خاطراتی درباره حفاظت از امام

خاطراتی دربارۀ حفاظت از امام

‏خاطرات بسیار تلخ و شیرینی از مسئله حفاظت دارم. زمانی که دشمنان‏‎ ‎‏انقلاب و امام از ترور شخصیتها و انفجار نهادها و مؤسسات در سطح‏‎ ‎‏بسیار بالایی مشغول به این کارها بودند حفاظت جماران و امام را برعهدۀ‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 160
‏من گذاشتند و در آن شرایط بحرانی ما شدیداً روی مسائل حفاظت امام کار‏‎ ‎‏می‌کردیم و یک خاطره‌ای دارم که گرچه قبلاً هم نقل کردم اما نقل آن را برای‏‎ ‎‏کار شما عزیزان بی‌مناسبت نمی‌دانم.‏

‏در زمانی که حزب جمهوری اسلامی منفجر شده بود، شخصیتهای‏‎ ‎‏بزرگواری ترور شده بودند و جاهای مختلفی منفجر شده بود، آن شخص‏‎ ‎‏جنبشی که با منافقین کار می‌کرد یعنی «کشمیری» و بنا بود یک چمدان مواد‏‎ ‎‏منفجره را بیاورد و در کنار حضرت امام بگذارد. در زمانی که ریاست‏‎ ‎‏جمهور، رئیس مجلس و نخست‌وزیر و وزرا خدمت حضرت امام‏‎ ‎‏می‌آمدند. می‌دانید که نفوذ یکی از کارهای بسیار پیچیده دستگاههای‏‎ ‎‏اطلاعاتی و کسانی است که می‌خواهند به طرف مقابلشان ضربه بزنند.‏‎ ‎‏کشمیری در دبیرخانه شورای امنیت آن موقع یعنی دبیر شورای امنیت بود و‏‎ ‎‏کلیه مسائلی که در آنجا می‌گذشت و در جریانش بود و معاونت آقای‏‎ ‎‏رجایی را که آن موقع ریاست جمهور بودند به عهده داشت در جلسه معارفه‏‎ ‎‏رئیس جمهور، نخست‌وزیر و کابینه و رئیس مجلس و بعضی از‏‎ ‎‏شخصیتهای دیگر با امام در سه راه بیت حضرت امام آمدند گفتند آقای‏‎ ‎‏کشمیری با یک ساک هست که در آن ساک وسایل و چیزهایی که بناست‏‎ ‎‏یادداشت کنند گفتگوهایی که بین ریاست جمهور و نخست‌وزیر و کابینه‏‎ ‎‏با امام است آنها را باید بنویسند. کاغذ و قلم و اینجور چیزهاست ما قرار‏‎ ‎‏گذاشته بودیم که هیچ کس را در هر مقامی که باشد اجازه ندهیم که با‏‎ ‎‏وسیله‌ای که دستش هست بیاید، برای اینکه به این نتیجه رسیده بودیم که‏‎ ‎‏احتمال تعویض ساکها، چمدانها و یا کیفهایی که دست وزرا یا رئیس‏‎ ‎‏جمهور و غیره است ممکن است این تعویض صورت گیرد کما اینکه چنین‏‎ ‎‏کاری در سایر کشورها نسبت به آزادیخواهان فلسطینی توسط صهیونیستها‏‎ ‎‏صورت گرفته بود. آمدند گفتند که آقای رجایی می‌گوید آقای کشمیری که‏‎ ‎‏دبیر شوراست، ایشان بیاید و ایشان همه چیزهای ما را می‌نویسند. اگر به‏‎ ‎‏ایشان هم ما بخواهیم اعتماد نکنیم پس دیگر به کی اعتماد کنیم. از همین‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 161
‏سه راه بیت آمدند به من چنین حرفی را زدند من گفتم ما یک مجموعه‏‎ ‎‏هستیم و با هم نشستیم یک تصمیمی گرفتیم نمی‌توانیم که هنوز جوهر‏‎ ‎‏قلممان خشک نشده آن را نقض کنیم نه ما چنین کاری را نمی‌کنیم و اجازه‏‎ ‎‏نمی‌دهیم، آمدند دوباره گفتند آقای باهنر و رجایی پیغام می‌دهند به ما و‏‎ ‎‏بالا نمی‌آیند و می‌گویند باید آقای کشمیری باشد و این ساکش را بیاورد.‏‎ ‎‏سماجت کردیم و گفتیم نه چنین اجازه‌ای را نمی‌دهیم. کشمیری از ترس‏‎ ‎‏اینکه نکند آن چمدان را در سه راه بیت بگذارد و خودش بیاید خدمت امام‏‎ ‎‏در آنجا بچه‌های حفاظت بیت به آن ساک مشکوک شوند و مسئله روشن شود‏‎ ‎‏به عنوان اعتراض همراه کیفش برگشت. همان کیف در نخست‌وزیری‏‎ ‎‏جلوی مرحوم رجایی و باهنر گذاشته شد و آنجا را منفجر کرد و این دو‏‎ ‎‏شهید بزرگوار را از دست ما گرفتند. حفاظت درست است که مسئله مهمی‏‎ ‎‏است، امام در مناسبت مهم بودن ما نباید کاری بکنیم که مردم را طرد کنیم.‏‎ ‎‏متأسفانه به مناسبت اینکه بعضیها در این خصوص تخصص کافی نداشتند‏‎ ‎‏قبلاً برای اینکه شخصیتی را وارد مجلس کنند با حرکاتی که انجام می‌دادند‏‎ ‎‏مردم را می‌رنجاندند. کار حفاظتی کاری است که اگر کسی دقیق آن را‏‎ ‎‏انجام دهد مسلماً موجب ناراحتی و اذیت مردم نمی‌شود و تماس مردم هم‏‎ ‎‏با شخصیت قطع نمی‌شود و حرفهایشان را می‌توانند بزنند و حفاظت هم‏‎ ‎‏می‌شود.‏

‏[مأخذ: مجموعه آثار یادگار امام. جلد دوم. صص 360- 358]‏

‎ ‎

کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 162