زندگی و مبارزات امام خمینی(س) به روایت یادگار امام
امام خمینی در بیستم جمادی الثانی 1320 هـ.ق 1281 هـ.ش در خانوادهای از اهل علم و مبارزه و هجرت، دیده به جهان گشود و در اوان کودکی ناظر درگیری پدربزرگوار خود با خوانین و حکام منطقه بود که نهایتاً
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 18
منجر به شهادت وی شد. دوران کودکی و نوجوانی امام همزمان با بحرانهای سیاسی و اجتماعی ایران بود. روحیۀ حساس و ظلم ستیز آن حضرت و شرایط زمانی موجب گردید تا از همان ایام با مسائل سیاسی و دردها و رنجهای ملت خویش آشنا شود. امام خمینی با بهرهوری از استعداد فوقالعاده، رشتههای مختلف علوم اسلامی را به سرعت طی کرد. علاوه بر فقه و اصول، فلسفه و عرفان را نیز در عالیترین سطح نزد اساتید برجستۀ آن زمان آموخت. در پی هجرت آیتالله حائری به قم و تشکیل مرکزیت حوزههای علمیه، امام خمینی مشتاقانه به قم مهاجرت کردند.
موج اسلامستیزی در این ایام از سوی انگلیس و دیگر دول استعمارگر در ممالک اسلامی ترویج میشد. در ایران عمّال حکومت رضاخان همدست با روشنفکرنماهای غیرمذهبی بهائیت و وهّابیگری را دامن میزدند. حضرت امام در اولین واکنش خویش، در حالی که سکوت و خفقان شدیدی بر جوامع مذهبی و حوزههای دینی حاکم بود. کتاب کشفاسرار را در سال 1322 هـ. ش (دو سال پس از فرار رضاخان) در رد اتهامات دشمنان دین نوشتند و در آن به طور گسترده به جنایتهای رضاخان و رژیم پهلوی حمله کردند. اندکی پس از آن طی اعلامیهای سیاسی و شدیداللّحن که با آیۀ «قُلْ إنَّمٰا أعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُو اللهِ مَثْنٰی وَ فُرٰادیٰ» آغاز میشد، عموم علمای اسلام و ملت ایران را به قیام علیه وضعیت موجود فراخواندند.
خفقان حاکم بر جامعه و خمودگی و سیاستستیزی موجود در حوزههای علمیه مانع از اقدامی اساسی بود. تنها راه چاره، بازیابی انسجام روحانیت و بیداری طلاب و تحکیم موقعیت حوزههای علمیه و علما به عنوان رهبران مورد اعتماد مردم بود که بر اثر سیاستهای رضاخانی لطمه فراوانی دیده بودند.
حضرت امام پس از رحلت آیتالله حائری در تحکیم مرجعیت عامۀ حضرت آیتالله العظمی بروجردی نقش بسزایی داشتند.
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 19
جنگ جهانی دوم زمینۀ اقتدار آمریکا و انتقال قدرت سیاسی در مناطق تحت سلطه اروپا را فراهم نمود. در حالی که اروپاییان درگیر مشکلات و بحرانهای اقتصادی ناشی از جنگ و ترمیم خرابیهای گسترده بودند، معرکهگردانان آمریکایی که از آسیبهای مستقیم جنگ مصون مانده بودند، سیستم اقتصادی خود را بر جهان تحمیل و به توسعۀ سلطۀ اهریمنی در ممالک دیگر پرداختند. دولت انگلیس که ایران را منطقۀ نفوذ سنتی خویش میدانست به ناچار نقش خود را به آمریکا سپرد. در این ایام دو موضوع اصلی یعنی «تسلط بر مناطق نفتخیز» و «دراختیار گرفتن پایگاههای استراتژیک جغرافیایی در مقابل روسها» محور فعالیتهای سیاسی و اقتصادی آمریکا را تشکیل میداد و به هر دو لحاظ، ایران در کانون توجهات آنان قرار داشت.
از سوی دیگر پس از مبارزات مرحوم مدرّس که سرانجام به شهادت مظلومانۀ وی انجامید، روحانیت از صحنۀ سیاسی ایران کنار گذارده شد. در فاصلۀ انتخاب شانزدهمین دورۀ مجلس شورای ملی در سال 1329 تا 1332 فرصتی برای حضور مجدد روحانیت در صحنۀ سیاسی پدید آمد. فداییان اسلام نخستوزیر وقت سپهبد رزمآرا را که به شدت با نهضت ملی شدن صنعت نفت مقابله میکرد از سر راه برداشتند. همراهی و حمایت آیتالله کاشانی با نمایندگان اقلیت مجلس به رهبری دکتر محمّد مصدّق منجر به تصویب لایحۀ ملی شدن صنعت نفت گردید. تظاهرات مردم در 30 تیر 1331 موجب برکناری قوامالسّلطنه و انتصاب دکتر مصدّق به نخستوزیری شد.
رهبری روحانیت خوشایند جبهۀ ملی نبود. مخالفت آنان، مصدق را رودرروی آیتالله کاشانی قرار داد. اختلافات رهبران نهضت و خیانتهای پنهان و آشکار حزب کمونیست «توده» زمینۀ اجرای طرحهای آمریکا را فراهم نمود: شاه مجبور به فرار از کشور شد؛ کودتای 28 مرداد 1332 به وقوع پیوست و دیکتاتور به ایران بازگشت.
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 20
آنچه که از ارتباطات و مراودات امام خمینی با آیتالله کاشانی در این ایام، و سخنان و پیامهای بعدی امام به دست میآید آن است که آن حضرت در مجموع نسبت به پیامدهای نهضت مذکور با توجه به اهداف، و مهمتر از آن برخی از اشخاصی که در مجموعۀ این حرکت وجود داشتند، چندان خوشبین نبودند. دو سال پس از کودتا فداییان اسلام دستگیر و نوّاب صفوی به همراه یارانش در دادگاه نظامی محاکمه و در سپیده دم 27 دیماه 1334 اعدام شدند.
به هرحال با روی کار آمدن سپهبد زاهدی، مهرۀ آمریکا، دوره خیانت و چپاول گستردۀ منابع ایران، با سرعتی افزونتر از گذشته، مجدداً آغاز شد. تنها در فاصلۀ سالهای 1332 تا 1342 میزان نفتی که به وسیلۀ شرکتهای اروپایی و آمریکایی به غارت رفت، بیش از میزان استخراج شدۀ فراوانی بود که در مدت پنجاه سال قبل از آن به وسیلۀ انگلیس به یغما رفته بود. اقتصاد، کشاورزی و فرهنگ ایران مستقیماً مورد تاخت و تاز آمریکا و غرب قرار گرفت و در مدت کوتاهی ایران به پایگاه نظامی به منظور حفاظت منافع آمریکا در منطقۀ حساس خاورمیانه تبدیل شد. مسئولیت آموزش و نقاط کلیدی ارتش به مستشاران نظامی آمریکایی سپرده شد. قراردادهای اقتصادی، تسلیحاتی و سیاسی منطقه در جهت حفظ منافع نامشروع آمریکا، یکی پس از دیگری، به وسیلۀ رژیم کودتا تنظیم و امضا شد.
حضور مجدد و محدود جبهۀ ملی و چند گروه سیاسی دیگر در سالهای 39 تا 42 در صحنۀ سیاست نیز کاری از پیش نبرد و عملاً به از هم پاشیدگی این تشکیلات انجامید. جناح مذهبی جبهۀ ملی در سال 1340 با عنوان «نهضت آزادی ایران» انشعاب کرد.
طراحان کاخ سفید برای کاهش فشارهای مردمی و جلوگیری از نفوذ کمونیستها، انجام اصلاحات ظاهری را در دستور کار رژیمهای دستنشانده قرار دادند. در ایران نیز شاه، تحت فشار آمریکا، نخستوزیری را به دکتر علی امینی سپرد. فضای سیاسی جدید مورد نظر
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 21
آمریکا از طریق مجموعهای از اصطلاحات روبنایی و در صدر آنها اصلاحات ارضی میبایست تحقق یابد.
موقعیت حوزۀ علمیۀ قم که با تلاش آیتالله العظمی حائری و حضور نیرومند آیتالله العظمی بروجردی و شخصیتهای روشنگری همچون امام خمینی تحکیم یافته بود، مانع بالقوّهای بر سر راه اصلاحات آمریکایی تلقی میشد. تحلیل هیئت حاکمه ایران از ضایعۀ رحلت آیتالله بروجردی و تجزیۀ مرجعیت آن بود که فرصت برای اجرای سریع برنامهها فراهم گردیده است.
شاه در پی سفر به آمریکا موافقت کاخ سفید را با تغییر کابینه و گماردن اسدالله علم به نخستوزیری جلب نمود. لایحۀ اصلاحات ارضی در دی ماه 1340 به تصویب رسید. علاوه بر حمایت همهجانبۀ آمریکا، رسانههای رسمی شوروی نیز به تجلیل از اقدام شاه پرداختند. در مهرماه 1341 لایحۀ انجمنهای ایالتی و ولایتی نیز از تصویب گذشت. روح اصلی لایحه را اسلامزدایی تشکیل میداد. با تصویب آن، قید اسلام از شرایط رأیدهندگان و منتخبین میشد و شرط «سوگند به قرآن مجید» جای خود را به «سوگند به کتاب آسمانی» میداد. هدف اصلی رژیم ارزیابی شرایط و زمینهسازی برای اجرای طرحهای بعدی و اصول به اصطلاح «انقلاب سفید» بود.
حضرت امام فعالانه به مخالفت با این لایحه برخاستند و مراجع و حوزههای علمیه و مردم را دعوت به قیام کردند. در پی تلگرافهای تهدیدآمیز امام به نخستوزیر و سخنرانیها و اعلامیههای آن حضرت و همراهی مراجع، و همچنین تظاهرات گستردۀ مردم در قم و تهران و شهرهای دیگر، دولت علم خبر لغو تصویبنامه را به اطلاع مراجع قم رساند. امام خمینی با هشیاری اعلام کردند که باید لغو تصویب نامه رسماً و علناً از سوی دولت اعلام شود. سرانجام رژیم ناگزیر تن به عقبنشینی داد. پس از کودتای 28 مرداد این اولین پیروزی سیاسی ملت ایران به رهبری امام خمینی بود. به
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 22
دنبال این واقعه، تبلیغات دامنهدار رژیم شاه علیه روحانیت تشدید شد. آمریکا در اجرای سیاستهای جدیدش اصرار میورزید. طرح اصول به اصطلاح «انقلاب سفید» تدوین و طی یک رفراندوم فرمایشی در ششم بهمن 1341 به اجرا درآمد. امام خمینی با آگاهی از عواقب تحکیم سلطۀ آمریکا و نگرانی از وضع آیندۀ حوزههای علمیه، تصمیم به ایستادگی و قیام همهجانبه در مقابل سیاستهای جدید رژیم شاه گرفتند و پیامها و سخنان کوبندۀ خود، در شرایطی که اختناق بر تمام زوایای زندگی ملت ایران سایه افکنده بود، شور انقلاب را در دلها زنده کردند.
حضرت امام در یکی از بیاناتشان در 7 / 12 / 41 پس از رفراندوم فرمایشی فرمودند:
... از این سرنیزههای زنگزده و پوسیده نترسید؛ این سرنیزهها بزودی خواهد شکست. دستگاه حاکمه با سرنیزه نمیتواند در مقابل خواست یک ملت برگ مقاومت کند و دیر یا زود شکست میخورد.
(صحیفه امام، ج 1، ص 151)
طلاب جوان حوزۀ علمیه و مؤمنین به راه امام، آمادۀ قیام میشوند. رژیم در یک اقدام شتابزده و وحشیانه در روز شهادت امام جعفر صادق – علیهالسّلام - (دوم فروردین 1342) به مدرسۀ فیضیۀ قم یورش میبرد. امام در پیامی بدین مناسبت، با صراحت، سازشناپذیری خود را چنین اعلام میدارند.
