تفکر دینی در ادبیات مشروطه

تفکر دینی در ادبیات مشروطه

عباس عبدالمحمدی

خلاصه ی مقاله

در این نوشتار پس از سخنی کوتاه پیرامون جامعه شناسی ادبیات و تحلیل اوضاع اجتماعی و دینی عصر مشروطه، جایگاه مقولات دینی در ادبیات این دوره مورد بررسی قرار گرفته است.

خدا، عشق به وطن، مبارزه با ظلم و ستم، اتحاد، جهاد، شهادت، حجاب، قرآن، قضا و قدر، جبر و اختیار، نماز، دعا، توبه و ... از جمله مفاهیم دینی و اسلامی است که در این نوشتار تلاش شده است با ذکر نمونه های متنوع از عصر مشروطه مورد تحلیل واقع شوند.

‏سخنی کوتاه درباره ی جامعه شناسی ادبیات‏

بخش گسترده ای از فرهنگ هر جامعه را «ادبیات» آن جامعه تشکیل می دهد. ادبیات علاوه بر کارکردهای رمانتیک، زیبا شناسانه، خیال پردازانه و تفننی، دارای «کارکرد اجتماعی» نیز هست. بحث از کارکردِ اجتماعی ادبیات، در حوزه ی کار «جامعه شناسی ادبیات» قرار می گیرد.

جامعه شناسی ادبیات وظیفه دارد که روابط متقابل جلوه های گوناگون ادبیات، اعم از شعر، نثر، طنز، و ... را با جامعه بیان کند. در واقع جامعه شناسی ادبی از قالب های فکری نویسنده یا شاعر در پیوند با ساختارهای جمعی محیط سخن میگوید جامعه شناسی ادبی، سبکِ کارِ نویسنده را با تحولاتِ اجتماعی و اقتصادیِ زمان او در ارتباط قرار می دهد، مکانیسم های آفرینش های هنری را در آثار او به تحلیل می گذارد، اندیشه های او را در بستر زمان جای می دهد و روابط آن را با تفکر رایج، نظام حاکم، اقتضائات زمان و منافع طبقات اجتماعی نشان می دهد. جامعه شناسی ادبی، تأثیر کار هنرمندان را بر آگاهی های واقعیِ مردم روشن می کند و تغییراتی را که در اثر خلاقیت های آنان در ارزش های فرهنگی و اجتماعیِ جامعه به وجود می آید، نشان می دهد.[1]

‏تأثیر افکار دینی بر ادبیات فارسی‏

آنچه در بدو یک تحقیق جامعه شناختی درباره ی ادبیات ایران توجه محقق را به خود جلب 

کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیات (ج. ۲): مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ۱۸تا ۲۰مهر ۱۳۷۷، اصفهانصفحه 243

می کند «دینی بودن» این ادبیات می باشد. «دین» همواره یکی از دست مایه های اصلیِ ادیبان در آفرینش های هنری بوده است. از شعر های شعرای قرن سوم و چهارم ﻫ.ق مانند «ابوسلیک گرگانی »، «شهید بلخی» و «رودکی» - پیش کسوتان این هنر – گرفته تا شعر امروز، مفاهیم مختلف دینی با زبان های گوناگون در دواوین شعرا به تصویر کشیده شده است. دین اسلام به خصوص، از زمانی که وارد ایران شد، تأثیر فراوانی بر ادبیات فارسی بر جای گذاشت. این تأثیرات را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:

1 - ایجاد تحولات کلی در عقاید و روحیات نویسندگان و شعرا

2 - نفوذ و گسترش لغات و ضرب المثل های عربی و مضمون و منطوقِ آیات قرآن و روایات در زبان فارسی

3 - تغییر خط پهلوی به خط عربی

4 - نفوذ فنون بلاغت و عروض قافیه و بدیع عربی در نظم و نثر فارسی

در مقابل، ادبیات نیز تأثیراتی بر دین و دینداری باقی می گذارد. ادبیات، معارفِ دینی را در کامِ جانِ انسان ها شیرین می نماید و از این طریق به گسترش و پایداریِ مفاهیم دینی در جامعه کمکی شایان توجه می کند. در اثر این فرایند ادبی و اجتماعی، معارف دینی به فرهنگی زنده و جاری در امورِ روزمره ی مردم تبدیل شده و در میان تمام طبقات جامعه به آسانی راه می یابد. به عبارت دیگر می توان گفت ادبیات ابزار بسیار مناسب و پر نفوذی است که در طول تاریخ، پیشوایان دینی، علما و مراجعِ حوزوی، روشنفکران و مصلحان اجتماعی از آن برای نشرِ افکارِ و عقاید مذهبیِ خود سود جسته اند. در واقع باید گفت: «به هیچ فرهنگ و به هیچ جهان بینی و به هیچ مسلکِ اعتقادی و نظام سیاسی و حرکات اصلاحی و تحولِ آزادی بخش، بی داشتنِ ادبیات نمی توان خدمت کرد.»[2] چه بسیار شعر های حماسی و شور برانگیز و چه بسیار نثر های زیبا و دلکش که در عین اشباع کردن حس زیبا شناختیِ افراد، آنان را به مبارزه با ظلم و ستم، از بین بردن جهل و خرافه، تقرب به خدا، پرهیز از گناه و ... برانگیخته است. ما در این مقاله برآنیم تا در آینه ی ادبیاتِ عصر مشروطه، به تماشای افکارِ دینیِ رجال مشروطه خواه بنشینیم.

‏اوضاع اجتماعی و دینی عصر مشروطه‏

عصر مشروطه را در واقع باید عرصه ی رویارویی دو اندیشه دانست. اندیشه ای سنتی و 

کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیات (ج. ۲): مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ۱۸تا ۲۰مهر ۱۳۷۷، اصفهانصفحه 244

سخت قائل به قضا و قدر الهی، که به وسیله ی آن استبداد شخصِ شاه و ظلم شاهزادگان توجیه می شد، و اندیشه ای نوین که در اثر مواجهه با «غرب» پدید آمده بود. غرب که در آن روز پله های ترقی را یکی پس از دیگری پشت سر می گذاشت. کعبه ی آمال کسانی بود که از نابسامانی های داخلی رنج می بردند. وجودِ قانون و مساوات در غرب، اهمیت دادن به حقوق طبیعی، برخورداری از رفاه و سربلندی در میان سایر اقوام و ... امور مشعشعی بود که چشم روشنفکران مشروطه را به خود دوخته بود. در این میان تجاوز بیگانگان به خاک کشور و بیداری عمومی در نتیجه ی گسترش جراید و مجلات داخلی و خارجی، رفته رفته آتش انقلاب مشروطه را بر افروخته ساخت.

