مهمترین چالشهای پیش روی انقلاب اسلامی ایران در دهۀ سوم

‏ ‏

‏ مهمترین چالشهای پیش روی انقلاب اسلامی ایران در دهۀ سوم

‏سید ابوتراب فاضل‏‎[1]‎

‏ ‏

خلاصه مقاله

‏هدف اصلی نگارش این مقاله یافتن پاسخ به این سؤال اصلی است که‏‎ ‎‏«چالشهای مهم انقلاب اسلامی در دهه سوم کدامند؟ و در مقام پاسخ با‏‎ ‎‏رویکردی تاریخی ـ تحلیلی، نگارنده سعی کرده تا تحولات ساختاری دو دهه‏‎ ‎‏قبل را به عنوان مبنای نظری تحلیل دست مایه قرار دهد و بر این اساس‏‎ ‎‏چالش های انقلاب اسلامی را در دو حوزه فرهنگ و سیاست، بررسی نماید. ‏

‏واقعیت این است که جامعه ای که امروزه در تب تحولات سیاسی و‏‎ ‎‏فرهنگی بی تابی می کند، مولود تحول اساسی در بنیادهای اجتماعی است.‏‎ ‎‏تحول در ترکیب فرهنگی جامعه از طریق اشاعه شبکه گسترده یی از مدارس و‏‎ ‎‏دانشگاهها، ارتباطات رسانه ای، افزایش شهرنشینی، افزایش جمعیت باسواد و‏‎ ‎‏قشر روشنفکر، رشد صنعت و... میسر شده است و اگر چه این مؤلفه ها کاملاً‏‎ ‎‏بطی ء و کند حرکت کرده اند، ولی لایه های اجتماعی را در اوایل دهه سوم و از‏‎ ‎‏این بعد بشدت تأثیرپذیر ساخته اند. این تحول چنانکه به طور تفصیل در متن‏‎ ‎‏آمده است ـ در بعد اجتماعی پیامد مستقیم دگرگونیهای ساختاری می باشد که در‏‎ ‎‏دوران 18 ساله پس از انقلاب اسلامی رخ داد و در بعد فکری مولود تحولی‏‎ ‎‏است که در این دوران، حتی در بخشی از نخبگان سیاسی زائیده و پرورش یافته‏‎ ‎‏انقلاب و بطور عمده در میان نسل تحصیل کرده و جوان جامعه پدید آمد.‏‎ ‎‏بنابراین از این نگاه می توان شرایط موجود و دورنمای آینده را مرحله ای نوین در‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 145

فرایند توسعه انقلاب اسلامی، رویکرد جدید در تبیین مفاهیم و ارزشهای‏‎ ‎‏انقلاب و تلاشی نو برای بازسازی جامعه بر مبنای این انگاره ها و مفاهیم‏‎ ‎‏شناخت.‏

‏در الگوی پیشنهادی این نوشتار، چالش های اجتماعی عبارت است از‏‎ ‎‏مسایل و عرصه هایی که در حال حاضر و آینده، حیات اجتماعی ایران را بنا به‏‎ ‎‏الزامات موجود به مبارزه خواهد طلبید و در نهایت به تکوین انگاره ها، فضای‏‎ ‎‏جدید و رفتارهای نو خواهد انجامید نهایت این فرایند رفتارهای جدید‏‎ ‎‏شهروندان است که در صورت عدم پاسخ یابی مقتضی می تواند بسان یک تهدید،‏‎ ‎‏اجتماع ایران را با معضلاتی روبرو سازد. اما در این وضعیت رفتار حکومتی و‏‎ ‎‏همچنین نوع نظام داده و ستاده می تواند بهترین و مؤثرترین روش برای‏‎ ‎‏سامان مندی فرایند فوق الذکر باشد. ‏

‏به اعتقاد نگارنده در چند حوزه طی دو دهه گذشته و تحت تأثیر فضای‏‎ ‎‏انقلابی، جنگ و سازندگی تحولات ژرفی رخ داده است:‏

‏1ـ تحول جمعیتی: بر اساس آمار، جمعیت ایران در طول دو دهه حدوداً به‏‎ ‎‏2 برابر رسیده است که در این میان ظهور نسل جدیدی را سبب گشته است. نسل‏‎ ‎‏جدید و جوان خواسته های نو و جدیدی را دنبال می کند.‏

‏2ـ تحول در عرصه شهرنشینی ‏

‏3ـ افزایش با سوادی ‏

‏4ـ تحول رسانه ای (اعم از مطبوعات و رسانه های تصویری)‏

‏5ـ تحول در قشر روشنفکر‏

‏6ـ تحول در ساختار طبقاتی ‏

‏مسلماً انقلاب ما در سالهای آینده با توجه به تحولات ساختاری رخداده در‏‎ ‎‏زمینه سیاست و فرهنگ و دیگر شاخصه های اجتماع با مسایل، موانع و حتی‏‎ ‎‏موفقیت هایی روبرو خواهد شد که درک عمیق از ریشه این تحولات می تواند‏‎ ‎‏همۀ مسایل پیش رو را به نمادهای موفقیت و کامیابی بدل سازد. گریزی از‏‎ ‎‏واقعیت نیست که جهان امروزی نیازها و ضرورتهای خاص خود را می طلبد و‏‎ ‎‏روزآمدی رفتارها و رویکردهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی می تواند بزرگترین‏‎ ‎‏و مؤثرترین شیوه برای برخورد با چالش های آینده باشد.‏

