بخش دوم: خاطرات

گفت وگو با بدر السادات پسندیده برادرزاده امام راحل

39

 

 

 

 

گفت وگو با بدر السادات پسندیده 

برادرزاده امام راحل

‏ ‏

‏در فرهنگ ایرانی اصولا رابطه هر یک از زوجین با خانواده همسر با اما و اگرهایی همراه است به نحوی که شاید از این مساله بتوان به عنوان یک اصل غلط در بین اکثرخانواده های ایرانی نام برد، اما مرحومه ثقفی (همسر امام خمینی) از زمان ورود خود به خانواده حضرت امام (س) در سال 1308 هیچگاه از این اصل غافل نماند و تا پایان عمر شریفش همواره در رفت وآمدهای خود با خانواده همسر صمیمیت و احترام را به عنوان محوری لا یتغیر ملاک قرار داد.‏

‏بدر السادات پسندیده فرزند آیت‌الله پسندیده برادر بزرگ امام راحل با مرور خاطرات خود از رفت‌ و آمدهایی که با خانواده امام(س) داشتند، می‌گوید: خانم بسیار مبادی آداب و همه چیز کامل بود و با همه متواضع برخورد می‌کرد، ایشان همه چیز تمام بودند، حتی جلوی پای نوه‌ها و بچه‌ها به علامت احترام بر می‌خاستند و در پذیرایی میهمان از چیزی کم نمی‌گذاشتند.و همواره خدمت آقا می‌گفتند که من به خانواده شما علاقه دارم.‏

‏وی که در دوران اقامت امام در نجف و فرانسه دو بار خدمت خانواده ایشان رسیده بود رفتار خانم حضرت امام با خویش را به عنوان خویشاوند امام راحل توأم با احترام و صمیمیت توصیف می‌کند و یادآور می‌شود: در زمان تبعید آقا در نجف یک بار که از مکه بازمی‌گشتیم آیت‌ا... محلاتی گفتند که دنبال آشنایی می‌گردند تا ما به این وسیله خدمت آقا برسیم، و توانستیم به نجف برویم و یک ده روزی آنجا بودیم که ‏

کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 222
‏رفتار خانم با ما چه در این سفر و چه در سفر دیگری که در فرانسه خدمت ایشان رسیدیم صمیمی ‌و توأم با احترام و رعایت آداب بود. ‏

‏در دورانی که مرحومه ثقفی (همسر امام ) متعلق به آن است مردم و خصوصاً زنان و دختران کمتر امکان این را می‌یافتند که به تحصیل علم بپردازند، اما بانوی انقلاب به لحاظ شرایط خانواده پدری خود به عنوان یکی از خانواده‌های متجدد آن دوره این فرصت را یافت که در آن مقطع زمانی به تحصیل علوم جدید بپردازد و بعد از ازدواج با امام راحل در محضر ایشان با علوم حوزوی نیزآشنا شود، بردارزاده حضرت امام راحل در این زمینه خاطرنشان می‌سازد : خانم قبل از ازدواج تحصیل کرده بودند، آن وقت اینجور نبود که کسی تحصیل کرده باشد، اما ایشان تحصیلات داشتند، ایشان بر زبان عربی نیز تسلط داشتند، زیرا سال‌ها در نجف اقامت داشتند و در زمینه تسلطشان به زبان عربی به یاد دارم که در نجف که یکبار خدمت ایشان رسیدیم من دیدم که ایشان به خوبی به زبان عربی با اطرافیان صحبت می‌کنند، و وقتی با هم به خیابان رفتیم ایشان به خوبی عربی صحبت می‌کردند.‏

