بخش دوم: خاطرات

خاطرات خانم نفیسه اشراقی از نقش همسر امام(س) در زندگی ایشان

58

 

 

 

 

 خاطرات خانم نفیسه اشراقی

از نقش همسر امام(س) در زندگی ایشان

 

‏در بررسی و تحلیل پدیده های سیاسی و اجتماعی، زوایای مختلفی در گستره سطح عمیق برای دستیابی به علل و عوامل شکل دهی این پدیده ها وجود دارد.انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک پدیده سیاسی ،اجتماعی و فرهنگی بی نظیر تاریخ معاصر که منجر به دگرگونی ساختار مختلف در سرزمین ایران اسلامی شده است، از زوایای متعدد قابل تحلیل و تحقیق است.‏

‏عوامل موجده انقلاب اسلامی که منجر به ایجاد نظام جمهوری اسلامی ایران شد دارای تعدد و تنوع است.این تعدد و تنوع هم در عمق و هم در گستره تاریخ 1400 ساله اسلام و تاریخ تشیع ریشه دارد. از جمله عواملی که به عنوان عمود این خیمه یعنی انقلاب اسلامی شهره شده است شخصیت بی نظیر و ذی نفوذ امام خمینی(س) به عنوان بنیانگذار این نهضت است.‏

‏در تحلیل امام خمینی(س) که به نوعی تحلیل انقلاب است از باورها، تئوری، تفکر، عمل و تا شاکله ساختار و همچنین تعامل و ارتباط آن با مردم و شخصیت های تأثیرگذار و تعامل با محیط اطراف و داخل خانواده، بی شک سرکار خانم خدیجه ثقفی به عنوان حلقه واسط و پل ارتباطی محکم اما پنهان ایفاگر این نقش مهم بوده است. بنده به دلیل رابطه نزدیک و هم چنین سابقه مبارزاتی پدرم آیت الله اشراقی در قبل از انقلاب و درگیر شدن و ادراک شرایط سخت و دشواری های دوران ستم شاهی برای مبارزان انقلابی، به ویژه مذهبیون و همچنین به خاطر تعامل نزدیک ایشان با بنیانگذار انقلاب اسلامی بر خود فرض می بینم که گواهی و شهادت دهم که آنچه ‏

کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 143
‏شایسته این زن فداکار و به نوعی بستر ساز مهم نشو و نمای این پدیده بی نظیر قرن(انقلاب اسلامی) بوده، به آن پرداخته نشده است. البته تحت شعاع قرار گرفتن وی در تشعشع شخصیت بی نظیر حضرت آیت الله روح الله الخمینی که دارای ابعاد و جوهر منحصر به فرد بوده طبیعی به نظر می آید اما حق آن است که در فرایند تکوین انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی شخصیت این زن فداکار بعد از گذشت سی سال از انقلاب اسلامی و پس از رحلت ایشان مو شکافی گردد (البته ایشان به دلیل تواضعی که داشتند هرگز راضی به مطرح شدن اسم و سجایای اخلاقی خود نمی شدند) تا هم به عنوان یک الگو برای نسلهای سوم و آینده و هم بخشی به لحاظ حق شناسی مردم این سرزمین به وی، با تدوین نوشتارهای مختلف و عیان نمودن فداکاری، شجاعت، صبر، تحمل و درک صحیح شرایط بازبینی به منصه ظهور در آید.‏

‏رفتار حسنه و درک شرایط خانواده های مبارز انقلابی و دفاع و حمایت همه جانبه از آنان در شرایط سخت ستم شاهی و در پیچیدگی های پس از انقلاب به عنوان مصادیق سجایای اخلاقی و روابط حسنه وی با گروه مذکور و محافظان امام و بسیاری از دریچه های تحقیقی دیگر که هر یک می تواند به عنوان یک تحقیق میدانی عمل شود تا نسبت به این شخصیت صبور حق شناسی گردد.‏

‏لذا اینجانب با طرح موضوعاتی اطراف شخصیت والای ایشان به توضیح آنها هر چند اجمالی و کوتاه پرداختم تا بدین وسیله، من هم در روشنگری شخصیت والای ایشان سهمی هر چند کوچک داشته باشم. البته لازم می بینم این نکته را یادآوری نمایم که سعی کرده ام به قسمت هایی از سجایا و اخلاق و روش زندگی این بانو بپردازم که دیگران به آن کمتر پرداخته اند.‏