نکته ای که در اینجا حائز اهمیت است توجه به دینی بودن جامعه در آن زمان است. انقلاب مشروطه هرگز به معنایِ پشت کردن به مفاهیم دینی و یا به معنای تلاش برای غربی ساختن ایران نبود. سخنان تندی نیز که گاهی از سوی بعضی از مشروطه خواهان بیان می شد، نه علیه دین و دینداری، بلکه علیه خرافات و اوهامی بود که به اسم دین و به مردم فروخته می شد. حقانیت این نکته را از ادبیات مشروطه می توان جویا شد. اگر بپذیریم که «ادبیاتِ واقعی، آیینه ی اندیشه و احساساتِ زمان است»[3] و به قول مرحوم جلال آل احمد: «اصیل ترین اسناد تاریخ هر ملتی ادبیات است [و] ما بقی جَعْل»،[4] در این صورت می توانیم «دردِ دین» علما و روشنفکرانِ دینی مشروطه را لمس کنیم.

برای آن دسته از اندیشمندانِ مشروطه که در پیِ اعتلای دین و دین باوری در جامعه بودند، اسلام و خصوصاً تشیع همواره مایه ی افتخار و برتری بوده است:

باز شه وقت سخن پروری                         جعفری ام جعفری ام جعفری

اشهد بالله العلی العظیم                          در خط اسلام منم مستقیم

شاهد حالم ورقاتِ نسیم                         هستم از آلایش تهمت بری

جعفری ام جعفری ام جعفری ...

من به ترقیِ وطن طالبم                           بر همه از لطف خدا غالبم

نسل علی بن ابیطالبم                 بر همه دارم صفت برتبر

جعفری ام جعفری ام جعفری ...[5]


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیات (ج. ۲): مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ۱۸تا ۲۰مهر ۱۳۷۷، اصفهانصفحه 245

ادبیات مشروطه‏

«تا پیش از جنبش مشروطیت شعرا دور از مردم می زیستند؛ شاعر در محیط دربار و درباریان محصور بود و جز به خاطر خوشایند اربابان خود لب به سخن نمی گشود. شعر ها اغلب پیرامون شاهد و شراب و شکار و جشن ها و اعیاد و فتوحاتِ ممدوح دورمی زد و گویندگانی که در چنان محیطی پر از ناز و نعمت پرورده شده بودند از درد ها و رنج های مردم مطلقاً آگاهی نداشتند.»[6] طبیعی است که با وجود چنین شرایطی، مفاهیم نیز مانند قالب های شعری تکراری خواهند بود. اما در آغاز مشروطیت، افکار جدید موجی بزرگ در جامعه ایجاد کرد و دلمشغولی های گویندگان و نویسندگان از آنچه ذکر شد، به مراتب فراتر رفت. مخاطبان نیز دیگر درباریان و به اصطلاح «خواص!» نبودند. رواجِ روزافزونِ روزنامه های عمومی که حتی بی سوادان هم آن را می خریدند تا به وسیله ی شخص دیگری از محتوایِ آن آگاهی یابند، نقش مؤثری در تحولات ادبی مشروطه داشت. اینک نویسندگان و شعرا برای صحبت با مخاطبان «کوچه بازاریِ» خود به ساده نویسی روی آورده بودند و از به کار بردن لغات مغلق و پیچیده پرهیز می کردند. به عبارت دیگر «ادب (منثور و منظوم) که تا آن زمان منحصر به مجامع اشرافی و درباری و یا محافل تصوفی و علمی بود، از آن دایره های محدود و محصور پای بیرون نهاد و به میان عامه راه جست و آزادی بیان و قلم به همه ی طبقات، حق بروز قریحه و طبع آزمایی و تبادل آراء عطا کرد و این امر موجب شد که زبان ادبی که تا آن روز تحت تأثیر گذشتگان و دور از بیان حوائج عمومی و افکار و نظریه های تازه بود، دچار تحول شود و تغییراتِ تازه ای را تحمل کند. در نتیجه ی این تحولات سریع و شگرف، روش نویسندگی تغییر یافت، افکار تازه در نثر به میان آمد، سبک نگارش ساده و بی پیرایه شد؛ ورود در انواعِ مختلف مسائل ادبی از قبیل داستان (رمان) و تئاتر (نمایشنامه» و بحث های اجتماعی و اخلاقی و سیاسی و انتقاد های سیاسی و اجتماعی و مقولات ادبی و علمی و تحقیقاتی ادبی و تاریخی و جز آنها به سبکی جدید در زبان فارسی معمول گشت؛ لهجه ی نویسندگان تدریجاً تغییر یافت و به لهجه ی تخاطب نزدیک شد...»[7]

‏مقولات دینی در ادبیات مشروطه ‏

در عصر مشروطه بسیاری از شعرا و نویسندگان به تناسبِ اوضاع سیاسی و با توجه به مسائل حاد اجتماعی، معارف دینی را دست مایه ی اشعار خود قرار داده اند. آنان با توجه به 

کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیات (ج. ۲): مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ۱۸تا ۲۰مهر ۱۳۷۷، اصفهانصفحه 246

«تبلیغات انقلابی [که] تا حدود زیادی – اگر نگوییم کاملاً – بر مذهب، اخلاق، حقوق طبیعی، تساوی طلبیِ حقوقی و سیاسی و امثالهم استوار بود»،[8] اشعار و مقالات خود را منتشر می ساختند. قسمت عمده ی این سخنان مربوط به امور سیاسی و اجتماعیِ روز و آمیختن آن با مسائل دینی می باشد. طبیعی است که در یک جامعه ی دینی که سیاستِ آن هم لاجرم دینی خواهد بود، مناقشات سیاسی – اجتماعی  هم رنگ و بویِ دینی خواهد داشت. در اینجا تلاش شده است به شمه ای از معارف دینی که در ادبیات مشروطه وجود دارد، اشاره رود.

