جایگاه کرامت در فقه

جایگاه کرامت در فقه

با حضور: آیة الله سید محمد بجنوردی، حجة الاسلام و المسلمین سروش محلاتی، حجة الاسلام و المسلمین غرویان، دکتر قربان نیا و حجة الاسلام والمسلمین دکتر قاضی زاده.

‏موضوع میزگرد در جایگاه کرامت در فقه است. کرامت ذاتی انسان از وجوه مختلف قابل پژوهش و تحقیق است و آثاری را در حوزه های مختلف می تواند داشته باشد. یکی از ابعاد این مسئله بررسی ابعاد حقوقی و فقهی کرامت ذاتی است. همان طور که می دانید در دنیای امروز متفکرانی هستند که کرامت انسانی را به عنوان مبنای حقوق بشر مطرح می کنند و به دنبال آن هستند که مجموعه مباحث حقوق بشر را بر اساس کرامت انسان سامان دهند. حال در اندیشه دینی و بویژه در عرصة فقه می توان این بحث را پی گیری کرد که کرامت چه جایگاهی را در استنباط دارد. آیا کرامت می تواند به عنوان مبنایی در فهم روایات قرار گیرد، آیا کرامت به عنوان قاعدة فقهی قابل طرح است به طوری که گزاره های فقهی منافی با آن باطل اعلام گردد؟ آیا کرامت می تواند در حد یک معارض در برابر ادلة دیگر مطرح گردد و قواعد باب تعارض بین آنها بر قرار شود؟ از سوی دیگر کرامت مطرح در فقه کرامت مؤمن است؟ یا کرامت مسلمان است؟ یا کرامت موحد و متدین به یکی از ادیان ابراهیمی؟ یا کرامت به عنوان کرامت ذاتی انسان قابل طرح است. اینها همه سئوالاتی است که می توان در این بحث به آنها پرداخت و این میزگرد جهت پاسخ گویی به آنها تشکیل ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 439

شده است. از حضرت آیة الله بجنوردی درخواست می کنم که با توجه به طرح بحث مطالب خودشان در نوبت اول ارائه فرمایند.‏

آیة الله بجنوردی:‏ السلام علیکم جمیعاً و رحمة الله و برکاته،‏

‏السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابداً مابقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (ع).‏

‏مسئله کرامت انسانی که خداوند تبارک و تعالی می فرماید (‏و لقد کرمنا بنی آدم‏) این بیان ارادة تکوینی خداست؛ یعنی ذات باری تعالی از برای انسان بما هو انسان تکویناً کرامت قائل است و جای دیگر می فرماید: (‏بسم الله الرحمن الرحیم و التین و الزیتون و طور سینین و هذا البلد الامین لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم ثم رددناه اسفل سافلین الا الذین امنوا و عملوا الصالحات فلهم اجر غیر ممنون و ما یکذبک بعد بالدین الیس الله باحکم الحاکمین‏)، ذات باری تعالی برای انسان کرامت قائل است و این کرامت تکوینی مستلزم تشریفاتی است. من چند مقدمه عرض می کنم: مقدمه  اول این است که اساساً فقه اسلام و حقوق اسلام در بستر عدالت اجتماعی است؛ یعنی ما اعتقاد داریم (بخصوص اهل تشیع) به این که تمام احکام اسلام مطابق عدالت اجتماعی است و اگر حکمی، قانونی بر خلاف عدالت اجتماعی باشد به جرأت می گوییم این قانون اسلام نیست، نکته اش این است که ما قائل به حسن و قبح عقلی هستیم، اعتقادمان این است که افعال انسان ها دارای ارزش های ذاتی است. یکی از اصول دین ما عدل است. مسلّم است که هیچ موحدی پیدا نمی شود که بگوید العیاذ بالله خدا ظلم است پس چرا به آنها عدلیه نمی گویند و به ما عدلیه می گویند، جهتش این است که ما معتقدیم خداوند تبارک و تعالی بر اساس ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 440

‏مصالح و مفاسد آنچیزی را که کل عقلا و فرهیختگان عالم نیکو می پندارند در شریعت به عنوان «واجب» می گوید و آنچیز هایی که در کل فرهیختگان عالم ناپسند می پندارد حرام می شمارد. بنابراین، عدالت هم عبارت است از «وضع الشی فی محله» قرار دادن هر چیز در جای خود، چیزی را شارع مقدس واجب می کند که نیکو پنداشته می شود و نیکو است و چیزی را حرام می کند که ناپسند است بر خلاف اشاره که آنها می گویند «الحسن ما أمر به الشارع و القبیح ما نهی عند الشارع» تا اینجا درست، لکن چیزی را بعد اضافه می کند که از نظر ما نادرست است « رب حسن ینهی عنه الشارع فیصر قبیحاً و رب قبیح یأمر به الشارع فیصیر حسناً» ولی ما می گوییم معقول نیست این سخن العیاذ بالله اسناد ظلم به باری تعالی است که کار پسندیده و شایسته را حرام نموده و کار ناشایست و زشت را واجب و روا بشمار آورد و لهذا متکلمین ما می گویند «الاحکام الشرعیه الطاف فی الاحکام العطیة‏» ‏یعنی تمام احکام شرع از باب قاعده لطف است و فطرت و عقل سلیم انسانی نیز به آن حکم می کند، لکن از باب قاعده لطف؛ ارسال رسل و انزال کتب شده و همان مطلبی که عقل سلیم می گوید، انبیاء الله هم ما را به همان راهنمائی می کنند، مقدمه دوم این است که سیستم حقوقی در اسلام این است که تشریع تابع تکوین است؛ یعنی ما اعتقادمان این است که شرع مقدس حکم گزاف ندارد آن چیزی را که در تکوین مصلحت دارد، واجب می کند و آن چیزی را که مفسده دارد حرام می نماید. بنابراین ما این سیستم را در اسلام می پذیریم که تشریع همیشه تابع تکوین است. یک مسئله دیگر که باید بپذیریم این است که زیر بنای احکام اسلام علاوه بر عدالت اجتماعی اخلاق هم هست. پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) می فرماید: «انی بعثت الاتمم مکارم الاخلاق» هدف بعثتشان را این می دانند که مکارم اخلاق را در جامعه به تمامیت و ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 441

‏کمال برسانند، اینجاست که ما احساس می کنیم اخلاق در اسلام، یک چیز اساسی است، بنابراین ما می توانیم بگوییم که زیربنای احکام اسلام هم عدالت اجتماعی است و هم اخلاق. و امام راحل (قدس الله نفسه الزکیه) به عنوان یک قاعده پذیرفته بودند که اینها زیربنای احکام اسلام است؛ یعنی ما باید همیشه و همه جا در نظر داشته باشیم که هر استنباطی که مجتهد می کند باید در مقام افتاء ملاحظه کند آیا این فتوا مطابق عدالت اجتماعی است یا بر خلاف عدالت اجتماعی است، اگر یک فتوایی بر خلاف عدالت اجتماعی باشد پذیرفتن آن مشکل است، چرا چون ما آمدیم مسئله عدالت اجتماعی را زیر بنای احکام اسلام گرفتیم و لذا به عنوان یک قاعده پذیرفته شده و ایشان هم به این معنا اعتقاد کامل داشته. یک مسئله دیگری ماند که می خواهم در این جمع علمی طرح کنم، وقتی پذیرفتیم که (‏ و لقد کرمنا بنی آدم‏) و این که ذات باری تعالی برای انسان بما هو انسان قائل به کرامت است با حذف جنسیّت با حذف دین با مذهب با حذف قومیت و ملّیت با حذف رنگ با حذف همه تعّینات و خصوصیات انسان بما هو انسان به طور تکوینی کرامت دارد، پس اگر فقیهی خواست برداشت بکند وقتی به روایاتی رسیده که تعارض دارد، در مقام تعارض به مرجحات باب تعارض توجه می کند اولش این است که موافق کتاب را ملاک قرار دهد، بنابراین این نکته: ما باید در نظر داشته باشیم که آن روایتی مطابق است با کرامت انسان باید مورد توجه و قبول قرار گیرد و آن روایتی که با این کرامت سازگار نیست، مردود باشد چون موافقت با کتاب، پیوسته از مرجحات باب تعارض است. دربارة حقوق یکی از افتخارات اسلام این است که اسلام عامل احیای حقوق زن بود؛ در جامعه ای که اصلاً زن را به عنوان انسان قبول نداشت و صریح قرآن است که دختر را زنده به گور می کردند اسلام هم که ما پذیرفتیم، بزرگترین انقلاب فرهنگی است. و ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 442

