مصاحبه با دکتر اردشیر امیر ارجمند

دکتر اردشیر امیر ارجمند *

با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید،  بفرمایید به نظر شما انسان بما هو انسان دارای کرامت است یا این که کرامت انسان قیودی دارد؟ 

‏بسم الله الرحمن الرحیم. با تشکر از لطف شما آقایان؛ شاید این بحث خیلی رایج باشد ولی در عین حال بحثی است که ورود به آن بسیار دشوار است . ادبیات حقوق بشری که در غرب و در غالب دنیا مورد توجه است، بر پایه کرامت انسان قرار دارد . یعنی چون انسان کرامت دارد، برای او حقوقی را به رسمیت می شناسند . اما اگرخود مسئله کرامت انسان مطرح شود پاسخ زیادی به دست نمی آید. نخست باید یک مفهومی دربارۀ کرامت انسان به دست آید و بعد از آن، کاوش انجام گیرد؛ مثلا در باب حقوق بشر، ابتدا گفته می شود:  حقوق بشر، مجموعه ارزش هایی است که تضمین آنها لازمه شأن و کرامت انسانی است. پس کرامت انسان یک دسته ارزش هایی را برای انسان ایجاب می کند. اما خود کرامت انسانی چیست بحث دیگری است . ما 6 ـ 5 سال پیش روی این مسئله کار کردیم و برای پی بردن به ماهیت کرامت انسان، ادبیات حقوق بشر را بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که اصلاً به مفهوم کرامت انسان پرداخته نشده است . ‏

‏به نظر می رسد در این خصوص دو رویکرد می توان داشت : ‏

‏یکی رویکرد ارائه مفهوم کلی و دیگری رویکرد مصادیق است، که امروزه این ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 83

‏رویکرد دوم بیشتر رایج است؛ یعنی در صحنه های بین المللی،  کرامت انسان را در حقوقی که برای او به رسمیت می شناسند نشان می دهند؛ مثلا می گویند کرامت انسان به این است که انسان آزادی بیان داشته باشد، دادرسی عادلانه در حق او اجرا شود، حق تعیین سرنوشت داشته باشد . البته این حق اخیر، نسبت به دیگر حقوق، موضعی برتر دارد؛ یعنی علاوه بر این که به عنوان مصداق می آید گاهی اوقات در رویکرد تعریف مفهومی کرامت انسان نقشی تعیین کننده دارد . به هر حال مواردی از این دست را ذکر می کنند مثل این که انسان مورد شکنجه و تبعیض قرار نگیرد . علت این رویکرد این است که از تعریف کلیِ مفهومی عاجزند، لذا به تعریف مصداقی روی آوردند که یک روش است. ‏

‏بحث دیگر این است که منشأ کدام یک از این حقوق کرامت انسان است. البته این امری نسبی است ؛ ولی با این پرسش به سراغ حقوق بنیادین می روند، زیرا کرامت انسان در مجموعهای قرار دارد که به آنها حقوق بنیادین میگویند . البته این جا این سؤال مطرح میشود که چرا فقط حقوق بنیادین و چرا حقوق پیرامونی نه؟  در مورد حقوق بنیادین هم بحث مفصلی وجود دارد که آیا همین چهار ـ پنج موردی است که ذکر می شود یا موارد دیگری هم هست . بنابراین اگر با رویکرد ذکر مصادیق حرکت شود، نمی توان به یک تعریف مانع و جامع از کرامت انسان دست یافت. به نظر می رسد شاید یکی از ویژگیهایی که امکان میدهد حقوق بشر در زمینه های مختلف رشد کند، همین مبهم بودن مفهوم کرامت انسان است. ‏

‏اما اگر بخواهیم از کرامت انسان تعریفی ارائه کنیم، رویکردی وجود دارد که کرامت انسان را با حق انتخاب معادل میداند و میگوید کرامت انسان یعنی حق انتخاب آزاد انسان؛ به این معنا که کرامت انسان ناشی از حق انتخاب اوست . ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 84

خود این کرامت چیست که ناشی از حق انتخاب است؟ 

‏ممکن است پاسخ داده شود آن موجودی که می تواند انتخاب کند کرامت می یابد و ما باید او را دارای شأنی بدانیم و آن شأن، ایجاباتی دارد که همین حقوق بنیادین انسان است. ‏

این حق انتخاب تکوینی است یا حقوق بشری؟ به تعبیر دیگر آیا مقصود، ارادۀ مختار انسان است؟ برخی کرامت را در سلسله معالیل انتخاب و اراده انسان می دانند و می گویند چون اراده هست و  انسان موجود مرید است،  لذا کرامتی که انسان دارد بر اساس اراده است. آیا مقصود همین است یا چیز دیگری است؟  

‏منظورتان از حقوق بشری چیست؟ ‏

یعنی مثلاً کسی می گوید انسان ها در عرصههای حقوقی حق انتخاب کردن یا انتخاب شدن دارند.

