امام خمینی(س) و احیای اندیشۀ فراگیر دین

‏ ‏

امام خمینی(س) و احیای اندیشه فراگیر دین

 حجت الاسلام والمسلمین سید حسن حسینی بلخی

‏ ‏

‏واژۀ احیا، به معنی زنده کردن است، و این مفهوم از آن استنتاج می شود که‏‎ ‎‏دین، هم می تواند بمیرد و هم می تواند زنده شود؛ اما دین متقابل با این‏‎ ‎‏نوع مفهوم به نظر می آید. بنابراین، باید گفت که حقایق دینی پنهان و‏‎ ‎‏مستور می شود؛ درست مانند گرد و غباری که بر روی شیشه می نشیند و‏‎ ‎‏آن را می پوشاند و محو می کند؛ و یا مانند ابری که جلو نور خورشید را‏‎ ‎‏می گیرد؛ اما هیچ دینی در هیچ زمانی نمرده ـ و این نظریه منافی اصول‏‎ ‎‏مسلّمۀ اسلامی است ـ بلکه این بعضی از علل و عوامل هستند که حقایق‏‎ ‎‏دینی را مستور و یا دین را انکار می کنند.‏

‏ ‏

عوامل انحطاط دین

‏انحطاط دین، اسباب و علل زیادی دارد؛ اما بدعت و تحریف دو عاملی‏‎ ‎‏هستند که بر همۀ علتهای دیگر احاطه دارند. هنگامی که ابرقدرتهای‏‎ ‎‏استعماری و استثماری منافع خود را در خطر می دیدند و حقایق دینی را‏‎ ‎‏مانع بزرگی در راه رسیدن به اهداف و نیات شوم خود می بینند، از طریق‏‎ ‎‏گسترش بدعت و تحریف، سعی در از میان برداشتن این دشمن همیشگی‏‎ ‎

کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 61

خود می کنند. علاوه بر دو عامل ذکر شده، عوامل دیگری نیز باعث‏‎ ‎‏انحطاط و سوء استفاده از دین می شود:‏

‏الف) متفق نبودن دین و مردم؛‏

‏ب) قدیمی و پیش پا افتاده دانستن دین؛‏

‏ج) فراگیر نبودن آن.‏

‏ ‏

احیای فرهنگ اسلامی

‏در کتب دینی احیا به اموری مانند زنده کردن مرده ها، زندگی بخشیدن به‏‎ ‎‏طبیعت، هدایت گمراهان و زنده کردن شریعت اطلاق می شود؛ مثلاً‏‎ ‎‏دربارۀ حضرت مهدی(عج) گفته شده است که ایشان سخنان مردۀ کتاب و‏‎ ‎‏شریعت را زنده خواهند کرد. اسلام از احیا کنندگان قدردانی کرده است.‏‎ ‎‏در حدیث آمده است:‏

‏     «رحم الله عبداً احیا امرنا»؛ (رحمت خدا بر آن بنده ای که حکم ما را‏‎ ‎‏زنده کرد).‏

‏     ریشه های احیا در فرهنگ اسلام، بسیار محکم و استوار است.‏‎ ‎‏بنابراین، احیا وظیفۀ افرادی است که دین را به خوبی می شناسند و به‏‎ ‎‏مقتضیات زمان و مکان آگاهند و صلاحیت درک حقایق و صداقت، و فرق‏‎ ‎‏بین آنها و ضلالت و گمراهیهای زمانه را دارند و همچنین قدرت تشخیص‏‎ ‎‏واقعیتها و بدعتهای زمان را دارند؛ و دیگر اینکه بتوانند گرد و غبار‏‎ ‎‏تحریف را بر چهرۀ دین بینند. نبی اکرم می فرمایند:‏

‏     «اذ ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه، فمن لم یفعل فعلیه‏‎ ‎‏لعنة الله »؛ (اگر در امت من بدعتها ظاهر شوند، بر عالم لازم است که علم‏‎ ‎‏خود را آشکار کند که اگر چنین نکرد لعنت خدا بر او باد).‏


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 62

تاریخچۀ احیاگری

‏گذشتۀ احیا، گذشتۀ بسیار غم انگیز و دردناکی است، چرا که گمراهان از‏‎ ‎‏همان ابتدای بعثت رسول خدا فعالیتهای وسیع و گسترده ای را شروع‏‎ ‎‏کردند و در اولین فرصت بعد از رحلت رسول اکرم(ص) دین را جدا از‏‎ ‎‏سیاست قلمداد کردند. آنها اسلام را در حد پرستش و عبادت محدود‏‎ ‎‏کرده بودند. این روند همچنان ادامه داشت تا اینکه در زمان بنی امیه و بنی‏‎ ‎‏عباس روشهای دیگری را برگزیدند.‏

‏     ممنوع کردن نقل احادیث پیامبر و احادیث مربوط به فضایل خاندان‏‎ ‎‏رسالت، اشاعۀ احادیث جعلی و ساختگی، توهین و گستاخی به حضرت‏‎ ‎‏علی(ع)، اذیت و آزار ائمه، قتل عام مسلمانان، منع نقل قول و احادیث‏‎ ‎‏پیامبر، ترویج عقاید یهود و نصارا، و به فراموشی سپردن سیرت نبوی، از‏‎ ‎‏جمله عواملی بودند که حقایق دینی را محو و یا کمرنگ کردند.‏