دین اسلام، در همه شؤون عادات ناپسند را، فرهنگهای ناپسند را منسوخ کرد و یک فرهنگ متعالی را جایگزین آن نمود. از چیز های مهم، همین مسئله احیای حقوق زن بود؛ اسلام آمد زن را در کنار مرد قرار داد (‏... خلقکم من نفس واحده...‏) می گوید که شما اعم از زن و مرد از یک سرشت خلق شده اید. هم مرد انسان است نفس ناطقه دارد و هم زن انسان و نفس ناطقه دارد و هر دو اینها از یک سرشت هستند، از یک نوع هستند هیچگونه تفاضلی بین این دو نیست. اسلام ملاک برتری در چیزی می داند که از عوارض نفس است (‏ان اکرمکم عند الله اتقاکم‏) می خواهد مرد باشد،  می خواهد زن باشد. «تقوا» و «اتقی» این یکی از ملاکهای فضیلت برای انسان است. (‏هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون‎ ‎‏)علم، نه علم بمعنای حجاب اکبر، علم خدا شناسی و رسیدن به حقایق، می خواهد زن باشد، می خواهد مرد باشد، این هم یکی از فضائل است، (‏فضل الله المجاهدین علی القاعدین‏) جهاد اکبر را می دانید این جهاد با دشمن، جهاد اصغر است، جهاد اکبر چیست؟ مبارزه با نفس، می  خواهد زن باشد، می خواهد مرد باشد، اساس فضیلت ببینید در اسلام بر جنسیّت قرار نداده است بلکه ملاک فضیلت را بر چیزهایی که موجب کمال نفس و استکمال باشد قرار داده است، هر چیزی که موجب استکمال، باشد این فضیلت است. بنابراین ما می بینیم در مقام فضیلت، در مقام عالم خلقت، اسلام هیچگونه تمایزی بین زن و مرد قائل نیست. البته برخی چیزها لازمه وجودی جسم است، به اصطلاح امروزی بعد فیزیولوژی؛ یعنی یکی خصوصیاتی در بدن موجود است که این خصوصیات یک طرف را مرد قرار می دهد و آن طرف دیگر را زن، بر اساس این خصوصیاتِ جسمانی قوانین و احکام خاصی برای هر یک از دو جنس آمده و الا در مقام انسانیت و هویت ذاتی شأن هیچگونه تفاوتی در بین نیست. ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 443

بنابراین ما امروز این مطلبی را که حضرت امام (رحمة الله علیه) فرمود که عنصر زمان و مکان در اجتهاد دخالت دارد این را ما کوچک نگیریم،  این یک واقعیت است، ما وقتی که می پذیریم، دین اسلام از حیث جغرافیایی محدود به هیچ نقطه ای نیست، ان شاء الله حضرت مهدی موعود تشریف بیاوند، اعتقاد ما این است که کل جهان ان شاء الله گرایش به اسلام پیدا می کند، از حیث زمان، محدود به هیچ زمانی نیست، تا قیام قیامت این دین هست و خاتم ادیان است و این واقعیت باید باشد، دینی که به این گستردگی است و از حیث زمان و مکان محدودیت ندارد آیا عنصر زمان و مکان نباید در اجتهاد نقش داشته باشد؟ حتماً باید چنین باشد چون زمان و مکان خیلی وقتها موضوعات را عوض می کند، موجب تبدّل موضوع می شود خود وقتی که موجب تبدل موضوع شد؛ این یک واقعیتی است که حکم هم به تبدل موضوع عوض می  شود، ولی معنایش این نیست که ما حکم خدا را عوض کردیم، «حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه». اما هم که فرمود عنصر زمان و مکان دخالت در اجتهاد دارد به اعتبار همان تبدل موضوع است. مثل مسئله شطرنج که ایشان در نجف قائل به حلیّت نبودند ولی بعداً که تشریف آوردند دیدند شطرنج امروز یک مسئله ای است که در خیلی جاها به عنوان ورزش فکری بدون برد و باخت مطرح است و بازی را نمی توانید از آنها بگیرید و هر چیزی که دو جنبه داشت دیگر نمی توانیم بگوییم حرام است می گوییم استفاده حرام از آن نکنید و لذا ایشان جرأت دادن این فتوا را داشت؛ این خودش تقواست، یکی از ممیزات تقوا این است که وقتی انسان به یک جایی رسید ملاحضات نکند حکم خدا را بیان بکند، مثلاً محقق (یا ما همه می گوییم مقدس اردبیلی) شیخ اعظم می گوید محقق اردبیلی با آن تقوا جایی که به نظرش می رسید فتوا می داد. یکی از اساتید و مراجع بسیار بزرگ ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 444

نجف در بحث کتاب طهارت همة روایات را خواند که کتابی نجس نیست یعنی این که اهل کتاب نجس نیست من یادم می آید خدمتشان گفتم پس دیگر فتوایتان را عوض می کنید؟ گفت نه حساب درس جداست، نباید اینطور باشد، واقعاً یک فقه، یک فقه به تمام معنا باید به هر چیزی که نظرش به آن منتهی شد، داریم می گوییم حکم خداوند این است؛ خوب وقتی نظر من رسید به این که حکم خدا این است باید بگوییم و نمی شود بر خلاف آن بگویم.‏

دکتر قاضی زاده‏: از مطالبی که حضرت آیة الله بجنوردی فرمودند تشکر می کنیم.‏

‏خلاصه مطلبی که فرمودند این بود که احکام اسلام هم بر اساس عدالت است و هم بر اساس اخلاق. بنابراین حکمی که با یکی از این دو پایه در تضاد باشد، منتفی بشمار می آید.‏

‏قبل از این که جناب حجة الاسلام و المسلمین سروش مطالبشان را بفرمایند بنده عرض می کنم همان طور که می دانید در فقه با توجه به قاعده لا ضرر و لا حرج از احکام ضروری و حرجی رفع ید می شود، سؤال این است که اگر یک حکمی ظلمی بود یا این که حکمی وهنی بود (وهن در مقابل کرامت) آیا می شود بر اساس قاعده عدالت یا قاعده کرامت از حکم ظلمی یا وهنی رفع ید کرد؟ خوب است جناب آقای سروش ضمن بیان مطالب خودشان این سؤال را هم پاسخ بدهند. ‏

حجة الاسلام والمسلمین سروش محلاتی: ‏در باب کرامت انسان و ارتباط مسئله با فقه، معمولاً دو نظر مطرح می شود، نظر اوّل، این است که، کرامت انسان به معنای کرامت انسان بما هو انسان است و هیچ عنصر دیگری در کرامت انسان دخالت ندارد، و همان گونه که رنگ انسان و ملّیت انسان در کرامت انسان تأثیری ندارد، عقیده و ایمان انسان هم در کرامت بشر دخالتی ندارد، انسان منهای ایمان از نظر کرامت، همان کرامتی را دارد که انسان به علاوه ایمان، دارد. دیدگاه دوّم، این است ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 445

