بوسه گاه اهل نظر

بوسه گاه اهل نظر

‏شکرالله ازخاک‏

‏رفتی، ولی نمـی رود از دل ولای تـو ‏

‏جانم فدای آنهمـه مهـر و وفـای تـو‏

‏باور نمی کنـم ز میـان رفتـه ای هنـوز‏

‏خالی ز صدر مصطبه گردیده جای تو‏

‏بیگانه همچو شمع سراپا تمام سوخت‏

‏تا خود رسد چه بر دل هر آشنای تو‏

‏از حق همیشه بود تماشای عاشقـان‏

‏تا انقلاب حضرت مهـدی بقـای تـو‏

‏دل بـرده از کفـم، غـزل عاشقانـه ات‏

‏مستم ز شـور آن سخـن دلربـای تـو‏

‏چون طایر شکسته پـر افتاده در قفـس‏

‏دل می تپد بـه سینه ز شـوق لقـای تـو‏

‏هر جا قدم به صحن جمـاران گـذاشتی‏

‏شد بوسه گاه اهـل نظر جـای پـای تـو‏

‏ای کاش مرده بـودم و هرگـز نمی زدم‏

‏تـاریـــخ ارتحـال رقـم از بـرای تــو‏

‏«از خاک» سر ز بقعه زد و سال آن سرود‏

‏«جانم فدای مرقد و صحن و سرای تو»‏

‏ ‏

‏ ‏

حضورج. 96صفحه 188