‏این مواردی که شما فرمودید مصادیق کرامت انسان میشود. پس این معنا قطعاَ مورد نظر نیست. کلمۀ «تکوین» را هم خواهش می کنم به کار نبرید . مراد این است که انسان موجودی است دارای اراده لذا می تواند انتخاب کند و این قدرت انتخاب و توان گزینش یک راه حل از میان راه حل های مختلف به ایشان کرامت می دهد . یکی از مفاهیم حق در مانند حق تعیین سرنوشت،  قدرت تعیین سرنوشت است . اگر حق تعیین سرنوشت ملاک کرامت انسان قرار داده شود،  این سؤال پیش می آید که آیا کودک کرامت دارد یا نه؟ چون به اراده کودک که بها داده نمی شود. باید دید مبنای حمایت از کودک چیست . هم چنین کسی که عقل کامل ندارد و به هر دلیلی دچار جنون شده آیا کرامت دارد یا نه؟ ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 85

‏شاید بتوان این گونه پاسخ داد: کسی که ذاتاً استعداد تعیین سرنوشت را دارد،  دارای کرامت است ولو ممکن است به جهتی عارض این استعداد از او سلب شده و به فعلیت نرسیده باشد. در این که حق تعیین سرنوشت چیست، چالشی جدی وجود دارد . بعضی می گویند از باب آزادی حق حیات کودک است که از او حمایت می کنیم؛ زیرا حق حیات یک ارزش است و اساساً به خود حقوق بشر ارتباط ندارد و ارزش مافوق است و از این طریق ما از کودک حمایت می کنیم و حمایت هم بر اساس این مبناست که می توانید آن را نقد کنید و اساساً اگر بحثی روی مبنا پیش نرود نمی توان تا آخر پیش رفت و استدلال درباره آن قوی نخواهد بود . ‏

نقطه کلیدی در تبیین کرامت انسان از نگاه شما چیست؟ 

‏به نظر من آن چه که مهم است تمرکز بر روی «استعداد حق انتخاب» است؛ یعنی کسی که استعداد حق انتخاب را دارد، کرامت دارد. کرامت داشتن منوط به این نیست که آن استعداد به فعلیت رسیده باشد . بر همین اساس به این نکتۀ مهم اشاره می کنم و آن، تکالیف جامعه و دولت در برابر کودک است. یعنی وقتی کودک هم دارای این استعداد و امکان انتخاب بود از قدرت انتخاب برخوردار است و لذا بحث عقل حداقلی و ایجاد عقل حداقلی در یک فرد، مسئله بسیار اساسی است، زیرا اگر این عقل، حداقلی نباشد و یا به فعلیت نرسد، مشکلی مهم در راه تحقق حقوق بشر به وجود میآید . الآن به خصوص در میان متفکران آلمانی بحثهای بسیار مهمی در زمینه این عقل حداقلی مطرح است،  به این که چگونه می توان قوۀ عقل را در یک فرد رشد داد. ‏

اگر اصلش نباشد چه باید کرد؟

‏این بحث هم مطرح است که آیا اصل عقل هست که بتوان آن رشد داد یا ممکن ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 86

است اصلش نباشد و باید آن را به وجود آورد . البته این مباحث از حوزة صلاحیت علمی من خارج است و نمی خواهم وارد آن بشوم . به این نکته هم اشاره کنم که به نظر من رفتن به سوی بحثهای بسیار تئوریک در این باره ما را از نظر حقوقی به نتیجه نمی رساند . همان گونه که گفتم، به نظرم هر فردی که دارای استعداد انتخاب است دارای کرامت می باشد، زیرا مسئولیت کار خود را می پذیرد و در مقابل گزینهای که انتخاب میکند پاسخ گوست و کسی که میتواند پاسخ گوی کاری که انجام میدهد باشد. در واقع استعداد این را دارد که پاسخ گوی کاری که انجام میدهد باشد و این فرد شرافت دارد. ‏

ولی سؤال این است که آیا چون انسان حق انتخاب دارد کریم است یا چون کریم است حق انتخاب دارد؟ 

‏کرامت انسان از حق انتخابش ناشی می شود، نه این که حق انتخاب دارد، چون کرامت دارد. انسان می تواند کرامت داشته باشد، هم چنان که خیلی چیزهای دیگر هم می تواند داشته باشد؛ مثلاً لزوم رفتار خوب با او و ... ولی وقتی می گوییم حق انتخاب، همین حق است که او را دارای کرامت میسازد، زیرا کسی که میتواند انتخاب کند و راه انتخاب شده را طی کند، کرامت دارد . حتی کسی که با آزادی به سمت سیاهی میرود، کرامت دارد، چون همان وقت میتواند برگردد. یعنی این گونه نیست که چون انسان به سمت نیکی میرود کرامت دارد، بلکه چون میتواند انتخاب کند کرامت دارد . همان طوری که بهشت با بودن جهنم معنا پیدا میکند و شیطان یک موهبت الهی میشود . در مسئله کرامت انسان هم به نظر من چون انسان می تواند هر دو راه را برود و قدرت انتخاب دارد، کرامت دارد . موضع من ممکن است قابل نقد باشد ولی کاملاً روشن است و آن این که کرامت انسان از حق انتخاب او بیرون میآید. ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 87

حق انتخاب انسان از کجا ناشی میشود خدایی است باشد یا طبیعی و یا اعطای جامعه. آیا اعطای الهی بودن مسئولیت به دنبال ندارد؟

‏چه خداوند این حق را به انسان داده باشد چه طبیعت تفاوت نمی کند، زیرا چیزی هست که خارج از اراده تان به شما داده شده است و شما با اعطای آن، موجودِ مختاری شدهاید. میماند آن صورتی که جامعه این حق را داده باشد، که معنای واقعی آن این است که انسان در جامعه چنین آفریده  می شود و در واقع تاریخ او را چنین می سازد یعنی جبر هست . وقتی چنین باشد، جبر هم میتواند از جانب خدا باشد هم از سوی طبیعت باشد و هم از جانب تاریخ. پس از نظر مبنایی تفاوتی در کار نیست . ‏

مقصود این است که اگر این حق انتخاب از طرف طبیعت و یا تاریخ باشد، دیگر انسان در برابر آنها، مسئولیتی ندارد. 