من اکنون قلب خود را برای سرنیزههای مأمورین شما حاضر کردم، ولی برای قبول زورگوییها و خضوع در مقابل جباریهای شما حاضر نخواهم کرد. من به خواست خدا احکام خدا را در هر موقع مناسبی بیان خواهم کرد؛ و تا قلم در دست دارم کارهای مخالف مصالح مملکت را برملا میکنم.
(صحیفه امام، ج 1، ص 179)
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 23
حضرت امام در پیام دیگری، به مناسبت چهلمین روز این فاجعه، پیوند انقلاب اسلامی ایران با منافع جهان اسلام را چنین بیان میکنند.
من به سران ممالک اسلامی و دول عربی و غیرعربی اعلام میکنم: علمای اسلامی و زعمای دین و ملت دیندار ایران و ارتش نجیب با دول اسلامی برادر است و در منافع و مضار همدوش آنهاست؛ و از پیمان با اسرائیل، دشمن اسلام و دشمن ایران، متنفر و منزجر است. اینجانب این مطلب را به صراحت گفتم؛ بگذار عمال اسرائیلی به زندگی من خاتمه دهند.
(صحیفه امام، ج 1، ص 198)
خبر قیام امام به سراسر ایران رسیده و جوّ قم، تهران و بسیاری از شهرهای دیگر متشنج است. عصر عاشورای 1383 هـ.ق. (13 خرداد 1342) فرا میرسد. امام خمینی در یک سخنرانی شدیداللّحنی روابط پشت پرده و همپیمانی و دوستی شاه با اسرائیل را افشا میکنند. شامگاه چهاردهم خرداد منزل امام به وسیلۀ کماندوهای اعزامی محاصره، و سحرگاه رهبر قیام دستگیر و به تهران اعزام میشود. واقعۀ عظیم 15 خرداد 42 که حقیقتاً نقطۀ اوج حمایت مردم از نهضت امام خمینی بود، اتفاق میافتد. فریاد «یا مرگ یا خمینی» در فضای شهر قم، تهران و دیگر شهرهای ایران میپیچد.
اصطلاحات آمریکایی طبق برنامۀ کاخ سفید در مناطق جهان، بخصوص در ایران که نقش جزیرۀ ثبات را در منطقۀ متشنج خاورمیانه بر عهده داشت میبایست در آرامش و سکون برگزار شود و از همین رو عنوان «انقلاب سفید» به برنامههای اصلاحی شاه داده بودند؛ اما قیام مردم در 15 خرداد بافتههای رژیم را درهم ریخت. رودررویی، خونین و گسترده بود و برای اولین بار در تاریخ معاصر ایران قیامی صددرصد اسلامی و به رهبری تمام عیار روحانیت و با هدف سرنگونی نظام سلطنتی به وقوع پیوسته بود.
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 24
پس از کشتار 15 خرداد، موج دستگیریها و تبعیدها در سراسر کشور آغاز شد. یاران امام، یکی پس از دیگری، روانۀ زندان و تبعیدگاه شدند. جوانمردانی همچون طیّب و حاج رضایی، پیشتازان تظاهرات مردم جنوب تهران در واقعۀ 15 خرداد، به جوخۀ اعدام سپرده شدند. نهضت به ظاهر سرکوب و کنترل شده بود. حضرت امام در بازداشتگاه، با اعلام صریح اینکه هیئت حاکمه و دستگاه قضایی شاهنشاهی را صالح نمیدانند، از پاسخگویی به بازجوییهای مکرر امتناع ورزیدند.
فشار افکار عمومی و اعتراضات علما و مردم، از مناطق مختلف داخل و خارج کشور، سرانجام رژیم را وادار نمود تا امام را پس از حبس و حَصْر در هجدهم فروردین 1343 آزاد و به قم منتقل نماید. جشنهای گستردهای که در شهر قم برگزار شد نشانگر عزم طلاب و مردم در ادامۀ حمایتهای آنان از امام بود. رژیم شاه تصور میکرد با کشتار بیرحمانۀ 15 خرداد و دستگیری عناصر مؤثر نهضت، امام خمینی از ادامۀ قیام منصرف گردیده و سکوت خواهد کرد. اما حضرت امام به محض آزادی از زندان، به مناسبت صدور حکم محکومیت آیتالله طالقانی و مهندس بازرگان، اطلاعیهای صادر و در آن نسبت به اعمال خلاف شرع هیئت حاکمه و خطر شناسایی اسرائیل و سلطۀ آن بر شئون کشور هشدار داد و در دو سخنرانی عزم خود را بر ادامۀ نهضت اعلام داشته و فرمودند:
خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد... اشتباه نکنید، اگر خمینی هم با شما سازش کند ملت اسلام با شما سازش نمیکند. ما به همان سنگری که بودیم، هستیم. با تمام تصویبنامههای مخالف اسلام که گذشته است، مخالفیم؛ با تمام زورگوییها مخالفیم.
(صحیفه امام، ج 1، ص 269-303)
شاه در پاسخ تبریک رئیس جمهور آمریکا بعد از برگزاری رفراندوم ساختگی گفته بود: «ما در اجرای طرحهای خودمان میتوانیم به حسن نیت
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 25
دوستان آمریکایی خویش اطمینان داشته باشیم. اجرای طرحهای جدید بدون حضور مستقیم مستشاران آمریکایی امکانپذیر نبود. قیام 15 خرداد و استمرار مبارزۀ امام، دورنمای مبهمی را برای اصلاحات رژیم ترسیم میکرد. آمریکا تصمیم به احیای لایحۀ قرون وسطایی کاپیتولاسیون، به منظور حفظ جان اتباع و منافع خود در ایران گرفت. به موجب این لایحه، مستشاران نظامی و سیاسی آمریکا مصونیت قضایی مییافتند و عملاً هرگونه اقدام ضد قانون و اخلاق آنان، مجاز و مصون از تعرض میشد. «لایحۀ کاپیتولاسیون» که قبلاً در مهرماه 1342 در کابینۀ اسدالله علم به تصویب رسیده بود هم اینک در مهرماه 1343 به وسیلۀ دولت حسنعلی منصور به مجلس برده شد و از تصویب گذشت. این لایحه در حقیقت گامی علنی و رسمی در جهت هَدْم و فروش استقلال سیاسی و قضایی کشور بود.
امام خمینی، به محض اطلاع از این خیانت، تلاش گستردهای را آغاز و پیکهایی به مناطق مختلف ایران گسیل داشته و تصمیم خود را به سخنرانی افشاگرانه در روز بیستم جمادیالاخر 1383 هـ.ق. (4 آبان 1343) به اطلاع مردم ایران رساندند. شاه وحشتزده نمایندهای را به قم گسیل میدارد. امام از پذیرش وی امتناع میورزد. سرانجام نمایندۀ اعزامی، پیغام رژیم را به فرزند ارشد امام (شهید حاج آقا مصطفی) به این مضمون ابلاغ میکند:
آمریکا از نظر قدرت در موقعیتی است که هرگونه حمله به آن به مراتب خطرناکتر از حمله به شخصِ اول مملکت است. آیتالله خمینی اگر این روزها بنا دارند نطقی ایراد کنند باید خیلی مواظب باشند که به دولت آمریکا برخوردی نداشته باشد که خیلی خطرناک است، و با عکسالعمل تند و شدید آنان مواجه خواهد شد.
علیرغم تهدید جدی رژیم، حضرت امام نطق معروف خود را در روز موعود علیه کاپیتولاسیون ایراد میکنند و در آن، ضمن حملات شدید به
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 26
طرحهای اسارتبار و ضداسلامی رژیم و اعلام خطر به علما و مراجع و حوزههای علمیه و ارتش و ملت ایران، با صراحت فریاد میزنند:
رئیس جمهور آمریکا بداند - بداند این معنا را - که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما. امروز منفورترین افراد بشر است... تمام گرفتاری ما از این امریکاست.
(صحیفه امام، ج 1، ص 420-422)
امام خمینی، علاوه بر سخنرانی، بیانیهای کوبنده علیه لایحه صادر کردند. موج جدیدی از اعتراض و مخالفت، سراسر ایران را فرا گرفت. رژیم شاه چارۀ کار را در تبعید امام از ایران دید. منزل امام مجدداً در سحرگاه 13 آبان 1343 به محاصره صدها کماندو و چترباز درآمد. حضرت امام را دستگیر و مستقیماً به فرودگاه مهرآباد تهران و از آنجا، براساس توافقات قبلی، ابتدا به استانبول و سپس به شهر بورسای ترکیه تبعید کردند و تحت مراقبت نیروهای امنیتی دو کشور از هرگونه فعالیت سیاسی و اجتماعی ممنوع شدند.
در اول بهمن ماه 1343 محمد بخارایی و یاران وی- از اعضای هیئتهای مؤتلفۀ اسلامی و مقلدین و معتقدین به راه امام- حسنعلی منصور را به سزای خیانت خود رساندند اما همۀ اعضای گروه دستگیر و چهارتن از آنان اعدام و بقیه به حبسهای طویلالمّدت محکوم شدند.
با دور نگهداشتن امام از کانون انقلاب و دستگیری وسیع یاران آن حضرت، نهضت 15 خرداد کنترل شد. آمریکا به وسیلۀ رژیم پهلوی، تغییرات دلخواه خویش را در بخشهای مختلف صنعت و اقتصاد و فرهنگ و ارتش ایران به سرعت دنبال میکند.
حضرت امام در تاریخ 13 مهر 1344 (9 جمادیالثّانی 1385 هـ. ق.) از ترکیه به عراق تبعید میشوند. فشار افکار عمومی و اعتراضات مردم و علما، مشکلات دولت ترکیه در نگهداری و کنترل فعالیتهای امام با توجه به جوّ مشابه ترکیه و ایران و از این دو مهمتر وضع نجف و سکون و
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 27
رکود حاکم بر فضای حوزۀ آن دیار، از جمله عوامل اصلی تغییر محل تبعید بودند. رژیم ایران میپنداشت با تبعید امام به عراق عملاً از فشار افکار عمومی داخلی کاسته میشود و از سوی دیگر بدون نیاز به مراقبتهای مستقیم، وضعیت حوزۀ نجف مانعی طبیعی و مهم برای محدود کردن فعالیت امام میباشد.
حوزۀ علمیۀ نجف، که در گذشته مهد پرورش شخصیتهای برجسته و مبارز همچون مرحوم میرزای شیرازی- رحمتالله علیه- و یکی از سنگرهای دفاع در برابر تهاجمات دشمنان بود، در زمانی که امام به آنجا تبعید شدند دچار سکوت و سکون محض بود. اندیشۀ جدایی دین از سیاست، تحت تأثیر تبلیغات دیرینۀ استعمار و سیاستهای رژیم بعثی عراق، به نحو چشمگیری بر این حوزه سایه افکنده بود. حضور در چنین فضایی و تحمل آن، برای شخصیتی مبارز، آگاه و دردآشنای مشکلات عدیدۀ جهان اسلام، بسیار سخت و رنجآور بود. اما خمینی خود در آثارش از سختیهای شرایط حوزۀ نجف، علیرغم توفیق همجواری و زیارت مشاهد مشرّفه، بارها به تلخی یاد کردهاند. با ورود امام کارشکنیها، مخالفتها و حسادتها، آنهم نه از ناحیۀ دشمنان بلکه از سوی دوستان و هممسلکان ناآگاه و متحجری که احکام حیاتآفرین اسلام را در چند باب فقهی عبادات و معاملات محدود کرده بودند، در حجم وسیعی آغاز و تا زمان هجرت به پاریس به انحای مختلف ادامه داشت. از سوی دیگر مراقبت مأمورین امنیتی ایران و عراق مانع فعالیت سیاسی علنی امام بود. با وجود این شرایط دشوار، شخصیت علمی و اجتماعی امام و هوشیاری آن حضرت موجب گردید در مدت کوتاهی حوزههای علمی نجف مطرح شود.
