
گفتوگو با فاطمه خضریان، همراه همسر امام در نجف اشرف
شاید جالب باشد بدانیم منزل مسکونی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در جماران که میعادگاه مریدان آن حضرت بود به تصمیم بانویی که بنا به اقتضائات خانوادگیاش بهعنوان یکی از خانوادههای متجدد قاجار با تجمل ناآشنا نبود در کمال سادگی آراسته شده بود، سادگی که صفای میزبان آن را در چشم میهمانان از سال جاودانه ساخت تا سمبلی باشد از همفکری امام امت و همسرش.
فاطمه خضریان همسر حجتالاسلام والمسلمین محتشمیپور که در سالهای تلخ و طاقتفرسای تبعید امام(س) در نجف اشرف به همراه خانواده 5 نفره خود از همراهان همسر امام در تحمل مشقات دوران غربت بود، در مرور خاطرات تلخ آن دوران که فوت حاج مصطفی خمینی آن را تلختر کرد از همسر امام به عنوان الگوی صبر و استقامت برای همه همراهان جهت عبور از آن دوران نام میبرد و این بزرگ منشی که تا پایان عمر این بانو ادامه داشت را یکی از عواملی میداند که در زندگی پر فراز و نشیب حضرت امام(س) به یکی از عوامل موفقیت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران تبدیل شد.
وی که مرور خاطرات مربوط به همسر حضرت امام را با قطرات اشک همراهی میکرد علاقه این بانوی بزرگ به حضرت امام که همواره توأم با احترام بود به استناد
کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 229
خاطرات در حدی دانست که بعد از فوت حضرت امام این بانوی بزرگ هیچگاه از پیاده کردن مشی آن حضرت در خانه و خانواده غافل نماند.
با توجه به مدت زمان طولانی همراهی نزدیک شما با همسر حضرت امام در نجف تربیت همسر امام نسبت به فرزندان را چگونه ارزیابی میکنید؟
من اولینبار سال 49 خانم را دیدم در آن زمان حاج احمدآقا مجرد بود که بلافاصله همان سال خانم به ایران آمد و به خواستگاری خانم طباطبایی رفت و ایشان بعد از مراسم ازدواج احمدآقا به نجف آمد اما مراوده من با ایشان از تابستان سال 1350 در سوریه شروع شد، در دیدار اول به صورت کاملا اتفاقی من و خانم که مرحوم آیتالله حاج سید مصطفی همراه ایشان بود در یک ماشین قرار گرفتیم آنجا و در اولین ملاقات من خطاب به همسرم (حجتالاسلام محتشمیپور) بعد از دیدن مرحوم حاج آقا مصطفی به همراه خانم گفتم چه زن و شوهر بامزهای؛ همسرم گفت آیا فکر میکنی زن و شوهر هستند و آنجا ایشان (محتشمیپور) به من گفتند که این دو همسر و فرزند حضرت امام خمینی(س) هستند. آنها خیلی با هم صمیمی بودند. خانم همچنین با دیگر فرزندان خود نیز رابطه صمیمیو مهربان داشت. در زمان اقامت خانم در نجف فرزندان دختر ایشان دو نوبت به نجف آمدند که در هر دو نوبت ما در منزل امام به دیدن آنها رفتیم و من در این دو بار شاهد یک رابطهی صمیمی و باصفای مادرانه بین خانم و فرزندان دخترش که آنان خود دارای فرزند بودند، بودم اما در عین این صفا و صمیمیت خانم با دختران، یک حالت احترامی هم بین آنها حاکم بود که با شناختی که من از شخصیت ایشان پیدا کرده بودم غیر از این انتظار نمیرفت. حتی در آن ایام به خاطر دارم که یک بار حاج احمدآقا بعد از ازدواج با خانم طباطبایی به نجف آمدند و ما برای دیدن ایشان وارد منزل شدیم من دیدم که خانم خیاطی میکردند و برای حاج حسنآقا که در آن زمان شیرخواره بود و چهار دست و پا راه میرفتند دو عدد شلوار دوختند و میگفتند که این شلوارها را میدوزم تا زانوهای بچه آسیب نبیند. برای من جالب بود که خانم در آن سن و سال اینطور با مهربانی فراوان به فکر نوههای خود
کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 230
بودند.
