و دست و دیگر اجزای بدن دچار اختلال هایی بشوند. اما خانم در این زمان، کاملا طبیعی و آرام بودند.
بیماری چگونه پیشروی کرد و دلیل فوت ایشان چه بود؟
پس از بهتر شدن اختلال سطح هوشیاری، درمان مغزی و کلیوی بر روی ایشان انجام شد و حالشان کم کم رو به بهبود رفت تا جایی که شروع به صحبت کردند. ایشان از گذشته بیمار بودند، بیماری روده ای ایشان موجب شد که غذا نتوانند بخورند و در واقع عدم تحمل غذا و داروها، در 7 ماه ایشان را بسیار ضعیف کرده بود. تقریبا پروتکل های بی اشتهایی و عدم تحمل غذا را بر اساس استانداردهای جهانی اعمال کردیم. اما متاسفانه به دلیل نداشتن تحرک روده، آن طور که باید جواب نمی گرفتیم.
به لحاظ روحیه و رفتار ایشان را چگونه بیماری توصیف می کنید؟
اگر بخواهم اغراق نکنم، بیماری را بسیار بسیار جدی می گرفتند. ایشان به عنوان یک بیمار پذیرفته بودند که بیمار هستند. به همین دلیل بسیار راحت، پزشکان را می پذیرفتند. البته این در مورد بنده نبود، چرا که در این مدت پزشکان مختلفی برای مداوا ایشان را معاینه می کردند، اما ایشان همواره حتی در اوج ناراحتی و درد، با روی باز از پزشکان استقبال می کردند. به هر حال، ایشان بیماری را جدی گرفته و تک تک دستورات پزشکان و پرستاران را چه دستورات دارویی و چه فیزیوتراپی و چه غذایی تک تک با صبر و حوصله تمام، اجرا می کردند. ایشان فقط در زمانی که لوله معده را برایشان وصل می کردیم، احساس خوبی نداشتند، اما در باقی موارد به هیچ عنوان شکایت یا گله ای نداشتند. در روز حداقل دو نوبت فیزیوتراپی داشتند اما هرگز شکوه ای نداشتند و با روی باز فیزیوتراپی می کردند.
چه ویژگی رفتاری در ایشان موجب می شد که با دیگر بیماران متفاوت باشند؟
بیشترین مورد حوصله و صبری بود که در نهایت چهره ایشان را بسیار آرام و متین می کرد. تحویل گرفتن پزشکان در همه حالات، حتی در بدترین شرایط نیز بسیار جالب بود. همه اطبا که بر بالین ایشان حضور می یافتند، این نکته را یادآوری میکردند.
تفاوت ایشان با دیگر بیماران در این بود که بیماران اصولا در این موارد حوصله
کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 264
ندارند و تحمل حضور دیگران را نیز ندارند. اما ایشان به غیر از پزشکان، روزانه افراد زیادی را ملاقات می کردند و همواره با روی باز و ادب کامل با ایشان برخورد می کردند.
***
گفتوگو با دکتر نجاران
از دیگر پزشکانی که ایشان را معاینه کردند،”ابوالفضل نجاران” متخصص مغز و اعصاب بیمارستان خاتم الانبیا، بود که در گپ و گفت کوتاهی با ایشان نیز از حال و احوال خانم جویا شدیم.
خانم به بیماری اختلال کارکرد شکم دچار شده بودند. در واقع بیماری ایشان آن چنان وخیم نبود. پیری و فرتوتی بیشتر بر بیماری ایشان اثرگذار بود تا بیماری جسمی. بیشتر سن و سال زیاد ایشان بود که به دستگاههای مختلف بدن فشار آورده و موجب فوت ایشان شد. اختلال هوشیاری نیز در ابتدا داشتند که به مرور زمان مداوا شدند.
به لحاظ شخصیتی ایشان را چگونه توصیف می کنید؟
واقعا انسان کامل و آرامی بودند. سلام را کامل ادا می کردند، حتی در زمان وخیم شدن بیماری، در برخوردها فوق العاده آرام بودند. در اوج درد صبورانه و با آرامش تمام، با دیگران برخورد می کردند. روزانه با افراد و گروه های بسیاری ملاقات می کردند، اما در تمامی برخوردها با حوصله تمام و با روی گشاده با افراد برخورد می کردند. زمانی که شخصیت های مهمی به ملاقات ایشان میآمدند، حواسشان را بیشتر جمع کرده و تمرکز میکردند و مانند انسانی که کاملا سالم است، ایشان را می پذیرفتند.
