فصل سوم: عوامل و شرایط نقض کرامت انسان

7 - 1 - 2 - بی خود شدن از خود

‏ ‏

7 - 1 - 2 -  بی خود شدن از خود

‏دردی که برای ملت ما پیش آمد و الآن به حال یک مرض، یک مرض مُزْمِن،‏‎[1]‎‏ تقریباً هست، این است که کوشش کرده اند غربی ها که ما را از خودمان بی خود کنند؛ ما را میان تهی کنند؛ به ما این طور بفهمانند، و فهماندند، که خودتان هیچ نیستید، و هر چه هست غرب است و باید رو به غرب بایستید. آتاتورک - در ترکیه من مجسمه او را دیدم - دستش این طور بالا بود. گفتند او دست را بالا گرفته رو به غرب که باید همه چیز ما غربی بشود! یکی از اشخاصی که در زمان رضاشاه و بعد از رضاشاه هم بود و معروف هم بود - حالا من میل ندارم اسمش را ببرم - اولش هم معمّم بود، و بعد هم مُکَلاّ،‏‎[2]‎‏ و بعد هم در «سناِ» و این ها راه داشت‏‎[3]‎‏ آن هم گفته بود که همه چیز ما باید انگلیسی بشود! این طور نقشه بوده است، این طور طرح بوده است، که ما را از خودمان بی خبر کنند و تهی کنند و به جای او یک موجود غربی درست کنند. طوری باشد که ما اسم مدرسه هم وقتی بگذاریم یکی از اسمایی که غربی ها دارند بگذاریم. اسم خیابان هایمان هم به اسماء غربی ها نام گذاری بشود. دواخانه ها و مؤسساتمان هم با آن اسماء. اگر بخواهند خیلی برایش احترام قائل بشوند، آن اسماء را داشته باشد! کتاب هایی که در این نیم قرن نوشته شده است، استشهاد صاحب کتاب ها همه به حرف های غربی ها هست. اگر یک مطلبی را می خواهند بگویند، دنبالش می گویند این را هم گفته است، و یکی از فلاسفه غرب را اسم می برند. هم آنهایی که کتاب می نویسند از خودشان بی خبر شده اند، و هم ماها و مردم از خودمان تهی شده ایم و به جای یک موجود شرقی اسلامی، یک موجود غربی بر ما تحمیل شد. خودمان را گم کرده ایم؛ و به جای مغز شرقی، مغز غربی نشسته است. تا استشهاد به آنها نباشد، ‏


کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین «کرامت انسان» (ج. ۱۴): کرامت انسان در« آثار امام خمینی (س) » مأخذشناسیصفحه 110

‏مشتری کم می شود. کتاب ها بخواهند مشتری زیاد داشته باشند، مؤسسه ها بخواهند زیاد مشتری داشته باشند، دواخانه ها بخواهند که زیاد به آنها توجه بشود، اسماء غرب را باید بگذارند رویش تا این که مشتری پیدا بکنند. استشهاد به کلام غربی ها بشود تا این که مردم توجه به کتاب پیدا کنند. این یک مرضی است در شرق، یک مرضی است. که تا این مرض هست شرق نمی تواند صحیح باشد. تا این مرض هست، شرق؛ انگل است؛ تَبَع‏‎[4]‎‏ است. تا ما یکیمان مریض می شود، فوراً راه می افتد به انگلستان، به فرانسه، به امریکا.‏

‏در زمان محمدرضا، در ذهنم این است که یک لُوزه ای می خواستند، یکی از این بچه های آنها بود - حالا درست یادم نیست - لُوزَتَیْن را می خواست عمل کند. می گفتند از خارج باید بیاید. نه این که این جا طبیب نبود؛ طبیب بود؛ لکن هم طبیب و هم آن که محتاج به طبیب است از خودشان بی خبر بودند؛ خودشان را نمی شناختند؛ هر چه می شناختند غرب را می شناختند. الآن هم هر که مریض می شود، در عین حالی که در این جا طبیب متخصص هم هست، همان طبیب متخصص هم که این معنا را می تواند عمل بکند، لکن از باب این که مغزش غربی شده است، می گوید ببرید او را انگلستان.‏‎[5]‎

‎ ‎

کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین «کرامت انسان» (ج. ۱۴): کرامت انسان در« آثار امام خمینی (س) » مأخذشناسیصفحه 111

  • . کهنه شده.
  • .  کُلاهی شده؛ غیر معمّم.
  • . سید حسن تقی زاده.
  • . پیرو، دنباله رو.
  • . صحیفه امام، ج9، ص 392 ـ 390.