رهبری دینی و رهبری سیاسی؛ وحدت یا دوگانگی؟

رهبری دینی و رهبری سیاسی وحدت یا دوگانگی؟ 

‏ ‏

 علامه شیخ محمد مهدی آصفی - عراق

‏فقها دربارۀ این موضوع، پژوهش پیگیر و‏‎ ‎‏همه جانبه ای نداشته اند و‏‏ ‏‏می توانیم بگوییم فقها این موضوع را روشن نکرده اند؛ لذا لازم است تحقیقی‏‏ ‏‏ریشه ای در این باره انجام گیرد.‏

‏فقهای اهل سنت معتقدند که ولیّ و رهبر یکی است ودر این باره‏‏ ‏‏اختلاف نظر ندارند که اگر با وجود امام عادل و شایسته امامت، کسی‏‏ ‏‏بخواهد رهبری مسلمانان رابه دست گیرد، باید او را از این کار باز دارند و‏‏ ‏‏اگر جلو گیری از او ممکن نباشد، جنگ با او واجب می شود تا از این امر‏‏ ‏‏دست بردارد.‏

‏اما نزد فقهای امامیه، حکم مسأله در فقه کلامی واضح است؛ یعنی‏‏ ‏

کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 365
‏ ‏

‏در زمان حضور معصوم کسی حق ندارد متصدی امر امامت شود وامام‏‏ ‏‏معصوم نیز تنها پس از وفات امام معصوم پیش از خود، عهده‏‏ ‏‏دار امر امامت‏‏ ‏‏می شود؛ و روایات زیادی در این باره وجود دارد. البته ما نمی خواهیم در‏‏ ‏‏این مورد زیاد بحث کنیم؛ چرا که این موضوع بیشتر به علم «کلام» مربوط‏‏ ‏‏می شود. اما در خصوص زمان غیبتِ امام معصوم فقها بر یک نظریۀ‏‏ ‏‏مشخص اتفاق نظر ندارند و چنانکه اطلاع دارم، فقها در این باره پژوهش‏‏ ‏‏کافی انجام نداده اند.‏

‏قبل از اینکه به طور مفصل وارد بحث شویم لازم است اشاره کنم که‏‏ ‏‏در این مقاله موضوع از نظر احکام اولیه مورد بحث قرار گرفته است و‏‏ ‏‏مسائلی که از نظر احکام ثانویه با موضوع ارتباط دارند، مانند اوضاع مؤثر‏‏ ‏‏بین المللی و جهانی و غیره در اصل موضوع تأثیری ندارند. در ابتدای‏‏ ‏‏مقاله این نکته را متذکر می شوم که در این پژوهش، ان‏‏ ‏‏شاءالله در مورد حکم‏‏ ‏‏ثانویۀ مسأله بحث خواهیم کرد، البته پس از پایان بخش مربوط به احکام‏‏ ‏‏اولیه؛ لذا در این مبحث، فقط حکم اولیۀ موضوع مدنظر است و حکم ثانوی‏‏ ‏‏آن بر اساس نیازهای بین المللی و منطقه ای و بعد از روشن شدن حکم اولیه، ‏‏ ‏‏مورد بررسی قرار خواهد گرفت.‏

‏برای این مسأله فرضهای غیر حقیقی از جانب فقها آورده شده که بدون‏‏ ‏‏شک این فرضها، نه در گذشته و نه در آینده، به وقوع نخواهد پیوست.‏

‏ برای مثال، این فرض که دو نفر در مسائل اداری و سیاسیِ یک‏‏ ‏‏محدوده، حاکم بوده و هر یک دارای اختیارات خاص خود باشند؛ یا اینکه‏‏ ‏‏در یک محدوده هر دو نفر متصدی باشند لیکن هنگام تصمیم گیری نظر‏‏ ‏‏یکدیگر را جلب کنند و دیگر فرضهای نادری که فقط قابل تصور هستند‏‏. ‏‏لازم می بینم که فرضهای متعدد نظریه را نیاورم و تنها، وضعیتی را در نظر‏‏ ‏

کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 366
‏ ‏

‏بگیریم که جهان اسلام در حال حاضر در آن قرار گرفته است و آن حالتی‏‏ ‏‏است که دو یا چند نفر در محدودهای سیاسی و اداری متعدد جهان‏‏ ‏‏اسلام متصدی امر حکومت شوند و هر یک به طور مستقل، حاکم باشند؛ ‏‏ ‏‏این شکل تنها مصداقی است که تاکنون محقق شده است و ادامه خواهد‏‏ ‏‏داشت. اولین کسی که اینگونه جدایی و تفکیک در امر حکومت را پایه‏‏ ‏‏گذاشت معاویه فرزند ابوسفیان است؛ در تاریخ طبری منقول است که‏‏ ‏‏معاویه از امام علی(ع) خواست که هر یک به طور جداگانه متصدی‏‏ ‏‏حکومت شوند یعنی معاویه در شام و امام(ع) در عراق؛ و امام(ع)‏‏ ‏‏پذیرفت!‏

‏ما دربارۀ بخش اول (یعنی درخواست معاویه از امام) بحثی نداریم، ‏‏ ‏‏اما یقیناً موافقت امام با درخواست معاویه را نمی پذیریم. تاریخ‏‏ ‏‏نویسان در‏‏ ‏‏این باره اتفاق نظر دارند که امام(ع) تا قبل از شهادت، قصد جنگ با معاویه‏‏ ‏‏را داشته و به همراه اهل بیت ویاران نزدیک خود به طرف شام حرکت کرد و‏‏ ‏‏اگر کسی غیر از آنها هم نمی آمد، باز ایشان تصمیم به نبرد داشتند؛ ولی‏‏ ‏‏عبدالرحمان بن ملجم مرادی (لعنة الله علیه) که از خوارج بود به آن حضرت‏‏ ‏‏مهلت نداد و ایشان را به شهادت رساند.‏

‏به هر حال، حتی اگر چنین اتفاقی هم افتاده باشد - که نیفتاده است_‏‏ ‏‏خوارج در جنگ صفین و بعد از آن، اذیت و آزار و اخلالگریهای مؤثری در‏‏ ‏‏سپاه امام(ع) داشتند و روحیۀ سپاهیان امام را در جنگ تضعیف می کردند که‏‏ ‏‏به این مفاهیم ثانویه ارتباط پیدا می کند و از احکام اولیه نمی باشد وما‏‏ ‏‏مطمئن هستیم که امام(ع) تا آخرین روزهای زندگیشان پیشنهاد معاویه را رد‏‏ ‏‏کرده بودند.‏

‏به هر حال معاویه اولین کسی بود که چنین پیشنهاد سیاسی را مطرح‏‏ ‏

کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 367
‏ ‏

‏کرده بود؛ چنین حالتی در اوایل حکومت عباسیان وجود داشت، بدین‏‏ ‏‏صورت که بازماندگان بنی‏‏ ‏‏امیه در اندلس و در زمان عباسیان حکومت‏‏ ‏‏می کردند و بنی عباس در عراق بر سرزمینهای گستردۀ جهان اسلام حاکم‏‏ ‏‏بودند؛ و این احتمال وجود دارد که آیندۀ سیاسی جهان اسلام نیز شاهد‏‏ ‏‏چنین وقایعی باشد.‏

‏نیاز به پژوهش در این مسأله و بعد از رسیدن مجدد اسلام به حکومت‏‏ ‏‏و سیاست، نیازی حقیقی است و لازم است به طور جدی با این مسأله‏‏ ‏‏برخورد کنیم تا ان‏‏ ‏‏شاءالله به نتایج عملی قابل اعتمادی برسیم. ‏

‏ ‏

‏دلایل عدم مشروعیت تعدد ولایت‏

‏در این قسمت پاره‏‏ ‏‏ای از دلایل عدم مشروعیت تعدد ولایت و رهبری‏‏ ‏‏درجهان اسلام را ذکر می کنیم؛ البته نمی توان ادعا کرد که هیچ یک از این‏‏ ‏‏دلایل، قابل تردید نبوده و همگی قابل اعتماد هستند، ولی مدعی هستیم که‏‏ ‏‏نمی توان در مجموعه این دلایل تردید کرد.‏

