آنارشیستهای درون وطنی

آنارشیستهای درون وطنی به روایت یادگار امام 

‏بعد از اینکه انقلاب اسلامی ما پیروز شد ضدانقلابیون چپ و راست در‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 117
‏تحلیلهای مادی و ناقص و کور خود به این نتیجه رسیده بودند که حداکثر‏‎ ‎‏چهار ماه دوام خواهد آورد. لذا در سرعت بخشیدن با این تحلیل از همان‏‎ ‎‏روزهای اول شروع به فعالیتهای تخریبی در تضعیف انقلاب کردند و دولت‏‎ ‎‏موقت به لحاظ کج‌اندیشی و سیاست لیبرالی‌اش برای آنها چندان مسأله‌ای‏‎ ‎‏نبود. زیرا آنها معتقد به برداشتی که مردم از امام و خط امام داشتند، نبودند و‏‎ ‎‏اعتقاد نداشتند که با آمریکا باید مبارزه کرد و بارها به خود من گفته بودند که‏‎ ‎‏این حرفها را نزنید، این حرفها درست نیست، باید با آمریکا ساخت و‏‎ ‎‏گام‌به‌گام پیش رفت و هیچ گاه اینها روی مردم و انرژی عظیمی که از‏‎ ‎‏انقلاب آزاد شده بود و می‌توانست چرخهای عظیم نفی استعمار و استبداد‏‎ ‎‏را به حرکت دربیاورد حساب نمی‌کردند و حتی تلاش مردم را مهار و کنترل‏‎ ‎‏و سرکوب کنند و به مردم بگویند که شما دچار بی‌نظمی و احساسات‏‎ ‎‏بی‌مورد شده‌اید لذا بیشتر تلاش، ضدانقلاب روی بی‌اعتبار بدون بعضی از‏‎ ‎‏اعضای شورای انقلاب که مهمترین خطر برای آنها به شمار می‌رفت‏‎ ‎‏مصرف گردید. مرحله اول به همین شکل بود که ضدانقلاب تصور می‌کرد‏‎ ‎‏که نظام و حکومت یک چیز است و امام چیز دیگر و پیش خود می‌گفت‏‎ ‎‏اگر ما نظام را دست گرفته و یا شکست بدهیم امام سرجایش هم باشد‏‎ ‎‏گوشه گیر و آرام می‌شود.‏

