زندگی امام به روایت یادگار امام

زندگی و مبارزات امام خمینی(س) به روایت یادگار امام

‏امام خمینی در بیستم جمادی الثانی 1320 هـ.ق 1281 هـ.ش در‏‎ ‎‏خانواده‌ای از اهل علم و مبارزه و هجرت، دیده به جهان گشود و در اوان‏‎ ‎‏کودکی ناظر درگیری پدربزرگوار خود با خوانین و حکام منطقه بود که نهایتاً‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 18
‏منجر به شهادت وی شد. دوران کودکی و نوجوانی امام همزمان با‏‎ ‎‏بحرانهای سیاسی و اجتماعی ایران بود. روحیۀ حساس و ظلم ستیز آن‏‎ ‎‏حضرت و شرایط زمانی موجب گردید تا از همان ایام با مسائل سیاسی و‏‎ ‎‏دردها و رنجهای ملت خویش آشنا شود. امام خمینی با بهره‌وری از استعداد‏‎ ‎‏فوق‌العاده، رشته‌های مختلف علوم اسلامی را به سرعت طی کرد. علاوه بر‏‎ ‎‏فقه و اصول، فلسفه و عرفان را نیز در عالی‌ترین سطح نزد اساتید برجستۀ آن‏‎ ‎‏زمان آموخت. در پی هجرت آیت‌الله حائری به قم و تشکیل مرکزیت‏‎ ‎‏حوزه‌های علمیه، امام خمینی مشتاقانه به قم مهاجرت کردند.‏

‏موج اسلام‌ستیزی در این ایام از سوی انگلیس و دیگر دول استعمارگر‏‎ ‎‏در ممالک اسلامی ترویج می‌شد. در ایران عمّال حکومت رضاخان‏‎ ‎‏همدست با روشنفکرنماهای غیرمذهبی بهائیت و وهّابیگری را دامن‏‎ ‎‏می‌زدند. حضرت امام در اولین واکنش خویش، در حالی که سکوت و‏‎ ‎‏خفقان شدیدی بر جوامع مذهبی و حوزه‌های دینی حاکم بود. کتاب‏‎ ‎کشف‌اسرار ‏را در سال 1322 هـ. ش (دو سال پس از فرار رضاخان) در رد‏‎ ‎‏اتهامات دشمنان دین نوشتند و در آن به طور گسترده به جنایتهای رضاخان‏‎ ‎‏و رژیم پهلوی حمله کردند. اندکی پس از آن طی اعلامیه‌ای سیاسی و‏‎ ‎‏شدیداللّحن که با آیۀ «قُلْ إنَّمٰا أعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُو اللهِ مَثْنٰی وَ فُرٰادیٰ»‏‎ ‎‏آغاز می‌شد، عموم علمای اسلام و ملت ایران را به قیام علیه وضعیت‏‎ ‎‏موجود فراخواندند.‏

‏خفقان حاکم بر جامعه و خمودگی و سیاست‌ستیزی موجود در‏‎ ‎‏حوزه‌های علمیه مانع از اقدامی اساسی بود. تنها راه چاره، بازیابی انسجام‏‎ ‎‏روحانیت و بیداری طلاب و تحکیم موقعیت حوزه‌های علمیه و علما به‏‎ ‎‏عنوان رهبران مورد اعتماد مردم بود که بر اثر سیاستهای رضاخانی لطمه‏‎ ‎‏فراوانی دیده بودند.‏

‏حضرت امام پس از رحلت آیت‌الله حائری در تحکیم مرجعیت عامۀ‏‎ ‎‏حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی نقش بسزایی داشتند.‏


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 19
‏جنگ جهانی دوم زمینۀ اقتدار آمریکا و انتقال قدرت سیاسی در مناطق‏‎ ‎‏تحت سلطه اروپا را فراهم نمود. در حالی که اروپاییان درگیر مشکلات و‏‎ ‎‏بحرانهای اقتصادی ناشی از جنگ و ترمیم خرابیهای گسترده بودند،‏‎ ‎‏معرکه‌گردانان آمریکایی که از آسیبهای مستقیم جنگ مصون مانده بودند،‏‎ ‎‏سیستم اقتصادی خود را بر جهان تحمیل و به توسعۀ سلطۀ اهریمنی در‏‎ ‎‏ممالک دیگر پرداختند. دولت انگلیس که ایران را منطقۀ نفوذ سنتی خویش‏‎ ‎‏می‌دانست به ناچار نقش خود را به آمریکا سپرد. در این ایام دو موضوع‏‎ ‎‏اصلی یعنی «تسلط بر مناطق نفتخیز» و «دراختیار گرفتن پایگاههای‏‎ ‎‏استراتژیک جغرافیایی در مقابل روس‌ها» محور فعالیتهای سیاسی و‏‎ ‎‏اقتصادی آمریکا را تشکیل می‌داد و به هر دو لحاظ، ایران در کانون‏‎ ‎‏توجهات آنان قرار داشت.‏

‏از سوی دیگر پس از مبارزات مرحوم مدرّس که سرانجام به شهادت‏‎ ‎‏مظلومانۀ وی انجامید، روحانیت از صحنۀ سیاسی ایران کنار گذارده شد.‏‎ ‎‏در فاصلۀ انتخاب شانزدهمین دورۀ مجلس شورای ملی در سال 1329 تا‏‎ ‎‏1332 فرصتی برای حضور مجدد روحانیت در صحنۀ سیاسی پدید آمد.‏‎ ‎‏فداییان اسلام نخست‌وزیر وقت سپهبد رزم‌آرا را که به شدت با نهضت ملی‏‎ ‎‏شدن صنعت نفت مقابله می‌کرد از سر راه برداشتند. همراهی و حمایت‏‎ ‎‏آیت‌الله کاشانی با نمایندگان اقلیت مجلس به رهبری دکتر محمّد مصدّق‏‎ ‎‏منجر به تصویب لایحۀ ملی شدن صنعت نفت گردید. تظاهرات مردم در‏‎ ‎‏30 تیر 1331 موجب برکناری قوام‌السّلطنه و انتصاب دکتر مصدّق به‏‎ ‎‏نخست‌وزیری شد.‏

‏رهبری روحانیت خوشایند جبهۀ ملی نبود. مخالفت آنان، مصدق را‏‎ ‎‏رودرروی آیت‌الله کاشانی قرار داد. اختلافات رهبران نهضت و خیانتهای‏‎ ‎‏پنهان و آشکار حزب کمونیست «توده» زمینۀ اجرای طرحهای آمریکا را‏‎ ‎‏فراهم نمود: شاه مجبور به فرار از کشور شد؛ کودتای 28 مرداد 1332 به‏‎ ‎‏وقوع پیوست و دیکتاتور به ایران بازگشت.‏


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 20
‏آنچه که از ارتباطات و مراودات امام خمینی با آیت‌الله کاشانی در این‏‎ ‎‏ایام، و سخنان و پیامهای بعدی امام به دست می‌آید آن است که آن‏‎ ‎‏حضرت در مجموع نسبت به پیامدهای نهضت مذکور با توجه به اهداف، و‏‎ ‎‏مهمتر از آن برخی از اشخاصی که در مجموعۀ این حرکت وجود داشتند،‏‎ ‎‏چندان خوشبین نبودند. دو سال پس از کودتا فداییان اسلام دستگیر و نوّاب‏‎ ‎‏صفوی به همراه یارانش در دادگاه نظامی محاکمه و در سپیده دم 27 دیماه‏‎ ‎‏1334 اعدام شدند.‏

‏به هرحال با روی کار آمدن سپهبد زاهدی، مهرۀ آمریکا، دوره خیانت و‏‎ ‎‏چپاول گستردۀ منابع ایران، با سرعتی افزون‌تر از گذشته، مجدداً آغاز شد.‏‎ ‎‏تنها در فاصلۀ سالهای 1332 تا 1342 میزان نفتی که به وسیلۀ شرکتهای‏‎ ‎‏اروپایی و آمریکایی به غارت رفت، بیش از میزان استخراج شدۀ فراوانی بود‏‎ ‎‏که در مدت پنجاه سال قبل از آن به وسیلۀ انگلیس به یغما رفته بود. اقتصاد،‏‎ ‎‏کشاورزی و فرهنگ ایران مستقیماً مورد تاخت و تاز آمریکا و غرب قرار‏‎ ‎‏گرفت و در مدت کوتاهی ایران به پایگاه نظامی به منظور حفاظت منافع‏‎ ‎‏آمریکا در منطقۀ حساس خاورمیانه تبدیل شد. مسئولیت آموزش و نقاط‏‎ ‎‏کلیدی ارتش به مستشاران نظامی آمریکایی سپرده شد. قراردادهای‏‎ ‎‏اقتصادی، تسلیحاتی و سیاسی منطقه در جهت حفظ منافع نامشروع‏‎ ‎‏آمریکا، یکی پس از دیگری، به وسیلۀ رژیم کودتا تنظیم و امضا شد.‏

‏حضور مجدد و محدود جبهۀ ملی و چند گروه سیاسی دیگر در سالهای‏‎ ‎‏39 تا 42 در صحنۀ سیاست نیز کاری از پیش نبرد و عملاً به از هم‏‎ ‎‏پاشیدگی این تشکیلات انجامید. جناح مذهبی جبهۀ ملی در سال 1340‏‎ ‎‏با عنوان «نهضت آزادی ایران» انشعاب کرد.‏

‏طراحان کاخ سفید برای کاهش فشارهای مردمی و جلوگیری از نفوذ‏‎ ‎‏کمونیست‌ها، انجام اصلاحات ظاهری را در دستور کار رژیمهای‏‎ ‎‏دست‌نشانده قرار دادند. در ایران نیز شاه، تحت فشار آمریکا،‏‎ ‎‏نخست‌وزیری را به دکتر علی امینی سپرد. فضای سیاسی جدید مورد نظر‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 21
‏آمریکا از طریق مجموعه‌ای از اصطلاحات روبنایی و در صدر آنها اصلاحات‏‎ ‎‏ارضی می‌بایست تحقق یابد.‏

‏موقعیت حوزۀ علمیۀ قم که با تلاش آیت‌الله العظمی حائری و حضور‏‎ ‎‏نیرومند آیت‌الله العظمی بروجردی و شخصیتهای روشنگری همچون امام‏‎ ‎‏خمینی تحکیم یافته بود، مانع بالقوّه‌ای بر سر راه اصلاحات آمریکایی تلقی‏‎ ‎‏می‌شد. تحلیل هیئت حاکمه ایران از ضایعۀ رحلت آیت‌الله بروجردی و‏‎ ‎‏تجزیۀ مرجعیت آن بود که فرصت برای اجرای سریع برنامه‌ها فراهم گردیده‏‎ ‎‏است.‏

‏شاه در پی سفر به آمریکا موافقت کاخ سفید را با تغییر کابینه و گماردن‏‎ ‎‏اسدالله علم به نخست‌وزیری جلب نمود. لایحۀ اصلاحات ارضی در دی‏‎ ‎‏ماه 1340 به تصویب رسید. علاوه بر حمایت همه‌جانبۀ آمریکا، رسانه‌های‏‎ ‎‏رسمی شوروی نیز به تجلیل از اقدام شاه پرداختند. در مهرماه 1341 لایحۀ‏‎ ‎‏انجمنهای ایالتی و ولایتی نیز از تصویب گذشت. روح اصلی لایحه را‏‎ ‎‏اسلام‌زدایی تشکیل می‌داد. با تصویب آن، قید اسلام از شرایط‏‎ ‎‏رأی‌دهندگان و منتخبین می‌شد و شرط «سوگند به ‏قرآن مجید‏» جای خود را‏‎ ‎‏به «سوگند به کتاب آسمانی» می‌داد. هدف اصلی رژیم ارزیابی شرایط و‏‎ ‎‏زمینه‌سازی برای اجرای طرحهای بعدی و اصول به اصطلاح «انقلاب‏‎ ‎‏سفید» بود.‏

‏حضرت امام فعالانه به مخالفت با این لایحه برخاستند و مراجع و‏‎ ‎‏حوزه‌های علمیه و مردم را دعوت به قیام کردند. در پی تلگرافهای تهدیدآمیز‏‎ ‎‏امام به نخست‌وزیر و سخنرانیها و اعلامیه‌های آن حضرت و همراهی‏‎ ‎‏مراجع، و همچنین تظاهرات گستردۀ مردم در قم و تهران و شهرهای دیگر،‏‎ ‎‏دولت علم خبر لغو تصویب‌نامه را به اطلاع مراجع قم رساند. امام خمینی‏‎ ‎‏با هشیاری اعلام کردند که باید لغو تصویب نامه رسماً و علناً از سوی دولت‏‎ ‎‏اعلام شود. سرانجام رژیم ناگزیر تن به عقب‌نشینی داد. پس از کودتای 28‏‎ ‎‏مرداد این اولین پیروزی سیاسی ملت ایران به رهبری امام خمینی بود. به‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 22
‏دنبال این واقعه، تبلیغات دامنه‌دار رژیم شاه علیه روحانیت تشدید شد.‏‎ ‎‏آمریکا در اجرای سیاستهای جدیدش اصرار می‌ورزید. طرح اصول به‏‎ ‎‏اصطلاح «انقلاب سفید» تدوین و طی یک رفراندوم فرمایشی در ششم‏‎ ‎‏بهمن 1341 به اجرا درآمد. امام خمینی با آگاهی از عواقب تحکیم سلطۀ‏‎ ‎‏آمریکا و نگرانی از وضع آیندۀ حوزه‌های علمیه، تصمیم به ایستادگی و قیام‏‎ ‎‏همه‌جانبه در مقابل سیاستهای جدید رژیم شاه گرفتند و پیامها و سخنان‏‎ ‎‏کوبندۀ خود، در شرایطی که اختناق بر تمام زوایای زندگی ملت ایران سایه‏‎ ‎‏افکنده بود، شور انقلاب را در دلها زنده کردند.‏

‏حضرت امام در یکی از بیاناتشان در 7 / 12 / 41 پس از رفراندوم‏‎ ‎‏فرمایشی فرمودند: ‏

‏... از این سرنیزه‌های زنگ‌زده و پوسیده نترسید؛ این سرنیزه‌ها‏‎ ‎‏بزودی خواهد شکست. دستگاه حاکمه با سرنیزه نمی‌تواند در‏‎ ‎‏مقابل خواست یک ملت برگ مقاومت کند و دیر یا زود‏‎ ‎‏شکست می‌خورد.‏

‏(صحیفه امام، ج 1، ص 151)‏

‏طلاب جوان حوزۀ علمیه و مؤمنین به راه امام، آمادۀ قیام می‌شوند. رژیم‏‎ ‎‏در یک اقدام شتابزده و وحشیانه در روز شهادت امام جعفر‏‎ ‎‏صادق – علیه‌السّلام - (دوم فروردین 1342) به مدرسۀ فیضیۀ قم یورش‏‎ ‎‏می‌برد. امام در پیامی بدین مناسبت، با صراحت، سازش‌ناپذیری خود را‏‎ ‎‏چنین اعلام می‌دارند.‏