‏ ‏

‏دلیل نخست؛ روایات و احادیث‏

‏روایت اول‏‎[1]‎‏ که شیخ صدوق در علل الشرایع وعیون اخبار الرضا(ع)‏‏ ‏‏آن رانقل کرده است و ما آن قسمت از روایت که به این مبحث مربوط‏‏ ‏‏می شود را ذکر می کنیم.‏

‏اگر شخصی بپرسد: چرا صحیح نیست در یک زمان دو یا چند امام‏‏ ‏‏وجود داشته باشند، در پاسخ باید گفت: بنابر چند دلیل، از جمله اینکه در‏‏ ‏


کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 368
 ‎

‏فعل و تصمیم یک نفر اختلاف وجود ندارد، ولی فعل و تصمیم دو نفر با هم‏‏ ‏‏فرق می کند؛ به همین دلیل ما هیچ دو نفری را نمی بینیم که عمل و ارداه شان‏‏ ‏‏با هم اختلاف نداشته باشد. پس اگر دو نفر باشند و اعمال و تصمیمامتشان‏‏ ‏‏با هم اختلاف داشته باشد و از طرفی هر دو حاکم باشند و اطاعت‏‏ ‏‏هیچ کدام بر دیگری مقدم نباشد، در نتیجه بین مردم اختلاف و تفرقه ایجاد‏‏ ‏‏می شود و کسی که مطیع یک نفر باشد الزاماً از دیگری نافرمانی کرده است.‏‏ ‏‏بدین ترتیب هرج مرج و گسترش می یابد و مردم از اطاعت و ایمان خارج‏‏ ‏‏می شوند. دلیل دیگر اینکه اگر دو امام وجود داشته باشند و هر یک از‏‏ ‏‏امامان در مسائل حکومتی دستورات خاص خود را که با دیگری اختلاف‏‏ ‏‏دارد، صادر کند، از آنجایی که هیچ کدام از دو امام وظیفۀ اطاعت از دیگری‏‏ ‏‏را ندارد، در نتیجه حقوق و احکام و حدود الهی تعطیل می شوند، چرا که‏‏ ‏‏هیچ یک از دو امام در حکومت و امر و نهی بر دیگری تقدم ندارد و اگر‏‏ ‏‏چنین شد بر هر دو واجب می شود که سخن بگویند و کسی حق سکوت‏‏ ‏‏نداشته باشد و اگر سکوت بر ایشان جایز باشد حقوق واحکام باطل شده‏‏ ‏‏و حدود الهی تعطیل خواهد شد و وضعیت جامعه، مانند زمانی خواهد شد‏‏ ‏‏که هیچ امامی وجود ندارد.‏

‏ ‏

‏بررسی سند روایت ‏

‏متن این روایت ابهامی ندارد و از نظر عبارات، ی محلی برای بحث و‏‏ ‏‏انتقاد نمی بینیم لذا دربارۀ متن این روایت بحث نمی کنیم؛ اما سند آن شیخ‏‏ ‏‏صدوق(ره) آن را در «علل الشرایع» و عیون اخبار الرضا(ع) به نقل از‏‏ ‏‏واحد بن محمد بن عبوس نیشابوری از علی بن محمد بن قتبیۀ نیشابوری از‏‏ ‏‏فضل بن شاذان از امام رضا(ع) نقل کرده است.‏


کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 369
‏ ‏

‏در جای دیگر، این روایت را از طریق ابی محمد جعفر بن نعیم بن‏‏ ‏‏شاذان از عموی خویش ابی عبدالله محمد بن شاذان از فضل بن شاذان نقل‏‏ ‏‏می کند. ‏

‏از این روایت فهمیده می شود که فضل بن شاذان در دوران جوانی با‏‏ ‏‏امام رضا(ع) هم‏‏ ‏‏عصر بوده است و این مدت همراهی با امام رضا(ع) کمتر‏‏ ‏‏از مدتی است که با امام هادی(ع) و حسن عسگری(ع) بوده است و خود ‏‏او ‏‏در آخر این روایت می گوید: این روایت را از مولایم ابی الحسن علی بن‏‏ ‏‏موسی الرضا در چند مرحله شنیدم و آن را نقل کردم.‏‎[2]‎

‏علاوه بر این روایاتی که از طریق فضل بن شاذان از امام هادی(ع)‏‏ ‏‏و امام حسن عسگری(ع) نقل شده است، مانعی وجود ندارد که وی، از امام‏‏ ‏‏رضا(ع) هم احادیثی روایت کرده باشد‏‏.‏

‏محققین و علما در باره دو راوی آخر سند اول این روایت دوگونه‏‏ ‏‏گفته اند؛ بعضی، آن دو را قابل اعتماد دانسته و بعضی در اعتبار آنان تردید‏‏ ‏‏کرده اند؛ این دو راوی نیشابوری عبارتند از «محمد بن عبوس» و «علی بن‏‏ ‏‏محمد قتبیه».‏

‏این مربوط به سند اول بود، اما در سند دوم (جعفر بن نعیم) آمده که‏‏ ‏‏صلاحیت وی مورد تأیید قرار نگرفته ولی صدوق(رحمة‏‏ ‏‏الله علیه) وی را‏‏ ‏‏معتبر می داند.‏

‏دربارۀ عموی فضل، محمد بن شاذان که جعفر این روایت را از او‏‏ ‏‏نقل می کند باید گفت که از وکلای ناحیۀ مقدسه بوده و این سمت برای‏‏ ‏‏اعتماد به او کافی است. ‏


کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 370
‏ ‏

‏روایت دوم از حسین بن ابی العلاء است: ‏

‏از حضرت امام صادق(ع) پرسیدم: آیا جهان بدون امام باقی می ماند؟‏

‏فرمود : خیر.‏

‏پرسیدم: دو امام چطور؟‏

‏فرمود: خیر مگر اینکه یکی از آنها ساکت باشد.‏‎[3]‎

‏روایت سوم از ابن ابی یعفور نقل شده است: ‏

‏از امام صادق(ع) سوال کردم : آیا جهان بدون امام می ماند؟‏

‏فرمود : خیر.‏

‏ پرسیدم: دو امام چطور؟‏

‏فرمود: خیر مگر اینکه یکی از آنها ساکت باشد‏‎[4]‎‏. ‏

‏روایت چهارم از هشام بن سالم است که گفته: ‏

‏از امام صادق(ع) پرسیدم : آیا ممکن است دو امام در یک زمان وجود‏‏ ‏‏داشته باشند؟‏

‏فرمود: اگر یکی از امامان بر دیگری تقدم داشته باشد بله؛ ولی اینکه‏‏ ‏‏هر دو امام ناطق باشند خیر.‏‎[5]‎

‏این مسأله روایتها مربوط به امام معصوم بوده و قیاس کردن غیر معصوم‏‏ ‏‏بر معصوم از قیاسهای باطل است و ... صحیح نیست؛ چرا که علت ذکر‏‏ ‏‏شده در روایت اول حکم مسأله دربارۀ عصر حضور و عصر غیبت هر دو را‏‏ ‏‏شامل می شود و روایات دیگر هم با ذکر علت آمده اند؛ (مگر اینکه یکی از‏‏ ‏‏آنها ساکت و پیرو دیگری باشد). ‏


کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 371
‏ ‏

‏پس اگر هر دو امام ناطق باشند، این امانت طبق نص صریحِ روایت‏‏ ‏‏ ‏‏بین آنها منتفی خواهد بود.‏