‏در هر صورت مسئولیت هست و تنها طرف مسئولیت فرق میکند. اگر خدا باشد روابط دو بعد پیدا میکند: رابطۀ انسان با خدا و رابطۀ انسان با انسان و با جامعة سیاسی خود. اگر طبیعت باشد، میتوانید بگویید دیگر رابطه انسان با خدا مطرح نیست و یکی از ابعاد کم میشود ولی ابعاد دیگر باقی است که مسئولیت زاست . ‏

‏دربارۀ رابطۀ انسان با خدا، انسان تنها تکلیف مدار است، ما بر خداوند حق نداریم بلکه در برابر او سراسر تکلیف هستیم. این درک و فهم من است که نه عالم مذهبی هستم و نه علوم مذهبی بلدم. اما این رابطه تنها در برابر خداوند است نه حتی در رابطه با رسول(ص) و امام(ع) یا جانشین امام. بنابراین اساساً در رابطه با خدا نمیتوان از حقوق بشر صحبت کرد. حقوق بشر در رابطه میان انسان و جامعه سیاسی مطرح می شود. به این مطلب هم توجه داشته باشید که مفهوم حقوق بشر ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 88

مفهومی مدرن است که نه به یونان باستان مربوط است و نه به رم. هم چنان که نه به اسلام کار داشته و نه به مسیحیت. بله در اسلام یا مسیحیت و بلکه در تمام ادیان بزرگ و مکاتب فلسفی بزرگ مؤلفههایی پیدا می شود که مؤید حقوق بشر است ولی خودشان عنوان کلی حقوق بشر یا زیر مجموعه ای جدا ندارند.‏

این ملاک و معیاری که شما برای کرامت انسان مطرح کردید ـ استعداد انتخاب ـ آیا مقصودتان تنها داشتن قوه انتخاب است یا این که یک نوع فعلیت فراتر از قوه مورد نظر است؟ اگر قوه محض مورد نظر باشد، در فلسفه گفته شده که قوه فعلیتی ندارد بلکه یک امر خیلی رقیقی است ـ این اشکال متوجه کسانی که معیار کرامت را عقل می دانند نمی باشد ـ آیا این ایضاح برای نظر شما لازم است؟ یعنی باید گفت: کرامتی که برخاسته از استعداد انتخاب است یا آن کرامتی که از تبدیل آن استعداد به فعلیت به وجود میآید. اگر تفاوت وجود داد؛ مقدار این تفاوت از نظر حقوقی و اجتماعی چقدر است؟

‏تفاوت وجود دارد که من در قالب بیان مصداق آن را توضیح میدهم. اگر کسی عقل سلیم نداشته باشد، برای او حق انتخابی وجود ندارد؛ یعنی نمی توانیم در برخی موارد به او اجازه انتخاب ندهیم یا اثر حقوقی بر انتخاب او قائل نشویم ولی همین شخص حق حیاتش سر جای خودش قرار دارد، حق منع شکنجه برای او ثابت است، حق مسکن و ..... را دارد. همان طور که نمیتوان آزادی بیان را از فرد سفیه سلب کرد ولی بر همة حرف های او اثرات حقوقی بار نمی شود و از این بابت مسئولیتی متوجه او نیست. بنابراین تنها بعضی از حقوق وجود دارد که با استعدادِ تنها محقق نمیشود. بر مبنای حق انتخاب، کسی که کافر میشود کرامتش از بین نمیرود، چون ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 89

همین کافر میتواند برگردد و اصلاح شود. به همین سبب، کسی حق توهین به فرد محکوم به اعدام را ندارد؛ یعنی کسی که مرتکب جرمی شده، باید مجازات شود. این که چه مجازاتی بشود از محدودة حقوق بشر خارج است و به سیاست کیفری مربوط میباشد و این دو مسئله را باید از هم تفکیک کرد.‏

‏البته درباره یک بحث مربوط به جواز کشتن و عدم جواز کشتن انسان است که آیا اعدام انسان نقض کرامت انسانی است یا نه؟ مسئله دیگر این است که چه سیاست کیفری باید داشت و در مقابل جرائم سنگین چه باید کرد و چگونه می توان کرامت دیگران را حفظ کرد. در این مرحله دوم است که به این راه حل تن داده می شود.‏

تفاوت سخن بنده با بیان شما در این است که شما میگویید برای حفظ کرامت دیگران کوتاه میآییم و به اعدام جنایت کار تن نمیدهیم؛ اما نظر من این است که وقتی برای شخصی قائل به کرامت شدیم باید امکانات زندگی مانند حق شرکت در مسائل اجتماعی و حق حیات، را فراهم کنیم. اما اگر یک جانی انسانی را به قتل برساند ما حق داریم آن جانی را به قتل برسانیم، زیرا او با آن جنایت این مقدار از کرامت خود ـ حق حیات ـ را از دست داد.

