احیای هویت اسلامی در انقلاب امام خمینی(س)

‏ ‏

‏ احیای هویت اسلامی در انقلاب امام خمینی(س)

 دکتر سید محمد ثقفی

‏ ‏

‏قبل از هر بحثی در مورد اصلاحات، ابتدا باید مسائل و مصایب اجتماعی‏‎ ‎‏را درک کرد و سپس برای حل و اصلاح آنها چاره جویی نمود. امروزه لفظ‏‎ ‎‏«عقب ماندگی» دربارۀ ملتهای افریقایی و آسیایی که از کشورهای جهان‏‎ ‎‏سوم به شمار می آیند، به کار می رود؛ این لفظ بسیار توهین آمیز است.‏‎ ‎‏عقب مانده و غیرپیشرفته، اصطلاحاتی هستند که کشورهای پیشرفته از‏‎ ‎‏لحاظ اقتصادی و صنعتی در مورد کشورهای جهان سوم به کار می برند؛ و‏‎ ‎‏به عبارتی دیگر مراد از عقب مانده، آن تفاوتی است که به دلایل مختلف‏‎ ‎‏از جمله: تغییرات تاریخی خاص و عدم پیشرفت اقتصادی پدید‏‎ ‎‏آمده است. از لحاظ فنی و اقتصادی این کشورها در مقایسه با کشورهای‏‎ ‎‏پیشرفته، عقب مانده به شمار می روند.‏

‏ ‏

خصوصیات و ویژگیهای عقب ماندگی

‏جامعه شناسان برای عقب ماندگی خصوصیتهایی را تعیین کرده اند که‏‎ ‎‏شناخت آنها حائز اهمیت است؛ این ویژگیها را به دو دستۀ اقتصادی و غیر‏‎ ‎‏اقتصادی تقسیم می کنند. در این مقاله ما به طور مختصر وضعیت اجتماعی‏‎ ‎

کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 103

و خصوصیات اقتصادی و فرهنگی و سیاسی جوامع عقب مانده را مورد‏‎ ‎‏بررسی قرار می دهیم.‏

‏ ‏

وابستگی به نظام امپریالیسم جهانی

‏کشورهای عقب مانده در دو سه قرن گذشته به نحوی وابسته به‏‎ ‎‏امپریالیست جهانی بوده اند؛ و این امر علاوه بر تغییر سازمانهای اقتصادی‏‎ ‎‏و سیاسی، تأثیر عمیقی بر مسائل اجتماعی، فکری و روحی این کشورها‏‎ ‎‏بر جای گذاشته است؛ بنابراین مسلم است که استعمار جدید ضمن‏‎ ‎‏ارتباط بیشتر با ملتهای افریقایی و آسیایی و اظهار محبت دروغین در این‏‎ ‎‏کشورها به دنبال منافع خود می باشد تا جایی که در عصر حاضر، استعمار‏‎ ‎‏جدید سیاستی را در کشورهای جهان سوم پیش گرفته که آن را سیاست‏‎ ‎‏انسان دوستانه می نامند.‏

‏ ‏

نظامهای سیاسی ناهمگون

‏در بیشتر کشورهای جهان سوم، به مردم یعنی صاحبان اصلی قدرت،‏‎ ‎‏اجازۀ دخالت در ادارۀ امور کشور را نمی دهند؛ بر این اساس قدرت و‏‎ ‎‏حکومت در دست اقلیت جامعه است که بر عامۀ مردم با زور و قدرت‏‎ ‎‏حکمرانی می کنند.‏

‏ ‏

وضعیت اجتماعی ناهمگون

‏در کشورهای جهان سوم ارگانها و سازمانها بر اساس اصول و ضوابط‏‎ ‎‏ثابت و قدیمی به وجود آمده اند و به جای اهمیت دادن به مردم، و توجه به‏‎ ‎‏نیروی انسانی، بر اساس معیارها و ضوابط غیر صحیحی عمل می نمایند؛‏‎ ‎

کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 104

و در فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی به جای اهمیت دادن به مقام و منزلت‏‎ ‎‏مردم، به روابط خانوادگی و خویشاوندی و مقام اجتماعی فرد، و‏‎ ‎‏معیارهای دیگری نظیر صنف و گروه توجه می شود. نظام اجتماعی در این‏‎ ‎‏کشورها به گونه ای است که عامۀ مردم معتقد به تأثیر تقدیر در تعیین‏‎ ‎‏جایگاه اجتماعی خود می باشند تا جایی که آنها جمود اجتماعی خود را با‏‎ ‎‏تقدیر مرتبط می سازند؛ و به طور کلی رفتار انسان در تغییر وضعیت خود‏‎ ‎‏را مورد نکوهش قرار می دهند و به دیدۀ شک و تردید به آن می نگرند و‏‎ ‎‏تلاش و کوشش جهت تغییر وضعیت خود و رسیدن به رفاه و بهبودی را‏‎ ‎‏عیب تلقی می کنند در حالی که بعکس، در برابر تقدیر سر تسلیم فرود‏‎ ‎‏آوردن، یک نوع تقوا و پرهیزکاری به حساب می آید.‏

‏ ‏

بررسی عقب ماندگی فکری و روحی

‏گاهی آفتهای روحی روانی خاصی در اثر عقب ماندگی در جامعه به وجود‏‎ ‎‏می آید و این آفتها برای سلامت فکری و روحی مردم بخصوص مردم‏‎ ‎‏جوامع افریقایی و آسیایی خطر بسیار بزرگی محسوب می شود. در اینجا‏‎ ‎‏اثرات خوف، هراس و احساس ناامنی در جوامع عقب مانده را مورد‏‎ ‎‏بررسی قرار می دهیم. یک فرد در جوامع عقب مانده به دلایل اقتصادی و‏‎ ‎‏اجتماعی، دچار ترس و بی اعتمادی است؛ مهمترین دلایل این امر،‏‎ ‎‏احساس عدم امنیت، ظلم و ستم، و تجاوز و بی عدالتی در این جوامع‏‎ ‎‏می باشد؛ افراد این جوامع در جنبه های مختلف زندگی دچار خوف و‏‎ ‎‏هراس می باشند؛ آنها از هر امری حتی از فکر و نظریه ها و رفتار خود،‏‎ ‎‏مردد و در هراسند. خشکسالی، بیکاری، ظلم و ستم، دلهره از آیندۀ مبهم‏‎ ‎‏و تاریک، عملکرد عوامل دولت، مسائل زندانی شدن، عدم عدالت و‏‎ ‎

کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 105

‏ترس از دیگر خطرهای کوچک و بزرگ که سالها بر فکر و روح آنها اثر‏‎ ‎‏منفی به جای می گذارد، و در نتیجۀ آن، افراد این جوامع تا حدودی ترسو‏‎ ‎‏و بی اعتماد می شوند و بجز تحمل درد و رنج هیچ حرکت مثبتی را انجام‏‎ ‎‏نمی دهند.‏

‏ ‏

اساس شناخت وظایف

‏آفتهای اجتماعی در جامعه چگونه به وجود می آیند و اسباب و علل این‏‎ ‎‏امر چیست؟‏

‏     اینها سؤالاتی هستند که جامعه شناسان سرگرم یافتن جواب مناسبی‏‎ ‎‏برای آن می باشند. یکی از دلایل به وجود آمدن معضلهای اجتماعی،‏‎ ‎‏عقب ماندگی جامعه است که خود به خود عاملی جهت به وجود آمدن‏‎ ‎‏آفتهای اجتماعی می شود.‏

‏     من فکر می کنم که یک دلیل اساسی عقب ماندگی؛ استعمارزدگی‏‎ ‎‏است که بررسی آن ضروری است، عدم اعتماد به نفس و وجود بحرانهای‏‎ ‎‏فکری و ذهنی، عواملی هستند که اعتماد فردی ـ ذاتی جامعه را متزلزل‏‎ ‎‏می سازند و در نتیجه مردم هویت اجتماعی خود را به فراموشی‏‎ ‎‏می سپارند. در اینجا سؤالی که مطرح می شود این است که مصایب اساسی‏‎ ‎‏کشورهای عقب مانده و در حال توسعه چیست؟ آیا وابستگی اقتصادی،‏‎ ‎‏استعمارزدگی، تعلیمهای نادرست، افکار و اندیشه هایی که بر اساس وهم‏‎ ‎‏و خیال به وجود آمده اند و غیره، یا عدم اعتماد به نفس در مردم یا به‏‎ ‎‏عبارتی دیگر عدم شناخت اجتماعی است؟ حالا به جواب می رسیم:‏

‏     تجزیه و تحلیل یک سیاستمدار: یک رهبر افریقایی به نام احمد‏‎ ‎‏بابامیسکی که در موریتانی رهبر یک جنبش به نام جنبش جوانان ـ که در‏‎ ‎

کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 106

مخالفت با امپریالیسم شکل گرفته است ـ می باشد، در نامه ای که برای‏‎ ‎‏سردمداران کشورهای جهان سوم نوشته است، مسائل اجتماعی مردم این‏‎ ‎‏کشورها را اینگونه تشریح می کند: چرا ملت عرب دچار تفرقه، جدایی و‏‎ ‎‏حس حقارت شده است، در حالی که برای رسیدن به اقتدار، همۀ‏‎ ‎‏امکانات لازم را در اختیار دارند؛ برای مثال: مال و ثروت، کثرت جمعیت،‏‎ ‎‏ارتش، موقعیت استراتژیک، افتخارهای سنتی و تاریخی. من از مشاهدۀ‏‎ ‎‏این وضعیت دچار حیرتم، و دیدن چنین وضعیتی جای تأسف است.‏‎ ‎‏چنین به نظر می رسد که رهبران ما در هر سطح و مقامی که هستند چه در‏‎ ‎‏ارکان دولت و یا رهبر حزب، قسم یاد کرده اند که در هیچ مسأله ای اتفاق‏‎ ‎‏نظر نخواهند کرد و متحد نخواهند شد، و پیوسته به خاطر اختلاف با‏‎ ‎‏یکدیگر در مبارزه و پیکار باشند؛ و بدین ترتیب آنها از دشمن مشترک‏‎ ‎‏خود غافل می باشند.‏

‏     آیا به یاد دارید زمانی را که شما با شادی و خوشحالی دربارۀ جنبش‏‎ ‎‏فلسطینیها و اتحاد عرب و غیره با یکدیگر بحث و گفتگو می کردید؟ شما‏‎ ‎‏با عملکرد خود به ما درس وحدت و یگانگی می دادید.‏

‏     ایشان در نامۀ خود پا را فراتر نهاده و دلایل اساسی آفتها و انحطاط‏‎ ‎‏اجتماعی را مورد بررسی قرار داده و می نویسد: یک مسألۀ دردناک این‏‎ ‎‏است که امروزه بر تمام فرهنگهای انسانی، فرهنگ دیگری مسلط شده‏‎ ‎‏است که تمام فرهنگهای انسانی صحیح را نابود می سازد. تمام جوامع غیر‏‎ ‎‏اروپایی به طور آشکار این واقعیت را مشاهده می کنند که سرچشمۀ‏‎ ‎‏زندگی آنها از بین رفته و وجود آنها به طور جدی مورد ستم و تجاوز قرار‏‎ ‎‏گرفته است.‏

‏     بعد از روشن ساختن مطلب فوق مطلب را ادامه می دهند و قبل از ذکر‏‎ ‎

کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 107

هرگونه علل و اسباب اظهار تأسف کرده و می نویسند: ما باید آمادگی لازم‏‎ ‎‏جهت تحمل مصایب و مشکلات را به دست آوریم؛ چرا که در جوامع، در‏‎ ‎‏شکل جنبشها و قیامها، و نیز در جذب و یا مقابله با تعلیمهای بیگانگان از‏‎ ‎‏خود قدرت و اراده ای نداریم؛ ما در آشکار ساختن لیاقتها و استعدادهای‏‎ ‎‏فطری خود ناکام می مانیم؛ و وضعیت جوامع ما آنقدر پست و ذلّت بار‏‎ ‎‏است که صحبت نکردن در مورد آن بهتر است. رهبران این جوامع با‏‎ ‎‏مشاهدۀ این وضعیت، مأیوس به نظر می رسند در حالی که از نگاههای‏‎ ‎‏آنها نور امید پدیدار است. احمد بابامیسکی در صفحات بعد دلایل اصلی‏‎ ‎‏این امر را بر شمرده و می نویسد:‏

‏     کشورهای غربی نمی توانند راهنمای درستی برای ما باشند؛ یعنی در‏‎ ‎‏راه و روشی که در پیش می گیریم دقت و توجه و آگاهی ضروری است؛‏‎ ‎‏بلکه آنها با گمراه کردن ما به ما ضربه می زنند. وقتی در میان ما، فردی‏‎ ‎‏ضمیر و درون خود را به فراموشی می سپارد، در وجود او مسیحیت اروپا‏‎ ‎‏یا مارکسیستی پدیدار نمی شود، یا به عنوان مثال حسّ انسان دوستی در او‏‎ ‎‏نمودار نمی شود؛ بلکه در آینده چیزی که نصیب او می شود، مجموعه ای‏‎ ‎‏از اعمال و تقلید کورکورانه بر اساس عقاید و افکار پوچ و توخالی است که‏‎ ‎‏در آن، نه بنیاد روحی و معنوی وجود دارد، و نه بنیادی صحیح؛ احساس‏‎ ‎‏شادمانی مصنوعی از ظلم و ستم این است که این امر فقط در رابطه با‏‎ ‎‏تعدادی از افراد نیست بلکه تمام ملتهای جهان به این مصیبت دچار‏‎ ‎‏هستند؛ جایی که این معضل جایگزین معیار فرهنگ انسانی شده است و‏‎ ‎‏حامیان غیرتمند این فرهنگ، پیروان این فرهنگ را به رعایایی مبدل‏‎ ‎‏ساخته اند که نه برای آنها عزتی باقی مانده، و نه هویتی؛ بلکه‏‎ ‎‏همچون گله های گوسفند آنها را تحت کنترل خود در آورده اند و این افراد‏‎ ‎

کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 108

خود باخته همچون غلامانی شده اند که با دریافت پول در خدمت اربابان‏‎ ‎‏خود می باشند.‏

‏ ‏

بحران هویت

‏مسألۀ اجتماعی جهان سوم، عدم شناخت و درک هویت اجتماعی است‏‎ ‎‏که بر اساس آن نسلی به وجود آمده که ضمن تقلید کورکورانه از بیگانگان‏‎ ‎‏از فرهنگ خود جدا شده و عزت فرهنگی خود را به فراموشی‏‎ ‎‏می سپارند، و در دنیای کنونی حیران و سرگردان شده اند. در عصر کنونی‏‎ ‎‏وظایف مصلحان جامعه و اندیشمندان چیست و چه مسئولیتهایی در قبال‏‎ ‎‏نسل آینده و حال بر عهده دارند؟ آیا آنها نبایستی در مورد وجود آفتها در‏‎ ‎‏جامعۀ خود بحث و اظهار نظر کنند و دربارۀ رهبران و حکومتهای وابسته‏‎ ‎‏به غرب و ضعف اقتصادی نباید اظهار نظر کنند؟ آیا در مورد نفوذ‏‎ ‎‏استعمار نوین در گروههای مردمی یا در مورد بحران هویت و یا احیای‏‎ ‎‏ارزشهای متعالی و هویت فرهنگی خود و اصل بازگشتن به خویشتن نباید‏‎ ‎‏بحث و گفتگو کنند؟ این یک مسألۀ اساسی است که بر اساس آن، ضمیر و‏‎ ‎‏نهاد تمام روشنفکران و رهبران دچار اضطراب می شود، این همان نکته ای‏‎ ‎‏است که امام خمینی(س) در دوران قیام خود ضمن تأکید بر آن، جهان‏‎ ‎‏اسلام و نسل جدید را از آن آگاه ساختند؛ و حالا ضروری است که‏‎ ‎‏اندیشمندان اسلامی این مسأله (هویت) را روشن و واضح سازند که‏‎ ‎‏مقصود از هویت اجتماعی چیست؟ هویت اجتماعی یک مسلمان‏‎ ‎‏چیست؟‏

‏     ما در رابطه با امام خمینی(س) به این حقیقت دست یافتیم که ایشان‏‎ ‎‏چرا از میان تمام مفاهیم هویت اجتماعی، بیشتر بر شناخت و هویت‏‎ ‎

کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 109

‏اسلامی تأکید نموده اند.‏

‏ ‏

مفهوم هویت اجتماعی

‏یک ادیب متعهد نوشته است که: یک ملت قبل از هر چیز باید از‏‎ ‎‏موجودیت خود اطمینان حاصل کند تا استحکام اجتماعی و سلامت ملی،‏‎ ‎‏دچار تزلزل نگردد؛ عدم اطمینان از موجودیت خود، وجود فرد و‏‎ ‎‏آرزوهای زندگی او را پایمال می سازد؛ وقتی که یک ملت از موجودیت‏‎ ‎‏خود اطمینان یابد، مسأله ای که پیش از هر چیز دیگر متوجه آن می شود‏‎ ‎‏خودیابی یا درک موجودیّت خود است که بر اساس آن احساس می کند که‏‎ ‎‏دارای یک حقیقت تاریخی و نیز صاحب ریشه و بنیادی اصیل می باشد،‏‎ ‎‏نتیجۀ این امر یقین و امید بر خویشتن است که در او احساس بقا و دوام‏‎ ‎‏می آورد؛ و عواملی که بر وجود او تأثیر گذارند، آشکار می شوند.‏

‏     احساس وجود خودیّت امری جالب و نیکوست که به یک ملت مفهوم‏‎ ‎‏و معنا می بخشد و در او احساس زندگی، خوشحالی و رشد و ترقی را‏‎ ‎‏پدیدار می سازد. شناخت اجتماعی یا هویّت اجتماعی منشأ تمام‏‎ ‎‏خواسته های موجود در انسان است؛ عدالت اجتماعی، آزادی، حاکمیت‏‎ ‎‏قانون و غیره در فضای شناخت اجتماعی آرزوهای انسانی، بهتر شکوفا‏‎ ‎‏می شوند. در اینجا سؤالی که پیش می آید این است که مفهوم هویت‏‎ ‎‏اجتماعی چیست؟‏