‏براین مبنا خیلی در فکر بمب‌گذاری نبودند و الان تأسف این تفکر را‏‎ ‎‏می‌خورند که ای کاش ما در همان روزها اینها را از میان برمی‌داشتیم،‏‎ ‎‏تروریزم و افرادی که امروز هماهنگ با آنانند وقتی متوجه شدند که بین‏‎ ‎‏حکومت و رهبری و مردم پیوند ناگسستنی وجود دارد که یک ماه دو ماه‏‎ ‎‏امکان جدایی متصور نیست و شعارهای داغ و تو خالی آنها با حرکت‏‎ ‎‏دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در اشغال لانه جاسوسی به سردی‏‎ ‎‏گرایید، شروع کردند به تشدید بیشتر جوّ اختلاف میان رهبران رژیم‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی و با ترفندها و شگردهای فراوان و بهره‌کشی از محیط‏‎ ‎‏اختلاف بنی‌صدر را در جامعه علم کردند، چون به بنی‌صدر خیلی معتقد‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 118
‏بودند و بنی‌صدر برای آنها روزنه‌ای از امید باز کرده بود. او معتقد بود که‏‎ ‎‏امام باید حتماً برود در خانه خود و در را به روی خویش ببندد و کار هم به‏‎ ‎‏کار سیاست و اقتصاد نداشته باشد. و بنی‌صدر دقیقاً از تز موازنه منفی رهبر‏‎ ‎‏خود مصدق گول خورده حمایت و پیروی می‌کرد. او می‌گفت ما نباید زیر‏‎ ‎‏سلطۀ آمریکا باشیم، ولی باید اروپا را جایگزین امریکا بکنیم و کم‌کم‏‎ ‎‏بنی‌صدر متوجه شد که عملاً در اجرای این طرح با مشکلات فراوانی از نظر‏‎ ‎‏رودررویی سیاست خود با امام و شخصیتهای مبارزی چون مرحوم شهید‏‎ ‎‏بهشتی و همرزمان او مواجه است، لذا برای بیرون کردن آنها به سیاست‏‎ ‎‏جوّسازی و ترور شخصیت و هزاران سمپاشی دیگر متوسل شد و باز سرش‏‎ ‎‏در خمره گیر کرد. او و دستیاران او به این نتیجه رسیدند که باید مقدمات‏‎ ‎‏ترور شخصی و انهدام و انفجار را از راه نفوذ و فراهم نمودن سلاح فراهم‏‎ ‎‏آورد. تا اینکه بنی‌صدر شکست خورد و به عقیده آنان زمان مناسب ضربه‏‎ ‎‏نظامی فرا رسید، البته اگر در این موقع مردم در صحنه نبودند و مانند همه‏‎ ‎‏جریانات دیگر پا به میدان معرکه نمی‌گذاشتند و از انقلاب دفاع نمی‌کردند‏‎ ‎‏خیلی وقت مناسبی برای آنها بود که به ما آسیب وارد کنند و برخلاف عقیده‏‎ ‎‏بعضی که می‌گویند منافقین در انتخاب زمان مبارزه نظامی اشتباه کردند من‏‎ ‎‏می‌گویم اتفاقاً از دیدگاه آنها بهترین فرصت بود زیرا آنها واقعاً امام را‏‎ ‎‏نشناخته بودند و فکر می‌کردند مردم بنی‌صدر را بدون امام دوست دارند و به‏‎ ‎‏او رأی داده‌اند و هرگز خیال نمی‌کردند که حمایت مردم از بنی‌صدر به‏‎ ‎‏لحاظ حمایت سیاسی امام از عنوان ریاست جمهوری او بوده و هر روزی‏‎ ‎‏هم که احساس کردند که امام با بنی‌صدر نیست همان روز، روز وانفسا و‏‎ ‎‏واحسرتای بنی‌صدر است که باید بگذارد و فرار کند. براین اساس زمانی که‏‎ ‎‏مجلس و نمایندگان متعهد ما بنی‌صدر را بی‌کفایت شناخته و امام هم رأی‏‎ ‎‏آنان را تأیید فرموده و او را منعزل ساخت آنها به خیال خود از طرفداران‏‎ ‎‏خیالی یازده میلیونی او و نیروهای خود کمک خواستند و زمانی... به جای‏‎ ‎‏خود به ازای شما رئیس جمهور هست از این پس نخست‌وزیری اینان با‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 119
‏ماست و مانده بودند که راجع به امام و یارانش چه تصمیمی گرفته شود که‏‎ ‎‏حرکت نظامی را بهترین شیوه مبارزه انتخاب کردند. از یک طرف با آمریکا و‏‎ ‎‏روسیه و کشورهای اروپایی و کشورهای ارتجاعی منطقه هم ساخته بودند و‏‎ ‎‏می‌دانستند که این جنایتکاران دلشان از دست انقلاب خون است و با‏‎ ‎‏کوچکترین حرکتی به کمک آنان خواهند شتافت. راجع به جنگ هم‏‎ ‎‏می گفتند این مسأله با روی کار آمدن ما، خودبخود تمام می‌شود. چون ما با‏‎ ‎‏شرق و غرب دشمنی نداریم و با یک اشاره آمریکا به صدام دیوانه و آلت‏‎ ‎‏دست خود به جنگ خاتمه می‌دهد.‏