‏«خدا» در ادبیات مشروطه‏

محور تمام ادیان «خدا» است. این مفهوم لطیف و دوست داشتنی در نظم و نثر مشروطه، فراوان یافت می شود. وجود خدا، لطف خدا، تسبیحِ حق، استمداد از او و ... از جمله ی این موارد است:

از ادیب الممالک:

زبان مرغ به تکبیر باز و ما خاموش

دو چشم نرگسی بیدار و ما غنوده به خواب

برو به نام خدای یگانه کن تسبیح

سپس ز چهره برافشان ز آب دیده، گلاب

هر آنچه می طلبی از کس از خدا بخواه

که اوست در همه گیتی مسبب الاسباب[9]

ملک الشعرای بهار نیز شعری دارد با عنوان «آن وجودی که می پرستی اوست»: 

آن مهندس که این بنا پرداخت                  کس نداند از برای چه ساخت...

قوه ی کائنات از او باشد                         کائنی نیست کان جز او باشد[10]

و از پروین اعتصامی در شعرِ «لطف حق»:

مادر موسی چو موسی را به نیل                 در فکند از گفته ی رب جلیل

خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه              گفت: کای فرزندِ خُردِ بی گناه

گر فراموشت کند لطف خدای چون                رهی زین کشتی بی ناخدای؟

گر نیارد ایزدِ پاکت به یاد آب،                        خاکت را دهد ناگه به باد[11]


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیات (ج. ۲): مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ۱۸تا ۲۰مهر ۱۳۷۷، اصفهانصفحه 247

عشقِ توأم به دین و وطن‏

در یک جامعه ی دینی، نمی توان سیاست و مسائل اجتماعی را از دین تفکیک کرد. دین اسلام به خصوص شیعه، مکتبی اجتماعی است که بی طرفی در امور زندگیِ جمعی را برای پیروان خود صحیح نمی شمارد. شیعیان به پیروی از حکم عقل و با الهام از دستورات عزتمندانه ی دین، تجاوز بیگانگان به آب و خاک خود را برنتافته و همواره در راه دفاع از دین و مملکت، خون سرخ خود را ایثار نموده اند. روشنفکران دینی مشروطه هم که از این چشمه ی زلال مشروب می شدند، اشغال کشور توسط قوای انگلیس، روس و آلمان را تجاوز به حریم دین و آئین می دانستند و جوانان را به دفاع از این هر دو تشویق می کردند. گویی برای آنان دین بدون ایران، یا ایران بدون دین، معنی نداشت:

از سید اشرف الدین گیلانی:

اجنبی شد حمله ور بر مذهب و آیین ما

ای دریغا می رود هم مملکت، هم دینِ ما

ای جوانان وطن، الیوم، یومِ همت است

ای هوا خواهان دین، امروز روز غیرت است

...

دشمن بیگانه آمد بر سر بالین ما

ای دریغا می رود هم مملکت، هم دین ما

...

زندگی با این مذلت بهر ما ننگ است، ننگ

عرصه بر ما اهل ایران بعد از این تنگ است تنگ

زانکه کافر می دهد هم غسل و هم تلقینِ ما 

ای دریغا می رود هم مملکت، هم دین ما.[12]

عشق به دین و کشور در دلِ ملک الشعرایِ بهار نیز یکجا وجود دارد. او پس از اولتیماتوم روس تزاری به ایران و شروع انقلاب، این شعر را با عنوان «ایران مال شماست» در روزنامه ی نوبهار به چاپ رسانید:


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیات (ج. ۲): مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ۱۸تا ۲۰مهر ۱۳۷۷، اصفهانصفحه 248

مرکز ملکِ کیان، در دهنِ اژدهاست

غیرت اسلام کو؟ جنبش ملی کجاست؟

به کین اسلام باز خاسته بر پا صلیب

خصم شمال و جنوب، داده ندایِ مهیب

روح تمدن به لب آیه ی اَمَّن یُجیب

دین محمد یتیم، کشور ایران غریب

بر این یتیم و غریب، نیکی آئین ماست

ایران مال شماست، ایران مال شماست

دولت روس از شمال، رایتِ کین برفراشت

به محو دین مبین، به خیره همت گماشت[13]

ادیب الممالک هم در قصیده ی زیر تلمیحی به روایتِ نبویِ «حُبُّ الْوَطَنِ مِنَ الایمان» دارد:

این وطن ما منارِ نور الهی است

هم ز نبی خواندم این حدیث و هم از زند 

آتش حُبُّ الوطن چو شعله فروزد

از دلِ مؤمن کند به مجمره اسپند[14]

میرزاده ی عشقی، شاعر جوان، پر شور و انقلابی نیز سه بیت زیر را به مناسبت قرارداد 1919، مرتجلاً در محضر حاج آقا کمال اصفهانی سروده است. او نیز وطن دوستی را با معارف دینی آمیخته و از مفهوم «عید قربان» سود جسته است:

مرا عزاست نه عید، این چه عیدِ قربان است

که گوسفندِ وطن زیر تیغِ خصمان است

الا که عید من امروز نیست، چون قربان

شوم پیِ وطن، آن روز عیدِ قربان است

مرا به جامه ی عیدی مبین، دلم خون است

درونِ خانه عزا و برون چراغان است[15]


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیات (ج. ۲): مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ۱۸تا ۲۰مهر ۱۳۷۷، اصفهانصفحه 249

مبارزه با ظلم و ستم با استفاده از معارف دینی‏

عدالت خواهی و ذم استبدادِ شاهی در بسیاری از دواوینِ شعرای مشروطه و در مقالات آن زمان به چشم می خورد. از جمله می توان به این شعرِ سید اشرف الدین اشاره کرد که در شماره ی 23 روزنامه ی نسیم شمال انتشار یافته است. این شعر مربوط به قیامِ اولِ رشت است که با اجتماعِ ایلات بختیاری در  اصفهان ارتباط داشته است و منجر به تسخیر تهران از طرف آزادیخواهان و خلعِ محمدعلی شاه می شود:

سلطنت بهر ِشهان با ستم و ظلم نپاید 

جان نثاری پیِ اصلاح وطن باید و شاید!

...