‏ ‏

‏انقلاب اسلامی ایران به طور اساسی مولود شرایطی بود که بعد از سالهای آغازین‏‎ ‎‏دهه 40 شمسی در کشور جاری و ساری شد. تحولات ساختاری، تمامی عرصه ها و‏‎ ‎‏قلمروها را در بر گرفت و نهایتاً ساخت سیاسی شاهنشاهی را هدف قرار داد. بسیاری از‏‎ ‎‏پژوهشگران در بررسی تحولات دو دهه آخر حیات سیاسی محمدرضا به مواردی از‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 146

جمله رشد طبقات متوسط، آگاهی اجتماعی، بهبود شرایط اقتصادی، تغییر در عرصه‏‎ ‎‏تکنولوژی رسانه ای، آموزش، سواد و صنعتی شدن، شهر نشینی و... به عنوان علل‏‎ ‎‏ناپایداری شرایط اواخر دهه 50 شمسی اشاراتی دارند.‏

‏از سوی دیگر بررسی دقیق و علمی پدیده های سیاسی ـ اجتماعی این حکم نسبتاً‏‎ ‎‏قطعی را جاری می سازد که «تحولات ساختاری» یک واقعیت انکارناپذیر می باشد و در‏‎ ‎‏تمامی جوامع به نحوی از انحاء خود را نمایان می سازد. تحولات ساختاری فرایندی‏‎ ‎‏است مبتنی بر تحول اجتماعی بر مبنای توسعه اقتصادی ـ سیاسی که طی آن بسیاری از‏‎ ‎‏شاخص های جوامع توسعه نیافته تغییر می کنند. البته نوسازی لزوماً به معنای پیشرفت‏‎ ‎‏نیست، ولی مفهوم «تغییر» کاملاً از آن مستفاد می شود.‏1‏ به عبارتی همه جوامعی که به‏‎ ‎‏نوعی فرایند نوسازی را آغاز نموده اند بعد از گذشت چند سال با «تغییر» در حوزه های‏‎ ‎‏فرهنگ، اقتصاد، سیاست و... مواجه بوده اند. بر این اساس تحولات ساختاری ناظر بر‏‎ ‎‏فرایندی است که عمده شاخص های اجتماعی را دچار تغییر و تحول می نماید و نفس‏‎ ‎‏حاکمیت این فرایند موجب رشد این شاخص ها می گردد. ضمن اینکه رشد آنها (بنا به‏‎ ‎‏تجربه کشورهای توسعه نیافته) به هیچ عنوان نشان از «مدرن شدن» نمی باشد، چه اینکه‏‎ ‎‏در همه تجارب به دست آمده در کشورهای توسعه نیافته، گذر از جامعه سنتی به جامعه‏‎ ‎‏نو، پایه اصلی فرایند تحولات ساختاری می باشد.‏

‏در نگاه بومی گرایانه به توسعه، از آنجا که جامعه ایران آموزه ها، ایستارها، هنجارها و‏‎ ‎‏بستر اجتماعی متفاوتی را ـ نسبت به جوامع غربی ـ با خود حمل می کند، ضرورت دارد‏‎ ‎‏تا تحولات ساختاری در بستر ملی تعریف شود و لذا عناصر ذیل را در این فرایند مؤثر‏‎ ‎‏می دانیم:‏

‏1ـ افزایش نسبت شهرنشینی و صنعتی شدن،‏

‏2ـ تحرک اجتماعی، رشد سواد و گرایش عمومی به رسانه ها،‏

‏3ـ هویت یابی افراد جامعه بر مبنای آموزه های دین اسلام و مؤلفه های ملی ایران،‏

‏4ـ حاکمیت ایستارها و انگاره های عقلانی،‏

‏5ـ افزایش سطح مشارکت سیاسی شهروندان.‏

‏پس از انقلاب اسلامی، نوسازی در قالب برنامه های توسعه و به مفهوم مدرن شدن،‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 147

در سالهای بعد از جنگ شروع شد، رشد صنعتی، تحول در انگاره های توده مردم، میل‏‎ ‎‏به افزایش مصرف، رشد شهرنشینی، گسترش آموزش عالی و... شاخص های چنین‏‎ ‎‏روندی بود. نهایت این فرایند اگر چه به بهسازی ساختاری جامعه ایران کمک نکرد ولی‏‎ ‎‏بدون تردید تحولات عمیقی را در ساخت جمعیتی ـ اجتماعی کشور ایجاد کرد و به تبع‏‎ ‎‏آن در نهادهای اجتماعی، آموزش، فرهنگ و.... تغییرات چشمگیری به وجود آورد.‏‎ ‎‏متأسفانه باید اذعان نمود که عمق این دگرگونی ها که ریشه بسیاری از چالشهای حال و‏‎ ‎‏آینده این جامعه است بررسی نگردیده و در این نوشتار نیز سعی خواهد شد تنها به‏‎ ‎‏بخشی از این تحولات اشاره ای شود.‏

