مصاحبه با آیت الله نصرالله شاه آبادی

آیة الله نصرالله شاه آبادی *

با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید؛ لطفاً پس از تبیین مفهوم کرامت، بفرمایید پذیرش کرامت انسان به عنوان یک اصل چه تأثیراتی می تواند در فقه داشته باشد؟ 

‏بسم الله الرحمن الرحیم. در این موضوع باید نظری به اصل خلقت داشته باشیم و ببینیم خداوند سبحان، خلقت بشر را بر چه پایه ای قرار داده و آیا این پایه در این عالم برای زندگی فردی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی انسان، اثری دارد یا نه؟ ‏

‏خداوند می فرماید: ‏(فطرة الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله و ذلک الدین القیم.)‏ از این آیه استفاده می کنیم که هر آن چه از نظر مادی و معنوی در عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ... به درد بشر می خورد، در فطرت انسانی قرار داده شده است. یعنی آن چیزی که برای بشر لازم است مایه اولیه اش را خداوند در انسان بما انه انسان قرار داده است. لذا تکریم انسان هم به همین جهت مرتبط است و بین انسان و دیگر موجودات فرق وجود دارد. اما این ‏فطرة بما انه فطرة‏ به تنهایی کفاف زندگی را نمی کند. چرا؟ برای این که این فطرت، یک امری است در کمون انسان و بیدار کردن آن و نشان دادن مقتضیات آن به انسان مسئله ای است که نبوت عامه و نبوت خاصه آن را بر عهده دارد. ‏

کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 138

وقتی به قرآن مراجعه می شود می بینیم که انبیا برای بیدار کردن فطرت بشر آمده اند و شغل اول آنها این بود که انسان را متوجه این امر کنند.‏

‏با توجه به مبنایی که بیان شد معلوم می شود کرامت انسان به هیکل و قیافه و قشنگی و خوب خوردن و خوابیدن نیست، بلکه کرامت انسان کمالی است که در انسان وجود دارد و خداوند با خلقت او به خودش تبارک الله گفت، گرچه خداوند در خلقت جسمانی انسان بهترین نقشه را پیاده کرده است، اما مهم تر از آن، نقشه باطن انسان است که همان فطرت انسان می باشد و مایۀ افتخار است و الا حیوانات خیلی زیبا هم وجود دارند، طیور زیبا، موجودات دریایی زیبا به قدری زیاد است که انسان متحیر می شود ولی خلقت آنها تبارک الله نداشت بلکه خلقت جنبة معنوی انسان تبارک الله داشت که همان فطرت است و همین فطرت است که نمی گذارد انسان آرام بنشیند. اگر در باطن افراد این معنا نمی بود، به هیچ وجه من الوجوه جذب انبیا نمی شدند. اصلاً علت پیدایش ادیان مختلف این است که انسان به دنبال گمشده ای می گردد که این وسط رندانی پیدا می شوند و می گویند گمشده تو این دین و مکتب است. انبیاء می خواهند گمشده واقعی انسان را به او معرفی کنند که خدا و امور دیگری که در زندگی بشر دخالت دارند، می باشد که انسان را به آن مقام می رسانند و اساس کرامت انسانی در همین است؛ یعنی خلقت بشر بر پایه فطرت است و همان فطرت ما را به کمال حریت و آزادی می رساند، در فطرت همگان عشق به کمال وجود دارد و همین عشق به کمال است که انسان را وادار می کند به دنبال کمالات برود حتی آنها که دنبال رقص، قمار و ... می روند آنها را کمال می دانند و لذا به دنبالش می روند. ‏

می خواهید بفرمایید خداوند انسان را کریم خلق کرده است و فطرت عشق به کمال را در نهاد او گذاشت و برای او آن همه احترام قائل شد،  اما خود انسان با دست خودش آن را خراب کرده ولی انبیاء فرستاده 


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 139

شدند تا به انسان بگویند کرامت خودت را دریاب و کریم باش و به دستورهای خدایت عمل کن. 

‏بله همین طور است. ‏

با توجه به این که عنوان همایش، «امام خمینی و کرامت انسان» است، اگر در زمینه توجه امام به کرامت انسانی خاطراتی دارید بفرمایید. 