به عنوان بیمار از ایشان خسته شده بودید؟
به عنوان یک پزشک، بارها بود از اینکه یک بیمار را برای مدت طولانی مداوا می کردم، ناراحت و خسته می شدم. اما بدون اغراق می گویم که در مدت 6 ماهی که هر روز به دیدن ایشان می آمدم، حتی یک بار احساس خستگی نکردم. چرا که همواره با روی باز و صبر تمام با افراد مختلف برخورد می کردند. این شرایط حتی زمانی که ایشان در کما بودند، وجود داشت، یعنی آرامشی که در کما در چهره شان بود، فراموش
کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 265
شدنی نیست.
منشا این آرامش را در چه می دانید؟
به عنوان یک پزشک هیچ تعریف علمی برای این مورد ندارم، اما فکر می کنم این امر بیشتر به خاطر همان اعتقادات مذهبی و پاکی قلبشان بود. چرا که در گذشته نیز بنده پزشک معالج یکی از آقایان روحانی بودم که ایشان نیز چون خانم چهره آرام و متینی داشتند و با حوصله و متانت کامل با بیماری خویش مبارزه کرده و در واقع راضی به رضای خداوند بودند. این رضایت قلبی، این پاکی درونی همواره موجب می شود که چهره این نوع بیماران با دیگر بیماران متفاوت باشد. به عنوان پزشک بارها با این مساله برخورد کرده ام. افرادی که شرور یا به جهاتی انسان های چندان خوبی در ذهن اطرافیان نباشند، متاسفانه با کوچک ترین بیماری چهره ظاهری شان تغییر شکل داده و بیماری تمام وجود فرد را غلبه می کند و خواب و آرام بیمار را می گیرد. اما انسانهای خوب، حتی در زمان مرگ یا بیماری، چهره آرامی دارند که هیچ کس نمی تواند منکر وجود این چهره آرام باشد.
***
گفتوگو با دکتر شهیدی
دکتر شهیدی چشم پزشکی است که از 24 سال پیش طبابت چشم بیمار بانو خدیجه ثقفی را عهدهدار شده است. دکتر شهیدی بانو ثقفی را فردی استثنایی از نظر شخصیت اجتماعی عنوان میکند و پذیرفتن طبابت این بانوی بزرگوار را افتخاری بیسابقه برای خود میداند.
سال 64 بود که خانم برای اولین بار به مطب من مراجعه کردند. ایشان ناراحتی در چشم چپ خود داشتند که چند سال پیش از آن هم، آن را عمل کرده بودند.
مشکل چشم خانم مدتی لاینحل باقی مانده بود و باعث ناراحتی امام و خود ایشان شده بود، اما پس از درمان مشکل تا حدی حل شد. خانم هر 2، 3 هفته یکبار به من مراجعه میکردند و این ادامه داشت تا اینکه چشم سالم ایشان هم مبتلا به آب مروارید شد و این بیماری پیشرفت کرد تا اختلالی در بینایی ایشان بوجود آمد.
کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 266
من به خانم پیشنهاد عمل جراحی دادم اما به خاطر اینکه ایشان بانوی اول مملکت و فوقالعاده مورد علاقه امام بودند عمل چشم ایشان برای من بسیار دلهرهآور بود. البته من به خودم اطمینان داشتم ولی این مورد بسیار خاص بود. به ایشان گفتم که عمل چشمتان را در لندن انجام بدهید. نامهای به یکی از متبحرترین چشم پزشکان انگلیس که از همکلاسیهای خودم بود فرستادم و از ایشان خواستم چشم خانم را عمل کنند. اما بعدا ایشان گفتند: مگر من چشمم را دست هر کسی میدهم؟! و از من خواستند که عمل چشم ایشان را انجام دهم. ایشان را در بیمارستان آبان بستری کردیم و عمل با موفقیت صد در صد انجام شد.
من بسیار خوشحال بودم که توانستهام خدمتی به خانم بکنم و از تجربه 40، 50 سالهام نتیجهی مثبتی بگیرم.
خانم تقریبا هر 15 روز یک بار و گاهی ماهی یک بار به مطب میآمدند و من وقت خاصی را در روزهای تعطیل مطب برای ایشان اختصاص میدادم و بعد هم زمانی که دیدم ایشان توانایی لازم ندارند من خدمت ایشان به جماران میرفتم.
مسأله جالبی که در مورد خانم وجود داشت این بود که ایشان بیاندازه مبادی آداب بودند. هرگز حتی زمانی که توانایی آمدن به مطب نداشتند، نشد که وقتی ایشان احتیاج به معاینه چشم داشتند به من بگویند که فلانی بیا من را ببین. حتی زمانی که به زحمت از روی تخت بلند میشدند تماس میگرفتند و میگفتند: دکتر چه زمانی را مقرر میکنید که خدمت برسم؟ و من میگفتم که خودم خدمت شما میآیم.