‏واقعیت این است که جامعه ای که امروزه 28 درصد آن را نسل جوان از چهارده تا 29‏‎ ‎‏سال تشکیل می دهد، مولود تحول اساسی در بنیادهای اجتماعی است. تحول در ترکیب‏‎ ‎‏فرهنگی جامعه از طریق اشاعه شبکه گسترده ای از مدارس و دانشگاهها، تحول در‏‎ ‎‏شبکه ارتباطی درون کشوری و ایجاد پیوند مستقیم میان شهرها و روستاها و اعطای‏‎ ‎‏خدمات جدید رفاهی مانند آب، برق، تلفن و... به بخش عظیمی از مردم روستاها و‏‎ ‎‏بدینسان افزایش گسترده شهرها و تبدیل جامعه روستایی موجود به جامعه ای نیمه‏‎ ‎‏شهری یا شبه شهری، گسترش وسایل و امکانات جدید ارتباطی مانند تلویزیون، ویدئو،‏‎ ‎‏موبایل، ماهواره و.... در میان بخش کثیری از جامعه، تحولات عمیق و گسترده اقتصادی‏‎ ‎‏و پیدایش یک طبقه متوسط پرشمار شهری ـ روستایی در کشور و سرانجام افزایش‏‎ ‎‏بی سابقه مصرف کالاهای جدید در ابعادی شگرف، دگرگونی هایی بس عمیق و تحول‏‎ ‎‏برانگیز در ساختار اجتماعی جامعه ایران پدید آورده است. این دگرگونی ها چنان‏‎ ‎‏گسترده و ژرف است که به درستی می توان از آن به عنوان یک «انقلاب ساختاری» یاد‏‎ ‎‏کرد و عامل ناشناخته ای است که در بنیاد مسایل اجتماعی بعد از انقلاب قرار گرفته و‏‎ ‎‏ابعاد چالشها را فراتر از رقابت گروههای سیاسی یا رفتار حکومتگران نشان می دهد. در‏‎ ‎‏واقع، بدون وجود و حضور پیامدهای این «انقلاب ساختاری»، تحول فکری در میان‏‎ ‎‏بخش عمده ای از نسل جوان، یا شکل نمی گرفت و یا نمی توانست به یک پدیده‏‎ ‎‏اجتماعی مهم مبدل شود.‏

‏این تحول چنانکه گفتیم در بعد اجتماعی پیامد مستقیم دگرگونیهای ساختاری بود که‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 148

در دوران 18 ساله پس از انقلاب اسلامی رخ داد و در بعد فکری مولود تحولی بود که در‏‎ ‎‏این دوران حتی در بخشی از نخبگان سیاسی زاییده و پرورش یافته انقلاب و به طور‏‎ ‎‏عمده در میان نسل تحصیلکرده و جوان جامعه پدید آمد. بنابراین از این نگاه می توان‏‎ ‎‏شرایط موجود را، مرحله ای نوین در فرایند توسعه انقلاب اسلامی، رویکردی جدید در‏‎ ‎‏تبیین مفاهیم و ارزشهای انقلاب و تلاشی نو برای بازسازی جامعه بر مبنای این انگاره ها‏‎ ‎‏و مفاهیم شناخت.‏

‏به بیانی دیگر، چنانچه تجربه بسیاری از جوامع بشری نشان داده، اصولاً بروز‏‎ ‎‏خواست تحول و دگرگونی در مقاطع 20 ساله حیات اجتماعی امری طبیعی است. این‏‎ ‎‏دورانی است که نسل جدیدی از نخبگان فکری و سیاسی به عرصه بلوغ می رسند و‏‎ ‎‏طبعاً خواستار ایفای نقش خود در مدیریت جامعه می گردند. در حقیقت انقلاب‏‎ ‎‏ساختاری از قالب هنر مدیریت سیاسی کشور باید به عرصه های مختلف پویایی و‏‎ ‎‏«جان بخشی» کند، به نوعی که همراه با تحولات، شرایط جدید با الزامات روز آمد،‏‎ ‎‏بوجود آید، در این صورت هیچگاه چالشها به تهدید نمی انجامد.‏