رفتار حضرت امام و متقابلاً همسر ایشان با آن حضرت چگونه بود؟ آیا نمونههایی از این مسأله را به یاد دارید؟
برخلاف روشی که خانمها دارند و همواره وقتی در جمعهای زنانه قرار میگیرند از شوهر و همسر خود با صیغه مفرد سخن میگویند همسر حضرت امام همواره در جمعها وقتی میخواستند مطلبی را از امام نقل قول کنند افعال را به صورت جمع به کار میبردند و همواره رفتاری توأم با احترام نسبت به امام داشتند و این رفتار خانم روی فرزندان ایشان نیز اثر گذاشته بود و همه فرزندان امام و حتی نوهها امروز در به کار بردن افعالی که به نوعی نقل قول از حضرت امام محسوب میشود، از افعال با صیغه جمع استفاده میکنند.
با توجه به وقوع حادثه تلخ فوت حاج آقا مصطفی خمینی در نجف و همراهی شما در آن دوران با این بانو واکنششان در مورد این حادثه تلخ چگونه بود؟
آشنایی من با خانم بعد از فوت حاج آقا مصطفی تقویت شد. خانم خیلی با شخصیت، مبادیآداب و دارای اخلاق نیکو و متواضع بود با آنکه ما هیچ توقعی نداشتیم بعد از هر یکی، دو باری که من برای سر زدن خدمت خانم میرسیدم ایشان با وجود فاصله سنی که با من داشتند یک بار برای بازدید پس دادن نزد من میآمدند بعد از فوت مرحوم شهید حاج مصطفی که هم برای ما و هم برای خانم دردناک بود مراسم رسمی مقرر شد در منزل خود آن مرحوم برگزار شود. خانم هم چون مرکزیت مراسم آنجا بود در این مکان مستقر شدند اما با وجود آنکه فوت آن فرزند رشید، شجاع و مجتهد ضایعه سنگین و دردناکی بود خانم با آن شخصیتی که داشتند با سعه صدر با این مسأله برخورد کردند و در طول مراسمهای برگزار شده با وجود آنکه خیلی از مسأله از دست دادن جوان رشیدی مانند حاج آقا مصطفی ناراحت بودند وقتی کسی برای عرض تسلیت خدمت ایشان میرسید با لبخند سلام میکردند و حتی زمانی که با به یاد آوردن خاطرهای از آن مرحوم گریه میکردند از حضار عذرخواهی میکردند.
در آن روزها خانمهای دوستانی که در نجف همراه امام بودند احساس وظیفه کردند
کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 231
که هر شب یکی از خانمها پیش خانم حضرت امام بماند اما ایشان بسیار از این مسأله عذرخواهی میکردند و از صمیم قلب به دوستانی که برنامه داشتند جهت التیام خانم شبها نزد ایشان بمانند میخواستند که همسر و فرزندان خود را تنها نگذارند و پیش آنها برگردند. در آن شبها چند شبی نیز من نزد خانم ماندم ایشان مرتب از خاطرات مرحوم حاجآقا مصطفی میگفتند و تا زمانی که داروهای آرامبخشی که دکتر به ایشان تجویز کرده بود اثر کند و به خواب بروند مرتب خاطرات آن مرحوم را یادآوری میکردند و من همان جا احساس کردم که خانم با آن روح بلندی که دارد چقدر نسبت به از دست دادن فرزند رشیدی چون حاج آقا مصطفی رنج میبرد و باز اینطور با سعهصدر برخورد میکند. در آن شبها ایشان قبل از خواب سفارش میکردند که اگر صبح به واسطه مصرف دارو نتوانستم برای نماز بیدار شوم مرا بیدار کنید؛ اما هر بار خود ایشان ما را برای نماز صبح بیدار میکردند.