خانم ثقفی برای من یکی از استثناییترین بیماران بودند؛ نه به خاطر موقعیت خانوادگی بلکه به خاطر شخصیتی که داشتند ایشان بسیار فروتن و متواضع بودند. حتی وقتی به مطب میآمدند تا وقتی من از ایشان نمیخواستم روی صندلی نمینشستند.
خانم از نظر پزشکی به من بسیار وابسته شده بودند و میگفتند: من میدانم کار زیادی نمیشود برای چشم من کرد ولی به من سر بزنید. دلم برایتان تنگ میشود. نوعی علاقه خواهر ـ برادری بین من و ایشان ایجاد شده بود. وقتی خانم بیمارستان بودند از حال ایشان جویا میشدم اما نمیتوانستم چهره ملکوتی، زیبا، دوستداشتنی
کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 267
ایشان را در بیمارستان و با آن حالت ببینم. فکر میکنم نمیتوانم چهره آرام و مهربان خانم را هرگز فراموش کنم. خانم در بدترین شرایط جسمیهم که بودند باز هم روی پا میایستادند و اجازه نمیدادند همراهانشان دست ایشان را بگیرند. ایشان علیرغم سن زیادشان لحظهی آخر بسیار آراسته و نورانی بودند.
زمانی که من به منزل خانم میرفتم با وجود اینکه ایشان قادر به بلند شدن نبود، محال بود که از جا بلند نشود و من را تا دم در بدرقه نکند. این نشانهی افتادگی ایشان بود و شخصیت افتاده، بیتکبر، مبادی آداب و بسیار مهربانی بودند، شخصیتی والا که هیچوقت خاطرهاش را فراموش نمیکنم.
در مورد روابط خانم با امام آنچه از خانم و دخترها شنیدهام این بود که امام عاشقانه به ایشان علاقه داشتند. یکبار خانم به مطب آمده بودند و از قول امام پیغام دادند که شما با این اسم و رسم چطور نتوانستید برای خانم من کاری کنید؟ من اول از این حرف ناراحت شدم و به ایشان گفتم: شما در موقعیتی هستید که میتوانید تمام چشم پزشکان کشور را در اختیار داشته باشید. خانم که فهمید من ناراحت شدهام گفت: منظور آقا این نبوده، ما میدانیم که شما زحمت زیادی میکشید. من در رژیمهای گذشته هم با ردههای بالا سر و کار داشتهام ولی هیچ وقت این فروتنی و انسانیت را در آنها ندیده بودم. خانم هر دفعه برای اینکه کار من را جبران کند هدیهای نزد من میآوردند. بسیار هم خوشسلیقه بودند یک بار هم قالیچهای آوردند و گفتند امام سفارش کردند که این را برای شما بیاورم.
امروز در منزل من هدیههای زیادی در گوشه و کنار وجود دارد که مربوط به محبت همسر امام است، من حتی 2 قالیچه را از بین این هدایا به فرزندانم که در خارج از کشور هستند دادم و به آنها گفتم که این «تاریخ» است. آن را نزد خود نگه دارید.
عاطفه و قدردانی خانم بسیار برای من مسألهی جالبی بود. خانم عادت داشت هر عید نوروز برای من گل میفرستاد. یک بار چند روز مانده به عید بود. آن موقع چند روز از فوت احمد آقا گذشته بود که دیدم پاسدارها گل قرمز بسیار بزرگی را برای من آوردند. به آنها گفتم گل قرمز! آن هم چند روز بعد از وفات حاج احمد آقا؟ سرپاسدار
کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 268
گفت: اخلاق حاج خانم است دیگر؛ کاری نمیشود کرد. گفتم: من حتی فرصت نکرده بودم فوت حاج احمد آقا را به ایشان تسلیت بگویم.
چند روز بعد از بیت امام تماس گرفتند که اگر میخواهید تشریف بیاورید، بیایید. من هم به اتفاق همسرم به منزل آنها رفتیم. خانم من باور نمیکرد که این خانواده با این موقعیت اینقدر فروتن باشند.
خانم طبق سنت زیبای ایرانی وقتی ما به منزل ایشان رفتیم ما را بالا مینشاندند و خودشان پای در مینشستند. آن روز هم با اینکه منزل حاج احمد آقا مراسمیبود، خانم و دخترها به خاطر اینکه با ما قرار داشتند در منزل مانده بودند.
من هرچه از افتادگی و فروتنی خانم بگویم کم گفتهام. منزل خانم چه در زمان حیات امام و چه بعد از آن تفاوتی نکرده بود و همانطور ساده، معمولی و سنتی باقی مانده بود. شاید مردم فکر میکردند که خانهی این خانواده باید شکل تجملاتی داشته باشد اما منزل ایشان به سادهترین شکل ممکن بود.
خانم در منزل هم آنقدر محترم بودند که کسی نمیتوانست خلاف میل ایشان چیزی بگوید.