‏ ‏

‏«خانم امام (س) در زیر سایه امام گم شدند. شخصیت خانم در طول این سال‌ها به خوبی نشان داده نشد، ایشان بانویی بودند اهل علم؛ در حدی که از دوران نوجوانی درس فرانسه می‌خواندند و 15 سال هم در عراق شاگرد امام(س) بودند.» ‏

‏شاید ما هم اینها را نمی‌دانستیم؛ البته که مطلع نبودیم. تا این که قرار شد درباره جایگاه همسر بنیان‌گذار جمهوری اسلامی‌در مسیر زندگی انقلابی حضرت روح الله در ‏

کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 144
‏بیت ایشان سوالات مختلف‌مان را پاسخ بجوییم. دیدار با خانواده امام خمینی تجربه و فرصت قابل تاملی است که به سادگی نصیب خبرنگاران نمی‌شود. به همین خاطر خیلی انتظار این فرصت را کشیدیم. ‏

‏در منزل صدیقه اشراقی دختر ارشد حضرت امام خمینی(ره ) و خانم ثقفی، زمانی که با نوه دختری حضرت روح‌الله روبه رو شدیم مطمئن نبودیم که بتوانیم سوالات مختلف‌مان را جواب بگیریم اما نفیسه اشراقی نوه امام(س) که دختر آیت‌الله اشراقی است به گرمی‌و با همان چهره مصمم، صادق و متینی که همه اعضای این خاندان در برخوردهای‌شان آن را به آدم منتقل می‌کنند با ما روبرو شد و از مادربزرگ و یا به قول خودشان خانم مامانی برایمان گفت. او می گفت : علاقه‌ خانم به مادر من بسیار قابل توجه بود. وقتی مامان من مسافرت می‌رفتند خانم می‌گفت: وقتی صدیقه نیست فکر می‌کنم هیچ‌کس نیست. یک بار خاطرم هست مامان من مسافرت بود که به منزل خانم رفتم به من گفتند امروز 4 روز و 5 ساعت است که مادرت از پیش من رفته است. ایشان همین علاقه را به من نیز داشتند ‏

‏***‏

‏خانمی‌که در زمان طفولیت در یک خانواده متجدد و در کمال آرامش و رفاه زندگی می‌کرد با طلبه‌ای مبارز ازدواج کرد که او را به قم برد و زندگی خاصی هم نداشت و این نشان‌دهنده صبر خانم است که خود را با زندگی طلبگی امام (س) وفق داد. تربیت فرزندان زیر نظر خانم بود و شخصیت فرزندانی همچون دایی مصطفی و دایی احمد نشان‌دهنده‌ تربیت بالای آنهاست. آداب و رسوم خانم با نوه‌ها و بچه‌ها بسیار زیبا و دلنشین بود. البته در زندگی ما بویژه در زمان حیات آقا، همیشه دخترها در خانواده ارج و قرب زیادتری نسبت به پسرها داشتند.‏

‏ایشان به هیچ‌وجه اهل غیبت نبود. پیش می‌آید که یک نوه دوست داشته باشد که با مادربزرگش درباره‌ آدم‌های مختلف حتی فامیل‌های همسرش صحبت کند اما ایشان اصلا اجازه‌ چنین کاری را به ما نمی‌داد و او همیشه از همه افراد تعریف می‌کرد. ‏

‏***‏


کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 145
‏خانم بسیار اهل شعر و ادب بودند و با خواندن شعرهای حافظ آرامش خاصی پیدا می‌کردند. ایشان اهل کتاب نیز بودند حتی شب‌هایی که چشم‌شان درست نمی‌دید پرستارشان برای خانم کتاب می‌خواندند. ‏

‏اینحا است که خانم را باید یک روشنکر دانست، روشنفکری که رابطه عمیق با تجدد و سنت ایجاد کردند.‏

‏***‏

‏منزل ایشان جایگاه همسر همه مسئولان بود و خانم برخوردشان با خانم‌های مسوولان به یک نحو بود. به تعبیری ایشان به هیچ‌وجه خطی برخورد نمی‌کردند. من یادم هست که چندین بار همراه خانم به منزل خانم بنی‌صدر رفتم و به همان اندازه هم منزل خانم بهشتی، خانم رفسنجانی و سایر همسران مسئولان.‏