در نقل قولها عنوان شده حضرت امام به گونهای رفتار کردند تا فرزندان خود را نسبت به احترام کامل و محبت همسر محبوب خود، تربیت شایسته کنند و این خصوصیت موجب شد تا فرزندان و همه خانواده، خود را موظف بدانند همواره در خدمتگزاری نسبت به ایشان حاضر و پیشقدم باشند. چه نمونههایی از احترام و تکریم حضرت امام نسبت به همسرشان به یاد دارید؟
این مسأله مربوط به زندگی خصوصی آنها میشود ولی آنچه که من از ایام اقامت خانم در نجف به یاد دارم و به این مسأله مربوط میشود روزهای فوت حاج آقا مصطفی است که خانم در منزل ایشان اقامت داشتند. فاصله بین منزل امام و منزل آن مرحوم به اندازه فاصله یک ایستگاه اتوبوس بود در آن روزها هر بار که گاه یکی از خانمها از منزل امام به منزل حاج آقا مصطفی میآمد پیغامیاز امام میآورد که در آن امام نسبت به اینکه آیا خانم داروهای خود را سر وقت مصرف کرده یا به قدر کافی استراحت میکند به افراد سفارش کرده بود و از آنها خواسته بود که نگذارند همسرشان زیاد ناآرامیکند.
حتی یک بار خود امام(س) برای تسلی دادن به خانم و خانواده شهید حاج آقا
کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 232
مصطفی تشریف آوردند.
نکته دیگری که وجود داشت این بود که هیچگاه حضرت امام(س) بدون حضور همسرشان غذا صرف نمیکردند و حتی عصرها امام(س) شخصاً چای درست میکردند و خانم را صدا کرده و با هم چای میخوردند و این روابط بسیار صمیمی انعکاس خوبی بین خانواده و دوستان داشت.
همسر امام خاطرات ازدواج خود را به تفصیل بیان کردهاند، آیا از ایشان نیز در این زمینه چیزی شنیدهاید؟
با وجود آنکه از سال 49 همسر حضرت امام را میشناختم اما از این موضوع از سال 55 مطلع شدم. در آن سال مادر من که سن و سالی از او گذشته بود به نجف آمد و ما با هم نزد همسر امام رفتیم. در آن زمان مادرم از ایشان که در آن سالها حدود 61 سال سن داشتند در مورد این مسأله سؤال کرد که ایشان نیز به ماجرای خواستگاری خود از سوی امام پرداخت و عنوان کرد که بعد از دو، سه بار خواستگاری که هر بار جواب رد به حضرت امام دادم بالاخره به واسطه دیدن خوابی با این ازدواج موافقت کردم و به اعتقاد من ایشان از آن روز تا روزی که فوت کردند تسلیم محض فرمایشات امام بودند.