‏که کرامت برای انسان هست، امّا کرامت انسان مؤمن است و قهراً مقید است، جهت کرامت انسان این است که انسان خلیفة الله است و کسی که به مقتضای خلافت الهی پای بند نباشد در واقع از کرامت برخوردار نیست. در برابر این دو دیدگاه، آن چه به نظر بنده می رسد این است که: کرامت یک موضوع ذو وجوه است و معیارهای متعددی دارد و به شکل مطلق نیست؛ پس نه همه آن معیار ها را در هر انسانی می توان اثبات کرد و نه به شکل مطلق می شود همه آنها را نفی کرد. مقصود این است که بخشی از این کرامتها، کرامتهای ذاتی است و بخشی از این کرامتها، کرامتهای اکتسابی است. امّا کرامتهای ذاتی، کرامتهایی که به اقتضای انسان بودن انسان است، و برای هر انسانی وجود دارد که در اینجا جنسیت و ملیّت و عقیده و ایمان، تأثیر گذار نیست و تفاوتی از نظر احکام حتی به لحاظ احکام فقهی هم به وجود نمی آید، اسلام هم این را پذیرفته، این نوع کرامت ها ریشه در خود انسان دارد، آن ویژگی ها که در خود انسان است منشأ این نوع کرامت می شود، اوّلین معیار برای کرامت ذاتی، عبارت است از عقل، معیار دیگر عبارتست از آزادی اراده، معیار سوم عبارتست از عواطف احساسات انسانی، ما در عوض این که مسئله کرامت را در موارد و مثالهای متشابه جست و جو بکنیم (که کار سختی هم هست) بهتر است که بحث کرامت را از قدر متقین ها  شروع کنیم و بعد به پیش برویم ببینیم که چه مقدار می شود توسعه پیدا کند. آیا همین که انسان، از نیروی عقل بهره مند است و خداوند این امتیاز را به ما داده، در مقایسه با بقیه موجودات، که عاقل هستیم و این فصل مقوم انسان است، این عقل داشتن خودش منشأ کرامت است یا نه؟ و اگر هست، چه اقتضائاتی برای عاقل بودن انسان هست؟ یعنی عقل به عنوان مبدأ کرامت، چه اقتضائاتی دارد؟ بخشی از احکامی که در اینجا می شود مطرح کرد و از اسلام هم استفاده می شود، مربوط می شود به اقتضائات کرامت عقل انسان. مثلاً آیا انسان حق دارد فکر بکند یا نه؟ و ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 446

بعد از این که فکر کرد و تحقیق کرد و به نتیجه رسید، به آن نتیجه ملتزم بشود یا نه؟ آزادی های فکری، آزادی برای سؤال و برای پژوهش و امنیتی که باید برای کسی که می خواهد کار فکری و عقلی انجام بدهد، اینها کرامتهایی است که قبل از ایمان مطرح است، یعنی انسان «بما هو انسان» از این کرامت برخوردار است. اگر انسان عقل دارد و عقل منشأ برای ارزش انسان است باید ما این را بپذیریم که شرع مقدس هم به این لوازم، ملتزم شده. مرحوم میرزای قمی در قوانین وقتی که بحث می کند که آیا تحقیق درباره اصول دین لازم است یا لازم نیست؛ این شبهه را از زبان عدّه ای مطرح می کند که اگر راه تحقیق و پژوهش را باز بگذاریم؛ بالاخره ممکن است که عقاید افراد آسیب ببیند و همه نتوانند جان سالم و عقیده و ایمان سالم در برابر شبهات و اعتراضات به در ببرند؛ پس بهتر است که ما خیلی زمینه را برای پرسش و پاسخ و تحقیق باز نگذاریم، چون عدّه ای گرفتار خواهند شد. ایشان آن جا انتقاد و اعتراض می کند که این فکر، اصلاً فکر بسیار خطرناکی است، چون در نهایت ما باید مسائل اعتقادی خودمان را هم مبنایش را بر تقلید بگذاریم. چون ممکن است یک سؤالی پیدا شود که ما در تحقیق، به پاسخش نرسیم و انحرافی برایمان پیش بیاید!!! سؤال این است که کرامت انسان، اقتضا می کند که ما این فرصت را در اختیار افراد قرار بدهیم یا نه؟ علامه حلّی در تحریر این مسئله را مطرح می کند که اهل «بغی» اگر اجازه بخواهند که به ما مهلت بدهید که ما مسئله را بررسی بکنیم، فکر بکنیم، تأمل بکنیم، با این که آنها اهل «بغی» هستند و قطعاً باید با آنها جنگید. علّامه در تحریر فتوا می دهند که اگر این فرصت را می خواهند، باید این فرصت را به آنها داد، با این که دشمن هستند، با این که مهدورالدم هستند.‏

‏خوب در این قسمت ما با سؤالات و شبهاتی مواجه می شویم. مثلاً نسبت به مرتد فطری چی؟ این که فرصتی برای فکر و مطالعه و حتی توبه برای مرتد فطری ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 447

(در برابر مرتد ملی) قرار داده نمی شود، آیا با کرامت ذاتی سازگار است یا نه؟‏

‏در بعضی از کتاب ها خواندم که وقتی حزب الدعوه در عراق تشکیل شده بود، مرحوم شهید صدر یک متن آموزشی و یک بیانیّه ای را آماده کرده بودند و این بیانیه را برده بودند برای آیة الله خویی و گفته بودند: شما این را بخوانید و ببینید چه طور است؟ ایشان مطالعه کرده بودند و چند جای بیانیه  را اشکال کرده بودند. از جمله نکاتی که مرحوم آقای خویی اشکال کرده بودند، این بوده که شهید صدر در آن بیانیه آورده بودند، ما برای مرتدّ فطری مهلتی را باید قرار بدهیم که اگر شبهه ای دارد، به رفع شبهات او بپردازیم. ایشان اشکالش این بود که این حرف بر خلاف حکمی است که در فقه مطرح می شود. شهید صدر به مرحوم آقای خویی فرموده بودند که به هر حال در عراق افراد زیادی هستند که تحت تأثیر افکار الحادی مارکسیست ها قرار گرفته اند، شما نظرتان چی هست؟ اگر دولت اسلامی، درست کردیم، طبق فتوای فقها، همه اینها را بایدحد ارتداد را براشون به اجرا بگذاریم و این فرصت تحقیق و بحث و مطالعه و اینها را باید از آنها گرفت؟ و بعد نقل کرده اند که در این بحث طولانی که بین این دو نفر ادامه داشته، مرحوم آقای خویی از فتوای خودش و از نظر خودش عدول کرده بوده و پذیرفته بوده که نه، برای مرتد فطری هم ما این فرصت را باید بپذیریم. علی ایّ حال برخی از زوایای این مسئله به بعضی از احکام فقهی که ارتباط برقرار می کند، اینها جای مطالعه و بررسی را دارد.‏

و امّا قسمت دوّم‏: به هر حال انسان از آزادی اراده هم برخوردار است و این کرامتی است برای انسان که از اراده برخوردار است. از نظر فقهی این بحث باید مطرح بشود که آیا وجود اراده در انسان را می توان پذیرفت تا ما بر این اساس احکامی را در فقه داشته باشیم که اراده انسان را به طور کلی نادیده نگیریم و انسان را ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 448

‏در مقام پذیرفتن یک عقیده، ایمان و یا در مقام انجام یک عمل، مُلجأ یا مضطر نکنیم یا نه؟ این هم بحثی است که قابل تأمل است (‏أفأنت تکره الناسَ حتی یَکونوا مؤمنین‏) از این گونه آیات، بسیاری از بزرگان استفاده کرده اند که اساساً در حوزة ایمان نباید، الجاء و اکراه پدید بیاید. حتی مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان از آیه (‏من شاء فَلیؤمن و مَن شاء فلیَکفر...‏) استفاده کرده اند که این مسئله اراده، اراده فلسفی نیست. بلکه بحث در این است که از نظر اجتماعی و حقوقی هم نمی توان انسان ها را ملزم کرد که ایمان بیاورند، یعنی تحمیل در این حوزه نباید وارد بشود. در مرحله عمل هم باز این مسئله هست ما اینجا با مسئله امر به معروف و نهی از منکر در مرحله سوّم خودش بر خورد می کنیم، مرحله ای که اقدام عملی هست. ولی شبهه ای که مرحوم شیخ انصاری در مکاسب محرّمه مطرح کردند و به نظرم مورد توجه و اعتنای حضرت امام رضوان الله تعالی هم قرار گرفته، این است که اگر ما با تحمیل زور، زمینه های انجام منکر را به طور کلی گرفتیم که هیچ کس نتواند در جامعه منکری را انجام بدهد، این با فلسفه اختیار و آزادی که از مقومات تکلیف است منافات دارد؛ اگر اساس آزادی انسان از بین برود، تکلیف اصلا معنی ندارد، و بعد ثواب و عقاب از بین می رود. و اصلاً فلسفه نبوت و بعثت و شریعت زیر سؤال می رود، اینها چطور می تواند سازگار باشد؟ شیخ انصاری در مکاسب محرّمه، نمی پذیرد، می گوید ما نمی توانیم جامعه ای درست کنیم که همه راه های فساد و منکر را به طور کلی مسدود کنیم و این جامعه، یک جامعه اسلامی نیست، جامعه ای که افراد ملجأ باشند به این که بدون اراده و انتخاب خودشان کار انجام بدهند. اقتضای سوّمی که مسئله کرامت برای انسان دارد و مسئله ایمان هم دخالت پیدا نمی کند، مسئله احساسات و عواطف است. به هر حال یک کسی که ایمان ندارد؛ ولی در عین ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 449

