عشق عالمگیر ما
محمد خلیل جمالی (مزنب)
شب عشق است یاران، پیر ما کو؟
دل بیـدار و پـر تدبیـر مـا کـو؟
دل عالـم گرفت از نخوت عقـل
خـدا را، عشـق عالـم گیر ما کو؟
*
دعــا بـودی، اثـر کـردی و رفتــی
جهـانـی را دگـر کــردی و رفتــی
تو خورشیدی، تو را در خواب دیدم
که شبها را سحـر کــردی و رفتــی
*
مرا جان در عذایـت نوحـه گر بـاد
دلم در ماتمت خـونین جگـر بـاد
شبـی گـر سرکنم بـی یاد عشقت
شبـم تـا روز محشر بی سحر بـاد
*
دلم از هـر دو دیـده سر برون کرد
گذرگــاه زمـان را لاله گـون کـرد
در این وادی کـه عشق از پای افتاد
نه عقل من، که هر عقلی جنون کرد
حضورج. 96صفحه 189