بیت حضرت امام از نظر وسایل یا خوراک و پوشاک، در سادگی کامل و در کمال نظم و سلیقه بود. آیا درباره دوره طفولیت و زندگی قبل از ازدواج ایشان مطالبی شنیده اید؟ رعایت همسر امام درباره سادگی و شئون بیت امام را چگونه ارزیابی میکنید و آیا ممکن است با ذکر مثالهایی این مسأله را بیشتر شرح دهید؟
با وجود زندگی مرفهی که ایشان قبل از ازدواج با حضرت امام داشتند اما بعد از ازدواج خصوصاً در نجف زندگی بسیار سادهای داشتند و با وجود آنکه در آنجا خیلی از علما زندگی مرفهی را در پیش گرفته بودند اما ایشان زندگی بسیار سادهای داشتند و برای من در این زمینه یکی از نکاتی که خیلی جالب بود این بود که بعد از انقلاب و بازگشت ایشان به ایران ایشان اثاثیه منزلشان در نجف را به تهران برگرداند و من بعد از انقلاب وقتی خدمت ایشان در منزل امام رسیدم دیدم از همان زیردستی استفاده
کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 233
میکردند که در زمان اقامت در نجف از آن برای پذیرایی میهمانان استفاده میکردند. وسایل زندگی ایشان نیز خیلی ساده بود به عنوان مثال تا بعد از فوت امام منزل ایشان مبل نداشت و فرشها نیز فرشهای خیلی معمولی بودند به نحوی که به جرأت میتوان گفت منزل مسکونی ایشان از سال 49 تا 60 هیچ فرقی نکرد اما ایشان در عین رعایت سادگی در زندگی آداب پذیرایی میهمانان را خیلی خوب رعایت میکرد و در این زمینه من به یاد دارم که ایشان وقتی سال 49 برای ازدواج حاج احمد آقا به ایران آمدند بعد از بازگشت به نجف چند جعبه زولبیا آوردند که با توجه به قرار داشتن در ماه رمضان از میهمانانی که در نجف خدمت ایشان میرسیدند با زولبیا بامیه پذیرایی میکردند. بعد ازانقلاب و آمدن به ایران نیز با وجود اینکه میهمانان منزل ایشان فرق کرد و وزیر و وکیل به منزل ایشان رفت و آمد میکرد ایشان با همان صمیمیت و بیآلایش از میهمانها پذیرایی میکردند و این مسائلی بود که تا آخر دوران حیاتشان رعایت شد و حتی در اواخر عمرشان که بیمار بودند و توانشان به واسطه بیماری و کهولت سن کاسته شده بود تا زمانی که آخرین میهمان نمیرفت اتاق را ترک نمیکردند و این رفتاری است که خوشبختانه به فرزندان ایشان نیز منتقل شده است.
آیا از هجرت امام ازنجف به پاریس و همراهی خانم امام با ایشان خاطرهای به یاد دارید؟
در آخرین ماههای اقامت امام در نجف زندگی ما تا حدودی با سایر دوستانی که در آنجا بودند فرق پیدا کرد. در آن زمان آقای محتشمیپور به علت اینکه بعد از یک سفر در فرودگاه با اعلامیههای امام دستگیر شده بود ممنوعالورود به نجف شده بود. من نیز در غیبت ایشان سرگرم زندگی بودم و خبر نداشتم چه وقایعی در بیت امام اتفاق میافتد در آن روزها به یاد دارم شبی به منزل مرحوم فردوسیپور رفتم و با خنده نسبت به این مسأله که همسرم در کنار من و فرزندانم نیست گله کردم در آنجا همسر آقای فردوسیپور گفت که همسر ایشان نیز یکی، دو ساعت دیگر به همراه امام از نجف خارج میشود در آنجا من از خروج حضرت امام از نجف مطلع شدم خانم نیز بلافاصله و پس از چند روز از نجف رفت و در پاریس به امام(س) ملحق شد و اصولاً
کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 234
همراهی، مساعدت و کمک خانم بود که به امام(س) آرامش خاطر داد و ایشان را در مبارزه بیش از پیش موفق میکرد.
به عنوان یکی از مریدان و همراهان امام(س) و بیت معظم ایشان مواجهه این بانوی بزرگ با بیماری و سپس فوت آن حضرت را چگونه ارزیابی میکنید؟
در ایام بیماری حضرت امام که بهعنوان تسلی خاطر خدمت خانم میرفتم ایشان در عین حال که بسیار از بیماری حضرت امام ناراحت بودند اما میهماننوازی را به جا آورده و قیودی را که در این زمینه داشتند رعایت میکردند و هم به استقبال میهمان میآمدند و هم آن را بدرقه میکردند اما با این وجود ناراحتی در چهره ایشان قابل تشخیص بود ولی به قدری سعهصدر داشتند که ما خود را جلوی ایشان کوچک میدیدیم. بعد از فوت حضرت امام نیز به یاد دارم جمعه شبی خدمت ایشان رسیده بودم در آن ایام تلویزیون هر جمعه شب یکی از سخنرانیهای امام را پخش میکرد که به یاد دارم آن شب خانم بعد از دیدن امام در تلویزیون به گریه افتاد و این طبیعی بود. من سعی کردم ایشان را با زبان خود آرام کنم که ایشان در پاسخ گفتند دلم را چه کنم، دلم تنگ شده و این برای من خیلی جالب بود چون این جمله را در زمان فوت حاج آقا مصطفی از زبان ایشان نشنیدهام همین طور بعد از فوت حاج احمدآقا نیز ایشان چنین جملهای را به زبان نیاورد.
