بررسی جریان عمل انقلابی در انقلاب اسلامی ایران

‏ ‏بررسی جریان عمل انقلابی در انقلاب اسلامی ایران

بر اساس آرای نظریه گی روشه

‏سید جمال موسوی‏‎[1]‎

‏ ‏

خلاصه مقاله 

‏در این مقاله ابتدا به عنوان مقدمه، مروری اجمالی بر برخی از نظریه ها و‏‎ ‎‏تئوریهای انقلاب شده است و سپس در بخش اصلی مقاله، «جریان عمل‏‎ ‎‏انقلابی» بر اساس آرای گی روشه طرح و باانقلاب اسلامی ایران مقایسه شده‏‎ ‎‏است. جریانهایی که در فاصله زمانی «آغاز تا انجام انقلاب» - در همه انقلابها-‏‎ ‎‏شکل می گیرند، بنابر نوشته گی روشه عبارتند از: فرایند آغازین، جدائیها و هم‏‎ ‎‏آوازیها، اتحاد و هیجان جمعی، سمبولها، افراطیون و اعتدالیون، احزاب و‏‎ ‎‏توده ها و بالاخره ضد انقلاب. در متن مقاله، ابتداء چکیده نظر گی روشه در ذیل‏‎ ‎‏هریک از عناوین مذکور ذکر و سپس با موارد مشابه در انقلاب اسلامی ایران‏‎ ‎‏تطبیق و مقایسه شده است. ‏

‏ ‏

مقدمه: نگاهی به نظریه های انقلاب 

‏یکی از مصادیق بارز تغییرات اجتماعی، پدیده انقلاب است. گرچه جامعه شناسان‏‎ ‎‏فونکسیونالیست همچون تالکوت پارسونز این پدیده را به دیده یک ناهنجاری اجتماعی‏‎ ‎‏می نگرند و با ارائه نظریه کلان در صدد توجیه وتثبیت نظام اجتماعی اند‏‏ولی غالب‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 435

جامعه شناسان، پدیده انقلاب را اگر ضروری یا مطلوب ندانند لااقل امری ناگزیر و‏‎ ‎‏اجتناب ناپذیر می دانند‏2‏.‏

‏بنابر گفته گی روشه «جامعه شناسی هنوز موفق به ارائه تئوری خاصی برای روند‏‎ ‎‏انقلابی و مدل ثابت و استواری مبتنی بر توجیه و تبیین پدیدهای انقلابی نشده است و در‏‎ ‎‏حال حاضر جدی ترین مدل بدون شک مدل مارکسیستی است، ولی البته این مدل هم به‏‎ ‎‏دلیل معایب جبرگرایی (و شاید پیشگویی) که دربردارد و همچنین با توجه به اینکه این‏‎ ‎‏مدل هم پاسخگوی تمام وضعیتها نبوده و به تمام واقعیتها توجه ندارد، مدل کامل و بدون‏‎ ‎‏نقصی محسوب نمی گردد‏3‏.»‏

‏جامعه شناسان غالباً ـ و بلکه عموماً ـ نظریه های خود را درباره انقلاب با مطالعه‏‎ ‎‏انقلابات گذشته طرح کرده اند،‏4‏ و به این ترتیب محتمل است که با وقوع انقلابهای دیگر‏‎ ‎‏کلیت نظریه های قبلی ابطال، اصلاح و یا تکمیل گردد.‏

‏از دیدگاه جامعه شناسی مارکسیستی، دلیل دیرینه انقلاباتی که تاریخ بشری را متأثر‏‎ ‎‏از خود کرده مالکیت خصوصی وسایل تولید و تضادهای ا جتماعی ناشی از آن است.‏5

‏یکی دیگر از نظریه های انقلاب نظریه کارکردگرایی مبتنی بر «رهیافت نظام ارزشها»‏‎ ‎‏(‏‎The value systems approach‎‏) است. بر اساس این نظریه، وقوع انقلاب‏‎ ‎‏هنگامی ممکن است که بین ارزشهای جامعه و واقعیتهای زندگی اجتماعی ناهمخوانی‏‎ ‎‏به وجود آید. چالمرز جانسون مفسّر این نظریه در کتاب دگرگونی انقلابی‏‎ ‎‏(‏‎Revolutionary change‎‏) می گوید «نظامهای اجتماعی معمولاً قادرند خود را‏‎ ‎‏متعادل سازند و به تعادل حیاتی دست یابند و به همین دلیل می توانند با دگرگونیهایی که‏‎ ‎‏در محیط زیستشان صورت می گیرد سازگار شوند. هرگاه جامعه ای ظرفیت سازگار‏‎ ‎‏نمودن خود را با دگرگونیهای زیست محیطی از دست بدهد نامتعادل می گردد. نامتعادل‏‎ ‎‏بودن نظام اجتماعی خود به خود باعث انقلاب نمی گردد بلکه به شتاب دهندگانی‏‎ ‎‏مناسب و به مصالحه ناپذیری نخبگان حاکم نیاز دارد تا انقلاب صورت گیرد. جانسون‏‎ ‎‏سه نوع شتاب دهنده را برمی شمارد: 1ـ ضعف نظامی یا بی نظمی در ارتش، 2ـ یقین‏‎ ‎‏انقلابیون به شکست حاکمان، 3ـ عملیات نظامی انقلابیون برضد نیروهای مسلح‏‎ ‎‏رژیم.‏6‏»‏


کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 436

گروهی دیگر از صاحب نظران علل انقلاب را در وضع «روانشناختی توده مردم»‏‎ ‎‏می جویند. معتقدان به این نظریه می گویند: ثبات یا بی ثباتی هر رژیمی نهایتاً به حالت‏‎ ‎‏ذهنی و وضع روانی جامعه بستگی دارد. جیمز دیویس (‏‎j.Davies‎‏) در مقاله «به سوی‏‎ ‎‏یک نظریه انقلاب» (‏‎To ward a theory of revolution‎‏) می گوید: امکان وقوع‏‎ ‎‏انقلاب وقتی است که مردم درک کنند (و این مهمتر از آن است که در عمل تجربه کنند)‏‎ ‎‏که امتیازها و فرصتهای اجتماعی و اقتصادی آنان کاهش یافته است. عصارۀ نظریه او‏‎ ‎‏چنین است: انقلابها هنگامی محتمل می گردند که دوره ای طولانی از توسعه اقتصادی و‏‎ ‎‏اجتماعی عینی جای خود را به دوره ای کوتاه از وارونگی ناگهانی بدهد. توقف ناگهانی‏‎ ‎‏رشد اقتصادی و از بین رفتن فرصتهای پیشرفت اجتماعی و اقتصادی باعث می شود که‏‎ ‎‏امیدها و انتظارهای مردم عقیم بماند و همین امر به نوبه خود مخالفت سیاسی را‏‎ ‎‏برمی انگیزاند. دیویس که سر خوردگی روانی را عامل عمده انقلاب می داند، می نویسد:‏‎ ‎‏در جامعه ای که فرصتهای مداوم و بی مانع برای رفع نیازهای جدید و تحقق امیدها و‏‎ ‎‏انتظارهای نو وجود دارد و نیز در جامعه ای که انتظاری وجود ندارد انقلاب صورت‏‎ ‎‏نمی گیرد.‏7

‏چالمرز جانسون و جیمز دیویس معتقدند که انقلاب پدیده ای است غیر ارادی، ولی‏‎ ‎‏چارلز تیلی در کتاب از بسیج تا انقلاب (‏‎From Mobilization to Revolution‎‏)‏‎ ‎‏انقلاب را محصول تلاشهای ارادی بازیگران سیاسی رقیب می داند ومعتقد است که‏‎ ‎‏تحقق همزمان دو شرط به انقلاب منجر می شود: 1) ظهور نیروی مخالفی که در صدد‏‎ ‎‏است قدرت حکومت را به دست گیرد، 2) جانبداری بخش مهمی از مردم از این نیروی‏‎ ‎‏مخالف. بنابراین انقلاب صورت نمی گیرد مگر آنکه بخش مهمی از جامعه، اقتدار‏‎ ‎‏سیاسی نیروی انقلابی را مشروع بداند، ولی اینکه چنین نیروی انقلابی چگونه شکل‏‎ ‎‏می گیرد به قول تیلی «یکی از رازهای عصر ماست»‏8

‏ساموئل هانتینگتون در کتاب نظم سیاسی در جوامع در حال تغییر ‏‎ ‎‎(Political Order in changing Societies)‎‏ انقلاب را اثر جانبی مدرنیزاسیون‏‎ ‎‏می داند و معقتد است که نوسازی باعث می شود طبقات اجتماعی جدیدی به وجود آید‏‎ ‎‏که خواهان مشارکت در فرآیند سیاسی اند. طبقه متوسط بیش از هر طبقه دیگری‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 437

خواهان آن است که درفرآیند سیاسی شرکت جوید وهمین طبقه است که «طبقه انقلابی‏‎ ‎‏حقیقی» را در بیشتر کشورهای در حال نوسازی تشکیل می دهد. انقلاب هنگامی امکان‏‎ ‎‏وقوع دارد که اولاً نهادهای سیاسی قادر نباشند مجاری جدیدی جهت شرکت نیروهای‏‎ ‎‏اجتماعی جدید در کار سیاست فراهم آورند؛ و ثانیاً آن طبقات اجتماعی که تاکنون از‏‎ ‎‏مشارکت درکار سیاست محروم بوده اند علاقه مند باشند در فرایند سیاسی فعالانه‏‎ ‎‏شرکت جویند‏9