 

انبیا درج نمودند مقالات عدالت

اولیا جمله سرودند عبارات عدالت

علما جمله نوشتند روایات عدالت

گفتگو بیهُده از مظلمه امروز نشاید

مرد آن است که لب بندد و بازو بگشاید[16]

بهار نیز در قصیده ی مستزادی با نامِ «کار ایران با خداست» که در جمادی الاولِ 1327 ﻫ.ق، چند هفته قبل از فتح تهران سروده  است، این نکته را به شاه یادآوری می کند که ادعای مسلمانی با ظلم و ستم و کشتنِ بی گناهان سازگاری ندارد:

مذهبِ شاهنشهِ ایران ز مذهب ها جداست! کار ایران با خداست!

...

پادشه خود را مسلمان خوانَد و سازد تباه                    خون جمعی بی گناه

ای مسلمانان در اسلام این ستم ها کی رواست؟    کار ایران با خداست!

...

باش تا آگه کند شه را از این نابخردی                          انتقامِ ایزدی

انتقام ایزدی برق است و نابخرد گیاست                              کار ایران با خداست![17]

او در جایِ دیگر خطاب به محمدعلی شاه اینچنین می سراید:


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیات (ج. ۲): مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ۱۸تا ۲۰مهر ۱۳۷۷، اصفهانصفحه 250

ملکا جور مکن پیشه و مشکن پیمان

که مکافاتِ خدائیت بگیرد دامان

...

بیش از این شاها بر ریشه ی خود تیشه مزن

خود و ملت را در ورطه ی ذلت مفکن

بیخِ خود را به هوا و هوسِ نفس مَکنَ

«قیمت خود به ملاهی و مناهی مشکن

گرت ایمانِ درست است به روز موعود»[18]

‏اتحاد مسلمانان‏

متفکران عصر مشروطه با توجه به شرایط حساس انقلاب و نیز حمله ی اجانب به خاک کشور، چاره را در اتحاد و همدلی مسلمین می دیدند. میرزا آقاخان کرمانی که از مشاهیر عالم علم و ادب، و از پیشوایانِ بنامِ نهضت مشروطه است رمز پیروزی و سرافرازی مسلمین را در شعری بلند، «اتحاد سیاسیِ» اهل اسلام بر می شمارد:

... همه خیر اسلامیان خواستم      دلم را به نیکی بیاراستم

همی خواستم تا که اسلامیان     به وحدت ببندند یکسر میان

همه دوستی با هم افزون کنند      ز دل کینِ دیرینه بیرون کنند

مَرْ اسلامیان را فزاید شرف            نفاق و جدایی شود برطرف

در اسلام آید به فر حمید         یکی اتحاد سیاسی پدید

...

ز دل ها زدایند این کینه زود              نگویند سنی و شیعه که بود

وزان پس بگیرند گیتی به زور                 ز جانِ مخالف برآرند شور ...[19]

همچنین در باب «اتحاد اهل اسلام» می توان به تصنیف عارف قزوینی اشاره کرد:

کفر و دین به هم در مقاتله است

پیشرفت کفر، در نفاق ماست

کعبه یک، خدا یک، کتاب یک


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیات (ج. ۲): مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ۱۸تا ۲۰مهر ۱۳۷۷، اصفهانصفحه 251

این همه دوئیت کجا رواست؟

گذر از عناد، باید اینک داد، دست اتحاد ...[20]

‏جهاد‏

شور و التهاب هنگامه ی انقلاب و بحران جنگ و دخالت بیگانگان روس، انگلیس و آلمان در ایران، شعرا و نویسندگان مشروطه را بر آن داشت تا با استفاده از مفهوم حماسی جهاد و وجوب شرعی آن و تقدس خاص این مفهوم قرآنی، جوانان را برای دفاع از دین و ایمان تشویق کنند. این مسأله زمانی جلوه ی بیشتری می یافت که آیات عظام نیز در موردی حکم جهاد صادر می کردند. از سید اشرف الدین:

حکم آیات نجف گردید صادر، الجهاد

امرِ قطعی گشته صادر از مصادر، الجهاد

تا شما ها یک نفر هستید قادر، الجهاد ...[21]

ادیب الممالک نیز زمانی که می خواست ترورهای «فرقه ی دموکرات ایران» را محکوم کرده و «فرقه ی اتفاق و ترقی» را تأیید کند، شعری سرود و بدین گونه وجوب جهاد را بیان کرد:

گر خوانده ای به مدرسه اندر کتابِ فقه

فصل جهاد و مسأله واجبات را

دانی که حفظ دین و وطن بهر مردِ حق

فرض است، آنچنان که طهارت صلات را[22]

‏شهادت ‏

شهادت زیباترین مواجهه ی عارفانه ی عاشق و معشوق است. این مواجهه ی زیبا در ادبیات مشروطه هم منعکس شده است، از فرخی یزدی به مناسبت قتل مرحوم کلنل محمد تقی خان پسیان:

روزی که شهید عشق قربانی شد         آغشته به خون مفخر ایرانی شد

در ماتم او عارف و عامی گفتند ایام صفر محرمِ ثانی شد[23]

عارف قزوینی هم در شهادت کلنل اینگونه سروده است:


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیات (ج. ۲): مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ۱۸تا ۲۰مهر ۱۳۷۷، اصفهانصفحه 252

پس از شهادت کلنل گمان مبر عارف

سکون گرفته و در یک مقر مکان گیرد[24]

این تصنیف معروف نیز که پس از فتح تهران به دست مشروطه خواهان، توسط عارف قزوینی سروده شده است در رثای شهیدان است:

از خون جوانان وطن لاله دمیده

از ماتم سروِ قدشان سرو خمیده

در سایه ی گل بلبل از این غصه خزیده

گل نیز چو من در غمشان جامه دریده

...