‏     طبق نظریۀ شخصیتهای اسلامی، قیام امام خمینی(س) با نظریه و‏‎ ‎‏اندیشه های اجتماعی سایر متفکران اسلامی هماهنگ بوده است، اگر چه‏‎ ‎‏نظریۀ بازگشت به خویشتن به طور عملی در قیام امام خمینی(س) نمودار‏‎ ‎‏شد؛ ولی در آثار علامه اقبال لاهوری و دکتر شریعتی نیز این اندیشه‏‎ ‎

کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 110

‏مشاهده می شود؛ و ذهن مردم از قبل با این نظریه آشنایی داشته است و‏‎ ‎‏در شکل گیری این اندیشه، عملکرد علامه اقبال حائز اهمیت می باشد.‏

‏ ‏

انواع خودی

‏علامه اقبال در این رابطه دو نوع خودی را بر شمرده اند: یکی فردی و‏‎ ‎‏دیگری اجتماعی. مطابق نظریۀ اسلامی، مفهوم خودی فردی، جوهره و‏‎ ‎‏ذات انسان است که به انسان هویت و شخصیت می بخشد. شناخت‏‎ ‎‏مفهوم خودیت برای انسان جهت تشخیص مسؤلیتهای خود در کرۀ خاکی‏‎ ‎‏ضروری است؛ چرا که مفهوم جانشینی خدا در روی زمین، در شناخت‏‎ ‎‏خودیت انسان است.‏

‏ ‏

‏پیکر هستی از آثار خودی است‏

‏ ‏‏ هر چه می بینی ز اسرار خودی است‏

‏ ‏

‏     به عبارتی دیگر مفهوم حقیقی انسان، جلوه و مظهر دمیدن روح خدا‏‎ ‎‏در جسم انسانی است، علامه اقبال، خودی را در سه مرحله بیان می کند:‏

‏     1. اطاعت؛‏

‏     2. تسلط بر نفس؛‏

‏     3. جانشینی خدا.‏

‏     ایشان ضمن روشن ساختن اولین مرحله می گویند:‏

‏ ‏

‏تو هم از بار فرائض سر متاب‏

‏ ‏‏برخودی از عندهُ حسن المآب‏

‏در اطاعت کوش ای غفلت شعار‏

‏ ‏‏می شود از جبر پیدا اختیار‏


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 111
‏هر که تسخیر مه و پروین کند‏

‏ ‏‏خویش را زنجیری آیین کند‏

‎ ‎‏    مرحلۀ دوّم، تسلط بر نفس و به کنترل در آوردن درون خود است:‏

‏ ‏

‏هر که بر خود نیست فرمانش روان‏

‏ ‏‏می شود فرمان پذیر از دیگران‏

‏ ‏

‏     و بالاخره جایگاه عالی در تربیت خویشتن، جانشینی خدا در روی‏‎ ‎‏زمین است که ایشان (اقبال) در این باره می گویند:‏

‏ ‏

‏نایب حق در جهان بودن خوش است‏

‏ ‏‏بر عناصر حکمران بودن خوش است‏

‏نایب حق همچون جان عالم است‏

‏ ‏‏ هستی او ظل اسم اعظم است‏

‏از رموز جزء و کل آگه بود‏

‏ ‏‏ در جهان قائم به امر الله بود‏

‏ ‏

‏ ‏

خودی اجتماعی

‏خودی اجتماعی آن قسم از خودیت است که بر زندگی اجتماعی انسان‏‎ ‎‏حاکم است؛ و این هویّت و شناخت فرهنگی یک فرد مسلمان است که‏‎ ‎‏سرچشمۀ آن توحید و نبوت پیامبر اکرم(ص) است و فرد مسلمان را با‏‎ ‎‏وحدت امت مسلمان پیوند می دهد؛ اقبال در این زمینه می گوید:‏

‏ ‏

‏فرد را ربط جماعت است‏

‏ ‏‏جوهر او را کمال از ملت است‏

‏تا توانی با جماعت یار باش‏

‏ ‏‏رونق هنگامه اصرار باش‏

‏فرد می گیرد ز ملت احترام‏

‏ ‏‏ملیت از افراد می یابد‏

‏فرد تا اندر جماعت گم شود‏

‏ ‏‏قطرۀ وسعت طلب قُلزم شود‏


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 112
‏  

  در اندیشۀ اقبال، اگر وجود فرد با پیکرۀ ملت پیوند یابد، همانند قطرۀ‏‎ ‎‏آبی است که به دریای بیکران می پیوندد:‏

‏ ‏

‏وحدت او مستقیم از کثرت است‏   ‏کثرت اندر وحدت است‏

‏ ‏

‏     و فرد مسلمان در سایۀ این وحدت، یک هویت و شناخت مستقلی را‏‎ ‎‏به دست می آورد که مطابق هویت و شناخت اسلامی است.‏

‏ ‏

‏ما مسلمانیم و اولاد خلیل‏

‏ ‏‏ از ابیکم گیر اگر خواهی دلیل‏

‏ملت ما را اساس دیگر است‏

‏ ‏‏ این اساس اندر دل ما محضر است‏

‏تیر خوش پیکان یک کیشیم ما‏

‏ ‏‏ یک نما یک بین یک اندیشیم ما‏

‏در نمای ما، مآل ما یکی است‏

‏ ‏‏ طرز و انداز و خیال ما یکی است‏

‏ما ز نعمتهای او اخوان شدیم‏

‏ ‏‏ یک زبان و یک دل و یک جان شدیم‏

‏ ‏

‏     بدین ترتیب هویت اسلامی به وجود آمد و این هویت آرزوی قلبی هر‏‎ ‎‏مسلمانی است. امروزه هویت اجتماعی ما همین هویت اسلامی است که‏‎ ‎‏زندگی ما و وجود ما را از دیگران متمایز می گرداند، این نشان شناخت ما‏‎ ‎‏است که به ما استقلال بخشیده است. در این رابطه یکی از صاحبنظران،‏‎ ‎‏قیاس زیبایی را به کار برده و می گوید: نسل جوان مشرق، از رسوم و آداب‏‎ ‎‏سنتی و مذهبی و دینی به شکل معقول و اندیشمندانه استفاده کرده و‏‎ ‎‏پیوند خود را با جغرافیای طبیعی و تاریخی مشرق مستحکم کرده و بر‏‎ ‎‏اساس حقیقت خواهی هویت مشرقی خود را پذیرفته و موجودیت خود‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 113

را به اثبات می رساند، به این دلیل که مذهب که یک جزء اساسی هویت،‏‎ ‎‏بلکه بنیاد کلی آن است، سایر ریشه های هویت را با تاریخ آن پیوند‏‎ ‎‏می دهد، و حیات هویت به شمار می آید. مذهب از عناصر استقلال‏‎ ‎‏شخصیت و خود اعتمادی و عامل شناخت هویت است. آنها (جوانان‏‎ ‎‏مشرق) به وسیلۀ مذهب به وطن اجدادی خود بازگشته و از غربت و‏‎ ‎‏پریشان حالی رهایی می یابند.‏

‏ ‏

جستجوی انسان وظیفه شناس (متعهد)

‏در این شکی نیست که هویت اسلامی و شناخت اجتماعی، اجزای جامعه‏‎ ‎‏اسلامی را تشکیل می دهد. وقتی که سخن از شناخت اجتماعی به میان‏‎ ‎‏می آید، لازمۀ آن، شناخت فردی آن است؛ و در جنبش اسلامی بر‏‎ ‎‏خودآگاهی فردی تأکید زیادی شده است. امام خمینی(س) در‏‎ ‎‏رهنمودهای خود، اسلامی بودن تربیت و رفتار را شرط اساسی برای یک‏‎ ‎‏مسلمان انقلابی قرار داده اند؛ شناخت ویژگیهای یک فرد متعهد و سالم‏‎ ‎‏یکی از عوامل اساسی شناخت و خودآگاهی اجتماعی است؛ اگر‏‎ ‎‏جنبشهای اسلامی برای حصول مقاصد خود، خواهان تشکیل یک جامعۀ‏‎ ‎‏ایده آل باشند، به یقین آنها در دنیای خیالی نمی توانند چنین جامعه ای را‏‎ ‎‏بیابند؛ بلکه برای تشکیل چنین جامعه ای، باید افراد سالم و فعال را‏‎ ‎‏پرورش بدهند و تربیت کنند و با ایجاد اتحاد بتوانند جامعه ای ایده آل را‏‎ ‎‏تشکیل دهند. شخصی که صاحب خودآگاهی فردی است، در اصطلاح،‏‎ ‎‏شخصی متعهد و از لحاظ روانشناسی، شخصی فعال و متحرک نامیده‏‎ ‎‏می شود و نقطۀ مقابل این شخص، شخص تنبل و بی تعهد است. ما در‏‎ ‎‏اینجا خصوصیتهای چنین افرادی را از نظر علم روانشناسی و نیز از نظر‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 114