‏     احیا از زمان رسول اکرم(ص) شروع شد و تا زمانهای مختلف ادامه‏‎ ‎‏داشت. بنابراین، باید پیامبر اکرم و ائمۀ اطهار را علمداران حقیقی اسلام‏‎ ‎‏دانست، بعد از آن، فقهای جامع الشرایط این وظیفۀ سنگین را به عهده‏‎ ‎‏دارند که امروز هم این مسئولیت را به دوش می کشند. گمراهانی که از نور‏‎ ‎‏و روشنی می هراسیدند، و کسانی که سد راه دین بودند، از هر طریقی‏‎ ‎‏حربه های جدیدی را به کار بردند. آنها از حربه هایی از قبیل فرقه سازی،‏‎ ‎‏نژاد پرستی، ملیت، زبان، رنگ و مرزهای جغرافیایی و غیره استفاده‏‎ ‎‏کردند؛ و زمانی که توطئه شان با شکست مواجه شد با استفاده از افراد‏‎ ‎‏به اصطلاح عالم و دانشمند در برابر دین جبهه گیری می کردند.‏

‏     توطئۀ دیگر آنها این بود که می گفتند دین از علم رایج جداست.‏‎ ‎‏گذشته ها قصه های پارینه اند و با آن نمی توان نیازهای عصر جدید را بر‏‎ ‎

کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 63

طرف کرد، سیاست حیله و نیرنگ است، و این با دین ناسازگار است.‏‎ ‎‏بنابراین، اسلام با سیاست هماهنگ نیست و باید هر دوی آنها را از هم‏‎ ‎‏جدا دانست. از طرفی استعمار و استثمار تسلط و غلبه بر اقوام و ملل‏‎ ‎‏دیگر را تنها راه جمع آوری مال و ثروت و پیشرفت و ترقی خود‏‎ ‎‏می دانستند؛ و از سوی دیگر بعضی از مسلمانان هم که گذشتۀ پرافتخار‏‎ ‎‏خود را فراموش کرده بودند، بر این عقیده بودند که تمام مسائل و‏‎ ‎‏مشکلاتشان به خاطر دین است و تا زمانی که فضای جامعه برای ارتقای‏‎ ‎‏دین مساعد نیست، باید از دین و مذهب دوری گزینند؛ و روشنفکران‏‎ ‎‏نباید به مذهب نزدیک شوند.‏

‏     بعضی از افراد به اصطلاح عالم و دانشمند هم که فریب دشمنان را‏‎ ‎‏خورده بودند، ملعبۀ دست آنان برای اشاعه و گسترش نظریات و افکار‏‎ ‎‏شیطانی و پلید آنها شده بودند. آنها متوجه نبودند که مسیحیت کنونی، آن‏‎ ‎‏دینی نیست که حضرت عیسی (ع) آوردند، بلکه یک دین ساختگی به‏‎ ‎‏وسیلۀ افرادی بود که ادیان و مذاهب را ملعبه پنداشتند؛ و آن را در تحت‏‎ ‎‏اختیار خود می خواستند. آنها دین را همچون غل و زنجیری بر دست و‏‎ ‎‏پای انسانها معرفی می کردند؛ غافل از اینکه دین عیسی(ع) جنبه های‏‎ ‎‏متعددی دارد. حضرت امام خمینی(س) در همین راستا می فرمایند:‏

این معنایی که به خورد ما داده بودند قدرتهای مستکبر جهان که نباید دیانت‎ ‎در سیاست دخالت بکند، این از آن سیاستهایی بوده است که آنها داشتند‎ ‎برای عقب نگه داشتن مسلمین و برای اینکه نگذارند اینها معارضه کنند. و‎ ‎لهذا، اینها را وادار کردند، این قدر تبلیغ کردند که در بین بسیاری از قشرها‎ ‎این است که آخوند به سیاست چه کار دارد؟ چه کار داری، تو برو دعایت را‎ ‎بخوان! حتی حضرت عیسی ـ سلام الله علیه ـ که این اشخاصی که تابع او‎ ‎

کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 64

هستند خیال می کنند که حضرت عیسی فقط یک معنویاتی می گفته است،‎ ‎ایشان هم همین طور بوده؛ از اول بنا بوده بر این که معارضه کند...‎[1]‎

‏    ‏‏همان طور که گفته شد با آغاز دعوت اسلام از سوی پیغمبر اکرم،‏‎ ‎‏توطئه های کج اندیشان هم شروع شد و بتدریج شدت یافت؛ اما در طی‏‎ ‎‏چند قرن گذشته، عمل احیا به وسیلۀ افرادی همچون سید جمال الدین‏‎ ‎‏اسد آبادی، شهید آیت الله مدرس، سید قطب ... و بالاخره حضرت امام‏‎ ‎‏خمینی(س) به اوج خود رسید.‏

‏ ‏

جامعیت دین و علمای دین

‏همان طور که اسلام یک دین جامع است، علمای آن هم باید شخصیت‏‎ ‎‏جامع و کاملی داشته باشند. به این دلیل، آن افرادی که با جنبه های‏‎ ‎‏مختلف دین آشنا نیستند، نمی توانند دربارۀ دین حرف بزنند و جنبه های‏‎ ‎‏مختلف آن را برای دیگران تشریح کنند.‏

‏     در بحث بالا اشاره شد که تاریخ احیای دین طولانی است، درگذشته‏‎ ‎‏افراد گوناگونی در این راه قربانیها دادند؛ ولی نتوانستند مأموریت خود را‏‎ ‎‏به مرحلۀ کمال پیروزی برسانند. قابل ذکر است که یکی از دلایل ناکامی‏‎ ‎‏آنها، فقدان جامع بودن شخصیت آنها بود.‏