حال احساسات و عواطف انسانی دارد چه حکمی بر این احساسات و عواطف می توان مترتب کرد؟ در کتاب جهاد روایتی است که وقتی اسیری را می گیرید، باید به او غذا بدهید، باید اجازه بدهید استراحت بکند «اطعام الأسیر و الأحسان الیه حقٌ واجب» حتی حضرت فرمودند و لو بناست که یک ساعت دیگر کشته هم بشود، ولی الان پیش از آن باید از این حقوق برخوردار باشد. مرحوم صاحب جواهر رضوان الله تعالی می گوید: این روایات را باید حمل بر استحباب کرد، یعنی پیش از این که موقع قتلش هم فرا برسد، هر بلایی هم که سرش بیاوری، مانعی ندارد. امّا برخی از بزرگان، مانند مرحوم آیة الله احمدی میانجی به صاحب جواهر می گوید، این روایات، لسانش، لسان وجوب است، پس برای چه از ظهور این ادله دست بر می دارید و می گویید: چون این اسیر بناست کشته بشود، حالا هر بلائی سرش آوردید، مانعی ندارد، در مسئله احساسات و عواطف نسبت به افرادی که به طور کلّی از ایمان بهره ای هم نبرده اند و دشمن ما هم هستند باز هم نباید در حق آنان بی رحمی نشان داد. در تاریخ می خوانیم که وقتی در درگیری بین مسلمانان و یهودیها عده ای از یهودیها کشته شدند و عده ای اسیر شدند، بلال یکی از بازماندگان کشته شدگان که زنی بود به نام سفیه را آوردند کنار جنازه عزیزان خودش، آن زن هم با دیدن آن جنازه ها خیلی به سر و سینه  خودش زد و خاک به صورت خودش می ریخت و خیلی متأثر شد، پیامبر اکرم (ص) وقتی مطلح شدند به بلال فرمودند (انزعت منک الرحمه یا بلال) بلال بی رحمی چقدر؟ مگر تو عاطفه نداری؟ عاطفه نسبت به کی؟ نسبت به یک زن یهودیه که در جنگ اسیر شده؟!‏

‏و لذا در مسئله در احساسات و عواطف ما حق نداریم حتی نسبت به کفار هم قساوت بخرج بدهیم. بی جهت نیست که اسلام حتی مُثله کردن دشمن را هم که ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 450

کشته شده اجازه نمی دهد.‏

دکتر قربان نیا‏: از سخنان جناب آقای سروش محلاتی؛ استفاده کردیم و از ایشان متشکریم، از جناب آقای غرویان خواهش می کنم در عرض ده دقیقه یا یک ربع که وقت دارند بحثشان را بفرمایند. از آقای غرویان می خواهم که به صورت شفاف و صریح درباره نگاه فقه به کرامت انسان توضیح دهند. و بفرمایند اگر نگاه فقیهان به انسان نگاه همراه با کرامت است (که علی القاعده هست) این نگاه، با ‏‏پاره ای از آموزه هایی که ظاهراً گفته می شود با اعتقاد و باور به کرامت منافات دارد، چگونه قابل جمع است؟ و بیان کنند که کرامت انسانی چقدر در فقه اسلامی ظهور دارد؟‏

آقای غرویان: ‏از محضر اساتید محترم، استفاده کردیم برای این که جناب آقای دکتر فرمودند هر چه مصداقی بحث شود برای جلسه مفید تر است. من مستقیماً وارد یک بحث مصداقی می شوم، دو، سه روز پیش یک خبر نگار، خانمی از آمریکا آمده بود به قم و مصاحبه هایی را هم انجام می داد، یک چند تا سؤال هم از بنده پرسید. پرسید که چرا علما با ورود خانم ها به ورزشگاه مخالفت کرده اند. خوب این یک مصداق است. بعد من گفتم که با کرامت زنان سازگار نبود که بروند در یک محیط هایی که ممکن است درگیری هایی بشود، زد و خوردهایی بشود، جالبش اینجا بود، گفت: ولو این که خود خانم ها بخواهند، یعنی خودشان دوست داشته باشند که بروند ورزشگاه، ورزش را تماشا بکنند. من اینجا گفتم که خانم های ما نمی خواهند، بعد یک خنده ای کرد و دیگر ادامه سؤال را نداد. از نظر تحلیلی، اینجا یک سؤالی در ذهن انسان ایجاد می شود که ما گفتیم که ورود به این محیط ها با کرامت نمی سازد، ولی آن خانم خبرنگار گویا یک مصداق دیگری از کرامت زن در ذهنش بود، گفت: ارادة خودش است، یعنی خودش می خواهد، یعنی آزاد گذاشتن ارادة خانم ها، این مصداق کرامت است، این را کرامت زن می داند، و ارزش گذاری به زن می داند، ما ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 451

می گوییم که نرفتن به این محیط، و نبودن در یک محیط پُر چالش، این مصداق کرامت است، من همین را به عنوان مدخلِ چند بحث که یادداشت کرده ام. قرار می دهم اجازه بفرمائید، دو سه تا مثال عینی دیگر را هم بزنم: تحصیل زنان، از یک حیث، مصداق کرامت است، همان طور که اساتید محترم فرمودند که خود علم و تحصیل علم مبنای کرامت است. تحصیل علم برای خانم ها یک نوع ارزش است اما وقتی تحصیل علم همراه بشود با اختلاط در دانشگاه ها و محیط های علمی، ما می گوییم که این ضد کرامت می شود، یک تعارضی پیش می آید، بین دو مصداق متضاد و متناقض با هم، متعارض با هم، کنار هم بودن زن و مرد، این ضد کرامت است، ولی تحصیل زنان این مصداق کرامت است. حالا این جا چه باید کرد، مرجّح کدام است؟ من فکر می کنم اختلاف بین علما همیشه در همین گونه موارد است، والّا در کلیت قضیه، همه موافقند، الان کرامت مبناست، امّا کرامت یک کلی است و تا مصداقش تعیین نشود، چیزی حل نمی شود، و ما به نتیجه ای نمی رسیم، مثال دیگر اشتغال است اشتغال زنان، اینها مسائل مبتلا به جامعه ماست. آیا زنان شغل داشته باشند یا شغل نداشته باشند، خوب یک عده ای می گویند که اشتغال برای زنان مصداق کرامت زن است، زن می خواهد فعال باشد، کار بکند، پول در آورد در آمد داشته باشد. این مصداق نشاط، فعالیت، تولید و امثال اینهاست، خوب مصداق کرامت است، یک عده ای دیگر می گویند، نه، این توهین به زن است، که زن برود کار کند، زحمت بکشد، کارمند بشود، شاغل شود، این ضد کرامت است، من فکر می کنم که مشکل اصلی بین علما، بزرگان، صاحب نظران همه بر می گردد به همین تعیین مصداق، والا بحث کلی اش که روشن است، حالا با این مثالها من می خواستم مقداری حساسیت بحث را زیادتر کنم، چند نکته به ذهنم می رسد که مناسب جلسه است، من اینها را به شکل سؤال مطرح می کنم، یعنی واقعاً برای خودم سؤال است. حالا ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 452

بزرگان، صاحب نظران، باید روی آن تأمل بفرمایند و ما استفاده کنیم، آیا مصداق کرامت، در شرایط متغیر زمان و مکان فرق می کند یا خیر؟ یعنی یک موضوعی مثل همین اشتغال، می توانیم بگوئیم که در یک عصر و زمانی این ضد کرامت است و در یک عصر و زمان دیگر اشتغال می شود عین کرامت، آیا مصداق کرامت در شرایط متغییر زمان و مکان فرق می کند یا خیر؟‏