تعلیمهای اسلامی مورد بررسی قرار می دهیم:‏

‏ ‏

‏ ‏

خصوصیات فرد تنبل و بی تعهد

خصوصیات یک فرد فعال و متعهد

‏1. چاپلوسی و تملق‏

‏1. تنفر از چاپلوسی و جدیت در سخن‏

‏2. عادت به دروغگویی‏

‏2. تنفر از دروغ و دروغگویی‏

‏3. فعالیت بر اساس اقتضای زمان‏

‏3. دارای صبر و احساس می باشند‏

‏4. ترس از جستجوی اسباب و علل‏

‏4. اشتیاق قلبی به عمل تلاش وجستجوی اسباب و علل و استعدادهای فطری‏

‏5. ترس از انتقاد‏

‏5 . انتقاد پذیر بودن‏

‏6. ترس از لیاقتهای ذاتی‏

‏6. تلاش در جهت شکوفا ساختن‏‎ ‎‏استعدادهای فطری خود‏

‏7. ترس از تغییرها و دگرگونیها‏

‏7. نفرت از وضعیت ثابت و سعی برای ایجاد تغییرات‏

‏8. کمک از دیگران خواستن و بار خود را به دوش دیگران انداختن‏

‏8. تنفر از استثمار دیگران‏

‏9. عدم رغبت به زحمت و تلاش‏

‏9. علاقه و اشتیاق زیاد به کار و فعالیت‏

‏10. تظاهر به تلاش و فعالیت‏

‏10. مطابق خواستۀ شخصی و انگیزه های درونی مشغول فعالیت بودن‏

‏11. عدم برخورداری از اعتماد و امید به خویشتن‏

‏11. برخورداری از خود اعتمادی و امید به خویشتن‏

‏12. خود را حقیر دانستن‏

‏12. خود را مهم دانستن‏


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 115

‏13. عدم پیشرفت و ترقی در معلومات و‏‎ ‎‏تجربه های اندوخته‏

‏13. سعی و تلاش جهت پیشرفت و ترقی‏‎ ‎‏و افزایش معلومات و تجربه های خود‏

‏14. عدم اهمیت به وقت‏

‏14. وقت را غنیمت شمردن و اهمیت‏‎ ‎‏دادن به آن‏

‏15. همیشه مأیوس و ناامید بودن‏

‏15. همیشه امیدوار بودن‏

‏16. پرهیز از سنجش نفس خود‏

‏16. سنجش نفس خود‏

‏ ‏

‏ ‏

‏      ‏‏اینها اموری می باشند که در تعلیمهای اسلامی ذکر شده اند و تفاوت‏‎ ‎‏بین انسان متعهد و فعال و انسان غافل و لاقید را روشن می سازند؛ در قرآن‏‎ ‎‏نیز خصوصیتهای یک فرد غافل و تنبل ذکر شده که شامل عناوین فوق‏‎ ‎‏می شود. از علامۀ اقبال گرفته تا حسن البناء و سید قطب و امام‏‎ ‎‏خمینی(س)، و در افکار و اندیشه های متفکران مسلمان نیز چنین‏‎ ‎‏ویژگیهایی با برهان و دلیل ذکر کرده اند.‏

‏     کتاب ارزشمند سید قطب به نام ‏‏ویژگیهای اندیشه اسلامی‏‏، مهمترین سند‏‎ ‎‏اثبات این امر می باشد که ادیب برجسته حجت الاسلام والمسلمین سید‏‎ ‎‏محمد خامنه ای آن را به فارسی ترجمه کرده اند.‏

‏ ‏

کردار و سیرۀ پیامبران در احیای خودیت (خودی) انسان

‏در تعلیمهای اسلام و قرآن یک نوع خودی بیان شده است که در انسان‏‎ ‎‏وجود دارد و کسانی که این حقیقت را در خود نیافتند به یک نوع آسیب و‏‎ ‎‏زیان مبتلا شده اند؛ سورۀ زمر، آیۀ پنجم، و سورۀ شوریٰ، آیۀ چهل و پنج،‏‎ ‎‏همراه یک تعبیر این حقیقت را بیان کرده است:‏

‏     ‏انّ الخاسرینَ الذینَ خَسروُا اَنفسَهم و اهلیهم یومَ القیامهِ‏؛ زیانکاران کسانی‏‎ ‎

کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 116

هستند که نفوس خود و اهل بیت خود را در روز قیامت به زیان و عذاب‏‎ ‎‏انداخته اند.‏

‏     به یقین کافران و انسانهای غافل در زندگی چیزی را درک نمی کنند و از‏‎ ‎‏ارزشهای انسانی بی بهره اند. این انسانها در ابتدا، خودیت انسانی خود را‏‎ ‎‏از دست می دهند، سپس سرمایۀ فطری و ذاتی خود را بر باد می دهند.‏‎ ‎‏مهمترین مسئولیت پیامبران، احیا کردن فطرت انسان و آگاه ساختن انسان‏‎ ‎‏از حقیقت خود و هدایت او به سوی فطرت اصلی بود؛ شهید آیت الله ‏‎ ‎‏مطهری در این زمینه می گویند: پیامبر اسلام استعدادهای فطری انسان را‏‎ ‎‏روشن ساخته و برای بیدار کردن شعور و عشق نهفته در وجود انسان‏‎ ‎‏برانگیخته شدند؛ پیامبر اسلام(ص) خود را مذکر (بیدار و آگاه کننده)‏‎ ‎‏می نامند. پیامبران به طور کلی به رابطۀ انسان با کائنات، و تکامل زندگی‏‎ ‎‏بسیار توجه داشتند و مردم را به خودآگاهی خویشتن رهنمون‏‎ ‎‏می ساختند؛ ولی یک متفکر، بیشتر از هر چیز شعور اجتماعی مردم را‏‎ ‎‏روشن می سازد و آنها را با منافع طبقاتی و ملی خود، آگاه می کند.‏

‏     حضرت ابراهیم وقتی مشاهده کرد جامعه از خود بیگانه گشته است و‏‎ ‎‏یک انسان صاحب عقل و شعور، علاوه بر اینکه در برابر یک بُت بی جان‏‎ ‎‏و بی روح، سر تعظیم فرود می آورد، گوهر وجودی خود را نیز فراموش‏‎ ‎‏کرده است، یک اقدام اجتماعی را انجام داد و تمام بتها را شکست؛ و‏‎ ‎‏وقتی که از ایشان علت شکستن بتها را سؤال کردند، ایشان بت بزرگ را‏‎ ‎‏عامل این کار معرفی کرده و فرمود: این کار را بت بزرگ انجام داده است؛‏‎ ‎‏بدین ترتیب با اقدام انقلابی خود، ضمیر مردم جامعه را بیدار ساخت که‏‎ ‎‏در نتیجۀ آن، مردم خودباوری خود را به دست آوردند و از خواب غفلت‏‎ ‎‏بیدار شدند.‏


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 117
‏  

  ‏فرجعوا الی انفسهم فقالوا انکم انتم الظالمون؛‎[1]‎‏ آنان آنگاه با خود فکر‏‎ ‎‏کردند و با هم گفتند: البته شما ستمکارید (که این بتان عاجز و بی اثر را‏‎ ‎‏می پرستید نه ابراهیم که آنها را در هم شکسته است).‏

‏     اگر حضرت ابراهیم مردم جامعۀ خود را با حس خداجویی و خودیت‏‎ ‎‏فرد، آگاه ساختند، حضرت موسی نیز خودی اجتماعی و فردی قوم‏‎ ‎‏بنی اسرائیل را احیا کرد و یک جامعۀ متفرق و از هویت خود جدا گشته را‏‎ ‎‏به یک ملت زنده و مستقل تبدیل کرد؛ بعد از حضرت موسی، حضرت‏‎ ‎‏داود نیز یک حکومت توحیدی را تأسیس نمود؛ خاتم النبیین حضرت‏‎ ‎‏محمد مصطفی(ص) به وسیلۀ نظریۀ حیات الهی، فطرت انسانی، ملت‏‎ ‎‏جاهل و فاقد خودیت و ملت مرده را احیا فرمودند و جامعۀ آن عصر‏‎ ‎‏عرب را به یک جامعۀ متحرک زنده مبدل ساختند؛ پیامبر اکرم(ص) پیغام‏‎ ‎‏توحیدی و وحدت آفرین و طاغوت شکن خود را به اقصی نقاط جهان‏‎ ‎‏رسانیدند. مسئولیت انبیا، بیداری انسانها و جوامع انسانی، زدودن‏‎ ‎‏خرافات و افکار جاهلیت از فکر و ذهن آنها، ایجاد شور و ولوله در دلهای‏‎ ‎‏مرده، نظم بخشیدن به جامعه و ایجاد وحدت در آن است، در سورۀ انفال‏‎ ‎‏آمده است:‏

‏     ‏یا ایها الذین آمنوا اطیعواالله و رسوله ولاٰ تَوَلَّوا عَنه و انتم تسمعونّ؛‎[2]‎‏ ای‏‎ ‎‏کسانی که ایمان آورده اید، خدا و رسول او را اطاعت کنید و از او روی بر‏‎ ‎‏نگردانید، وقتی که سخنان ایشان را می شنوید.‏