‏کرامت خود را از دست نمیدهد بلکه شرایط استیفای بعضی از حقوق را از دست میدهد. این گونه نیست که کرامت نداشته باشد، به همین سبب نباید به او فحش داد. البته در باب مجازات اعدام دو دیدگاه مختلف جود دارد. آنهایی که به ارزش انسان معتقدند، حتی در قبال جرم سنگین هم اجازه اعدام انسان را نمیدهند و آن را مغایر با کرامت انسان می دانند، چون با اعدام او کل استعدادش از بین می رود. البته آزادیها در اجتماع هیچ وقت مطلق نیست بلکه همیشه محدود است و یکی از موارد محدودیت، رعایت حقوق دیگران و دیگری رعایت نظم عمومی است. ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 90

گرچه بعضی مبنای نظم عمومی را قبول ندارند، ولی به نظر من نمی توان از آن صرف نظر کرد. به همین سبب کسی که دست به سرقت اموال دیگران میزند، برای مدتی آزادی او محدود میشود.‏

دربارۀ قطع عضو سارق چه میگویید؟

‏من به این مسئله فکر نکرده بودم. ولی پاسخ حقوق بشری آن روشن است و آن این که این مجازات یک مجازات بدنی است و با کرامت انسان ناسازگار است. در این نگاه حتی شلاق زدن هم مجازات تحقیر آمیز تلقی میشود.‏

ولی همین جانی باعث شده که نفس کریمی از بین برود، چطور می توان گفت او کرامت دارد؟

‏کرامت انسان در نیک رفتاری او نهفته نیست. ‏

ولی این جا منطق (و لکم فی القصاص حیوه یا اولی الالباب) حاکم است.

‏باید دید این حیات چگونه معنا می شود. اگر مقصود این است که او ضرر زده و شما هم ضرر مشابه به او برسانید. این معنا مؤید آن نظر است. اما به نظر می رسد این گونه نباید باشد چون در همین مورد هم توصیه شده که عفو کنید.‏

‏اگر در قصاص، حیات است یعنی بیش از مقابله به مثل نباید کاری انجام داد شاید این معنا را نداشته باشد که حیات در کشتن جانی است و در این صورت، مسئلة عفو امری اخلاقی خواهد بود.‏

از حقوق دان های بزرگ کسی از این مجازات ها دفاع نمی کند؟

‏خدمت یکی از مراجع تقلید بودیم من مسئله قصاص را مطرح کردم، ایشان فرمودند جامعه را تشویق می کنیم که عفو کنند و ببخشند. من گفتم اگر قصاص را این طور حل کنید، با حدود چه می کنید؟! به هر حال این مسئله جدی است و باید ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 91

دربارۀ آن به صورت جدی فکر کرد. به این نکته هم باید توجه داشت که بعضی می خواهند در مسئله حقوق بشر نوعی فرا فکنی کنند و با طرح نظراتی کاملاً مبهم و گنگ بحث را از حوزه عملی و فایدة اجتماعی آن دور کنند. اینها می گویند حقوق بشر از ازل بوده و تا ابد خواهد بود. در حالی که به نظر من چنین چیزی نیست. به هر حال به نظر من از منظر حقوق بشر، اصل بودن یا نبودن اش از ازل به اندازة این که از چه وقت وارد وجدان بشری شده اهمیت ندارد، آن چه مهم است این است که از چه وقت شناسایی شده و تلاش برای تضمین آن صورت گرفته است. حقوق بشر پدیده ای تاریخی است و به یک برهه خاصی از حیات انسان اختصاص دارد. بنابراین در یک زمانی بعضی از سیاستهای کیفری توجیه پذیر بوده است اما در بعضی زمانها این سیاست کیفری توجیه پذیر نیست و انسان ها ـ که ملاک تشخیص کرامت هستند ـ آن را مغایر با کرامت انسان تشخیص دادند. با این بیان حقوق بشر خیلی زمینی میشود.‏

ممکن است گفته شود که این مسئله، منشأ واقعی داشته ولی بشر با آن آشنا نبوده و به تدریج بدان دست پیدا کرده، نه این که در این دوره آن را اعتبار کرده باشد.

‏محل بحث ما این جا نیست. بله اگر به مبانی بپردازیم این بحث آن جا مطرح میشود ولی این که چرا به این مسئله در حوزه حقوق بشر پرداخته میشود بحث درجه دومی است.‏

‏وقتی خواستند اعلامیه جهانی حقوق بشر را بنویسند به همه کشورها و مذهبیون ـ اعم از مسیحیان و مسلمانان و همه حقوق دانها ـ نوشتند که شما چه چیزهایی را لازمۀ کرامت انسان تشخیص میدهید. جواب آنها را گرفتند و دیدند حقوقی که به ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 92

‏رسمیت شناخته شد، تقریبآً مشابه هستند. ولی مفسران این حقوق میگفتند اگر از صاحب نظران، چراییِ این حقوق را بپرسیم اختلاف نظر کامل ایجاد میشود، به گونهای که روی اصل ماجرا هم توافق حاصل نمی شود. بنابراین می توانید بگویید انسان از اول دارای کرامت بوده است و این کرامت بعدها شناسایی گردید. دیگری شاید بگوید انسان موجودی تاریخی است، وقتی به این برهه رسید به مرحله کرامت رسید؛ یعنی قبلاً این کرامت را نداشته است. در مبانی حقوق بشر تفاوت وجود دارد ولی در نتیجه چندان اختلافی نیست. در حقوق بشر بعضی افراد مبناگرا هستند ولی بعضی این گونه نیستند. در واقع دو نوع ادبیات در حقوق بشر مشاهده می شود.‏