‏این روایتها یا شامل معصومین و غیر معصومین می شود که این قول‏‏ ‏‏ارجح است یا مخصوص معصومین که روایت بر غیر معصومین هم‏‏ ‏‏دلالت دارد و این مصادیق قیاس منصوص العلّی است و از مصادیق‏‏ ‏‏قیاس یا قیاس اولویت نیست بلکه از نوع قیاس صحیح می باشد.‏

‏ ‏

‏دلیل دوم؛ سیرت امیرالمؤمنین(ع)‏

‏دلیل دیگری که دال بر وحدت ولایت و رهبری است، سنت‏‏ ‏‏امیرالمؤمنین در این موضوع است؛ امیرالمؤمنین(ع) در چهار سال حکومت‏‏ ‏‏خود با سه جنگ متوالی رو به رو شد که عبارتند از: جمل، صفین نهروان.‏

‏دلیل امام(ع) در این جنگهای سه‏‏ ‏‏گانه، تمرّد و خروج جمعی از‏‏ ‏‏مسلمانان از امامت و ولایت ایشان بود و چنانچه تعدد حکومت در‏‏ ‏‏شریعت جایز بود، دلیلی وجود نداشت که این جنگها واقع شوند. پس به‏‏ ‏‏نظر ما جنگهای سه‏‏ ‏‏گانۀ امام(ع) با ناکثین و قاسطین و مارقین، دلیل کافی‏‏ ‏‏و وافی این قول است که مسألۀ امامت و ولایت باید در یک شخص باشد، ‏‏ ‏‏چرا که امام(ع) خود شروع کننده جنگ با دشمنان بود.‏

‏ ‏

‏دلیل جنگ با معاویه در صفین ‏

‏حتی اگر فرض کنیم که جنگ امام(ع) با ناکثین و در جنگ جمل و‏‏ ‏‏مارقین در نهروان به دلیل پیمان شکنی انان بوده و نه به دلیل اعلان تاسیس‏‏ ‏‏حکومتی جدید با ساختاری متفاوت، دربارۀ صفین نمی توانیم چنین‏‏ ‏‏احتمالی بدهیم؛ چرا که معاویه و یارانش که از اهل شام بودند و قبل از‏‏ ‏


کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 372
‏ ‏

‏جنگ، با امام بیعت نکردند بودند تا بگوییم بیعت را نقض کرده اند و امام(ع)‏‏ ‏‏به علت پیمان شکنی با انان جنگیده است.‏

‏پس دلیل دیگری برای جنگ باقی نمی‏‏ ‏‏ماند؛ بجز اینکه از نظر امام(ع)‏‏ ‏‏کسی حق نداشته باشد با وجود حکومت شرعی، متصدی ولایت و رهبری‏‏ ‏‏امت شود. امام(ع) معتقد بودند که بیعت مهاجرین و انصار در مدینه برای‏‏ ‏‏تمام مسلمانان جهان الزام اور بوده وبعد از شکل گیری چنین حکومتی به‏‏ ‏‏واسطۀ بیعت، هرگونه تمرّد و مخالفت با آن از مصادیق بغی و سرکشی‏‏ ‏‏است که خداوند متعال، دستور مقابله با آن را داده است؛ و گفتار امام(ع)‏‏ ‏‏در این باره صریح و روشن است.‏

‏امام(ع) می فرمایند: ‏

شوریٰ به مهاجرین و انصار تعلق دارد، یعنی اگر نظرشان بر یک نفر متفق شد و او را امام قرار دادند؛ آن شخص مورد رضای خداوند است پس اگر کسی نظرشان را نپذیرفت،  با بدعت از دین خارج شده، پس او را به راه راست برگردانید؛ اگر امتناع کرد به خاطر پیمودن راهی غیر از راه مؤمنین او را بکشید که خداوند او را کیفر خواهد داد.[6] 

‎ ‎


کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 373
‏ ‏

‏و در جای دیگر، مطابق با روایت شریف رضی در نهج البلاغه‏‏ ‏‏می فرماید: ولایت یک بیعت است و نمی‏‏ ‏‏توان در آن دخل و تصرف کرد و‏‏ ‏‏اختیاری نیست. کسی از بیعت خارج شود طاعن است ومسامحه کردن‏‏ ‏‏در آن فریبکاری است.‏‎[7]‎

‏کلام امام(ع) را در دو عبارت می توان خلاصه کرد: ‏

‏1 - قلمرو ولایت و رهبری به میزان بیعت بستگی ندارد.‏

‏2 - مبارزه و نبرد با طغیانگران در برابر حکومت شرعی واجب است. ‏

‏در توضیح این عبارت باید گفت: ‏

‏ ‏

‏1- وسعت قلمرو ولایت به گستردگی بیعت بستگی ندارد‏

‏امام(ع) ولایت و رهبری را محدود به میزان بیعت نمی دانست و ممکن‏‏ ‏‏نیست که بتوان از همۀ مردم بیعت گرفت، بخصوص در ان ایام که بیعت‏‏ ‏‏گرفتن برای نامزد رهبری و امامت، از تمام مسلمانان و در تمام سرزمینهای‏‏ ‏‏اسلامی میسر نبود.‏

‏علاوه بر این، لازم نیست قلمرو ولایت و رهبری به میزان بیعت محدود‏‏ ‏‏شود، پس بیعت شرعی، قلمرو تمام مسلمانان سرزمینهای اسلامی را شامل‏‏ ‏‏می شود، حتی اگر این بیعت در سرزمین کوچک و محدودی انجام شود؛ به‏‏ ‏‏شرط آن که منطقۀ بیعت از نظر گستردگی در حد مناسبی باشد.‏

‏فقهای مذاهب چهارگانۀ اهل سنت بر این مسأله اجماع کرده، ولی در‏‏ ‏‏تعداد بیعت‏‏ ‏‏کنندگان اختلاف نظر دارند طبق نظر بعضی از انان حتی اگر‏‏ ‏‏یک نفر بیعت کند بیعت الزامی خواهد شد و به گفتۀ عباس عموی‏‏ ‏


کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 374

پیامبر(ص) خطاب به علی(ع) بعد از وفات رسول خدا(ص) استناد می کنند‏‏ ‏‏که گفت: «دست خود را بده تا با تو بیعت کنم پس مردم می گویند عموی‏‏ ‏‏رسول خدا(ص) با پسر عموی رسول خدا بیعت کرد و کسی در خلافت تو‏‏ ‏‏اختلاف نخواهد کرد.» این نظریه، پیروان اندکی دارد، اما قولی که در آن‏‏ ‏‏اختلاف نظر وجود ندارد این است که: اگر بیعت در وضعیت مناسبی انجام‏‏ ‏‏گیرد، تمام مسلمانان را شامل می شود. فقهای اهل سنت براین نظر اجماع‏‏ ‏‏دارند و طبق پژوهشهای انجام شده، در این مسأله، در میان فقهای امامیه‏‏ ‏‏نیز اختلافی نیافته ام.‏

‏ شریف رضی در این خصوص از امیر المؤمنین(ع) چنین روایت‏‏ ‏‏می کند ‏

به جانم قسم امامت منعقد نمی شد مگر زمانی که عموم مردم حاضر شوند. 