از دست عدو ناله ی من از سر درد است

اندیشه هر آن کس کند از مرگ نه مرد است

جانبازیِ عشاق نه چون بازی فرد است

مردی اگرت هست کنون وقت نبرد است[25]

و از اوست:

ز خاک پاک شهیدان راه آزادی

ببین که خون سیاوش چسان به جوش آمده[26]

ادیب الممالک هم به هنگام حمله ی روس ها به ایران، این گونه فرهنگ شهادت را ترویج می کند:

گر همی خواهی که اسلام آید از خواری برون

جان فدا کن، گریه را حاصل چه باشد ای ادیب؟[27]

بهار نیز این مستزاد را در رثای جوانان وطن در شماره ی 31 روزنامه طوس به چاپ رسانیده است:

یاد باد آن نو بهار رفته و آن پژمرده باغ  و آن خزان تیز چنگ 

و آن همه محنت که بر بلبل رسید از جور زاغ در ره ناموس و ننگ

و آن زِ خونِ نوجوانان بر کران باغ و داغ لاله های رنگ رنگ

و آن ز قد رادمردان در کنار جویبار سرو های خاکسار[28]


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیات (ج. ۲): مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ۱۸تا ۲۰مهر ۱۳۷۷، اصفهانصفحه 253

‏اجرای احکام الهی در جامعه‏

بسیاری از نویسندگان و شعرای مشروطه خواستار اجرایِ احکام اسلام در جامعه بوده اند. آنان در راستای این آرمان بلند، اندیشه و قلم خود را به کار گرفته اند تا شاید گوش مردم و بزرگانِ قوم را به قانونِ خدا شنوا کنند:

از سید اشرف الدین:

تا چند کشی نعره که قانونِ خدا کو؟ گوش شنوا کو؟

آن کس که دهد گوش به عرض فقرا کو؟ گوش شنوا کو؟

مردم همگی مست و ملنگند به بازار        از دین شده بیزار

...

افکنده دو صد غلغله بر گنبد گردون صوت گرامافون 

جوشِ علما و فقها و فضلا کو؟ گوش شنوا کو؟

هر گوشه بساطی ز شراب و ز قمار است   دیگی سرِ بار است

ای مسجدیان امرِ به معروفِ شما کو؟ گوش شنوا کو؟‎[29]‎

‏حجاب‏

یکی از احکام الهی که نمودی کاملاً اجتماعی دارد مسأله ی «حجاب» است. در عصر مشروطه، عده ای از کسانی که به غرب مسافرت کرده بودند و تقارن رفاه و بی حجابی زنان در آن دیار را دیده بودند، گمان می کردند که برای دست یابی به پیشرفت و برای وا رهاندن زنان از تیرگی جهل و ستم، باید پرده ی حجاب را درید. آنان رمز ترقی زن را در بی حجابی او می دیدند. اما بر خلاف این عده، گروهی دیگر از اندیشمندان، به هیچ وجه حجاب را مانع از حضور زنان در عرصه های مختلفِ اجتماعی نمی دانستند و هر چه بیشتر آنان را به رعایت عفت و پاکدامنی تشویق می کردند:

سید اشرف الدین در این باره می گوید:

در شریعت محرم و نامحرمی داریم ما 

یک کتابِ روح بخشِ محکمی داریم ما

...


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیات (ج. ۲): مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ۱۸تا ۲۰مهر ۱۳۷۷، اصفهانصفحه 254

معنی عصمت درین دنیا حجاب است و حیا

عفت مَحرم ز نا محرم حجاب است و حیا

زینت روح بنی آدم حجاب است و حیا 

زانکه از دل می رباید غم حجاب است و حیا

دختران را در میان کوچه عصمت لازم است

و:

هست ایمن دختران با حجاب                    در حضور مادران با حجاب

دل ربوده دلبران با حجاب                      جان به قربان زنان با حجاب

توی کوچه رو نمی گیری چرا؟

با حجاب از حور بهتر می شود                           رو سفیدِ روزِ محشر می شود

شافعش زهرای اطهر می شود           قسمتش از حوضِ کوثر می شود

توی کوچه رو نمی گیری چرا؟[30]

‏قرآن‏

قرآن، کتاب آسمانی مسلمانان، همواره از جایگاه ویژه ای نزد آنان برخوردار بوده و مسلمین هرگز اهانت به این کتاب شریف را بر نمی تافته اند. از همین رو زمانی که «گلادستون» نخست وزیر معروف انگلیس، در نطق خود در پارلمان انگلستان نفوذ سریعِ بریتانیای کبیر در ایران و خاورمیانه را در محو قرآن تشخیص داده بود، میرزاده ی عشقی پاسخی صریح و قاطع به او می دهد:

نام دژخیم وطن دل بشنود خون می کند 

پس بدین خونخوار اگر شد روبرو چون می کند؟

نکه گفتی: محو قرآن را همی باید نمود

عنقریب این گفته با سرنیزه مقرون می کند

وای از این مهمان که پا در خانه ننهاده هنوز

صاحبان خانه را از خانه بیرون می کند[31]

سید اشرف یا همان نسیم شمال نیز در یک ترجیع بند از مهجور بودن قرآن میان مسلمین و عمل نکردن به دستورات آن گلایه می کند:


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیات (ج. ۲): مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ۱۸تا ۲۰مهر ۱۳۷۷، اصفهانصفحه 255

در قیامت از شما قرآن شکایت می کند

حق مجازات شما را در قیامت می کند

آخر این قرآن همه وحیِ خدای اکبر است

آخر این آیات روشن معجز پیغمبر است

این کلام الله امانت از رسول اطهر است

هیچ کافر با امانت این خیانت می کند؟![32]

‏قضا و قدر - جبر و اختیار ‏

از جمله مفاهیم فلسفی دینی که بر سرِ آن مناقشاتِ علمی فراوانی رفته است، مفهوم «قضا و قدر» و نیز «جبر و اختیار» است. آنگونه که از اعمال و اقوال اندیشمندانِ عصر مشروطه بر می آید آنان به جبر اعتقاد نداشته اند و قضا و قدر الهی را نیز به معنایِ بی ارادگی انسان نمی دانسته اند. آنان کوشیده اند تا اندیشه ی غلط و رایج آن روز که تیره روزی و بدبختی را سرنوشتِ آسمانی ملت ایران می دانسته را از بین ببرند. اصلِ انقلابی بودن آنان و قیام برای برهم زدن شرایط موجود، بهترین گواه این مطلب است. اگر گاهی نیز مانند نمونه ی زیر از تقدیر و سرنوشتِ محتوم می گفته اند، ظاهراً معانی کنایی را اراده می کرده اند:

سید اشرف الدین گیلانی:

باید که خاک ایران، اشغال گردد این طور

باید حقوق ملت، پامال گردد این طور

باید وکیل جن گیر، رمال گردد این طور

باید که توسری خور، حمال گردد این طور

این سرنوشت ما را دست قضا نوشته 

از دیگران عروسی، از ما عزا نوشته[33]

با این حال گاه در ادبیات مشروطه به اشعاری بر می خوریم که جای هیچ گونه توجیهی ندارد و تسلیم بودن انسان را در برابر قضا و قدر بیان می کند.

