بخش دوم: خاطرات

یادداشتی از سید محمد رضا خاتمی

19

 

 

 

 

 

 

 

 یادداشتی از سید محمد رضا خاتمی

‏ ‏

‏صحبت کردن و نوشتن از کسی که می‌دانی چقدر بزرگ است اما نمی‌توانی و نباید آنچنان که هست او را توصیف کنی خود نمایانگر مظلومیت آن انسان است.‏

‏شخصیت‌های زیادی وجود داشته‌اند که همه به بزرگی از آنها یاد می‌کنند اما تعداد شخصیت‌هایی که ناشناخته مانده‌اند و در سرنوشت انسان‌های دیگر اثرات عمیقی داشته‌اند بسیار بیشتر است.‏

‏بانوی بزرگوار، مرحوم خانم ثقفی از جمله این شخصیت‌های بزرگ است. او «ماهی» بود که چون در پرتو خورشید قرار گیرد دیده نمی‌شود اما برای همه کسانی که با او حشر و نشر داشتند در شب‌های غروب «مهر» ایام این مهتاب پرفروغ او بود که نورافشانی می‌کرد.‏

‏تا به حال کم‌وبیش از این «زن» بزرگ گفته‌اند و نوشته‌اند و شاید آنچه من می‌گویم جز تکرار بعضی از این سخنان نباشد اما به‌ رسم احترام به کسی که امید ما بود و قدرشناسی از کسی که چراغ خانه امام بود این چند جمله را می‌نویسم.‏

‏به گمان من خانم ثقفی را فارغ از موقعیت زمانی و جایگاه اجتماعی و سنت رایج زمانه نمی‌توان شناخت. او کسی بود که اسیر جبر زمان و محصور در برداشت‌های اجتماعی ـ سنتی خاصی بود که در طول قرن‌ها و هنوز هم «زن» را فقط مکمل مرد می‌داند و هنوز وقتی از این شخصیت یاد می‌شود به همین صفات بزرگ داشته می‌شود. ‏

کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 181
‏اما من می‌خواهم بگویم بزرگی و عظمت خانم ثقفی (و نه خانم امام) در این بود که به مدد روح بلند، همت والا و شناخت قدر و منزلت خود به عنوان یک «زن» توانست بسیاری از این حصارها را بشکند و در سنت‌های زمانه محبوس نماند و با اختیار، جبر زمانه را مقهور اراده خود کند. هر چند نمی‌توان تاسف خورد که وی نتوانست بر تمام این موانع فائق آید. همانگونه که بسیاری از زنان ایرانی و مسلمان در چنین قالب‌های ذهن ساخته جامعه گرفتار آمده‌اند شاید آنچه بر خانم ثقفی رفت در مقیاسی بزرگتر بر حضرت زهرا(س) رفت و آن ظلمی است که ما پیروان آن حضرت بر او روا می‌داریم. امروز ما حضرت صدیقه‌طاهره را نه به آنچه خود بود بلکه به عنوان همسر امام علی و مادر حسن و حسین می‌شناسیم که گرچه همه اینها فضیلتی بس بزرگ است اما هیچکدام معرف شخصیت والا و بی‌نظیر آن حضرت نیست که به‌تنها و به بیان زیبای دکتر شریعتی، فاطمه، فاطمه است.‏

‏به گمان من امروز در مقیاسی کوچکتر ما این وضعیت را در خانم ثقفی می‌بینیم.‏

‏اگر حضرت زهرا(س) همسر امام علی بود و مادر ائمه، به این دلیل بوده است که دارای شخصیتی بزرگ به لحاظ ایمانی، علمی، سیاسی و اجتماعی بوده است که چنین شده است. خانم ثقفی هم بی‌گمان خود چنان شخصیت ارزنده‌ای بوده است که امروز بی‌تردید می‌توانیم به او لقب «مادر انقلاب» بدهیم.‏

‏اگر امام عاشقانه و مصرانه خواستار ازدواج با او می‌باشد و اگر در تمام عمر خود باز با عشقی بیشتر، همواره محبوب خود را می‌خواند و دوری از او را برنمی‌تابد بهترین دلیل بر این است که این «زن» خود دارای آنچنان جایگاهی است که بی‌تردید می‌توان گفت از مام دنیا برای امام عزیزتر بوده است.‏