رأی حاضران، برغایبان غالب می شود، پس شاهد امر، حق عدول ندارد و غایب علت غیبت حق انتخابی نخواهد داشت. اگاه باشید که من با دو شخص می جنگم، کسی که مدعی چیزی شود که حق او نیست و دیگر کسی که تعهد خود را انجام ندهد.[8] 

‏ ‏

‏مبارزه با مخالفین حاکم شرع ‏

‏نکتۀ دوم که در سخن امام(ع) دیده می شود جواز جنگ با متمردین و‏‏ ‏‏طغیانگران است. هر کس از حکومت شرعی اطاعت نکند، باغی محسوب‏‏ ‏‏می شود و شیوۀ برخورد با او این است که ابتدا باید او را نصیحت و از منکر‏‏ ‏


کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 375
‏ ‏

‏نهی کرد، پس اگر از عناد خود دست برنداشت باید با او جنگید. ‏

‏ ‏

‏سخنان امام(ع) خطاب به مسلمانان ومعاویه در صفین ‏

‏در راه صفین امام(ع) دوخطبه داشت که قابل تامل و تحقیق هستند‏‏: ‏

‏خطبه اول متوجه معاویه و خطبه دوم خطاب به عموم مسلمانان‏‏ ‏‏است؛ اما خطاب امام(ع) به معاویه این بود: ‏وارد راهی شو که مردم در آن وارد شده اند‎[9]‎؛ ‏و خطبۀ ایشان به عموم مسلمانان دعوت انان به جنگ با‏‏ ‏‏معاویه به خاطر سرکشی و تمرد و خروج او از اطاعت امام(ع) است که در‏‏ ‏‏این خصوص صریحاً می فرماید: ‏

اگر کسی آشوبگری کند، سرزنش و منع می شود و اگر دست برنداشت، کشته خواهد شد.[10] 

‏ ‏

‏بررسی سند دو خطبه امام ‏

‏تردید در سند نهج البلاغه و دو خطبه امام(ع) که در راه صفین ایراد‏‏ ‏‏کرده اند، کار بیهوده ای است، چرا که تاریخ‏‏ ‏‏نویسان و سیرت‏‏ ‏‏نگاران، همگی‏‏ ‏‏این دو خطبه و دیگر خطبه ها رانقل کرده اند، به گونه ای که جای شک باقی‏‏ ‏‏نمی ماند و چیزی شبیه تواتر معنوی حاصل شده است.‏

‏از سوی دیگر، اینکه سیرت و طریقۀ قطعی امیرالمؤمنین(ع) این دو‏‏ ‏‏خطبه را مورد تأیید قرار می دهد و شیخ مفید رحمی الله علیه در این خصوص‏‏ ‏‏می نویسند : از درایت و سیرت است که چنین فهمیده می شود و نه از‏‏ ‏‏روایت؛ و اگر اصل خطبه ای که شریف رضی در نهج البلاغه نقل کرده به‏‏ ‏


کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 376
‏ ‏

‏استناد روایت باشد سیرت و روش امیرالمؤمنین(ع) نیز چنین بوده و این‏‏ ‏‏موضوع، محقق را از بررسی سند بی نیاز می سازد.‏

‏امام(ع) عموم مسلمانان را که در حجاز و عراق و یمن و دیگر‏‏ ‏‏سرزمینهای اسلامی بودند به جنگ با معاویه دعوت کردند و در این جنگ‏‏ ‏‏هر یک از طرفین کشته های بسیاری دادند. ‏

‏ ‏

‏مفهوم خطبه امام(ع) در صفین‏

‏این پرسش به ذهن می رسد که آیا امکان دارد امام(ع) برای سپاه عظیم‏‏ ‏‏خود در راه صفین هیچ خطبه ای ایراد نکند؟ و آیا ممکن است که امام(ع)‏‏ ‏‏آن سپاه عظیم را به صفین ببرد و بر ایشان هیچ سخنی نداشته باشد؟‏

‏حال باید بررسی کنیم که منظور و مفهوم این خطبه چه بوده است؟‏

‏مگر غیر از این است که امام(ع) می خواهد به آنان بفرماید که: ‏

‏الف - امامتِ مسلمانان را به حق در دست گرفته و امام شرعی‏‏ ‏‏مسلمانان است و مهاجران و انصار نیز با او بیعت کرده اند و کسی در آن‏‏ ‏‏بیعت شک نکرده است. ‏

‏ب_معاویه و همراهان شامی او بر ایشان خروج و طغیان کرده اند و‏‏ ‏‏برخلاف مسلمانان مطیع دیگری شده‏‏ ‏‏اند.‏

‏ج_و در نهایت، ایشان مسلمانان را به جنگ با معاویه و طرفدارن او‏‏ ‏‏دعوت می کند. ‏

‏به نظر من، همان که وجود اصل خطبه لازم است و شکی هم در‏‏ ‏‏وجود آن نیست محتوا و مفهوم خطبه نیز همان است که گفتیم و هیچ گونه‏‏ ‏‏شکی وجود ندارد، چرا که امامت و ولایت، تنها امری است که امام(ع)‏‏ ‏‏مسلمانان را به خاطر آن جمع کرده و امام هر چه غیر از این می فرمود، سبب‏‏ ‏


کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 377
‏ ‏

‏می‏‏ ‏‏شد جمعی از مسلمانان را به خود جلب و جمعی را از خود دور کند. ‏

‏ ‏

‏نگاهی دوباره به دو خطبه امام(ع) در صفین‏

‏بار دیگر به اصل مطلب بر می‏‏ ‏‏گردیم. می گوییم که امام(ع) در این‏‏ ‏‏جنگ دو خطبه ایراد فرمودند؛ یکی خطاب به معاویه ودیگری خطاب به‏‏ ‏‏مسلمانان؛ در خطبه اول از معاویه می خواهد مانند سایر مسلمانان باشد و‏‏ ‏‏دست از تمرّد و سرکشی بردارد ودر دیگری از مسلمانان می خواهد که با‏‏ ‏‏معاویه و سپاهیان شامی او بجنگد و او را از تمرد و سرکشی منع کنند. این‏‏ ‏‏مفهوم اصلی آن دو خطبه است.‏

‏اگر مسلمانان صاحب دولت و حکومتِ شرعی شوند و امام بر حقی بر‏‏ ‏‏انان حاکم شود؛ کسی حق ندارد رهبری مسلمانان را خدشه دار کند و مردم‏‏ ‏‏را به سوی خود جلب نمایند.‏

‏هدف از این مقاله آن است که می خواهم با پژوهش دربارۀ وحدت در‏‏ ‏‏رهبری جهان اسلام، آن را ثابت کنیم.‏

‏آیا خطبه امام تنها یک بحث جدلی بود یا از حقیقت نشأت گرفته بود؟‏

‏ممکن است گفته شود که خطبه امام(ع) دو بُعد ظاهری و باطنی‏‏ ‏‏داشته باشد که باطن خطابِ امام(ع) به مسلمانان در آن روز، دعوت‏‏ ‏‏مسلمانان به جنگ با معاویه بود چراکه رسول خدا(ص) در روز غدیر بر‏‏ ‏‏امامت ایشان تصریح کرده و امامت ایشان به مسألۀ غدیر باز می گردد، نه‏‏ ‏‏به انتخاب مسلمانان و بیعت ‏‏آ‏‏نان با ایشان. بنابراین کسی حق ندارد چنین‏‏ ‏‏اطاعتی را که خداوند واجب گردانیده، از دوش خود بردارد.‏

‏و از آنجا که معاویه این اطاعت را از دوش خود برداشته و این کار در‏‏ ‏‏حقیقت تخلف از دستور الهی است، امام(ع) مسلمانان را به جنگ با او‏‏ ‏


کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 378
‏ ‏

‏دعوت می کند و این همان مفهوم باطنی قضیه است. گروهی از سپاهیان‏‏ ‏‏امام به مسألۀ غدیر اعتقاد نداشتند و به نظر آنان، امامت علی(ع) به وسیلۀ‏‏ ‏‏بیعت ایجاد شده و امام از روی جدل انان را ملزم می کند؛ گویی امام(ع) به‏‏ ‏‏انان می فرمود که اطاعت او به دلیل واقعۀ غدیر بر تمام مسلمانان واجب‏‏ ‏‏است وبه همین دلیل هم جنگ با متمردین جایز است ... اما حتی اگر‏‏ ‏‏مسألۀ غدیر را هم انکار کرده باشند و ولایت ایشان را نشأت گرفته از بیعت‏‏ ‏‏مهاجران و انصار بدانند، باز هم جنگ با متمردان و خوارج بر انان لازم است‏‏ ‏‏واین همان ظاهر قضیه است؛ باید گفت که این ظاهر شرعاً بر ما حجت‏‏ ‏‏نیست ولی احتمالاً فقهای مکتب خلفا به این ظاهر ایمان دارند و امام(ع)‏‏ ‏‏این ظاهر را تأیید نمی کند بلکه فقط آنان را به آنچه خود را به آن ملزم می‏‏ ‏‏دانند، ‏‏ ‏‏فرا می خواند. ‏

