بخش دوم: خاطرات

گفت وگو با خانم دکتر فریده مصطفوی دختر دوم حضرت امام(س)

51-2

 

 

 

 

 

 

 

 

گفت‌وگو با خانم دکتر فریده مصطفوی 

دختر دوم حضرت امام(س)

‏ ‏

‏سرکار خانم دکتر فریده مصطفوی، صبیه دوم امام خمینی(س) عضو هیئت امنای جامعه‌الزهراء(س) و مسئول مؤسسه خیریه21 فروردین درباره زندگی مشترک والده مکرم و حضرت امام سخن می‌گوید. وی که سالها به تحصیل دروس حوزوی اشتغال داشته از شاگردان آیت ا... تجلیل تبریزی بوده و صاحب چند تألیف در اندیشه‌های اسلام، اخلاق و تفسیر می باشد. از کتب ایشان می‌توان از «تفسیر آیات جهاد» و «زن از منظر اسلام» و «روش خودسازی» نام برد.‏

‏ ‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏خانم، در طول زندگی خود مراحل بسیار متفاوتی را پشت سر گذاشتند؛ از دوره قبل از ازدواج تا ازدواج با یک طلبه فاضل حوزه، دوره استادی و شهرت امام، دوران مرجعیت، آغاز انقلاب و اوج گیری آن، دوران قم و نجف، دوران رهبری و تشکیل جمهوری اسلامی و بالاخره دوره بعد از امام. همه این فراز و نشیب ها در زندگی ایشان بود، اما هیچگاه نتوانست خانم را تحت تأثیر قرار دهد. تواضع، احترام، برخورد دلنشین با دیگران؛ از کوچک و بزرگ، در تمام دوران یکنواخت بود. نه سختی های زمانه ایشان را تندخو کرد و نه محبت های مردم توانست نخوت و غرور در ایشان بیافریند. حقیقت باطنی امام برای او ارزشمند بود؛ نه مقامات ظاهری او. ‏


کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 102
با عرض تسلیت، از اینکه این وقت را در اختیار قرار دادید تا درباره همسر امام گفت و گویی داشته باشیم تشکر می‌کنیم. برای شروع صحبت، از زمان کودکی آغاز می‌کنیم. شنیده شده که ایشان دارای تحصیلات خوبی بوده‌اند، آیا شما هم نزد ایشان تحصیل کرده‌اید و درس خوانده‌اید؟

‏بسم الله الرحمن الرحیم. نمی‌توانم بگویم بنده نزد ایشان درس خوانده‌ام اما در قدیم، در قم خانواده های مذهبی اجازه نمی‌دادند فرزندانشان به مدرسه بروند و آن را بد می‌دانستند. اگر کسی چنین اجازه‌ای می‌داد، در جامعه انگشت نما بود. حتی معمولا مکتب هم نمی‌رفتند و دختر‌ها بی سواد بار می‌آمدند. اما ما به مکتب می‌رفتیم و هر خانه‌ای که اجاره می‌کردند، فوری نزدیکترین مکتب را به آن پیدا می‌کردند و ما در مکتب تحصیل می‌کردیم. ‏

‏طبیعی است خانم معلم در مکتب دارای سواد زیادی نیز نبود، به همین جهت بعد از چند سال، دیگر از رفتن به مکتب نیز بی‌نیاز شدیم و در خانه مطالعه می‌کردیم. هر نوشته‌ای پیدا می‌کردیم می‌خواندیم. قسمتی از روزنامه، مجله، کتاب داستان یا غیر داستان. واقعا هر نوشته‌ای پیدا می‌کردیم، آن را می‌خواندیم. از دائی مان که اهل ذوق و دانش بود خیلی کتاب گرفتیم و خواندیم. ایشان بعدها دکترای ادبیات گرفتند و از همکاران دکتر معین بودند.‏