‏من اکنون قلب خود را برای سرنیزه‌های مأمورین شما حاضر‏‎ ‎‏کردم، ولی برای قبول زورگوییها و خضوع در مقابل جباریهای‏‎ ‎‏شما حاضر نخواهم کرد. من به خواست خدا احکام خدا را‏‎ ‎‏در هر موقع مناسبی بیان خواهم کرد؛ و تا قلم در دست دارم‏‎ ‎‏کارهای مخالف مصالح مملکت را برملا می‌کنم.‏

‏(صحیفه امام، ج 1، ص 179)‏


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 23
‏حضرت امام در پیام دیگری، به مناسبت چهلمین روز این فاجعه، پیوند‏‎ ‎‏انقلاب اسلامی ایران با منافع جهان اسلام را چنین بیان می‌کنند.‏

‏من به سران ممالک اسلامی و دول عربی و غیرعربی اعلام‏‎ ‎‏می‌کنم: علمای اسلامی و زعمای دین و ملت دیندار ایران و‏‎ ‎‏ارتش نجیب با دول اسلامی برادر است و در منافع و مضار‏‎ ‎‏همدوش آنهاست؛ و از پیمان با اسرائیل، دشمن اسلام و‏‎ ‎‏دشمن ایران، متنفر و منزجر است. اینجانب این مطلب را به‏‎ ‎‏صراحت گفتم؛ بگذار عمال اسرائیلی به زندگی من خاتمه‏‎ ‎‏دهند.‏

‏(صحیفه امام، ج 1، ص 198)‏

‏خبر قیام امام به سراسر ایران رسیده و جوّ قم، تهران و بسیاری از‏‎ ‎‏شهرهای دیگر متشنج است. عصر عاشورای 1383 هـ.ق. (13 خرداد‏‎ ‎‏1342) فرا می‌رسد. امام خمینی در یک سخنرانی شدیداللّحنی روابط‏‎ ‎‏پشت پرده و هم‌پیمانی و دوستی شاه با اسرائیل را افشا می‌کنند. شامگاه‏‎ ‎‏چهاردهم خرداد منزل امام به وسیلۀ کماندوهای اعزامی محاصره، و سحرگاه‏‎ ‎‏رهبر قیام دستگیر و به تهران اعزام می‌شود. واقعۀ عظیم 15 خرداد 42 که‏‎ ‎‏حقیقتاً نقطۀ اوج حمایت مردم از نهضت امام خمینی بود، اتفاق می‌افتد.‏‎ ‎‏فریاد «یا مرگ یا خمینی» در فضای شهر قم، تهران و دیگر شهرهای ایران‏‎ ‎‏می‌پیچد.‏

‏اصطلاحات آمریکایی طبق برنامۀ کاخ سفید در مناطق جهان، بخصوص‏‎ ‎‏در ایران که نقش جزیرۀ ثبات را در منطقۀ متشنج خاورمیانه بر عهده داشت‏‎ ‎‏می‌بایست در آرامش و سکون برگزار شود و از همین رو عنوان «انقلاب‏‎ ‎‏سفید» به برنامه‌های اصلاحی شاه داده بودند؛ اما قیام مردم در 15 خرداد‏‎ ‎‏بافته‌های رژیم را درهم ریخت. رودررویی، خونین و گسترده بود و برای‏‎ ‎‏اولین بار در تاریخ معاصر ایران قیامی صددرصد اسلامی و به رهبری تمام‏‎ ‎‏عیار روحانیت و با هدف سرنگونی نظام سلطنتی به وقوع پیوسته بود.‏


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 24
‏پس از کشتار 15 خرداد، موج دستگیریها و تبعیدها در سراسر کشور‏‎ ‎‏آغاز شد. یاران امام، یکی پس از دیگری، روانۀ زندان و تبعیدگاه شدند.‏‎ ‎‏جوانمردانی همچون طیّب و حاج رضایی، پیشتازان تظاهرات مردم جنوب‏‎ ‎‏تهران در واقعۀ 15 خرداد، به جوخۀ اعدام سپرده شدند. نهضت به ظاهر‏‎ ‎‏سرکوب و کنترل شده بود. حضرت امام در بازداشتگاه، با اعلام صریح‏‎ ‎‏اینکه هیئت حاکمه و دستگاه قضایی شاهنشاهی را صالح نمی‌دانند، از‏‎ ‎‏پاسخگویی به بازجویی‌های مکرر امتناع ورزیدند.‏

‏فشار افکار عمومی و اعتراضات علما و مردم، از مناطق مختلف داخل‏‎ ‎‏و خارج کشور، سرانجام رژیم را وادار نمود تا امام را پس از حبس و حَصْر‏‎ ‎‏در هجدهم فروردین 1343 آزاد و به قم منتقل نماید. جشنهای گسترده‌ای‏‎ ‎‏که در شهر قم برگزار شد نشانگر عزم طلاب و مردم در ادامۀ حمایتهای‏‎ ‎‏آنان از امام بود. رژیم شاه تصور می‌کرد با کشتار بی‌رحمانۀ 15 خرداد و‏‎ ‎‏دستگیری عناصر مؤثر نهضت، امام خمینی از ادامۀ قیام منصرف گردیده و‏‎ ‎‏سکوت خواهد کرد. اما حضرت امام به محض آزادی از زندان، به مناسبت‏‎ ‎‏صدور حکم محکومیت آیت‌الله طالقانی و مهندس بازرگان، اطلاعیه‌ای‏‎ ‎‏صادر و در آن نسبت به اعمال خلاف شرع هیئت حاکمه و خطر شناسایی‏‎ ‎‏اسرائیل و سلطۀ آن بر شئون کشور هشدار داد و در دو سخنرانی عزم خود را‏‎ ‎‏بر ادامۀ نهضت اعلام داشته و فرمودند:‏

‏خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد... اشتباه نکنید، اگر‏‎ ‎‏خمینی هم با شما سازش کند ملت اسلام با شما سازش‏‎ ‎‏نمی‌کند. ما به همان سنگری که بودیم، هستیم. با تمام‏‎ ‎‏تصویبنامه‌های مخالف اسلام که گذشته است، مخالفیم؛ با‏‎ ‎‏تمام زورگوییها مخالفیم.‏

‏(صحیفه امام، ج 1، ص 269-303)‏

‏شاه در پاسخ تبریک رئیس جمهور آمریکا بعد از برگزاری رفراندوم‏‎ ‎‏ساختگی گفته بود: «ما در اجرای طرحهای خودمان می‌توانیم به حسن نیت‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 25
‏دوستان آمریکایی خویش اطمینان داشته باشیم. اجرای طرحهای جدید‏‎ ‎‏بدون حضور مستقیم مستشاران آمریکایی امکان‌پذیر نبود. قیام 15 خرداد و‏‎ ‎‏استمرار مبارزۀ امام، دورنمای مبهمی را برای اصلاحات رژیم ترسیم‏‎ ‎‏می‌کرد. آمریکا تصمیم به احیای لایحۀ قرون وسطایی کاپیتولاسیون، به‏‎ ‎‏منظور حفظ جان اتباع و منافع خود در ایران گرفت. به موجب این لایحه،‏‎ ‎‏مستشاران نظامی و سیاسی آمریکا مصونیت قضایی می‌یافتند و عملاً‏‎ ‎‏هرگونه اقدام ضد قانون و اخلاق آنان، مجاز و مصون از تعرض می‌شد.‏‎ ‎‏«لایحۀ کاپیتولاسیون» که قبلاً در مهرماه 1342 در کابینۀ اسدالله علم به‏‎ ‎‏تصویب رسیده بود هم اینک در مهرماه 1343 به وسیلۀ دولت حسنعلی‏‎ ‎‏منصور به مجلس برده شد و از تصویب گذشت. این لایحه در حقیقت‏‎ ‎‏گامی علنی و رسمی در جهت هَدْم و فروش استقلال سیاسی و قضایی‏‎ ‎‏کشور بود.‏

‏امام خمینی، به محض اطلاع از این خیانت، تلاش گسترده‌ای را آغاز و‏‎ ‎‏پیکهایی به مناطق مختلف ایران گسیل داشته و تصمیم خود را به سخنرانی‏‎ ‎‏افشاگرانه در روز بیستم جمادی‌الاخر 1383 هـ.ق. (4 آبان 1343) به‏‎ ‎‏اطلاع مردم ایران رساندند. شاه وحشتزده نماینده‌ای را به قم گسیل می‌دارد.‏‎ ‎‏امام از پذیرش وی امتناع می‌ورزد. سرانجام نمایندۀ اعزامی، پیغام رژیم را‏‎ ‎‏به فرزند ارشد امام (شهید حاج آقا مصطفی) به این مضمون ابلاغ می‌کند: ‏

‏آمریکا از نظر قدرت در موقعیتی است که هرگونه حمله به آن به‏‎ ‎‏مراتب خطرناک‌تر از حمله به شخصِ اول مملکت است.‏‎ ‎‏آیت‌الله خمینی اگر این روزها بنا دارند نطقی ایراد کنند باید‏‎ ‎‏خیلی مواظب باشند که به دولت آمریکا برخوردی نداشته‏‎ ‎‏باشد که خیلی خطرناک است، و با عکس‌العمل تند و شدید‏‎ ‎‏آنان مواجه خواهد شد.‏

‏علی‌رغم تهدید جدی رژیم، حضرت امام نطق معروف خود را در روز‏‎ ‎‏موعود علیه کاپیتولاسیون ایراد می‌کنند و در آن، ضمن حملات شدید به‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 26
‏طرحهای اسارت‌بار و ضداسلامی رژیم و اعلام خطر به علما و مراجع و‏‎ ‎‏حوزه‌های علمیه و ارتش و ملت ایران، با صراحت فریاد می‌زنند: ‏

‏رئیس جمهور آمریکا بداند - بداند این معنا را - که منفورترین‏‎ ‎‏افراد دنیاست پیش ملت ما. امروز منفورترین افراد بشر‏‎ ‎‏است... تمام گرفتاری ما از این امریکاست.‏

‏(صحیفه امام، ج 1، ص 420-422)‏

‏امام خمینی، علاوه بر سخنرانی، بیانیه‌ای کوبنده علیه لایحه صادر‏‎ ‎‏کردند. موج جدیدی از اعتراض و مخالفت، سراسر ایران را فرا گرفت. رژیم‏‎ ‎‏شاه چارۀ کار را در تبعید امام از ایران دید. منزل امام مجدداً در سحرگاه 13‏‎ ‎‏آبان 1343 به محاصره صدها کماندو و چترباز درآمد. حضرت امام را‏‎ ‎‏دستگیر و مستقیماً به فرودگاه مهرآباد تهران و از آنجا، براساس توافقات‏‎ ‎‏قبلی، ابتدا به استانبول و سپس به شهر بورسای ترکیه تبعید کردند و تحت‏‎ ‎‏مراقبت نیروهای امنیتی دو کشور از هرگونه فعالیت سیاسی و اجتماعی‏‎ ‎‏ممنوع شدند.‏

‏در اول بهمن ماه 1343 محمد بخارایی و یاران وی- از اعضای‏‎ ‎‏هیئتهای مؤتلفۀ اسلامی و مقلدین و معتقدین به راه امام- حسنعلی منصور‏‎ ‎‏را به سزای خیانت خود رساندند اما همۀ اعضای گروه دستگیر و چهارتن از‏‎ ‎‏آنان اعدام و بقیه به حبسهای طویل‌المّدت محکوم شدند.‏

‏با دور نگه‌داشتن امام از کانون انقلاب و دستگیری وسیع یاران آن‏‎ ‎‏حضرت، نهضت 15 خرداد کنترل شد. آمریکا به وسیلۀ رژیم پهلوی،‏‎ ‎‏تغییرات دلخواه خویش را در بخشهای مختلف صنعت و اقتصاد و فرهنگ‏‎ ‎‏و ارتش ایران به سرعت دنبال می‌کند.‏

‏حضرت امام در تاریخ 13 مهر 1344 (9 جمادی‌الثّانی 1385‏‎ ‎‏هـ. ق.) از ترکیه به عراق تبعید می‌شوند. فشار افکار عمومی و اعتراضات‏‎ ‎‏مردم و علما، مشکلات دولت ترکیه در نگهداری و کنترل فعالیتهای امام با‏‎ ‎‏توجه به جوّ مشابه ترکیه و ایران و از این دو مهمتر وضع نجف و سکون و‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 27
‏رکود حاکم بر فضای حوزۀ آن دیار، از جمله عوامل اصلی تغییر محل تبعید‏‎ ‎‏بودند. رژیم ایران می‌پنداشت با تبعید امام به عراق عملاً از فشار افکار‏‎ ‎‏عمومی داخلی کاسته می‌شود و از سوی دیگر بدون نیاز به مراقبتهای‏‎ ‎‏مستقیم، وضعیت حوزۀ نجف مانعی طبیعی و مهم برای محدود کردن‏‎ ‎‏فعالیت امام می‌باشد.‏

‏حوزۀ علمیۀ نجف، که در گذشته مهد پرورش شخصیتهای برجسته و‏‎ ‎‏مبارز همچون مرحوم میرزای شیرازی- رحمت‌الله علیه- و یکی از سنگرهای‏‎ ‎‏دفاع در برابر تهاجمات دشمنان بود، در زمانی که امام به آنجا تبعید شدند‏‎ ‎‏دچار سکوت و سکون محض بود. اندیشۀ جدایی دین از سیاست، تحت‏‎ ‎‏تأثیر تبلیغات دیرینۀ استعمار و سیاستهای رژیم بعثی عراق، به نحو‏‎ ‎‏چشمگیری بر این حوزه سایه افکنده بود. حضور در چنین فضایی و تحمل‏‎ ‎‏آن، برای شخصیتی مبارز، آگاه و دردآشنای مشکلات عدیدۀ جهان اسلام،‏‎ ‎‏بسیار سخت و رنج‌آور بود. اما خمینی خود در آثارش از سختیهای شرایط‏‎ ‎‏حوزۀ نجف، علی‌رغم توفیق همجواری و زیارت مشاهد مشرّفه، بارها به‏‎ ‎‏تلخی یاد کرده‌اند. با ورود امام کارشکنیها، مخالفتها و حسادتها، آنهم نه از‏‎ ‎‏ناحیۀ دشمنان بلکه از سوی دوستان و هم‌مسلکان ناآگاه و متحجری که‏‎ ‎‏احکام حیات‌آفرین اسلام را در چند باب فقهی عبادات و معاملات محدود‏‎ ‎‏کرده بودند، در حجم وسیعی آغاز و تا زمان هجرت به پاریس به انحای‏‎ ‎‏مختلف ادامه داشت. از سوی دیگر مراقبت مأمورین امنیتی ایران و عراق‏‎ ‎‏مانع فعالیت سیاسی علنی امام بود. با وجود این شرایط دشوار، شخصیت‏‎ ‎‏علمی و اجتماعی امام و هوشیاری آن حضرت موجب گردید در مدت‏‎ ‎‏کوتاهی حوزه‌های علمی نجف مطرح شود.‏