امام خمینی در نجف علاوه بر اشتغال به تدریس دورههای درس خارج فقه و ارائۀ مبانی نظری حکومت اسلامی تحت عنوان ولایت فقیه، و علیرغم دشواریهای موجود، فعالانه مسائل سیاسی ایران و جهان اسلام را تعقیب میکردند و با انقلابیون ایران، خانوادۀ شهدای 15 خرداد و زندانیان
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 28
سیاسی، به شیوههای مختلف، در تماس بودند. پس از استقرار امام در عراق، جمعی از روحانیون انقلابی ایران خود را به نجف رساندند و جمعی نیز با صلاحدید امام فداکارانه در ایران ماندند تا ارتباط امام با نهضت در داخل کشور را برقرار و از دستاوردهای قیام 15 خرداد حراست کنند.
حضور امام در عراق فرصتی بود تا ارتباط با مؤمنین و دانشجویان مسلمان خارج کشور مستقیمتر و بهتر از گذشته برقرار شود و این امر خود در ابلاغ اندیشههای امام و اهداف قیام در سطح جهان نقش بسزایی داشت. در جریان تجاوزات رژیم صهیونیستی و جنگهای اعراب و اسرائیل، امام خمینی تلاش گستردهای در حمایت از قیام مسلمانان فلسطینی و کشورهای خط مقدم به عمل آوردند. ملاقاتهای متعدد با سران سازمانهای مبارز فلسطینی، اعزام نمایندگانی به لبنان، کمکهای مادی و معنوی و صدور فتوای مهم و تاریخی که در آن حمایت تسلیحاتی و اقتصادی و معنوی از قیام فلسطینیان و کشورهای مورد تهاجم، واجب شرعی شناخته شده بود، از جمله کوششهایی بود که برای نخستین بار در سطحی وسیع از سوی یکی از مراجع برجستۀ عالم تشیع انجام میگرفت. در داخل کشور با وجود جوّ خفقان شدید، فرزندان و یاران امام در حوزهها و دانشگاهها و جامعه، با مجاهدتهای خود و تکثیر و چاپ پیامها، کتابها و رسالههای امام، ارتباط مردم و نسل جوان با اهداف نهضت را حفظ میکردند و البته در این راه بسیاری از آنان تبعید، حبس و شکنجههای سخت و شهادت را به جان خریدند. شهادت آیتالله سعیدی و آیتالله غفّاری در زیر شکنجۀ مأمورین شاه نمونههایی از آن است.
در مقاطع مختلف و در جریان جشنهای شوم تاجگذاری و 2500 سالۀ سلطنتی و جشنهای هنر شیراز، که با تحمیل صدها میلیون دلار هزینه در ملت مظلوم ایران از سوی شاه برگزار و اهداف آمریکا در ایران و منطقه را تحکیم میبخشید، و در جریان تشکیل حزب رستاخیز شاه و در جریان انعقاد پیمانهای همکاری شاه با رژیم صهیونیستی، پیامها و سخنرانیهای امام در
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 29
نجف، تنها فریادرسایی بود که اعتراض ملت ایران را به گوش جهانیان میرسانید و شور انقلاب را در دلها زنده نگه میداشت. غالباً در سالگرد 15 خرداد هر سال، طلاب جوان و انقلابی حوزه با تظاهرات و برگزاری مراسم عمومی و خصوصی- در غربت و تنهایی- یاد آن واقعه را گرامی میداشتند که بارزترین آن قیام سه روزۀ طلاب در مدرسۀ فیضیۀ قم در سال 1354 بود. فریاد «مرگ بر حکومت پهلوی» و «درود بر خمینی» با همه سرکوبیها و تمهیدات رژیم، بار دیگر سه روز در قم ادامه داشت و سرانجام مأمورین ویژۀ ضد شورش از بام و در فیضیه یورش بردند و حدود پانصد نفر از طلاب را دستگیر و برای مدتی مجدداً مدرسۀ فیضیه تعطیل شد. تنها پیامها و سخنان امام بود که از این اقدام شجاعانه حمایت میکرد.
از سوی دیگر، پس از سرکوبی قیام و تبعید رهبری نهضت، آمریکا با سرعت به اجرای برنامههای رفورمیستی خود در ایران ادامه داد. در فاصلۀ سالهای 40 تا 57 عملاً کشاورزی ملی و سنتی ایران نابود شد و کشوری که روزگاری در بسیاری از موادغذایی و محصولات کشاورزی و دامی تولید مازاد داشت، اینک برای مایحتاج زندگی مردم از گندم و برنج گرفته تا دیگر محصولات به شدت وابسته به بازارهای خارجی گردید. رژیم شاه با استخراج بیرویۀ نفت و به کمک درآمدهای نفتی که همزمان با بحران انرژی افزایش چشمگیری یافته بود، صنایع مونتاژ را در بخشهای مختلف صنعت، که وابستگی شدید به کمپانیهای بینالمللی از ویژگیهای آن است، گسترش داد. مصرفزدگی به ویژه مصرف کالاهای غربی به اوج خود رسید. ترویج روحیۀ غربزدگی و اسلامزدایی، فساد و بیبند و باری اخلاقی با شیوههای مختلف، مهمترین رسالت مطبوعات و رسانهها و امکانات تبلیغی کشور بود. زرتشتیگری، بهاییگری و فراماسونری رسماً و علناً ترویج میشد. مبدأ تاریخ ملی ایران از هجرت پیامبر(ص) به دوران سلطۀ شاهان هخامنشی تغییر یافت. استبداد در بدترین شکل ممکن بر مردم تحمیل شده بود. اثری از استقلال قوا دیده نمیشد و فرمانروایی مطلق
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 30
از آن شاه و معدودی از وابستگان فاسد وی بود. دانشگاهها به ابتذال فرهنگی کشیده شده و صحنۀ یکهتازی اندیشهها و تراوشات ذهنی غربزدگان و فراماسونها شده بود. ساواک جهنمی شاه، سیاست و امنیت و انتظامات را به دستگاههای مختلف دیکته میکرد.
حقیقتاً این مقطع از تاریخ ایران، یکی از سیاهترین دورههای حکومت شاهان خودکامه در این سرزمین بوده است. بیش از 80 درصد از درآمدها و سرمایههای ملی در اختیار معدودی از سرمایهداران وابسته به رژیم شاه که عدۀ قابل توجهی از آنان بهایی بودند، قرار داشت. بخش اعظم اراضی حاصلخیز و زمینهای مجاور سدهای مهم رسماً به مالکیت تنی چند از اقوام شاه و بستگان تشکیلات وی درآمده بود. اختلافات داخلی رژیم عمدتاً بر تصاحب ثروت و چپاول بیشتر بیتالمال دور میزد، و این همه به بهای فقر شدید و روزافزون اکثریت مردم ایران تمام میشد که چهرۀ زشت آن در زوایای مختلف زندگی مردم در تمام نقاط ایران حتی در بخشهای وسیعی از تهران قابل مشاهده بود. در شرایطی که مردم بسیاری از مناطق ایران و حتی در شهرهای بزرگ از نعمت آب آشامیدنی سالم محروم بودند، هواپیماهای اختصاصی مرتباً لباس و غذاهای اروپایی و گل و تزیینات برای برنامههای تشریفاتی شاه و دار و دستۀ او وارد میکردند. آزادی، به معنای واقعی کلمه، قربانی یکهتازی شاه و غرور کاذب او شده بود. یکی از مشکلات اساسی ساواک، کمبود جا و نگهداری انبوه زندانیان سیاسی بود. شکنجههای طاقتفرسا از نخستین ساعات دستگیری شروع و درحدی از وحشیگری اعمال میشد که صدای آن به گوش بسیاری از مردم جهان نیز رسیده بود. بسیار بودند کسانی که در زیر شکنجه جان میباختند. سانسور علنی در پهنۀ فعالیتهای انتشاراتی و مطبوعات بیداد میکرد. طبق اعترافات تکاندهندۀ نزدیکترین یاران شاه و به موجب اسناد موجود، در این ایام، سیاست خارجی و اصول برنامههای داخلی رژیم از طریق سفرای آمریکا و غرب طراحی و اعمال میشد. عمق دخالت آمریکا در سرنوشت ایران را از
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 31
این واقعۀ تلخ میتوان دریافت که در شب 22 بهمن 1357 جمع زیادی از مستشاران نظامی و امنیتی آمریکا با لباس رسمی نظامی در مقر ستاد مشترک ارتش ایران، سرکوب قیام را آشکارا هدایت و فرماندهی میکردند. 14
جریان مبارزه پس از 15 خرداد 42 تا 19 دی 56 نیز دچار نوسانات و مشکلات فراوانی بود. پس از تبعید امام، عناصر مؤثر در نهضت به ویژه روحانیون انقلابی دستگیر و روانۀ زندان شدند. تبلیغات رژیم برای زدودن آثار قیام افزایش یافت.
جبهۀ ملی در این ایام به شدت درگیر مسائل داخلی و تشکیلاتی خود بود و عملاً انسجام آن از هم پاشیده شده بود؛ ضمن آنکه اهداف و شعارهای قیام کاملاً مذهبی 15 خرداد منطبق با مواضع سیاسی جبهه نبود. حزب توده نیز، که قبل از کودتای 28 مرداد با حمایت دول خارجی برای مدت محدودی در صحنۀ سیاسی ایران حضور یافته بود، پس از کودتا و ضربهای که شاخۀ نظامی آن متحمل شده بود، عملاً از سال 1333 تا 1357 در داخل کشور فعالیت مؤثری نداشت. تعدادی از سران نادم حزب، پس از دستگیری، به عضویت ساواک درآمدند و پستهای کلیدی از سوی رژیم شاه را بر عهده گرفتند. تحلیل سران حزب در خارج کشور از اصلاحات شاه در سالهای 40 تا 42 همسو با مواضع رادیو مسکو و روزنامۀ پراودا (ارگان رسمی حزب کمونیست شوروی) بود که از آن به عنوان اصلاحات مورد نیاز جهت گذر از مرحلۀ تکامل تاریخی اقتصاد ایران(!) حمایت میکردند. آنان، همصدا با شاه و دول غربی، قیام 15 خرداد را حرکتی ارتجاعی و ضداصلاحات ترقیخواهانه معرفی و محکوم میکردند.
خلأ رهبری سیاسی نیرومند مذهبی قبل از سال 40، و فعالیتهای فرهنگی احزاب چپ و حزب توده، و همچنین ظهور و توسعۀ جنبشهای مارکسیستی در آمریکای مرکزی و آمریکای لاتین و نقاط دیگر و فعالیت جاسوسان دول شرقی موجب شده بود تا معدودی از جوانان و روشنفکران ایرانی جذب افکار الحادی مارکس و بعضاً مائو شوند. در پی خیانتها و
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 32
سازشکاریها و شکستهای پیاپی حزب توده، جمعی از چپگرایان به مشی مبارزۀ مسلحانه روی آوردند و تشکیلاتی نظیر «سازمان چریکهای فدایی خلق» و امثال آن را به وجود آوردند. فعالیت آنان هر چند در مواردی ضربههایی به رژِیم شاه وارد میساخت اما بیگانگی اندیشه و ایدئولوژی این تشکیلات با فرهنگ ملی ایران، و نادیده گرفتن واقعیتهای فرهنگی و اجتماعی کشور، و انتخاب شیوههای نامناسب و کلیشهای تجربه شده در نقاط کاملاً متفاوت با ایران، و وابستگی همهجانبۀ این تشکیلات به حمایتهای تبلیغاتی و مادی دول شرقی، از جمله عوامل سردرگمی و بیثمری اقدامات چپگرایان در ایران و هدر دادن امکانات و نیروهایی که میتوانستند در مسیر مبارزات ملت قرار گیرند، بوده است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، قرار گرفتن اکثریت نیروهای چپ درصدر لیست عناصر ضد انقلاب و مبارزۀ علنی آنان با مردمیترین نظام معاصر، نتیجۀ همین انحرافات عقیدتی و اشتباهات فاحش تاریخی و وابستگی شدید به قدرتهای خارجی بوده است. درگیریهای داخلی و انشعابهای مستمر، از دیگر ویژگیهای سازمانهای چپگرا در ایران است که آن نیز نتیجۀ همان بنبستهای فکری و تحلیلهای نادرست از شرایط جامعۀ ایران میباشد.