‏اما چه می‌توان کرد که با کمال تاسف هنوز در جامعه ما شناساندن یک «زن» و بیان نقش مستقل او در حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی یک جامعه آنچنانکه باید و شاید جایی ندارد.‏

‏هنوز در ذهن متدینان ما «زن» جز در حریم تنگ‌ خانه جایگاهی ندارد و حتی اگر خود زن و خانواده او هم بخواهند در متن جامعه نقش‌آفرینی کنند جامعه سنت‌زده ما به ‏

کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 182
‏شدت این نقش را پس می‌زند.‏

‏حتی در ناخودآگاه ذهن آنان که خود را مدرن و امروزی می‌دانند و شعار برابری زن و مرد را می‌دهند زن نتوانسته است جایگاه خود را پیدا کند.‏

‏این مهمترین مانعی بود که خانم ثقفی نتوانست آنچنان که باید بر آن غلبه کند و با عبور از این ذهنیت‌های رسوب‌کرده شخصیت خود را به جامعه ما نشان دهد.‏

‏اما این مانع اصلی سبب آن نشد که او نخواهد و نتواند شخصیت روحی و انسانی خود را با علم و ادب آراسته کند.‏

‏کسی که به لحاظ موقعیت خانوادگی و امکانات مادی می‌توانست چون بسیاری از همگنان خود تنها و تنها به فکر بهره‌گیری کامل از نعمت‌های مادی خداوند در این دنیا باشد از همان آغاز زندگی راهی را انتخاب کرد که آگاهی و علم انتهای آن بود نه فقط به علم کلاسیکی که آن زمان امکان فراگیری آن وجود داشت اهتمام کرد بلکه به فراگیری دانش اجتماعی به صورت آزاد و غیررسمی توجه وافر داشت. هر کس با وی می‌نشست از تیزبینی و قدرت تحلیل او در آنچه امروز «انسان‌شناسی»، «جامعه‌شناسی»، «تاریخ»، «ارتباطات» و «جغرافیا» نامیده می‌شود در شگفت می‌ماند که چگونه زنی که سال‌های سال در کنج عزلت و تحت فشارهای شدید اقتصادی و سیاسی بوده است می‌تواند در این موضوعات چنین اظهارنظر کند که نشانه احاطه خوب و تسلط کافی بر این موضوعات باشد.‏

‏ورود او در مسایل سیاسی نیز به همین‌گونه بود. درست است که یک عمر زندگی با یک شخصیت برجسته سیاسی چون امام هر کس را به زیر و بم سیاست و رموز آن آشنا می‌کند بدیهی است که به خاطر آنچه آن را جبر سنت می‌دانم وی در آنچه سیاست روزمره و تضادهای صرفا سیاسی در جامعه است ورودی نداشت اما نگاه او به کشورداری از جنس کسانی بود که به لحاظ بنیادی نقص‌های اجتماعی، فرهنگی را به‌مثابه مانعی برای رشد «انسان» و عامل ناکامی سیاستمداران بزرگ در رسیدن به آرمان‌های والای خود می‌دانند.‏

‏همه ما که از نزدیک با خانم ثقفی حشر و نشر داشتیم می‌توانیم شهادت بدهیم که ‏

کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 183
‏شخصیت سیاسی وی به‌خصوص از بعد آنچه گفته شد، شخصیتی مستقل از امام بود که گاه حتی هم‌جهت هم نبود. کسانی که دیدگاه‌های اجتماعی امام را تعقیب می‌کنند و متوجه نقاط عطف فراوان در این دیدگاه‌ها می‌شوند هیچگاه نباید از تاثیر شخصیت والای این «زن» در این نقاط عطف غافل بمانند. او به‌واقع زن روشنفکری بود که از متن سنت گذشته بود و با شناختن خوب از دنیای امروز خود را با وضعیت جدید به خوبی تطبیق داده است. بر این باور هستم که شاید اگر خانم ثقفی این فرصت را می‌یافت که آنچه بود و آنچنان که بود به جامعه عرضه می‌شد امروز بسیاری از آن چیزی در تبلیغات علیه جمهوری اسلامی در حمایت از حقوق زنان عنوان می‌شود خنثی می‌شد و این نقیصه شاید ظلم در حق خانم ثقفی نباشد بلکه غبن اسلام و جمهوری اسلامی است که علی‌رغم داشتن چنین زنانی نتوانسته‌اند آنها را به عنوان الگوهای زن مسلمان در عرصه اجتماع مطرح کنند. اشکالی که متاسفانه همچنان وجود دارد و سبب شده است تا عرف و سنت‌های تحمیلی جامعه ما را از حضور کارساز و اثرگذار «زن» محروم سازند.‏