از عارف قزوینی:


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیات (ج. ۲): مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ۱۸تا ۲۰مهر ۱۳۷۷، اصفهانصفحه 256

نوشت دست قضا و قدر که «محکومی»

«به مرگ»، پنجه نشاید فکند با تقدیر

کسی که زندگی اش بارِ عار آرَد و ننگ 

نهال عمرش برکنده، به بوَد از زیر[34]

از میرزاده ی عشقی:

ای گولِ شیخ خورده، قضا و قدر مطیع

بر جفت و طاق و خوب و بدِ استخاره نیست[35]

از ادیب نیشابوری در باب جبر و اختیار:

سخره مکن به خیره کنشتی را 

خود چاره چیست خویِ سرشتی را؟

نبود نکو نکوهشِ زشت، آری

بیچاره خود نخواسته زشتی را[36]

‏نماز ‏

نماز نیز در ادبیات مشروطه انعکاس خاص خود را دارد.

از سید اشرف الدین:

دیدم جمال خویش را اندر نمازِ خویشتن

در سجده هر روزی نظر بر ربی الاعلی کنم

اعلاست او، والاست او، بالاتر از بالاست او

بر خدمتش در بندگی، من نام خود امضا کنم

گر بر سرم از هر طرف، دشمن بریزد صف به صف 

از اسم اعظم باشرف، من رفع هر بلوا کنم[37]

از ادیب الممالک:

سپس به خاک نهادم به عجز پیشانی

ز هر دو چشمم جاری سرشک چون میزاب

پس از نماز گشودم زبان به استغفار

بدان امید که حق غافر است و من تواب[38]


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیات (ج. ۲): مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ۱۸تا ۲۰مهر ۱۳۷۷، اصفهانصفحه 257

‏مدح، ذکر مصایب و توسل به ائمه علیه السلام ‏

محبت اهل بیت پیامبر ـ صلوات الله علیه و علیهم ـ با خون مردم این دیار از عارف و عامی آمیخته است. جلوه های این عشق سوزان را می توان در لابه لای دیوانِ شعرای مشروطه به فراوانی مشاهده کرد.

‏الف) حضرت علی علیه السلام ‏

از ایرج میرزا:

خوش آنکه او را در دل بود ولای علی

که هست باعث رحمت به دنیی و عقبی

پناه شاه و گدا، ملجاء و ضیع و شریف

ملاذ پیر و جوان، مَهرب فقیر و غنی

مهین امام هدی، بهترین دلیلِ امم

ستوده شیر خدا فر خجسته صهر نبی[39]

نیز از اوست:

گفتم علی خلاصه ی تشکیل کاف و نون 

گفتا علی نتیجه ی تشکیل ماء و طین

گفتم خداش خوانده گروهی ز روی شک

گفتا خداش داند یک عده بر یقین

گفتم صفات واجب و ممکن در اوست جمع

گفتا که ممکن است، هم آن بود هم همین

...

گفتم هر آن کس که گشت غلامش بر آستان 

گفتا هماره دارد دولت در آستین[40]

از نسیم شمال:

ما عاشق نام پاک شاهنشاهیم  خاک قدم علی ولی اللهیم

از رمز ولایت علی آگاهیم  در موقع مردن آرزوی شاهیم

آن شاه کزو معجزه ها قد ظَهَرت[41]


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیات (ج. ۲): مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ۱۸تا ۲۰مهر ۱۳۷۷، اصفهانصفحه 258

ب) امام حسین علیه السلام ‏

از عارف قزوینی:

گفت پیغمبر به فرزندش حسین

کای عزیز خاطرم ای نور عین

از جفای بی حساب دشمنان 

بر تو می گرید زمین و آسمان

در ره حق رنج ها بینی فزون

دست و پا خواهی زدن در خاک و خون ...[42]

از ایرج میرزا (جلال الممالک):

رسم است هر که داغ جوان دید، دوستان

رأفت برند حالت آن داغ دیده را

آیا که داد تسلیتِ خاطر حسین؟

چون دید نقش [نعش] اکبر در خون تپیده را ...

انگشت رفت در سرِ انگشتری به باد

شد گوش ها دریده پیِ گوشوارها

...

در خاک و خون فتاده و تا زند بر سرش 

با نعل ها که ناله بر آرد ز خاره ها[43]

‏ج) امام رضا علیه السلام ‏

نسیم شمال این شعر را بعد از حمله ی سربازان به بارگاه ملکوتی امام رضا علیه السلام سروده و آن را «یا غریب الغربا» نامیده است:

در خراسان یک نگاهی به دنبال من کنید

یک نظر بر روضه و صحن و سرای من کنید ...

دهم ماه جمادی الثانی از جور زمان

حمله ور گشتند از هر سو به صحنم ظالمان ...


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیات (ج. ۲): مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ۱۸تا ۲۰مهر ۱۳۷۷، اصفهانصفحه 259

در هزار و سیصد و سی شدنشانِ توپ کین

مرقد شاه خراسان آن امام هشتمین[44]

‏د) امام زمان(عج)‏

از ادیب الممالک:

آمد به صد شوخی ز در، ترکی که خون ها ریخته

خون دل یک شهر را چشمش به تنها ریخته

با معجز عیسی لبش، با نوش احمد مشربش

با دست قدرت قالبش، ایزد تعالی ریخته ...

ای مهدی آخر زمان، کز عکس تیغت آسمان

رنگ شفق را جاودان بر طاق خضراء ریخته

لختی به محزونان نگر، سوی جگر خوانان نگر

در ساغر دونان نگر، شهدِ گوارا ریخته[45]

نیز از ادیب در نیمه ی شعبان:

بشارت باد سلطان غری را 

که جیشِ عشرت آمد عسگری را 

ز نرجس زاد حی العالم امروز 

سمن پرورد گلبرگ طری را

گلی روئید کامد سجده واجب

به پایش طارم نیلوفری را[46]

 

روز میلاد شهی راد و عظیم الشأنست

کایة الله علی دائرة الامکانست

کاشف وحی و گشاینده ی تأویل که خود

سرّ تنزیل نبی، ترجمه ی فرقانست ...


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیات (ج. ۲): مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ۱۸تا ۲۰مهر ۱۳۷۷، اصفهانصفحه 260

قائم آل محمد که در اقلیم شهود

وارث مسند و تاجِ علی عمران است[47]

و از ملک الشعرای بهار:

خیز و طعنه بر مه و پروین زن                        در دل من آذرِ بر زین زن

بند طره بر منِ بیدل نه                                تیر غمزه بر منِ غمگین زن ...