‏خانم به هیچ‌وجه در دین‌شان ریا نداشت و هیچ‌وقت در دین‌داری تظاهر نمی‌کردند. در منزل‌شان تشریفات برای همه یکسان بود. یعنی به این شکل نبود که از افرادی مفصل‌تر پذیرایی کنند و برای برخی دیگر پذیرایی ساده‌تری داشته باشند. ظاهر خانم همیشه مرتب بود و من به عنوان نوه هیچ‌وقت ایشان را نامرتب ندیده بودم. شب‌های جمعه هر هفته من منزل امام و خانم بودم و معمولا هر شب جمعه شام عدس پلو بود و خانم بسیار حساسیت داشتند که همه چیز برای پذیرایی از من در شب‌هایی که منزل‌شان بودم مرتب و مهیا باشد. دائما به خادمین خود می‌گفتند امشب که نفیسه آمده مراقب پذیرایی از او باشید...‏

‏***‏

‏منزل خانم و آقا از لحاظ امنیتی و حفاظتی هیچ ایمنی بیشتری از سایر خانه‌ها نداشت. یک شب در زمان جنگ که صدای ضدهوایی‌ها شدید شده بود آقا از خواب بیدار شده و پشت پنجره رفته بودند. خانم به آقا گفته بودند بیایید بخوابید. با بلند شدن ما جهت ضدهوایی‌ها که تغییر نمی‌کند. این بی‌باکی و صبوری یار امام بسیار در پیروزی امام در انقلاب سهم مهمی‌داشت. اگر ایشان خانم ترسویی بودند حتما در روحیه‌ آقا هم اثر می‌گذاشت. این صبوری خانم را در فوت فرزندانش هم ما شاهد ‏

کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 146
‏بودیم به عنوان مثال خانم برای دایی مصطفی خیلی گریه می‌کردند اما هرگز اشک ایشان را کسی ندیده بود.‏

‏***‏

‏خانم خیلی ملاحظه‌ آدم‌ها را می‌کردند. خاطرم هست که یک روز می‌خواستند منزل خانم آیت‌الله بروجردی بروند و مشخص بود که تمایل هم نداشتند تنها بروند. با ملاحظه به من گفتند نفیسه جان دوست داری با من بیایی؟ گفتم: اگر شما دوست داشته باشید همراهتان می‌آیم. در طول راه ایشان به من چند بار گفتند که نمی‌گذارم آنجا به تو بد بگذرد و واقعا هم همین شد. در آن جلسه آن‌قدر خاطرات خوبی بین خانم و همسر آیت‌الله بروجردی رد و بدل شد که واقعا برای من روز خاطره‌انگیزی شد. مضاعف‌بر این که خانم بروجردی یک هدیه قشنگی به من دادند که البته هنوز هم آن هدیه را دارم.‏

‏***‏

‏هر زمان که ما خدمت آقا در جایی که خانم نبودند مثلا دفتر کارشان می‌رسیدیم اولین سوالی که آقا می‌کردند این بود که خانم چه‌طورند؟ یعنی ما باید مقید بودیم که اول خدمت خانم می‌رفتیم و پس از آن پیش آقا...‏

‏***‏

‏مدتی من به خاطر این که خودم به دلیل یک بیماری در بیمارستان بستری بودم دخترم را برای مراقبت از خانم خدمت ایشان فرستاده بودم، دخترم می‌گفت: در این مدت خانم آنقدر من را می‌بوسید و دلداری می‌داد که مامانت هرچه زودتر خوب می‌شود و به خانه می‌آید. خود خانم استقامت زیادی نسبت به مریضی داشتند و هیچ‌وقت حتی تا روزهای آخر اجازه ندادند درد تختخواب را بگیرند. زمانی که خانم در بیمارستان بودند هر زمان که بالای سر ایشان می‌رفتم در گوش ایشان می‌گفتم: چقدر شما صبورید؟ چقدر همیشه در سکوت همه چیز را تحمل می‌کنید. یک کم فریاد بزنید اما باز هم ایشان صبوری می‌کردند. پس از شهادت دایی مصطفی هم تنها در سکوت برای ایشان گریه می‌کردند که آقا متوجه این قضیه نشود. یک روز خاطرم ‏

کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 147
‏هست که خانم به یکی از اقوام آقا می‌گفتند دو تا بچه‌های من پرکشیدند اما ما هیچ‌وقت نمی‌دیدیم ایشان گریه کنند. فقط چندین بار پرستار خانم می‌گفت شب‌ها خانم مظلومانه برای مرگ فرزندانش گریه می‌کردند اما هیچ کس حتی آقا این را نفهمید.‏

16

کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 148