‏از دیگر نظریه های انقلاب نظریه تدا اسکاچپل (‏‎(theda skcpol‎‏ است. وی در‏‎ ‎‏کتاب دولتها و انقلاب های اجتماعی ‏‎(States and social Rvolutions)‎‏ می گوید:‏‎ ‎‏بحرانهای انقلابی هنگامی رخ می دهد که حکومت توان مقابله با چالشهای بین المللی را‏‎ ‎‏از دست می دهد. این چالشها غالباً در نتیجه برخوردهای نظامی بین حکومتهای رقیب‏‎ ‎‏پیش می آید. اسکاچپل در اثبات نظریه خود به انقلابهای فرانسه، روسیه و چین استناد‏‎ ‎‏می کند و می گوید: حکومت استبدادی در آستانه انقلاب بین دو فشار ناشی از‏‎ ‎‏ساختارهای طبقاتی داخلی از یک سو و مقتضیات بین المللی از سوی دیگر قرار می گیرد‏‎ ‎‏و دولت متمرکز و ارتش آن فرومی پاشد و راه برای دگرگونیهای اجتماعی انقلابی باز‏‎ ‎‏می شود. اسکاچپل پس از انقلاب اسلامی ایران تفسیر منحصراً سیاسی خود را از‏‎ ‎‏انقلاب تعدیل نموده و معتقد شده است که عاملهای فرهنگی نیز می توانند نقشی تعیین‏‎ ‎‏کننده در به کار انداختن موتور انقلاب و پیامدهای آن داشته باشند. او همچنین در این‏‎ ‎‏عقیده خود که انقلاب سرشتی غیر ارادی وناهدفمند دارد تجدیدنظر کرده است و اعتقاد‏‎ ‎‏یافته که باورها و اعمال انسانها نیز در انقلاب مؤثرند.‏10

‏ ‏

جریان عمل انقلابی در انقلاب اسلامی ایران

«... انقلاب درتاریخ طولانی جوامع بشری لحظه ای نادر است. انقلاب در‎ ‎حقیقت نوعی نقطه عطف محسوب می شود که تاریخ جامعه را به صورت بارزی به‎ ‎دو قسمت پیش و بعد از انقلاب که کاملاً با هم متفاوت هستند تقسیم می کند.‎ ‎انقلاب با توجه به آنچه که قبل و بعد از انجام دادن آن رخ می دهد حادثه ای تاریخی‎ ‎است که زمان وقوع جریانات آن از لحظه ناگهانی آن فراتر می رود»....

‏انقلاب عبارت از عصیان جمعی ناگهانی و شدیدی است که قصد آن واژگونی‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 438

قدرت یا رژیمی و دگرگونی وضعیت معینی است. بدین ترتیب انقلاب حقیقتاً‎ ‎لحظه ای تاریخی است که حالت انفجار اجتماعی و در عین حال حالت هیجان‎ ‎انفرادی، مشخصه آن است. بنا بر این انقلاب حادثه ای است که می توان زمان آن را‎ ‎مشخص کرد».11

‏عبارات فوق تعریفی است که گی روشه از انقلاب و روند انقلابی به دست داده است.‏‎ ‎‏اگر کسی شخصاً انقلابی را تجربه نکرده باشد شاید عبارات گی روشه قدری مبالغه آمیز‏‎ ‎‏جلوه کند. امروزه در ایران آنانی که عمرشان از 30 گذشته است می توانند فضای حاکم‏‎ ‎‏بر جامعه انقلابی ایران را در سال 57 در خاطر مجسّم کنند. شرح این فضا با قلم و بیان‏‎ ‎‏برای کسانی که انقلاب را درک نکرده اند به سختی امکان پذیر است. آنانی که این واقعه‏‎ ‎‏را درک کرده اند اذعان دارند که گویی در آن زمان «همه» یک تن شده بودند و آن یک تن‏‎ ‎‏به چیزی نمی اندیشید جز سرنگونی رژیم حاکم. به هر قیمتی که بود باید به این هدف‏‎ ‎‏می رسیدند. انگار تصور چیز دیگری غیر از این محال بود.‏

‏از زمانی که تصمیم قطعی، همگانی و اجتناب ناپذیر سرنگونی رژیم شاه گرفته شد تا‏‎ ‎‏آن زمان که مقصود حاصل گردید می تواند زمان انقلاب یا به تعبیر جامعه شناسان‏‎ ‎‏انقلاب «لحظه تاریخی، و زمان اجتماعی تب آلود» نامیده شود. این «دوره» برای جامعه‏‎ ‎‏شناسان انقلاب بسیار حائز اهمیت است. آنان این دوره را زیر ذرّه بین جامعه شناسی‏‎ ‎‏انقلاب می نهند و در پی آنند که ببینند چگونه آغاز شد و چگونه به انجام رسید؟‏

‏گی روشه در آخرین بحث کتاب خود (تغییرات اجتماعی،فصل ششم ) «فرایند‏‎ ‎‏انقلابی» را در دو قسمت مورد مطالعه قرار داده است:‏

‏قسمت اول: پیشنه ها ـ عوامل و شرایط انقلابات؛ قسمت دوم: جریان انقلاب.‏

‏وی در قسمت دوم، طی بحثی تحت عنوان «جریان انقلابی» مواردی رابر شمرده که‏‎ ‎‏تقریباً در همه انقلابات نمونه آن یافت می شود. آن موارد عبارتند از: فرایند آغازین،‏‎ ‎‏جداییها و هم آوازیها،اتحاد و هیجان جمعی، سمبولها، افراطیون و اعتدالیون، احزاب و‏‎ ‎‏توده ها، و بالاخره ضد انقلاب. در مقاله حاضر برآنیم تا آرای گی روشه را در ذیل «جریان‏‎ ‎‏عمل انقلابی» با انقلاب اسلامی ایران مقایسه کنیم.‏


کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 439

1ـ فرایند آغازین 

«غالباً انقلاب با حوادث کوچک و بی اهمیت آغاز می شود. به علاوه هدفهای‎ ‎انقلابی همیشه از قدم اول آشکار نیست. در واقع در تمام انقلابات فکر انقلاب از‎ ‎مدتها قبل در عمل و در اذهان ایجاد گردیده و رفتار انقلابی به صورت بالقوه و‎ ‎ناخودآگاه وجود داشته است. رفتار انقلابی از تصمیمات پی درپی طولانی و اعمالی‎ ‎که ظاهراً در ابتدا ارتباطی بین آنها وجود ندارد و نیز از انباشت تدریجی عداوتها‎ ‎ناشی می شود. حوادثی که باعث حرکت آغازین انقلاب می گردد یا به عبارتی دیگر‎ ‎جرقه انقلاب را ایجاد می کند ممکن است با نتایجی که به بار می آورد همسنگ‎ ‎نباشد.»12

‏اگر از نقطه آغاز انقلاب اسلامی پرسش شود غالباً پاسخ داده می شود: به دنبال درج‏‎ ‎‏مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه» با امضای مستعار احمد رشیدی مطلق در روزنامه‏‎ ‎‏اطلاعات مورخ 17 / 10 / 1356.‏

‏احسان نراقی ـ یکی ازمشاورین نزدیک شاه ـ می گوید: در بحبوحه مجالس ترحیم‏‎ ‎‏مصطفی خمینی، یاسر عرفات تلگراف تسلیتی به ‏‏[‏‏امام‏‏]‏‏ خمینی در نجف مخابره‏‎ ‎‏می کند. امام در جواب می گوید: درد و محنت من روزی پایان می گیرد که ملت ایران از‏‎ ‎‏شرّ این آدم جابر (یعنی شاه) فارغ بشود. بعد از این، شاه می گوید: حالا دیگر باید جنگ‏‎ ‎‏با روحانیون را علنی کرد به خصوص با آقای خمینی. بروید و مقاله تهیه کنید. ساواک‏‎ ‎‏مقاله ای تهیه می کند و نصیری آن رابه شاه نشان می دهد. شاه می گوید: مقاله تندتر تهیه‏‎ ‎‏کنید. بعد می روند آن مقاله معروف را تهیه و در اطلاعات چاپ می کنند، مقاله ای که در‏‎ ‎‏آن صریحاً به آیت الله خمینی توهین شده بود.‏13

‏شاید بتوان گفت که نقطه آغاز انقلاب اسلامی ایران از دید یک جامعه شناس انقلاب‏‎ ‎‏که بخواهد «مراحل جریان عمل انقلابی» را دنبال کند، درج مقاله مذکور و یا جواب امام‏‎ ‎‏به تلگراف تسلیت یاسر عرفات باشد که عکس العملهای بعدی را درپی داشت. شاید نه‏‎ ‎‏خود شاه و نه امام و نه مردم هرگز تصور نمی کردند که این حادثه به ظاهر کوچک و کم‏‎ ‎‏اهمیت به یک انقلاب عظیم منجر شود و همانطور که گی روشه هم مد نظر داشته‏‎ ‎‏«حوادثی که باعث حرکت آغازین انقلاب می گردد و یا به عبارتی دیگر جرقه انقلاب را‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 440

ایجاد می کند ممکن است با نتایجی که به بارمی آورد همسنگ نباشد».‏

‏ناگفته نماند که عکس العمل مردم در مقابل مقاله مذکور همان جرقه ای بود که موتور‏‎ ‎‏انقلاب را راه انداخت و یاعقده های چند ساله (یا بهتر بگوئیم چند صد ساله)‏14‏ را‏‎ ‎‏منفجر کرد.‏

2- جدائیها و هم آوازیها

«در انقلابات اساساً نقطه آغاز زمانی است که شکاف عمیق و غیر قابل ترمیمی‎ ‎بین محافظه کاران و آنهایی که سعی دارند تغییراتی بوجود آورند، پدید آید و بدین‎ ‎ترتیب این موضوع آشکار می شود که می باید قدرت و رژیم موجود را واژگون کرد‎ ‎و آن را در هم کوبید. در چنین حالتی تصویری از حریف مجسم می شود که در آن‎ ‎کلیه اتهامات و تمام دشمنی هایی که ایجاد کرده است متبلور می گردد و ترمینولوژی‎ ‎خاصی بوجود می آید که به کمک آن و نیز از طریق کاریکاتورها، تبلیغات سیاسی و‎ ‎ترانه ها ‏[‏شعارهای تصنیفی‎ ‎‏]‏حریف را با کنایه و طنز مورد حمله قرار می دهند....»15