‏     بعد از بررسیهای دقیق تصنیفها، ارشادها و رهنمودهای حضرت امام‏‎ ‎‏خمینی(س) به این نتیجه می رسیم که شیعه در هیچ دوره و زمانی چنین‏‎ ‎‏فقیه جامع الشرایطی مانند حضرت امام نداشته است؛ و به احتمال قوی‏‎ ‎‏در آینده هم نخواهد داشت. آن شخصی که برای اصلاح جامعه قدم‏‎ ‎

کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 65

برمی دارد، باید دارای ویژگیهای زیر باشد:‏

‏     1. مهارت در علوم روحانی و معنوی، برای اینکه کورکورانه و از روی‏‎ ‎‏جهل و نادانی سخن نگوید.‏

‏     2. دیانت و احترام و ارادت به علمای بزرگوار دینی، و باور به اینکه‏‎ ‎‏وجود علما برای کشور لازم است.‏

‏     3. نیت خالص داشته باشد، نه نیت سودجویی و سوء استفاده.‏

‏     4. دارای عقل و فکر و تدبیر باشد و صلاحیت تشخیص بد و خوب را‏‎ ‎‏داشته باشد تا کارها و اعمالش خردمندانه باشد.‏

‏     5. اثر و نفوذ معنوی داشته باشد تا به واسطۀ آن بتواند به برنامه های‏‎ ‎‏خود جامۀ عمل بپوشاند.‏

‏     و باید اعتراف کرد که حضرت امام خمینی(س) بحق متصف به چنین‏‎ ‎‏اوصاف اعلا بودند؛ چرا که ایشان اسلام را به طور کامل با تمام جزئیاتش‏‎ ‎‏به خوبی درک کرده بودند. به قول یکی از دوستان، شخصیت جامع امام‏‎ ‎‏خمینی(س) ناشی از جامعیت اسلام بود. برای اینکه دین، حقایق و نکات‏‎ ‎‏بسیار ریزی دارد، و کسی که اسلام را به خوبی فهمیده باشد، از هر لحاظ‏‎ ‎‏دارای شخصیت جامع و کاملی است. اگر بگوییم که امام کما حقه اسلام را‏‎ ‎‏شناختند و با تمام وجودشان آن را حس کردند و درک نمودند، سخن به‏‎ ‎‏گزاف نگفته و مبالغه نکرده ایم.‏

‏ ‏

امام خمینی(س) و احیای دین

‏حضرت امام خمینی(س) نهضت الهی خود را در دوران پرتشنج‏‎ ‎‏شاهنشاهی (پهلوی) آغاز کردند؛ در دورانی که حتی یک دریچۀ کوچک‏‎ ‎‏هم به سوی احیای اسلام گشوده نمی شد. در آن زمان، حکومت دو هزار‏‎ ‎

کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 66

و پانصد سالۀ شاهنشاهی محکم و غیر قابل تسخیر به نظر می آمد، و‏‎ ‎‏حامیان شاه نیز زیاد بودند. با وجود این، امام با تکیه بر نیروی لایزال الهی‏‎ ‎‏و توسل به حضرت امام زمان(عج) و با در نظر گرفتن توان همه جانبۀ ملت‏‎ ‎‏ایران و موج خروشان حاصل از بیداری جهان اسلام و مسلمانان، با‏‎ ‎‏رهنمودها و ارشادهای خود موجی از تحرک و حرکت را به وجود آوردند‏‎ ‎‏و علیه طاغوت قیام کردند.‏

‏     ویژگیهایی که به طور عمده در پیامها و رهنمودهای حرکت آفرین ایشان‏‎ ‎‏وجود داشت، به صورت ذیل می توان بر شمرد:‏

‏     1. اصولی بودن؛ 2. قابلیت بسط و اشاعه داشتن؛ 3. حیاتبخش و‏‎ ‎‏شورانگیز؛ 4. غیر قابل انکار بودن؛ 5. محکم و استواری ؛ 6. جامع و‏‎ ‎‏کامل بودن؛ 7. هماهنگی با مقتضیات عصر جدید؛ 8. مطابق با نیازهای‏‎ ‎‏مردم امروز.‏

‏     با یک نگاه مختصر نمی توان درباره بیانات و نوشته هایی که مربوط به‏‎ ‎‏موضوع نهضت انقلاب و ویژگیهای آن است، بحث کرد. اما بعد از بررسی‏‎ ‎‏افکار و عقاید امام خمینی(س) به این نتیجه می رسیم که ایشان یک عالم‏‎ ‎‏دینی، اسلام شناس، عاقل، مدبر و دانشمند بودند و تمام علوم گذشته،‏‎ ‎‏حال و آینده در وجود ایشان نهفته شده بود. علاوه بر این، امام صلاحیت‏‎ ‎‏و قابلیت زیادی در تجزیه و تحلیل مسائل داشتند. به نظر امام، مانع‏‎ ‎‏اساسی در راه دین، جدایی دین از سیاست و منحصر کردن آن در‏‎ ‎‏محدودۀ عبادت و پرستش است که به خاطر آن در طی چند سال گذشته‏‎ ‎‏عرصۀ حیات بر دین تنگ شده است؛ و بعد از دور کردنِ این مانع است که‏‎ ‎‏می توان تمام موانع دیگر را از سر راه برداشت که البته خود به خود بر‏‎ ‎‏طرف خواهد شد.‏

کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 67
‏    

امام خمینی(س) بر این نکته اصرار داشتند که دینی را که ما نام‏‎ ‎‏می بریم، بر سیاست هم احاطه دارد؛ و سیاست جزء لاینفک دین است،‏‎ ‎‏چنانچه ایشان فرموده اند:‏

حکومت، که شعبه ای از ولایت مطلقۀ رسول الله ـ صلی الله علیه وآله و سلم ـ‎ ‎است، یکی از احکام اولیۀ اسلام است؛ و مقدم بر تمام احکام فرعیه، حتی‎ ‎نماز و روزه و حج است.‎[2]‎

‏    ‏‏از دید امام، احیای دین، رابطه ای محکم بین دین و سیاست است. ما‏‎ ‎‏چهار نکتۀ مهم و اساسی از نظریه های امام را بیان کرده، و ثابت می کنیم‏‎ ‎‏که دین، عین سیاست و سیاست، عین دین است.‏

‏ ‏

اولین نکته

‏حضرت امام خمینی(س) شعار جدایی دین از سیاست را نتیجۀ تبلیغات‏‎ ‎‏شوم ابرقدرتهای استعماری و استکباری ـ که تا چندین سال جوامع‏‎ ‎‏اسلامی را با حیله ها و ترفندهای خود به مرز نابودی کشانده اند ـ‏‎ ‎‏می دانستند.‏

‏     امام خمینی(س) عقیده داشتند که دشمنان اسلام، دین را منحصر در‏‎ ‎‏مسائل عبادی و فردی کرده اند تا به منافع مادی آنها هیچ ضرر و زیانی‏‎ ‎‏نرسد.‏

‏     امام خمینی(س) اعتقاد داشتند که استعمار این را تلقین کرد که یک‏‎ ‎‏عالم دین فقط باید به مسجد برود و نماز بخواند، طلبه ها را درس بدهد،‏‎ ‎‏مشغول بحث و مباحثۀ علوم دینی باشد و مردم را از مسائل و آداب و‏‎ ‎

کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 68

‏احکام شرعی آگاه سازد. برای اینکه می دیدند با نماز خواندن و بیان‏‎ ‎‏احکام نماز در اسلام، هیچ ضرری از جانب علما آنها را تهدید نمی کند.‏‎ ‎‏دشمن نمی خواهد که علما با نفت سر و کار داشته باشند. می خواهد که‏‎ ‎‏آنها تا حدی مشغول نماز باشند که خسته شوند، هر چه دلشان می خواهد‏‎ ‎‏به طلاب درس بدهند و بحث و مباحثه کنند؛ اما با این مسأله که نیروهای‏‎ ‎‏استعمارگر به چه دلیل در مملکت نفوذ می کنند و هر کاری دلشان‏‎ ‎‏می خواهد انجام می دهند، کار نداشته باشند؛ یعنی علما فقط درس‏‎ ‎‏بخوانند و تدریس کنند و سخنرانی کنند. برای اینکه اگر آنها هیچ رابطه ای‏‎ ‎‏با آنها نداشته باشند، هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد، چنین اسلامی چه‏‎ ‎‏فایده دارد؛ دینی که تکالیف و وظایف پیروان خود را نداند، برای آنها هم‏‎ ‎‏ارزش و اهمیتی قائل نخواهد بود؛ و دینی که جوشش و حرکت ندارد،‏‎ ‎‏اهمیت ندارد و مانند جسمی است که روح ندارد، و یا مانند کشتی ای‏‎ ‎‏است که ناخدایی ندارد. هدف اصلی استعمارگران هم همین است که‏‎ ‎‏اسلام را گوشه نشین کرده، و جامعه را از آن جدا کنند.‏

‏     طبیعی است که وقتی آنها بگویند در دین سیاستی وجود ندارد به طور‏‎ ‎‏یقین این را هم خواهند گفت که علمای دین هم سیاست ندارند. حضرت‏‎ ‎‏امام خمینی(س) طرز تفکر و اندیشۀ استعمارگران را اینگونه بیان می کنند:‏

اینها دخالت در امور مملکتی نکنند تا قداستشان محفوظ باشد! این یک‎ ‎حیله ای است که غربیها به کار بردند؛ و وابستگان به آنها هم از آنها تقلید‎ ‎کردند به اسم اینکه قداست اینها محفوظ باشد؛ یعنی اینها همان بروند توی‎ ‎مسجدها و دعا بخوانند تا قداستشان محفوظ باشد، و کاری به مملکت و کاری‎ ‎به دولت و کاری به مجلس و کاری به دیگر قشرهایی که باید باشد نداشته‎ ‎


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 69

باشند.‎[3]‎

دومین نکته

‏برای درک بهتر اسلام، باید تمام جوانب آن را مورد بررسی قرار داد و‏‎ ‎‏کسی که این مسأله را درک نمی کند و به آن توجهی ندارد، نه می تواند‏‎ ‎‏اسلام شناس باشد و نه می تواند دربارۀ مسائل اسلام اعم از عبادی،‏‎ ‎‏سیاسی و اجتماعی و غیره فکر کند. به عقیدۀ امام، اسلام یک نظام کامل و‏‎ ‎‏جامع سیاسی، و برطرف کنندۀ تمام نیازهای بشریت است. امام معتقد‏‎ ‎‏بودند که اسلام فقط عبادات نیست، اسلام فقط مسائل عبادی نیست،‏‎ ‎‏اسلام نه تنها طرز حکومت است، یک نظام سیاسی است. تمام نظامهای‏‎ ‎‏دیگر از خیلی امور غافل هستند؛ ولی اسلام از هیچ چیز غافل نیست.‏