‏     امام خمینی(س) و دیگر مصلحان دنیای اسلام نیز راه و روش انبیای‏‎ ‎‏بزرگوار را در پیش گرفتند و با کردار و رفتار پیامبرگونۀ خود ضمن بیداری‏‎ ‎

کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 118

دلها، جوامع انسانی را نیز احیا کردند.‏

‏ ‏

تفاوت بین احیا و یادآوری

‏در مسیر اصلاح دینی، جایی که کردار و رفتار پیامبران تذکر (یادآوری) و‏‎ ‎‏بیدار ساختن فطرتها و روشن ساختن استعدادهای فطری و ذاتی است:‏

‏     لیستأدُوهم میثاق فطرته و یذکروهم منسی نعمته... و یثیروا لهم دفائن‏‎ ‎‏العقول؛‏‎[3]‎‏ در آنجا مسئولیت علمای دین، احیای دین و ارزشهای حقیقی‏‎ ‎‏است که به دست فراموشی سپرده شده اند. در اینجا سؤالی که مطرح‏‎ ‎‏می شود این است که تفاوت بین این مسئولیتها چیست؟ آیا اگر علمای دین‏‎ ‎‏وظایف انبیا را انجام دهند، یا راه و روش آنها را ادامه داده و مسئولیتهای‏‎ ‎‏جداگانۀ خود را به انجام برسانند، جانشین پیامبران محسوب می شوند؟ و‏‎ ‎‏دیگر اینکه علمای دین در نظام دینی چه نوع تغییراتی را به وجود‏‎ ‎‏می آورند و شکل جامعۀ دینی را بر اساس چه بنیادی قرار می دهند؟ اینها‏‎ ‎‏سؤالهایی اساسی هستند که به هنگام بررسی مفهوم بیداری در افکار و‏‎ ‎‏ذهنها، نمودار می شوند. در عصر جدید برای اصطلاح بیداری، مفاهیم‏‎ ‎‏مختلفی وجود دارد که توجه به مفهوم واقعی، بیداری در جامعۀ اسلامی و‏‎ ‎‏جایگاه افراد آگاه کننده و علمای دین را مشخص می سازد.‏

‏     مقصود از احیا یا بیداری به طور عموم توجه کردن به جنبه هایی است‏‎ ‎‏که دچار غفلت یا فراموشی شده اند؛ برای مثال، یک مکتب فکری در‏‎ ‎‏بعضی جنبه ها مورد توجه است در حالی که جنبه های دیگر آن به طور کلی‏‎ ‎‏به دست فراموشی سپرده شده که در نتیجۀ آن، پوششی از غفلت و‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 119

فراموشی، آن مکتب را در بر می گیرد. شخصیتهایی که منجی جوامع‏‎ ‎‏انسانی هستند، جنبه های فراموش شدۀ یک مکتب فکری را احیا کرده و‏‎ ‎‏شکلی جدید به آن می بخشند و به جامعۀ مردۀ خود روح تازه ای عطا‏‎ ‎‏می کنند.‏

‏     تأکید بر نفی جدایی دین از سیاست، استنباط از احکام و اجتهاد مطابق‏‎ ‎‏مقتضیات زمان و مصلحت اسلام، توجه به دو عنصر زمان و موقعیت،‏‎ ‎‏حفظ عظمت و عزت مسلمانان به وسیلۀ برقراری نظم و قانون در جامعه،‏‎ ‎‏ایجاد مدارس دینی، وحدت و هماهنگی بین دانشگاهها و دانشکده ها،‏‎ ‎‏راندن افراد ناسالم از مراکز تربیتی، شرکت زنان در فعالیتهای اجتماعی‏‎ ‎‏ضمن حفظ حجاب و عفت و حیا و پرهیزکاری، اظهار عملی تقوا و ترس‏‎ ‎‏از خدا، نکوهش تنبلی، کاهلی، خاموشی، ریاکاری، مقابله با جمود‏‎ ‎‏فکری و خلاصه اینکه تقویت و احیای اسلام ناب محمدی(ص) در تمام‏‎ ‎‏جنبه های زندگی، مسائل بسیار مهمی می باشند که در قرن اخیر، یک‏‎ ‎‏هدایتگر روشن ضمیر، به نام امام خمینی(س) با سعی و تلاش و فداکاری‏‎ ‎‏خود آنها را به انجام رساندند.‏

‏     وظیفۀ عالم دین این است که مفاهیم سنتی دین را همراه با تعبیر و‏‎ ‎‏تشریح جدید و به شیوۀ نوین ارائه دهد و عناصر فراموش شدۀ دین را در‏‎ ‎‏قالب جدید و معیار واقعی، احیا کند و خلاصه اینکه به یک جامعۀ مرده‏‎ ‎‏روح تازه ببخشد و شناخت و هویت حقیقی آن را روشن سازد.‏

‏ ‏

تفاوت بین قیام امام خمینی(س) و قیام مهاتما گاندی

‏امام خمینی(س) و گاندی هر دو رهبر روحانی کشور خود بودند؛ هر دو‏‎ ‎‏کشور خود را از چنگال نظام سلطنتی نجات بخشیدند؛ و استقلال و‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 120

خودمختاری را برقرار ساختند، علاوه بر آن هر دو رهبر در میان مردم‏‎ ‎‏روحیۀ خود اعتمادی را به وجود آوردند و از ذهن و فکر آنها خوف و‏‎ ‎‏هراس را زدودند؛ ولی این دو رهبر در عمل فرق زیادی با هم دارند؛‏‎ ‎‏گاندی به وسیلۀ مبارزۀ منفی به هندوستان آزادی بخشید و به قول «رابرت‏‎ ‎‏شواتیزر» در اندیشۀ اندیشمندان گذشتۀ هندوستان، ایده هایی چون ترک‏‎ ‎‏دنیا، و عدم آزار جانداران وجود داشت و این عقاید را برای حصول‏‎ ‎‏هیچ یک از مقاصد عملی خود به کار نمی بردند، بلکه عمل بر اساس این‏‎ ‎‏عقاید را یک وظیفۀ دینی و احساس روحی جهت رهایی از آلودگی دنیایی‏‎ ‎‏می دانستند؛ ولی گاندی جهت تغییر نظام زندگی بر اساس «آهنسا» (عدم‏‎ ‎‏آزار و اذیت جانداران) سعی و کوشش فراوانی را به عمل آورد. ایشان‏‎ ‎‏منزلت قبلی خود یعنی «آهنسا» را به دست فراموشی می سپرد و از آن‏‎ ‎‏پیروی نکرد. امام خمینی(س) و مهاتماگاندی از لحاظ کیفیت و روش و‏‎ ‎‏طریقه با هم نیز اختلاف اساسی دارند:‏

‏     1. گاندی باعث تغییر آیین «آهنسا» شد و به آن یک حالت مثبت‏‎ ‎‏بخشید؛ در حالی که امام خمینی(س) ارزشهای فراموش شدۀ اسلام را‏‎ ‎‏احیا کردند و گرد و غبار غفلت را از چهرۀ واقعی اسلام زدودند؛ و اسلام‏‎ ‎‏حقیقی را نمایان ساختند؛ به عبارتی دیگر، به شیوۀ مطلوبی روش اثبات‏‎ ‎‏اسلام را ارائه کردند.‏

‏     2. در جد و جهد منفی گاندی، عناصر دین و تقدس وجود ندارد؛ او با‏‎ ‎‏قیام علیه استعمار پیر انگلستان، در میان مردم هندوستان یک شیوۀ جدید‏‎ ‎‏و تجربۀ نوینی را پدید آورد.‏

‏     ولی قیام امام خمینی(س)، برای برقراری نظام دینی بود، یا به عبارتی‏‎ ‎‏دیگر عطا کردن رنگ و لعاب دینی به انقلاب بود که بر اساس آن، جد و‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 121

جهد و ثابت قدمی یک نوع مسئولیت و تکلیف دینی به حساب می آمد؛ و‏‎ ‎‏کسانی که در این راه با جان نثاری و فداکاری به ملکوت اعلا می پیوستند‏‎ ‎‏لقب شهید به خود می گرفتند؛ و مقام آنها در حد شهدای صدر اسلام‏‎ ‎‏محسوب می شد؛ بر اساس دو ویژگی مذکور، جامعۀ اسلامی نه تنها‏‎ ‎‏خودی اجتماعی خود را به دست آورد، بلکه ترقی و پیشرفت سیاسی،‏‎ ‎‏اجتماعی غیر قابل توصیفی را کسب نمود.‏

‏     امام خمینی(س) نظام 2500 سالۀ استبداد سلطنتی را سرنگون‏‎ ‎‏ساختند و نظام اسلامی را به جای آن برگزیدند.‏