انشعاب عدهای از روشنفکران مذهبی از جبهۀ ملی و تشکیل نهضت آزادی (در سال 1340) کوششی در مقابل انحرافات چپگرایان و جذب جوانان متدین بود. ارتباط و همکاری نهضت با شخصیتهایی همچون آیتالله طالقانی و وجهۀ مذهبی نهضت، رژیم شاه را وامیداشت تا در محدودۀ فعالیتهای آنان واکنش سختی نشان دهد که میتوان از دستگیریهای مکرر برخی از سران نهضت، در فاصلۀ تشکیل تا سال 1357 یاد کرد. فعالیت اصلی نهضت آزادی محدود به محیطهایی در دانشگاه و مجامع روشنفکری داخل و خارج کشور بود. اما عوامل مختلفی موجب میشدند تا نهضت آزادی نیز همچون دیگر تشکیلات سیاسی آن زمان
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 33
نتواند نقشی تعیینکننده و اساسی در هدایت مبارزه برعهده بگیرد و طیف وسیعی از مردم ایران را تحت پوشش قرار دهد؛ از جمله این عوامل میتوان موارد زیر را برشمرد:
پافشاری بر مواضع جبهۀ ملی، ارزیابی شرایط سیاسی ایران براساس تحلیلهای دورۀ نهضت ملی، محدود کردن مسائل ایران با مشکلات جهان اسلام، کمتوجهی به اصالت رهبری روحانیت در قیام 15 خرداد و نهضتهای پس از آن، اتخاذ سیاست گام به گام و میانهروی و پذیرش برخی از ارکان نظام سلطنتی، و از همه مهمتر نفوذ عناصری که اسناد وابستگی آنان به آمریکا و غرب پس از اشغال لانۀ جاسوسی آمریکا در ایران افشا گردید.
فعالیتهای تبلیغاتی و سیاسی محدود نهضت آزادی و عدم کارآیی سیاستهای اعلام شدۀ آن، عدهای از جوانان و روشنفکران مرتبط با نهضت را واداشت تا به مبارزۀ مسلحانه روی آورند. سازمان مجاهدین خلق پایه گذاری شد.
اطلاعات پایه گذاران سازمان از مسائل اسلامی بسیار سطحی بود. تشکیلات، جزوات آموزشی و ایدئولوژیکی، و مشی مبارزاتی سازمان دقیقاً برگرفته از سازمانهای چپگرای حرفهای بود. کتابها و جزوات آموزشی و مشی عملی اعضای سازمان را مخلوطی از نگرشها و شیوههای مارکسیسم، مائوئیسم و ظواهری از مسائل اسلامی و عمدتاً با گرایشهای ناسیونالیستی تشکیل میداد. این سازمان توانست با استفاده از خلأ موجود و بهرهگیری از تجارب سازمانهای دیگر و اتخاذ شیوۀ قهرآمیز در مبارزه، تحت پوشش سازمانی به ظاهر اسلامی، عدۀ بیشتری از جوانان و دانشگاهیان را- در مقایسه با دیگر احزاب و گروهها- جذب نماید.
عمق و گستردگی التقاط در اندیشه، و تضادهای شدید عقیدتی موجب شد تا پس از دستگیری و اعدام پایهگذاران آن، جمع زیادی از اعضای اصلی و کادرهای سازمان رسماً راه ارتداد را در پیش بگیرند. آنان در یک
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 34
تصفیۀ خونین، عناصری را که بر وجهۀ دینی سازمان تکیه میکردند از سر راه برداشتند و اعلامیۀ تغییر مواضع ایدئولوژیک صادر کرده و علناً به کمونیسم گرویدند؛ و منحطترین سازمانهای چپگرا نظیر «پیکار» را ایجاد و تقویت نمودند. تعدادی از اعضای سازمان نیز پس از دستگیری با نوشتن توبهنامههای متعدد و اظهار ندامت، از مهلکۀ اعدام گریختند و زمانی که به برکت قیام دوبارۀ مردم در سال 56 و 57 از زندان آزاد شدند به فکر تجدید سازمان تشکیلات متلاشی شدۀ خود افتادند. مردم ایران با کارنامۀ سیاه عملکرد «منافقین» پس از پیروزی انقلاب آشنایی کامل دارند؛ کارنامهای که انفجارها و ترورهای کور، پناه بردن به دامن غرب و آمریکا، مزدوری برای صدّام در طول جنگ و جاسوسی برای بیگانگان، صفحات سیاه آن را تشکیل میدهد.
در همین جا به این نکته اشاره کنم که امام خمینی تنها کسی بود که با شناخت شگفتانگیزش از ابتدا انحرافات عقیدتی و پوچی شعارهای سازمان را به خوبی دریافته بود. بسیاری از یاران نزدیک امام و شخصیتهای روحانی در آن زمان از امام میخواستند تا به نحوی سازمان را تأیید و مورد حمایت قرار دهد اما همواره حضرت امام مخالفت میکردند. حتی مباحثۀ طولانی نمایندگان اعزامی سازمان در نجف نیز نتوانست موضع قاطع امام را نسبت به آنان تغییر دهد.
پس از برملا شدن انحرافات سازمانهای التقاطی و متلاشی شدن تشکیلات آنان، از سال 51 به بعد گروههای مبارز و محدود دیگری متشکل از معتقدان به راه امام تشکیل شد که برجستهترین آنها 7 گروهی بودند که بعداً ائتلاف کرده و «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» را به وجود آوردند. تشکیل و فعالیت این گروهها همسو با قیام مردم و عمدتاً در حمایت از تظاهرات و اعتصابهای سالهای 56 و 57 ملت ایران بود.
«فداییان اسلام» در میان احزاب و سازمانهای مذهبی معتقد به مبارزۀ مسلحانه با سابقهترین تشکیلاتی بود که با اعتقاد راسخ به اسلام و نقش
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 35
روحانیت و بدون گرایش به مکاتب التقاطی در سال 1323 به همت روحانی انقلابی، شهید سیّد مجتبی نوّاب صفوی پایهگذاری شد. اقدامات آنان در آغاز حکومت شاه، و در مقطعی حمایت آنان از سوی عالم مبارز آیتالله کاشانی، نقطۀ امید و اتکای نیروهای مذهبی در مقابل فعالیتهای احزاب وابستهای چون حزب توده بود. فعالیتهای سیاسی مستمر و ترور عبدالحسین هژیر و سپهبد رزمآرا (نخستوزیران شاه) و چند مرحله اقدام به ترور شاه و اعضای خاندان سلطنتی و حسین علاء (که ناموفق ماند) از جمله اقدامات نظامی فداییان اسلام بود. پس از واقعۀ 15 خرداد 42 برخی از اعضا و هواداران فداییان اسلام و جمعی از مؤمنین بازار و اعضای هیئتهای مذهبی تهران در ارتباط و همفکری با شخصیتهایی نظیر شهید مرتضیمطهرّی و شهید دکتر بهشتی، براساس رهنمودهای امام خمینی و با هدایت و حمایت آن حضرت، «هیئتهای مؤتلفۀ اسلامی» را تشکیل دادند. این جمعیت در توزیع و تکثیر اعلامیهها و کتابهای امام و برگزاری مراسم و شرکت فعال در راهپیماییها و تظاهرات حمایت از قیام 15 خرداد و در ادامه نهضت پس از تبعید امام نقش بسزایی داشتند. اعدام انقلابی حسنعلی منصور (اول بهمن 1343) به وسیلۀ شاخۀ نظامی این جمعیت طراحی و اجرا شد.
در جریان قیام روحانیت علیه لایحۀ انجمنهای ایالتی و ولایتی و همچنین رفراندوم شاه، که به قیام 15 خرداد انجامید، اقدامات و حضور امام خمینی به عنوان رهبر قیام، سبب جلب همکاری و همصدایی مراجع وقت ایران شده بود. نتیجۀ جلسات و مذاکرات امام با مراجع غالباً به صورت اعلامیههای مشترک و یا جداگانه منعکس میشد. طلاب جوان و شاگردان انقلابی امام از نهضت حمایت میکردند اما عناصر صاحبنام و قشرینگر فراوانی در حوزهها وجود داشتند که قادر به درک قیام نبوده و به انحای مختلف کارشکنی میکردند. اینها طیف وسیعی را تشکیل میدادند از مخالفین فلسفه و عرفان و مقدس مآبهایی که سیاست را دون شأن
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 36
روحانی میدانستند گرفته تا انجمن حجّتیهایها و ولایتیها، هر یک به گونهای، در جلسات خصوصی و عمومی، اهداف نهضت را زیر سئوال میبردند و باید بر این جمع اضافه کنیم آرامش طلبهایی که مرجعیت و زعامت دینی را در دستبوسی و رسالهنویسی و اخذ وجوهات خلاصه میکردند و قیام امام را عامل برهم زدن وضع مطلوب خود میدانستند، و همچنین کسانی که رسماً یا پشت پرده با رژیم شاه زد و بند داشتند.
حضرت امام خمینی، که صبر و بردباریش زبانزد همگان است، در پیامی از سختیهای مبارزه در شرایط آن روز خود چنین یاد میکنند:
یقیناً روحانیون مجاهد از نفوذ بیشتر زخم برداشتهاند. گمان نکنید که تهمت وابستگی و افترای بیدینی را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز؛ ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاریتر از اغیار بوده و هست.
در شروع مبارزات اسلامی اگر میخواستی بگویی شاه خائن است، بلافاصله جواب میشنیدی که شاه شیعه است! عدهای مقدسنمای واپسگرا همه چیز را حرام میدانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلی که پدر پیرتان از این دستۀ متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است... یادگرفتن زبان خارجی، کفر، و فلسفه و عرفان، گناه و شرک بشمار میرفت. در مدرسۀ فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفی از کوزهای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه میگفتم... در 15 خرداد 42 مقابله با گلولۀ تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان مینمود. بلکه علاوه بر آن از داخل جبهۀ خودی گلولۀ حیله و مقدسمآبی و تحجر بود؛ گلولۀ زخمزبان و نفاق و دورویی بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را میسوخت و
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 37
میدرید... واقعاً روحانیت اصیل در تنهایی و اسارت خون میگریست.
(صحیفه امام، ج 21، ص 278-280)
با همۀ این مشکلات، حضور نیرومند امام در متن حوادث سالهای 40 تا 43 در حوزۀ علمیه قم، کارشکنیهای مخالفین را تحتالشّعاع قرار میداد. اما تبعید امام آغاز دورۀ مظلومیت و غربت طولانی یاران آن حضرت در حوزهها و رشد و تقویت تشکیلات مخالف بود. فشارهای رژیم شاه و سرکوبی شدید نهضت شرایطی را پیش آورده بود که اکثر روحانیون مصلحت را در سکوت دیدند! به گونهای که تا اوجگیری دوبارۀ نهضت در سال 56، بجز اعلامیههای امام و یارانش، حرکت و پیام و سخنی علنی که نشانۀ تعقیب اهداف نهضت باشد، مشاهده نمیشد و یا اگر میشد بسیار کم بود و کمرنگ.