‏در این میان، خانم در خانه به ما کمک می‌کردند. اشکالاتمان را از ایشان می‌پرسیدیم. مثلا آقا به من گفتند که گلستان را بخوانم و یاد بگیرم. تقریبا دوازده سالم بود که آن را با خط خودم نوشتم و می‌خواندم و اشکالاتم را از خانم می‌پرسیدم. یا آقا گفتند کلیله و دمنه بخوانم. من هم لغات سخت آن را از خانم می‌پرسیدم. شما می‌دانید که کلیله و دمنه از کتاب‌های خیلی دشوار در ادب فارسی است و نثر خیلی مشکلی دارد اما خانم به دلیل تحصیلاتی که خودشان داشتند، با کتاب‌های ادبی به خوبی آشنا بودند. مکتب که می‌رفتیم، اکثرا ایشان شب‌ها به ما دیکته می‌گفتند.‏

از حضرت امام هم اشکالاتتان می‌پرسیدید؟ و اساسا ارتباط شما از نظر نظارت برکارهای شما، با حضرت امام بود یا با همسر ایشان؟


کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 103
‏جواب: خیلی به آقا کار نداشتیم. ایشان تقریبا همیشه درگیر درس و بحث‌های خودشان بودند و یک نظارت کلی بر کار‌های ما داشتند ولی دیگر به جزئیات کاری نداشتند. به موقع ما را تشویق می‌کردند. اما به طور کلی همه بچه‌ها تحت تربیت و نظارت خانم بودند و ایشان بر همه برنامه‌های ما نظارت می‌کردند. البته آزادی عمل ما نیز خیلی زیاد بود. آنها در همه کارهای ما دخالت نمی‌کردند. اما نظارت کلی بر کارهای ما داشتند که کجا می‌رویم و با چه خانواده‌هایی رفت و آمد داریم. طبیعتا یک سری مقرراتی را مطابق عرف جامعه رعایت می‌کردیم؛ هم در رفت و آمدها و هم در نوع لباس. سعی بر این بود که امور خلاف متعارف انجام نشود. خانم نیز در همین زمینه بر کارهای ما نظارت داشتند تا حدی که زیاده روی نکنیم. ‏

‏البته این طور بود که اگر آقا یک سفارشی می‌کردند، طبعا خانم آن را با دقت رعایت می‌کردند ولی آقا کمتر دخالت می‌کردند. دقت خانم در رعایت سفارش آقا آن چنان بود که به هیچ وجه اجازه نمی‌دادند ما حتی در مواردی که امام نمی‌دانستند، کاری را برخلاف میل ایشان انجام دهیم. اگر می‌خواستیم از روی بچگی کاری بر خلاف میل آقا انجام دهیم، خانم بلافاصله تذکر می‌دادند که آقا آن کار را دوست ندارند یا آن را ممنوع کرده‌اند. به این صورت، هرگز ما عملی را بر خلاف گفته و خواسته آقا نمی‌توانستیم انجام دهیم یا اینکه نمی‌توانستیم برای اینکه بهانه‌ای برای مخالفت پیدا کنیم به خانم پناه ببریم. خانم این قانون را در خانه اجرا می‌کردند که حرف، حرف آقا بود اگر آقا دخالتی می‌کردند.‏

همسر حضرت امام به مدارس متعارف رفته و تحصیل کرده‌اند، با این نکته‌ای که شما فرمودید حتما بعد از ازدواج، این تحصیل متوقف شده است. شنیده می‌شود که همسر امام نزد ایشان نیز تحصیلاتی داشته‌اند؟ این تحصیلات به چه میزان بوده است؟

‏جواب: بله خانم از همان ابتدا، درس طلبگی را نزد آقا شروع کرده بودند و تا وقتی که احمد جان به دنیا آمد یعنی سال 24 این درس ادامه پیدا کرد. یعنی از سال 1308 تا 1324 خانم هر روز نزد امام درس می‌خواندند. من یادم می‌آید که قبل از ظهرها، وقتی آقا از درس خودشان برمی‌گشتند، به خانم درس می دادند. ظاهرا خانم تا اواخر «شرح ‏

کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 104
‏لمعه» را نزد آقا خوانده‌اند. شرح لمعه یک دوره کامل در علم فقه همراه با استدلال‌های مختصر است که همه طلاب آن را در دوره تحصیل خود می‌خوانند. یک دوره تحصیلی آن، بیشتر از شش سال طول می‌کشد. قبل از آن نیز ادبیات و معانی و بیان و منطق و کمی اصول می خوانند.‏

‏الان طلبه‌ها طی شش سال به انتهای این مرحله می‌رسند زیرا روزی سه تا درس می‌خوانند. اما درمورد خانم که روزی یک درس نزد آقا می‌خواندند طبعا بیشتر طول می‌کشیده است.‏

آنچنان که گفته شده، خانم از یک خانواده اشرافی بوده‌اند و در یک خانواده اشرافی رشد کرده بودند، در مورد کارهای منزل چگونه رفتار می‌کردند و آیا حضرت امام شرائطی را فراهم آورده بودند که برای ایشان سخت نباشد؟

‏جواب: در مورد کارهای منزل، همیشه خانم مستخدم داشتند و خیلی از کارها را مستقیما خودشان انجام نمی‌دادند. این نکته را از اول، هنگام ازدواج قید کرده بودند که ایشان باید همیشه مستخدم داشته باشند که تحت نظارت ایشان کارها را انجام دهد. البته خانم نسبت به کار منزل خیلی زرنگ بودند.‏

‏مثلا ما از سال 26 همه تابستان‌ها به یک شهر یا شهرستانی می‌رفتیم. آقا از قبل، در آن جا منزلی را اجاره می‌کردند و خانم اثاث کشی می‌کردند؛ یعنی از فرش و وسائل خواب و ظرف و همه آنچه برای یک زندگی لازم است با خودشان بر می‌داشتند و فقط مقداری از اثاث که نیاز نبود، در قم در یک اتاق می‌گذاشتند و همه چیز را به آن شهر منتقل می‌کردند. در آخر تابستان نیز دوباره همه را باز می‌گرداندند. در این صورت، خانم سالی دوبار اسباب کشی می‌کردند. و همه این کارها را با سرعت انجام می‌دادند. همه کارها زیر نظر خانم بود و زحمت آنها نیز بر دوش ایشان بود. اما به دلیل علاقه زیادی که خانم به سفر داشتند و سختی زندگی در تابستان گرم قم، خانم همه این مشکلات را به دلیل همان روحیه تحمل می‌کردند.‏

‏این مسافرت‌ها تا سال 41 ادامه داشت. فقط سال 42 که امام دستگیر شده بودند و سال 43 این مسافرت‌ها انجام نشد. در این مسافرت‌ها به اصفهان، محلات، کرج، ‏

کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 105
‏مشهد، همدان و غیره می‌رفتیم.‏

‏قبل از سال 26 نیز خانم اول تابستان، همه اثاث را در یک اتاق جمع می‌کردند و به تهران می‌آمدیم. از اول قرار گذاشته بودند که تابستان‌ها خانم به تهران بروند. این قرار‌ها مثل شرائط ضمن عقد بود و آن را رعایت می‌کردند.‏

‏آقا هم می‌آمدند تهران چند روزی می‌ماندند و می‌رفتند به خمین مشغول مطالعات خودشان بودند. اگر ملاحظه کنید می‌بینید که برخی از کتاب‌ها را حضرت امام در خمین نوشته‌اند یا پاک نویس کرده‌اند. اواخر تابستان به تهران باز می‌گشتند، چند روزی در تهران بودند و با دوستان و آشنایانشان ملاقات می‌کردند تا آنکه با هم به قم برمی‌گشتیم. ‏