‏نوعی تفکر رادیکالیسم شیعی که از یک سو ریشه در پیشینه تاریخ این مذهب داشته‏‎ ‎‏و از سوی دیگر در دهۀ چهل و پنجاه توسط روشنفکران مسلمان و روحانیون نواندیش‏‎ ‎‏تبیین و ترویج می شد به شکل گیری یک جریان سیاسی منجر شد که در آستانه انقلاب به‏‎ ‎‏هیچوجه شعارهای محافظه کارانه ای مانند «اجرای قانون اساسی» و یا «شاه سلطنت کند‏‎ ‎‏نه حکومت» را برنمی تابید و به چیزی جز ایجاد تغییراتی زیربنایی نمی اندیشید. در‏‎ ‎‏چنین فضایی بود که ترمینولوژی خاص انقلاب شکل گرفت و ترانه ها و شعارهای‏‎ ‎‏خاصی سر داده شد که در آنها نه تنها با طنز و کنایه بلکه صراحتاً رژیم حاکم و شخص‏‎ ‎‏شاه مورد حمله قرار گرفت، نظیر: تا شاه کفن نشود، این وطن وطن نشود» ما می گیم شاه‏‎ ‎‏نمی خوایم نخست وزیر عوض می شه، ما می گیم...»، «شب تاریک ایران روز می گردد،‏‎ ‎‏خمینی عاقبت پیروز می گردد» و... نمایشگاههای قابل توجهی نیز از طرح و کاریکاتور‏‎ ‎‏در گوشه و کنار کشور برگزار می شد خصوصاً حمل آدمکهایی از شاه در راهپیمایی ها که‏‎ ‎‏بر جسته ترین پیام آنها به رخ کشیدن جنایات رژیم و تشبیه شاه به جنایتکاران و‏‎ ‎‏خونخواران تاریخ مانند ضحاک، یزید و امثالهم بود.‏

‏آری، بر سر این هدف مشترک (سرنگونی رژیم حاکم) بود که نیروهای انقلابی به هم‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 441

پیوستند و به وحدتی قابل توجه دست یافتند.‏16

3- اتحاد و هیجان جمعی 

« جریان انقلابی نقاط اوجی نیز دارد. این نقاط اوج لحظاتی اند که در آن معمولاً‎ ‎حوادث و وقایع در قالب نوعی اتحاد و هیجان جمعی سیر می نماید. این وقایع از‎ ‎نوع کنشهای اصیل و یا رفتارهای شجاعانه ای است که خبر و نوید پیروزی و‎ ‎دگرگونیها را می دهد. واقعه ممکن است یک جنگ یا تصرف یک مکان یا یک‎ ‎ساختمان استراتژیک یا سمبولیک و یا اعدام یک شخصیت رژیم و...باشد. موضوع‎ ‎اساسی آن است که چنین واقعه ای یکباره مبارزه علیه رژیم و وحدت و قدرت‎ ‎نیروهای انقلابی و هدف جنبش را در خود متبلور و متمرکز می سازد و این همان‎ ‎پدیده ای است که می توان آن را «لحظه خاص یا نقطه عطف روند انقلابی»نامید.»17

‏لحظات خاص یا نقاط عطف در انقلاب اسلامی ایران کم نیستند، از جمله واقعه‏‎ ‎‏هفدهم شهریور و تظاهرات تاسوعا و عاشورای سال 57. واقعه هفدهم شهریور با‏‎ ‎‏وجودی که در ظاهر سرکوبی انقلابیون را در برداشت و رژیم حاکم ظاهراً می خواست‏‎ ‎‏قدرت و سرسپردگی ارتش را همچنان به رخ انقلابیون بکشد، ولی پیامهای انقلاب را‏‎ ‎‏آشکارتر کرد و شکاف عمیقی میان مردم و رژیم ایجاد و راه هرگونه مصالحه با رژیم را‏‎ ‎‏سد کرد. در دو راهپیمایی تاسوعا و عاشورای 57 هیجان عمومی و احساسات مردم به‏‎ ‎‏اوج خود رسید و این هم به اقتضای شرایط سیاسی روز بود و هم به سبب جایگاه خاص‏‎ ‎‏این دو روز در تاریخ انقلابی شیعه. مردم به نحو بی سابقه ای در خیابانها حضور یافتند و‏‎ ‎‏زمینه برای تظاهرات گسترده تر آماده شد. در آمیختن عزاداری امام حسین ‏‏علیه السلام‏‏ با‏‎ ‎‏شعارهای تند سیاسی و انقلابی زمان حال رابه گذشته پیوند زده بود.‏18

‏اما بی شک مهمترین و سرنوشت سازترین واقعه ای که بتوان آن را بی چون و چرا‏‎ ‎‏«نقطه اوج» و «نقطه عطف» انقلاب اسلامی ایران دانست همانا ورود امام خمینی در 12‏‎ ‎‏بهمن 57 از تبعیدگاه به ایران بود و ایراد آن سخنرانی تاریخی در بهشت زهرای تهران:‏‎ ‎‏«من دولت تعیین می کنم. من تو دهن این دولت می زنم....»‏

‏ ‏

4- سمبلها

«سمبلیزم نقش مهم و مسلطی هم در چگونگی جریان و هم در تشکیل

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 442

ایدئولوژی انقلاب بازی می کند. انقلاب سمبلهای بی شماری پدید می آورد که این‎ ‎سمبلها در مشخص کردن وفاداران، تحت فشار قراردادن مخالفان، یادآوری گذشته،‎ ‎مشخص نمودن یک تغییر و غیره مورد استفاده قرار می گیرد.