انجمن حجّتیه با استفاده از گرایش عمومی مردم به ویژه جوانان به سمت اندیشههای اسلامی که به برکت قیام 15 خرداد حاصل شده بود، تشکیلات خود را گسترش داد. شیوۀ عضوگیری و جلسات مخفی انجمن جاذبههایی داشت تا نیروهای مذهبی بدان بپیوندند. فعالیتهای انجمن- خواسته و ناخواسته- مطلوب ساواک بود. انرژی فعال جوانان و تحصیل کردگانی که میتوانستند بخشی از بار مبارزه را بر دوش بکشند، صرف آموزش نقاط ضعف آیین پوچ بهائیت و شیوههای تبلیغی علیه این مسلک میشد. رهبران انجمن هیچ گاه این حقیقت را ندیدند و یا نپذیرفتند که حرکت آنها مبارزه با معلول و در واقع انحراف از مسیر مبارزه بود؛ چرا که بهائیت در عصر حاضر ابزاری کاملاً سیاسی در اختیار رژیم شاه و معلول سیاستهای آمریکا بوده است نه یک حرکت عقیدتی و فکری. خطر بهائیت از آنجا ناشی میشد که عناصر این جریان به عنوان عواملی، در زنجیرۀ یک طرح جهانی، از سوی اسرائیل هماهنگ میشدند و به عنوان جاسوسان و حامیان منافع اسرائیل و آمریکا از سوی شاه در مصادر حساس کشور قرار
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 38
میگرفتند. و مبارزۀ واقعی با آنها، مبارزۀ سیاسی با علتها بود؛ مطلبی که در هیچ یک از برنامههای انجمن حجتیه جایی نداشت. بیدلیل نیست که تشکیلات انجمن حجتیه از بدو تأسیس تا پیروزی انقلاب اسلامی از تعرض ساواک مصون ماند.
در مادۀ 9 اساسنامۀ انجمن حجتیه آمده است: «انجمن به هیچوجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت». بر همین اساس یکی از شرایط عضویت، دادن تعهد کتبی مبنی بر عدم دخالت در سیاست بود. در یکی از اسناد ساواک، با امضای رئیس ادارۀ سوم، میخوانیم: «مسئول انجمن تبلیغات اسلامی (وابسته به انجمن حجتیه) در مرکز، به منظور مبارزۀ علمی و منطقی(!) با بهائیان تقاضا نموده است ساواک در این زمینه مساعدتهای لازم را به عمل آورد...» و در سند دیگری با امضای رئیس واحد اطلاعاتی کمیتۀ مشترک ضد خرابکاری آمده است که: «برابر اطلاع، حاج شیخ محمود ذاکرزاده (تولاّیی) معروف به حلبی از گردانندگان این جلسه [انجمن حجتیه] با بخش 21 سازمان اطلاعات و امنیت تهران همکاریهایی دارد؛ اصلح است هرگونه اطلاعی در مورد جلسۀ متشکله را، قبل از احضار بقیه، از مشارٌالیه استفسار نمائید».
در زمانی که حضرت امام (در سال 1357) در اعتراض به جنایتهای رژیم شاه جشنهای سوم و نیمۀ شعبان را تحریم کردند، انجمن حجتیه با تمام وجود وارد میدان شد تا اعتصاب را بشکند. انحطاط فکری و تفسیرهای نابجا و منفی از انتظار فرج و شرایط ظهور حضرت مهدی(عج) در منطق آنها به جایی رسیده بود که هرگونه مبارزۀ سیاسی و تلاش برای حاکمیت صلحا بر کشور محکوم بود چرا که موجب تأخیر در ظهور امام زمان(ع) میشد! بدیهی است که در چنین منطقی ظلمپذیری ترویج و قیام 15 خرداد و فریادهای بیدارگرانۀ امام محکوم میشد.
جبهه دیگری که به حمایت ساواک در مقابل نهضت امام خمینی در حوزهها گشوده شده بود، مواضع و اقدامات آقای سیدمحمد کاظم
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 39
شریعتمداری و تشکیلات منسوب به وی بود. خواص از علما، ماهیت او را از زمانی شناختند که در 6 خرداد 1326 علیرغم تحریم علمای تبریز یک تنه به استقبال شاه رفت و در مدح و ثنای طاغوت و در حضور او سخن گفت. بهرحال وی بعد از رحلت آیتالله بروجردی با بهرهبرداری از شرایط حوزه و جامعه و همراهی ظاهری با قیام در سالهای 40 و 41 خود را در سطح مرجعیت مطرح مینماید. در حالی که مردم بعد از تبعید امام آماده قیام میشدند هیئت حاکمه با کمک عناصری همچون وی موفق میشوند تا اوضاع را کنترل نمایند. گزارش مورخ 17 / 3 / 42 رئیس ساواک قم از شرح تلفن و پاسخ نامه آقای شریعتمداری نمونهای از اقدامات بازدارنده ایشان در این ایام است. در گزارش میخوانیم: «بعدازظهر روز گذشته نامبردۀ فوق تلفنی با تبریز صحبت میکند... شریعتمداری اظهار نموده: من دو مطلب را به شما توصیه میکنم: الف- مردم را به آرامش دعوت کنید و از تظاهرات جداً خودداری شود... در قم مردم تظاهرات نمودند ولی با قوای انتظامی روبرو شدند. آخر گلوله با جان مناسبت ندارد! پس باید از اجتماع و تظاهر جلوگیری نمائید. ب- سعی کنید به اعلیحضرت معظم توهین و بیاحترامی ننمایند. من از خمینی خیلی ناراحت هستم... من به خمینی گفتم که با شاه اینطور رفتار نکن و برخلاف دولت و سیاست حرف نزن اما او گوش نداد تا به این روز افتاد. در ضمن طوماری هم به نفع من تهیه نمائید».
آقای شریعتمداری در غیاب حضرت امام و تبعید ایشان زمینه را مساعد یافت و کمتر از یک سال بعد از تبعید در تاریخ 17 / 7 / 44 تشکیلاتی به نام دارالتبلیغ به منظور ایجاد کانونی در مقابل جناح انقلابی حوزه و راه امام در قم دایر نمود. گرچه تشکیل دارالتبلیغ از سال 41 مطرح بود، اما حضور و مخالفت امام مانع از فعالیت رسمی آن میشد. ماهیت فعالیتهای دارالتبلیغ از گزارش 10 / 3 / 43 رئیس ساواک قم به مسئولین مافوق بخوبی مشخص میشود: «درحال حاضر نمیتوان نویسندگان مجله مکتب اسلام را وادار نمود که آنچه موردنظر است در مجله مذکور منعکس نمایند...
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 40
ممکن است در آینده مجلهای به همین سبک به نام دارالتبلیغ که وابسته به مدرسهای است که آقای شریعتمداری ساختمان آن را شروع کرده، به وجود آید که اداره آن مستقیماً!! امکانپذیر باشد.
امضاء: بدیعی، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت قم.
موقعیت آقای شریعتمداری همواره به عنوان اهرمی جهت فشار بر نیروهای وفادار به نهضت امام خمینی مورد بهرهبرداری رژیم بود. درگیریهای مستمر ایادی او در قم و مناطق مختلف ایران با پیروان امام و حرکتهای ایذایی آنان در طول دوران تبعید امام ماجراهای فراوانی را به وجود آورده است که از حوصله این مقدمه خارج است. هماهنگی و همکاری با طرح رژیم مبنی بر برگزاری امتحانات رسمی به وسیله آموزش و پرورش از طلاب و اعزام مشمولین طلبه به سربازی به منظور شناسایی نیروهای انقلابی و حاکمیت دولت بر حوزههای علمیه نمونهای از آن است.
در طول سال 56 و 57 در اوج جریانات انقلاب، آقای شریعتمداری در مصاحبهها و اعلامیههای خود همواره مواضعی انحرافی در مقابل موضعگیریهای قاطع امام اتخاذ میکرد که میتوان از تأکید بر قانون اساسی سابق، پذیرش نظام سلطنتی در مقابل ایدۀ تشکیل حکومت اسلامی، حمایت از شورای سلطنت بعد از فرار شاه، حمله علیه دولت به جای عامل اصلی جنایتها یعنی شاه و آمریکا، اشاره کرد. غائله حزب خلق مسلمان و همکاری با طرح کودتا علیه نظام جمهوری اسلامی نیز مسائلی است که ملت ایران از طریق اعترافات تلویزیونی وی شاهد بودند.
جریان انحرافی دیگری که در حوزه و جامعه مسیر مبارزه را از اهداف اصلی یعنی سرنگونی نظام سلطنتی به مسائل اختلافانگیز سوق میداد «ولایتیها» بودند. اینها نیز طیفی ناهمگون را تشکیل میدادند. محرکین واقعی عناصر روحانینمای فاسد و وابسته به رژیم بودند که هر روز به بهانهای در جوامع مذهبی مسئله میآفریدند و افکار عمومی را با استفاده از احساسات و عشق بحق مردم به ساحت ولایت، به سمت مسائل
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 41
انحرافی و مقابله با شخصیتهای روشنگری همچون شهید مطهری سوق میدادند. کلاسها و فعالیتهای جمعی از متفکرین روحانی و دانشگاهی در حسینیه ارشاد (در سالهای 1348-1350 و پس از آن) توجه قشر زیادی از دانشجویان و تحصیلکردگان را به بازنگری در مفاهیم و مباحث اسلامی جلب کرده بود و اسلام به عنوان مکتب مبارزه و عمل در سطحی گسترده بین نسل جوان کشور به گونهای بیسابقه مطرح شده بود. نقاط ضعف موجود در آثار دکتر شریعتی و تندی حملات وی به روحانیت و همچنین نوآوریهای او در تفسیر مقولههای دینی و انقلابی که بعضاً با نگرشهای التقاطی آمیخته بود، زمینهای شده بود برای تاخت و تاز جریان باصطلاح ولایتیها. منابر وعظ و خطابه این دسته به صحنه ایراد اتهام و افترای بیدینی و وهابیگری به این و آن بدل شده بود. مخالفت و دفاع از مباحث کتاب «شهید جاوید» نیز در مقطعی بحثهای اختلافانگیز شدیدی را در حوزههای علمیه به وجود آورد. در بحبوبه این هیاهوها بهره اصلی را رژیم شاه میبرد. رژیم با دامن زدن به اختلافات و حمایت از مخالفین میکوشید تا چهره مبارزه و طرفداران آن را مخدوش جلوه دهد. اقدامات انحرافی و افراطکاری معدودی از عناصر به ظاهر مبارز در حوزههای علمیه نیز به جوّ موجود دامن میزد و تبلیغات مسموم رژیم را تأیید میکرد. قتل آیتالله شمسآبادی در اصفهان و حوادث مشابه نمونهای از آن است که مورد بهرهبرداری ساواک قرار میگرفت.
آنچه گفته شد بخشی ناچیز از انبوهی از مشکلات و موانعی بود که پس از قیام 15 خرداد تا زمان اشتعال دوبارۀ انقلاب در سال 56 و 57 فراروی مبارزه امام رخ مینمود. امام خمینی- سلامالله علیه- در حالی که رنج دوری از وطن را به جرم فریاد علیه آمریکا از یکسو و آماج افترائات و کارشکنیهای مدعیان دین و روحانیت در حوزه نجف و توفان حوادثی که در ایران به راه انداخته بودند، از سوی دیگر تحمل میکرد، در چنین شرایطی پراندوه و غربتزا میبایست کشتی توفانزده انقلاب را از تنگههای حوادث بیشمار
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 42
عبور دهد. براستی سختترین و بحرانیترین دوره انقلاب اسلامی همین سالهایی بود که هر لحظۀ آن حادثهای و هر برهۀ آن توفانی بود تا انقلاب امام را به بیراهه بکشد و مشعلی که پس از 13 قرن در 15 خرداد 42 دوباره مشتعل شده بود، خاموش گرداند.