چهرِ عدل را ز نو آذین بند                             کاخ مجد را ز نو آیین زن[48]

بخشی از سیزده بند ادیب الممالک در سوگ اهل بیت علیه السلام :

باد خزان وزید به بستان مصطفی

پژمرد غنچه های گلستان مصطفی

درهم شکست قائمه ی عرش ایزدی

خاموش شد چراغ شبستان مصطفی

...

آمد به یادم از غم زهرا و ماتمش

آن محنت پیاپی و رنج دمادمش

آه از حسین و داغ فزون از شماره اش

وان دردها که کس نتوانست چاره اش ...[49]

در فرهنگ شیعه امامان معصوم علیه السلام واسطه ی رحمت و فیض الهی اند. توسل به وجود شریف آنان همواره سبب نزول رحمت و دفع نقمت از بندگان است. این معنا در شعر ادیب الممالک که خطاب به ائمه علیه السلام سروده به خوبی نمایان است:

ابری شده بالا و گرفته است فضا را 

وز دود و شرر تیره نموده است فضا را ...

ای واسطه ی رحمتِ حق بهر خدا را

زین خاک بگردان رهِ طوفان بلا را

بشکاف ز هم سینه ی این ابر شرر بار[50]


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیات (ج. ۲): مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ۱۸تا ۲۰مهر ۱۳۷۷، اصفهانصفحه 261

ماه مبارک رمضان‏

ماه مبارک رمضان در معارف اسلامی و در قلوب مؤمنین، جایگاه مقدسی دارد. نسیم شمال در تصنیف «مناره خانم» با استفاده از این موضوع مقدس، اوضاع اجتماعی و اقتصادی مشروطه را به نحوی طنز آلود، بیان می کند و بار دیگر دردهای جامعه را می کاود:

ننه جان خواب بودم خواب دیدم

ماه رمضان شد ننه جان  نان و گوشت ارزان شد ننه جان

خواب من دروغ بود ننه جان هر چه دیدم دوغ بود ننه جان...[51]

او در جای دیگر «رمضانیه» ای مستقل سروده است:

آمده ماه رمضان، های های 

روزه خوران رارم از آن، های های

ماه مبارک شده، وقت ثواب موقع تسبیح و دعا و کتاب

موسم افطار شود فتح باب خلق همه منتظر توپ تاپ

گوش به گلبانگ اذان، های های

آمده ماه رمضان، های های [52]

‏توبه‏

از نسیم شمال:

تا کی به خوابی ای پیرِ گمراه برخیز از جای وقت سحرگاه

با چشم گریان روکن به درگاه  هر لحظه برگو با ناله و آه

التوبه توبه، استغفرالله [53]

و از اوست:

یا رب گناه کاریم، استغفرالله توبه

از معصیت فگاریم، استغفرالله توبه

هر چند روزه داریم، استغفرالله توبه

شبها پیِ شکاریم، استغفرالله توبه ...[54]

‏گناه‏

از میرزاده ی عشقی در منظومه ی «احتیاج»:


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیات (ج. ۲): مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ۱۸تا ۲۰مهر ۱۳۷۷، اصفهانصفحه 262

هر گناهی آدمی عمداً به عالم می کند 

احتیاج است آنکه اسبابش فراهم می کند

ورنه کی عمداً گناه اولاد آدم می کند؟

یا که از بهر خطا خود را مصمم می کند؟[55]

‏دعا‏

از ادیب:

به تو می خواندم دعا و می شنیدم آشکار

در فلک خیل ملک می گفت آمین ربنا...[56]

هر آنچه می طلبی از کس از خدا بخواه

که اوست در همه گیتی مسبب الاسباب ...[57]

بس که هر ملهوف گفت: ای رُکن من لا رکن له

بس که هر مظلوم بر خواند آیت اَمن یُجیب

شهریار دادگر بخشود بر قومی ذلیل 

خسرو عادل ترحم کرد بر مشتی کئیب[58]

‏عرفان‏

از ادیب نیشابوری در بیان «حیرت» که از مقامات عرفانی است:

اگر صوفی خدا را یک شناسد

وصول و خلسه و جذب و طلب چیست؟

اگر هر سو کنی رو، رو سویِ اوست

نهاد کعبه را فرضِ ادب چیست؟

اگر بیمار خود را خود طبیب است

شما را روز و شب این تاب و تب چیست؟

...

بهشتِ عدن اگر با مزد بخشند 

گناه بنده و غفران رب چیست؟[59]


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیات (ج. ۲): مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ۱۸تا ۲۰مهر ۱۳۷۷، اصفهانصفحه 263

و از نسیم شمال:

حق پرستی کن که آید جام عرفانت به دست

جان فدای خاک پایِ عارفان حق پرست

من به قربان جوانمردی که از هر قید رست

چون ببینی در خرابات مغان، مدهوش مست

پیش مستانِ خدا اظهار هشیاری مکن ...

دین و دل باید نشاندن در بساط عارفان

غافلند این اهلِ ظاهر از نشاط عارفان

روضه ی فردوس شد صحن حیاتِ عارفان

گر همی خواهی ببینی انبساط عارفان

فکر ایمان باش از شیطان طرفداری مکن ...[60]

 

*   *   *


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیات (ج. ۲): مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ۱۸تا ۲۰مهر ۱۳۷۷، اصفهانصفحه 264

منابع و مآخذ

1 - احمد احمدی بیرجندی، خداپرستی در شعر فارسی، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1374 

2 - ادوارد بروان، تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران در دوره ی مشروطیت، ترجمه ی محمد عباسی، تهران، انتشارات معرفت، بدون ذکر سال انتشار

3 - ادیب الممالک فراهانی قائم مقامی، دیوان کامل، تصحیح و حواشی و اهتمام وحید دستگردی، چاپ افست مروی، 2535

4 - اسماعیل حاکمی، آشنایی با ادبیات فارسی، تهران انتشارات رز، 1350

5 - پروین شکیبا، شعر فارسی از آغاز تا امروز، انتشارات هیرمند، 1370

6 - ذبیح الله صفا، تاریخ علوم و ادبیات ایرانی، انتشارات ابن سینا، 1374

7 - ذبیح الله صفا، گنج و گنجینه، تهران، انتشارات فردوسی، 1362

8 - روبر اسکارپیت، جامعه شناسی ادبیات، ترجمه ی مرتضی کتبی، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها، 1374