‏زندگی خصوصی خانم ثقفی هم سرشار از عبرت بود. وی کسی بود که از خانواده مرفه و برخوردار، همسری کسی را پذیرفت که سطح زندگی او از متوسط جامعه پایین‌تر بود. وی کسی بود که اگر در نوجوانی و قبل از ازدواج در دهه 10 کالسکه اختصاصی داشت با قبول همسری امام به جایی نقل‌مکان می‌کند که جز عشق بهانه‌ای برای تداوم آن وجود نداشت.‏

‏کسی که به هر حال از خانواده اعیان و اشراف زمان خود بوده است همسری کسی را برمی‌گزیند که مبارزه برای محو استبداد و تغییر «وضع موجود» سرلوحه برنامه‌های او قرار می‌گیرد و در زمانی که هیچ امیدی حتی به ادامه حیات طبیعی امام نیست همه تنبیهات و دشواری‌ها را به جان می‌خرد و خم به ابرو نمی‌آورد هر چند که سختی‌های این دوران در لابه‌لای خاطرات وی به خوبی خود را نشان می‌دهد.‏

‏این انتخاب نمایانگر واقعیتی است که او و امام به‌واقع «هم‌سر» بودند و نشانگر روح بزرگ زنی است که ظلم زمانه را برنمی‌تابد و حاضر است به همه تنعمات دنیوی ‏

کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 184
‏که به راحتی در دسترس او بود برای هدفی بزرگ که نجات ملت از استبداد است پشت پا بزند.‏

‏روحیه خانم ثقفی در زمانی که امام در اوج اقتدار و محبوبیت و شهره جهانی بودند با زمانی که در گوشه غربت و تبعید نجف هیچ همدمی نداشتند و امید به هیچ آینده‌ای کورسو نمی‌زد تفاوت نکرد. چه به لحاظ مادی و چه به لحاظ شخصیتی.‏

‏همان زن افتاده، مبادی آداب بود که قبلا بود. همه می‌توانند شهادت بدهند که «قدرت» کوچکترین اثری در روح او نداشت و سبب نشده بود تا ذره‌ای غرور و نخوت در او راه یابد. من بسیاری از کسان را دیده‌ام که به خاطر نسبتی دور با او چه افتخارها می‌کردند اما خانم ثقفی همان بود که بود. رفتار او با کارگران و خدمه‌ای که در آنجا کار می‌کردند هم مثال‌زدنی بود. مهربان و بی‌ادعا، قدرشناس و صمیمی. این خلق و رفتار نه از روی ظاهرسازی بلکه به خاطر تربیت و شخصیت فوق‌العاده‌ای بود که سال‌‌ها برای کسب آن تلاش کرده بود. شاید این روحیه بود که او را در برابر مرگ عزیزترین عزیزانش فرزندان، خواهران، برادران و بالاخره همسرش چنان مقاوم کرده بود که جز از همان‌ها که خداوند در قرآن کریم به «صابرین» تعبیر می‌کند برنمی‌آید. ‏

‏آنچه در پایان می‌توانم بگویم این است که: «خانم ثقفی شخصیت خودساخته، انتخاب‌گر و تاثیرگذاری بود که روح و جان خود را با علم و ایمان آراسته بود. به همان اندازه که از خورشید وجود امام بهره می‌گرفت در بینش و منش امام اثر می‌گذاشت.‏

‏او نتوانست آنچنانکه خود می‌خواست بر جبر زمانه فائق آید اما توانست شخصیت خود را به عنوان یک «زن» آنچنان بسازد که به نظر من بخش مهمی از جهت‌گیری‌های مثبت جامعه ما در مورد «زنان» مرهون این شخصیت است که خود ناشناخته ماند و خواهد ماند.‏

‏روح او اوج نگرفت مگر اینکه بر ادب و متانت او افزوده شد. به هیچ مقام والا و بالایی نرسید مگر اینکه در برابر همنوعان خود بیشتر و بیشتر فروتنی کرد.‏

‏و اینک ما مانده‌ایم و غم هجری که داغ امام را تازه کرده است.‏

‏رحمت خداوند بر او و بر همسر گرامیش و بر فرزندان برومندش.‏

‎ ‎

کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 185