‏     بنابراین، فرقی بین عقاید سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و عبادی‏‎ ‎‏وجود ندارد؛ و در حقیقت این رهبر است که مسئول تمام اینهاست.‏‎ ‎‏به فرمودۀ امام:‏

هیچ حرکت و عملی از فرد و یا جامعه نیست مگر اینکه مذهب اسلام برای‎ ‎آن حکمی مقرر داشته است. بنابراین طبیعی است که مفهوم رهبر دینی و‎ ‎مذهبی بودن، رهبری علمای مذهبی است در همۀ شئون جامعه، چون‎ ‎اسلام هدایت جامعه را در همۀ شئون و ابعاد آن به عهده گرفته است.‎[4]‎

‏    ‏‏منبع و مأخذ تمام مسائل مذهبی ما مسلمانان، قرآن مجید است. کتابی‏‎ ‎‏جامع، کامل و زنده که تمام زوایای زندگی انسان را بیان کرده است. امام‏‎ ‎‏خمینی(س) می فرمایند:‏


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 70

آنقدر آیه و روایت که در سیاست وارد شده است، در عبادات وارد نشده‎ ‎است. شما پنجاه و چند کتاب فقه را ملاحظه می کنید، هفت ـ هشت تا کتابی‎ ‎است که مربوط به عبادات است، باقی اش مربوط به سیاسات و اجتماعیات و‎ ‎معاشرات و اینطور چیزهاست.‎[5]‎

‏    ‏‏حضرت امام خمینی(س)، یک فقیه، قرآن شناس و اسلام شناس‏‎ ‎‏بودند. ایشان با تأکید می فرمودند که در متون و کتب اسلامی بجز امور‏‎ ‎‏سیاسی و اجتماعی، چیز دیگری نمی یابید، و اگر هم پیدا کنید خیلی کم و‏‎ ‎‏جزئی است. عبادت، جزئی از سیاست در اسلام است. چنانچه امام‏‎ ‎‏خمینی(س) می فرمایند:‏

‏[‏اسلام ـ تمامش ـ سیاست است‎ ‎‏]‏اسلام این نیست. والله اسلام تمامش‎ ‎سیاست است. اسلام را بد معرّفی کرده اند. سیاست مُدُن از اسلام سرچشمه‎ ‎می گیرد.‎[6]‎

‏    ‏‏حضرت امام خمینی(س) در زمانهای مختلف از زوایای متعدد نگاه‏‎ ‎‏خود، اختلاط مسائل سیاسی با مسائل دیگر را بررسی کرده و آنها را‏‎ ‎‏تشریح کردند؛ و به طور خیلی گسترده آنها را بیان کردند. به خاطر کثرت‏‎ ‎‏موضوعات، به اهمّ آنها اشاره می کنیم:‏

‏     1. توجه به امور مسلمانان در مسائل سیاسی و اجتماعی؛‏

‏     2. بر طبق احادیث نبوی(ص) کسی که به امور مسلمانان توجهی‏‎ ‎‏ندارد، مسلمان نیست؛‏

‏     3. ندا سردادن برای عدل و انصاف...؛ آیا بدون دخالت در امور‏‎ ‎‏سیاسی می توان عدل وداد را در بین مردم برقرار کرد؟‏


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 71
‏ 

    4. کسانی که به امور جامعه و غم و درد مردم بی اعتنایی می کنند‏‎ ‎‏مصداق این آیۀ شریفه هستند:‏

‏     ‏یتمتعون و یأکلون کما تأکل الانعام و النار مثوی لهم‎[7]‎

‏    ‏‏5. امام خمینی(س) می فرمایند:‏

بر شما فرض است که برای حل مصایب و آلام مسلمانان تلاش کنید.

‏     ‏‏یکی از نکات جالبی که امام ذکر کردند، ادغام سیاست با احکام‏‎ ‎‏اسلامی است؛ یعنی اگر اسلام زکات را واجب کرده است علاوه بر جنبۀ‏‎ ‎‏مادی آن، جنبۀ سیاسی آن را هم مدنظر قرار داده است. امام می فرمایند:‏

اسلام ... همۀ احکامش یک احکام مخلوط به سیاست است؛... نمازش‎ ‎مخلوط به سیاست است؛ حَجش مخلوط به سیاست است؛ زکاتش سیاست‎ ‎است.‎[8]‎

‏    ‏‏در اسلام، اجتماعات خیلی بزرگی وجود دارد؛ اما کما حقه از آنها‏‎ ‎‏به خوبی استفاده نمی شود. نماز جمعه، حج، نماز عید فطر و عید قربان به‏‎ ‎‏ظاهر، اجتماعات عبادی هستند؛ ولی به نظر امام خمینی(س) علاوه بر‏‎ ‎‏جنبۀ عبادی، جنبۀ سیاسی هم دارند. در حقیقت در خطبه های نماز جمعه‏‎ ‎‏باید از مسائل مسلمانان گفتگو کرد و آنها را از اوضاع و احوال و مسائل‏‎ ‎‏یکدیگر آگاه کرد؛ و برای حل مشکلات آنها چاره ای اندیشید. از مراسم‏‎ ‎‏حج هم باید استفاده کرد؛ اما متأسفانه چنین کاری نمی شود، انسانهای‏‎ ‎‏زیادی از جاهای مختلف دنیا پول خرج کرده، و به این مکان مقدس‏‎ ‎‏آمده اند؛ اما هیچ تلاشی برای حل مسائل سیاسی و اجتماعی آنها‏‎ ‎

کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 72

‏نمی شود؛ آیا فلسفۀ حج این است؟ بدون استثنا این اجتماعات دو جنبه‏‎ ‎‏دارند: یکی، جنبۀ سیاسی، و دیگری، جنبۀ عبادی که در حقیقت ادغام در‏‎ ‎‏یکدیگر هستند؛ یعنی جنبۀ سیاسی آن شامل جنبۀ عبادی هم هست و یا‏‎ ‎‏برعکس، جنبه عبادی و اخلاقی اسلام هم ادغام در سیاست است؛ یعنی‏‎ ‎‏مسائل اخلاقی هم، جنبۀ سیاسی دارد. همان طور که حکم وحدت ‏انما‎ ‎المؤمنون اخوه‏ به صفهای مسلمانان وحدت بخشیده، به آنها اتحاد و‏‎ ‎‏همبستگی می بخشد تا با احساس مسئولیت و وظیفه شناسی برای کمک‏‎ ‎‏به یکدیگر بشتابند.‏

‏ ‏

سومین نکته

‏حضرت امام خمینی(س) در سخنرانیها، اعلامیه ها و بیانات خود ضمن‏‎ ‎‏اشاره به سیاست انبیا، ائمۀ اطهار و اولیای کرام به این مسألۀ مهم بارها‏‎ ‎‏تأکید می ورزیدند و دخالت در امور سیاسی را از اهداف عالیه ای‏‎ ‎‏می دانستند که انبیا به خاطر آن مبعوث شدند، به خاطر آن قیام کردند و به‏‎ ‎‏خاطر عدل و انصاف و برقراری آن در جامعه به پا خاستند؛ و مطرح‏‎ ‎‏می کردند که آیا این بدون دخالت مردم در امور سیاسی ممکن است، آیا‏‎ ‎‏می توان بدون دخالت در امور سیاسی، بدون دخالت در امور اجتماعی و‏‎ ‎‏بدون توجه به نیازهای اقوام و ملل، عدل و داد را بر پا کرد و مصداق آیۀ‏‎ ‎لیقوم الناس بالقسط‏ را حاصل کرد؟‏

‏     بعد از طرح این مطالب و تذکر سیرت و روش انبیا این نتیجه حاصل‏‎ ‎‏می آید که همۀ پیغمبران الهی قبل از هر چیز علیه طاغوت و ظالمان قیام‏‎ ‎‏کرده اند؛ چنانچه حضرت موسی برای مبارزه با فرعون قد علم کرد و‏‎ ‎‏پیغمبر اکرم(ص) علیه ستمگران مکه مبارزه کردند. اگر دین منحصر به‏‎ ‎

کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 73

مسائل عبادی بود، نه جابران مکه با رسول الله درگیر می شدند، و نه‏‎ ‎‏فرعون با موسی در می آمیخت، و نه نمرود با ابراهیم مبارزه می کرد، و نه‏‎ ‎‏یزید و امام حسین(ع) با هم می جنگیدند،... امام خمینی(س) در جایی‏‎ ‎‏می فرمایند:‏

رسول الله ، پایۀ سیاست را در دیانت گذاشته است. رسول الله ـ صلی الله علیه‎ ‎و آله و سلم ـ تشکیل حکومت داده است؛ تشکیل مراکز سیاست داده است. و‎ ‎سایر خلفای اسلام تا آنجایی که به انحراف کشیده نشده بود در صدر اسلام،‎ ‎باید همۀ آنها را نفی کنند. ... سیاستی که در صدر اسلام بود یک سیاست‎ ‎جهانی بود.‎[9]‎

‏    ‏‏متأسفانه باید گفت که بسیاری از مردم از این نکته غافلند که پیغمبر‏‎ ‎‏اکرم(ص) و حضرت علی(ع) سیاستمدار هم بودند. مگر آنها حکومت‏‎ ‎‏نکردند و حاکمان و فرمانروایان و مسئولان دولتی زیادی را به اطراف و‏‎ ‎‏اکناف نفرستادند؟ مگر آنها حدود و تعزیرات الهی را اجرا نکردند؟ مگر‏‎ ‎‏آنها مالیات مسلمانان را جمع و خرج نکردند؟ انبیا و ائمه به همۀ این‏‎ ‎‏مسائل توجه داشتند و علاوه بر اینکه به خوبی از عهدۀ مسائل سیاسی‏‎ ‎‏برمی آمدند، به مراحل عالیۀ کمال، تقدس، تقوا و پرهیزکاری هم نایل‏‎ ‎‏شده بودند.‏

‏ ‏

نکتۀ چهارم

‏شعار جدایی دین از سیاست، حربۀ اساسی دشمنان اسلام در زمان‏‎ ‎‏گذشته و حال بوده است؛ حربه ای که استعمار سعی کرد با توسل به آن به‏‎ ‎

کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 74

‏اهداف پلید خود برسد. این مسأله ضربۀ زیادی بر اسلام و مسلمانان وارد‏‎ ‎‏کرده است؛ و امت مسلمان را با زوال و انحطاط رو به رو نموده است. در‏‎ ‎‏نتیجۀ تبلیغات جدایی دین از سیاست، اسلام بارها به مرز نابودی کشیده‏‎ ‎‏شده است. ما بعضی اثرهای سوء آن را به صورت چند نکتۀ مهم و‏‎ ‎‏اساسی بیان می کنیم:‏