‏تبدیل چالش به «فرصت» یا «تهدید» یک مبحث کاملاً ضروری در مباحث اجتماعی‏‎ ‎‏است. اینکه آیا میدان چالش به عرصه فرصت بدل می شود یا بسان تهدیدی خودنمایی‏‎ ‎‏می کند به مؤلفه هایی چند بستگی دارد: رفتار حکومتی، فرایند تحول ساختاری و‏‎ ‎‏الزامات جامعه داخلی و جهانی از جمله مؤثرترین آنها است. در حقیقت وجود چالش‏‎ ‎‏در تمامی جوامع یک امر کاملاً بدیهی و به اقتضای هویت متغیّر بشر ضروری است.‏‎ ‎‏جوامعی که این چالشها را به عنوان جزیی از حیات سیاسی ـ اجتماعی خود پذیرفته اند،‏‎ ‎‏مسالماً در مهار و تبدیل آنها به «فرصت» بهترین کارآمدی را از خود نشان می دهند ولی‏‎ ‎‏در جوامع کمتر توسعه یافته عدم درک این چالشها در زمان مساعد، رفتار ناهنجار در‏‎ ‎‏برخورد با آنها بعضاً تلاش برای مبارزه با آن، باعث می گردد تا چالش های اجتماعی که‏‎ ‎‏ماهیتاً انکار ناپذیر می باشد، بسان یک تهدید قلمداد شده و در برخورد با آن نه تنها مهار‏‎ ‎‏چالش امکان پذیر نگردد، بلکه میدان برای از دست رفتن همه فرصتها مهیا شود. با توجه‏‎ ‎‏به آنچه گفته شد و با فرض این موضوع که انقلاب اسلامی ایران در دهه سوم فضای‏‎ ‎‏جدیدی را از نظر سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی و اقتصادی تجربه خواهد کرد، در این‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 149

نوشتار سعی خواهد شد تا مدل ذیل به آزمون گذاشته شود:‏

‏چالشهای اجتماعی        ‏‏             انقلاب ساختاری       ‏‏         تحول ساختاری ‏

‏ ‏

‏                                        تکوین انگاره های نو‏

‏                           ‏‏             بروز خواسته ها                    ‏‏          ظهور رفتار جدید‏

‏                                        و مطالعات جدید                               شهروندان‏

‏ ‏

‏در الگوی فوق چالشهای اجتماعی عبارت است از مسایل و عرصه هایی که در حال‏‎ ‎‏حاضر و آینده حیات اجتماعی ایران را بنا به الزامات موجود به مبارزه خواهد طلبید و در‏‎ ‎‏نهایت به تکوین انگاره ها، فضای جدید و رفتارهای نو خواهد انجامید. نهایت این فرایند‏‎ ‎‏رفتارهای جدید شهروندان است که در صورت عدم پاسخ یابی مقتضی می تواند بسان‏‎ ‎‏یک تهدید، اجتماع ایران را با معظلات ساختاری روبرو سازد. اما در این وضعیت رفتار‏‎ ‎‏حکومتی و همچنین نوع نظام داده و ستاده می تواند بهترین و مؤثرترین روش برای‏‎ ‎‏سامان دهی فرایند فوق الذکر باشد.‏

‏با توجه به آنچه گفته شد در بخش اول این نوشتار، تلاش می شود تا تحولات‏‎ ‎‏ساختاری و به عبارتی شاخص های انقلاب ساختاری در دو دهه پس از انقلاب تبیین‏‎ ‎‏شود و در بخش دوم چالشهای ناشی از انقلاب ساختاری و راه برون رفت از آنها را‏‎ ‎‏متذکر می شویم.‏

*         *         *

‏ ‏

شاخصهای انقلاب ساختاری در ایران (1376ـ1358)

‏به طور کلی می توان گفت که وقتی یک جامعه تصمیم به برنامه ریزی و توسعه گرفت‏‎ ‎‏و این مفهوم را در عمل پیاده کرد، دگرگونیهای عمیقی در سطوح مختلف اقتصادی،‏‎ ‎‏اجتماعی و فرهنگی آن جامعه رخ می دهد. این تغییرات به نوبه خود ذائقه های مردم را‏‎ ‎‏نیز تغییر داده که از آن جمله میزان، نوع و نحوۀ ارائه خواستها و مطالبات سیاسی،‏‎ ‎‏اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. جامعه ای که این تحولات را به خود دیده باشد،‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 150

‏بدون تردید به دنبال خواستها و تمایلاتی است که قبل از توسعه فاقد آن بوده و هیچگاه‏‎ ‎‏بر آن اصرار نمی کرده است. این تغییرات و تحولات ناشی از عملی شدن مفهومی است‏‎ ‎‏که توسعه نام دارد.‏2‏ در جامعه امروزی ما نیز که از دهه 1330 به بعد همواره به دنبال‏‎ ‎‏توسعه بوده و با اقدامات انجام شده در یک دهه گذشته در قالب برنامه های پنج ساله و...‏‎ ‎‏در جهت دستیابی به آن بوده است، تمامی تحولات یاد شده فوق به خوبی اتفاق افتاده‏‎ ‎‏است و نتیجه چنین تحول عظیمی که در چند دهه به وقوع پیوسته است، تغییر در نوع‏‎ ‎‏نگرش، خواسته ها، ذائقه ها و علایق نسلی است که در چنین روندی پرورش یافته و به‏‎ ‎‏شکل دیگری فکر می کند. باید متذکر شویم که فضای ناشی از تحولات ساختاری،‏‎ ‎‏فرهنگها را به شدت متأثر ساخته به نحوی که (ایماژ)‏‎Image‎‏ حاصله، فضای ذهنی‏‎ ‎‏افراد را تغییر می دهد، نهایت چنین روندی تکوین انگاره های نوین و ظهور چالشهای‏‎ ‎‏اجتماعی می باشد.‏3