‏در قم نیز خانم خیلی رفت و آمد داشتند و خیلی از اوقات میهمان داشتیم. در فصل‌های دیگر سال، مادر بزرگمان (خازن جان) می‌آمدند و طولانی می‌ماندند. خیلی از اوقات فامیل حضرت امام از تهران یا خمین می‌آمدند و مدتی در قم می‌ماندند. در ایام عید همیشه فامیل‌های تهران مثل خواهرهای خانم یا دوستان خانم با بچه‌ها از تهران به قم می‌آمدند و خانم به همه کارها با دقت و سرعت و سلیقه رسیدگی می‌کردند و از میهمان داری اصلا ناراضی نبودند و اصولا ایشان میهمان را خیلی دوست داشتند. ‏

‏بنابراین، خانم در کار منزل خیلی مشکل نداشتند زیرا هم زرنگ بودند و هم مستخدم داشتند و هم به میهمان یا مسافرت با آنکه زحمت زیادی را بر عهده ایشان می‌گذاشت علاقه داشتند.‏

آیا ایشان توانسته بودند در قم که دور از آشنایانشان بوده‌اند، روابطی برقرار کنند و با خانواده‌های دیگر رفت و آمدی داشته باشند؟

‏روابط خانم خیلی گسترده بود. تقریبا هر روز با دوستانشان دور هم جمع می‌شدند و به منزل هم رفت و آمد داشتند. بعضی از آنها شوهرانشان هم با آقا دوست بودند و بعضی نه. البته با خانواده‌های روحانی ارتباط داشتند؛ نه دیگر اقشار مگر به طور نادر. خانواده‌های آقای سید احمد زنجانی، حاج آقا عبدالله آل آقا، آقا میرزا محمد حسین بروجردی، آقا ریحان الله گلپایگانی، حاج آقا حسن فرید، آقا سید محمد تقی ‏

کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 106
‏خوانساری و آقا سید احمد خوانساری و عده دیگری از دوستان امام.‏

‏بعدها نیز با خانم آقای بروجردی که مرجع تقلید مطلق در زمان خودشان بودند، خیلی رفاقت پیدا کردند و ایشان هم از خانم‌های خیلی محترم و با شخصیت بود و روحیات خانم و ایشان به هم نزدیک بود.‏

‏بعد از شروع انقلاب و دستگیری امام، در سال 42 طبعا رفت و آمد خانواده آقایان مراجع و فضلای قم بیشتر شد و همه برای ابراز همدردی یا ابراز شادی از آزادی امام به منزل ایشان رفت و آمد داشتند.‏

ارتباطات همسر امام با خانواده علمای نجف چگونه بود؟ آیا ایشان توانسته بودند در نجف که در دوره مرجعیت حضرت امام به آنجا وارد شده بودند و در آنجا نیز خیلی از مراجع و علما وجود داشتند، ارتباطات خوبی را پیدا کنند؟

‏مهمترین نکته‌ای که لازم است درمورد ارتباطات خانم با دیگران مورد توجه قرار بگیرد، آن است که زن‌ها در جامعه ما بسیار تحت تأثیر شوهرانشان قرار دارند. اگر دو نفر با هم مخالف باشند یا روابط سردی داشته باشند، روابط خانم‌های آنها نیز به طور عادی سرد خواهد بود. مخصوصا این وضعیت در مراکزی مثل قم و نجف خیلی مشهود بود. ممکن بود دو خانم به دلایل شخصی با یکدیگر رفت و آمد نداشته باشند، اما ارتباط آنها نشان دهنده روابط حسنه میان آقایان بود. بنابراین، می‌خواهم این بحث را به صورت فردی و از جنبه روابط خانم ملاحظه نکنید. ‏

‏اگر خانم دارای شخصیت خاص خودشان و روش برخوردشان با مردم نبودند بدون شک روابط خوبی نه در قم و نه در نجف نمی‌توانستند ایجاد کنند و حتی بعدا در ایران نیز نمی‌توانستند با افراد مختلف به مدت طولانی مراوده داشته باشند. اما این مسأله را از آن جهت که نشان دهنده روابط خوب میان امام و دیگران نیز بوده است، ملاحظه کنید. ‏