رفتار ایشان بر اطرافیان به شدت تأثیر میگذاشت و دخترها مثل پروانه دور ایشان میچرخیدند. وقتی خانم فوت کردند و من به دختران ایشان تسلیت گفتم خانم مصطفوی به من گفت: من باید به شما تسلیت بگویم.
***
گفت وگو با دکتر مصطفی صادقی
التزام مرحومه خانم خدیجه ثقفی (همسر امام راحل ) به رعایت آداب معاشرت و خوشرویی وی با اطرفیان حتی کسانیکه آن ها را برای اولین بار و شاید تنها یک مرتبه می دید، از نکات برجسته شخصیت این بانوی بزرگ به شمار می رفت، نکاتی که نه به اذعان اطرافیان نزدیک، بلکه به اعتراف تیم پزشکی وی آن بانوی بزرگ حتی تا آخرین لحظات عمر شریفشان از آن غفلت نکردند.
دکتر مصطفی صادقی که از 17 شهریور ماه سال گذشته تا اولین روز فروردین ماه
کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 269
سال جاری در بیمارستان خاتم الانبیاء تهران پذیرای بانوی بزرگ انقلاب بود، بایادآوری اینکه 17 شهریور ماه سال گذشته خانم ثقفی با کاهش سطح هوشیاری شان به بیمارستان مراجعه کردند و بعد از حل این مساله به واسطه کهولت سن و مشکلاتی که داشتند پاره ای اشکالات گوارشی برای ایشان پیش آمد، یادآور شد: خانم ثقفی در طول مدت هوشیاری در بیمارستان، پرستاران و تیم پزشکی را که به ایشان خدمات ارایه میکردند مورد لطف و عنایت قرار میداد که این نشانه شخصیت والای ایشان بود.
وی که همکاری خوب همسر امام با تیم پزشکی بیمارستان خاتم الانبیاء را مثال زدنی و عاملی در جهت خروج بانوی بزرگ انقلاب از حالتهای عارض شده برایشان میدانست ادامه داد: ایشان در طول دوران بستری7 ماهه خود در بیمارستان به واسطه کهولت سن و بیماری هایی که داشتند مرتب دچار مشکلاتی می شدند ، اما نکته قابل توجه درمورد ایشان این بود که خانم ثقفی همواره تیم پزشکی را دلداری می دادند و علاوه بر صبر و تحملی که ایشان در مسیر درمان خود داشتند، رفتارشان در دلداری دادن به تیم پزشکی در بیمارستان مثال زدنی بود.
دکتر صادقی همچنین در بیان خاطره ای از حضور این بیمار در بیمارستان خاتم الانبیاء اظهار داشت: یک بار با توجه به مشکلات عدیده تنفسی و عفونت ریه دستگاه تنفس مصنوعی برای ایشان گذاشتیم ، معمولا بعد از قرار دادن این لوله تنفسی که با درد زیادی برای بیمار همراه است، وی قادر به صحبت کردن نیست و بعد از بیرون آوردن این لوله نیز که با درد زیادی برای بیمار همراه است وی شروع به گلایه از این درد میکند؛ اما در مورد خانم ثقفی بعد از اینکه من این لوله را بیرون آوردم، ایشان اولین حرفی که به من زد این بود که ببخشید من شما را به زحمت انداختم . و در آنجا همه ما متعجب شدیم که بیماری با این سابقه بیماری و کهولت سن و شرایط سخت به جای ابراز ناراحتی تشکر می کند و من بارها از کادر بیمارستان شنیدم که ایشان در هنگام فیزیوتراپی که با تحمل درد بسیار از سوی بیمار همراه است، از پرستارها عذرخواهی می کردند و میگفتند ببخشید من شما را به زحمت انداختم.
کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 270
این پزشک همچنین با مرور خاطره دیگری از منش بانوی بزرگ انقلاب در دوران بستری بودن در بیمارستان گفت: یک بار بعد از بیرون آمدن ایشان از کما خدمت ایشان رسیدیم، به یاد دارم ایشان به یکی از خانم هایی که اطراف ایشان بود گفتند که چرا از اینها پذیرایی نمیکنید و چای نمیگذارید، خانم ثقفی خیلی حواسشان بر این نکات بود و آداب دانی فوقالعاده ای داشتند و در طول دوران بیماری سخت خود، با افراد و شخصیتهای که به عیادت ایشان میآمدند، در کمال ادب و فروتنی و تواضع برخورد میکردند و حتی به زحمت سعی میکردند با وجود بیماری سخت برای ادای احترام از جای خود بلند شوند و در عیادتی که مقام معظم رهبری از ایشان داشتند نیز ایشان با وجود بیماری سخت از جا بلند شدند و به آقا ادای احترام کردند.
کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 271
کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 272