شایسته است که در همینجا یاد کنیم از رادمردانی که با صلابت و فداکاری در این سالهای غربت و تنهایی پروانهوار گرد وجود امام در نجف و مشعل انقلابش در ایران چرخیدند و سوختند، تهمتها را به جان خریدند، در منبرها و خطابهها او را یاد و راه وی را فریاد کردند. در شب طولانی و تاریک اختناق ستمشاهی ستاره آزادی را پاس داشتند، راه پرمخاطره قم و نجف را بارها سواره و پیاده پیمودند و پیامها و رسالهها و سخنان امام را با کمترین امکانات، دست به دست و سینه به سینه منتقل کردند، در برابر غاصبین و توطئهگران در حوزهها ایستادند، تیرهای بلا را و حبس و شکنجه و تبعید و دربدری را به جان خریدند. و شهادت را در زمانی که بشدت رنگ باخته بود با خون مطهر خویش پاس داشتند، تا حقیقتی را که امامشان بعدها با افتخار صلا داد، گواه باشند که فرمود: «صدها سال است که روحانیت اسلام تکیه گاه محرومان بوده است... آنان در هر عصری از اعصار برای دفاع از مقدسات دینی و میهنی خود مرارتها و تلخیهایی متحمل شدهاند و همراه با تحمل اسارتها و تبعیدها، زندانها و اذیت و آزارها و زخمزبانها، شهدای گرانقدری را به پیشگاه مقدس حق تقدیم نمودهاند... در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی علمای اسلام اولین کسانی بودهاند که بر تارک جبینشان خون و شهادت نقش بسته است».
براستی چگونه و کجا میتوان ارزش فداکاریهای این عزیزان و سابقون در مبارزه را با همراهی تازه به دوران رسیدگان و به صفپیوستگان جدید انقلاب یکسان بدانیم و به مقایسه آن بنشینیم؟!
همزمان با روی کار آمدن جیمی کارتر در سال 1355 از حزب دموکرات آمریکا، کاخ سفید تز دفاع از حقوق بشر را در سطح وسیعی مطرح
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 43
میساخت. هدف اصلی سرپوش نهادن بر جنایات آمریکا در نقاط مختلف جهان و به فراموشی سپردن خاطره جنایتهای آنان در ژاپن، ویتنام، کره و فلسطین و همچنین اهرمی برای وارد آوردن فشار بر رقیب شرقی خود، اتحاد شوروی (سابق) بود، هر چند اجرای این سیاست کمترین تغییری در برنامههای توسعهطلبانه و ضدانسانی آمریکا در جهان و روابط ظالمانه داخلی این کشور به وجود نیاورد. افزایش آگاهی افکار عمومی جهانیان و شرایط جدید جهانی مغایر با شیوههای استبدادی گذشته بود که از سوی آمریکائیان حمایت میشد. در ایران رژیم شاه با سرکوب مخالفین و قلع و قمع آنان و متلاشی کردن گروههایی که از مشی مبارزه مسلحانه پیروی میکردند قدرت خود را با ثبات و مستحکم مییافت بویژه آنکه نمایش ثبات و استحکام ایران که رسماً بعد از خروج نیروهای انگلیس از کشورهای حاشیه خلیجفارس نقش ژاندارمری منطقه را برعهده گرفته بود، امری کاملاً ضروری برای بهرهبرداری آمریکائیان بود. ایران عهدهدار حفاظت از منافع آمریکا و غرب در حساسترین منطقه مجاور شوروی و نمونهای از حکومتهای مورد حمایت همهجانبه غرب در جهان سوم شناخته میشد ادامه حاکمیت مستقیم و خشن ساواک و سیاستهای دیکتاتور مآبانه و مستبدانه شاه مغایر با طرحهای نوین و تبلیغات حقوق بشری کارتر بود، بدین جهت تعدیل در شیوه سیاسی ادارۀ جامعه، بدون آنکه لطمهای به ارکان و عناصر نظام سلطنتی وارد آورد، از سوی آمریکائیان در دستور کار شاه قرار گرفت. به هرحال فضای باز سیاسی با تبلیغات فراوان در حالی در ایران مطرح شد که برنامههای گذشته آمریکا و انقلاب سفید شاه کاری از پیش نبرده بود و دروازه تمدن بزرگ سرابی بیش نبود و موج نارضایتی ملت و فقر و اختلاف عمیق طبقاتی در جامعه ایران روز به روز تشدید میشد. در اولین گام، امیرعباس هویدا پس از 14 سال، از نخستوزیری برکنار و تکنوکرات غربی جمشید آموزگار جایگزین وی شد.
تیزبینی امام و بهرهبرداری بموقع از شرایط پیش آمده نشانۀ عمق شناخت
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 44
آن حضرت از اوضاع جهان و بوِیژه مسائل ایران، علیرغم سالها دوری از وطن بود.
آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی در تاریخ اول آبانماه 1356 به گونهای مرموز در نجف به شهادت میرسد. به گفته تمامی دوستان و بسیاری از مخالفین امام در حوزهها، وی امید آیندۀ نهضت امام بود. علیرغم لطمه روحیای که این حادثه در صحنه مبارزه وارد میساخت، حضرت امام به گونهای شگفتآور و بزرگ از آن به عنوان «یکی از الطاف خفیه الهی» یاد کردند. مجالس بزرگداشت ارتحال فرزند امام در بسیاری از شهرهای ایران باشکوه برگزار شد. گویندگان انقلابی فرصت را مغتنم شمرده و در این مجالس به افشای جنایتهای رژیم و ابلاغ اهداف قیام 15 خرداد پرداختند. نام امام خمینی بار دیگر بطور گستردهای بر سر زبانها بود. رژیم تصمیم به انتقام گرفت و مقالهای تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» با نام مستعار رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات 1356، هفدهم دیماه- روز کشف حجاب توسط رضاشاه- درج شد که در آن به روحانیت انقلابی و امام اهانت شده بود. هدف دیگر رژیم از درج این مقاله ارزیابی شرایط پس از آغاز اجرای سیاستهای جدید به اصطلاح حقوق بشری آمریکا بود. یاران امام در حوزه دست بکار شدند. فردای آن روز درسهای حوزه علمیه تعطیل شد و جمعیت زیادی از طلاب و مردم قم در خیابانها به راهپیمایی پرداختند و در اعتراض به درج مقاله و به منظور جلب همصدایی مراجع و اساتید قم به منزل آنان میرفتند. شب هنگام فریاد انبوه جمعیت در مسجد اعظم و شعار «درود بر خمینی» و «مرگ بر حکومت پهلوی» قم را به لرزه درآورد و خاطرۀ 15 خرداد 42 زنده شد، روز نوزدهم دیماه نیز تظاهراتی که گستردهتر از روز قبل از صبح آغاز شده بود، بعدازظهر با تیراندازی مأمورین پلیس به خاک و خون کشیده شد. درگیری تا نیمههای شب ادامه داشت، تعدادی به شهادت رسیده و جمعی مجروح شدند. این حرکت جرقهای بود بر انفجاری که یک سال پس از آن در 22 بهمن 57 با خردمندی امام و
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 45
همت والای مردم ایران حکومت خودکامه پهلوی و نظام شاهنشاهی را برافکند.
مراسم سوم و هفتم تجلیل از شهدای قیام 19 دی و بخصوص مراسم چهلم شهدا که بصورت پیاپی در تبریز، یزد، اصفهان، شیراز، جهرم اهواز و تهران و شهرهای دیگر یکی پس از دیگری برگزار میشد و بر ابعاد قیام میافزود. پیامهای حرکتزا و کوبنده امام در هر مناسبتی با وسایل مختلف و در کوتاهترین زمان از نجف به ایران میرسید و در سطح وسیعی به وسیله روحانیون و جوانان انقلابی تکثیر و توزیع میشد و انقلاب را قدم به قدم پیش میبرد.
جشنهای نوروز و نیمه شعبان سال 57 از سوی امام تحریم و تبدیل به اعتراض و قیام ملت علیه رژیم شد. پیام 8 مادهای امام به مناسبت رمضان همان سال و حکم به وجوب شرعی افشای جنایتهای شاه در منابر و تبلیغات ماه مبارک، انقلاب را به تمامی نقاط ایران و حتی روستاها کشاند. قیام اهالی اصفهان در ماه رمضان دولت آموزگار را ناگزیر ساخت علیرغم سیاست فضای باز، در چندین شهر استان، حکومت نظامی اعلام کند.
دامنه تظاهرات از مناطق مرکزی و ساعات محدود فراتر میرفت. در فاجعه سینما رکس آبادان به وسیله ایادی ساواک چند صد نفر در آتش سوختند. کابینه آموزگار سقوط میکند. رژیم به منظور کنترل اوضاع، دولت باصطلاح آشتی ملی به وسیله سناتور انتصابی جعفر شریف امامی را روی کار میآورد. او در نطق تلویزیونی، خود را مقلد آقای شریعتمداری و طرفدار روحانیت مینامد و در یک اقدام تاکتیکی و بر طبق تحلیلهای سفارت آمریکا امتیازاتی به مخالفین میدهد، از جمله تاریخ شاهنشاهی را لغو و دوباره تاریخ هجری را مبدأ رسمی اعلام میکند. اما امام خمینی همچنان بر مواضع خویش ایستاده و مردم را به قیام تا سرنگونی نظام سلطنتی و تشکیل حکومت اسلامی فرا میخواند. نماز عیدفطر در 13 شهریور سال 57 به امامت شهید مفتح در قیطریه تهران و همچنین
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 46
شهرهای دیگر، نمایش قدرت عظیم مخالفین شاه و حمایت عموم مردم از برنامههای امام بود. دو روز پس از آن دولت آشتی ملی ناگزیر میشود در تهران و 12 شهر بزرگ حکومت نظامی برقرار کند. علیرغم استقرار تانکها و کامیونهای سربازان مسلح، مردم همچنان به تظاهرات ادامه میدهند. فریاد مرگ بر شاه در تمام ساعات به گوش میرسد. شاه به وسیله دولت شریف امامی انتقام میگیرد. در 17 شهریور 57 صدها نفر در میدان شهدای تهران قتلعام میشوند.
امام خمینی قاطعانه و بدون هیچ تردیدی نوید پیروزی میدهند و هرگونه نغمهای را که به عدول از مواضع اعلام شده یعنی سقوط نظام شاهنشاهی بینجامد، محکوم و به ملت نسبت به چنین زمزمههایی مرتباً هشدار میدهند. همزمان با گسترش قیام و رهبری منحصر امام، سفارت آمریکا در تهران فعالانه با مخالفین ملیگرا به مذاکره مینشیند، نام افرادی همچون سنجابی، صدیقی و دیگران بر سر زبانها میافتد. آقای شریعتمداری با سابقهای که قبلاً اشاره شد و به کمک تبلیغات ملیگراها و نهضت آزادی وارد صحنه شده و هر روز مصاحبه میکند و پیام میدهد و خواستار مشارکت در رهبری انقلاب میشود.
به برکت قیام دوباره ملت در سال 56، زندانیان سیاسی در چند مرحله آزاد میشوند. سران گروهکهای آزاد شده به فکر سازماندهی مجدد تشکیلات از هم پاشیده میافتند. آنها در چند ماهه اول قیام به دلیل اینکه نهضت صددرصد اسلامی است و تحت هدایت روحانیت و رهبری امام اداره میشود و آنان نقشی ندارند، حمایت نمیکنند، حتی به نقد و تحلیلهای منفی مینشینند، اما خیزش سرتاسری و تظاهرات عظیم عیدفطر و قیام 17 شهریور، آنها را ناگزیر میسازد تا هر یک به فراخور شرایط و امکانات وارد صحنه شده و بهرهبرداری نمایند. تب متینگهای سیاسی و ادعای پیشتازی در مبارزه و نصب پلاکاردهای حزبی در تظاهرات بالا میگیرد ولی شعارهای عموم مردم و نحوه سازماندهی تظاهرات از مساجد و
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 47
پیشگامی روحانیت در صفوف راهپیمایان نشان از عمق نفوذ پیامهای امام و پذیرش ملت دارد. اعتصابات بتدریج به دوایر دولتی کشیده میشود. اعتصاب کارکنان شرکت نفت ضربه مهلکی به رژیم وابسته به نفت وارد میسازد و به دنبال آن کارکنان مخابرات، بانکها، مطبوعات و دیگر سازمانها و مراکز دولتی پیام امام را اجابت میکنند و به اعتصاب میپیوندند.