‏امام خمینی در نجف علاوه بر اشتغال به تدریس دوره‌های درس خارج‏‎ ‎‏فقه و ارائۀ مبانی نظری حکومت اسلامی تحت عنوان ولایت فقیه، و‏‎ ‎‏علی‌رغم دشواریهای موجود، فعالانه مسائل سیاسی ایران و جهان اسلام را‏‎ ‎‏تعقیب می‌کردند و با انقلابیون ایران، خانوادۀ شهدای 15 خرداد و زندانیان‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 28
‏سیاسی، به شیوه‌های مختلف، در تماس بودند. پس از استقرار امام در‏‎ ‎‏عراق، جمعی از روحانیون انقلابی ایران خود را به نجف رساندند و جمعی‏‎ ‎‏نیز با صلاحدید امام فداکارانه در ایران ماندند تا ارتباط امام با نهضت در‏‎ ‎‏داخل کشور را برقرار و از دستاوردهای قیام 15 خرداد حراست کنند.‏

‏حضور امام در عراق فرصتی بود تا ارتباط با مؤمنین و دانشجویان‏‎ ‎‏مسلمان خارج کشور مستقیم‌تر و بهتر از گذشته برقرار شود و این امر خود‏‎ ‎‏در ابلاغ اندیشه‌های امام و اهداف قیام در سطح جهان نقش بسزایی‏‎ ‎‏داشت. در جریان تجاوزات رژیم صهیونیستی و جنگهای اعراب و‏‎ ‎‏اسرائیل، امام خمینی تلاش گسترده‌ای در حمایت از قیام مسلمانان‏‎ ‎‏فلسطینی و کشورهای خط مقدم به عمل آوردند. ملاقاتهای متعدد با سران‏‎ ‎‏سازمانهای مبارز فلسطینی، اعزام نمایندگانی به لبنان، کمکهای مادی و‏‎ ‎‏معنوی و صدور فتوای مهم و تاریخی که در آن حمایت تسلیحاتی و‏‎ ‎‏اقتصادی و معنوی از قیام فلسطینیان و کشورهای مورد تهاجم، واجب‏‎ ‎‏شرعی شناخته شده بود، از جمله کوششهایی بود که برای نخستین بار در‏‎ ‎‏سطحی وسیع از سوی یکی از مراجع برجستۀ عالم تشیع انجام می‌گرفت.‏‎ ‎‏در داخل کشور با وجود جوّ خفقان شدید، فرزندان و یاران امام در حوزه‌ها‏‎ ‎‏و دانشگاهها و جامعه، با مجاهدتهای خود و تکثیر و چاپ پیامها، کتابها و‏‎ ‎‏رساله‌های امام، ارتباط مردم و نسل جوان با اهداف نهضت را حفظ‏‎ ‎‏می‌کردند و البته در این راه بسیاری از آنان تبعید، حبس و شکنجه‌های‏‎ ‎‏سخت و شهادت را به جان خریدند. شهادت آیت‌الله سعیدی و آیت‌الله‏‎ ‎‏غفّاری در زیر شکنجۀ مأمورین شاه نمونه‌هایی از آن است.‏

‏در مقاطع مختلف و در جریان جشنهای شوم تاجگذاری و 2500 سالۀ‏‎ ‎‏سلطنتی و جشنهای هنر شیراز، که با تحمیل صدها میلیون دلار هزینه در‏‎ ‎‏ملت مظلوم ایران از سوی شاه برگزار و اهداف آمریکا در ایران و منطقه را‏‎ ‎‏تحکیم می‌بخشید، و در جریان تشکیل حزب رستاخیز شاه و در جریان انعقاد‏‎ ‎‏پیمانهای همکاری شاه با رژیم صهیونیستی، پیامها و سخنرانیهای امام در‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 29
‏نجف، تنها فریادرسایی بود که اعتراض ملت ایران را به گوش جهانیان‏‎ ‎‏می‌رسانید و شور انقلاب را در دلها زنده نگه می‌داشت. غالباً در سالگرد‏‎ ‎‏15 خرداد هر سال، طلاب جوان و انقلابی حوزه با تظاهرات و برگزاری‏‎ ‎‏مراسم عمومی و خصوصی- در غربت و تنهایی- یاد آن واقعه را گرامی‏‎ ‎‏می‌داشتند که بارزترین آن قیام سه روزۀ طلاب در مدرسۀ فیضیۀ قم در سال‏‎ ‎‏1354 بود. فریاد «مرگ بر حکومت پهلوی» و «درود بر خمینی» با همه‏‎ ‎‏سرکوبی‌ها و تمهیدات رژیم، بار دیگر سه روز در قم ادامه داشت و‏‎ ‎‏سرانجام مأمورین ویژۀ ضد شورش از بام و در فیضیه یورش بردند و حدود‏‎ ‎‏پانصد نفر از طلاب را دستگیر و برای مدتی مجدداً مدرسۀ فیضیه تعطیل‏‎ ‎‏شد. تنها پیامها و سخنان امام بود که از این اقدام شجاعانه حمایت می‌کرد.‏

‏از سوی دیگر، پس از سرکوبی قیام و تبعید رهبری نهضت، آمریکا با‏‎ ‎‏سرعت به اجرای برنامه‌های رفورمیستی خود در ایران ادامه داد. در فاصلۀ‏‎ ‎‏سالهای 40 تا 57 عملاً کشاورزی ملی و سنتی ایران نابود شد و کشوری‏‎ ‎‏که روزگاری در بسیاری از موادغذایی و محصولات کشاورزی و دامی تولید‏‎ ‎‏مازاد داشت، اینک برای مایحتاج زندگی مردم از گندم و برنج گرفته تا دیگر‏‎ ‎‏محصولات به شدت وابسته به بازارهای خارجی گردید. رژیم شاه با‏‎ ‎‏استخراج بی‌رویۀ نفت و به کمک درآمدهای نفتی که همزمان با بحران‏‎ ‎‏انرژی افزایش چشمگیری یافته بود، صنایع مونتاژ را در بخشهای مختلف‏‎ ‎‏صنعت، که وابستگی شدید به کمپانی‌های بین‌المللی از ویژگیهای آن‏‎ ‎‏است، گسترش داد. مصرف‌زدگی به ویژه مصرف کالاهای غربی به اوج خود‏‎ ‎‏رسید. ترویج روحیۀ غرب‌زدگی و اسلام‌زدایی، فساد و بی‌بند و باری‏‎ ‎‏اخلاقی با شیوه‌های مختلف، مهمترین رسالت مطبوعات و رسانه‌ها و‏‎ ‎‏امکانات تبلیغی کشور بود. زرتشتیگری، بهاییگری و فراماسونری رسماً و‏‎ ‎‏علناً ترویج می‌شد. مبدأ تاریخ ملی ایران از هجرت پیامبر(ص) به دوران‏‎ ‎‏سلطۀ شاهان هخامنشی تغییر یافت. استبداد در بدترین شکل ممکن بر‏‎ ‎‏مردم تحمیل شده بود. اثری از استقلال قوا دیده نمی‌شد و فرمانروایی مطلق‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 30
‏از آن شاه و معدودی از وابستگان فاسد وی بود. دانشگاهها به ابتذال‏‎ ‎‏فرهنگی کشیده شده و صحنۀ یکه‌تازی اندیشه‌ها و تراوشات ذهنی‏‎ ‎‏غرب‌زدگان و فراماسون‌ها شده بود. ساواک جهنمی شاه، سیاست و امنیت و‏‎ ‎‏انتظامات را به دستگاههای مختلف دیکته می‌کرد.‏

‏حقیقتاً این مقطع از تاریخ ایران، یکی از سیاه‌ترین دوره‌های حکومت‏‎ ‎‏شاهان خودکامه در این سرزمین بوده است. بیش از 80 درصد از درآمدها و‏‎ ‎‏سرمایه‌های ملی در اختیار معدودی از سرمایه‌داران وابسته به رژیم شاه که‏‎ ‎‏عدۀ قابل توجهی از آنان بهایی بودند، قرار داشت. بخش اعظم اراضی‏‎ ‎‏حاصلخیز و زمینهای مجاور سدهای مهم رسماً به مالکیت تنی چند از‏‎ ‎‏اقوام شاه و بستگان تشکیلات وی درآمده بود. اختلافات داخلی رژیم‏‎ ‎‏عمدتاً بر تصاحب ثروت و چپاول بیشتر بیت‌المال دور می‌زد، و این همه به‏‎ ‎‏بهای فقر شدید و روزافزون اکثریت مردم ایران تمام می‌شد که چهرۀ زشت‏‎ ‎‏آن در زوایای مختلف زندگی مردم در تمام نقاط ایران حتی در بخشهای‏‎ ‎‏وسیعی از تهران قابل مشاهده بود. در شرایطی که مردم بسیاری از مناطق‏‎ ‎‏ایران و حتی در شهرهای بزرگ از نعمت آب آشامیدنی سالم محروم بودند،‏‎ ‎‏هواپیماهای اختصاصی مرتباً لباس و غذاهای اروپایی و گل و تزیینات‏‎ ‎‏برای برنامه‌های تشریفاتی شاه و دار و دستۀ او وارد می‌کردند. آزادی، به‏‎ ‎‏معنای واقعی کلمه، قربانی یکه‌تازی شاه و غرور کاذب او شده بود. یکی از‏‎ ‎‏مشکلات اساسی ساواک، کمبود جا و نگهداری انبوه زندانیان سیاسی بود.‏‎ ‎‏شکنجه‌های طاقت‌فرسا از نخستین ساعات دستگیری شروع و درحدی از‏‎ ‎‏وحشیگری اعمال می‌شد که صدای آن به گوش بسیاری از مردم جهان نیز‏‎ ‎‏رسیده بود. بسیار بودند کسانی که در زیر شکنجه جان می‌باختند. سانسور‏‎ ‎‏علنی در پهنۀ فعالیتهای انتشاراتی و مطبوعات بیداد می‌کرد. طبق اعترافات‏‎ ‎‏تکان‌دهندۀ نزدیک‌ترین یاران شاه و به موجب اسناد موجود، در این ایام،‏‎ ‎‏سیاست خارجی و اصول برنامه‌های داخلی رژیم از طریق سفرای آمریکا و‏‎ ‎‏غرب طراحی و اعمال می‌شد. عمق دخالت آمریکا در سرنوشت ایران را از‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 31
‏این واقعۀ تلخ می‌توان دریافت که در شب 22 بهمن 1357 جمع زیادی از‏‎ ‎‏مستشاران نظامی و امنیتی آمریکا با لباس رسمی نظامی در مقر ستاد مشترک‏‎ ‎‏ارتش ایران، سرکوب قیام را آشکارا هدایت و فرماندهی می‌کردند. ‏14

‏جریان مبارزه پس از 15 خرداد 42 تا 19 دی 56 نیز دچار نوسانات و‏‎ ‎‏مشکلات فراوانی بود. پس از تبعید امام، عناصر مؤثر در نهضت به ویژه‏‎ ‎‏روحانیون انقلابی دستگیر و روانۀ زندان شدند. تبلیغات رژیم برای زدودن‏‎ ‎‏آثار قیام افزایش یافت.‏

‏جبهۀ ملی در این ایام به شدت درگیر مسائل داخلی و تشکیلاتی خود‏‎ ‎‏بود و عملاً انسجام آن از هم پاشیده شده بود؛ ضمن آنکه اهداف و‏‎ ‎‏شعارهای قیام کاملاً مذهبی 15 خرداد منطبق با مواضع سیاسی جبهه نبود.‏‎ ‎‏حزب توده نیز، که قبل از کودتای 28 مرداد با حمایت دول خارجی برای‏‎ ‎‏مدت محدودی در صحنۀ سیاسی ایران حضور یافته بود، پس از کودتا و‏‎ ‎‏ضربه‌ای که شاخۀ نظامی آن متحمل شده بود، عملاً از سال 1333 تا‏‎ ‎‏1357 در داخل کشور فعالیت مؤثری نداشت. تعدادی از سران نادم‏‎ ‎‏حزب، پس از دستگیری، به عضویت ساواک درآمدند و پست‌های کلیدی از‏‎ ‎‏سوی رژیم شاه را بر عهده گرفتند. تحلیل سران حزب در خارج کشور از‏‎ ‎‏اصلاحات شاه در سالهای 40 تا 42 همسو با مواضع رادیو مسکو و‏‎ ‎‏روزنامۀ ‏پراودا‏ (ارگان رسمی حزب کمونیست شوروی) بود که از آن به عنوان‏‎ ‎‏اصلاحات مورد نیاز جهت گذر از مرحلۀ تکامل تاریخی اقتصاد ایران(!)‏‎ ‎‏حمایت می‌کردند. آنان، همصدا با شاه و دول غربی، قیام 15 خرداد را‏‎ ‎‏حرکتی ارتجاعی و ضداصلاحات ترقی‌خواهانه معرفی و محکوم می‌کردند.‏

‏خلأ رهبری سیاسی نیرومند مذهبی قبل از سال 40، و فعالیتهای‏‎ ‎‏فرهنگی احزاب چپ و حزب توده، و همچنین ظهور و توسعۀ جنبشهای‏‎ ‎‏مارکسیستی در آمریکای مرکزی و آمریکای لاتین و نقاط دیگر و فعالیت‏‎ ‎‏جاسوسان دول شرقی موجب شده بود تا معدودی از جوانان و روشنفکران‏‎ ‎‏ایرانی جذب افکار الحادی مارکس و بعضاً مائو شوند. در پی خیانتها و‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 32
‏سازشکاریها و شکستهای پیاپی حزب توده، جمعی از چپ‌گرایان به مشی‏‎ ‎‏مبارزۀ مسلحانه روی آوردند و تشکیلاتی نظیر «سازمان چریکهای فدایی‏‎ ‎‏خلق» و امثال آن را به وجود آوردند. فعالیت آنان هر چند در مواردی‏‎ ‎‏ضربه‌هایی به رژِیم شاه وارد می‌ساخت اما بیگانگی اندیشه و ایدئولوژی‏‎ ‎‏این تشکیلات با فرهنگ ملی ایران، و نادیده گرفتن واقعیتهای فرهنگی و‏‎ ‎‏اجتماعی کشور، و انتخاب شیوه‌های نامناسب و کلیشه‌ای تجربه شده در‏‎ ‎‏نقاط کاملاً متفاوت با ایران، و وابستگی همه‌جانبۀ این تشکیلات به‏‎ ‎‏حمایتهای تبلیغاتی و مادی دول شرقی، از جمله عوامل سردرگمی و‏‎ ‎‏بی‌ثمری اقدامات چپگرایان در ایران و هدر دادن امکانات و نیروهایی که‏‎ ‎‏می‌توانستند در مسیر مبارزات ملت قرار گیرند، بوده است.‏