احکام اسلام و آموزه های وحیانی که مدعی جاودانه بودن و وجود احکام ثابت هستند چه؟

‏این یک ادعاست، چون در میان مسلمانان عدهای عقیده دارند احکام اجتماعی عصری است و برخی هم میگویند اگر حکومت اسلامی به معنای تام وجود نداشته باشد نمی توان اجرای حد کرد و احکام اجتماعی را جاری ساخت. می خواهم بگویم این جا یک بحث اساسی و عمده و یک چالش واقعی وجود دارد. کلاً در موضوع ارتباط حقوق بشر با دین سه دیدگاه وجود دارد:‏

‏1 ـ هیچ تناسبی بین حقوق بشر و دین وجود ندارد و هر کدام راه خودشان را میروند و مبنائاً از هم جدا هستند و حتی با هم تضاد دارند. چون حقوق بشر، بر غایت بودن انسان استوار است در حالی که دین این دیدگاه را قبول ندارد.‏

‏2 ـ حقوق بشر و دین اسلام با هم انطباق دارند.‏

‏3 ـ حقوق بشر و اسلام با یکدیگر نقاط اشتراک دارند و هم نقاط افتراق که با مراجعه به نصوص دینی، حداقل یک تعارض ظاهری در بعضی موارد وجود دارد.‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 93

در غرب هم خیلی ها می گویند حقوق بشر جهان شمول نیست و هر انسانی برای خودش هست به گونهای که کرامت دو انسان هم عین هم نیستند، انسان آفریقایی انسان آفریقایی است، انسان ایرانی ایرانی است و انسان آمریکایی هم آمریکایی است و مثلاً آدم های آمریکایی هم با یکدیگر تفاوت دارند.‏

بحث این است که آیا از نظر تئوریک می توان میان مبانی دینی ومبانی حقوق بشر جمع کرد؟

‏باید دید با کدام مبنا به مسئله نگاه می کنیم. در موضوع رابطه اسلام و حقوق بشر گفته میشود بین تفکرات اسلامی، تفکر عقل گرا میتواند با حقوق بشر انطباق داشته باشد، ولی اخباریون اصولاً نمیتوانند با حقوق بشر قرابت داشته باشند و این خود یک جریان بسیار قوی در میان متفکران اسلامی است. به نظر من هم این تنها تفکر عقل گراست که در اسلام می تواند با حقوق بشر قرابت نسبی داشته باشد.‏

پس شما منشأ کرامت انسان را حق انتخاب او می دانید و کرامت را برای همه انسان ها و در همه حالات میدانید و معتقدید ادیان عقل گرا باحقوق بشر قابل جمع می باشد. نمی توان اشتراکات را بیشتر کرد و بفرمایید در قانون اساسی جمهوری اسلامی چقدر به کرامت انسان توجه شده است؟

‏در قانون اساسی جمهوری اسلامی فصل اول در بردارنده اصول کلی است و در آن آمده که انسان کرامت و ارزش والا دارد و آزادی توأم با مسئولیت در برابر خدا دارد. و یا اصل حق تعیین سرنوشت که در اصل 56 آمده در واقع تجلّی مبنای کرامت انسان است. تصریح شده که هیچ کس نمیتواند این حق الهی را از ایشان سلب کند و یا در خدمت منافع فرد یا گروه خاصی قرار دهد. ملت این حق خدا داد را از طرقی که در اصول بعد می آید اعمال میکند. پس در قانون اساسی نظریه ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 94

جانشینی انسان در روی زمین و تعیین سرنوشت او، کاملاً آمده است.‏

‏دربارۀ حاکمیت، تئوری حاکمیت الهی را مطرح کرده است ولی نوعی حاکمیت الهی است که با حق تعیین سرنوشت قرابت و همراهی دارد و تأکید شده که نباید این حق را سلب کرد.‏

‏در اصل ششم آمده است: در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکای آرای عمومی اداره شود. در این اصل هم حق تعیین سرنوشت که منشأ بارز کرامت انسانی است آمده است. اصل 177 که از اصول غیر قابل تغییر قانون اساسی است یکی از موارد مذکور در آن ادارۀ امور کشور با اتکای به آرای عمومی است؛ یعنی تا هنگامی که نظام جمهوری اسلامی وجود داشته باشد، باید این اصل پا بر جا باشد.‏

‏در قانون اساسی از آزادی هم صحبت شده است که آزادی هم یکی از نشانههای بارز کرامت انسان است. به این بیان دقت کنید که میگوید: در جمهوری اسلامی ایران، ‏‏آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است و هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی به استقلال سیاسی، فرهنگی نظامی و....خدشه وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور، آزادیهای مشروع را هر چند با وضع مقررات سلب کند. بله این که آزادی مشروع چیست بحث دیگری است ولی اصل توجه به آزادی یک مسئله بسیار مهمی است که به کرامت انسان برمیگردد. هر جایی که در قانون اساسی از آزادی سخن به میان آمده است با بحث کرامت و تجلیات آن ارتباط مستقیم دارد. به عبارت دیگر اگر بخواهید رهیافت مصداقی از کرامت انسان را دنبال کنید باید سراغ اصولی که در آنها حقوق ملت ذکر شده برویدکه فصل سوم قانون اساسی است و اصل 19 تا42 را شامل می شود و شاید نشود گفت همه آن، ولی بخش مهمی از آن بازتاب کرامت انسانی است.‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 95

بنابراین، بحث کرامت انسان در قانون اساسی جمهوری اسلامی تجلّی خوبی دارد و مواردی که در آن گنجانده شده است از این حیث قابل توجه است و اگر به آنها عمل شود می شود جلوی خیلی از مسائل را گرفت؟