‏ ‏

ابتکار عمل امام خمینی(س) در استفاده و به کارگیری مفاهیم

‏آیت الله نائینی، متفکر جماعت اسلامی نهضت مشروطه، از تعلیمهای‏‎ ‎‏اسلامی، یک طرح هماهنگ را برای تشکیل حکومت اسلامی ارائه دادند‏‎ ‎‏که آن را به صورت یک کتاب به نام‏‏ تنبیه الامة و تنزیه الملة ‏‏(بیداری ملت و‏‎ ‎‏تطهیر دین) در آوردند، ایشان این کتاب خود را با اقتباس از کتاب ‏‏طبائع‏‎ ‎‏الاستبداد‏‏ کواکبی نوشتند و اصطلاحهایی را به کار برده است که مظهر دو‏‎ ‎‏نظام دیکتاتوری و حکومت بر اساس قانون می باشد.‏

‏     اگر چه‏‏ تنبیه الامة ‏‏که مشتمل بر مقررات و آیین نامۀ نظام اسلامی،‏‎ ‎‏آیین نامه و منشور خوبی بود؛ ولی نویسندۀ آن تحت تأثیر افکار زمانۀ‏‎ ‎‏خود، در آن اصطلاحهایی را مشابه کتاب کواکبی ذکر کرده اند؛ ولی امام‏‎ ‎‏خمینی(س) علاوه بر تألیف کتاب ‏‏حکومت اسلامی ‏‏در سخنرانیها و‏‎ ‎‏خطبه های خود، اصطلاحها و تعبیرهای زیبایی را به کار برده اند که برگرفته‏‎ ‎‏از قرآن و احادیث بود، مانند استکبار جهانی، مستضعفان، امت اسلامی،‏‎ ‎‏مترفین، ایام الله ، حزب الله ، شیطان بزرگ، طاغوت، جبار و غیره... ایشان به‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 122

‏این اصطلاحها مفاهیم جدید و سیاسی و اجتماعی بخشیدند تا جایی که‏‎ ‎‏اصطلاحهای انقلابی امام خمینی(س) علاوه بر تشکیل یک ادبیات‏‎ ‎‏خاص، بر حالتها و واقعیتها اثر بسیار زیادی بر جای نهاد. به این ترتیب‏‎ ‎‏ایشان در عین حالی که عالم دینی و اندیشمند مذهبی بودند، نهایت سعی‏‎ ‎‏و تلاش خود را جهت برقراری نظام اسلامی به کار بردند.‏

‏ ‏

عالم دینی و متفکر مذهبی

‏از نظر بعضی از متفکران، اندیشمند مذهبی و عالم دینی با هم تفاوت‏‎ ‎‏دارند؛ و معتقدند که علمای دین فقط از جنبه های باطنی و درونی دین را‏‎ ‎‏درک می کنند؛ بنابراین آنها تأثیری بر حوادث و واقعیتهای جامعه ندارند؛‏‎ ‎‏ولی اندیشمند مذهبی دین را اصلاح کرده و مفهوم تازه ای به آن‏‎ ‎‏می بخشد؛ البته از دیدگاه دیگر مکاتب فکری، آنها از جنبۀ معرفت به دین‏‎ ‎‏می نگرند، در این زمینه یک متفکر گفته است: ساختار نو و احیا از‏‎ ‎‏استنباط احکام بالاتر است و جنبه های مختلف این مکتب فکری، نتیجۀ‏‎ ‎‏شناخت تغییرهای تاریخی و اجزای درونی آن است؛ و مقایسۀ آن با دیگر‏‎ ‎‏مکاتب فکری و در محدودۀ جغرافیایی دیگر مکاتب، یک تعریف جدید،‏‎ ‎‏و ادراک آن در میان سایر معرفتها، مترادف با منزلت بخشیدن به آن است.‏

‏     انسان به واسطۀ دانشها و پرسشهای جدید، توقعهای جدید دارد‏‎ ‎‏مسائل گذشته را به شیوۀ جدید درک می کند و همین ایدۀ جدید پایه گذار‏‎ ‎‏شیوۀ نوین است. ساختار نوین دین، جزء مسئولیتهای اندیشمندان‏‎ ‎‏مذهبی به حساب می آید، نه عالمان دینی؛ به دلیل اینکه اندیشمندان‏‎ ‎‏دینی علاوه بر تأثیر زیادی که در حوادث و جریانها دارند، باعث به وجود‏‎ ‎‏آمدن دگرگونیها و تغییرهایی می شوند؛ و اگر عالم دین بر این اساس رفتار‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 123

کند او نیز جزء اندیشمندان به حساب می آید؛ آیت الله شهید مطهری، جزء‏‎ ‎‏اینگونه اندیشمندان دینی بودند. بر اساس این تعریف در شیوۀ مکاتب‏‎ ‎‏فکری خارجی بیشتر بر ساختار فکری تأکید شده است، البته اصلاح‏‎ ‎‏مذهب ما و درک آن، تحت تأثیر تعالیم و معارف اندیشمندان خارجی‏‎ ‎‏نیست؛ بلکه به طور کلی از طریق فهم، ادراک درونی و باطنی آن را در‏‎ ‎‏می یابیم؛ ولی بر اساس این تعریف، نمی توان شخصیتهای برجسته ای‏‎ ‎‏همچون سید جمال الدین اسد آبادی، شیخ محمد عبده، امام محمد‏‎ ‎‏غزالی، ابوالاعلی مودودی و امام خمینی(س) را جزء اندیشمندان دینی به‏‎ ‎‏حساب آورد، به این دلیل که هیچ یک از این بزرگان دین برای فهم و درک‏‎ ‎‏جدید مذهب از معارف خارجی استمداد نطلبیدند. علامه اقبال و دکتر‏‎ ‎‏شریعتی جزء علما و اندیشمندان مذهبی به شمار می آیند، علمایی چون‏‎ ‎‏سید جمال الدین اسدآبادی، سید محمد باقر صدر، مولانا مودودی، سید‏‎ ‎‏قطب و امام غزالی در زمرۀ اندیشمندان مذهبی به شمار نمی آیند، در‏‎ ‎‏حالی که جزء جماعت فرهنگی و سنتی اسلام بودند.‏

‏     از نظر ما این تعریف بیشتر بر محور انحصار است. بر اساس آن جهت‏‎ ‎‏حل مسائل، بیشتر بر تقویت شکل ظاهری دانشگاهها و مدارس دینی‏‎ ‎‏تأکید شده، در حالی که مسأله عمقی تر از این است.‏

‏     آیا تحریف در دین را ـ که تمام ادیان و مذاهب به آن دچار شده اند ـ‏‎ ‎‏می شود مسأله ای درونی به حساب آورد، یا آن را یک مسألۀ خارجی‏‎ ‎‏قلمداد کرد؟ تحریف مفاهیم دینی، تحریف هدایتگریهای دینی، نفوذ‏‎ ‎‏عناصر خارجی در مفاهیم دینی مثل مکتب فکری مسیحیت و نفوذ عنصر‏‎ ‎‏گوشه نشینی در روز چهارشنبه، جدایی دین از سیاست، وجود خرافات‏‎ ‎‏بی شمار در جنبه های فرهنگی و دینی، به طور یقین در ارتباط با احیای‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 124

‏دین و ساختار جدید دینی می باشند و جزء قلمرو درونی دین محسوب‏‎ ‎‏می شوند؛ و یک گروه از اندیشمندان مذهبی و علمای دین مسئولیت حل‏‎ ‎‏این مسائل را به عهده گرفته اند که با تحرک بخشیدن به مکتب فکری، آن را‏‎ ‎‏از آفتها و آلودگیها پاک کرده و جامعه را تبدیل به یک جامعۀ ایده آل‏‎ ‎‏نموده اند.‏

‏ ‏

تعریف اندیشمندان مذهبی

‏مفهوم روشنفکری مذهبی، ساختار جدید یا تحرک بخشیدن و عمل‏‎ ‎‏تطهیر (اصلاح) است. ما تعریف احیا یا بیداری را از گفتار امامان‏‎ ‎‏معصوم(ع) برگرفته ایم که می فرمایند:‏

‏     «انهم اُسّ الاسلام النامی»؛ ائمۀ اطهار(ع) هادی و رهبر اسلام و باعث‏‎ ‎‏تحرک بخشیدن به دین می شوند.‏

‏     در رابطه با علمای دین، حدیثی از ائمه اطهار(ع) ذکر شده که‏‎ ‎‏می فرمایند:‏

‏     «فان فینا اهل البیت فی کل خلف عدولا ینفون عنه تحریف الغالین و‏‎ ‎‏امتحال المبطلین و تأویل الجاهلین»؛ در میان ما اهل بیت(ع) در هر‏‎ ‎‏دوره ای علمای عادل وجود دارند که مذهب را از تحریف مبالغه گویان،‏‎ ‎‏دروغ پردازی گروه باطل، و تأویل افراد نادان، محفوظ می دارند.‏

‏     از نظر ما مفهوم ساختار جدید دینی، تحرک و اصلاح آن است؛ یعنی‏‎ ‎‏مسئولیت تحرک و اصلاح در ادراک مفاهیم جدید دینی، و حفظ دین از‏‎ ‎‏تحریف و بدعت، برعهدۀ افرادی است که صاحب شناخت صحیح، و‏‎ ‎‏فهم و ادراک عمیق دینی می باشند و اگر تعلق به گروه دیگری داشته‏‎ ‎‏باشند، فرقی ندارد؛ و از دیدگاه جامعه شناسان اینها متعلق به یک گروه‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 125