در مسأله فوت حاج احمدآقا واکنش همسر امام (س) چگونه بود؟
در زمان فوت حاج احمدآقا که خیلی غیرمنتظره بود نیز خانم آرامش همیشگی خود را داشتند. به یاد دارم که ایشان بعد از فوت احمدآقا گفتند خدایا شکر میکنم تو میخواهی من باشم و احمدم برود؛ راضیام به رضای تو.
دوره کسالت خانم بیش از هفت ماه طول کشید، نوع مواجهه ایشان با این مرحله را چطور مشاهده کردید؟
خانم در دوران بیماری خود خیلی صبور بودند به یاد دارم دو ماه قبل از فوت ایشان برای عیادت به بیمارستان رفتم در آنجا بعد از دیدن اینکه دستگاههای مختلف به ایشان وصل شده است به گمان اینکه ایشان از این مسأله آزار میبینند بسیار متأثر شدم
کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 235
همان جا به پرستار مخصوص خانم که همواره از ایشان پذیرایی میکردند گفتم اینقدر خانم را اذیت نکنید این دستگاهها را از ایشان جدا کنید حتی آن شب به همسرم (محتشمیپور) گفتم خانم خیلی در برابر این مسأله صبور بودند. در ماههای آخر در یکی از ملاقاتهایی که با ایشان داشتم، ایشان صحبتی کردند که برای من خیلی جالب بود، ایشان عنوان کردند که زندگی من در طول این سالها با امام(س) خیلی مرتب و منظم بود و این از این نظر جالب است که در نگاه اول به زندگی یک مبارزی همچون امام تصور میشود که این زندگی توأم با فراز و نشیبهای بسیاری بوده اما اینکه خانم گفتند زندگی من زندگی مرتبی بوده نکتهای است که باید در آن تأمل کرد.
نقش این بانوی بزرگ را در مبارزات انقلابی و موفقیتهای امام چطور ارزیابی میکنید؟
امام فرمودند که از دامن زن است که مرد به معراج میرود و من این را به وضوح در زندگی ایشان دیدم امام اگر خانمیغیر از خانم ثقفی داشت نمیتوانست به این مقام برسد همان طور که ما در بین طلاب و مجتهدین نمونههای زیادی داریم که به دلیل ناسازگاری و عدم همراهی خانمها با همسرشان آنها در همان مرحله باقی ماندند و ترقی و پیشرفت نداشتند. خانم نقطه اوج امام بودند ایشان صبوری و سعه صدر خاصی داشتند و یار فداکار امام(س) بودند و هیچگاه از امام نمیپرسیدند{به اعتراض} که چرا این کار را کردید ایشان همواره مطلیع امام بودند مثلاً در مسألهی فوت حاج آقا مصطفی که ضایعهای سنگین بود ایشان همیشه آرامش خود را حفظ کردند و اجازه ندادند تزلزل روحی بر ایشان مسلط شود. در آن ایام امام اجازه کالبدشکافی مرحوم حاج آقا مصطفی را ندادند اما ایشان هیچگاه نسبت به این مسأله اعتراض نکردند و از امام دلیل این کار را نخواستند و به عقیدهی من این دو برای هم ساخته شده بودند.
همسر حضرت امام با وجود زندگی پرفراز و نشیب و سخت و خشنی که داشت همواره از روح لطیف و ظریف برخوردار بود و حافظه قوی داشت و در این خصوص به یاد دارم که ایشان حتی تا یکسالونیم قبل هیچ نکتهای را از خاطرات فراموش نمی کرد.
کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 236