‏پس از پیروزی انقلاب اسلامی، قرار گرفتن اکثریت نیروهای چپ‏‎ ‎‏درصدر لیست عناصر ضد انقلاب و مبارزۀ علنی آنان با مردمی‌ترین نظام‏‎ ‎‏معاصر، نتیجۀ همین انحرافات عقیدتی و اشتباهات فاحش تاریخی و‏‎ ‎‏وابستگی شدید به قدرتهای خارجی بوده است. درگیری‌های داخلی و‏‎ ‎‏انشعابهای مستمر، از دیگر ویژگیهای سازمانهای چپگرا در ایران است که‏‎ ‎‏آن نیز نتیجۀ همان بن‌بست‌های فکری و تحلیلهای نادرست از شرایط‏‎ ‎‏جامعۀ ایران می‌باشد.‏

‏انشعاب عده‌ای از روشنفکران مذهبی از جبهۀ ملی و تشکیل نهضت‏‎ ‎‏آزادی (در سال 1340) کوششی در مقابل انحرافات چپگرایان و جذب‏‎ ‎‏جوانان متدین بود. ارتباط و همکاری نهضت با شخصیتهایی همچون‏‎ ‎‏آیت‌الله طالقانی و وجهۀ مذهبی نهضت، رژیم شاه را وامی‌داشت تا در‏‎ ‎‏محدودۀ فعالیتهای آنان واکنش سختی نشان دهد که می‌توان از‏‎ ‎‏دستگیریهای مکرر برخی از سران نهضت، در فاصلۀ تشکیل تا سال 1357‏‎ ‎‏یاد کرد. فعالیت اصلی نهضت آزادی محدود به محیطهایی در دانشگاه و‏‎ ‎‏مجامع روشنفکری داخل و خارج کشور بود. اما عوامل مختلفی موجب‏‎ ‎‏می‌شدند تا نهضت آزادی نیز همچون دیگر تشکیلات سیاسی آن زمان‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 33
‏نتواند نقشی تعیین‌کننده و اساسی در هدایت مبارزه برعهده بگیرد و طیف‏‎ ‎‏وسیعی از مردم ایران را تحت پوشش قرار دهد؛ از جمله این عوامل می‌توان‏‎ ‎‏موارد زیر را برشمرد: ‏

‏پافشاری بر مواضع جبهۀ ملی، ارزیابی شرایط سیاسی ایران براساس‏‎ ‎‏تحلیلهای دورۀ نهضت ملی، محدود کردن مسائل ایران با مشکلات جهان‏‎ ‎‏اسلام، کم‌توجهی به اصالت رهبری روحانیت در قیام 15 خرداد و‏‎ ‎‏نهضتهای پس از آن، اتخاذ سیاست گام به گام و میانه‌روی و پذیرش برخی‏‎ ‎‏از ارکان نظام سلطنتی، و از همه مهمتر نفوذ عناصری که اسناد وابستگی‏‎ ‎‏آنان به آمریکا و غرب پس از اشغال لانۀ جاسوسی آمریکا در ایران افشا‏‎ ‎‏گردید.‏

‏فعالیتهای تبلیغاتی و سیاسی محدود نهضت آزادی و عدم کارآیی‏‎ ‎‏سیاستهای اعلام شدۀ آن، عده‌ای از جوانان و روشنفکران مرتبط با نهضت‏‎ ‎‏را واداشت تا به مبارزۀ مسلحانه روی آورند. سازمان مجاهدین خلق‏‎ ‎‏پایه گذاری شد.‏

‏اطلاعات پایه گذاران سازمان از مسائل اسلامی بسیار سطحی بود.‏‎ ‎‏تشکیلات، جزوات آموزشی و ایدئولوژیکی، و مشی مبارزاتی سازمان دقیقاً‏‎ ‎‏برگرفته از سازمانهای چپگرای حرفه‌ای بود. کتابها و جزوات آموزشی و مشی‏‎ ‎‏عملی اعضای سازمان را مخلوطی از نگرشها و شیوه‌های مارکسیسم،‏‎ ‎‏مائوئیسم و ظواهری از مسائل اسلامی و عمدتاً با گرایشهای ناسیونالیستی‏‎ ‎‏تشکیل می‌داد. این سازمان توانست با استفاده از خلأ موجود و بهره‌گیری از‏‎ ‎‏تجارب سازمانهای دیگر و اتخاذ شیوۀ قهرآمیز در مبارزه، تحت پوشش‏‎ ‎‏سازمانی به ظاهر اسلامی، عدۀ بیشتری از جوانان و دانشگاهیان را- در‏‎ ‎‏مقایسه با دیگر احزاب و گروهها- جذب نماید.‏

‏عمق و گستردگی التقاط در اندیشه، و تضادهای شدید عقیدتی موجب‏‎ ‎‏شد تا پس از دستگیری و اعدام پایه‌گذاران آن، جمع زیادی از اعضای‏‎ ‎‏اصلی و کادرهای سازمان رسماً راه ارتداد را در پیش بگیرند. آنان در یک‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 34
‏تصفیۀ خونین، عناصری را که بر وجهۀ دینی سازمان تکیه می‌کردند از سر راه‏‎ ‎‏برداشتند و اعلامیۀ تغییر مواضع ایدئولوژیک صادر کرده و علناً به کمونیسم‏‎ ‎‏گرویدند؛ و منحط‌ترین سازمانهای چپگرا نظیر «پیکار» را ایجاد و تقویت‏‎ ‎‏نمودند. تعدادی از اعضای سازمان نیز پس از دستگیری با نوشتن‏‎ ‎‏توبه‌نامه‌های متعدد و اظهار ندامت، از مهلکۀ اعدام گریختند و زمانی که به‏‎ ‎‏برکت قیام دوبارۀ مردم در سال 56 و 57 از زندان آزاد شدند به فکر تجدید‏‎ ‎‏سازمان تشکیلات متلاشی شدۀ خود افتادند. مردم ایران با کارنامۀ سیاه‏‎ ‎‏عملکرد «منافقین» پس از پیروزی انقلاب آشنایی کامل دارند؛ کارنامه‌ای که‏‎ ‎‏انفجارها و ترورهای کور، پناه بردن به دامن غرب و آمریکا، مزدوری برای‏‎ ‎‏صدّام در طول جنگ و جاسوسی برای بیگانگان، صفحات سیاه آن را‏‎ ‎‏تشکیل می‌دهد.‏

‏در همین جا به این نکته اشاره کنم که امام خمینی تنها کسی بود که با‏‎ ‎‏شناخت شگفت‌انگیزش از ابتدا انحرافات عقیدتی و پوچی شعارهای‏‎ ‎‏سازمان را به خوبی دریافته بود. بسیاری از یاران نزدیک امام و شخصیتهای‏‎ ‎‏روحانی در آن زمان از امام می‌خواستند تا به نحوی سازمان را تأیید و مورد‏‎ ‎‏حمایت قرار دهد اما همواره حضرت امام مخالفت می‌کردند. حتی مباحثۀ‏‎ ‎‏طولانی نمایندگان اعزامی سازمان در نجف نیز نتوانست موضع قاطع امام‏‎ ‎‏را نسبت به آنان تغییر دهد.‏

‏پس از برملا شدن انحرافات سازمانهای التقاطی و متلاشی شدن‏‎ ‎‏تشکیلات آنان، از سال 51 به بعد گروههای مبارز و محدود دیگری متشکل‏‎ ‎‏از معتقدان به راه امام تشکیل شد که برجسته‌ترین آنها 7 گروهی بودند که‏‎ ‎‏بعداً ائتلاف کرده و «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» را به وجود آوردند.‏‎ ‎‏تشکیل و فعالیت این گروهها همسو با قیام مردم و عمدتاً در حمایت از‏‎ ‎‏تظاهرات و اعتصابهای سالهای 56 و 57 ملت ایران بود.‏

‏«فداییان اسلام» در میان احزاب و سازمانهای مذهبی معتقد به مبارزۀ‏‎ ‎‏مسلحانه با سابقه‌ترین تشکیلاتی بود که با اعتقاد راسخ به اسلام و نقش‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 35
‏روحانیت و بدون گرایش به مکاتب التقاطی در سال 1323 به همت‏‎ ‎‏روحانی انقلابی، شهید سیّد مجتبی نوّاب صفوی پایه‌گذاری شد. اقدامات‏‎ ‎‏آنان در آغاز حکومت شاه، و در مقطعی حمایت آنان از سوی عالم مبارز‏‎ ‎‏آیت‌الله کاشانی، نقطۀ امید و اتکای نیروهای مذهبی در مقابل فعالیتهای‏‎ ‎‏احزاب وابسته‌ای چون حزب توده بود. فعالیتهای سیاسی مستمر و ترور‏‎ ‎‏عبدالحسین هژیر و سپهبد رزم‌آرا (نخست‌وزیران شاه) و چند مرحله اقدام‏‎ ‎‏به ترور شاه و اعضای خاندان سلطنتی و حسین علاء (که ناموفق ماند) از‏‎ ‎‏جمله اقدامات نظامی فداییان اسلام بود. پس از واقعۀ 15 خرداد 42 برخی‏‎ ‎‏از اعضا و هواداران فداییان اسلام و جمعی از مؤمنین بازار و اعضای‏‎ ‎‏هیئتهای مذهبی تهران در ارتباط و همفکری با شخصیتهایی نظیر شهید‏‎ ‎‏مرتضی‌مطهرّی و شهید دکتر بهشتی، براساس رهنمودهای امام خمینی و با‏‎ ‎‏هدایت و حمایت آن حضرت، «هیئتهای مؤتلفۀ اسلامی» را تشکیل دادند.‏‎ ‎‏این جمعیت در توزیع و تکثیر اعلامیه‌ها و کتابهای امام و برگزاری مراسم و‏‎ ‎‏شرکت فعال در راهپیمایی‌ها و تظاهرات حمایت از قیام 15 خرداد و در‏‎ ‎‏ادامه نهضت پس از تبعید امام نقش بسزایی داشتند. اعدام انقلابی‏‎ ‎‏حسنعلی منصور (اول بهمن 1343) به وسیلۀ شاخۀ نظامی این جمعیت‏‎ ‎‏طراحی و اجرا شد.‏

‏در جریان قیام روحانیت علیه لایحۀ انجمنهای ایالتی و ولایتی و‏‎ ‎‏همچنین رفراندوم شاه، که به قیام 15 خرداد انجامید، اقدامات و حضور‏‎ ‎‏امام خمینی به عنوان رهبر قیام، سبب جلب همکاری و همصدایی مراجع‏‎ ‎‏وقت ایران شده بود. نتیجۀ جلسات و مذاکرات امام با مراجع غالباً به‏‎ ‎‏صورت اعلامیه‌های مشترک و یا جداگانه منعکس می‌شد. طلاب جوان و‏‎ ‎‏شاگردان انقلابی امام از نهضت حمایت می‌کردند اما عناصر صاحب‌نام و‏‎ ‎‏قشری‌نگر فراوانی در حوزه‌ها وجود داشتند که قادر به درک قیام نبوده و به‏‎ ‎‏انحای مختلف کارشکنی می‌کردند. اینها طیف وسیعی را تشکیل می‌دادند‏‎ ‎‏از مخالفین فلسفه و عرفان و مقدس مآب‌هایی که سیاست را دون شأن‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 36
‏روحانی می‌دانستند گرفته تا انجمن حجّتیه‌ای‌ها و ولایتی‌ها، هر یک به‏‎ ‎‏گونه‌ای، در جلسات خصوصی و عمومی، اهداف نهضت را زیر سئوال‏‎ ‎‏می‌بردند و باید بر این جمع اضافه کنیم آرامش طلب‌هایی که مرجعیت و‏‎ ‎‏زعامت دینی را در دست‌بوسی و رساله‌نویسی و اخذ وجوهات خلاصه‏‎ ‎‏می‌کردند و قیام امام را عامل برهم زدن وضع مطلوب خود می‌دانستند، و‏‎ ‎‏همچنین کسانی که رسماً یا پشت پرده با رژیم شاه زد و بند داشتند.‏

‏حضرت امام خمینی، که صبر و بردباریش زبانزد همگان است، در‏‎ ‎‏پیامی از سختیهای مبارزه در شرایط آن روز خود چنین یاد می‌کنند: ‏

‏یقیناً روحانیون مجاهد از نفوذ بیشتر زخم برداشته‌اند. گمان نکنید‏‎ ‎‏که تهمت وابستگی و افترای بی‌دینی را تنها اغیار به روحانیت‏‎ ‎‏زده است، هرگز؛ ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به‏‎ ‎‏مراتب کاریتر از اغیار بوده و هست.‏

‏در شروع مبارزات اسلامی اگر می‌خواستی بگویی شاه خائن‏‎ ‎‏است، بلافاصله جواب می‌شنیدی که شاه شیعه است!‏‎ ‎‏عده‌ای مقدس‌نمای واپسگرا همه چیز را حرام می‌دانستند و‏‎ ‎‏هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند.‏‎ ‎‏خون دلی که پدر پیرتان از این دستۀ متحجر خورده است‏‎ ‎‏هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است... یادگرفتن‏‎ ‎‏زبان خارجی، کفر، و فلسفه و عرفان، گناه و شرک بشمار‏‎ ‎‏می‌رفت. در مدرسۀ فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفی‏‎ ‎‏از کوزه‌ای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه‏‎ ‎‏می‌گفتم... در 15 خرداد 42 مقابله با گلولۀ تفنگ و مسلسل‏‎ ‎‏شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان می‌نمود. بلکه‏‎ ‎‏علاوه بر آن از داخل جبهۀ خودی گلولۀ حیله و مقدس‌مآبی و‏‎ ‎‏تحجر بود؛ گلولۀ زخم‌زبان و نفاق و دورویی بود که هزار بار‏‎ ‎‏بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را می‌سوخت و‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 37
‏می‌درید... واقعاً روحانیت اصیل در تنهایی و اسارت خون‏‎ ‎‏می‌گریست.‏

‏(صحیفه امام، ج 21، ص 278-280)‏

‏با همۀ این مشکلات، حضور نیرومند امام در متن حوادث سالهای 40‏‎ ‎‏تا 43 در حوزۀ علمیه قم، کارشکنی‌های مخالفین را تحت‌الشّعاع قرار‏‎ ‎‏می‌داد. اما تبعید امام آغاز دورۀ مظلومیت و غربت طولانی یاران آن حضرت‏‎ ‎‏در حوزه‌ها و رشد و تقویت تشکیلات مخالف بود. فشارهای رژیم شاه و‏‎ ‎‏سرکوبی شدید نهضت شرایطی را پیش آورده بود که اکثر روحانیون‏‎ ‎‏مصلحت را در سکوت دیدند! به گونه‌ای که تا اوج‌گیری دوبارۀ نهضت در‏‎ ‎‏سال 56، بجز اعلامیه‌های امام و یارانش، حرکت و پیام و سخنی علنی که‏‎ ‎‏نشانۀ تعقیب اهداف نهضت باشد، مشاهده نمی‌شد و یا اگر می‌شد بسیار‏‎ ‎‏کم بود و کمرنگ.‏