می باشند. علامه اقبال، سید جمال الدین، شریعتی، آیت الله صدر، مولانا‏‎ ‎‏مودودی، آیت الله شهید مطهری، سید قطب و امام خمینی(س)، همچون‏‎ ‎‏شاخه های پر ثمر یک درخت می باشند. این امر مسلم است که لازمۀ‏‎ ‎‏فطرت، شناخت عمیق از دین، آزادی اندیشه و ذهن، خارج شدن از‏‎ ‎‏شیوه های تقلید کورکورانه و قدم نهادن در میدان تحقیق است و جهت‏‎ ‎‏رسیدن به این مقام، بصیرت لازم است نه بصارت.‏

‏ ‏

‏زاهدی در پلاس پوشی نیست‏   ‏پارسا پاک باش و اطلس پوش‏

‏ ‏

‏     تاریخ بیداری و احیای دینی، این حقیقت را روشن می سازد که افرادی‏‎ ‎‏که تقلید کورکورانه را رها کرده و شجاعانه در میدان تحقیق قدم نهاده اند و‏‎ ‎‏دوباره جهت شناخت عمیق دینی سعی و تلاش خود را به کار برده اند،‏‎ ‎‏باعث به وجود آمدن دگرگونیهای جدیدی شده اند. آنها در تغییر‏‎ ‎‏سرچشمۀ تمام واقعه ها و حوادث، آنگونه قدم به میدان عمل نهادند که در‏‎ ‎‏جامعه، فکر و اندیشه را به طرز صحیحی تشریح و تعبیر کردند.‏

‏ ‏

هویت اسلامی به جای هویت ملی

‏در این رابطه علامه اقبال و امام خمینی(س) بر اساس معرفت عمیق دینی،‏‎ ‎‏شناخت و هویت اجتماعی فرد مسلمان را در شناخت دینی او می دانند؛‏‎ ‎‏نه در هویت ملی او.‏

‏     مقصود از هویت ملی، در رابطه با مردم خودآگاهی است که این‏‎ ‎‏هویت، پیوند نسلی و قومی انسان را تشکیل می دهد که بر اساس آن،‏‎ ‎‏زندگی مشترک در یک سطح و طبقه، قوانین مشترک، آداب و رسوم،‏‎ ‎‏تاریخ، فتحهای تاریخی، شکستها، زبان و ادبیات مشترک، و به طور کلی‏‎ ‎‏فرهنگ مشترک در میان مردم، یک نوع وحدت و هماهنگی به وجود‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 126

می آید. همان طور که یک شخص در ذات خویش خودیت را به همراه‏‎ ‎‏دارد، یک ملت نیز به خاطر فرهنگ مشترک دارای یک نوع خودیت ملی‏‎ ‎‏می باشد.‏

‏     فرهنگ مشترک، رابطۀ نسلی و نژادی در میان مردم، وحدت و‏‎ ‎‏تشابه های زیادی را به دنبال دارد و من (فرد) را به ما (اجتماع) تبدیل‏‎ ‎‏می سازد و بدین ترتیب انسان بر پیروزی ما (اجتماع) احساس غرور و‏‎ ‎‏مباهات می کند، در حالی که به هنگام شکست ما (اجتماع) احساس ذلت‏‎ ‎‏و خواری می کند. ملت پرستی (قوم پرستی) در قرن نوزده رواج بیشتری‏‎ ‎‏یافت؛ در قرن اخیر نیز کم و بیش ادامه دارد. خودآگاهی ملی از مفهوم‏‎ ‎‏خودغرضی جدا نیست؛ چرا که این دو لفظ از یک مفهوم برخوردار‏‎ ‎‏می باشند. اثرهای جنبی خودغرضی مثل تعصب، چشم پوشی از عیب‏‎ ‎‏خود، خودپسندی و غرور، تمام این مفاهیم در خودآگاهی ملی‏‎ ‎‏وجود دارد؛ و همین مسأله فاقد جنبۀ اخلاقی می باشد. به همین دلیل‏‎ ‎‏علامه اقبال در تشریح مفهوم ملت پرستی، ملیت را مورد انتقاد قرار داده‏‎ ‎‏است:‏

‏ ‏

‏اصل ملت در وطن دیدن که چه؟‏   ‏باد و آب و گل پرستیدن که چه؟‏

‏بر نسب نازان شدن نادانی است‏   ‏حکم او اندر تن و تن فانی است‏

‏ ‏

‏     امام خمینی(س) نیز ملیت گرایی و نژادپرستی را مورد نکوهش قرار‏‎ ‎‏داده و آن را منافی اسلام می دانند، ایشان می فرمایند:‏

آیا به صرف اینکه اسلام از عرب آمده ما باید با آن مخالفت کنیم، و آیا این‎ ‎همان نژادپرستی نیست که اروپایی ها می خواهند به وسیلۀ آن ما را به‎ ‎


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 127

استعمار بکشند و بین طوایف عرب و عجم و ترک جدایی بیندازند؟‎[4]‎

‏    ‏‏امام خمینی(س) و اقبال، هر دو شخصیت، مفهوم ملیت شخص‏‎ ‎‏مسلمان را تشریح کرده و نیز معنای واقعی ملیت دینی، فکری و فرهنگی‏‎ ‎‏را ارائه داده اند:‏

‏ ‏

‏ملت از یک رنگی دلهاستی‏   ‏روشن از یک جلوه، این سیناستی‏

‏قوم را اندیشه ها باید یکی‏    ‏در ضمیرش مدعا باید یکی‏

‏جز به باید در سرشت او یکی‏   ‏     ‏‏هم عیار خوب و زشت او یکی‏

‏گر نباشد سوز حق در ساز فکر‏    ‏نیست ممکن این چنین انداز فکر‏

‏ملت ما را اساس دیگر است‏   ‏این اساس اندر دل ما مضمر است‏

‏ ‏

‏     علامه اقبال در سال 1930 در اجلاس مسلم لیگ ضمن تشریح‏‎ ‎‏چگونگی ایجاد حکومت می گوید: حکومت اسلامی در نتیجۀ یک‏‎ ‎‏معاهده به وجود می آید؛ و اسلام سالها پیش از «روسو» آن را اعلان کرده‏‎ ‎‏است و آن را از نظر اخلاقی به حکومت ایده آل مبدل ساخته است؛ اسلام‏‎ ‎‏به انسان از دیدگاه و جنبۀ یک مخلوق خاکی نمی نگرد؛ بلکه او را به عنوان‏‎ ‎‏یک مخلوق روحانی و معنوی می شناسد؛ و نظریۀ اسلام این است که در‏‎ ‎‏این مکانیزم انسان به عنوان یک عنصر جاندار و زنده شناخته می شود که‏‎ ‎‏وظایف و مسئولیتهایی را بر عهده دارد. به همین دلیل، حکومت اسلامی‏‎ ‎‏جدید، به عنوان پاکستان نامگذاری شد.‏

‏     امام خمینی(س) برای یک انسان سالم و کامل، جامعه ای را به وجود‏‎ ‎‏آورده است که فرد مسلمان در آن تربیت و پرورش می یابد؛ چنانچه ایشان‏‎ ‎‏در این زمینه می فرمایند:‏


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 128

انقلابهایی که در دنیا واقع می شود دو جور است: یک انقلاب انقلاب اسلامی‎ ‎است. و یک انقلاب غیراسلامی. انقلاب اگر انقلاب غیراسلامی باشد، این‎ ‎انقلاب بعد از انقلاب دیگر بند و باری در کار نیست. هر طوری که‎ ‎می خواهند با مردم عمل می کنند. مهاری در کار نیست. لکن انقلاب اگر‎ ‎اسلامی باشد، یعنی متکی به ایدۀ اسلام، متکی به احکام اسلام باشد، این باید‎ ‎از اول انقلاب تا آخر، ابد، که این انقلاب و آثارش هست، این اسلامی باشد و‎ ‎تحت احکام اسلام. ملت ما تا اینجا آمده است و بحمدالله با پیروزی به اینجا‎ ‎رسیده است؛ لکن پیروزی این نیست که ما فقط طاغوت را از بین ببریم.‎ ‎پیروزی اصیل آن است که ما بتوانیم متبدل بشویم به یک موجود انسانی،‎ ‎الهی، اسلامی، که همۀ کارهایمان، همۀ عقایدمان، همۀ اخلاقمان، همه‎ ‎اسلامی باشد.‎[5]‎

‏    ‏‏این رهبر و مصلح عالم اسلام، در صدد تشکیل یک جامعۀ ایده آل‏‎ ‎‏بودند، به مرزهای جغرافیایی توجهی نداشتند و فقط مرزهای عقیدتی و‏‎ ‎‏اندیشه ای را معیار کشور اسلامی قرار می دادند؛ اگرچه به طور عملی‏‎ ‎‏تاکنون چنین جامعه ای نتوانسته به وجود بیاید؛ ولی مقصود ما این نیست‏‎ ‎‏که تشکیل چنین جامعه ای ممکن نیست، و شرایط تشکیل آن نیز به وجود‏‎ ‎‏نیامده است. مسألۀ جالب توجه این است که حکومت اسلامی پاکستان‏‎ ‎‏نیز بر اساس ملیت به وجود آمده بود؛ ملتی که دارای یک فرهنگ‏‎ ‎‏مخصوص و زبان مخصوص (اردو) بود؛ دارای آداب و رسوم خاص‏‎ ‎‏خود، و دارای یک لباس خاص خود که به یک ملت تبدیل شد. اگر ما در‏‎ ‎‏عالم اسلام بخواهیم به افکار و اندیشه های سید جمال الدین، اقبال و امام‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 129