‏ ‏

‏دلیل سوم، وحدت امت‏

‏قرآن کریم در دو جا به وحدت امت اسلامی اشاره می کند: ‏

‏این امت شما امت واحده است و من پروردگار شما هستم، پس مرا‏‏ ‏‏پرستش کنید.‏‎[11]‎‏ ‏

‏این امت شما امت واحده است و من پروردگار شما هستم، پس تقوی‏‏ ‏‏پیشه سازید.‏‎[12]‎‏ ‏

‏وحدت در قرآن از مهمترین ارکان دعوت و سیاست است؛ اما دعوت؛ ‏‏ ‏‏خداوند متعال پیامبرش را بدون استثناء برای تمام مردم فرستاده است. ‏

‏خداوند متعال می فرماید: ‏

‏ ‏

کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 379
‏ ‏

ای پیامبر! ما تو را به عنوان بشارت دهندۀ و بیم دهنده تمام مردم فرستادیم.[13] 

ای مردم! ... پیامبر ما به سوی همۀ شما فرستاده شده است.[14]

‏و: ‏

اوست که رسولش را با دین حق به سوی شما فرستاد تا آن را بر همۀ دینها برتری دهد.[15] 

‏با توجه به این آیات، دین، به تمام بشریت تعلق دارد ویک دین قومی یا‏‏ ‏‏اقلیمی نیست از طرفی وحدت سیاسی امت، برداشتن مرزهای قومی و‏‏ ‏‏اقلیمی است که عامل تفرقه در این امت بوده است. دو آیه از سوره های انبیاء و‏‏ ‏‏مومنون که به آن اشاره کردیم به طور صریح به وحدت سیاسیِ امت دعوت‏‏ ‏‏می کنند و ما وحدتی برای امت غیر از وحدت سیاسی نمی‏‏ ‏‏بینیم؛ چرا که وحدتِ عقیده در امت حاکم است و بدون عقیده امتی باقی نمی ماند پس باید وحدت در امری غیر از عقیده باشد.‏

‏قرآن کریم می فرماید: ‏این، امت [آئین] واحد شماست؛ ‏اگر عقیده‏‏ ‏‏نباشد وحدت معنا پیدا نمی کند مگر اینکه وحدت در بنیۀ سیاسی امت مورد‏‏ ‏‏نظر باشد. پس معنای وحدت امت در وحدت ساختار سیاسی آن متبلور‏‏ ‏‏می شود و برای رسیدن به وحدت سیاسی، الزاماً باید ولایت را در یکجا‏‏ ‏‏جمع کرد و خداوند معیار تقسیم این امت را تقوی قرار داده و وجود اختلاف‏‏ ‏‏از نظر قوم و قبیله و سرزمینهای مختلف، فقط به منظور آشنا شدن و‏‏ ‏

کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 380
‏ ‏

‏شناسایی یکدیگر است و آن را عامل تفرقه و دوری از یکدیگر قرار نداده‏‏ ‏‏است: ‏

 ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را به صورت گروهها و قبایل قرار دادیم تایکدیگر را بشناسید همانا برترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست.

‏در این باره‏ ‏شواهد بسیاری در قرآن و روایات آمده است.‏

‏امیرالمؤمنین(ع) در نامه ای که به مالک اشتر، والی مصر فرستاد، دربارۀ‏‏ ‏‏مردم سفارش کرده و در این باره فرمود: ‏

بر آنان تند خو و پرخاشگر مشو، چون درنده ای، به فکر دریدن انان مباش چرا که انان دو گروهند : یابرادر دینی تو هستند و یا مخلوقی شبیه تو.[16] 

‏و رسول خدا(ص) در خطبه تاریخی خود در بازگشت از حجة‏‏ ‏‏الوداع‏‏ ‏‏فرمود: ‏

آگاه باشید عرب برعجم برتری ندارد و عجم نیز بر عرب برتری ندارد مگر با تقوا[17]؛ و در روایت دیگر آمده است که:  ای مردم، خداوند غرور جاهلیت و تفاخر به پدران را از شما زدود، همانا شما از آدم هستید و آدم از گل آفریده شده است[18] و همچنین می فرماید: عربیت از پدر به ارث نمی رسد، بلکه یک زبان است، پس هر کس عملش ناقص باشد، نسبت خانوادگی او را کفایت نکند؛ [19] 

‏ ‏

کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 381
‏ ‏

و در جای دیگر می فرماید: آگاه باشید برترین بندگان خداوند پرهیزگارترین هستند همانا مردم از عهد آدم تا به امروز مثل دندانه های یک شانه، برابر هستند، نه عرب بر عجم و نه سرخپوست بر سیاه پوست برتری دارد مگر با پرهیزگاری[20]؛ 

‏و در جای دیگر می فرماید‏

مردانی که به قوم ونژاد خود افتخار می کنند هیزم جهنم هستند و از نظر خداوند پست تر باشند از حشره ای که کثافت حمل کند.[21] 

‏با تامل در این آیات و روایات که برای نمونه نقل شد، به این نتیجه‏‏ ‏‏می رسیم که اسلام با تفرقه و برتری جویی بین مردم مخالف است و همواره‏‏ ‏‏تلاش می کند مرزهای طبقاتی و قومی و اقلیمی را از میان بردارد و مردم را در‏‏ ‏‏صراط مستقیم به سوی الله، امتی واحد و متحد گرداند؛ با وجود چنین‏‏ ‏‏دیدگاهی در دین خدا، چگونه اسلام تعدد رژیم سیاسی و رهبری و دولت و‏‏ ‏‏ولایت را برای امت واحد می پذیرد؟ اگر به تاریخ اسلام مراجعه کنیم‏‏ ‏‏می‏‏ ‏‏بینیم که تعدد رژیمهای سیاسی و ولایت و رهبری بزرگترین عامل‏‏ ‏‏اختلافها، درگیریها و از هم پاشیدگی مسلمانان است.‏

‏رقابت و نزاع بر سر قدرت، مهمترین عامل جنگ و کشتارهای تاریخ‏‏ ‏‏اسلام وتاریخ بشری است و دینی که پایه و اساسش این باشد که: ‏

همانا این امت شما، امت واحدی است و به اصولی که میان ما و شما مشترک است بازگردید؛ 


کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 382
‏ ‏

‏ممکن نیست تعدد رهبری و نظام سیاسی را تأیید کند.‏

‏ ‏

‏امت و اطاعت‏

‏توجه اسلام به امر اطاعت از رؤسا باعث تحکیم حاکمیت شده است‏‏ ‏‏و این اطاعت، غیر از اطاعت از خداوند در احکام واصول ثابت شریعت‏‏ ‏‏است که در کتاب و سنت بدان اشاره شده است.‏

‏خداوند متعال می فرماید: ‏

از خداوند اطاعت کنید واز پیامبر و اولیای امر اطاعت کنید. 