دولت عراق قادر به کنترل امام خمینی نیست. اوایل مهرماه 57 مقامات امنیتی و سعدون شاکر رئیس سازمان امنیت عراق در چند مرحله ملاقات، با تهدید سعی میکنند امام را از ادامه فعالیتهای سیاسی باز دارند. حضرت امام در یکی از سخنرانیهای خود به نمونهای از این ملاقاتها اشاره کرده و میفرمایند: «... ایشان به طور رسمی گفت ما چون تعهداتی با دولت ایران داریم از این جهت نمیتوانیم تحمل کنیم که شما اینجا فعالیت بکنید... شما نباید چیزی بنویسید، یا صحبتی بکنید، یا نواری پر کنید و بفرستید، برای آنکه این مخالف تعهدات ماست. من به او گفتم که این تکلیف شرعی من است. و شما هم هر تکلیفی دارید عمل کنید».
در قسمتی از گزارش ساواک در مورد نتیجه ملاقات مورخ 10 / 7 / 57 هیئت اعزامی ساواک با مقامات امنیتی بغداد چنین آمده است: «مذاکراتی به مدت 5 / 3 ساعت با سعدون شاکر به عمل آمد که موارد زیر قابل توجه بود... (سعدون شاکر) با خمینی ملاقاتهایی کرده و او را فردی سرسخت و مصمم در تعقیب نقشههای خود میداند و عقیده دارد که او به هیچ وجه از تعقیب هدفهای خود انصراف حاصل نمیکند. خمینی در مقابل تذکرات او که تکلیف کرده بود فعالیت سیاسی را ترک کند، گفته: من اهل سیاست هستم و هم مذهبی، هیچوقت از نظرات سیاسی خود عدول و نزول نخواهم کرد».
در پی فشارهای رژیم عراق حضرت امام تصمیم به هجرت تاریخی خود میگیرند. هجرتی که تکمیلکنندۀ سیر طولانی و پرفراز و نشیب
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 48
مبارزات آن حضرت بود. هجرتی که به گونهای شگفتانگیز در اندیشه امام خطور کرد و باعث شد تا آرمانها و فریاد حقطلبانه یک مرجع دینی و شیعی در قلب اروپا و جهان غرب نیز طنینافکن شود. امام خمینی از عامل این تصمیم چنین یاد میکنند: «... خیال ما هم این بود که به کویت و سپس به سوریه برویم... هیچ برنامهای هم نداشتیم به پاریس برویم. شاید مسائلی بود که هیچ ارادۀ ما در آن دخالت نداشت و هر چه بود- و از اول هم هر چه بود- اراده خدا بود... فقط خواست خدا بود که باید عملی میشد» از سوی دیگر بنا به اعتراف فرمانده هوانیروز کرمانشاه و همچنین اسناد موجود، ساواک به محض اطلاع از تصمیم امام مبنی بر ترک نجف، آماده میشود تا در صورت ورود به مرزهای ایران، آن حضرت را ربوده و به مرکز منتقل و از آنجا به نقطه نامعلومی ببرند. مقدم رئیس ساواک به ریاست ستاد مشترک ارتش امریهای را صادر کرده و مینویسد: «نظر به اینکه احتمال دارد نامبرده بالا (روحالله خمینی) از طریق یکی از مرزهای هوایی یا زمینی وارد کشور گردد و در این صورت خود و همراهانش بایستی بلافاصله و بدون فوت وقت با هواپیما یا هلیکوپتر نظامی به مرکز اعزام شوند. خواهشمند است دستور فرمایید به فرماندهان پادگانهای نظامی و پایگاههای هوایی و فرمانداریهای نظامی شهرهایی که دارای مرز هوایی یا زمینی هستند، هماهنگی لازم با سازمانهای اطلاعات و امنیت محل معمول دارند.»
بعد از ملاقاتهای بدون نتیجه مسئولین سازمان امنیت عراق با امام، منزل آن حضرت در نجف توسط نیروهای بعثی محاصره میشود. امام از مواضع خود عقبنشینی نمیکنند، سرانجام تصمیم شورای فرماندهی حزب بعث عراق (قیادةالثوره) مبنی بر اخراج امام از عراق ابلاغ میگردد. حضرت امام تصمیم میگیرند به کویت عزیمت کنند. دولت کویت پس از ساعتها معطلی اجازۀ ورود نمیدهد، امام و همراهان ناگزیر به بصره باز میگردند. تصمیم بعدی سوریه بود، اما اجازه ورود از سوی مقامات سوری و یا امکان فعالیت سیاسی در آنجا مشخص نبود. توقف کوتاه امام در فرانسه
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 49
میتوانست فرصتی برای ابلاغ پیام امام به مسلمانان اروپا و تهیه مقدمات سفر به کشور بعدی باشد. عزیمت به فرانسه از سوی من پیشنهاد شد. امام پس از بررسی پیشنهاد و بحث در مورد وضعیت دیگر کشورها، تصمیم سفر به پاریس را اعلام داشت و سرانجام صبحگاه 13 مهرماه 1357 حضرت امام به همراه اینجانب و جمعی از یاران خویش بغداد را به سوی پاریس ترک کرد برخی از نویسندگان امانت را در نقل تاریخ حفظ نکرده و سعی نمودهاند تا وانمود کنند که فرد یا تشکیلات خاصی در تصمیم هجرت امام به فرانسه دخالت داشته است در حالی که این مطلب خلاف واقع است و قضیه همان است که گفته شد، چنانکه حضرت امام نیز در پایان وصیتنامه خود تأکید کردهاند که:
«از قرار مسموع بعضیها ادعا کردهاند که رفتن من به پاریس به وسیله آنان بوده، این دروغ است... من پس از برگرداندم از کویت با مشورت احمد پاریس را انتخاب نمودم، زیرا در کشورهای اسلامی احتمال راه ندادن بود. آنان تحت نفوذ شاه بودند ولی در پاریس این احتمال نبود».
در بدو ورود به پاریس، نمایندگان کاخ الیزه با امام ملاقات کرده و پیام رسمی دولت را مبنی بر ممانعت از هرگونه فعالیت سیاسی ابلاغ کردند. امام در پاسخ با همان قاطعیتی که به مسئولین عراقی برخورد داشتند، فرمودند:
«ما فکر میکردیم که اینجا مثل عراق نیست. من هرکجا بروم حرفم را میزنم. من از فرودگاهی به فرودگاه دیگر و از شهری به شهر دیگر سفر میکنم تا به دنیا اعلام کنم که تمام ظالمان دنیا دستشان را در دست یکدیگر گذاشتهاند تا مردم جهان صدای ما مظلومان را نشنوند. ولی من صدای مردم دلیر ایران را به دنیا خواهم رساند. من به دنیا خواهم گفت که در ایران چه میگذرد».
در پی اخطار دولت فرانسه، سیل تلگرافها و نامههای شخصیتهای سیاسی و مذهبی و جمعیتها و دانشجویان و علمای داخل و خارج کشور برای ژیسکاردستن رئیس جمهور و مقامات فرانسوی سرازیر شد که مصرانه
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 50
خواستار آزادی عمل رهبر انقلاب بودند. محبوبیت امام و فشار افکار عمومی سبب شد تا مسئولین فرانسوی بدون آنکه رسماً موضع خود را اعلام کنند، در عمل از فشارهای خود کم کردند. حضرت امام در نوفل لوشاتو در حومه پاریس بجز ساعات محدودی، تمام وقت کار میکردند. سخنرانیهای پیاپی برای دانشجویان و دیدارکنندگان، مصاحبههای مکرر با خبرگزاریها و پیامهای متعدد امام راجع به اوضاع ایران، لحظه به لحظه انقلاب را هدایت میکرد. مسائل ایران و انقلاب اسلامی در این ایام در صدر اخبار جهان قرار داشت.
در ایران دولت «آشتی ملی» به ریاست یکی از مهرههای با سابقه انگلیس و استاد اعظم فراماسونری یعنی شریف امامی نیز نتوانست در مقابل قاطعیت امام و تبعیت ملت کمکی به رژیم شاه بکند. در زمان صدارت کوتاه شریف امامی کشتار 17 شهریور، فاجعه مسجد جامع کرمان و برقراری حکومت نظامی و کشتار وسیع در شهرهای مختلف به وقوع پیوست و اعتصابات سراسری اوج گرفت. امام خمینی در پیامی به مناسبت فاجعه 17 شهریور خطاب به ملت ایران میفرمایند: «ای کاش خمینی در میان شما بود و در کنار شما در جبهۀ دفاع برای خدای تعالی کشته میشد. ملت ایران! مطمئن باشید که دیر یا زود پیروزی از آن شماست».
با شروع فصل مدارس و دانشگاهها، در اوایل مهرماه اعتصاب مراکز آموزشی و فرهنگیان بر بحرانهای رژیم افزود. در سالگرد تبعید امام- سیزدهم آبان 57- تظاهرات وسیعی در حوالی دانشگاه تهران برگزار شد. فریاد دهها هزار نفر دانشآموز و دانشجو و شعار مرگ بر شاه و مرگ بر آمریکا نشانگر آن بود که سخنرانی امام علیه کاپیتولاسیون در 14 سال قبل از آن اکنون به ثمر نشسته است. تظاهرات از سوی مأمورین دولت آشتی ملی به هنگام نماز ظهر به خاک و خون کشیده شد. فردای آن روز دولت شریف امامی ساقط و رسماً دولت نظام زمام امور را به دست گرفت. سپهبد ازهاری که به خاطر کشتار بیرحمانهاش در ماه محرم به
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 51
«قصاب تهران» معروف شد، مسئول تشکیل کابینه گردید. حضرت امام در پی سقوط دولت شریف امامی طی پیامی از ملت ایران تشکر کرده و اعلام میکنند:
«عزیزان من صبور باشید که پیروزی نهایی نزدیک و خدا با صابران است»
ماه محرم 57 فرا میرسد، ملت ایران عشق به آرمانهای سالار شهیدان را که قرنها سینه به سینه نقل و حفظ کرده، در این ماه به نمایش میگذارد. ساعت 9 شب اول ماه محرم به پیشنهاد یاران روحانی امام در سراسر ایران مردم بر بالای بامها فریاد تکبیر و مرگ بر شاه سر میدهند. مأمورین دولت نظامی بیهدف شلیک میکنند. تظاهرات به خیابانها کشیده میشود و جمعیت زیادی شهید و مجروح میشوند. امام خمینی طی پیامی به همین مناسبت اعلام میکنند:
«ملتی که با بیداری و هوشیاری بپاخاسته و نهضت اصلیش را شرعی- الهی تشخیص داده است، به این سلاحهای زنگزده با تمسخر مینگرد. این ملت، شیعه بزرگترین مرد تاریخ است که با تنی چند نهضت عظیم عاشورا را بر پا نمود و سلسله اموی را برای ابد در گورستان تاریخ دفن فرمود به خواست خدای تعالی ملت عزیز و پیرو بر حق امام(ع) با خون خود سلسلۀ ابلیس پهلوی را در قبرستان تاریخ دفن مینماید و پرچم اسلام را در پهنه کشور، بلکه کشورها به اهتزار در میآورد».