‏از این موارد فراوان است، من روزی خدمت امام مطلبی را از قول مرحوم والد از مرحوم آیة الله العظمی آخوند خراسانی نقل کردم به این صورت که مرحوم والد گفتند: چون زمان مرحوم آخوند و مرحوم سید صاحب عروه، بحث مشروطه و استبداد مطرح بود و اختلافات شدید بود، به خصوص در بین اطرافیان که شدید تر بود و رونق بیشتری داشت و کار به جایی رسید که طرفین یکدیگر را تکفیر می کردند. در این بین، یکی از اطرافیان مرحوم سید در تبریز مریدی داشت که مقلد آخوند خراسانی بود. این مرید از تبریز به نجف رفت و مهمان آن آقا شد و گفت می خواهم با شما خدمت آخوند برسم و حسابم را رسیدگی کنم. این آقا متحیر شد که چه کند! اگر بگوید من با آخوند خراسانی خوب نیستم مریدش را از دست می دهد، اگر بخواهد علنی برود پیش آخوند، به دوستانش که از طرفداران سید هستند چه بگوید؟ به هر حال، فصل تابستان بود،  گفت آخوند را فقط ساعت 5 / 2 بعد ازظهر می شود ملاقات کرد. وقتی هوا گرم شد ساعت یک بعدازظهر به خاطر گرما بازار تعطیل می شود. این آقا آن ساعت مریدش را برداشت و عبا را بر سر کشید. آمد در خانه آخوند! مرحوم آخوند در سرداب بود که صدای در را شنید و متوجه شد قضیه خاصی است، لذا خودش آمد و در را باز کرد، وقتی منظره را دید آنها را به همان سرداب برد و به این آقا خیلی احترام کرد، و به آن شخص گفت شما چرا این کار را ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 140

‏کردید. شما باعث شدید توی این گرما ایشان مجبور بشوند بیایند این جا. با خود ایشان حساب می کردید بعد ایشان یک وقت دیگری می آمدند و حساب می کردیم. بعد می گوید شما در حضور من با این آقا حساب اموالت را انجام بده که همان طور عمل می شود.‏

‏بعد از این قضیه آن آقا یکی ـ دو جلسه رفت مجلس آخوند ولی دیگر از آن احترام خاص خبری نبود. روز سوم به آخوند می گوید: آقا شما آن روز با من آن طور رفتار کردید ولی حالا به گونه ای دیگر رفتار می کنید، علت چیست؟! آخوند به او جواب داد، آن رفتار بدین خاطر بود که تمام حیثیت تو پیش آن آقا مطرح بود و رفتار من در آن دخالت داشت اما الان که علما در مجلس حضور دارند تو در حد شاگردان آنها هم نیستی، لذا برخورد معمولی دارم. ‏

‏وقتی من این ماجرا را برای امام نقل کردم ایشان هم فرمودند: در زمان آیة الله بروجردی برای یکی از آقایان چنین مطلبی اتفاق افتاده بود. یکی از آقایان محترم تهران که از نظر اجتماعی، فردی مهم و محترم بود و اجازه از آیة الله بروجردی داشت ولی با سعایت عده ای آقای بروجردی اجازه را پس گرفت. افراد سعایت کننده به پس گرفتن اجازه هم اکتفا نکردند و این مسئله را همه جا مطرح می کردند تا همه بفهمند که آقای بروجردی اجازه اش را پس گرفته است. اما چون آن آقا خیلی ریشه دار و محبوب بود نتوانستند به او ضربه بزنند. به هرحال کسی خدمت آیة الله بروجردی گفت: آقا شما کرامت این شخص را از بین بردید چون او قبل از نمایندگی شما در تهران آقایی داشت و با اجازه شما رونق بیشتری پیدا کرد ولی با ‏‏این کار شما، او ضربه زیادی دید. آقای بروجردی خیلی متأثر شد. و فرمود تصمیم گرفته ام یا به کسی حکمی ندهم و اگر دادم تا خلاف شرع آشکار نکرد از او پس نگیرم.‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 141

حضرت امام در عین حالی که روی موازین برخورد می کرد، رعایت کرامت افراد را می کرد. کسی بود که از مقرَّبین امام محسوب می شد و با ما هم دوست بود، یک بار یاسر عرفات به نجف آمد و از امام برای مصرف سهم اجازه خواست تا برای فلسطین مصرف کند ولی امام اجازة سهم امام را ندادند و فرمودند صدقات و زکوات خیرات بلا مانع است. اما همان رفیق ما از طرف امام به یاسر عرفات اجازه سهم امام را داد. من او را خواستم و گفتم با چه مجوزی اجازه دادی؟! مطلب را به امام گفتم که خیلی ناراحت شدند و آن رفیق ما را خواست ولی تنهایی او را توبیخ کرد ولی کسی متوجه نشد و امام نگذاشت احدی بفهمد. ‏

‏ملاحظه می کنیم که توجه به کرامت انسانی در برخوردهای این بزرگان به وضوح دیده می شود.‏

‏در قضیه آقای قمی با عده ای پیش ایشان رفته بودیم، ایشان تند شد، رفقا را از اتاق بیرون کردم و خودم بودم و آقای قمی. به ایشان گفتم اولاً: این حرف ها را نباید پیش عوام الناس بگویید، ثانیاً: تصور می کنید اگر شما ولی فقیه و زعیم انقلاب می شدید، اوضاع از این بهتر می شد؟ گفت بله، گفتم اشتباه شما همین است. شما می توانید آقا زاده را از خودت دورکنی؟! گفت نه. گفتم یکی از اولین کارهای امام این بود که آقا زاده را نگذاشت خارج از حد حرکت کند. به آقای قمی گفتم شما 14 ـ 13 سال دربه دری کشیدید، حالا عوض این که دست به دست هم بدهید و رفاقت کنید و با همدیگر بار را بردارید چرا دعوا می کنید. ایشان هم ـ حفظه الله ـ سید خوبی است. گفت چه کار کنیم؟ گفتم امام الان ناراحت و بیمار هستند و بروید پیش ایشان. آقای قمی به دیدار امام رفتند اشکالات را گفتند، امام همه را شنیدند و اشکالات دیگر را هم اضافه کردند. بعد گفتند ما باید برادروار این باری که روی ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 142