‏کسی که اندکی در این آیات تأمل کند، در می‏‏ ‏‏یابد که اطاعتِ دوم غیر‏‏ ‏‏از اطاعت اول است، مفهوم اطاعت نخست، اطاعت ازخداوند و مربوط‏‏ ‏‏به احکام ثابت می باشد که در کتاب و سنت آمده است، مانند نماز و روزه و‏‏ ‏‏جزئیات آنها. اما اطاعت دوم، اطاعت از پیامبر(ص) و اولیای امر بعد از‏‏ ‏‏ایشان در امور سیاسی و اجتماعی و برحسب مقتضیات سیاسی، اجتماعی، ‏‏ ‏‏اقتصادی و غیره است و این همان مفهومی است که شهید صدر‏‏ ‏‏- رحمة الله علیه - از آن به «فضای خالی» تعبیر می کند و این اطاعت غیر از‏‏ ‏‏اطاعت اولی است که در آیه فوق به خداوند اختصاص یافته است.‏

‏ این دو گونه اطاعت، با همدیگر و در چند جا آمده است خداوند‏‏ ‏‏متعال می فرماید: ‏

بگو از خدا و رسول اطاعت کنید.[22] 

 از خدا و رسول اطاعت کنید و اعمال خود را باطل نسازید.[23] 

‏ ‏

کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 383
‏ ‏

‏تقوی و اطاعت در سورۀ شعراء‏

‏این نوع از اطاعت بعد از تقوا، رکن دوم دعوت پیامبران است. قرآن‏‏ ‏‏کریم در سورۀ شعرا، دعوت پیامبران را در دو کلمه خلاصه می کند: ‏‏ ‏‏تقوا و اطاعت (ترس از خدا و اطاعت از انبیاء).‏

‏تقوی و پرهیزکاری، ملزم شدن به حدود الهی است و اطاعت، پیروی از‏‏ ‏‏انبیاء و اولیای امور سیاسی و اجتماعی است. به هر حال این اطاعت به‏‏ ‏‏ولایت و رهبری سیاسی باز می گردد.‏

‏در این آیه های مبارکۀ سورۀ شعرا دقت کنید: ‏

هنگامی که نوح(ع) به قومش گفت : آیا پرهیزگار نمی شوید ؟ همانا من برای شما رسولی امین هستم. از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید.[24]

قوم عاد رسولان را تکذیب کردند، هنگامی که پیامبر آنان،  هود(ع) گفت: آیا از خدا پروا نمی کنید؟ من برای شما رسولی امین هستم، از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید؛ [25]

قوم ثمود رسولان را تکذیب کردند، هنگامی که پیامبر آنان،  صالح(ع) به انان گفت آیا خدا ترس نمی شوید؟ همانا من برای شما رسولی امین هستم از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید؛ [26]

قوم لوط رسولان را تکذیب کردند، هنگامی که پیامبرشان لوط به آنها گفت: همانا من برای شما 


کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 384
 

پیامبری امین هستم، از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید.[27]

‏این آیه ها تأکید می کنند که دعوت پیامبران(ع) دارای دو محور تقوا و‏‏ ‏‏اطاعت بود؛ و این اطاعت نمی تواند غیر از اطاعت سیاسی باشد چرا که‏‏ ‏‏هر نوع اطاعتِ دیگر غیر از اطاعت سیاسی، به محور تقوا مربوط می شود که‏‏ ‏‏همان محور اول از این دو است.‏

‏بنابراین اطاعت سیاسی، عنصر اساسی وسازندۀ امت است، و تعدد‏‏ ‏‏در اطاعت در حقیقت عامل تمرّد و خروج از ولایت و رهبری در امت‏‏ ‏‏خواهد بود.‏

‏تمام آیه های قرآن کریم تأکید می کنند که وحدت حقیقی، با وحدت در‏‏ ‏‏عقیده؛ و وحدت در اطاعت (وحدت رهبری) محقق می شود واین دو نوع‏‏ ‏‏اطاعت، دو عنصر سازندۀ امت هستند: اطاعت در عقیده و نظام سیاسی.‏

‏تعدد اطاعت به مفهوم تعدد رژیم سیاسی و تجزیه امت است ولی‏‏ ‏‏تعدد امت معنای دیگری دارد پس داشتن عقیده ای غیر از عقیده توحید‏‏ ‏‏شخص را از این ایین، به ایین کفر در می آورد و قرآن می فرماید: ‏

همانا امت شما امتی واحده است، ‏و این معنا در دو‏‏ ‏‏سورۀ انبیاء و مؤمنون به وضوح دیده می شود. ‏

‏ ‏

‏دلیل چهارم، جایگاه ومقام فقها در نیابت‏

‏برای استناد به این دلیل نیاز به دو دلیل مقدماتی داریم که عبارتند از: ‏

‏1_ادلۀ ولایت رسول خدا(ص) و امامان بعد از ایشان؛ ‏

‏2_ادلۀ ولایت نیابتی فقها از جانب حضرت مهدی (عج) در زمان‏‏ ‏


کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 385
‏ ‏

‏غیبت.‏

‏با ضمیمه کردن این دودلیل به دلایل دیگر و مشخص کردن جایگاه‏‏ ‏‏فقها در نیابت این دلیل کامل می شود. پس عناصر این استدلال از سه‏‏ ‏‏قسمت تشکیل شده است : ‏

‏1_ولایت رسول خدا(ص) و اولیای بعد از ایشان (ائمه(ع)) در عصر‏‏ ‏‏حضور امام معصوم(ع) که ولایتی فراگیر وعمومی برای مسلمانان است و‏‏ ‏‏همان طور که - ان‏‏ ‏‏شاالله - توضیح آن خواهد آمد، در آن شکی وجود ندارد و‏‏ ‏‏کسی قائل به تفکیک در این ولایت قطعی نیست. بنابراین، چنین ولایتی‏‏ ‏‏واحد است و در آن تعدد و تفکیک راه ندارد ‏

‏2 - نیابت فقها از ائمه و از حضرت مهدی (عج) در عصر غیبت در‏‏ ‏‏امر ولایت (رهبری مسلمانان)؛ ادله این ولایت به ناچار ناظر به نیابت فقها‏‏ ‏‏از جانب حضرت مهدی در عصر غیبت است. ‏

‏3 - مفهوم کلی نقش فقها در نیابت از حضرت مهدی (عج)؛ به طور‏‏ ‏‏قطعی دال بر این است که فقها در ولایت، دارای مقام و منزلت حضرت‏‏ ‏‏مهدی هستند و لازمۀ مطلق بودن نیابت در ولایت این است که فقها دارای‏‏ ‏‏همان اختیارات امام معصوم(ع) باشند؛ پس لازم است حوزه و محدودۀ‏‏ ‏‏ولایت فقیه، همان محدوده ولایت امام معصوم باشد، مگر آنچه در روایات‏‏ ‏‏مستثنی شده است. مقتضای آن وجود وحدت در رهبری و ولایت در عصر‏‏ ‏‏غیبت است. ‏

‏برای توضیح بیشتر، این نکات رامتذکر می شویم: ‏

‏1 - خداوند متعال اطاعت از رسول خدا را بر مسلمانان واجب فرموده‏‏ ‏‏و بدون شک و تردیدی، ولایت و رهبری ایشان را بر مسلمانان مقرر داشته‏‏ ‏‏است. این دستور الهی در چندین آیۀ قرآنی آمده، از جمله در سورۀ حجرات‏‏ ‏


کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 386
‏ ‏

‏می‏‏ ‏‏فرماید: ‏پیامبر(ص) نسبت به مؤمنان، از خودشان نیز سزاوارتر است.