‏انجمن حجّتیه با استفاده از گرایش عمومی مردم به ویژه جوانان به‏‎ ‎‏سمت اندیشه‌های اسلامی که به برکت قیام 15 خرداد حاصل شده بود،‏‎ ‎‏تشکیلات خود را گسترش داد. شیوۀ عضوگیری و جلسات مخفی انجمن‏‎ ‎‏جاذبه‌هایی داشت تا نیروهای مذهبی بدان بپیوندند. فعالیتهای‏‎ ‎‏انجمن- خواسته و ناخواسته- مطلوب ساواک بود. انرژی فعال جوانان و‏‎ ‎‏تحصیل کردگانی که می‌توانستند بخشی از بار مبارزه را بر دوش بکشند،‏‎ ‎‏صرف آموزش نقاط ضعف آیین پوچ بهائیت و شیوه‌های تبلیغی علیه این‏‎ ‎‏مسلک می‌شد. رهبران انجمن هیچ گاه این حقیقت را ندیدند و یا نپذیرفتند‏‎ ‎‏که حرکت آنها مبارزه با معلول و در واقع انحراف از مسیر مبارزه بود؛ چرا که‏‎ ‎‏بهائیت در عصر حاضر ابزاری کاملاً سیاسی در اختیار رژیم شاه و معلول‏‎ ‎‏سیاستهای آمریکا بوده است نه یک حرکت عقیدتی و فکری. خطر بهائیت‏‎ ‎‏از آنجا ناشی می‌شد که عناصر این جریان به عنوان عواملی، در زنجیرۀ یک‏‎ ‎‏طرح جهانی، از سوی اسرائیل هماهنگ می‌شدند و به عنوان جاسوسان و‏‎ ‎‏حامیان منافع اسرائیل و آمریکا از سوی شاه در مصادر حساس کشور قرار‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 38
‏می‌گرفتند. و مبارزۀ واقعی با آنها، مبارزۀ سیاسی با علتها بود؛ مطلبی که در‏‎ ‎‏هیچ یک از برنامه‌های انجمن حجتیه جایی نداشت. بی‌دلیل نیست که‏‎ ‎‏تشکیلات انجمن حجتیه از بدو تأسیس تا پیروزی انقلاب اسلامی از تعرض‏‎ ‎‏ساواک مصون ماند.‏

‏در مادۀ 9 اساسنامۀ انجمن حجتیه آمده است: «انجمن به هیچ‌وجه در‏‎ ‎‏امور سیاسی مداخله نخواهد داشت». بر همین اساس یکی از شرایط‏‎ ‎‏عضویت، دادن تعهد کتبی مبنی بر عدم دخالت در سیاست بود. در یکی از‏‎ ‎‏اسناد ساواک، با امضای رئیس ادارۀ سوم، می‌خوانیم: «مسئول انجمن‏‎ ‎‏تبلیغات اسلامی (وابسته به انجمن حجتیه) در مرکز، به منظور مبارزۀ علمی‏‎ ‎‏و منطقی(!) با بهائیان تقاضا نموده است ساواک در این زمینه مساعدتهای‏‎ ‎‏لازم را به عمل آورد...» و در سند دیگری با امضای رئیس واحد اطلاعاتی‏‎ ‎‏کمیتۀ مشترک ضد خرابکاری آمده است که: «برابر اطلاع، حاج شیخ‏‎ ‎‏محمود ذاکرزاده (تولاّیی) معروف به حلبی از گردانندگان این جلسه‏‎ ‎‏[انجمن حجتیه] با بخش 21 سازمان اطلاعات و امنیت تهران‏‎ ‎‏همکاریهایی دارد؛ اصلح است هرگونه اطلاعی در مورد جلسۀ متشکله را،‏‎ ‎‏قبل از احضار بقیه، از مشارٌالیه استفسار نمائید».‏

‏در زمانی که حضرت امام (در سال 1357) در اعتراض به جنایتهای‏‎ ‎‏رژیم شاه جشنهای سوم و نیمۀ شعبان را تحریم کردند، انجمن حجتیه با‏‎ ‎‏تمام وجود وارد میدان شد تا اعتصاب را بشکند. انحطاط فکری و‏‎ ‎‏تفسیرهای نابجا و منفی از انتظار فرج و شرایط ظهور حضرت مهدی(عج)‏‎ ‎‏در منطق آنها به جایی رسیده بود که هرگونه مبارزۀ سیاسی و تلاش برای‏‎ ‎‏حاکمیت صلحا بر کشور محکوم بود چرا که موجب تأخیر در ظهور امام‏‎ ‎‏زمان(ع) می‌شد! بدیهی است که در چنین منطقی ظلم‌پذیری ترویج و قیام‏‎ ‎‏15 خرداد و فریادهای بیدارگرانۀ امام محکوم می‌شد.‏

‏جبهه دیگری که به حمایت ساواک در مقابل نهضت امام خمینی در‏‎ ‎‏حوزه‌ها گشوده شده بود، مواضع و اقدامات آقای سیدمحمد کاظم‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 39
‏شریعتمداری و تشکیلات منسوب به وی بود. خواص از علما، ماهیت او را‏‎ ‎‏از زمانی شناختند که در 6 خرداد 1326 علی‌رغم تحریم علمای تبریز یک‏‎ ‎‏تنه به استقبال شاه رفت و در مدح و ثنای طاغوت و در حضور او سخن‏‎ ‎‏گفت. بهرحال وی بعد از رحلت آیت‌الله بروجردی با بهره‌برداری از شرایط‏‎ ‎‏حوزه و جامعه و همراهی ظاهری با قیام در سالهای 40 و 41 خود را در‏‎ ‎‏سطح مرجعیت مطرح می‌نماید. در حالی که مردم بعد از تبعید امام آماده‏‎ ‎‏قیام می‌شدند هیئت حاکمه با کمک عناصری همچون وی موفق می‌شوند تا‏‎ ‎‏اوضاع را کنترل نمایند. گزارش مورخ 17 / 3 / 42 رئیس ساواک قم از شرح‏‎ ‎‏تلفن و پاسخ نامه آقای شریعتمداری نمونه‌ای از اقدامات بازدارنده ایشان در‏‎ ‎‏این ایام است. در گزارش می‌خوانیم: «بعدازظهر روز گذشته نامبردۀ فوق‏‎ ‎‏تلفنی با تبریز صحبت می‌کند... شریعتمداری اظهار نموده: من دو مطلب‏‎ ‎‏را به شما توصیه می‌کنم: الف- مردم را به آرامش دعوت کنید و از تظاهرات‏‎ ‎‏جداً خودداری شود... در قم مردم تظاهرات نمودند ولی با قوای انتظامی‏‎ ‎‏روبرو شدند. آخر گلوله با جان مناسبت ندارد! پس باید از اجتماع و تظاهر‏‎ ‎‏جلوگیری نمائید. ب- سعی کنید به اعلیحضرت معظم توهین و بی‌احترامی‏‎ ‎‏ننمایند. من از خمینی خیلی ناراحت هستم... من به خمینی گفتم که با شاه‏‎ ‎‏اینطور رفتار نکن و برخلاف دولت و سیاست حرف نزن اما او گوش نداد تا‏‎ ‎‏به این روز افتاد. در ضمن طوماری هم به نفع من تهیه نمائید».‏

‏آقای شریعتمداری در غیاب حضرت امام و تبعید ایشان زمینه را مساعد‏‎ ‎‏یافت و کمتر از یک سال بعد از تبعید در تاریخ 17 / 7 / 44 تشکیلاتی به‏‎ ‎‏نام دارالتبلیغ به منظور ایجاد کانونی در مقابل جناح انقلابی حوزه و راه امام‏‎ ‎‏در قم دایر نمود. گرچه تشکیل دارالتبلیغ از سال 41 مطرح بود، اما حضور‏‎ ‎‏و مخالفت امام مانع از فعالیت رسمی آن می‌شد. ماهیت فعالیت‌های‏‎ ‎‏دارالتبلیغ از گزارش 10 / 3 / 43 رئیس ساواک قم به مسئولین مافوق بخوبی مشخص می‌شود: «درحال حاضر نمی‌توان نویسندگان مجله مکتب اسلام‏‎ ‎‏را وادار نمود که آنچه موردنظر است در مجله مذکور منعکس نمایند...‏


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 40
‏ممکن است در آینده مجله‌ای به همین سبک به نام دارالتبلیغ که وابسته‏‎ ‎‏به مدرسه‌ای است که آقای شریعتمداری ساختمان آن را شروع کرده، به‏‎ ‎‏وجود آید که اداره آن مستقیماً!! امکان‌پذیر باشد.‏

‏امضاء: بدیعی، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت قم.‏

‏موقعیت آقای شریعتمداری همواره به عنوان اهرمی جهت فشار بر‏‎ ‎‏نیروهای وفادار به نهضت امام خمینی مورد بهره‌برداری رژیم بود. درگیریهای‏‎ ‎‏مستمر ایادی او در قم و مناطق مختلف ایران با پیروان امام و حرکتهای‏‎ ‎‏ایذایی آنان در طول دوران تبعید امام ماجراهای فراوانی را به وجود آورده‏‎ ‎‏است که از حوصله این مقدمه خارج است. هماهنگی و همکاری با طرح‏‎ ‎‏رژیم مبنی بر برگزاری امتحانات رسمی به وسیله آموزش و پرورش از طلاب‏‎ ‎‏و اعزام مشمولین طلبه به سربازی به منظور شناسایی نیروهای انقلابی و‏‎ ‎‏حاکمیت دولت بر حوزه‌های علمیه نمونه‌ای از آن است.‏

‏در طول سال 56 و 57 در اوج جریانات انقلاب، آقای شریعتمداری‏‎ ‎‏در مصاحبه‌ها و اعلامیه‌های خود همواره مواضعی انحرافی در مقابل‏‎ ‎‏موضعگیریهای قاطع امام اتخاذ می‌کرد که می‌توان از تأکید بر قانون اساسی‏‎ ‎‏سابق، پذیرش نظام سلطنتی در مقابل ایدۀ تشکیل حکومت اسلامی،‏‎ ‎‏حمایت از شورای سلطنت بعد از فرار شاه، حمله علیه دولت به جای عامل‏‎ ‎‏اصلی جنایتها یعنی شاه و آمریکا، اشاره کرد. غائله حزب خلق مسلمان و‏‎ ‎‏همکاری با طرح کودتا علیه نظام جمهوری اسلامی نیز مسائلی است که‏‎ ‎‏ملت ایران از طریق اعترافات تلویزیونی وی شاهد بودند.‏

‏جریان انحرافی دیگری که در حوزه و جامعه مسیر مبارزه را از اهداف‏‎ ‎‏اصلی یعنی سرنگونی نظام سلطنتی به مسائل اختلاف‌انگیز سوق‏‎ ‎‏می‌داد «ولایتی‌ها» بودند. اینها نیز طیفی ناهمگون را تشکیل می‌دادند.‏‎ ‎‏محرکین واقعی عناصر روحانی‌نمای فاسد و وابسته به رژیم بودند که هر روز‏‎ ‎‏به بهانه‌ای در جوامع مذهبی مسئله می‌آفریدند و افکار عمومی را با استفاده‏‎ ‎‏از احساسات و عشق بحق مردم به ساحت ولایت، به سمت مسائل‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 41
‏انحرافی و مقابله با شخصیتهای روشنگری همچون شهید مطهری سوق‏‎ ‎‏می‌دادند. کلاسها و فعالیتهای جمعی از متفکرین روحانی و دانشگاهی در‏‎ ‎‏حسینیه ارشاد (در سالهای 1348-1350 و پس از آن) توجه قشر زیادی‏‎ ‎‏از دانشجویان و تحصیلکردگان را به بازنگری در مفاهیم و مباحث اسلامی‏‎ ‎‏جلب کرده بود و اسلام به عنوان مکتب مبارزه و عمل در سطحی گسترده‏‎ ‎‏بین نسل جوان کشور به گونه‌ای بی‌سابقه مطرح شده بود. نقاط ضعف‏‎ ‎‏موجود در آثار دکتر شریعتی و تندی حملات وی به روحانیت و همچنین‏‎ ‎‏نوآوریهای او در تفسیر مقوله‌های دینی و انقلابی که بعضاً با نگرشهای‏‎ ‎‏التقاطی آمیخته بود، زمینه‌ای شده بود برای تاخت و تاز جریان باصطلاح‏‎ ‎‏ولایتی‌ها. منابر وعظ و خطابه این دسته به صحنه ایراد اتهام و افترای‏‎ ‎‏بیدینی و وهابیگری به این و آن بدل شده بود. مخالفت و دفاع از مباحث‏‎ ‎‏کتاب «شهید جاوید» نیز در مقطعی بحثهای اختلاف‌انگیز شدیدی را در‏‎ ‎‏حوزه‌های علمیه به وجود آورد. در بحبوبه این هیاهوها بهره اصلی را رژیم‏‎ ‎‏شاه می‌برد. رژیم با دامن زدن به اختلافات و حمایت از مخالفین می‌کوشید‏‎ ‎‏تا چهره مبارزه و طرفداران آن را مخدوش جلوه دهد. اقدامات انحرافی و‏‎ ‎‏افراط‌کاری معدودی از عناصر به ظاهر مبارز در حوزه‌های علمیه نیز به جوّ‏‎ ‎‏موجود دامن می‌زد و تبلیغات مسموم رژیم را تأیید می‌کرد. قتل آیت‌الله‏‎ ‎‏شمس‌آبادی در اصفهان و حوادث مشابه نمونه‌ای از آن است که مورد‏‎ ‎‏بهره‌برداری ساواک قرار می‌گرفت.‏

‏آنچه گفته شد بخشی ناچیز از انبوهی از مشکلات و موانعی بود که پس‏‎ ‎‏از قیام 15 خرداد تا زمان اشتعال دوبارۀ انقلاب در سال 56 و 57 فراروی‏‎ ‎‏مبارزه امام رخ می‌نمود. امام خمینی- سلام‌الله علیه- در حالی که رنج دوری‏‎ ‎‏از وطن را به جرم فریاد علیه آمریکا از یکسو و آماج افترائات و کارشکنیهای‏‎ ‎‏مدعیان دین و روحانیت در حوزه نجف و توفان حوادثی که در ایران به راه‏‎ ‎‏انداخته بودند، از سوی دیگر تحمل می‌کرد، در چنین شرایطی پراندوه و‏‎ ‎‏غربت‌زا می‌بایست کشتی توفانزده انقلاب را از تنگه‌های حوادث بیشمار‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 42
‏عبور دهد. براستی سخت‌ترین و بحرانی‌ترین دوره انقلاب اسلامی همین‏‎ ‎‏سالهایی بود که هر لحظۀ آن حادثه‌ای و هر برهۀ آن توفانی بود تا انقلاب‏‎ ‎‏امام را به بیراهه بکشد و مشعلی که پس از 13 قرن در 15 خرداد 42 دوباره‏‎ ‎‏مشتعل شده بود، خاموش گرداند.‏