‏مراحل خواستگاری امام از مرحومه ثقفی 9 ماه طول کشید و در این دوره بارها واسطه امام در این ازدواج خدمت پدر مرحومه ثقفی می‌رسید تا پاسخ مثبت را دریافت کند و بالاخره این پیوند به واسطه خواب مبارکی که همسر حضرت امام در آن ایام دید شکل گرفت، برادرزاده حضرت امام که در آن روزها دختر بچه‌ای بود آن ایام را اینطور نقل می‌کند: در آن ایام من تازه می‌خواستم بروم مدرسه، به من گفتند که پدرم برای خواستگاری به تهران رفته‌اند تا برای حاج عمو زن بگیرد و بعد از آن ایشان (امام) با خانم که خانمی ‌با شخصیت و تحصیل کرده بودند ازدواج کردند و به قم رفتند و در آنجا خانه گرفتند. آقا سالی چند بار از قم به خمین می‌آمدند در اواخر بیشتر به همدان ‏‏و محلات می‌رفتند ما هم به قم برای دیدن آنها می رفتیم و خانه آنها خیلی خانه ساده‌ای بود. ‏

‏ بانوی انقلاب طی 60 سال زندگی با امام راحل در برابر همه دشواری‌های زندگی با مجتهدی سیاسی چون امام جز احترام و برقراری آرامش در منزل و تربیت فرزندانی شایسته انجام نداد و شاید از این رو باشد که امام راحل نیز تا آخرین روزهای حیات با ‏

کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 223
‏برکتشان در ارتباط با خانم احترام را سرلوحه رفتار خویش قرار داد و این رویه را به فرزندان خود آموخت، خانم پسندیده در این زمینه می‌گوید: آنها (امام و همسرش) خیلی با احترام با هم زندگی می‌کردند، بعد از ازدواج آنها سالی چند بار از قم به منزل ما می‌آمدند و مدتی در منزل ما و همچنین عمویم آقای هندی می ماندند، امام (س) در مسأله ای که خیلی تأکید داشت رعایت حجاب بود و خانم در رفتارهایشان خیلی خوب و با احترام رفتار می‌کرد.‏

‏فوت مصطفی و احمد دو فرزند ذکور امام راحل آن هم در سنین جوانی و به صورت ناگهانی از جمله اتفاقاتی بود که کمترمادری می‌تواند در برابر آن تحمل داشته باشد، برادرزاده حضرت امام (س) در توصیف واکنش همسر امام در برابر این مصایب می‌گوید: خانم خیلی متحمل بود، من کمتر دیدم مادری این طور بتواند تحمل داشته باشد، ایشان پسر بزرگ خود و نوه‌هایشان را خیلی دوست داشتند. در نجف خانه خانم از خانه آقا مصطفی جدا بود نمی دانم خانم چطور با خبر شد، اما می‌دانم در آن زمان حاج احمد آقا و شاید خانم اعرابی (دخترامام) نجف بودند آنها صبح از فوت آقا مصطفی مطلع شدند، و با ناراحتی به منزل آمدند، امام علت ناراحتی آنها را جویا شدند که آنها گفتند به خاطر داداش (مرحوم حاج آقا مصطفی). امام گفتند داداش چی شده؟ مریض است و بعد ایشان مطلع شده بودند و رفتند. و بعد ایشان (امام ) دستور کالبد شکافی را ندادند ما هم در آن زمان برای خانم تسلیت نامه ای نوشتیم. اما خانم خیلی متحمل بودند و نه تنها در مورد فوت حاج آقا مصطفی بلکه در مورد فوت آقا و حاج احمد آقا هم متحمل بودند و خیلی بی تابی نمی‌کردند و شاید در این تحمل، ایشان مصایب ائمه اطهار را به یاد می‌آوردند. من در ایام بیماری ایشان نیز دو بار خدمت ایشان رسیدم هر دو بار بعد از اینکه اطرافیان گفتند خانم فلانی آمده، چشمشان را باز کردند و به من نگاه کردند که من گفتم حرف نزنید. اما در کل خانم که ما وی را با نام ”قدس ایران“ می‌شناسیم خیلی با شخصیت بودند.‏

‎ ‎

کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 224