‏ ‏

الف ـ تحول جمعیتی4

‏همچنانکه آمارها نشان می دهد، میانگین نرخ رشد جمعیت در ایران تا سال 1375،‏‎ ‎‏9 / 3 درصد بوده است، جدول شماره 1 نشان می دهد از سال 1345 تقریباً هر 10 سال،‏‎ ‎‏به طور میانگین حدود 11 میلیون نفر به جمعیت ایران افزوده شده است. ‏

‏علی رغم بالا بودن نرخ رشد جمعیت در سالهای پیش از انقلاب، با وقوع انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی، سیاستهای کنترل جمعیت به کنار نهاده شد و بعضاً تدابیر تشویقی در جهت‏‎ ‎‏رشد بالاتر جمعیت اعمال گردید. به طور مثال واگذاری مسکن و یا زمین به خانوارهای‏‎ ‎‏7 نفر به بالا در اولویت قرار گرفت و... این مواضع به همراه نوعی برداشت ایدئولوژیکی‏‎ ‎‏و انقلابی از مقوله رشد جمعیت منجر به اعمال سیاستهای غیر رسمی تشویق گرایانه در‏‎ ‎‏افزایش موالید شد.‏

‏به عبارت دیگر در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی سیاستهای «توده ستایانه» بدون در‏‎ ‎‏نظر گرفتن آثار سوء بلند مدت اقتصادی منجر به بالا رفتن سطح درآمدها و دادن رفاه‏‎ ‎‏بیشتر بدون هیچ اتکایی بر زیر ساختهای تولیدی و اقتصادی و تنها با تکیه بر منبع نفت،‏‎ ‎‏اعمال شد.‏


کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 151

مجموع این سیاستها بر روند افزایش ناگهانی نرخ جمعیت تأثیر گذار شد به طوری که‏‎ ‎‏به استناد جدول شماره 1، تعداد جمعیت جوان از سال 1355 تقریباً به دو برابر در سال‏‎ ‎‏1375 رسید. در این میان نکته قابل توجه این است که تراکم رشد جمعیت طی سالهای‏‎ ‎‏محدود (75ـ1365) باعث جوان شدن ترکیب جمعیتی کل کشور و ظهور نسل جدیدی‏‎ ‎‏شد. به طوری که اکثریت جمعیت کشور به نسل جوان و جدید اختصاص می یافت.‏


‏ ‏

‏جدول شماره 1: نمایه تحول جمعیتی در ایران (75ـ1345)‏

‏منبع: برگرفته از گزارشهای مرکز آمار ایران‏

ب ـ افزایش شهرنشینی

‏چنانکه ملاحظه می گردد از سال 1345 تا سال 1375 رشد جمعیت شهرنشین بالغ‏‎ ‎‏بر 23 درصد بوده است. به طور کلی بالا بودن سطح سواد، وجود امکانات اقتصادی،‏‎ ‎‏برنامه های بهداشتی، آموزشی، سیاسی، اطلاع رسانی گسترده و غیره، عوامل مهمی در‏‎ ‎‏تشویق و هدایت روستاییان به شهرنشینی بوده است. در جامعه ایران این تحول کاملاً‏‎ ‎‏نمایان است، و لذا به استناد آمار می توان گفت شهرنشینی گسترده روند رو به افزایش‏‎ ‎‏طبقه متوسط را باعث گردید.‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏جدول شماره 2: نمایه شهرنشینی و روستایی در ایران طی سالهای (75ـ45)‏

‎ ‎

‎ ‎

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 152

‏ ‏نمودار 1ـ1 نمایشگر شهرنشینی و روستانشینی از سال 1345 تا 1375‏

‏ ‏

‏نمودار فوق به خوبی بیانگر رشد قابل توجه شهرنشینی از سال 1345 لغایت 1375‏‎ ‎‏می باشد. بدیهی است، جامعه شهری با خود فرهنگ خاص (آپارتمان نشینی، ایجاد‏‎ ‎‏فضای خصوصی و...) را می آورد و فرهنگ شهرنشینی خود مؤید درخواست جدید از‏‎ ‎‏حاکمیت می باشد. بر اساس نظر جامعه شناسان‏5‏، شهر، فرهنگ خاص خود را دارد. این‏‎ ‎‏فرهنگ که در متون کلاسیک تحت عنوان «فرهنگ ابرشهرها» از آن یاد می شود، به‏‎ ‎‏شدت جهت گیری کثرت گرایانه دارد، ارزشها و سنتهای گذشته در عبور و مرور از کنار‏‎ ‎‏برجهای سفید و سیاه سر بر فلک کشیده، تیزی خود را کم کم از دست می دهد. اساساً‏‎ ‎‏شهر حامل تساهل و تسامح می باشد. زیرا در زندگی آپارتمان نشینی در فضاهای بسیار‏‎ ‎‏تنگ و فشرده که ترکیب های مختلف از ارزشهای گوناگون را در بر دارد، زندگی جز در‏‎ ‎‏سایۀ تساهل ممکن نیست.‏