‏زمین است برداریم. منظور این است که امام در حال بیماری آقای حاج آقا حسن قمی را که عصبی مزاج هم هست و جوش و خروش دارد تحمل کرد. و موارد متعدد از این برخوردهای کریمانه از امام دیده ایم که در مناسبت های دیگر نقل کرده ایم. ‏

*. زندگی نامه

‏در 28 شعبان المعظم 1350 قمری در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. پدر بزرگوارشان حضرت آیة الله العظمی آقای شیخ محمدعلی شاه آبادی (استاد عرفان و اخلاق حضرت امام) فرزند خود را از سه سالگی به مکتب خانه فرستاد و در مدت یک سال و نیم خواندن قرآن را آموخت و دو جزء از قرآن کریم را نیز حفظ کرد.‏

‏پس از این که به همراه پدر و خانواده به تهران منتقل شد یک سال هم در امامزاده یحیی به مکتب خانه مرحوم آقای شیخ عبدالرحیم می رفت. از شش سالگی در دبستان توفیق دورۀ ابتدایی را شروع و پس از پایان دوره ابتدایی به امر مرحوم والدشان درس های حوزوی را آغاز کرد.‏

‏مقداری از مقدمات را نزد پدر ارجمندشان و اخوی بزرگشان مرحوم آقای شیخ حسین شاه آبادی خواند، سپس وارد مدرسه علمیه مروی شد و نزد اساتید آن جا نظیر مرحوم ظهیر الدینی و مرحوم آیة الله شعرانی، آقای شیخ حسین کنی و مرحوم اسلامی، به تحصیلات خود ادامه داد و رسائل شیخ را نزد مرحوم میرزا حسن احمدی اصفهانی و مکاسب را نزد مرحوم شیخ هدایة الله گلپایگانی و مرحوم شعرانی و کفایة الاصول و فلسفه را نزد مرحوم سید کاظم عصار خواند. حدود سال های 1327 و 1328 شمسی، مدتی در قم از محضر اساتیدی چون آیة الله العظمی بروجردی، آیة الله العظمی سید احمد خوانساری و مرحوم آیة الله العظمی حجت و شیخ عباسعلی شاهرودی کسب فیض نمود.‏

‏در سال 1329 شمسی (1370 هـ .ق) به نجف اشرف مشرف شد و طی حدود 20 سال یعنی تا سال 1390 قمری به تحصیل و تدریس و تحقیق اشتغال داشتند که در این مدت دو دوره اصول مرحوم آیة الله العظمی خوئی و خارج مکاسب از اول تا آخر خیارات و طهارت و صلاة و صوم را ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 143

‏در درس فقه ایشان شرکت داشت.‏

‏در ضمن از محضر اساتیدی چون شیخ حسین حلی و سید عبدالهادی شیرازی و سید محمد روحانی نیز استفاده می کردند و از زمان آمدن حضرت امام (ره) به نجف تا سال1390 هـ. ق هم در درس مکاسب امام (ره) شرکت مینمود. معظم له در سال 1390 قمری به پاکستان دعوت شدند و پس از سه ماه و نیم اقامت در آن جا دولت وقت ایران از خروج ایشان به خاطر فعالیت های انقلابی و سیاسی که در عراق داشت ممانعت کرد. سال 57 ایشان مجدداً به نجف اشرف مشرف شد و پس از هجرت امام (ره) به پاریس چند روزی در پاریس خدمت امام(ره) بود و پس از پیروزی انقلاب مدتی مسئولیت کمیتة انقلاب اسلامی منطقه 9 تهران را بر عهده داشت و هم چنین از طرف امام مدتی حاکم شرع دادگاه مبارزه با رباخواری بود. حضرت آیة الله شاهآبادی از اوایل انقلاب تا سال 79 امام جماعت مسجد لاریجانی پامنار تهران بود که در این مدت به سبب ارتباطات صمیمانه که با مردم داشتند کارهای بزرگی انجام دادند که برخی از آنها عبارتند از:‏

‏1. تهیه تدارکات در سطح بسیار وسیع برای جبهههای جنگ؛‏

‏2. ساختن چندین درمانگاه خیریه در مناطق مختلف؛‏

‏3. رسیدگی به امور ایتام در سطح بسیار گسترده؛‏

‏4. رسیدگی به مشکلات مؤمنین و... .‏

‏پس از فوت مرحوم آیة الله روحانی در سال 79 ایشان به قم آمد و ضمن امامت جماعت مسجد مرحوم آیة الله آسید صادق روحانی، تدریس خارج فقه و اصول را شروع نمودند که هم اکنون نیز ادامه دارد.‏

‏ ‏

کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 144