‏مفسران در این ولایت اختلاف نظر دارند. معتبرترین این اقوال این است که‏‏ ‏‏پیامبر(ص) دارای ولایت درشؤون سیاسی و حکومتی است، اما قول دیگر‏‏ ‏‏به این حد اکتفا نکرده وان را شامل دیگر شؤون انسانی هم می داند؛ معنای‏‏ ‏‏ولایت در این آیه آن است که رسول خدا(ص) در این امور اولی تر و‏‏ ‏‏خواست ایشان بر خواست مردم مقدم و حاکم باشد و این همان منظور‏‏ ‏‏خداوند متعال است.‏

‏حذف متعلَّق کلمۀ اولیٰ (محدود نکردن این اولویت به بعضی امور‏‏ ‏‏خاص) دال بر فراگیر بودن ولایت است و تمام امور مربوط به رهبری‏‏ ‏‏سیاسی را شامل می شود و بدون شک این دستور الهی می باشد. نظر‏‏ ‏‏دیگری هم وجود دارد که این اولویت را به امور دیگر نیز تعمیم می دهد.‏

‏دربارۀ میزان وسعت و محدودۀ این ولایت در جامعه باید گفت که‏‏ ‏‏کلمۀ المؤمن، اگر چه به طور عام نیامده ولی افادۀ عموم می کند وشکی در‏‏ ‏‏آن نیست.‏

‏علاوه بر این، ولایت پیامبر(ص) دارای دو بخش است: از طرفی، ‏‏ ‏‏کلیّت در تمام مراحل ولایت رهبری واز سوی دیگر، فراگیری این ولایت‏‏ ‏‏در تمام جامعه و امت است.‏

‏این ولایت برحق رهبری، به موجب متن حدیث غدیر، به امام علی(ع)‏‏ ‏‏منتقل شد: ‏من کنت مولاه فهذا علی مولاه؛ ‏و همین ولایت به دوازده امام از‏‏ ‏‏نسل امیرمؤمنان(ع) نیز انتقال یافته و اکنون از آن امام دوازدهم اهل بیت(ع)‏‏ ‏‏است.‏

‏تا این جای مسأله، بین فقهای امامیه و متکلمین انان اختلافی وجود‏‏ ‏‏ندارد و علاوه بر این، ولایت و رهبری و عموم و گستردگی آن در تمام‏‏ ‏

کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 387
‏ ‏

‏جامعه مورد اجماع است. ‏

‏2 - مسأله دوم، ولایت نیابتی فقیه از جانب امام معصوم (عج) در عصر‏‏ ‏‏غیبت است.‏

‏بعضی از فقهای عظیم الشأن عقیده دارند که این ولایتِ نیابتی از‏‏ ‏‏جانب امام عج در عصر غیبت از آنِ تمام فقهاست؛ و بعضی از فقها نظر‏‏ ‏‏داده اند که این ولایت در زمان غیبت از آنِ فقیهِ متصدیِ امر رهبری است که‏‏ ‏‏آن هم با انتخاب از طرف مسلمانان تعیین می شود. و من نیز به این قول‏‏ ‏‏تمایل دارم.‏

‏شرط فقاهت در ولی امر، احتمالاً مطابق متن روایات است و احتمال‏‏ ‏‏دارد دیگر احتمالات که در آنها فقاهت شرط نیست، صحیح باشند.‏

‏به هرحال فقیه متصدی (حاکم)، ازجانب امام (عج) در ولایت امر‏‏ ‏‏نیابت دارد؛ در این موارد اختلاف‏‏ ‏‏نظری وجود ندارد. ‏

‏3 - مسألۀ سوم این است که جانشینی امام معصوم(ع) به طور عام‏‏ ‏‏به فقها رسیده است و مقتضای جانشینی عام آن است که فقها دارای همان‏‏ ‏‏صلاحیت و اختیارات امام معصوم در حکومت و قانونگذاری باشند، مگر‏‏ ‏‏مواردی که خداوند متعال به امام معصوم(ع) اختصاص داده است. شکی‏‏ ‏‏نیست که وحدت ویگانگی در امام از مهمترین شروط عصر حضور است و‏‏ ‏‏لازمۀ جانشینی امام، وجود این شرط در نایبان امام(ع) در عصر غیبت است‏‏ ‏‏چرا که دلیلی براستثناء نیامده است. ‏

‏ ‏

‏ادلۀ وحدت و یگانگی امام معصوم(ع) در عصر حضور‏

‏دلیل عمومیت جانشینی فقیه آن است که پیامبر(ص) در احادیث خود، ‏‏ ‏‏امامان معصوم و جانشینان آنها را جدای از هم ذکر نفرموده اند، مثلاً در‏‏ ‏


کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 388
‏ ‏

‏احادیث ایشان آمده است : ‏خدایا جانشینان مرا مورد رحمت خودت قرار ده؛ ‏ ‏‏و‏ ... علما وارثان پیامبرانند؛ ‏و دیگر دلایلی که به فقها همان مرتبت ومنزلت‏‏ ‏‏پیامبران و امامان(ع) را در مسألۀ امامت ولایت و رهبری عطا می کند؛ و‏‏ ‏‏وجود اطلاق در کلمۀ خلافت و وراثت برای اثبات تعمیم ِو جانشینی‏‏ ‏‏کفایت می کند.‏

‏این دلیل، به ادله اعطای مرتبت و منزلت امام معصوم در حکومت و‏‏ ‏‏ولایت به فقها و به ادله که به نوعی به این مسأله بر می گردد، مربوط‏‏ ‏‏می شود؛ و اما دیگر ادله ای که بر نیابت فقها از امام معصوم(ع) در امور‏‏ ‏‏حکومتی و ولایت دلالت می کنند؛ اگر از نوع ادله لفظی باشد که مقدمات‏‏ ‏‏حکمت در آن جاری باشد ... می توان عموم نیابت برای فقیه را به علت‏‏ ‏‏وجود اطلاق ثابت کرد؛ مثل روایت: ... ‏او را بر شما حاکم قرار دادم ‏و اگر‏‏ ‏‏ازنوع لفظی بودکه مقدمات حکمت در آن جاری نمی شود ... می توان به‏‏ ‏‏قدر متقین به عموم منزلت و عموم نیابت تمسک جست؛ قدر متیقن آن، ‏‏ ‏‏عموم در مرتبت و عموم در نیابت است؛ قدر متیقن نیابت، نیابت در امور‏‏ ‏‏ولایت و حکومت است این قدر و فقیه متصدی حاکم دارای منزلت امام معصوم‏‏ ‏‏در امور ولایت و حکومت است. این قدر متیقن اعطای منزلت ونیابت‏‏ ‏‏است و وحدت از امور اختصاصی معصوم است پس به واسطۀ داشتن‏‏ ‏‏نیابت و منزلت از جانب امام(ع)، این یگانگی در رهبری از اختصاصات‏‏ ‏‏ولی فقیه متصدی امور در عصر غیبت هم می شود و صحیح نیست بگوییم‏‏ ‏‏میزان و گستردگی بیعت قدر متیقن ولایت داشتن و نفوذ داشتن فقیه است، ‏‏ ‏‏همچنین نمی توان گفت که افراد و جاهایی که بیعت نکرده اند داخل دایره و‏‏ ‏‏محدودۀ ولایت فقیهِ متصدی امر نیستند ... می گویم چنین چیزی پذیرفته‏‏ ‏‏نیست چرا که فقها اتفاق نظر دارند که میزان ولایت به میزان بیعت بستگی‏‏ ‏


کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 389
‏ ‏

‏ندارد. اگر بیعت برای حاکم در کمیت و کیفیت پذیرفته شده ای انجام گیرد، ‏‏ ‏‏الزامی شده و اطاعت از آن شخص واجب می شود. ‏

‏ ‏

‏دلیل پنجم : نهی از اختلاف‏

‏در آیاتی چند از قرآن کریم، از اختلاف و نزاع نهی شده است. به ذکر‏‏ ‏‏دو آیه بسنده می کنیم : ‏راه اختلاف نپویید که ضعیف شده و عظمت شما از بین خواهد رفت؛ ‎[28]‎

‏منظور از آیه واضح است وعلت حکم هم آمده است. نزاع و اختلاف از‏‏ ‏‏عوامل شکست و زوال عظمت آمده : ضعیف شده و عظمت شما از بین‏‏ ‏‏خواهد رفت. ‏

همگی به رشتۀ دین خدا چنگ زده و متفرق نشوید؛ [29] 

‏این مقدمۀ اول این دلیل است.‏

‏مقدمۀ دوم: رژیمها و حکومتهای متعدد از عوامل رایج بروز اختلاف‏‏ ‏‏هستند و به عرصۀ آمدن یک رهبرو فرمانروای جدید و یک حکومت جدید به‏‏ ‏‏از هم گسیختگی اتحاد مسلمانان تعبیر می شود.‏