‏سؤال دیگر تأثیر مناسبات انسان با محیط و با دیگران است. در تأثیر گزاری در احکام و حقوق مربوط به زن یا مرد، فرق نمی کند، مناسباتی که انسان مثلاً با دیگران دارد، مناسباتی که انسان با محیط دارد، مناسبات انسان با دریا، با آسمان، با اشیاء و محیط جغرافیایی و حیوانات و هم چنین، مناسبات انسان، روابط انسان با دیگر افراد و اصناف جامعه، آیا اینها می توانند در تغییر مصادیق احکام و حقوق، وقتی که انسان تأثیر گذار باشد مناسبات عوض بشود، باعث بشود یک حکمی که تعیین کننده کرامت انسان بود، حالا چون مناسباتش عوض شده، این مناسبات و روابط آن حکم را و آن فتوا را تغییر بدهد. ‏

‏البته جنسیت نه؛ جنس آن شخص که موضوع آن حکم است عوض نشده، امّا مناسباتش تغییر کرده، آیا این عوض شدن مناسبات، تأثیرگذار در حقوق آن انسان، در کرامت آن انسان هست یا نه؟ حضرت آیة الله بجنوردی فرمودند که تبدّل موضوع صورت می گیرد،. این تبدل موضوع باید خیلی دقیق توضیح داده بشود؟ بعضی ها فکر می کنند تبدل موضوع یعنی تبدل جنسی، یعنی زن، مرد می شود.‏

نقش تبدل موضوع در این رابطه چیست؟

‏مرد، زن می شود، این است تبدل موضوع؟ یا نه قبول موضوع، ممکن است از طریق تغییر مناسبات زن، مناسبات مرد با اطراف خودش صورت بگیرد. اینها تبدل موضوع است، یعنی مکانیزم تبدل یک موضوع چی هست؟ درباب شطرنج فرمودند: امام در نجف می فرمودند که حکم شطرنج خورده به ذات و ماهیت شطرنج، آن وقت ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 453

چی باعث شد که نظر امام، تغییر کرد؟ ماهیت شطرنج عوض شد یا نه، عنوان شطرنج عوض شد؟ از قمار در آمد، شد بازی فکری یا ورزش. این تبدل را کی ایجاد کرده، یعنی اعضای علّت تامّه این تبدّل موضوع از قِبَل چه عناصری پدید آمد؟ اینها همه مناسبات است. شرایط، بیرون از ماهیت خود موضوع هست. من چند واژه کلیدی را در سخنان اساتید محترم یادداشت کردم، یکی واژه «کرامت»، کرامت موضوع نشست است. «عدالت». «مصلحت»، «عقل سلیم»، چند بار بزرگواران «عقل سلیم» را به کار بردند. «اخلاق» «عاطفه»، گفتند «عاطفه» هم مبنای احکامی است. کرامت می تواند زیر بنا باشد، مبنای فقه باشد حتی «کرامت» مرجّح است، در تعارض از مرجّحات است. می دانید باز من عرضم را تکرار کنم، من هم با تمام اینها موافقم، فقط می خواهم این را عرض بکنم که اینها چیزی را حل نمی کند، همه با مصلحت موافقند، همه با کرامت موافقند، همه با عدالت موافقند، ما چه معیاری برای تعیین مصداق داریم؟ یک کاری را، یک حکمی را، یک ماده قانونی را من می گویم کرامت است شما می گویید کرامت نیست، دعوا از اینجا شروع می شود، اختلاف از اینجاست. ما باید یک مرجحاتی یک ملاک های عینی تری بدهیم وإلّا بگوییم کرامت مبنای فقه است، بله همه قبول دارند پس ما باید خیلی ریز تر، مصداقی تر بحث را پیش ببریم، از سخنان آقای بجنوردی سؤالی برایم پیش آمد که چرا ایشان روی عدالت اجتماعی خیلی تأکید دارند، آیا خود این وصف این عدالت اجتماعی، مفهوم دارد، یعنی ما عدالت فردی هم داریم؟ خوب، جوابش یا آری است و یا نه.‏

‏اگر عدالت فردی نداریم، پس چرا شما می گویید عدالت اجتماعی، اگر این عدالت اجتماعی مفهوم دارد که عدالت فردی هم داریم. آن وقت یک سؤالی مطرح می شود و آن این که حال اگر در یک ماده قانونی، در یک حکمی، بین عدالت اجتماعی و عدالت فردی تعارض احساس کردیم، یعنی اگر گفتیم این حکم را اجرا کنیم، عدالت فردی رعایت می شودع ولی عدالت اجتماعی مخدوش می شود و یا ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 454

بالعکس، گفتیم اگر این حکم را اجرا کنیم، عدالت اجتماعی تأمین می شود ولی عدالت فردی نه، این جا چه باید کرد؟ یعنی باز برمی گردیم به مصداق. هنگام تعارض عدالت اجتماعی با عدالت فردی مرجّح چیست؟ و کدام یک را بر دیگری باید ترجیح بدهیم. همه اینها به یک مبانی مقدماتی بر می گردد و آن این که ما اصلاً طرز تفکرمان، دستگاه ادراکی مان، دستگاه فاهمه مان از شریعت، اصالت الجمعی است یا اصالت الفردی است، ما چه جوری فکر می کنیم، می خواهم بگویم پیش از طرح این مباحث یک مبانی کلان تر و بزرگ تر می باید مورد بحث قرار بگیرد که در نگاه اسلام به عالم و آدم، عدالت جمعی و اجتماعی بیشتر ملحوظ شده است یا عدالت فردی، من بحث را تا این قسمت جمع بندی کنم و به پایان برسانم، جناب آقای قاضی زاده تعبیری داشتند، به نظر می آید که آن تعبیر باید اصلاح بشود، فرمودند، «حکم ظلمی» «حکم وهنی» و امثال اینها، من معتقدم که ما حکم ظلمی نداریم، حکم، وقتی گفته می شود، حکم شرع و حکم خدا، اینها هیچ کدامشان، حکم ظلمی نیست. فتوا ممکن است. فتوای مفتی، بله، این صفت را ممکن است به آن بدهیم، بگوییم فتوا ظلمی است، امّا حکم را نمی شود حکم ظلمی بدانیم، چون از خداوند، این احکام صادر شده، فرمایش ایشان هم این نبود که حکم خدا نعوذ بالله، مثلاً ظلمی است یا حکم شارع مقدس ظلمی است. بله روشن است. بهتر است ما بگوییم احکامی را که ما استنباط می کنیم، یعنی یک فقیه می گوید این حکم شرع است، آن وقت ممکن است این شائبه راه پیدا کند، آنها را می توانیم به این صفات متصف کنیم. ‏

‏من یک جمله ای را از آیة الله مظاهری، استاد بزرگوار ما که در قم تشریف داشتند نقل کنم ایشان فرمودند: حاکم در فقه ما، قول مشهور است، یعنی اگر یک قولی مشهورشد، حاکم است. مجتهد هم ممکن است در ادلّه و متد استدلالی واستنباطی خودش به یک نظری برسد. ولی اگر خلاف نظر مشهور باشد، جرأت ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 455

‏نمی کند بگوید. حال من می خواهم این را عرض بکنم که بعضی از نظرات، زمان می برد، طول می کشد تا از شذوذ در بیاید و بشود مشهور، یک فتوا ممکن است در یک زمانی غریب باشد، شاذ باشد، امّا زمان می تواند آن فتوای شاذ را به شهرت برساند و بعد آن حکم در فقه غالب شود، این امکان پذیر است، نمونه هایش هم بوده است. والسلام علیکم.‏