‏ ‏

1. نابودی ملتها

‏دشمنان اسلام با حیله ها و ترفندهای مختلف، مسلمانان را با انواع‏‎ ‎‏مشکلات و مسائل رو به رو کردند و آنها را به خواب غفلت و بیخبری فرو‏‎ ‎‏بردند؛ آنهایی را هم که نتوانستند با وسایل مادی از میدان و صحنۀ عمل‏‎ ‎‏خارج کنند، آنها را با فریب تقدس و حرمت منزوی کردند و سپس به‏‎ ‎‏غارتگری در جوامع اسلامی و تسلط و غلبه بر آنها پرداختند. امام‏‎ ‎‏خمینی(س) در این باره می فرمایند:‏

چپاولگران حیله گر کوشش کردند به دست عمال به اصطلاح روشنفکرِ خود،‎ ‎اسلام را همچون مسیحیت منحرف به انزوا کشانند و علما را در چهارچوب‎ ‎مسائل عبادی محبوس کنند؛ و ائمۀ جماعات را در مساجد و محافل عقد و‎ ‎ازدواج منزوی، و مقدسین از توده را سرگرم ذکر و دعا، و جوانان عزیز را‎ ‎سرگرم عیش و نوش، از صحنۀ امور سیاسی و اجتماعی و اهتمام به امور‎ ‎مسلمین و گرفتاری بلاد اسلامی خارج نمایند. و در این امر توفیق بسزایی‎ ‎پیدا کردند. و از این جهالت و غفلت ما سوء استفاده نمودند، و بلاد مسلمین‎ ‎را یا مستعمره خویش نمودند و یا به استثمار کشیدند؛ و بسیاری از سلاطین و‎ ‎حکام مسلمین را استخدام نموده، و با دست آنان ملتها را به استضعاف و‎ ‎استثمار کشاندند؛ و وابستگی و فقر و فاقه و پیامدهای آنها گریبانگیر توده های‎ ‎


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 75

دربند گردید.‎[10]‎

‏ ‏

2. محدود شدن فقه

‏دشمنان ما خیلی زرنگ هستند، آنها سعی می کردند که علمای شیعه را‏‎ ‎‏همچون رهبران مذهبی مسیحی به زنجیر بردگی و غلامی بکشند و یا‏‎ ‎‏اینکه آنها را در مشت خود نگه دارند. به عبارت دیگر، آنها تلاش‏‎ ‎‏می کردند که نفوذ علما را بی اثر، و یا فعالیتهای آنها را با شکست مواجه‏‎ ‎‏کنند که در این راه تا حدی به موفقیتهایی دست یافتند. چنانچه امام‏‎ ‎‏خمینی(س) می فرمایند:‏

وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق‎ ‎شدن در احکام فردی و عبادی شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره‎ ‎و حصار بیرون رود و در سیاست ‏[‏و‏]‏ حکومت دخالت نماید.‎[11]‎

‏ ‏

3. غفلت از احکام سیاسی اسلام و به فراموشی سپردن آن

‏این یک امر کاملاً مسلم است که تا زمانی که دایرۀ فعالیت و میدان عمل‏‎ ‎‏محدود است، بسیاری از مسائل هم به فراموشی سپرده می شود و‏‎ ‎‏رفته رفته چنین به نظر می آید که در واقع چنین بابهایی در فقه وجود‏‎ ‎‏نداشته است و به مشکل می توان احکام آن را قبول کرد؛ بنابراین توطئه ای‏‎ ‎‏خطرناکتر از این نمی توان تصور کرد. امام خمینی(س) با ذکر این موضوع‏‎ ‎‏می فرمایند:‏

تقریباً اکثر ابواب فقه کنار گذاشته شده بود عملاً. تو کتابها نوشته شده بود و‎ ‎


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 76

کنار گذاشته شده بود و اکثر آیات قرآن هم کنار گذاشته شده بود. قرآن را‎ ‎می خواندیم و می بوسیدیم و می گذاشتیمش کنار. آیاتی که مربوط به جامعه‎ ‎بود، آیاتی که مربوط به سیاست بود، آیاتی که مربوط به جنگ بود، آیات‎ ‎زیادی که اکثر آیات مربوط به این مسائل است، اینها را منسی کرده بودیم؛‎ ‎یعنی، ما را وادار کرده بودند که منسی باشد.‎[12]‎

‏ ‏

4. رویۀ منفی سیاسی با عالم دین

‏امام خمینی(س) می فرمایند:‏

مسألۀ جدا بودن دین از سیاست، مسأله ای که با کمال تزویر و خدعه طرح‎ ‎کردند، حتی بر ما هم مشتبه کردند! حتی کلمۀ «آخوند سیاسی» یک کلمۀ‎ ‎فحش است در محیط ما! فلان آخوندِ سیاسی است!‎[13]‎

‏    ‏‏واضح است که امام خمینی(س) دربارۀ احیای مسائل دینی و حقایق‏‎ ‎‏مذهبی بیشتر از همه، علما را مخاطب قرار داده اند و این دو دلیل دارد:‏‎ ‎‏یکی اینکه، دشمن از طریق علما موفق شده است به اسلام و مسلمانان‏‎ ‎‏ضربه بزند و دوم اینکه، مسلمانان همیشه به حرف علما گوش‏‎ ‎‏فرامی دهند. اگر تمام علما در طول تاریخ توطئه های دشمنان را گوشزد‏‎ ‎‏می کردند و با آن بشدت مخالفت می کردند، یقیناً اوضاع مسلمانان بهتر از‏‎ ‎‏این وضع کنونی بود؛ و همین مسألۀ حساس و حیاتبخش بود که امام‏‎ ‎‏خمینی(س) روی آن تأکید می فرمودند.‏