‏شایسته است که در همینجا یاد کنیم از رادمردانی که با صلابت و‏‎ ‎‏فداکاری در این سالهای غربت و تنهایی پروانه‌وار گرد وجود امام در نجف‏‎ ‎‏و مشعل انقلابش در ایران چرخیدند و سوختند، تهمتها را به جان خریدند،‏‎ ‎‏در منبرها و خطابه‌ها او را یاد و راه وی را فریاد کردند. در شب طولانی و‏‎ ‎‏تاریک اختناق ستمشاهی ستاره آزادی را پاس داشتند، راه پرمخاطره قم و‏‎ ‎‏نجف را بارها سواره و پیاده پیمودند و پیامها و رساله‌ها و سخنان امام را با‏‎ ‎‏کمترین امکانات، دست به دست و سینه به سینه منتقل کردند، در برابر‏‎ ‎‏غاصبین و توطئه‌گران در حوزه‌ها ایستادند، تیرهای بلا را و حبس و شکنجه‏‎ ‎‏و تبعید و دربدری را به جان خریدند. و شهادت را در زمانی که بشدت‏‎ ‎‏رنگ باخته بود با خون مطهر خویش پاس داشتند، تا حقیقتی را که امامشان‏‎ ‎‏بعدها با افتخار صلا داد، گواه باشند که فرمود: «صدها سال است که‏‎ ‎‏روحانیت اسلام تکیه گاه محرومان بوده است... آنان در هر عصری از‏‎ ‎‏اعصار برای دفاع از مقدسات دینی و میهنی خود مرارتها و تلخیهایی‏‎ ‎‏متحمل شده‌اند و همراه با تحمل اسارتها و تبعیدها، زندانها و اذیت و‏‎ ‎‏آزارها و زخم‌زبانها، شهدای گرانقدری را به پیشگاه مقدس حق تقدیم‏‎ ‎‏نموده‌اند... در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی علمای اسلام اولین‏‎ ‎‏کسانی بوده‌اند که بر تارک جبینشان خون و شهادت نقش بسته است».‏

‏براستی چگونه و کجا می‌توان ارزش فداکاریهای این عزیزان و سابقون‏‎ ‎‏در مبارزه را با همراهی تازه به دوران رسیدگان و به صف‌پیوستگان جدید‏‎ ‎‏انقلاب یکسان بدانیم و به مقایسه آن بنشینیم؟!‏

‏همزمان با روی کار آمدن جیمی کارتر در سال 1355 از حزب دموکرات‏‎ ‎‏آمریکا، کاخ سفید تز دفاع از حقوق بشر را در سطح وسیعی مطرح‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 43
‏می‌ساخت. هدف اصلی سرپوش نهادن بر جنایات آمریکا در نقاط مختلف‏‎ ‎‏جهان و به فراموشی سپردن خاطره جنایتهای آنان در ژاپن، ویتنام، کره و‏‎ ‎‏فلسطین و همچنین اهرمی برای وارد آوردن فشار بر رقیب شرقی خود، اتحاد‏‎ ‎‏شوروی (سابق) بود، هر چند اجرای این سیاست کمترین تغییری در‏‎ ‎‏برنامه‌های توسعه‌طلبانه و ضدانسانی آمریکا در جهان و روابط ظالمانه‏‎ ‎‏داخلی این کشور به وجود نیاورد. افزایش آگاهی افکار عمومی جهانیان و‏‎ ‎‏شرایط جدید جهانی مغایر با شیوه‌های استبدادی گذشته بود که از سوی‏‎ ‎‏آمریکائیان حمایت می‌شد. در ایران رژیم شاه با سرکوب مخالفین و قلع و‏‎ ‎‏قمع آنان و متلاشی کردن گروههایی که از مشی مبارزه مسلحانه پیروی‏‎ ‎‏می‌کردند قدرت خود را با ثبات و مستحکم می‌یافت بویژه آنکه نمایش‏‎ ‎‏ثبات و استحکام ایران که رسماً بعد از خروج نیروهای انگلیس از کشورهای‏‎ ‎‏حاشیه خلیج‌فارس نقش ژاندارمری منطقه را برعهده گرفته بود، امری کاملاً‏‎ ‎‏ضروری برای بهره‌برداری آمریکائیان بود. ایران عهده‌دار حفاظت از منافع‏‎ ‎‏آمریکا و غرب در حساسترین منطقه مجاور شوروی و نمونه‌ای از‏‎ ‎‏حکومتهای مورد حمایت همه‌جانبه غرب در جهان سوم شناخته می‌شد‏‎ ‎‏ادامه حاکمیت مستقیم و خشن ساواک و سیاستهای دیکتاتور مآبانه و‏‎ ‎‏مستبدانه شاه مغایر با طرحهای نوین و تبلیغات حقوق بشری کارتر بود،‏‎ ‎‏بدین جهت تعدیل در شیوه سیاسی ادارۀ جامعه، بدون آنکه لطمه‌ای به‏‎ ‎‏ارکان و عناصر نظام سلطنتی وارد آورد، از سوی آمریکائیان در دستور کار‏‎ ‎‏شاه قرار گرفت. به هرحال فضای باز سیاسی با تبلیغات فراوان در حالی در‏‎ ‎‏ایران مطرح شد که برنامه‌های گذشته آمریکا و انقلاب سفید شاه کاری از‏‎ ‎‏پیش نبرده بود و دروازه تمدن بزرگ سرابی بیش نبود و موج نارضایتی ملت و‏‎ ‎‏فقر و اختلاف عمیق طبقاتی در جامعه ایران روز به روز تشدید می‌شد. در‏‎ ‎‏اولین گام، امیرعباس هویدا پس از 14 سال، از نخست‌وزیری برکنار و‏‎ ‎‏تکنوکرات غربی جمشید آموزگار جایگزین وی شد.‏

‏تیزبینی امام و بهره‌برداری بموقع از شرایط پیش آمده نشانۀ عمق شناخت‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 44
‏آن حضرت از اوضاع جهان و بوِیژه مسائل ایران، علی‌رغم سالها دوری از‏‎ ‎‏وطن بود.‏

‏آیت‌الله حاج آقا مصطفی خمینی در تاریخ اول آبانماه 1356 به گونه‌ای‏‎ ‎‏مرموز در نجف به شهادت می‌رسد. به گفته تمامی دوستان و بسیاری از‏‎ ‎‏مخالفین امام در حوزه‌ها، وی امید آیندۀ نهضت امام بود. علیرغم لطمه‏‎ ‎‏روحی‌ای که این حادثه در صحنه مبارزه وارد می‌ساخت، حضرت امام به‏‎ ‎‏گونه‌ای شگفت‌آور و بزرگ از آن به عنوان «یکی از الطاف خفیه الهی» یاد‏‎ ‎‏کردند. مجالس بزرگداشت ارتحال فرزند امام در بسیاری از شهرهای ایران‏‎ ‎‏باشکوه برگزار شد. گویندگان انقلابی فرصت را مغتنم شمرده و در این‏‎ ‎‏مجالس به افشای جنایتهای رژیم و ابلاغ اهداف قیام 15 خرداد پرداختند.‏‎ ‎‏نام امام خمینی بار دیگر بطور گسترده‌ای بر سر زبانها بود. رژیم تصمیم به‏‎ ‎‏انتقام گرفت و مقاله‌ای تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» با نام‏‎ ‎‏مستعار رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات 1356، هفدهم دیماه- روز‏‎ ‎‏کشف حجاب توسط رضاشاه- درج شد که در آن به روحانیت انقلابی و‏‎ ‎‏امام اهانت شده بود. هدف دیگر رژیم از درج این مقاله ارزیابی شرایط‏‎ ‎‏پس از آغاز اجرای سیاستهای جدید به اصطلاح حقوق بشری آمریکا بود.‏‎ ‎‏یاران امام در حوزه دست بکار شدند. فردای آن روز درسهای حوزه علمیه‏‎ ‎‏تعطیل شد و جمعیت زیادی از طلاب و مردم قم در خیابانها به راهپیمایی‏‎ ‎‏پرداختند و در اعتراض به درج مقاله و به منظور جلب همصدایی مراجع و‏‎ ‎‏اساتید قم به منزل آنان می‌رفتند. شب هنگام فریاد انبوه جمعیت در مسجد‏‎ ‎‏اعظم و شعار «درود بر خمینی» و «مرگ بر حکومت پهلوی» قم را به لرزه‏‎ ‎‏درآورد و خاطرۀ 15 خرداد 42 زنده شد، روز نوزدهم دیماه نیز تظاهراتی که‏‎ ‎‏گسترده‌تر از روز قبل از صبح آغاز شده بود، بعدازظهر با تیراندازی مأمورین‏‎ ‎‏پلیس به خاک و خون کشیده شد. درگیری تا نیمه‌های شب ادامه داشت،‏‎ ‎‏تعدادی به شهادت رسیده و جمعی مجروح شدند. این حرکت جرقه‌ای بود‏‎ ‎‏بر انفجاری که یک سال پس از آن در 22 بهمن 57 با خردمندی امام و‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 45
‏همت والای مردم ایران حکومت خودکامه پهلوی و نظام شاهنشاهی را‏‎ ‎‏برافکند.‏

‏مراسم سوم و هفتم تجلیل از شهدای قیام 19 دی و بخصوص مراسم‏‎ ‎‏چهلم شهدا که بصورت پیاپی در تبریز، یزد، اصفهان، شیراز، جهرم اهواز و‏‎ ‎‏تهران و شهرهای دیگر یکی پس از دیگری برگزار می‌شد و بر ابعاد قیام‏‎ ‎‏می‌افزود. پیامهای حرکت‌زا و کوبنده امام در هر مناسبتی با وسایل مختلف‏‎ ‎‏و در کوتاهترین زمان از نجف به ایران می‌رسید و در سطح وسیعی به وسیله‏‎ ‎‏روحانیون و جوانان انقلابی تکثیر و توزیع می‌شد و انقلاب را قدم به قدم‏‎ ‎‏پیش می‌برد.‏

‏جشنهای نوروز و نیمه شعبان سال 57 از سوی امام تحریم و تبدیل به‏‎ ‎‏اعتراض و قیام ملت علیه رژیم شد. پیام 8 ماده‌ای امام به مناسبت رمضان‏‎ ‎‏همان سال و حکم به وجوب شرعی افشای جنایتهای شاه در منابر و‏‎ ‎‏تبلیغات ماه مبارک، انقلاب را به تمامی نقاط ایران و حتی روستاها کشاند.‏‎ ‎‏قیام اهالی اصفهان در ماه رمضان دولت آموزگار را ناگزیر ساخت علی‌رغم‏‎ ‎‏سیاست فضای باز، در چندین شهر استان، حکومت نظامی اعلام کند.‏

‏دامنه تظاهرات از مناطق مرکزی و ساعات محدود فراتر می‌رفت. در‏‎ ‎‏فاجعه سینما رکس آبادان به وسیله ایادی ساواک چند صد نفر در آتش‏‎ ‎‏سوختند. کابینه آموزگار سقوط می‌کند. رژیم به منظور کنترل اوضاع، دولت‏‎ ‎‏باصطلاح آشتی ملی به وسیله سناتور انتصابی جعفر شریف امامی را روی‏‎ ‎‏کار می‌آورد. او در نطق تلویزیونی، خود را مقلد آقای شریعتمداری و‏‎ ‎‏طرفدار روحانیت می‌نامد و در یک اقدام تاکتیکی و بر طبق تحلیلهای‏‎ ‎‏سفارت آمریکا امتیازاتی به مخالفین می‌دهد، از جمله تاریخ شاهنشاهی را‏‎ ‎‏لغو و دوباره تاریخ هجری را مبدأ رسمی اعلام می‌کند. اما امام خمینی‏‎ ‎‏همچنان بر مواضع خویش ایستاده و مردم را به قیام تا سرنگونی نظام‏‎ ‎‏سلطنتی و تشکیل حکومت اسلامی فرا می‌خواند. نماز عیدفطر در 13‏‎ ‎‏شهریور سال 57 به امامت شهید مفتح در قیطریه تهران و همچنین‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 46
‏شهرهای دیگر، نمایش قدرت عظیم مخالفین شاه و حمایت عموم مردم از‏‎ ‎‏برنامه‌های امام بود. دو روز پس از آن دولت آشتی ملی ناگزیر می‌شود در‏‎ ‎‏تهران و 12 شهر بزرگ حکومت نظامی برقرار کند. علی‌رغم استقرار تانکها‏‎ ‎‏و کامیونهای سربازان مسلح، مردم همچنان به تظاهرات ادامه می‌دهند.‏‎ ‎‏فریاد مرگ بر شاه در تمام ساعات به گوش می‌رسد. شاه به وسیله دولت‏‎ ‎‏شریف امامی انتقام می‌گیرد. در 17 شهریور 57 صدها نفر در میدان‏‎ ‎‏شهدای تهران قتل‌عام می‌شوند.‏

‏امام خمینی قاطعانه و بدون هیچ تردیدی نوید پیروزی می‌دهند و هرگونه‏‎ ‎‏نغمه‌ای را که به عدول از مواضع اعلام شده یعنی سقوط نظام شاهنشاهی‏‎ ‎‏بینجامد، محکوم و به ملت نسبت به چنین زمزمه‌هایی مرتباً هشدار‏‎ ‎‏می‌دهند. همزمان با گسترش قیام و رهبری منحصر امام، سفارت آمریکا در‏‎ ‎‏تهران فعالانه با مخالفین ملی‌گرا به مذاکره می‌نشیند، نام افرادی همچون‏‎ ‎‏سنجابی، صدیقی و دیگران بر سر زبانها می‌افتد. آقای شریعتمداری با‏‎ ‎‏سابقه‌ای که قبلاً اشاره شد و به کمک تبلیغات ملی‌گراها و نهضت آزادی‏‎ ‎‏وارد صحنه شده و هر روز مصاحبه می‌کند و پیام می‌دهد و خواستار‏‎ ‎‏مشارکت در رهبری انقلاب می‌شود.‏