دکتر قربان  نیا: ‏از جناب آقای غرویان تشکر می کنیم. یک نکته ای که در بیان برخی آقایان بود، من از آن جا استفاده می کنم و تأکید می کنم، بحث اصلاً در این گونه مقولات، کرامت ارزشی یا کرامت اکتسابی نیست که ما وارد پاره ای از مسائل استحبابی و اخلاقیات و عواطف و مستحسنات و اینها بشویم. بلکه سخن در کرامت ذاتی انسان است. ذاتاً انسان به عنوان انسان، بما هو انسان دارای یک کرامت است و این کرامت ذاتی است که گفته می شود مبنای حق هاست، مبنای ارزش های انسانی دیگر است ولی بحث کرامت ارزشی و اکتسابی اصلاً نباید هیچ گونه تأثیری در تکالیف الزامی و حقوق الزامی و لازم الرعایه انسان داشته باشد، اینجا بحث است که مسئله مطرح است و إلّا این که عاطفه خوب است، مهر و محبت خوب است. اخلاق خوب است، خوب است خلاقی رفتار کنیم، این که در برخی از روایات هم هست که با غیر مؤمن هم اگر صحبت می کنید با آدم فاسق هم اگر برخورد می کنید، کریمانه برخورد کنید، چون اگر او هم کریم نیست شما کریم هستید، اینها مقولات دیگری است، اینها وارد حوزه  اخلاقیات می شود و بسیار هم ارزشمند است، امّا آن بحث اساسی، بحث الزام است، قواعد الزامی در حوزه فقه و حقوق است. آن هم بر پایه کرامت ذاتی انسان، والّا ارزشهای انسان که بدست می آورد، مؤمن که ارزش مند تر از غیر مؤمن است و عرض کنم خدمت شما: عالم ارزش مندتر از غیر عالم است، مجاهد ارزش مند تر از غیر مجاهد است آن که کارهای حسنه ای دارد، اخلاق حسنه دارد، او ارزش مندتر است، اینها هیچ آثار حقوقی به دنبال ندارد نباید هم داشته باشد، ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 456

در عالم حقوق، در عالم فقه ما وقتی می گوییم تساوی در برابر حقوق یعنی این، یعنی این که علم و فضل و ارزش و مجاهدت و ایمان و مانند اینها، تأثیر ندارد که، بگوئیم این که مؤمن تر است، این که عالم تر است، این که فاضل تر است این حقوق را داشته باشد و آنی که ایمان کمتری دارد، آن که علم کمتری دارد ارزش کمتری دارد، آن چه مهم است عبارتست از کرامت ذاتی که انسان به عنوان انسان، فارغ از هر گونه تمایز جنسیتی، دینی، نژادی، زبانی، قومی و قبیله ای و مانند اینها و امتیازات اجتماعی که به دست می آورد، دارای ارزش است، دارای کرامت است، تمام سخن در این است که این کرامت ذاتی، چه میزان در فقه، مورد توجه است و چه میزان (اگر به این اعتقاد برسیم) در فقه تحول ایجاد می کند، نکتة دیگری که آن هم مهم است مسئله مبنا و چرایی این کرامت است، که بنده معتقدم اگر این مبنا و چرایی کرامت روشن نشود در بحث های دیگر مشکل خواهیم داشت، قطعاً مشکلات حل نمی شوند، اگر مبنا را کاملا نشکافیم، در آثار و بنا هم اگر زیر بناها درست نشود مشکل خواهیم داشت.‏

آقای غرویان: ‏ببخشید آقای دکتر این که شما می فرمایید فقط کرامت ذاتی انسان در مقایسه با سایر موجودات است...‏

دکتر قربان نیا:‏ بله بله، درست است. تمام مسئله همین است، انسان بما هو انسان، حالا در مبنا عرض می کنم، انسان به عنوان انسان، صاحب کرامت است، در برابر سایر موجودات که دارای این کرامت انسانی نیست. اصلاً کرامت در مورد انسان مطرح است و در مورد سایر موجودات نمی تواند مطرح باشد حالا فرشتگان و آنها که گاهی برتری بر انسان دارند بحث دیگری است.‏

آقای غرویان: ‏خوب، این چه نتیجه فقهی دارد؟‏

دکتر قربان نیا: ‏ حالا عرض می کنم، نتیجه فقهی را در همین جا می خواهیم بررسی کنیم، اگر انسان به عنوان انسان دارای کرامت است باید ببینیم که مواردی که ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 457

مغایر با این کرامت انسانی است،چیست؟ این که من عرض می کنم مبنا را نشکافیم تکلیف روشن نمی شود. به همین جهت عرض می کنم. اگر شما گفتید که مبنای کرامت، چنان که کانت می گوید، که در کلام آقای سروش محلاتی شاید منظورشان این بوده ولو با تعبیری که به اعتقاد من درست نبود، چون ایشان تعبیرشان این بود که «عقل» کرامت دارد. سخن در این نیست که عقل انسانی کرامت دارد، خود انسان کرامت دارد، امّا چرا انسان کرامت دارد، یک پاسخ این است: برای این که عاقل است، برای این که مریداست برای این که صاحب اراده است و برای این که به قول کانت «اتونامی» دارد، برای این که خود سامانی دارد. برای این که امور خودش را خودش سامان می دهد، خود می فهمد، اگر این را گفتیم، آن وقت برخی هم اشکال کرده اند، به این که شما که می گوئید انسان به خاطر این که مرید است، صاحب اراده است کرامت دارد، پس مجنون کرامت ندارد، پس کودک که هنوز به مرحله اراده نرسیده، کرامت ندارد، امّا این نیست که عقل انسان کرامت دارد، عقل انسان، منشأ کرامت است. اگر این را گفتید یک آثاری بر آن مترتب می شود، اگر گفتید بر پایه دیدگاه های دینی و قرآنی ما، انسان کرامت دارد، باز این در کلام آقایان بود، چون خلیفة الله است، بقول یکی از بزرگان، مفسرین، می گوید اگر انسان به عنوان خلیفه الهی کرامت دارد، خلیفه موظف است، حرف مستخلف عنه را گوش کند. به راهی برود که او فرمان می دهد، اگر خلیفه کاملاً پشت پا زد به دستورات مستخلف عنه، او دیگر کرامت ندارد (که شاید یکی از آقایان همین را می خواستند اشاره بفرمایند) یا این که، انسان کرامت دارد، چون امانت دار الهی است انسان کرامت دارد چون مسجود ملائک است. انسان کرامت دارد، بقول ابن عربی چون بر صورت خداوند آفریده شده، (انَّ الله خلق آدم علی صورته) که در روایات شیعه هم هست از قول ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 458

‏امام محمد باقر (ع). اعتقاد من این است که این اگر روشن شود، آثاری بر آن مترتب می شود، برای این که (عبد) است کرامت دارد. آن وقت در همین جا، کسانی (با شهامتی که بنده همه خیلی خوشم می آید) اعتقادشان را خیلی صریح بگویند که آقا کرامت از آن انسان مؤمن است، انسان غیر مؤمن کرامت ندارد، آن وقت این کرامت ذاتی نیست، ذاتی انسان نمی تواند بشود، برخی از آقایان هم گفته اند، در نوشته هایشان فرموده اند که کرامت ذاتی است. امّا اگر کار نادرست کرد. زایل می شود، خوب این از لحاظ فلسفی هم ایراد دارد، ذاتی چه طور زوال پذیر است، باید خود این بزرگوار پاسخ بدهند. ذاتی اگر شد دیگر زوال پیدا نمی کند، اگر گفتیم که کرامت انسان ذاتی است، جانی ترین انسان ها هم، آن کرامت را دارد، چون انسانیت انسان که از بین نمی رود، اما اگر گفتید انسان کرامت دارد چون مؤمن است، اگر ایمان زائل شد، آن کرامت را نخواهد داشت. پس بنابراین باید ما این کرامت را مابین کرامت ذاتی و کرامت ارزشی تفکیک کنیم و بگوییم واقعاً این کرامت ذاتی در فقه هست یا نه؟ این را هم قبول دارم که کرامت ذاتی آثارش متفاوت است، این آثارش را باید روشن کنیم، برخی آثار، خیلی عقلائی است، یعنی در حقیقت انکار آن یک مقداری دشوار است، هر چند انکار هم می شود، اگر انسان یک شکوهی دارد یک منزلتی دارد، یک شأنی دارد، نمی تواند برده بشود، پس اگر به کرامت اعتقاد داریم، برده داری در فقه نمی تواند پذیرفته گردد. بنابراین کسی که می گوید، ما اگر امروز هم توانستیم با اسرائیل بجنگیم، با شوروی بجنگیم، با کافر بجنگیم، می توانیم برده داشته باشیم، برده داری الغاء نشده، این معنایش این است که چیزی برای کرامت قائل نیست، معنایی برای کرامت قائل نیست، باور به کرامت ندارد، هیچ کسی پیدا نمی شود که بگوید، ما باور به کرامت انسانی داریم امّا برده داری را هم می پذیریم. دیگر برده داری ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 459

