هنر امام شکستن دیوار تحجّر و تزویر بود
هنر امام در چه بود؟ بعضیها فکر میکنند که امام یک فقیه و مرجع بود. پس باید هنر امام را در فقه و اصول ایشان جستجو کرد، بعضی دیگر هم حضرت ایشان را عارف و فیلسوف میدانند و اعتقاد دارند که هنر امام را باید در عرفان و فلسفه امام یافت، عدهای دیگر شعر امام را هنر امام میدانند. ولی آیا هنر امام اینهاست؟ یا هنر امام مبارزه آشتی ناپذیر علیه مجموعه دنیای استکبار است؟ آیا هنر امام برپایی جمهوری اسلامی است یا چیز دیگری است؟ به نظر من هنر امام به تنهایی هیچکدام از اینها نیست. ما فقیه و فیلسوف و عارف بسیاری داشتهایم، اما اینها هیچکدام امام نبودهاند. هنر امام تنها در مبارزه با امریکا نیست، برای اینکه سیاسیون بسیاری در داخل و خارج با امریکا جنگیدند اما آنها هم امام نیستند. من معتقدم آنچه که امام را امام کرده است و باعث اوجگیری نهضت تاریخی و اسلامی امام شد مبارزه پیگیر حضرت ایشان با متحجرین و مقدس مآبان و واپسگرایان احمق بوده است.
متحجرین در همه زمینهها و حتی در زمینه هنر از ابتدا تا انتهای نهضت امام خمینی(س) در برابر نظام اعتقادی ایشان یعنی اسلام ناب محمدی ایستادهاند، اما امام بحمدالله در مقابل آنها ایستاد و آنان را شکست داد و نهضت را به نتیجه رساند.
امام از فقه، عرفان، کلام، فلسفه، شعر و هنر استفاده کرد، اما همۀ اینها مقدمهای بود برای رهایی مردم مظلوم از قید و بندهایی که مقدس مآبها به دست و پای آنها بسته بودند و به دنبال سرکوب متحجرین، بسیج پابرهنگان
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 148
مغضوب ظالمان و مستکبران برای مبارزه با شاه و بعد امریکا شکل گرفت و این خود نشأت گرفته از مکتب واقعی حضرت رسول(ص) یعنی اسلام ناب محمدی میباشد. امام در طول مبارزه پرفراز و نشیب با متحجرین و واپسگرایان هم خیلی زحمت کشیدند و هم خیلی صدمه خوردند. امام در پیامشان به روحانیون میفرمایند: «خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است».
(صحیفه امام؛ ج 21، ص 278)
امروز هم نظام و انقلاب اسلامی ما بیش از همه از سوی متحجرین و مرتجعین روحانینما تهدید میشود. ما نباید بگذاریم متحجرین و مقدس مآبها زمام امور را در هیچ زمینهای در دست بگیرند و برای این کار باید خیلی سرمایهگذاری کرد. حضرت امام فرمودند: «امروز غریبترین چیزها در دنیا همین اسلام است و نجات آن قربانی میخواهد و دعا کنید من یکی از قربانیهای آن گردم».
(صحیفه امام؛ ج 21، ص 160)
امروز من صراحتاً میگویم آنچه که شالوده و اساس تغییر بنیه فرهنگی حوزهها بود مبارزه با دسته متحجرین و واپسگرایان بود که اگر امام از آنان شکست میخوردند و آنان روی کار میآمدند و یا بهتر بگوییم روی کار میماندند، نه انقلابی پیدا میشد و نه مردم از اسلام ناب مطلع میشدند و اسلام واقعی دفن میشد. هنر امام در این است که توانستهاند در محیطی که دست زدن به روزنامه و شنیدن رادیو گناه به شمار میرفت شاگردانی تربیت کنند که در نهادهای مختلف به مردم خدمت و به تبع آن پایههای اعتقادی نهضت را استوار کنند و حکومت اسلامی را قوت بخشند. اگر مبارزه با جهل و خرافه و تحجر نبود نه تنها مردم عزیزمان موفق نمیشدند این بیدینان و دینفروشان را بشناسند، بلکه امروز شاه هنوز شاه بود و امریکا به عنوان حامی مسلمانان معرفی میشد.
امروز هنرمندان متعهد و شاگردان راستین امام باید تمام تلاش خود را
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 149
مصروف کنند که اوضاع و شرایط فکری و فرهنگی جامعه به حالت تحجر گذشته بازگشت نکند.
حالات عرفانی امام در شرایط دشوار سیاسی و اجتماعی توصیف نشدنی است. وزیر سابق اطلاعات جناب حجتالاسلام ریشهری در بحبوحه بمبارانها و موشکبارانهای تهران با آقای انصاری تماس گرفته و اطلاع میدهند که بر اساس شواهد و مدارک موثق رژیم عراق مصمم است که منطقه جماران را مورد تهاجم هواپیما و موشک قرار بدهد، لذا از ایشان میخواهند مطلب را به حضرت امام منتقل کند تا از نظر حفاظتی اقدامات پیشگیرانه را به عمل آورند. آقای انصاری طی یادداشتی به حضرت امام مینویسند:
بسمه تعالی
پس از سلام به یاری خداوند وضع جبهه خوب است و رزمندگان علیرغم فشار دشمن مشغول تثبیت مواضع و عملیات هستند. به گفتۀ آقای ری شهری طبق اطلاعات موثق و مطمئن دشمن ظرف امروز یا فردا به جماران حمله میکند. تقاضای عاجزانه حقیر، شما را به جان زهرای اطهر(س) اجازه بفرمایید از حضرتعالی حفاظت گردد.
انصاری
حالات امام در اوج التهاب عمومی که تمامی سطح شهر تهران و بعضی از شهرهای دیگر را فراگرفته بود و وزیر اطلاعات این خبر مهم را میدهد غیر قابل توصیف است. امام با اطمینان و در کمال توکل بر خدا شعری را بر آن کاغذ میسرایند که واقعاً از نظر توکل عجیب و تکان دهنده است که در آن شرایط چگونه شخصی مانند امام اینگونه محکم میایستند:
بر در میکدهام دست فشان خواهی دید پایکوبان، چو قلندر منشان خواهی دید
باز سرمست از آن ساغر میْ خواهم شد بیهُشم مسخرۀ پیر و جوان خواهی دید
از در مدرسه و دیْر بُرون خواهم تاخت عاکف سایۀ آن سرو روان خواهی دید
از اقامتگه هستی به سفر خواهم رفت به سوی نیستیم رختکشان خواهی دید
خرقۀ فقر به یکباره تُهی خواهم کرد ننگ این خرقۀ پوسیده عیان خواهی خواهی دید
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 150
باده از ساغر آن دلزده خواهم نوشید فارغم از همه ملک دو جهان خواهی دید
(دیوان امام؛ چ 42، ص 117)
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 151