‏به برکت قیام دوباره ملت در سال 56، زندانیان سیاسی در چند مرحله‏‎ ‎‏آزاد می‌شوند. سران گروهکهای آزاد شده به فکر سازماندهی مجدد‏‎ ‎‏تشکیلات از هم پاشیده می‌افتند. آنها در چند ماهه اول قیام به دلیل اینکه‏‎ ‎‏نهضت صددرصد اسلامی است و تحت هدایت روحانیت و رهبری امام‏‎ ‎‏اداره می‌شود و آنان نقشی ندارند، حمایت نمی‌کنند، حتی به نقد و‏‎ ‎‏تحلیلهای منفی می‌نشینند، اما خیزش سرتاسری و تظاهرات عظیم عیدفطر‏‎ ‎‏و قیام 17 شهریور، آنها را ناگزیر می‌سازد تا هر یک به فراخور شرایط و‏‎ ‎‏امکانات وارد صحنه شده و بهره‌برداری نمایند. تب متینگهای سیاسی و‏‎ ‎‏ادعای پیشتازی در مبارزه و نصب پلاکاردهای حزبی در تظاهرات بالا‏‎ ‎‏می‌گیرد ولی شعارهای عموم مردم و نحوه سازماندهی تظاهرات از مساجد و‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 47
‏پیشگامی روحانیت در صفوف راهپیمایان نشان از عمق نفوذ پیامهای امام و‏‎ ‎‏پذیرش ملت دارد. اعتصابات بتدریج به دوایر دولتی کشیده می‌شود.‏‎ ‎‏اعتصاب کارکنان شرکت نفت ضربه مهلکی به رژیم وابسته به نفت وارد‏‎ ‎‏می‌سازد و به دنبال آن کارکنان مخابرات، بانکها، مطبوعات و دیگر‏‎ ‎‏سازمانها و مراکز دولتی پیام امام را اجابت می‌کنند و به اعتصاب‏‎ ‎‏می‌پیوندند.‏

‏دولت عراق قادر به کنترل امام خمینی نیست. اوایل مهرماه 57 مقامات‏‎ ‎‏امنیتی و سعدون شاکر رئیس سازمان امنیت عراق در چند مرحله ملاقات،‏‎ ‎‏با تهدید سعی می‌کنند امام را از ادامه فعالیتهای سیاسی باز دارند. حضرت‏‎ ‎‏امام در یکی از سخنرانیهای خود به نمونه‌ای از این ملاقاتها اشاره کرده و‏‎ ‎‏می‌فرمایند: «... ایشان به طور رسمی گفت ما چون تعهداتی با دولت ایران‏‎ ‎‏داریم از این جهت نمی‌توانیم تحمل کنیم که شما اینجا فعالیت بکنید...‏‎ ‎‏شما نباید چیزی بنویسید، یا صحبتی بکنید، یا نواری پر کنید و بفرستید،‏‎ ‎‏برای آنکه این مخالف تعهدات ماست. من به او گفتم که این تکلیف‏‎ ‎‏شرعی من است. و شما هم هر تکلیفی دارید عمل کنید».‏

‏در قسمتی از گزارش ساواک در مورد نتیجه ملاقات مورخ 10 / 7 / 57‏‎ ‎‏هیئت اعزامی ساواک با مقامات امنیتی بغداد چنین آمده است: «مذاکراتی‏‎ ‎‏به مدت 5 / 3 ساعت با سعدون شاکر به عمل آمد که موارد زیر قابل توجه‏‎ ‎‏بود... (سعدون شاکر) با خمینی ملاقاتهایی کرده و او را فردی سرسخت و‏‎ ‎‏مصمم در تعقیب نقشه‌های خود می‌داند و عقیده دارد که او به هیچ وجه از‏‎ ‎‏تعقیب هدفهای خود انصراف حاصل نمی‌کند. خمینی در مقابل تذکرات او‏‎ ‎‏که تکلیف کرده بود فعالیت سیاسی را ترک کند، گفته: من اهل سیاست‏‎ ‎‏هستم و هم مذهبی، هیچوقت از نظرات سیاسی خود عدول و نزول نخواهم‏‎ ‎‏کرد».‏

‏در پی فشارهای رژیم عراق حضرت امام تصمیم به هجرت تاریخی‏‎ ‎‏خود می‌گیرند. هجرتی که تکمیل‌کنندۀ سیر طولانی و پرفراز و نشیب‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 48
‏مبارزات آن حضرت بود. هجرتی که به گونه‌ای شگفت‌انگیز در اندیشه امام‏‎ ‎‏خطور کرد و باعث شد تا آرمانها و فریاد حق‌طلبانه یک مرجع دینی و شیعی‏‎ ‎‏در قلب اروپا و جهان غرب نیز طنین‌افکن شود. امام خمینی از عامل این‏‎ ‎‏تصمیم چنین یاد می‌کنند: «... خیال ما هم این بود که به کویت و سپس به‏‎ ‎‏سوریه برویم... هیچ برنامه‌ای هم نداشتیم به پاریس برویم. شاید مسائلی‏‎ ‎‏بود که هیچ ارادۀ ما در آن دخالت نداشت و هر چه بود- و از اول هم هر چه‏‎ ‎‏بود- اراده خدا بود... فقط خواست خدا بود که باید عملی می‌شد» از سوی‏‎ ‎‏دیگر بنا به اعتراف فرمانده هوانیروز کرمانشاه و همچنین اسناد موجود،‏‎ ‎‏ساواک به محض اطلاع از تصمیم امام مبنی بر ترک نجف، آماده می‌شود تا‏‎ ‎‏در صورت ورود به مرزهای ایران، آن حضرت را ربوده و به مرکز منتقل و از‏‎ ‎‏آنجا به نقطه نامعلومی ببرند. مقدم رئیس ساواک به ریاست ستاد مشترک‏‎ ‎‏ارتش امریه‌ای را صادر کرده و می‌نویسد: «نظر به اینکه احتمال دارد نامبرده‏‎ ‎‏بالا (روح‌الله خمینی) از طریق یکی از مرزهای هوایی یا زمینی وارد کشور‏‎ ‎‏گردد و در این صورت خود و همراهانش بایستی بلافاصله و بدون فوت‏‎ ‎‏وقت با هواپیما یا هلیکوپتر نظامی به مرکز اعزام شوند. خواهشمند است‏‎ ‎‏دستور فرمایید به فرماندهان پادگانهای نظامی و پایگاههای هوایی و‏‎ ‎‏فرمانداریهای نظامی شهرهایی که دارای مرز هوایی یا زمینی هستند،‏‎ ‎‏هماهنگی لازم با سازمانهای اطلاعات و امنیت محل معمول دارند.»‏

‏بعد از ملاقاتهای بدون نتیجه مسئولین سازمان امنیت عراق با امام، منزل‏‎ ‎‏آن حضرت در نجف توسط نیروهای بعثی محاصره می‌شود. امام از مواضع‏‎ ‎‏خود عقب‌نشینی نمی‌کنند، سرانجام تصمیم شورای فرماندهی حزب بعث‏‎ ‎‏عراق (قیادةالثوره) مبنی بر اخراج امام از عراق ابلاغ می‌گردد. حضرت امام‏‎ ‎‏تصمیم می‌گیرند به کویت عزیمت کنند. دولت کویت پس از ساعتها‏‎ ‎‏معطلی اجازۀ ورود نمی‌دهد، امام و همراهان ناگزیر به بصره باز می‌گردند.‏‎ ‎‏تصمیم بعدی سوریه بود، اما اجازه ورود از سوی مقامات سوری و یا امکان‏‎ ‎‏فعالیت سیاسی در آنجا مشخص نبود. توقف کوتاه امام در فرانسه‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 49
‏می‌توانست فرصتی برای ابلاغ پیام امام به مسلمانان اروپا و تهیه مقدمات‏‎ ‎‏سفر به کشور بعدی باشد. عزیمت به فرانسه از سوی من پیشنهاد شد. امام‏‎ ‎‏پس از بررسی پیشنهاد و بحث در مورد وضعیت دیگر کشورها، تصمیم سفر‏‎ ‎‏به پاریس را اعلام داشت و سرانجام صبحگاه 13 مهرماه 1357 حضرت‏‎ ‎‏امام به همراه اینجانب و جمعی از یاران خویش بغداد را به سوی پاریس‏‎ ‎‏ترک کرد برخی از نویسندگان امانت را در نقل تاریخ حفظ نکرده و سعی‏‎ ‎‏نموده‌اند تا وانمود کنند که فرد یا تشکیلات خاصی در تصمیم هجرت امام‏‎ ‎‏به فرانسه دخالت داشته است در حالی که این مطلب خلاف واقع است و‏‎ ‎‏قضیه همان است که گفته شد، چنانکه حضرت امام نیز در پایان وصیتنامه‏‎ ‎‏خود تأکید کرده‌اند که: ‏

‏«از قرار مسموع بعضیها ادعا کرده‌اند که رفتن من به پاریس به وسیله آنان‏‎ ‎‏بوده، این دروغ است... من پس از برگرداندم از کویت با مشورت احمد‏‎ ‎‏پاریس را انتخاب نمودم، زیرا در کشورهای اسلامی احتمال راه ندادن بود.‏‎ ‎‏آنان تحت نفوذ شاه بودند ولی در پاریس این احتمال نبود».‏

‏در بدو ورود به پاریس، نمایندگان کاخ الیزه با امام ملاقات کرده و پیام‏‎ ‎‏رسمی دولت را مبنی بر ممانعت از هرگونه فعالیت سیاسی ابلاغ کردند. امام‏‎ ‎‏در پاسخ با همان قاطعیتی که به مسئولین عراقی برخورد داشتند، فرمودند: ‏

‏«ما فکر می‌کردیم که اینجا مثل عراق نیست. من هرکجا بروم حرفم را‏‎ ‎‏می‌زنم. من از فرودگاهی به فرودگاه دیگر و از شهری به شهر دیگر سفر‏‎ ‎‏می‌کنم تا به دنیا اعلام کنم که تمام ظالمان دنیا دستشان را در دست‏‎ ‎‏یکدیگر گذاشته‌اند تا مردم جهان صدای ما مظلومان را نشنوند. ولی من‏‎ ‎‏صدای مردم دلیر ایران را به دنیا خواهم رساند. من به دنیا خواهم گفت که‏‎ ‎‏در ایران چه می‌گذرد».‏

‏در پی اخطار دولت فرانسه، سیل تلگرافها و نامه‌های شخصیتهای‏‎ ‎‏سیاسی و مذهبی و جمعیتها و دانشجویان و علمای داخل و خارج کشور‏‎ ‎‏برای ژیسکاردستن رئیس جمهور و مقامات فرانسوی سرازیر شد که مصرانه‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 50
‏خواستار آزادی عمل رهبر انقلاب بودند. محبوبیت امام و فشار افکار‏‎ ‎‏عمومی سبب شد تا مسئولین فرانسوی بدون آنکه رسماً موضع خود را اعلام‏‎ ‎‏کنند، در عمل از فشارهای خود کم کردند. حضرت امام در نوفل لوشاتو در‏‎ ‎‏حومه پاریس بجز ساعات محدودی، تمام وقت کار می‌کردند. سخنرانیهای‏‎ ‎‏پیاپی برای دانشجویان و دیدارکنندگان، مصاحبه‌های مکرر با خبرگزاریها و‏‎ ‎‏پیامهای متعدد امام راجع به اوضاع ایران، لحظه به لحظه انقلاب را هدایت‏‎ ‎‏می‌کرد. مسائل ایران و انقلاب اسلامی در این ایام در صدر اخبار جهان‏‎ ‎‏قرار داشت.‏

‏در ایران دولت «آشتی ملی» به ریاست یکی از مهره‌های با سابقه‏‎ ‎‏انگلیس و استاد اعظم فراماسونری یعنی شریف امامی نیز نتوانست در‏‎ ‎‏مقابل قاطعیت امام و تبعیت ملت کمکی به رژیم شاه بکند. در زمان‏‎ ‎‏صدارت کوتاه شریف امامی کشتار 17 شهریور، فاجعه مسجد جامع کرمان‏‎ ‎‏و برقراری حکومت نظامی و کشتار وسیع در شهرهای مختلف به وقوع‏‎ ‎‏پیوست و اعتصابات سراسری اوج گرفت. امام خمینی در پیامی به مناسبت‏‎ ‎‏فاجعه 17 شهریور خطاب به ملت ایران می‌فرمایند: «ای کاش خمینی در‏‎ ‎‏میان شما بود و در کنار شما در جبهۀ دفاع برای خدای تعالی کشته می‌شد.‏‎ ‎‏ملت ایران! مطمئن باشید که دیر یا زود پیروزی از آن شماست».‏

‏با شروع فصل مدارس و دانشگاهها، در اوایل مهرماه اعتصاب مراکز‏‎ ‎‏آموزشی و فرهنگیان بر بحرانهای رژیم افزود. در سالگرد تبعید‏‎ ‎‏امام- سیزدهم آبان 57- تظاهرات وسیعی در حوالی دانشگاه تهران برگزار‏‎ ‎‏شد. فریاد دهها هزار نفر دانش‌آموز و دانشجو و شعار مرگ بر شاه و مرگ‏‎ ‎‏بر آمریکا نشانگر آن بود که سخنرانی امام علیه کاپیتولاسیون در 14 سال‏‎ ‎‏قبل از آن اکنون به ثمر نشسته است. تظاهرات از سوی مأمورین دولت‏‎ ‎‏آشتی ملی به هنگام نماز ظهر به خاک و خون کشیده شد. فردای آن روز‏‎ ‎‏دولت شریف امامی ساقط و رسماً دولت نظام زمام امور را به دست‏‎ ‎‏گرفت. سپهبد ازهاری که به خاطر کشتار بیرحمانه‌اش در ماه محرم به‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 51
‏«قصاب تهران» معروف شد، مسئول تشکیل کابینه گردید. حضرت امام در‏‎ ‎‏پی سقوط دولت شریف امامی طی پیامی از ملت ایران تشکر کرده و اعلام‏‎ ‎‏می‌کنند: ‏

‏«عزیزان من صبور باشید که پیروزی نهایی نزدیک و خدا با صابران‏‎ ‎‏است»‏

‏ماه محرم 57 فرا می‌رسد، ملت ایران عشق به آرمانهای سالار شهیدان را‏‎ ‎‏که قرنها سینه به سینه نقل و حفظ کرده، در این ماه به نمایش می‌گذارد.‏‎ ‎‏ساعت 9 شب اول ماه محرم به پیشنهاد یاران روحانی امام در سراسر ایران‏‎ ‎‏مردم بر بالای بامها فریاد تکبیر و مرگ بر شاه سر می‌دهند. مأمورین دولت‏‎ ‎‏نظامی بی‌هدف شلیک می‌کنند. تظاهرات به خیابانها کشیده می‌شود و‏‎ ‎‏جمعیت زیادی شهید و مجروح می‌شوند. امام خمینی طی پیامی به همین‏‎ ‎‏مناسبت اعلام می‌کنند: ‏

‏«ملتی که با بیداری و هوشیاری بپاخاسته و نهضت اصلیش را‏‎ ‎‏شرعی- الهی تشخیص داده است، به این سلاحهای زنگزده با تمسخر‏‎ ‎‏می‌نگرد. این ملت، شیعه بزرگترین مرد تاریخ است که با تنی چند نهضت‏‎ ‎‏عظیم عاشورا را بر پا نمود و سلسله اموی را برای ابد در گورستان تاریخ دفن‏‎ ‎‏فرمود به خواست خدای تعالی ملت عزیز و پیرو بر حق امام(ع) با خون‏‎ ‎‏خود سلسلۀ ابلیس پهلوی را در قبرستان تاریخ دفن می‌نماید و پرچم اسلام‏‎ ‎‏را در پهنه کشور، بلکه کشورها به اهتزار در می‌آورد».‏