یکی از مصادیقی است که مسلّماً با کرامت انسان ناسازگار است،  آن وقت آن سؤالی را هم که آقای غرویان. پرسیدند من همین جا پاسخ عرض می کنم. که بله، خیلی روشن است، پاره ای از مفاهیم مسلماً ارزش  دارند، اما مصادیق آن در بستر زمان تغییر می کند، مرحوم علامه طباطبائی، در مورد فعل انسانی در مقاله مربوط به اعتباریات این را دارد که افعال انسانی تغییر می کند فعلی امروز انسانی است. ده سال دیگر انسانی نیست. فعلی به تعبیر دیگری که آقای قاضی زاده فرمودند من عرض می کنم، فعلی در گذشته نسبت به انسان تحقیر آمیز بوده ولی امروز نیست و بالعکس، فعلی در هزار سال پیش مصداق عدالت بوده. امروز مصداق عدالت نمی تواند باشد. در حسن قبح هم، همین را می گوییم، مصادیق که دگرگون پذیر است، حسن نفس عدالت مسلّم است، ذاتی است، امّا این که هر چی امروز مصداق عدالت است، صد سال دیگر هم مصداق عدالت است معلوم نیست من از فقه هم شاهد می آورم، در روایت هست که حضرت امیر (ع) کسی را به خاطر ارتکاب جرمی در بالوعه حبس کرد، امروز اصلاً می شود تصور کرد، امروز فقیهان فتوا می دهند به این که حبس در بالوعه مجاز است؟ مصادیق تغییر می کند، معلوم است که موارد تغییر می کند، فقیهی مثل مرحوم میرزای قمی می فرماید که هزینه درمان یک خانم جزء نفقه واجب شوهر نیست. فقیهان دیگری هم فتوا داده اند، آن زمان شاید مصداق عدالت بوده امّا امروز مصداق عدالت نیست که به زن بگویی که اگر تو بیمار شدی من تکلیف ندارم که تو را درمان کنم چنانکه در مکان هم همینجور است. این که قرآن کریم می فرماید: با زن حسن معاشرت داشته باشید، در فلان کشور آفریقایی ممکن است زن در روز یک فصل کتک هم بخورد اما در عین حال حسن معاشرت هم باشد، امّا مگر می شود در هر جایی این حرف را زد، مصادیق رفتار انسانی، کرامت و عدالت، مفاهیمی مانند ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 460

‏اینها، هم در زمان متغیرند و هم در مکان می تواند نسبی تلقی بشود.‏

‏مصداق دیگری هم که داریم، که از مواردی  است که تردیدی در آن نیست، شکنجه است. اعتقاد به کرامت انسانی با شکنجه مغایرت دارد نمی شود هم اعتقاد به کرامت انسانی داشته باشیم و هم شکنجه را مجاز بشناسیم. عقلاء، خردمندان، این دو را ناسازگار با هم می دانند، این خلاصه عرائض بنده بود از آیة الله بجنوردی خواهش می کنم مطالبش را بفرمائید.‏

آیة الله بجنوردی:‏ شما به طور وافی بحث را مطرح فرمودید، در مورد مطلبی که جناب آقای غرویان در پاسخ به آن خبرنگار فرمودند یکی اصل حضور است و دیگری، شرائط و مقارناتی که ایجاد می شود حضور در ورزشگاه، اصل اولش این است که مباح است، همه می توانند بیایند، امّا مقارناتی در آن جا هست که خلاف عفت زن و خلاف کرامت زن است، البته باز اعتقاد من این است که برای آن جوانها هم با این وضعیتی که نقل می کنند، خلاف کرامت آنها هم هست بنابراین، بسیاری از اینها بر اثر مقارنات رنگ ناپسندی به خودش می گیرد. ‏

‏اشتغال به کار هم پسندیده و نیکواست (‏لیس للانسان الّا ما سعی‏) هم حکم عقل است هم حکم شرع، کار کردن برای زن قبیح نیست، همان طوری که برای مرد قبیح نیست، امّا اگر مقارناتی داشت که موجب فساد و تباهی بود دیگر کار بر ضد کرامت می شود، امّا اگر در یک جوّ سالمی، یک محیط سالمی زن کار بکند، چون نفس کار امر ناپسندی نیست طبیعتاً دیگر منافاتی با کرامت ندارد، بسیاری از این چیزهایی که حضرت عالی فرمودید، به نظر می آید که ضد کرامت بودنش یا مخالفت با کرامتش، بر اثر مقارنات آن فعل است و الّا خود فعل فی حد نفسه منافاتی با کرامت ندارد.‏

آقای غرویان: ‏من هم با نظر حضرت عالی موافق هستم، این سؤالهایی که مطرح ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 461

کردم می خواستم یک توجهی بدهم که اکثر مناقشات و منازعات و اختلاف نظر های بین علماء و بزرگان ما بر اثر این مصادیق است. یعنی یک کسی مقارنات یا مناسبات را مد نظر قرار می دهد، یک جور فتوا می دهد، یک کسی نظر به ذات فعل می کند طور دیگری فتوا می دهد و اختلاف از همین جا پیدا می شود و الا در کلیاتش همه قبول دارند، حالا ما باید ببینیم یک معیاری و مرجعی برای ترجیح این مصداق بر آن مصداق داریم یا نه؟ مثلاً ما در همین اشتغال زنان یا ورود زنان به ورزشگاه ها ما الان بیشتر به مقارنات نظرکنیم، یا به ذات فعل نگاه کنیم، ذات فعل همان طور که ‏‏فرمودید، اوّلاً و بالذات اصالة الحلّ جاری می شود، مشکلی ندارد. امّا وقتی که نگاه به مقارنات می کنیم. اینجا قضیه فرق می کند، حالا کدام جهت را باید بر آن یکی ترجیح داد.‏

آیة الله بجنوردی‏: همین طور که فرمودید مثل زمان و مکان، مقارنات نیز موضوع را عوض می کند، مثلاً در یک محیط ناپاک و نادرستی همین اشتغال که فی نفسه امر مباحی است و منافاتی با کرامت ندارد، امّا بر اثر همین مقارنات ناپسندش می گوییم که اشتغال زنان درست نیست. بعد در یک زمانی حالا مثلاً در نظام جمهوری اسلامی که مقارناتش تقریباً تا حدودی سالم است، می گوییم که اشتغال زن با کرامت منافات ندارد. یعنی همین طور که شما فرمودید، چی می شود که در زمان و مکان، یک چیزی تغییر می کند، می خواهم عرض بکنم، کرامت عوض نمی شود، نفس فعل کرامت است مقارناتش عوض می شود؛ آن مقارنات است که به نیکو بودن این فعل رنگ و جهت می دهد با توجه به این زمان و این مکان و یا این مقارنات است که ناپسندش می کند در آن زمان و در آن مکان.‏

آقای غرویان: ‏نظر اینجانب این است که، شهرت و اشتهار یک نظر نهایتاً می تواند مرجح باشد، یعنی شهرت فتوائی یا شهرت یک رأی و نظر در بین صاحب ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 462

نظران می تواند در ترجیح یک مصداق بر مصداق دیگر و در ترجیح یک جهت بر جهت دیگر، تأثیر گذار باشد.‏