‏ ‏

ج ـ افزایش باسوادی

‏یکی از شاخص ها و اهداف مهم توسعه در یک جامعه، افزایش میزان با سوادی آن‏‎ ‎‏است، تغییر در این عامل، نتایج و آثار دیگری را به دنبال دارد، زیرا نیازها و حوایج یک‏‎ ‎‏فرد تحصیلکرده و باسواد با یک نفر بی سواد تفاوت دارد. علاوه بر این، اثر متقابل مؤلفه‏‎ ‎‏سواد بر محیط پیرامون کاملاً مشهود است. تغییر ذائقه های افراد باسواد در یک جامعه‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 153

در حال تحول، نوع برداشت از مسایل سیاسی ـ اجتماعی، نحوه تصمیم گیری رجوع به‏‎ ‎‏مرجع تصمیم و... را دستکاری کرده و فرد قایل بر حقوق شهروندی می شود. افراد‏‎ ‎‏باسواد ضمن آنکه احساس استقلال بیشتری نموده، حس مشارکت جویی فراوانی در‏‎ ‎‏مسایل پیرامونی خود دارند و قاعدتاً با نگاه انتقادی به مسایل می نگرند.‏

‏نگاهی به آمارها نشان می دهد که رشد جمعیت باسواد ایران از سالهای آغازین دهه‏‎ ‎‏40 شمسی همگام با برنامه های توسعه قابل توجه است. در حالی که 7 / 28 درصد از کل‏‎ ‎‏جمعیت ایران در سال 1345 را باسوادان تشکیل می داده اند این رقم در سال 1375 به‏‎ ‎‏51 / 79 درصد رسیده است.‏

‏ ‏

‏ ‏جدول ‏‏شماره 3‏

‏منبع: مرکز آمار ایران‏

‏ ‏

‏ ‏جدول شماره (1ـ3): نمایه مقایسه ای رشد جمعیت باسواد در سالهای 75ـ1345‏

‏منبع مرکز آمار ایران‏


کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 154

‏عنوان‏

‏سال 1365‏

‏سال 1376‏

‏درصد رشد مطلق‏

‏دانشجو‏

‏000 / 154‏

‏000 / 250 / 1‏

‏812‏

‏مراکز آموزش عالی‏

‏60‏

‏266‏

‏443‏

‏مؤسسات تحقیقاتی‏

‏81‏

‏198‏

‏4 / 244‏

‏پژوهشگر‏

‏1924‏

‏11392‏

‏500‏

‏کارشناس و تکنیسین‏

‏2314‏

‏18918‏

‏700‏

‏دانشجوی تحصیلات‏‎ ‎‏تکمیلی‏

‏5392‏

‏26862‏

‏400‏

‏ ‏

‏جدول (2ـ3): مقایسه شاخص های فرهنگی بر اساس مرکز آموزشی ـ فرهنگی‏

‏منبع: گزارشهای وزارت فرهنگ و آموزش عالی‏

‏ ‏

‏همانطوری که در آمارها نمایان است رشد سواد از دهۀ 1345 تا 1375 به طور‏‎ ‎‏فزاینده ای سیر صعودی داشته است. این رشد مؤید تغییر کیفیت جامعه ای که شهری نیز‏‎ ‎‏شده می باشد. از آمارهای ذکر شده استخراج می شود که نرخ رشد باسوادی در جوامع‏‎ ‎‏شهری بیشتر از جوامع روستایی است و نرخ رشد باسوادی در روستاها نیز در مقایسه با‏‎ ‎‏قبل از انقلاب بویژه در سال 75 به نرخ رشد باسوادی در شهرها نزدیکتر شده است. به‏‎ ‎‏عبارت دیگر، روستاها نیز از نظر سطح سواد رشد کرده و غالب روستائیان باسواد‏‎ ‎‏شده اند. چنین جامعه ای که در آن نرخ رشد باسوادی بالا است، ویژگی خاصی پیدا‏‎ ‎‏می کند که از آن جمله و آگاهی بالا از مسایل اجتماعی و سیاسی است. این آگاهی به نوبۀ‏‎ ‎‏خود ذائقه های جدید سیاسی و اجتماعی و فرهنگی به آنها اعطا می کند که نتیجۀ آن از‏‎ ‎‏جمله درخواست مشارکت سیاسی است. افزایش تحصیلات در مقاطع عالی نیز اگر چه‏‎ ‎‏در زمرۀ باسوادی می توان مورد تحلیل قرار گیرد، لیکن این بحث را در قالب رشد‏‎ ‎‏روشنفکری مورد مطالعه قرار خواهیم داد.‏

‏همچنین آمارها نشان می دهد که در سال 1346 از کل افراد 7 ساله و بیشتر 7 / 28‏‎ ‎‏درصد باسواد بوده اند. نسبت مردان با سواد در این سال 2 / 39 و زنان 4 / 17 درصد و به‏‎ ‎‏همین نسبت برای مناطق شهری 4 / 50 و در مناطق روستایی 6 / 14 درصد بوده است. در‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 155