‏نمی توان نگاه غیر منعطف به قانون اساسی داشت. اگر به قانون اساسی به عنوان یک جسد نگاه کنیم، قانون اساسی توانایی تحول و انطباق با اوضاع و احوال را نخواهد داشت. ولی اگر آن را به عنوان یک موجود زنده تلقی کنیم و از آن جایی که قانون اساسی سندی نیست که بتوان هر روز تغییرش داد، باید ظرفیت تحول پذیری را در درون خود داشته باشد لذا اصول قانون اساسی همیشه روشن و واضح و صریح نمی باشند. یعنی گاهی از اوقات ظرفیت سازی برای قانون اساسی ایجاب می کند که عبارت ها و کلماتی در آن به کار رود که به آن امکان انطباق با شرایط و اوضاع گوناگون را بدهد. علاوه بر این، قانون اساسی باید سیستمی را بسازد که اجزای آن به هم پاسخ متقابل بدهند لذا قانون اساسی می تواند قابلیت تفاسیر گوناگونی را داشته باشد. البته هر قانون اساسی دارای ایرادهایی است و قانون اساسی ما هم قطعاً بدون اشکال نیست و مواردی هست که ممکن است اصولی با هم انطباق کامل و همراهی و همخوانی نداشته باشند، این در همه قانون اساسیها وجود دارد.‏

‏اما آن چه که بیشتر از خود قانون اساسی اهمیت دارد، نحوه عمل کردن به آن است. الان قانون اساسی آذربایجان از قانون اساسی آمریکا که کاملاً قدیمی است پیشرفته تر است، ولی این ملازمه ندارد کشوری که قانون اساسی پیشرفته تری دارد، حقوق و کرامت انسان ها در آن جا بهتر رعایت شود. کرامت انسان جایی بهتر رعایت می شود که اصول بنیادین آن مورد توجه و اساس کارها قرار گیرد.‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 96

دربارۀ خود قانون اساسی نظرتان را بفرمایید. 

‏قانون اساسی جمهوری اسلامی حداقلهای لازم را دارد و با یک تفسیر عملی میتواند کرامت انسانی را در حد قابل قبولی تضمین کند. البته این حداقل های لازم در صورت خوب عمل کردن به آن است؛ یعنی قبول کنیم که یک بعد اساسی و عمده قانون اساسی حقوق و آزادی های بنیادین است و تفسیر اصول قانون اساسی باید با توجه به این غایت صورت گیرد.‏

شما بعد از بحث مفهوم کرامت به یک سری از آثار آن به صورت مصداقی پرداختید، لطفاً به موارد چالش برانگیز میان حقوق بشر و مباحث اسلامی نیز اشاره ای بفرمایید؟

‏در ردیف اول باید به آزادیهای بنیادین اشاره کنم، هم چنین حق حیات، منع شکنجه، منع بردهداری یا همان آزادی، مخصوصاً آزادی بیان، آزادی فکر و اندیشه که دارای اهمیت بسیاری است. در مورد حق حیات چالشهای زیادی جریان دارد مانند این که حق حیات از چه زمانی آغاز میشود است. در نظریه پردازیهای غربی هم در مورد این که حق حیات از چه زمانی آغاز می شود، اختلاف نظر جدی وجود دارد. آیا «نطفه» حق حیات دارد یا جنین دارای حق حیات است؟ رابطه مادر با جنین به چه ترتیبی خواهد بود. آیا سقط جنین در واقع سلب حیات است؟ بحث می کنند که آیا می توان حیات را سلب کرد، شرایط سلب حیات چیست؟ آیا به عنوان مجازات می توان جان کسی را گرفت؟ در این جا یک اختلاف نظر جدی و اساسی وجود دارد. هر چند اکنون یک پروتکل الحاقی وجود دارد که مجازات مرگ را منع کرده اند، ولی تعداد کشورهایی که به آن پیوستند ـ حداقل در سند ـ به اندازه کافی نیست که بتوان گفت جهان شمول است. هر چند در عمل بسیاری از کشورها به ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 97

سمت محکومیت مجازات مرگ می روند و دو پروتکل را امضا نکردهاند. الان یک چالش همین بحث (مرگ آسان بِه مرگی) است.‏

بحث مرگ آسان (بِه مرگی، آسان مرگی) به کرامت انسان بر می گردد؟

‏این است که آیا شخص حق دارد درجایی که خودش بخواهد جان خودش را سلب کند یا نه؟‏

‏بعضی می گویند مرگ آسان نه تنها با کرامت انسان مغایرتی ندارد، که می تواند موجب کرامت او هم باشد،  چون جلوی درد کشیدن انسان را می گیرد. خود غربی ها بحث های جدی دارند، از جمله دربارة خودکشی هم بحث جدی مطرح است. به نظر می رسد در موازین حقوق بشری چیزی پیدا نمی شود که خودکشی را نفی کند. این که طبق گفته کانت گفته میشود که انسان خود غایت است، پس نمی شود غایت را از بین بُرد و خودکشی موجه نیست؛ به نظر من دلیلی پشت این حرف نیست الا همان که کانت گفته و آن هم فرضی است. والاّ براساس حق انتخاب و حق تعیین سرنوشت، چنین چیزی به دست نمی آید. به هر حال اینها چالش های عمده موضوع هستند.‏