دکتر قربان نیا: ‏من فکر می کنم که اگر قرار باشد این قدر وارد جزئیات بشویم یک مقداری دچار تشتت می شویم. وقتی که می فرمایید ورود به ورزشگاه ها بر پایه کرامت است اگر بخواهیم بررسی کنیم همان کرامت ارزشی است نه کرامت ذاتی، ربطی به کرامت ذاتی ندارد، ما می گوییم با ارزش و کرامت و منزلت و شأن شخصی و اجتماعی زنان و مردان منافات دارد، امّا این ربطی به کرامت ذاتی ندارد. حالا اگر نوبت به کرامت ذاتی انسان رسید و در صدد آن بر آمدیم تا مصادیق این کرامت ذاتی را تبیین کنیم؛ باید بدانیم که چه چیزی در زمره این مصادیق است مثلاً آیا از کرامت ذاتی؛ برابری انسان ها حتی بدون لحاظ جنسیت، استنتاج می شود یا نه؟ در نتیجه اگر شما به مرد اجازه می دهید که به ورزشگاه برود به زن هم باید اجازه بدهید. نتیجه دیگری هم که گفته می شود کرامت دارد. همین آزادی هاست، زن و مرد آزادند، آن وقت این سخن هم مطرح می شود که آیا آزاد است که کرامت را هم نقض کند که بعضی اینرا می گویند، می گویند انسان حق دارد در خطا باشد، نه خطا کند، خطا کند یک چیز است، بر خطا بودن چیز دیگری.‏

‏آن وقت بحث اقلیت ها هم اینجا مطرح می شود، بحث مقوله مربوط به برده داری نکته دیگری بود که عرض کردم، چالش هایی که فقه ما با آن مواجه است در همین چند حوزه است بحث آزادی ها که در قسمت اوّل سخن مطرح شد همین جا بود بحث برده داری است، بحث شکنجه است، بحث مجازات اعدام، بحث حقوق اقلیت هاست، بحث حقوق زنان است. مدعیان ما می گویند، اعتقاد به کرامت ذاتی به این نتایج منتهی می شود، که ما باید این تکلیف را روشن بکنیم، بگوییم ما اعتقاد به ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 463

کرامت داریم. به کرامت ذاتی هم اعتقاد داریم امّا بر مبنای خاصی اعتقاد داریم. که از آن مبنا، این نتایج در نمی اید چنان که در مثال، این موارد را گفتم.‏

‏از جناب آقای سروش خواهش می کنیم مطالبشان را بفرمایند:‏

آقای سروش‏: در سخنان آقایان نکاتی بود که بنده باید حواشی مختصری به آن بزنم. آقای قربان نیا فرمودند که سخنان من به اندیشة، «کانت» بر می گردد؛ ولی چنین نیست و سخن من ربطی به اندیشه «کانت» ندارد. در هر حال وقتی ما به کرامت انسان قائل می شویم باید ببینیم که منشأ این کرامت از کجاست؟ من عرض کردم که ‏‏این منشأ همان عقل است و هم چنین اراده و اختیار بنابراین در باب کرامت انسان منظور جنبه فیزیولوژیکی و ظاهری او نیست؛ بلکه وقتی می گوییم کرامت انسان یعنی کرامت عقل انسان،  وقتی می گوییم کرامت انسان، یعنی کرامت اختیار و اراده در انسان.‏

دکتر قربان نیا: ‏با توجه به این مطلب، کودک و مجنون به نظر شما کرامت ندارند؟!‏

آقای سروش:  ‏در این بحث وارد نمی شود؛ اگر بخواهیم برای آنها کرامت قائل بشویم، باید از جای دیگری دلیل بیاوریم و اثبات کنیم، ‏

دکتر قربان نیا: ‏به هر حال باید این مطلب روشن بشود که آیا انسان کرامت دارد چون عقل و اراده دارد. همان گونه که برخی در تفسیر آیه کریمه گفته اند. یا این که می فرمائی عقل آدمی کرامت دارد،چون این دو تا در هر صورت با هم فرق دارد.‏

آقای سروش: ‏نه، من ملتزم به این هستم که عقل انسان کرامت دارد، یعنی هر چه را که لازمه عاقل بودن انسان است، هر چه که لازمه مختار بودن انسان است، به این ملتزم می شویم که «لعلّه تعمّم و تخصص» این حیثیت تأکیدیه جنبه های تأییدی هم به حکم می دهد حالا لوازم و پیامد های این اعتقاد هر چه باشد، مورد قبول است. هم چنین وقتی گفتم که عواطف هم می تواند محور کرامت باشد، به معنای جنبة اخلاقی ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 464

و غیر الزامی و غیر حقوقی نیست؛ بلکه مثالهایی که عرض کردم تماماً مثالهایی فقهی و حقوقی و از نوع باید ها و الزامها بود در باب تفسیر ذاتی هم آقایان برخی بگونه ای این ذاتی را تفسیر کرده اند که بازوالش هم می سازد یعنی ذاتی آنگونه نیست که قابل زوال و دگرگون شدن نباشد یعنی اگر استعداد ها و قوه ها به فعلیت رسید، کرامت قطعی می شود ولی اگر چنین نشد، نه.‏

دکتر قربان نیا: ‏حضرت آیة الله بجنوردی بحث را از عقل شروع کردند و این که ما از عدلیه هستیم و احکام هم تابع و دائر مدار مصالح و مفاسدند؛ سپس وقتی به فقه رسیدند گفتند یکی از مرجحات در باب خبرین متعارضین می تواند اصل کرامت باشد. اینجا می توان گفت که اگر ما مسئله کرامت را بر مبنای عقلی پذیرفتیم در این صورت خبری که با کرامت در تعارض بود رأساً ساقط می شود و ظهوری پیدا نمی کند تا به باب تعارض برود و آنگاه بگوییم که کرامت مرجّح باب تعارض است چون چیزی که خلاف عقل است پذیرفتنی نیست، نظر شما چیست؟ ‏

آیة الله بجنوردی: ‏این بحث در اصول مطرح است و مرحوم آخوند (ره) هم می گوید که مثلاً در باب تعارض خبرین: خذ بما خالف العامه یا طرح آن چه مخالف کتاب است و سائر مرجّحات ولی البته این بحث به طور کامل در بین اصولیون مورد اجماع نیست.‏

آقای سروش: ‏اگر به تعارض نرسیم چه باید کرد؟‏

آیة الله بجنوردی: ‏در مقام جعل با هم تعارض بکنند؟‏

آقای سروش: ‏نه اصلاً خبرین متعارضین نیست؛ یک روایت هست و این بر خلاف کرامت است؟‏

آیة الله بجنوردی: ‏شما بر خلاف آن چه که من گفتم می گویید، سخن من این است که یکی از مرجحات باب تعارض، اصل کرامت و موافق یا مخالف با کرامت ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 465

باشد یعنی مخالف کرامت طرح و موافق کرامت اخذ شود.‏

آقای سروش:‏ پس مراحل دیگری هم قبل از تعارض هست که می توان در آن مراحل از اصل کرامت استفاده کرد؟‏

آیة الله بجنوردی‏: اگر آن مطالب شما را بررسی کنیم بهتر است؟ آیا شما عاقل را مستحق کرامت می دانید یا عقل را؟ ‏

آقای سروش: ‏عقل را‏

آیة الله بجنوردی: ‏عاقل را مستحق کرامت نمی دانید؟‏

آقای سروش: ‏ انسان بما هو عاقل، البته.‏

آیة الله بجنوردی: ‏ راجع به مشتق می خواهید بگوئید یا مبدأ؟ مقصودتان این است که مبدأ اشتقاق اینجا مستحق کرامت است یا خود مشتق یعنی عاقل؟‏

آقای سروش‏: مبدأ اشتقاق منشأ این می شود که شخص عاقل دارای کرامت باشد.‏

آیة الله بجنوردی‏: می گوئید عاقل کرامت دارد نه عقل او، باز می گوئید به خاطر عقلش، پس آنی که کرامت دارد عاقل است. ببینید شما منشأ را غیر از خودش می دانید ایشان حرفش این است که عاقل کرامت دارد، البته می گوئید به خاطر عقلش، پس می شود علت او، امّا آنی که کرامت دارد آن عاقل است. آنی که متلبس به مبدأ عقل است.‏

آقای سروش: ‏حالا اگر کسی عاقل نبود چی؟‏

آیة الله بجنوردی:‏ عاقل نبود؟ هیچ، دیگر کرامت ندارد.‏

دکتر قربان نیا:‏ در آن جا می گوییم قوه اش را دارد بالفعل لازم نیست‏‏. ‏

‏بهرحال به خاطر تمام شدن زمان میزگرد از همة عزیزان تشکر می کنیم.‏

‏ ‏

کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 466