سال 1355 از مجموع جمعیت کشور 225 / 271 / 12 میلیون نفر باسواد بوده اند که این‏‎ ‎‏رقم در مورد مردها 117 / 841 / 7 میلیون نفر و در مورد زنان 108 / 430 / 4 میلیون بوده‏‎ ‎‏است.‏

‏نسبت کل باسوادان در مناطق شهری در این سال 465 / 315 / 8 میلیون نفر و در‏‎ ‎‏مناطق روستایی 760 / 955 / 3 میلیون نفر بوده است.‏

‏بر این اساس، ملاحظه می گردد که رشد سریع جمعیت باسواد، از جمله شاخصهای‏‎ ‎‏ملموس و آشکار دوران نوسازی به خصوص در بعد از انقلاب بوده است. که این مهم‏‎ ‎‏خود به صورت علتی در پویایی جمعیت روشنفکری و رشد وسایل ارتباط جمعی‏‎ ‎‏اثرگذار بوده است.‏

د ـ تحول و افزایش در حوزه کتاب6

‏بر اساس گزارش مؤسسه نمایشگاههای فرهنگی ایران در سال 1375، مجموعاً‏‎ ‎‏12897 عنوان کتاب با تیراژ 338 / 386 / 7 جلد در کشور منتشر شده که از این تعداد‏‎ ‎‏10362 عنوان تألیف و تعداد 2535 عنوان ترجمه بوده است.‏

‏این رقم در سال 1365، 3812 عنوان کتاب اعلام گردیده و در سال 1345 جمعاً‏‎ ‎‏1689 عنوان کتاب منتشر شده است. از این تعداد 267 عنوان ترجمه و 1378 عنوان‏‎ ‎‏تألیف بوده است و در سال 1350 مجموع کتب منتشره 1961 عنوان کتاب بوده است.‏

‏به عبارت دیگر رشد انتشار کتاب از 1350 تا 1375 از رقم 1961 به 12897 رسیده‏‎ ‎‏است. به نمودار ذیل توجه کنید:‏

‏ ‏

‏ 

‏ ‏

‏نمودار (2) استخراج گزارشهای مؤسسه نمایشگاههای فرهنگی ایران‏


کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 156
ه ـ رشد و تحول در مطبوعات

‏در دورۀ گذار، مطبوعات و وسایل ارتباط جمعی، نه تنها عامل توسعه و نوسازی‏‎ ‎‏هستند بلکه محصول آن نیز می باشند، از آن جهت که چنانچه صنعت و سطح باسوادی‏‎ ‎‏افزایش نیابد یا وجود نداشته باشد، احتمالاً استفاده و بهره وری از این قبیل ابزار نیز‏‎ ‎‏کاهش خواهد داشت. به عبارت دیگر وسایل ارتباط جمعی و مطبوعات در جوامع و‏‎ ‎‏اجتماعاتی رونق دارند که اولاً مردم علاقمند به مسایل اجتماعی و سیاسی باشند، ثانیاً‏‎ ‎‏توانایی تحلیل آن را داشته باشند و نیازهای معیشتی آنها تا حدی برطرف شده باشد.‏

‏بر اساس آمار در سال 1375 تعداد نشریات 749 عنوان بود در حالی که این رقم در‏‎ ‎‏سال 1365، 315 نشریه، شامل مجله و روزنامه و در سال 1355، 324 و در سال‏‎ ‎‏1350، 379 نشریه می باشد. قابل ذکر است که تأثیرگذاری شاخص های فوق باعث شده‏‎ ‎‏تا تیراژ مطبوعات در سال جاری به حدود سه میلیون نسخه در روز برسد که این رقم قبل‏‎ ‎‏از آنکه علت فضای فرهنگی جدید باشد، می تواند به عنوان معلول مؤلفه های پیش گفته‏‎ ‎‏به حساب آید.‏

‏ ‏

‏ ‏

‏1350‏

‏1355‏

‏1365‏

‏1375‏

‏روزنامه‏

‏33‏

‏19‏

‏16‏

‏26‏

‏هفته نامه‏

‏69‏

‏17‏

‏44‏

‏82‏

‏فصلنامه‏

‏88‏

‏116‏

‏72‏

‏165‏

‏ماهنامه‏

‏48‏

‏88‏

‏113‏

‏212‏

‏تعداد کل‏

‏379‏

‏324‏

‏315‏

‏749‏

‏ ‏

‏جدول شماره 4 نمایه مقایسه ای (75-1350)‏

‏ ‏

و ـ سایر رسانه ها و ارتباطات

‏بر اساس گزارش مرکز آمار ایران از سالهای 75ـ1350 وضعیت تولید برنامه های‏‎ ‎‏رادیو و تلویزیون به شرح زیر است:‏