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 77

‏ ‏

اختتامیه (نتیجه)

‏حضرت امام خمینی(س) برای احیای اسلام ناب محمدی(ص) تلاشهای‏‎ ‎‏بی وقفه و خستگی ناپذیری را مبذول داشتند و به عالم ملکوت کوچ‏‎ ‎‏کردند. بعد از رحلت ایشان میلیونها مسلمان در سراسر جهان به سوگ‏‎ ‎‏نشستند. امام اگر چه امروز در میان ما حضور ندارند؛ ولی روح متعالی‏‎ ‎‏ایشان بر ممالک اسلامی و حتی غیراسلامی سایه افکنده و لرزه بر اندام و‏‎ ‎‏پیکر دشمنان انداخته است. هنوز صدای گرم و دلنشین و بیدار کنندۀ امام‏‎ ‎‏خمینی(س) در شمال، جنوب، مشرق، مغرب و مرکز افریقا، امریکای‏‎ ‎‏مرکزی، جنوبی و شمالی، اروپای شرق و غرب و تمام آسیا حتی در‏‎ ‎‏استرالیا و لبنان، فلسطین، پاکستان، کشمیر، ترکیه، بوسنی هرزگوین،‏‎ ‎‏افغانستان، الجزایر، چین و غیره به گوش می رسد تا آنجا که دشمنان‏‎ ‎‏اسلام و استعمارگران، قرن حاضر را قرن بیداری مسلمانان و قرن پایان‏‎ ‎‏تسلط خود بر آنها قرار داده اند.‏

‏     تلویزیون نت ورک بریتانیا لندن، بی.بی.سی دربارۀ انقلاب اسلامی‏‎ ‎‏ایران یک فیلم مستند منتشر کرد که در آغاز فیلم به بررسی اوضاع و‏‎ ‎‏احوال اسلام در اوایل قرن بیستم پرداخته، و نشان می دهد که در حال‏‎ ‎‏حاضر مسلمانان جهان بیشتر در جاهایی زندگی می کنند که قبلاً جزء‏‎ ‎‏مستعمره های غربیها بوده است.... میهمان برنامه با بررسی آثار انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی می گوید: انقلاب اسلامی مقبولیت زیادی در سطح جهان به‏‎ ‎‏دست آورده است و خیلی از مردم را شیفته و مرید خود کرده است.‏

‏     در این فیلم تجزیه و تحلیل شده است که مسلمانان عالم اسلام، تنها‏‎ ‎‏راه شناخت خود را رجوع به اصول گرایی اسلامی می دانند و آن را تنها راه‏‎ ‎‏حل برای مبارزه با مادیگرایی غربیها قلمداد می کنند. وی همچنین در‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 78

جایی می گوید: بعد از انقلاب اسلامی، در سراسر دنیا، مذاهب و ادیان‏‎ ‎‏دیگر مانند پیروان دین مسیح و یهود و بودا هم به سمت اصول گرایی‏‎ ‎‏مذهبی کشیده شدند. در ترکیه که هفتاد سال با مذهب مبارزه می شد،‏‎ ‎‏بازگشت و گرایش به سوی اصول اسلامی شدت یافت تا اینکه یک‏‎ ‎‏حکومت گروه اسلامی در این کشور بر پا شده است.‏

‏     در سال 1989 صدها هزار نفر در آخرین مراسم امام خمینی(س)‏‎ ‎‏شرکت کردند؛ اما بعد از رحلت ایشان نه تنها انقلاب اسلامی همچنان پا‏‎ ‎‏برجا مانده، بلکه مسلمانان کشورهای اسلامی همچون مسلمانان‏‎ ‎‏کشورهای تونس، الجزایر و حتی ترکیه به مقابله با دولتهای لامذهب و‏‎ ‎‏بی دین برآمدند. به عبارت دیگر، می توان گفت که پیروان خدا اعم از‏‎ ‎‏مسلمان، یهودی و مسیحی در اواخر قرن بیستم، یک بار دیگر گرد هم‏‎ ‎‏جمع خواهند شد و به بحث و گفتگو در بارۀ افکار و عقایدشان خواهند‏‎ ‎‏پرداخت و برای راغب کردن دیگران به سمت افکار و نظریاتشان اقدامات‏‎ ‎‏لازم را به جا خواهند آورد.‏

‏     قابل ذکر است که این فیلم مستند تلویزیون بی.بی.سی دربارۀ موضوع‏‎ ‎‏«نقش انقلاب اسلامی ایران در رجوع به اصول گرایی مذهبی در دنیا»‏‎ ‎‏ساخته شده است.‏


کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 79

‎ ‎

کتابامام خمینی (س) و بازسازی تفکر اسلامی: مجموعه مقالات و رویدادهای همایش، اسلام آباد - پاکستان ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۸۷صفحه 80

  • )) همان؛ ج 20، ص 411.
  • )) همان؛ ص 452.
  • )) همان؛ ج 10، ص 15.
  • )) همان؛ ج 5، ص 389.
  • )) همان؛ ج 6، ص 43.
  • )) همان؛ ج 1، ص 270.
  • )) (کافران در دنیا) کامجویی می کنند و همچون چهارپایان می خورند و (در آخرت) آتشجایگاه آنان است. (محمد / 12).
  • )) صحیفۀ امام؛ ج 10، ص 18.
  • )) همان؛ ج 17، ص 204.
  • )) همان؛ ج 18، ص 89.
  • )) همان؛ ج 21، ص 278.
  • )) همان؛ ج 15، ص 11.
  • )) همان؛ ج 6، ص 41.