‏در نجف خانم با خانواده‌های علمایی که فارس بودند بیشتر ارتباط داشتند و دوست بودند. به طور مرتب به منازل آنها می‌رفتند و از آنها در منزل پذیرایی می‌کردند. حتی ما که به نجف می‌رفتیم، به دیدن ما می‌آمدند و بازدید آنها می‌رفتیم. خانم نیز با خانم و فرزندان و گاهی عروس‌های آن خانواده‌ها مرتبط بودند. برخی از آنها را که به یاد دارم ‏

کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 107
‏مثل خانواده آقای خلخالی، آقای شیرازی، آقای خویی، آقای قمی، آقای شاه‌آبادی، آقا سید اسماعیل صدر و آقای شهید صدر، آقا باقر خوانساری، آقای قوچانی، آقا سید محمد روحانی، آقای اشکوری. همچنین با همسر فضلای نجف که شاگردان حضرت امام بودند ارتباط داشتند مثل خانواده آقایان موسوی، فردوسی‌پور، محتشمی، دعایی و .... بنده الان حضور ذهن ندارم که همه را نام ببرم.‏

هر کسی از زندگی خصوصی و مشترک دیگران برداشتی دارد که مستند به یک سری شواهد و شنیده‌ها است. آیا می‌دانید نظر دوستان همسر حضرت امام و برداشت آنها از زندگی مشترک حضرت امام و ایشان چیست؟

‏آنچه از دوستان خانم مشخص می‌شد آن بود که معتقد بودند، آقا خیلی به خانم علاقمند است. یعنی هر وقت صحبت درباره آقا و خانم می‌شد یک صدا همه به خانم می‌گفتند: «حاج آقا که خیلی شما را دوست دارد» این مطلب بارها از آنها شنیده می‌شد و برداشت آنها از زندگی خانم چنین بود یا برداشت شوهران آنها از امام چنین بود که به آنها منتقل می‌شد، دقیقا نمی‌دانم ولی یک مطلب عمومی و برداشت مشترک میان همه بود.‏

‏حقیقتا نیز چنین بود که امام خیلی به خانم علاقمند بودند. غیر از احترامی که نسبت به خانم رعایت می‌کردند، به خانم علاقمند بودند و ما آن را به خوبی درک می‌کردیم. آقا هم در گفتار و هم در رفتار نشان می‌دادند و ابراز می‌کردند که به خانم علاقمند هستند. نه فقط در حضور خانم این مسأله مطرح بود بلکه در غیاب خانم و وقتی خانم به تهران می‌رفتند، آقا اخم می‌کردند و حرف نمی‌زدند از صبح روزی که بنا بود خانم از سفر برگردند، آقا خوشحال بودند و خندان و دائما با صدای بلند به همه اعلام می‌کردند که بچه‌ها امروز خانم برمی‌گردند، خانه را آماده کنید، غذا حاضر باشد و مرتب در انتظار بازگشت خانم بودند. ‏

‏خانم می‌گفتند: «اگرچه ما گاهی در زندگی خود کمبودهایی داشتیم و بالاخره یک زندگی طلبگی داشتیم ولی از دو جهت این زندگی برای من قابل تحمل می‌شد. یکی اینکه چون با خانواده طلبه‌ها رفت و آمد داشتم و می‌دیدم که آنها هم مثل ما زندگی ‏

کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 108
‏می‌کنند یا معمولا کمتر از ما بودند، خیلی ناراحت نمی شدم. دوم اینکه وقتی آشنایان دیگر را می‌دیدم که از نظر مالی وضع خوبی داشتند ولی همیشه با همسرانشان دعوا داشتند و به آنها حرف‌های زشت می‌زدند یا گاهی می‌دیدم درگیر شده بودند، و به مدت طولانی با هم قهر بودند نزد خودم همیشه فکر می‌کردم که الحمد لله آقا هیچ به من بی احترامی نمی‌کند و حتی من را «تو» خطاب نمی‌کند و زندگی خودم را خیلی راحت‌تر و مناسب‌تر از آنها می‌دیدم.»‏

‎ ‎

کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 109