‏نمی‏‏ ‏‏توان این مقدمه را بهانۀ همزیستی مسالمت‏‏ ‏‏آمیز موجود در‏‏ ‏‏کشورهای جهان نقض کرد؛ چرا که این همزیستی، بخصوص بین کشورهای‏‏ ‏‏همجوار و نزدیک گاهی به خطر می افتد بخصوص بین کشورهای همجوار و‏‏ ‏‏نزدیک وتاریخ بشری مملو از جنگ کشورها با یکدیگر است. همچنین‏‏ ‏‏تاریخ اسلام دلیل بر این حقیقت است. نهی از تفرقه و اختلاف معنایی‏‏ ‏‏گسترده تر از درگیری و جنگ دارد.‏

‏قرآن کریم، تمام اختلافها و تفرقه ها را که مانع وحدت و رشد و‏‏ ‏


کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 390
‏ ‏

‏تکامل امت است نهی می کند و وجود رژیمها و حکومتهای متعدد، یقیناً‏‏ ‏‏عامل اختلاف و تفرقه است وگرنه ترسی از وقوع جنگ بین کشورها نبود؛ این‏‏ ‏‏مقدمۀ دوم بود که یک امر وجدانی است.‏

‏نتیجۀ حاصل از این دو مقدمه، حرمت تعدد رژیم و حکومتهاست‏‏ ‏‏البته تا زمانی که عنوان ثانوی وجود نداشته باشد که عنوان اولیه را بپوشاند و‏‏ ‏‏تعدد رژیمها و حکومتها را توجیه کند.‏

‏از آنجایی که تعدد رژیمها از نظر فقهی سبب اختلاف و تفرقه است، ‏‏ ‏‏لذا تحت عنوان حرمت مقدمۀ حرام این تعدد، تحریم می شود؛ و بنابراین که‏‏ ‏‏مقدمه با نتیجۀ آن در وجوب و حرمت ارتباط دارد، پس شکی باقی نمی ماند‏‏ ‏‏در اینکه به علت تبعیت از نتیجۀ حرام ، مقدمه نیز حرام شود؛ پس عقل، ‏‏ ‏‏مقدمه ای که سبب وقوع حرام می شود را تحریم می کند، همچنین ارتکاب‏‏ ‏‏مقدمه ای که منجر به وقوع حرام می شود را تقبیح می کند و حکم عقل، در‏‏ ‏‏وجوب ارتکاب یا منع از ارتکاب کفایت می کند و حکم و شرع نشأت گرفته‏‏ ‏‏از حکم عقلی است؛ علاوه بر این حکم این مورد خاص با حکم دیگر‏‏ ‏‏مقدمات حرام فرق می کند.‏

‏محقق نائینی رحمة الله علیه مقدمۀ حرام را سه نوع تقسیم کرده‏‏ ‏‏است: ‏

‏نوع اول این است که بین مقدمه و نتیجۀ آن، اراده و اختیار فاعل‏‏ ‏‏دخالت نداشته باشد ... ‏

‏ ... پس اگر مکلف مقدمه را انجام دهد، خود عمل هم بعد از آن‏‏ ‏‏می آید پس انجام ندادن آن برای مکلف ممکن است‏‎[30]‎‏؛ علی رغم اینکه محقق‏‏ ‏


کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 391
‏ ‏

‏نائینی از کسانی است که بین مقدمه و عمل ارتباط حکمی قائل نیست.‏

‏این رأی دور از ذهن به نظر نمی آید و محقق خوئی رحمة الله علیه آن را‏‏ ‏‏شرح داده اند. خداوند متعال نه تنها ما را از ارتکاب حرام منع فرموده بلکه‏‏ ‏‏پیشگیری از وقوع حرام را نیز از ما خواسته و می فرماید: ‏

و خود خانوادۀ خویش را از آتشی که مردم و سنگ و خار آتش افروز آن است برحذر دارید امری که در این آیه آمده، امر نفسی است و نه امر غیری.

‏دیگر اینکه اجتناب از مقدمات فعل حرام که به طور قطعی انسان را در‏‏ ‏‏ارتکاب حرام قرار می دهد یک واجب عقلی است و آیۀ وقایه چنین امری را‏‏ ‏‏آورده است.‏

‏به هر حال به نظر می رسد اجتناب کردن از اینگونه مقدمات حرام، ‏‏ ‏‏واجب باشد، چه از باب تلازم بین حرمت عمل و مقدمۀ آن یا از باب‏‏ ‏‏مقدماتی که باعث از دست‏‏ ‏‏رفتن زمان انجام واجب هستند باشد، یا از باب‏‏ ‏‏پیشگیری از حرام.‏

‏در نتیجه تعدد رژیمها و حکومتهای اسلامی به موجب عنوان اولیۀ‏‏ ‏‏مسأله ممنوع است مگر اینکه یک عنوان ثانویه اقتضا کند و عنوان اولیه را‏‏ ‏‏توجیه کند که این بحث دیگری است و ان‏‏ ‏‏شاءالله در پژوهشی دیگر بررسی‏‏ ‏‏خواهد شد. ‏

‎ ‎

کتابرویارویی تهدیدات معاصر در اندیشه امام خمینی(س)، (ج. 2): مجموعه مقالات و رویدادهای همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س)صفحه 392

  • . عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 101، باب 34، حدیث 1؛ وعلل الشرایع ج1، ص 254، باب 182،  حدیث 9.
  • . فضل بن شاذان که در دو سند نامش ذکر شده است، از یاران بزرگوار امام هادی(ع) وامام حسن عسگری(ع) است.
  • . کافی، ج1، ص 178، کتاب الحجة باب «أن الارض لاتخلو من حجه» [جهان بدون امام نمی ماند]،  حدیث1.
  • .. بحار الانوار، ج25، ص 106.
  • .. بحار الانوار، ج25، ص 106.
  • . نهج البلاغه، صحیح صالح؛ ص 367، کتاب 6؛ همین عبارت را شریف رضی نیز از امام(ع) نقل کرده است.همچنین نصربن مزاحم، کتاب صفین، ص29؛ ابن قتیبه در کتاب الامام والسیاسه، ج1 ص 93؛ و ابن عبدربه در کتاب العقد الفرید، ج 4 ص 322؛ و الطبری فی التاریخ، ج 5، ص 235، چاپ لندن؛ وابن عساکر د رکتاب تاریخ دمشق در شرح حال معاویه بن ابی سفیان. معتزله با استناد به این کلام، در تأثیر انتخاب و بیعت در امامت تردید کرده اند، شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید؛ ج3، ص302.
  • . به روایت شریف رضی؛ نهج البلاغه، نامۀ شمارۀ 7 وهمچنین از ابن اعظم؛ کتاب الفتوح، ج2، ص 431؛ وهمچنین المبرر د رکتاب الکامل، ج1، ص 193؛ ونصربن مزاحم در کتاب صفین، ص 64.
  • . نهج البلاغه، صحیح صالح؛ خط 173.
  • . نهج البلاغه، نامۀ شمارۀ 64.
  • . نهج البلاغه، خطبۀ شمارۀ 173.
  • . انبیاء، 92.
  • . مومنون، 52.
  • . سبأ، 28.
  • . اعراف، 158.
  • . توبه، 33.
  • . نهج البلاغه، نامۀ شمارۀ 53.
  • . سیره بن هشام، ج2، ص 414.
  • . سیره بن هشام، ج2، ص 624.
  • . سنن ابن داود، ج2، ص 625.
  • . اصول کافی، ص 246.
  • . سنن ابی داود، ج 2، ص 624.
  • . نور، 54.
  • . محمد ص، 23.
  • . شعرا، 108 - 106.
  • . شعرا، 125 – 123.
  • . شعرا، 144 - 141.
  • . شعرا، 163 - 161.
  • . انفال، 46.
  • . ال عمران، 103.
  • . رجوع کنید به (بحوث فی علم الاصول)، سید محمود هاشمی از تقریرات شهید صدر رحمة الله علیه؛  ج2، ص288.