‏پس از دیدگاه آنان بهترین فرصت طلایی مبارزه مسلحانه بود، اما به‏‎ ‎‏واقعیت مسأله که نگاه کنیم متوجه می‌شویم این بیچاره‌ها همان اشتباهی که‏‎ ‎‏آمریکا کرده بود و همان اشتباهی که شوروی و کشورهای اروپایی،‏‎ ‎‏کشورهای ارتجاعی، ضدانقلابها و شاه و رژیم پهلوی کرده بودند مرتکب‏‎ ‎‏شدند و آن اینکه ما را نشناخته بودند و فکر می‌کردند اگر یک حرکتی و یا‏‎ ‎‏تظاهراتی انجام بدهند امام می‌نشیند و می‌گوید که صبر کنیم تا ببینیم چه‏‎ ‎‏می‌شود، در حالی که غافل بودند که امام هر لحظه‌ای که احساس می‌کرد و‏‎ ‎‏می‌کند که افراد یا جریانات کوچکتری خطری را برای اسلام ایجاد کرده‌اند‏‎ ‎‏با همان شمشیری که بر سر محمدرضا کوبید به سر آنان نیز خواهد زد و این‏‎ ‎‏اندازه قاطعیت را نمی‌دانستند. و از طرفی فکر می‌کردند که امام مریض‏‎ ‎‏است و چند صباحی بیش زنده نمی‌ماند و بنی‌صدر بارها با کمال پررویی‏‎ ‎‏به من که فرزند امام هستم می‌گفت که امام بیشتر از دو سه ماه زنده نیست و‏‎ ‎‏این خیلی پررویی می‌خواست که به خودشان اجازه یک چنین قضاوت دروغ‏‎ ‎‏و بی‌مورد را بدهند. این اشتباه بزرگ بود. همین مسأله باعث شد که اینها‏‎ ‎‏مفتضحانه شکست بخورند و نظام جمهوری اسلامی پایه‌هایش چنان‏‎ ‎‏محکم بشود که امروز قویترین دولت منطقه و کشورهای اسلامی است.‏‎ ‎‏منافقین این مسأله را نخوانده بودند.‏

‏لذا دست به کارهای آنارشیستی و انفجار زدند و تمام مخالفین ما هم از‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 120
‏ساواکیها و سلطنت‌طلبها و کومله و دموکرات با آنها هم عقیده شدند که‏‎ ‎‏نظام جمهوری اسلامی بر دوش چند نفر است که اگر آنها کشته شدند این‏‎ ‎‏بیرق پرافتخار فرو می‌غلتد و فکر می‌کردند اگر بهشتی و خامنه‌ای و هاشمی‏‎ ‎‏و رجایی و باهنر و امثالهم بروند نظام پا در هوا می‌ماند.‏

‏البته در مرحله اول انقلاب و نظام و هدایت آن به دوش امام بود ولی الان‏‎ ‎‏من عقیده دارم که هدایت معنوی و روشنگری امام باعث بصیرت بیش از‏‎ ‎‏پیش مردم شده است که به زودی از صحنه بیرون نمی‌روند و ادارۀ جنگ و‏‎ ‎‏پیروزیها گواه این مطلب است. چرا که اگر مردم در میدان نبودند ما پیروز‏‎ ‎‏نمی‌شدیم ولی با حضور مردم در جنگ ما به خاتمه آن نزدیک می‌شویم و‏‎ ‎‏دیگر کسی نیست که بخواهد از ما امتیاز بگیرد و قرارداد 1975 را لغو کند.‏‎ ‎‏امروز دشمنان ما هستند که می‌گویند قرارداد را قبول داریم و به مرزها‏‎ ‎‏برمی‌گردیم ولی ما هستیم که پیروزمندانه خواستار محاکمه صدام و تأمین‏‎ ‎‏خسارت وارده هستیم. اما هدفی که تروریسم دنبال می‌کند یک امر واضحی‏‎ ‎‏است. اینها قبلاً می‌خواستند به حکومت برسند الان هم بر همین عقیده‌اند.‏‎ ‎‏اما وقتی که دیدند مردم در صحنه حاضرند و از حکومت برای آنها خبری‏‎ ‎‏نیست شروع کردند به کشتن افراد از مردم عادی و شخصیتها و باز هم به‏‎ ‎‏نتیجه نرسیدند. مواضع مختلفی گرفته و روشهای گوناگونی را اتخاذ کردند. ‏