شما حق تعیین سرنوشت را حتی دربارۀ تصمیم به مرگ هم جاری می دانید؟

‏برای عدم جریان آن باید دلیل موجهی آورد تا این حق محدود شود. تنها دلیل همان است که می گویند انسان غایت است و نمی توان غایت را از بین برد ولی پرسیده می شود که دلیل همین غایت بودن انسان چیست؟  اگر کسی خواست این حرف را بزند حتماً باید دلایل متافیزیکی داشته باشد، بدون تمسک به دلیل متافیزیکی امکان ندارد که بتوان چنین نظری را تأیید کرد. مبانی دنیایی هم در این بحث موفق و منتج نیست.‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 98
 

 شاید بتوان به مبنایِ حقِ انتخاب جواب داد که انسان حق انتخاب دارد تا جایی که اصل انسان وجود داشته باشد در حالی که جواز خودکشی منشأ کرامت که خود انسان است را از بین می برد. در حالی که گفته می شود انسان مختار است تا آن جا که سلب اختیار از خود نکند.

‏یکی از آثار آن انتخاب این است که دیگر نباشد. اگر چنین شخصی به ‏‎ ‎‏زندگی ادامه دهد، به سبب شرایط نادرست به بردگی برده می شود وبه بردگی رفتن با کرامتش مخالف است ولی با دست کشیدن آگاهانه از زندگی چنین وضعیتی پیش نمی آید؛ یعنی از آن پیش گیری می شود.‏

‏البته روشن است. که این مباحث با اسلام چالش روشنی دارد و در واقع، بحث برابری و عدم تبعیض و مجازات ها و عدم تبعیض بین دیندار و غیردیندار چالش های جدی و عمده ای وجود دارد که مهم ترینش بحث برابری و تبعیض است. البته آقایان خیلی تلاش می کنند بگویند که هر نابرابری تبعیض نیست و یا این که نابرابری با تشابه و مساوات یکی نیست. بله این که هر تبعیض ناموجه نیست را کسی انکار نمی کند. اصلاً بعضی از وقت ها نظام حقوق بشری هم حکم به تبعیض مثبت می کند. شاید اگر این موارد را براساس عدالت بحث کنند موارد اختلاف و جدایی کمتر گردد. اما تاکنون تلاش چندانی صورت نگرفته است.‏

‏آن چه امروزه در جهان منشأ اختلاف شده و مبنایی هم هست این است که برخی مسلمانان که البته دارای قدرت دینی و سیاسی هم هستند جایگاه عقل را چندان نمی شناسند؛ یعنی برای عقل در سیستم استدلالی و استنباطی خود چندان اهمیتی قائل نیستند و «انسان منفرد» را مورد توجه قرار می دهند نه «انسان اجتماعی» واین نگاه هم نقاط افتراق را زیاد می کند.‏

کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 99

*. زندگی نامه

‏اردشیر امیر ارجمند متولد ۱۳۳۶ تهران می باشد. تحصیلات ابتدایی تا دبیرستان را در تهران می گذراند و در سال ۱۳۵۴ از دبیرستان کیهان دیپلم ریاضی می گیرد.‏

‏در همان سال اخذ دیپلم به دانشگاه راه می یابد و در رشته حقوق دانشگاه ملی به تحصیل می پردازد. از جمله استادان برجسته اش دکتر مهدی شهیدی، دکتر حسن امامی، دکتر علی آبادی و دکتر پاد را به یاد می آورد و در سال ۱۳۵۸ به آمریکا و سپس فرانسه عزیمت می کند و در نهایت تصمیم می گیرد در رشته حقوق بین الملل دانشگاه استراسبورگ به تحصیل بپردازد.‏

‏برای تحصیل در مقطع دکترا هم موفق می شود از میان حدود ۴۰۰ نفر متقاضی، بورس تحصیلی شهر استراسبورگ را کسب کند و دوره دکترای دولتی حقوق بین الملل را در همان دانشگاه بگذراند و در سال ۱۳۶۹ از تزش دفاع کند. تز دکترای او در زمینه اعمال مقررات مخاصمات مسلحانه در دریا در زمان صلح و جنگ بوده است. امیر ارجمند بعد از بازگشت به کشور فعالیت در حوزه های متعدد تخصصی را پی می گیرد. در مقطع کارشناسی ارشد حقوق عمومی دانشگاه تهران، درس های حقوق اداری ایران و حقوق اداری تطبیقی و در مجتمع آموزشی قم، درس های حقوق بین الملل، حقوق اداری ایران و حقوق تطبیقی را ارائه می دهد و تا به امروز در تهیه لوایح و آیین نامه های مختلفی مشارکت می کند. از جمله در تهیه پیش نویس «قانون حفاظت و بهره برداری از منابع آبزی»، «پیش نویس آیین نامه حفاظت و بهره برداری از منابع آبزی»، «پیش نویس لایحه حقوق شهروندی»، «لایحه اسرار دولتی»، «لایحه حریم خصوصی»، «لایحه مسئولیت رسانه های همگانی»، «طرح سازمان های غیردولتی»، «مسئولیت مدنی دولت»، «قانون شوراها»، «طرح حقوق متهمین و محکومین»، «لایحه اطلاع رسانی». «لایحه اطلاع رسانی» و «قرارداد منعقده بین ایران و روسیه در زمینه حفاظت از منابع آبزی دریای خزر»مشارکت می کند و در سالهای79ـ۱۳۷۰، مشاور حقوقی شیلات در امور لوایح و بین الملل می شود و همچنین مشاورت دفتر خدمات حقوقی بین المللی نهاد ریاست جمهوری و مشاورت حقوقی شرکت ملی گاز در امور بین الملل را می پذیرد. در دوره های حقوق بشر مؤسسه بین المللی حقوق بشر فرانسه در سالهای ۱۹۸۲ و ۱۹۸۵ شرکت می کند. دوره ای هم در خصوص حقوق بشر در مرکز بین الملل ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 100