‏امام خمینی در همین پیام ضمن درخواست ادامه اعتصابها و تظاهرات‏‎ ‎‏تا سرنگونی رژیم، از سربازان می‌خواهند که از سربازخانه‌ها فرار کنند. موج‏‎ ‎‏فرار سربازان آغاز و ضربه مهلک دیگری در حساسترین پایگاه حاکمیت‏‎ ‎‏رژیم فرود می‌آید. طغیان به گارد ویژه شاه نیز سرایت می‌کند و در روز‏‎ ‎‏عاشورا چندین نفر از افسران گارد پادگان لویزان با رگبار سربازان انقلابی‏‎ ‎‏معدوم می‌شوند. پیرو پیامهای امام خمینی در دو روز تاسوعا و عاشورا در‏‎ ‎‏تهران به دعوت آیت‌الله طالقانی و جامعه روحانیت مبارز تهران تظاهرات‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 52
‏عظیمی که خبرگزاریها جمعیت آن را 3 تا 4 میلیون نفر گزارش کردند،‏‎ ‎‏برگزار می‌شود. این تظاهرات در واقع رفراندوم غیررسمی مردم در حمایت از‏‎ ‎‏امام و مخالفت با شاه بود.‏

‏«ازهاری» به جز استفاده از تانک و مسلسل هیچگونه ابزار دیگری که‏‎ ‎‏نشانه حاکمیت دولت در کشور باشد، در اختیار ندارد و تقریباً تمام دوایر‏‎ ‎‏حساس دولتی و بخشهای صنعتی و تجاری و فرهنگی کشور در اعتصاب به‏‎ ‎‏سر می‌برند، تظاهرات و درگیری مأمورین با مردم شبانه‌روزی شده است.‏‎ ‎‏کارکنان بانک مرکزی لیستی را منتشر می‌کنند که به موجب آن ظرف تنها دو‏‎ ‎‏ماه شهریور و مهر 57 قریب 130 میلیارد ریال ارز توسط وابستگان رژیم از‏‎ ‎‏کشور خارج شده است. انتشار اینگونه خبرها سبب می‌شود تا مردم‏‎ ‎‏سپرده‌های خود را از بانکها بیرون بکشند و عملاً بنیه مالی رژیم نیز فلج‏‎ ‎‏می‌شود. دولت نظامی قبلاً اعلام کرده بود حقوق کارکنان اعتصابی را‏‎ ‎‏پرداخت نمی‌کند. به فرمان امام خمینی کمیته‌های حمایت از اعتصابیون‏‎ ‎‏تشکیل می‌شود. در تظاهرات خونین مشهد چند صدنفر شهید و مجروح‏‎ ‎‏می‌شوند. ملت، به عجز و لابه و توبه شاه در تلویزیون پاسخ منفی داده و‏‎ ‎‏شاه عاجزانه از سفیر انگلیس و آمریکا چاره‌جویی می‌طلبد. دولت نظامی‏‎ ‎‏نیز شکست خورده است. دوباره نام عناصری از ملی‌گراها به عنوان‏‎ ‎‏جانشینان احتمالی ازهاری بر سر زبانها می‌افتد. امام در مصاحبه‌های خود‏‎ ‎‏اعلام می‌کنند هر کس با شاه مذاکره کند و مسئولیت دولت شاه را بپذیرد به‏‎ ‎‏ملت خیانت کرده و با او مقابله خواهد شد. سرانجام پس از مذاکرات‏‎ ‎‏محرمانه سران سه کشور اروپایی (فرانسه، انگلیس و آلمان) با رئیس‏‎ ‎‏جمهور آمریکا در گوادالوپ، شاپور بختیار به عنوان آخرین امید غرب‏‎ ‎‏مطرح می‌شود. ژنرال هایزر به ایران می‌آید. تلاشهای پشت پرده اوج می‌گیرد‏‎ ‎‏و آمریکا در رؤیای تکرار کودتای 28 مرداد، یکی از وزرای دولت مصدق و‏‎ ‎‏عضو فعال جبهه ملی یعنی بختیار را در 13 دیماه 57 به صدارت می‌نشاند‏‎ ‎‏و 13 روز پس از آن شاه طبق برنامه قبلی از کشور فرار می‌کند. سخنگوی‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 53
‏کاخ سفید و وزارت خارجه انگلیس رسماً از نظامیان ایران درخواست‏‎ ‎‏می‌کنند، از بختیار حمایت کنند. ژنرال هایزر مسئولیت هماهنگی نیروهای‏‎ ‎‏نظامی در ایران را برعهده می‌گیرد. امام خمینی به اخطارهای دولت فرانسه‏‎ ‎‏که دوباره تشدید شده است، وقعی نمی‌نهند. پس از فرار شاه، شورای‏‎ ‎‏سلطنت که جز اسم و تشکیل یک جلسه خاصیتی بیشتر نداشت به ظاهر‏‎ ‎‏متصدی وظایف شاه می‌شود. اما موضعگیری امام سبب می‌شود پس از‏‎ ‎‏چندی این شورا نیز متلاشی و رئیس آن استعفا دهد.‏

‏امام خمینی پیامی ده ماده‌ای به مناسبت اربعین حسینی بر تشکیل‏‎ ‎‏شورای انقلاب در ایران تأکید می‌کنند. تظاهرات اربعین نیز گسترده‌تر از‏‎ ‎‏عاشورا برگزار می‌شود امام در پیامی اعلام می‌کنند: ‏

‏«شاه رفت و رژیم شاهنشاهی فرو ریخت. دزدان بیت‌المال سرمایه‌ها را‏‎ ‎‏خارج کردند و یکی پس از دیگری گریختند. ملت شجاع در اولین فرصت‏‎ ‎‏به حساب آنان خواهد رسید... اینجانب ان‌شاءالله تعالی بزودی به شما‏‎ ‎‏می‌پیوندم... به نمایندگان محمدرضا پهلوی که مجلس را غصباً اشغال‏‎ ‎‏کرده‌اند اخطار کنید که خانه ملت را خالی کنند... بار دیگر به اعضای‏‎ ‎‏شورای سلطنتی که شاخه‌ای است از ریشۀ غیرقانونی اخطار می‌شود که از‏‎ ‎‏شورا کناره‌گیری کنند».‏

‏گفتنی است که تشکیل شورای سلطنت مورد حمایت ملی‌گراها و‏‎ ‎‏لیبرالها و طرفداران سیاست گام به گام بود و بسیاری از آنان کوشیدند تا نظر‏‎ ‎‏امام را در این مورد تغییر دهند اما ژرف‌اندیشی و صلابت رأی امام فراتر از‏‎ ‎‏آن بود که تحت تأثیر چنین تحلیلها و القائاتی قرار گیرند. بالاخره قیام مردم‏‎ ‎‏به روزهای شکوهمند پیروزی نزدیک می‌شود. خبر بازگشت امام به میهن،‏‎ ‎‏قلب میلیونها زن و مرد را به وجد آورده است. جمعیت زیادی از شهرهای‏‎ ‎‏مختلف به تهران سرازیر می‌شوند تا در مراسم استقبال شرکت کنند. بختیار‏‎ ‎‏دستور بستن فرودگاهها را صادر می‌کند. امواج جمعیت در سراسر خیابان‏‎ ‎‏انقلاب تا میدان آزادی شعار می‌دهند که اگر ممانعت ادامه یابد دست به‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 54
‏اسلحه می‌برند. روحانیت انقلابی و مدرسین حوزه در مسجد دانشگاه تهران‏‎ ‎‏متحصن می‌شوند و جمعیتها و شخصیتهای مختلف به آنان می‌پیوندند.‏‎ ‎‏دولت ناگزیر تن به عقب‌نشینی می‌دهد و دستور بستن فرودگاهها لغو‏‎ ‎‏می‌شود.‏

‏و سرانجام هواپیمای حامل رهبر اصیلترین و عظیمترین انقلاب معاصر‏‎ ‎‏در حالیکه شرق و غرب به مخالفت با آن برخاسته بودند پس از یک دوره‏‎ ‎‏طولانی مبارزه، در ساعت 30 / 9 بامداد روز 12 بهمن 1357 در فرودگاه‏‎ ‎‏مهرآباد تهران بر زمین نشست و انتظار پانزده سالۀ ملت سپری شد و به‏‎ ‎‏اعتراف بسیاری از ناظران خارجی و خبرگزاریهای معتبر و به گواهی ملت‏‎ ‎‏ایران یکی از بی‌نظیرترین مراسم استقبال تاریخ به وقوع پیوست. امام پس از‏‎ ‎‏سخنان کوتاه در فرودگاه، عازم بهشت‌زهرا می‌شوند. اتومبیل حامل امام در‏‎ ‎‏امواج بیکران جمعیتی که از فرودگاه تا بهشت‌زهرا در تلاطم بود مسیر را با‏‎ ‎‏سلامت طی کرد، در بهشت‌زهرا پیشروی غیرممکن بود، بالاخره امام خمینی‏‎ ‎‏به وسیلۀ هلی‌کوپتر چند صد متر را تا جایگاهشان می‌پیمایند و پای در‏‎ ‎‏خاک گلگون بهشت‌زهرا می‌گذارند و آن سخنرانی کوبنده و تاریخی را که‏‎ ‎‏طنینش هیچگاه از خاطرۀ ملت ایران محو نمی‌شود، ایراد می‌کنند.‏

‏ده روز از ورود امام نگذشت که لحظات پیروزی فرا رسید. در این ده روز‏‎ ‎‏که دهه فجر انقلاب لقب گرفت سیل مشتاقان زیارت امام از سراسر کشور‏‎ ‎‏هر روز در مدرسۀ علوی و رفاه تهران (محل اقامت امام) با رهبر خویش‏‎ ‎‏بیعت می‌کردند. در این میان بیعت افسران و درجه‌داران نیروی هوایی در‏‎ ‎‏نوزدهم بهمن 57 چشمگیر و نشانه زوال قطعی نظام ستمشاهی بود.‏‎ ‎‏مستشاران نظامی و سیاسی آمریکا آخرین طرحهای توطئه و کشتار را تنظیم‏‎ ‎‏می‌کردند. در مرکز نیروی هوایی کانون اقتدار و حاکمیت گذشته‏‎ ‎‏آمریکائیان، نیروهای مؤمن به انقلاب قیام می‌کنند. عصر 21 بهمن 57‏‎ ‎‏حکومت نظامی کامل اعلام می‌شود. به اعتراف سران بازداشت شده رژیم و‏‎ ‎‏اسناد موجود تصمیم بر کشتار خونین و سرکوبی قیام در سطحی گسترده‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 55
‏گرفته می‌شود. تانکها و زره‌پوشها به حرکت درمی‌آیند. امام در یک تصمیم‏‎ ‎‏مهم و حساس آخرین تلاشهای آمریکا و دولت دست‌نشانده‌اش را ناکام‏‎ ‎‏می‌سازد. پیام امام بسرعت و با وسایل گوناگون به اطلاع مردم تهران می‌رسد: ‏

‏«اعلامیه امروز حکومت نظامی خدعه و خلاف شرع است و مردم به‏‎ ‎‏هیچ‌وجه به آن اعتنا نکنند».‏

‏در مدت اندکی با مشارکت وسیع زن و مرد، مراکز حساس و خیابانها و‏‎ ‎‏کوچه‌های تهران با دهها هزار کیسه شن و وسایل دیگر سنگربندی‏‎ ‎‏می‌شوند. درگیری آغاز و در کمتر از 24 ساعت پایگاههای رژیم یکی پس‏‎ ‎‏از دیگری سقوط می‌کنند و بالاخره «صدای انقلاب» (رادیو) پیروزی قیام 15‏‎ ‎‏خرداد امام و ملت؛ و سرنگونی طاغوت را به گوش جهانیان می‌رساند.‏

‏حوادث سنگین و بیشماری که از صبحدم 22 بهمن 57 تا 13 خرداد‏‎ ‎‏1368 با محوریت نقش خصمانه آمریکا و حمایت همه‌جانبه دول غربی و‏‎ ‎‏در بسیاری موارد حمایت شوروی و به کمک گروهها و احزاب متعدد چپ و‏‎ ‎‏راست در ایران و در مقابله با انقلاب اسلامی به وقوع پیوست آنقدر گسترده‏‎ ‎‏و متنوع‌اند که حتی بیان عنوان آنها نیز از محدوده این مقدمه خارج است.‏

‏صف‌بندی گروهکهای مسلح، درگیریهای گنبد و کردستان، غائله حزب‏‎ ‎‏خلق مسلمان، خیانتهای بنی‌صدر و لیبرالها، کشتار بیرحمانه شهید بهشتی‏‎ ‎‏و 72 تن از بهترین یاران امام، شهادت باهنر و رجایی و شهدای محراب،‏‎ ‎‏ترورهای منافقین، تحمیل طولانی‌ترین جنگ با حمایت کامل شرق و غرب‏‎ ‎‏به مدت 8 سال، بمباران شهرها و تأسیسات نفتی و اقتصادی، محاصره‏‎ ‎‏اقتصادی و تسلیحاتی و سیاسی ایران از سوی بسیاری از همپیمانان آمریکا‏‎ ‎‏و غرب، طرحهای کودتا و موج تبلیغات هماهنگ غرب علیه نظام نوپا‏‎ ‎‏نمونه‌هایی از این حوادث‌اند. ان‌شاءالله در شناسنامۀ سخنرانیهای امام در‏‎ ‎‏این مقطع اجمالی از اهم حوادث درج خواهد شد.‏

‏در اینجا به بیان این حقیقت بسنده می‌کنیم که بنا به شواهد مستند‏‎ ‎‏تاریخی و حوادثی که در گوشه و کنار جهان و در متن انقلابها و تحولات و‏‎ ‎


کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 56
‏اصلاحات جهان معاصر شاهد بوده و هستیم بسیاری از حوادثی که فراروی‏‎ ‎‏انقلاب اسلامی به وجود آمد به تنهایی می‌توانستند مسیر انقلاب را منحرف‏‎ ‎‏و آن را به شکست بکشانند، اما الطاف الهی و هوشمندی امام و وفاداری و‏‎ ‎‏آگاهی ملت بزرگ ایران تمام توطئه‌ها را خنثی کرد به گونه‌ای که ملت در‏‎ ‎‏سال 68 در حالی که با پیکر مطهر امام خویش پس از یاده سال تحمل‏‎ ‎‏سختیها و مشکلات، وداع می‌کرد که جمعیت چندین برابر بیشتر از لحظۀ‏‎ ‎‏ورود بود و عشق و پایداری مردم عمیقتر، تصمیمشان بر ادامۀ راه امام و‏‎ ‎‏انقلاب جدیتر و نظامشان علی‌رغم همه توطئه‌ها و حادثه‌ها پرثبات‌تر از هر‏‎ ‎‏زمان دیگر بود.‏

‏[مأخذ: مجموعه آثار یادگار امام- جلد دوم- ص 215-182]‏

‎ ‎

کتابدلیل آفتاب: خاطرات یادگار امامصفحه 57