‏تظاهرات کردند ولی متوجه شدند که خیلی بد شد مردم ریختند و آنها را‏‎ ‎‏گرفتند و گوشمالی دادند و دیگر هر شگرد و کاری که از دستشان برمی‌آمد‏‎ ‎‏کردند. همه نوع اعمال سادیسمی و مالیخولیایی از هتک حرمت، شکنجه،‏‎ ‎‏آتش زدن، انفجار، دزدی، آدم‌ربایی، انتحار و دهها عمل حیوانی دیگر‏‎ ‎‏انجام دادند که بی‌ثمر و کور و به ضرر آنها تمام شد. با این وضعیت مسلم‏‎ ‎‏تروریسم در ایران شکست خورده است و تمام کارهای آنها بچه گانه و برای‏‎ ‎‏تشفی مرضهای مزمن و دردهای کشنده آنها و سمپاتهای بی‌پناه و آواره‏‎ ‎‏است، و مسلم مردم ما هم در کنار همه این حوادث مصمم‌تر و آبدیده‌تر‏‎ ‎‏خواهند شد. نمونه این قاطعیت مردم حضور آنها در صحنه‌های بعد از‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 121
‏انفجار و کمک‌رسانی و فریاد مرگ بر منافقین و مرگ بر آمریکا و مرگ بر‏‎ ‎‏شوروی آنان است و جالب اینکه یکی از صداهای بیگانه در تحلیل خود از‏‎ ‎‏انفجار میدان توپخانه می‌گفت: این انفجار کار خود دولت بوده است چون‏‎ ‎‏دولت به دنبال هر حادثه‌ای عده‌ای را با عکس و شعار به آنجا می‌فرستند که‏‎ ‎‏بگویند ما طرفدار داریم خوب شما ببینید اینگونه تحلیلها و آن حرکتهای‏‎ ‎‏کور و... جز ورشکستی سیاسی و نظامی آنها چیز دیگری را ثابت می‌کند و‏‎ ‎‏آیا با اینگونه اعمال ناشیانه و کودکانه مردم از صحنه خارج می‌شوند و‏‎ ‎‏انسجام خود را از دست می‌دهند و دیگر به کمک و یاری آسیب‌دیدگان و‏‎ ‎‏جبهه‌ها نمی‌شتابند. چرا و ما می‌دانیم که یکی دیگر از اهداف تروریستها به‏‎ ‎‏دنبال ضربه زدن به مردم در صحنه این است که آنقدر فشار بر ملت ایران‏‎ ‎‏وارد شود که در مقابل آمریکا تسلیم بشویم و یک آری بگوییم و غیر از این‏‎ ‎‏نیست اگر ما امروز یک آری بگوییم دیگر هیچ مشکلی نداریم نه انفجاری‏‎ ‎‏پیش می‌آید و نه فرصت‌طلبها و راحت‌طلبها نامه به این طرف و آن طرف‏‎ ‎‏می‌نویسند که شما در ماشین ضدگلوله می‌نشینید و حالا کسی نیست که به‏‎ ‎‏این آقایان بگوید که اولاً وقتی شما سرکار بودید و هیچ خبری از ترور نبود‏‎ ‎‏خودتان هم در ماشین ضدگلوله می‌نشستید و ثانیاً اگر خیلی شک دارید که‏‎ ‎‏ماشین ضدگلوله به چه دردی می‌خورد. لطفاً بیایید در میان مردم و اگر در‏‎ ‎‏این موضوع هم از سیاست گام به گام پیروی می‌کنید در لحاف و در خانه و‏‎ ‎‏در شبنامه‌های بی‌امضا شروع کنید و یک مرتبه کلمه مقدس مرگ بر منافق و‏‎ ‎‏مرگ بر آمریکا بر زبان مبارک جاری کنید و آن وقت در ماشین ضدگلوله‏‎ ‎‏ننشینید و ببینید چه خبر می‌شود. اگر خبری نشد بگویید ما با شما فرق‏‎ ‎‏داریم و فقط همین دو جمله مرگ بر منافقین خلق و مرگ بر آمریکا را بگو‏‎ ‎‏و توی خیابان راه برو. اما تو در عمل بگو زنده باد آمریکا و ما می‌گوییم‏‎ ‎‏مرگ بر آمریکا. معلوم است که ما اگر در ماشین ضدگلوله که هیچ در‏‎ ‎‏ماشین فوق‌زرهی هم بنشینیم به ما می‌زنند. لذا اشکال به خود شما وارد‏‎ ‎‏است چون ما با مردم روبرو نیستیم. با جنوب شهریها و پابرهنه‌ها یکصدا‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 122