‏اشخاص، مکانها، تاریخها و شهدا خصوصیتی سمبلیک می یابند و با کمک آن‏‎ ‎‏انتقال پیامها و افشای وضعیت کنونی و نوید آینده و غیره انجام می گیرد حتی‏‎ ‎‏می توان گفت که بخشی از انقلاب با کمک رفتارهای سمبلیک تحقق می یابد از قبیل‏‎ ‎‏ایجاد مؤسسات و سازمانهایی که استقرار نظم جدیدی را نوید می دهد....»‏19

‏حقیقت آن است که سمبلیزم نقش بسیار مهمی هم در تکوین ایدئولوژی انقلاب اسلامی‏‎ ‎‏و هم در جریان انقلاب اسلامی ایفا کرد. در تکوین ایدئولوژی انقلاب اسلامی، امام‏‎ ‎‏حسین ‏‏علیه السلام‏‏ به عنوان مظهر حق و سمبل تشیع، بیش از همه، الگوی انقلابیون بود.‏20‏ ‏‏در‏‎ ‎‏تلقی شیعیان انقلابی، هر زمینی کربلا و هر ماه محرم و هر روز عاشورا است.‏21‏ ‏‏«مذهب‏‎ ‎‏شیعه در طول تاریخ هیچگاه به سیاست بی توجه و از آن دور نبوده است. این ویژگیها در‏‎ ‎‏دو دهه 40 و 50 شمار فزاینده ای از روشنفکران ایران را برانگیخت تا توجه بیشتری به‏‎ ‎‏مذهب شیعه معطوف دارند و آثار و نوشته های روشنفکران نیز مذهب شیعه را به یک‏‎ ‎‏ایدئولوژی سیاسی و «بواقع» انقلابی تبدیل کرد»‏22

‏برخی از نخبگان انقلاب هم گاهی به صورت سمبل جلوه می کنند.‏23‏ در انقلاب اسلامی‏‎ ‎‏ایران نیز «امام خمینی که تنها مرجع تقلید در میان روحانیون انقلابی بودند و سابقه ای‏‎ ‎‏طولانی در مبارزه با رژیم شاه داشتند تا اواسط سال 1356 به صورت نماد مبارزه بر‏‎ ‎‏ضدشاه و رژیم او در آمدند».‏24‏ امام خمینی که در چشم میلیونها ایرانی دیگر یک‏‎ ‎‏انقلابی در میان انقلابیون دیگر نبود، بلکه خود مظهر کامل انقلاب بود؛ قدیسی بود که‏‎ ‎‏کلامی پیامبر گونه و مأموریتی آسمانی داشت.‏25

‏سر دادن الله اکبر در شبهای انقلاب بر پشت بامها نیز نمونه ای از رفتارهای سمبلیک بود.‏‎ ‎‏نمونه بارزتر و مشخص تر رفتارهای سمبلیک به زیر کشیدن تصاویر و مجسمه های شاه‏‎ ‎‏بود به عنوان نشانه و نماد سقوط و رو به پایان بودن عمر رژیم.‏

‏از ایجاد مؤسسات و سازمانهای جدید که استقرار نظام جدیدی را نوید می داد مشخصاً‏‎ ‎‏می توان از تشکیل شورای انقلاب امام خمینی ـ که به منزله دولت موقت بود ـ نام برد.‏


کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 443

5ـ افراطیون و اعتدالیون

«در پس اتفاق نظر و وحدت موجود در جریان انقلاب اختلاف نظرهای عمیقی‎ ‎نیز می توان یافت... مهمترین اختلاف نظر و جدایی بین دو گروه شاید آن باشد که ما‎ ‎آن را تفرقه بین افراطیون و میانه روها نام می نهیم. در تمام انقلابات این دو گروه را‎ ‎در مقابل هم می بینیم. افراطیون طرفدار توسل به شیوه های خشن و قهر آمیز هستند‎ ‎و میانه روها طرفدار تحولی تدریجی و گام به گام.»26

‏در بحبوحه انقلاب، جدا از توده مردم، در میان نخبگان انقلاب دو دستگی محسوسی به‏‎ ‎‏وجود آمد، اکثریت مردم ـ خصوصاً طلاب و دانشجویان ـ خواستار مبارزه تمام عیار با‏‎ ‎‏رژیم شاهنشاهی تا مرز سرنگونی بودند. این گروه که می توان آنها را گروه سازش ناپذیر‏‎ ‎‏نامید از شیوه امام خمینی‏‏(س)‏‏ سرمشق و الهام می گرفتند اما در مقابل به طور مشخص‏‎ ‎‏سران جبهه ملی قرار داشتند که برغم همراهی با امام و انقلابیون، خواستار اتخاذ‏‎ ‎‏شیوه ای معتدل تر برای دستیابی به اهداف انقلاب (مثلاً کسب آزادی، انحلال ساواک،‏‎ ‎‏عدم ترویج فساد و...) بودند. در همین گیر و دار عده ای از رهبران جبهه ملی از جمله‏‎ ‎‏دکتر کریم سنجابی ملاقاتهایی با شخص شاه کردند و زمزمه «شاه مطابق قانون‏‎ ‎‏مشروطیت، سلطنت کند نه حکومت» از گوشه و کنار به گوش می رسید.‏27