9 - سید اشرف الدین حسینی گیلانی، متن کامل نسیم شمال [دیوان]، به کوشش حسین نمینی، تهران، انتشارات کتاب فروزان، 1363

10 - سید بدرالدین یغمایی (به اهتمام)، نای ها و نغمه ها، انتشارات شرق، 1371

11 - سید محمد دبیرسیاقی (به کوشش)، مقالات دهخدا، انتشارات فریدون علمی در شرکت چاپ گلشن، 1358

12 - سید هادی حائری «کورش»، آثار منتشر نشده ی عارف قزوینی، سازمان انتشارات جاویدان، 1372

13 - محمد اسحاق، سخنوران نامی ایران در تاریخ معاصر، نشر طلوع، 1371

14 – محمد رضا حکیمی، ادبیات و تعهد در اسلام، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1358

15 - مصطفی زمانی نیا، فرهنگ جلال آل احمد، تهران، انتشارات پاسارگاد، 1363

16 - همایون کاتوزیان، ایران فردا، مشروطیت و نوگرایی ادبی، سال اول، شماره 2  ، سال 1371

17 - یحیی آرین پور، از صبا تا نیما، تهران، انتشارات شرکت ـ سهامی کتابهای جیبی، 1375


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیات (ج. ۲): مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ۱۸تا ۲۰مهر ۱۳۷۷، اصفهانصفحه 265

پی نوشتها

کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیات (ج. ۲): مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر ۱۸تا ۲۰مهر ۱۳۷۷، اصفهانصفحه 266

  • - روبر اسکارپیت، جامعه شناسی ادبیات، ترجمه مرتضی کتبی، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها، 1371، با تصرف و تلخیص
  • - محمدرضا حکیمی، ادبیات و تعهد در اسلام، دفتر نشر فرهنگ اسلامی  1358، ص 15
  • - ادوارد براون، تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران در دوره ی مشروطیت، ترجمه ی محمد عباسی، تهران، انتشارات معرفت، ص 67
  • - مصطفی زمانی نیا، فرهنگ جلال آل احمد، تهران، انتشارات پاسارگاد، 1362، ص 353، به نقل از نامه ها، ص 49
  • - سیداشرف الدینی حسینی گیلانی، متن کامل نسیم شمال، به کوشش حسین نمینی، تهران، انتشارات کتاب فروزان، 1363، صفحه ی اول قبل از فهرست
  • - یحیی آرین پور، پیشین، ص 28
  • - صفا ذبیح الله، تاریخ علوم و ادبیات ایرانی، انتشارات ابن سینا، 1347، ص 202 - 201
  • - همایون کاتوزیان، ایران فردا، مشروطیت و نوگرایی ادب، سال اول، شماره 2، ص 62
  • - ادیب الممالک قائم مقام فراهانی، دیوان کامل، تصحیح و حواشی و اهتمام وحید دستگردی، چاپ افست مروی، 2535، ص 4 - 3
  • احمد احمدی بیرجندی، خداپرستی در شعر فارسی، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی 1374، ص 216
  • - پروین شکیبا، شعر فارسی از آغاز تا امروز، انتشارات هیرمند، 1370، ص 276
  • - سید اشرف الدین گیلانی، پیشین، ص دوم قبل از فهرست
  • - یحیی آرین پور، از صبا تا نیما، ج 2، تهران، انتشارات شرکت سهامی کتابهای جیبی، 1357، ص 132
  • - همان، ص 142
  • - ادوارد براون، پیشین، ص 359
  • - همان، ص 160 - 159
  • - یحیی آرین پور، پیشین، ص130
  • - همان، ص 129 - 128
  • - ادوارد براون، پیشین، ص  241 - 240
  • - «کورش»، سید هادی حائری، آثار منتشر نشده عارف قزوینی، سازمان انتشارات جاویدان، 1372، ص 302
  • - سید اشرف الدین گیلانی، پیشین، ص413
  • - ادیب الممالک فراهانی، پیشین، ص 10
  • - محمد اسحاق، سخنوران نامی ایران در تاریخ معاصر، نشر طلوع 1371، ص 326
  • - همان، ص 212
  • - همان، ص 215
  • - همان
  • - همان، ص 215
  • - ادوارد براون، پیشین، ص 277 - 276
  • - اسماعیل حاکمی، آشنایی با ادبیات فارسی، تهران، انتشارات رز، 1350، ص 51
  • - سید اشرف الدین حسینی گیلانی، پیشین، ص 769 - 767
  • - ادوارد براون، پیشین، ص 248
  • - سید اشرف الدین حسینی گیلانی، پیشین، ص 1 ، قبل از فهرست
  • - همان، ص 378
  • - «کورش» سید هادی حائری، پیشین، ص 205
  • - محمد اسحاق، پیشین، ص 240
  • - همان، ص 14
  • - سید اشرف الدین حسینی، پیشین، ص 659
  • - ادیب الممالک فراهانی، پیشین، ص 75
  • - سید بدرالدین یغمایی، نای ها و نغمه ها، انتشارات شرق، 1371، ص 3
  • - همان، ص 169 - 168
  • - سید اشرف الدین حسینی، پیشین، ص 688
  • - «کورش» سید هادی حائری، پیشین، ص 185
  • - همان، ص 172 - 171
  • - سید اشرف الدین حسینی، پیشین، ص 455 - 454
  • - «کورش» سید هادی حائری، پیشین، ص  9 -  8
  • - ادیب الممالک فراهانی، پیشین، ص 15
  • - همان، ص101
  • - محمد رضا حکیمی، پیشین، ص 330
  • - سید بدرالدین یغمایی، پیشین، ص  18
  • - یحیی آرین پور، پیشین، ص 141 - 140
  • - همان، ص 33
  • - سید اشرف الدین حسینی، پیشین، 327
  • - همان، ص 2 قبل از فهرست
  • - همان، ص 456
  • - محمد اسحاق، پیشین، ص 242
  • - ادیب الممالک فراهانی، پیشین، ص 23
  • - همان، ص 75
  • - همان، ص 54
  • - محمد اسحاق، پیشین، ص 15
  • - سید اشرف الدین حسینی، پیشین، ص361