‏فریاد می‌زنیم مرگ بر آمریکا و از همین بابت اگر دستشان به ما برسد‏‎ ‎‏می‌زنند. و به بقال، لبنیات‌فروش و بزاز و پاسدار و دست‌فروش حزب‌اللهی‏‎ ‎‏هم برسد می‌زنند و در تحلیلشان هم می‌گویند اینها سر رژیم‌اند و مردم تنه‏‎ ‎‏رژیم و هر دو را باید زد ولی شما را نمی‌زنند همان طور که اویسی و بختیار‏‎ ‎‏و مدنی و قره‌باغی هم اگر در خیابانهای آمریکا و فرانسه و حتی از جلو‏‎ ‎‏چشمان به اصطلاح ضد امپریالیستهای متحد و قهرمان و مجاهد و مدافع‏‎ ‎‏خلقهای چنین و چنان رجوی و بنی‌صدر بگذرند کسی به آنها نمی‌گوید که‏‎ ‎‏بالای چشم شما ابروست و چه بسا در دولت خیالی حضرات هم پست‏‎ ‎‏مهمی را عهده‌دار باشند. خوب این مسأله حکایت از چه می‌کند؟ شما‏‎ ‎‏برای آمریکا خطر هستید یا ما مردم و مسئولان؟ و توجیه شما روی این‏‎ ‎‏مسأله که منافقان هم سبزی‌فروشی را که عکس امام دارد، می‌کشند و هم‏‎ ‎‏مسئولان را که در راه امامند چیست؟ و آیا می‌خواهید بگویید که همه‏‎ ‎‏مسئولان مملکت سبزی‌فروش و لبنیات‌فروش و دست‌فروش و بسیجی و‏‎ ‎‏پاسدار و خلاصه جمعیتهای چند میلیونی مردمند که حق هم همین است و‏‎ ‎‏اگر چنین است پس شما فضول‌باشیها زودتر جل و پلاس خود را بردارید و‏‎ ‎‏به رفقا و دوستان گرم خودتان در پاریس و هایدپارک لندن بپیوندید. و جای‏‎ ‎‏شما اینجا نیست و این راهی که شما می‌روید جز خوش خدمتی به آمریکا‏‎ ‎‏ثمر دیگری ندارد. اینها مجموعه اهداف ضدانقلاب و تروریزم است که یا‏‎ ‎‏می‌خواهند خودشان به حکومت برسند و اگر نشد لااقل اسلام حکومت‏‎ ‎‏نکند و آمریکا زمام امور را در دست بگیرد. ولی خداوند به وسیله دشمنانش‏‎ ‎‏دین ما و انقلاب ما را حفظ می‌کند. اینطور نیست که با ترور آیت‌الله مدنی‏‎ ‎‏در تبریز و آیت‌الله دستغیب در شیراز و آیت‌الله صدوقی در یزد و آیت‌الله‏‎ ‎‏اشرفی در باختران اینها نامشان و راهشان هم مدفون گردد. با شهادت این‏‎ ‎‏بافضیلت مردان، اسلام و انقلاب جوانه تازه‌ای می‌زند و خون این عزیزان‏‎ ‎‏سرچشمه لایزالی برای سیراب کردن دلهای عطش‌زده و پویای حقیقت‏‎ ‎‏خواهد گشت که تا ابد به بیراهه سر نمی‌نهند و این نقها و طعنها هم جبران‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 123
‏ورشکستگی و انزوا و دربدری برای صاحبان آنان نخواهد کرد.‏

‏[مأخذ: روزنامه اطلاعات – 8 / 2 / 1361]‏

‎ ‎

کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 124