‏امام خمینی‏‏(س)‏‏ طی یک سخنرانی شدید اللحنی در فرانسه علیه این زمزمه ها‏‎ ‎‏موضع گیری کردند:‏

ما بگوییم شما (شاه) حالا اعلیحضرت باشید وحکومت نکنید! این دیگر چه‎ ‎منطقی است؟ چطور یک انسان می تواند چنین حرفی بزند؟ معنی به قانون اساسی‎ ‎عمل کردن این است که آقا (شاه) سلطان باشند و حاکم نباشند، آیا چنین چیزی‎ ‎ممکن است؟ حیوان هم نمی تواند یک چنین حرفی بزند. اگر کسی یک کلمه در‎ ‎ترویج این ظالم (شاه) بگوید اصلاً خیانتکار به اسلام و مسلمین است، اسم قانون‎ ‎اساسی را نباید کسی بیاورد.»28

‏اما باید اذعان کرد که کفه افراطیون چنان سنگین بود که میانه روها چندان روی شیوه‏‎ ‎‏خودشان صحّه نگذاشتند به عنوان مثال پذیرش منصب نخست وزیری از سوی بختیار‏‎ ‎‏رسماً مورد حمایت جبهه ملی قرار نگرفت.‏


کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 444

6ـ ضد انقلاب 

«یک انقلاب در جریان تداوم خود ناگزیر گروه ضد انقلاب را هم بوجود‎ ‎می آورد. ضدانقلاب ممکن است در آغاز جریان انقلاب و یا قبل از آن ظاهر شود و‎ ‎بر آن است تا تحولی تدریجی را جایگزین انقلاب کند، ضد انقلاب در مقابل‎ ‎سمبلها و تصورات ذهنی انقلابی با ایجاد سمبلها و تصاویر ذهنی مخالف به مقابله‎ ‎بر می خیزد، بدین ترتیب که انقلاب قریب الوقوع یا در جریان را خطرناک و خونین‎ ‎جلوه داده نتایج آن را شوم تلقی کرده و انقلابیون را تحت عناوین «خرابکاران» و...‎ ‎معرفی می کند. در اینگونه موارد سمبلیزم و طرز بیان ضدانقلاب ضعیف تر و کم‎ ‎اثرتر از سمبلیزم و طرز بیان انقلابیون نیست. نباید تصور کرد که ضد انقلاب‎ ‎منحصراً شامل حاکمیت موجود می گردد زیرا اتفاق می افتد که از بطن گروههایی که‎ ‎انقلاب را ایجاد کرده اند به دنبال تفرقه های درونی ضد انقلاب پدید آید. در این‎ ‎حالت جناح میانه رو از ترس اینکه مبادا افراطیون جریان انقلاب را به نفع حود‎ ‎تغییر جهت دهند حرکت ضد انقلابی آشکار یا نهانی را آغاز می کند. یا اینکه امکان‎ ‎دارد ضدانقلاب پس از یک انقلاب بوجود آید وسعی کند اوضاع را به حالت سابق‎ ‎بازگرداند.»29

‏علاوه بر رژیم حاکم که انقلابیون را مکرراً خرابکار، آشوب طلب، شورشی، مرتجع،‏‎ ‎‏کمونیست و عمّال خارجی معرفی می کرد، چند دسته دیگر را می توان در ردیف ضد‏‎ ‎‏انقلابیون انقلاب اسلامی ایران ـ در جریان انقلاب ـ جای داد.‏

‏1ـ سلطنت طلبها و شاه پرستها که با توجه به سابقه 2500 ساله شاهنشاهی در ایران،‏‎ ‎‏ایده سلطنت طلبی و شاه پرستی کم و بیش طرفدارانی داشت، ولی در مقابل موج شدید‏‎ ‎‏مخالف جز بندرت توان اظهار وجود نداشتند.‏

‏2ـ گروهی موسوم به انجمن حجتیه که در میان خواص و عوام طرفدارانی داشت. اینان‏‎ ‎‏مخالف انقلاب و براندازی حکومت بودند زیرا کاملاً عقیده داشتند که قیام در عصر‏‎ ‎‏غیبت جایز نیست. باید منتظر بود تا مهدی موعود به امر خدا ظهور کند و حکومت‏‎ ‎‏جائران رابراندازد.‏

‏3ـ میانه روها را نیز از آن جهت که برای دستیابی به اهداف انقلاب طرفدار سیاست گام به‏‎ ‎‏گام وخواستار اصلاحات و تغییرات تعادلی (نه ساختی) بودند تسامحاً می توان در زمره‏‎ ‎‏ضد انقلابیون جای داد.‏


کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 445

‏4ـ از آنجا که انقلاب اسلامی ایران کاملاً ماهیت عقیدتی و دینی داشته است در آستانه‏‎ ‎‏پیروزی انقلاب و پس از پیروزی انقلاب برخی از گروههای انقلابی همدیگر را یا به بهانه‏‎ ‎‏انحراف از اهداف انقلاب و یا انحراف از اصول عقیدتی و یا به منظور دور کردن حریف‏‎ ‎‏از صحنه قدرت (پس از گذر از مرحلۀ «تأسیس» یا «انقلاب» به مرحله «نهاد» یا «نظام»)‏‎ ‎‏متهم به ضدانقلابی می کنند. ممکن است حریفی که در اقلیت به سر می برد در این جنگ‏‎ ‎‏تبلیغاتی ـ و بعضاًـ نظامی شکست بخورد و بعدها به معنی واقعی کلمه در زمره ضد‏‎ ‎‏انقلابیون درآید. نمونه بارز این جریان را می توانیم در سیر تحول سازمان مجاهدین خلق‏‎ ‎‏از بهمن 57 تا زمان حاضر ببینیم.‏

‏ ‏

‏ ‏پی نوشتها

‏1ـ در این باره نک: سی رایت میلز، بینش جامعه شناختی ـ نقدی بر جامعه شناسی امریکایی، ترجمه‏‎ ‎‏عبدالمعبود انصاری، فصل دوم.‏

‏2ـ نک انقلاب یا اصلاح، دیالوگی بین کارل پوپر و مارکوره؛ انتشارات خوارزمی.‏

‏3ـ گی روشه، تغییرات اجتماعی، ترجمه دکتر منصور وثوقی، نشر نی 1368، ص 303.‏

‏4ـ در این باره رجوع شود به کتاب ک. برینتون تحت عنوان:‏

‎The Anatomy of Revelation, 1938 & 1952‎

‏که در آن چهار انقلاب انگلستان، فرانسه، آمریکا و روسیه را جامعه شناسانه بررسی کرده است.‏

‏5ـ گی روشه، همان، ص 292؛ نیز نک : کوهن، تئوریهای انقلاب، ترجمه علیرضا طیب، فصل چهارم و پنجم.‏

‏6ـ «انقلابی که ناگزران بود» از در معرفی و تلخیص کتاب:‏

Revolution in Iran, the Roots of turmoil, by Mehran Kamrava, london, 1990,

‏در مجله نشر دانش، سال 11، شماره 6، صص 46-36.‏

‏7ـ همانجا، نیز نک : گی روشه، همان، ص 300.‏

‏8ـ همانجا.‏

‏9ـ همانجا.‏

‏10ـ همانجا.‏

‏11ـ گی روشه، تغییرات اجتماعی، ص 291-289.‏

‏12ـ همان، ص 9-308.‏

‏13ـ نک : ع، باقی (به کوشش)، تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلام ایران ـ مجموعه برنامه داستان انقلاب از‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 446

‏رادیو بی بی سی، نشر تفکر 1373، ص 4-263.‏

‏14ـ از آنجا که انقلاب اسلامی ایران ماهیتی ایدئولوژیک داشته، و دو تا از مشخصه های ایدئولوژی انقلابی‏‎ ‎‏یکی گذشته گرایی و دیگری الهامات مذهبی است، ریشه های انقلاب اسلامی ایران را قرنها می توان به‏‎ ‎‏عقب برد دراین باره مشخصاً نگاه کنید به عمید زنجانی، ریشه های انقلاب اسلامی ایران؛‏

‏15ـ گی روشه، همان، ص 310.‏

‏16ـ نوشته های مهندس مهدی بازرگان در، «انقلاب ایران در دو حرکت» ص 42-40 در این خصوص قابل‏‎ ‎‏توجه است.‏

‏17ـ گی روشه، همان، ص 11-310.‏

‏18ـ ع، باقی (یادداشت شماره 15)، همان، ص، 4-352.‏

‏19ـ گی روشه، همان، ص 311‏

‏20ـ در این باره مخصوصاً نگاه کنید به «شهادت و پس از شهادت» نوشته دکتر علی شریعتی.‏

‏21ـ مضمون حدیثی از امام جعفرصادق  ‏‏علیه السلام‏‏: کل ارض کربلا، کل شهر محرم و کل یوم عاشورا.‏

‏22ـ نشر دانش، همان (یادداشت شماره 7)، ص 43.‏

‏23ـ نک : گی روشه، همان، ص 158.‏

‏24ـ ایرانی، همان، همانجا.‏

‏25ـ همانجا.‏

‏26ـ گی روشه، همان، ص 312.‏

‏27ـ شرح این جریان را در : ع. باقی، تحریر تاریخ...، ص 367-357 ببینید.‏

‏28ـ منبع سابق، ص 364 (با اندکی تصرف).‏

‏29ـ گی روشه، همان، ص 4-313.‏

‏ ‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 447

‎ ‎

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 448

  • )) دانشجوی دکترای تاریخ و عضو هیأت علمی پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی جهاد دانشگاهی.