امام خمینی در همین پیام ضمن درخواست ادامه اعتصابها و تظاهرات تا سرنگونی رژیم، از سربازان میخواهند که از سربازخانهها فرار کنند. موج فرار سربازان آغاز و ضربه مهلک دیگری در حساسترین پایگاه حاکمیت رژیم فرود میآید. طغیان به گارد ویژه شاه نیز سرایت میکند و در روز عاشورا چندین نفر از افسران گارد پادگان لویزان با رگبار سربازان انقلابی معدوم میشوند. پیرو پیامهای امام خمینی در دو روز تاسوعا و عاشورا در تهران به دعوت آیتالله طالقانی و جامعه روحانیت مبارز تهران تظاهرات
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 52
عظیمی که خبرگزاریها جمعیت آن را 3 تا 4 میلیون نفر گزارش کردند، برگزار میشود. این تظاهرات در واقع رفراندوم غیررسمی مردم در حمایت از امام و مخالفت با شاه بود.
«ازهاری» به جز استفاده از تانک و مسلسل هیچگونه ابزار دیگری که نشانه حاکمیت دولت در کشور باشد، در اختیار ندارد و تقریباً تمام دوایر حساس دولتی و بخشهای صنعتی و تجاری و فرهنگی کشور در اعتصاب به سر میبرند، تظاهرات و درگیری مأمورین با مردم شبانهروزی شده است. کارکنان بانک مرکزی لیستی را منتشر میکنند که به موجب آن ظرف تنها دو ماه شهریور و مهر 57 قریب 130 میلیارد ریال ارز توسط وابستگان رژیم از کشور خارج شده است. انتشار اینگونه خبرها سبب میشود تا مردم سپردههای خود را از بانکها بیرون بکشند و عملاً بنیه مالی رژیم نیز فلج میشود. دولت نظامی قبلاً اعلام کرده بود حقوق کارکنان اعتصابی را پرداخت نمیکند. به فرمان امام خمینی کمیتههای حمایت از اعتصابیون تشکیل میشود. در تظاهرات خونین مشهد چند صدنفر شهید و مجروح میشوند. ملت، به عجز و لابه و توبه شاه در تلویزیون پاسخ منفی داده و شاه عاجزانه از سفیر انگلیس و آمریکا چارهجویی میطلبد. دولت نظامی نیز شکست خورده است. دوباره نام عناصری از ملیگراها به عنوان جانشینان احتمالی ازهاری بر سر زبانها میافتد. امام در مصاحبههای خود اعلام میکنند هر کس با شاه مذاکره کند و مسئولیت دولت شاه را بپذیرد به ملت خیانت کرده و با او مقابله خواهد شد. سرانجام پس از مذاکرات محرمانه سران سه کشور اروپایی (فرانسه، انگلیس و آلمان) با رئیس جمهور آمریکا در گوادالوپ، شاپور بختیار به عنوان آخرین امید غرب مطرح میشود. ژنرال هایزر به ایران میآید. تلاشهای پشت پرده اوج میگیرد و آمریکا در رؤیای تکرار کودتای 28 مرداد، یکی از وزرای دولت مصدق و عضو فعال جبهه ملی یعنی بختیار را در 13 دیماه 57 به صدارت مینشاند و 13 روز پس از آن شاه طبق برنامه قبلی از کشور فرار میکند. سخنگوی
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 53
کاخ سفید و وزارت خارجه انگلیس رسماً از نظامیان ایران درخواست میکنند، از بختیار حمایت کنند. ژنرال هایزر مسئولیت هماهنگی نیروهای نظامی در ایران را برعهده میگیرد. امام خمینی به اخطارهای دولت فرانسه که دوباره تشدید شده است، وقعی نمینهند. پس از فرار شاه، شورای سلطنت که جز اسم و تشکیل یک جلسه خاصیتی بیشتر نداشت به ظاهر متصدی وظایف شاه میشود. اما موضعگیری امام سبب میشود پس از چندی این شورا نیز متلاشی و رئیس آن استعفا دهد.
امام خمینی پیامی ده مادهای به مناسبت اربعین حسینی بر تشکیل شورای انقلاب در ایران تأکید میکنند. تظاهرات اربعین نیز گستردهتر از عاشورا برگزار میشود امام در پیامی اعلام میکنند:
«شاه رفت و رژیم شاهنشاهی فرو ریخت. دزدان بیتالمال سرمایهها را خارج کردند و یکی پس از دیگری گریختند. ملت شجاع در اولین فرصت به حساب آنان خواهد رسید... اینجانب انشاءالله تعالی بزودی به شما میپیوندم... به نمایندگان محمدرضا پهلوی که مجلس را غصباً اشغال کردهاند اخطار کنید که خانه ملت را خالی کنند... بار دیگر به اعضای شورای سلطنتی که شاخهای است از ریشۀ غیرقانونی اخطار میشود که از شورا کنارهگیری کنند».
گفتنی است که تشکیل شورای سلطنت مورد حمایت ملیگراها و لیبرالها و طرفداران سیاست گام به گام بود و بسیاری از آنان کوشیدند تا نظر امام را در این مورد تغییر دهند اما ژرفاندیشی و صلابت رأی امام فراتر از آن بود که تحت تأثیر چنین تحلیلها و القائاتی قرار گیرند. بالاخره قیام مردم به روزهای شکوهمند پیروزی نزدیک میشود. خبر بازگشت امام به میهن، قلب میلیونها زن و مرد را به وجد آورده است. جمعیت زیادی از شهرهای مختلف به تهران سرازیر میشوند تا در مراسم استقبال شرکت کنند. بختیار دستور بستن فرودگاهها را صادر میکند. امواج جمعیت در سراسر خیابان انقلاب تا میدان آزادی شعار میدهند که اگر ممانعت ادامه یابد دست به
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 54
اسلحه میبرند. روحانیت انقلابی و مدرسین حوزه در مسجد دانشگاه تهران متحصن میشوند و جمعیتها و شخصیتهای مختلف به آنان میپیوندند. دولت ناگزیر تن به عقبنشینی میدهد و دستور بستن فرودگاهها لغو میشود.
و سرانجام هواپیمای حامل رهبر اصیلترین و عظیمترین انقلاب معاصر در حالیکه شرق و غرب به مخالفت با آن برخاسته بودند پس از یک دوره طولانی مبارزه، در ساعت 30 / 9 بامداد روز 12 بهمن 1357 در فرودگاه مهرآباد تهران بر زمین نشست و انتظار پانزده سالۀ ملت سپری شد و به اعتراف بسیاری از ناظران خارجی و خبرگزاریهای معتبر و به گواهی ملت ایران یکی از بینظیرترین مراسم استقبال تاریخ به وقوع پیوست. امام پس از سخنان کوتاه در فرودگاه، عازم بهشتزهرا میشوند. اتومبیل حامل امام در امواج بیکران جمعیتی که از فرودگاه تا بهشتزهرا در تلاطم بود مسیر را با سلامت طی کرد، در بهشتزهرا پیشروی غیرممکن بود، بالاخره امام خمینی به وسیلۀ هلیکوپتر چند صد متر را تا جایگاهشان میپیمایند و پای در خاک گلگون بهشتزهرا میگذارند و آن سخنرانی کوبنده و تاریخی را که طنینش هیچگاه از خاطرۀ ملت ایران محو نمیشود، ایراد میکنند.
ده روز از ورود امام نگذشت که لحظات پیروزی فرا رسید. در این ده روز که دهه فجر انقلاب لقب گرفت سیل مشتاقان زیارت امام از سراسر کشور هر روز در مدرسۀ علوی و رفاه تهران (محل اقامت امام) با رهبر خویش بیعت میکردند. در این میان بیعت افسران و درجهداران نیروی هوایی در نوزدهم بهمن 57 چشمگیر و نشانه زوال قطعی نظام ستمشاهی بود. مستشاران نظامی و سیاسی آمریکا آخرین طرحهای توطئه و کشتار را تنظیم میکردند. در مرکز نیروی هوایی کانون اقتدار و حاکمیت گذشته آمریکائیان، نیروهای مؤمن به انقلاب قیام میکنند. عصر 21 بهمن 57 حکومت نظامی کامل اعلام میشود. به اعتراف سران بازداشت شده رژیم و اسناد موجود تصمیم بر کشتار خونین و سرکوبی قیام در سطحی گسترده
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 55
گرفته میشود. تانکها و زرهپوشها به حرکت درمیآیند. امام در یک تصمیم مهم و حساس آخرین تلاشهای آمریکا و دولت دستنشاندهاش را ناکام میسازد. پیام امام بسرعت و با وسایل گوناگون به اطلاع مردم تهران میرسد:
«اعلامیه امروز حکومت نظامی خدعه و خلاف شرع است و مردم به هیچوجه به آن اعتنا نکنند».
در مدت اندکی با مشارکت وسیع زن و مرد، مراکز حساس و خیابانها و کوچههای تهران با دهها هزار کیسه شن و وسایل دیگر سنگربندی میشوند. درگیری آغاز و در کمتر از 24 ساعت پایگاههای رژیم یکی پس از دیگری سقوط میکنند و بالاخره «صدای انقلاب» (رادیو) پیروزی قیام 15 خرداد امام و ملت؛ و سرنگونی طاغوت را به گوش جهانیان میرساند.
حوادث سنگین و بیشماری که از صبحدم 22 بهمن 57 تا 13 خرداد 1368 با محوریت نقش خصمانه آمریکا و حمایت همهجانبه دول غربی و در بسیاری موارد حمایت شوروی و به کمک گروهها و احزاب متعدد چپ و راست در ایران و در مقابله با انقلاب اسلامی به وقوع پیوست آنقدر گسترده و متنوعاند که حتی بیان عنوان آنها نیز از محدوده این مقدمه خارج است.
صفبندی گروهکهای مسلح، درگیریهای گنبد و کردستان، غائله حزب خلق مسلمان، خیانتهای بنیصدر و لیبرالها، کشتار بیرحمانه شهید بهشتی و 72 تن از بهترین یاران امام، شهادت باهنر و رجایی و شهدای محراب، ترورهای منافقین، تحمیل طولانیترین جنگ با حمایت کامل شرق و غرب به مدت 8 سال، بمباران شهرها و تأسیسات نفتی و اقتصادی، محاصره اقتصادی و تسلیحاتی و سیاسی ایران از سوی بسیاری از همپیمانان آمریکا و غرب، طرحهای کودتا و موج تبلیغات هماهنگ غرب علیه نظام نوپا نمونههایی از این حوادثاند. انشاءالله در شناسنامۀ سخنرانیهای امام در این مقطع اجمالی از اهم حوادث درج خواهد شد.
در اینجا به بیان این حقیقت بسنده میکنیم که بنا به شواهد مستند تاریخی و حوادثی که در گوشه و کنار جهان و در متن انقلابها و تحولات و
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 56
اصلاحات جهان معاصر شاهد بوده و هستیم بسیاری از حوادثی که فراروی انقلاب اسلامی به وجود آمد به تنهایی میتوانستند مسیر انقلاب را منحرف و آن را به شکست بکشانند، اما الطاف الهی و هوشمندی امام و وفاداری و آگاهی ملت بزرگ ایران تمام توطئهها را خنثی کرد به گونهای که ملت در سال 68 در حالی که با پیکر مطهر امام خویش پس از یاده سال تحمل سختیها و مشکلات، وداع میکرد که جمعیت چندین برابر بیشتر از لحظۀ ورود بود و عشق و پایداری مردم عمیقتر، تصمیمشان بر ادامۀ راه امام و انقلاب جدیتر و نظامشان علیرغم همه توطئهها و حادثهها پرثباتتر از هر زمان دیگر بود.
[مأخذ: مجموعه آثار یادگار امام- جلد دوم- ص 215-182]
کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 57