‏آموزش حقوق بشر در دانشگاه ها در استراسبورگ می گذراند. در سه دوره آموزشی آکادمی حقوق بین الملل لاهه شرکت می کند و دیپلم های حقوق تطبیقی از دانشکده بین المللی حقوق تطبیقی فرانسه در سالهای ۱۹۸۳، ۱۹۸۴ و ۱۹۸۵ دریافت می کند. یکی از کسانی است که باعث شده یونسکو کرسی حقوق بشر، صلح و دموکراسی را به دانشگاه شهید بهشتی اعطا کند. در ایران کلاً ۳ کرسی علمی را یونسکو به ایران داده که دو کرسی دیگر آن در حوزه پزشکی است.‏

‏وی اولین دوره کارشناسی ارشد رشته حقوق بشر را در دانشگاه شهید بهشتی و برای اولین بار در ایران با همت دیگران و یاری مسئولان مربوطه دایر می کند تاکنون چندین دوره دانشجویان کارشناسی ارشد رشته حقوق بشر در این مرکز آموزش دیده اند و پس از دایر شدن این رشته در دانشگاه شهید بهشتی بود که راه اندازی چنین  دوره هایی در سایر دانشگاه ها هم رواج یافت. علاوه بر این، امیرارجمند در کنفرانس های منطقه ای حقوق بشر از جمله در هند حضور داشته و با شرکت در مباحثات به شخصیتی شناخته شده در این حوزه مبدل شده و این همه فعالیت و سرشناس شدن در وضعیتی اتفاق می افتد که او به طور جدی می کوشد از سیاسی شدن مقوله حقوق بشر پرهیز کند. مرکز حقوق بشر، صلح و دموکراسی یونسکو دانشگاه شهید بهشتی که ریاست آن به عهده اردشیر امیرارجمند است به آموزش رسمی دانشجویان و همچنین به آموزش غیررسمی افراد سازمانهای دولتی و غیردولتی مشغول است و طرح های آموزشی ویژه حقوق بشر را در استانهایی همچون استان تهران، استان کردستان و استان زنجان اجرا کرده است.‏

‏چند طرح پژوهشی همچون «ایران و نظام بین الملل حقوق بشر»، «آثار جزایر در تحدید حدود دریایی»، «نهاد ملی حمایت از حقوق کودک»، «دادگاه های اداری آلمان» و «مسئولیت دولتی و شرکت های خارجی در استفاده عراق از سلاح های شیمیایی» را به انجام رسانده است. چند کتاب ازجمله در زمینه حاکمیت قانون و حقوق محیط زیست و حقوق اداری در دست چاپ دارد.‏

سوابق شغلی

‏عضو هیأت علمی و دانشیار دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی‏

‏صاحب کرسی حقوق بشر، صلح و دموکراسی یونسکو (در دانشگاه شهید بهشتی)‏

‏مسئول کرسی حقوق بشر، صلح و دموکراسی یونسکو‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 101

‏مدیر گروه حقوق پژوهشکده علوم محیطی دانشگاه شهید بهشتی‏

‏مدیر مرکز حقوق بشر، صلح و دموکراسی‏

‏عضو انجمن حقوق بین الملل، لندن‏

‏عضو مؤسس انجمن ایرانی حقوق بشر‏

‏عضو و نایب رئیس کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای مرکز‏

‏عضو انجمن ایرانی اخلاق در علوم و فناوری‏

‏عضو جمعیت توسعه علمی ایران‏

‏عضو کمیته ملی اخلاق زیستی‏

‏عضو مؤسس انجمن ایرانی دوستان سازمان ملل متحد‏

‏عضو مؤسس انجمن ایرانی حقوق جزا‏

‏عضو مؤسس و هیأت مدیره انجمن ایرانی حقوق بین الملل‏

‏عضو شورای علمی مرکز پژوهش و اطلاع رسانی ریاست جمهوری‏

‏عضو کمیسیون پژوهش و آموزش هیأت نظارت بر اجرای قانون اساسی‏

‏عضو مؤسس انجمن ایرانی جرم شناسی‏

‏دارای سابقه تدریس در دانشگاه تهران و مجتمع آموزشی قم‏

‏اجرای طرح های پژوهشی و مشارکت در تهیه لوایح، طرح ها و آیین نامه ها‏

‏تهیه مقالات متعدد علمی به زبان فارسی، انگلیسی و فرانسوی و تهیه مجموعه اسناد جهانی حقوق بشر در دو جلد و مجموعه اسناد منطقه ای حقوق بشر (آماده چاپ) و بررسی تطبیقی نظارت قانون اساسی (زیر چاپ) مدیر مرکز و صاحب کرسی حقوق بشر، صلح ودموکراسی یونسکو در دانشگاه شهید بهشتی و حقوقدانی که در تهیه بیش از ۱۰ پیش نویس قانون، طرح و لایحه نقش داشته است و نقش قانون و حاکمیت آن را در توسعه کشور عامل اساسی تلقی می کند و در راه اندازی اولین دوره کارشناسی ارشد رشته حقوق بشر مؤثر بوده است.‏

‏ ‏

کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمیصفحه 102