خمینی(س) جامۀ عمل بپوشانیم، قبل از هر چیز بایستی که در کشورهای‏‎ ‎‏اسلامی مانند (ایران، عراق، مصر، پاکستان و غیره...) حکومت اسلامی‏‎ ‎‏مستقل به وجود بیاید؛ و آنگاه اگر جامعۀ اسلامی از نظر سیاسی ارتقا‏‎ ‎‏یافت، می توانیم یک کشور متحد را به وجود بیاوریم، چنانچه در اندیشۀ‏‎ ‎‏فلسفی، سیاسی علامۀ طباطبایی نیز همین نظریه یافت می شود؛ مسلم‏‎ ‎‏است که می توان این اندیشه را بر اساس بنیاد دینی و ملی یک کشور،‏‎ ‎‏جامۀ عمل پوشانید.‏

‏ ‏

حاکمیت اسلام ناب محمدی(ص)

‏امام خمینی(س) در فرمایشهای خود، در تقسیم اسلام حقیقی و اسلام‏‎ ‎‏امریکایی، به ظاهر به نقطه نظرها و تعبیرهای مختلفی که در ذهن‏‎ ‎‏مسلمانان چند دهۀ گذشته به وجود آمده بود؛ اشاره کرده اند؛ بخصوص به‏‎ ‎‏جنبه ها و دیدگاههایی اشاره کرده اند که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی،‏‎ ‎‏گروههای سیاسی ارائه دادند.‏

‏     اسلام همراه با جهاد، اسلام صحیح و متحرک، اسلام مبتنی بر ولایت،‏‎ ‎‏طرز تفکرهای مختلفی بودند که ارائه کنندگان آنها، هر یک به شیوۀ خود‏‎ ‎‏بعد از شناخت دین، آنها را به طور جداگانه تشریح می کردند و علاوه بر‏‎ ‎‏آن، آنها قبل از بنیان نهادن مکتب فکری فلسفی و اجتماعی مسلمانان،‏‎ ‎‏یک اندیشۀ خاص را به وجود آورده بودند که به هر نحوی این مکاتب‏‎ ‎‏فکری را با اسلام مطابقت می دادند. اسلام عملی، متحرک و اسلام فاقد‏‎ ‎‏نظام طبقاتی، تعبیرهایی بودند که مطابق معمول گروههای التقاطی و یا‏‎ ‎‏پیروان مکتبهای مارکسیسم شرقی یا پیروان اندیشه های غربی ارائه‏‎ ‎‏می دادند؛ بدین ترتیب آنها در جامعۀ علیه مذهب، شناخت مذهب را‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 130

‏به وجود آوردند. نظریۀ مذهب در میان جامعه شناسان، اولین بار توسط‏‎ ‎‏ماکس وبر مطرح شد؛ از طرفی دیگر، دکتر شریعتی تحت تأثیر نظریۀ‏‎ ‎‏ماکس وبر قرار گرفته، و نظریۀ تشیع علوی و تشیع صفوی را بنیان نهاد.‏‎ ‎‏ایشان از نظر جامعه شناسان، تشیع را به دو شاخه با خصوصیتها و‏‎ ‎‏ویژگیهایی تقسیم کرده اند. شاید امام خمینی(س)، باتوجه به تأثیرپذیری‏‎ ‎‏فرهنگهای معاصر از استکبار کنونی، در مقابل، اسلام امریکایی و اسلام‏‎ ‎‏ناب محمدی(ص) را مطرح کردند و با تأکید بر حاکمیت اسلام حقیقی،‏‎ ‎‏علیه حامیان اسلام امریکایی و حاکمیت این نظریه جد و جهد فراوانی را‏‎ ‎‏شروع کردند که تا به امروز نیز ادامه دارد.‏

‏     متفکر اسلامی معاصر و عالم دین، آیت الله محمد واعظ زاده‏‎ ‎‏خراسانی، در روشن ساختن فرمایشهای امام خمینی(س)، خصوصیتهای‏‎ ‎‏اسلام ناب محمدی(ص) را اینچنین تشریح می کند و بیان می دارد که‏‎ ‎‏خصوصیتهای اسلام واقعی تحت عنوانهای ذیل می باشد:‏

‏     1. این اسلام به مسائل اساسی و معنوی توجه ویژه دارد؛‏

‏     2. برای تفکر و تعقل اهمیت زیادی قائل است؛‏

‏     3. در قلمرو اسلام حقیقی، علوم استدلالی و عقلی رواج پیدا می کنند؛‏

‏     4. روح اجتهاد بر اساس اصول علمی حاکم است؛‏

‏     5. این اسلام شامل همۀ جنبه هاست، و به تمام جنبه های فکری،‏‎ ‎‏سیاسی، عرفانی، اخلاقی، قانونی، اجتماعی و اقتصادی توجه دارد؛‏

‏     6. در این اسلام حکومت و سیاست هر دو با یکدیگر تلفیق یافته اند.‏

‏     7. این اسلام، مردم را به سوی شأن و شوکت اسلامی و اقتدار و‏‎ ‎‏خودمختاری هدایت و ترغیب می نماید و به منافع مسلمانان و امور‏‎ ‎‏اجتماعی عامۀ مردم توجه دارد؛‏


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 131
‏ 

    8. در آن امر به معروف و نهی از منکر اجرا می شود؛‏

‏     9. سلطه پذیر نیست و در برابر تجاوزگران و ظالمان داخلی و خارجی‏‎ ‎‏می ایستد؛‏

‏     10. این اسلام، اسلامی متحرک و پویا، و مطابق نیاز و وضعیت جهانی‏‎ ‎‏به پیش می رود و تحت هیچ شرایطی وابسته نخواهد شد؛‏

‏     11. این نوع اسلام علاوه بر آگاهی از مسائل سیاسی جهانی، آنها را‏‎ ‎‏مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد؛‏

‏     12. وجود مقررات و قوانین اداری؛‏

‏     13. ایجاد وحدت و یگانگی برادری و صلح و آشتی در میان‏‎ ‎‏مسلمانان، و انزجار از تعصب گرایی و فرقه گرایی؛‏

‏     14. مقابله و مبارزه با دشمنان و ملایمت و نرمی با دوستان؛‏

‏     15. این مذهب مظهر رنج و محبت، صبر و بردباری و ایثار و فداکاری‏‎ ‎‏و شهادت است.‏

‏     تمام این خصوصیتها، صفتهای همان انسان فعال و پرتحرک می باشد‏‎ ‎‏که در صفحات قبل ضمن تعریف روانشناسی انسان سالم و صحیح ذکر‏‎ ‎‏شده بود، یک امر فطری است.‏

‏     در پیکرۀ بی جان جهان سوم و جامعۀ اسلامی، همان طور که اسلام‏‎ ‎‏حقیقی به آن روح تازه ای می بخشد، و یک انسان بی تحرک را به فعالیت و‏‎ ‎‏حرکت وا می دارد؛ در آن خرافات پرستی، خوف و هراس و عدم فرهنگ‏‎ ‎‏و احساس ضعف و حقارت از بین می رود؛ و در آن ساختار جدید، حس‏‎ ‎‏استقلال طلبی و سعی و تلاش برای زندگی بهتر و شرافتمندانه، به وجود‏‎ ‎‏می آید؛ خلاصه با تمام عناصر عقب ماندگی و عدم پیشرفت مقابله می کند‏‎ ‎‏و در یک جامعه با نظامی کهنه، یک نظام نوین برقرار می سازد؛ و نه تنها‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 132

ساختار جدید جامعه را، بلکه فکر و ذهن جامعه را احیا می کند، و در میان‏‎ ‎‏مردم کشورهای جهان سوم و مسلمانان جهان چنان احساس امید و هویت‏‎ ‎‏را عطا می نماید که مردم، شیوۀ انقلاب امام خمینی(س) را در پیش گرفته،‏‎ ‎‏و باعث دگرگونی حالتها و جریانها می شوند که اثرهای این انقلاب را در‏‎ ‎‏جهان اسلام می توانیم مشاهده نماییم؛ و امیدواریم که مسلمانان تمام‏‎ ‎‏جهان به وسیلۀ بیداری، و به برکت سعی و کوشش خود، خودسازی و‏‎ ‎‏خود اتکایی خویش را تکامل بخشند و به واسطۀ احیای هویت دینی و‏‎ ‎‏اجتماعی خود، به اهداف مقدس این انقلاب (ایران) نایل شوند.‏


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 133

‎ ‎

کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 134

  • )) انبیا  /  64.
  • )) انفال  /  20.
  • )) نهج البلاغة.
  • )) صحیفۀ امام؛ ج 18، ص 216.
  • )) همان؛ ج 8، ص 271.