الف ـ صدا:‏ میزان ساعت برنامه های شبکه های رادیویی 111902 ساعت (پخش)‏

‏ـ در سال 1355: میزان ساعات برنامه های شبکه های رادیویی33328تولید166774ساعت‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 157

‏ـ در سال 1365: میزان ساعات برنامه های شبکه های رادیویی 28909ساعت54846تولید‏

‏ـ در سال 1375: میزان ساعات برنامه های شبکه های رادیویی111113ساعت144772تولید‏

ب ـ سیما:‏ میزان تولید برنامه در سال 1350، 4997 پخش‏

‏ـ میزان تولید برنامه در سال 1375: 224651پخش19853ساعت‏

‏ـ میزان تولید برنامه در سال 1365: 10934پخش4395تولید‏

‏- میزان تولید برنامه در سال 1355:4927 ساعت‏

‏ـ میزان تولید برنامه در سال 1350:4554‏

‏ ‏

‏نمودار (3): رشد ساعت پخش برنامه های رادیویی در ایران‏

‏ ‏

‏ ‏

‏نموادر (4) رشد ساعت پخش برنامه های سیما‏


کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 158

* گسترش وسایل ارتباط جمعی، جامعه را در معرض امواج متعدد فکری ـ فرهنگی‏‎ ‎‏قرار می دهد. همانطوری که آمارها و نمودارها نشان می دهند میزان تولید و پخش‏‎ ‎‏برنامه های رادیویی و تلویزیونی در دورۀ مورد بررسی، همواره رو به رشد بوده است.‏‎ ‎‏البته یک استثنا مربوط به دوران جنگ تحمیلی است که به دلیل شرایط و اوضاع خاص‏‎ ‎‏اقتصادی و جنگی به ویژه در بخش رادیویی شاهد کاهش هستیم، لیکن در کل و‏‎ ‎‏مخصوصاً در سال 75 نرخ رشد ساعات پخش و تولید همچنان رو به تصاعد است. گر‏‎ ‎‏چه پس از انقلاب غالب برنامه ها با محتوای اسلامی و دینی تولید و پخش شده اند، لیکن‏‎ ‎‏باید پذیرفت که بسیاری از این برنامه مخصوصاً سریالها، نشریات، کتب و فیلمها و غیره‏‎ ‎‏تحت تأثیر فرهنگ غرب بوده اند. با این ترتیب روشن می گردد نتیجه چنین روندی تغییر‏‎ ‎‏ذائقه های فرهنگی، سیاسی و نیز درخواستهای جدید سیاسی خودگردان می باشد.‏

‏ ‏

‏عنوان‏

‏سال 1356‏

‏سال 1376‏

‏درصد رشد مطلق‏

‏نشریات‏

‏216‏

‏1000‏

‏5 / 462‏

‏کتاب (عنوان)‏

‏2800‏

‏16000‏

‏572‏

‏کتابهای موجود در‏‎ ‎‏کتابخانه ها‏

‏1600000‏

‏5784000‏

‏5 / 361‏

‏فیلم‏

‏49‏

‏56‏

‏2 / 114‏

‏کتابخانه های عمومی‏

‏360‏

‏670‏

‏186‏

‏صدا و سیما (تولید)‏

‏18800 ساعت‏

‏125 / 166‏

‏883‏

‏ ‏

‏جدول شماره 1ـ4 مقایسه شاخصهای فرهنگی بر اساس ابزار فرهنگی‏

‏* آمار مربوط به سال 1373 می باشد.‏

‏ ‏

‏از جمله شاخصهای رشد فرهنگی در روند تحولات ساختاری افزایش تعداد و‏‎ ‎‏کیفیت فیلم های تولید شده در سال است. در سال 1350 مجموع فیلم های اکران اول‏‎ ‎‏375 بوده که از این تعداد 75 فیلم ایرانی و مابقی خارجی بوده اند. در سال 1355‏‎ ‎‏مجموعاً 340 فیلم در دوره اول اکران شده که از این تعداد 61 فیلم ایرانی و مابقی‏‎ ‎‏خارجی بوده اند. این ارقام در سال 1365 با رشدی معادل 70% به رقم 1309 می رسد و‏‎ ‎‏در سال 1375 تعداد کل فیلمهای بررسی شده 303، تعداد فیلمهای مجوز گرفته 169 و‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 159

‏رقم اکران به 3947 یعنی سه برابر سال 1365 رسیده است.‏

‏نمودار شماره 5 تعداد فیلمهای مجوز گرفته و تولید شده سینمای ایران را نشان‏‎ ‎‏می دهد:‏

‏ ‏

‏ ‏

‏نمودار شماره 5 نمایه رشد فیلم از سال (75ـ 1345)‏

‏ ‏

ج ـ تحول قشر روشنفکر

‏رشد جمعیت روشنفکری، یکی دیگر از اجزا و عناصر تئوری تحولات ساختاری‏‎ ‎‏است. بر اساس این نظریه یکی از پیامدها و نتایج مهم نوسازی و توسعه، رشد جمعیت‏‎ ‎‏روشنفکری در هر جامعه است. نماد جمعیت روشنفکری و اجزای تشکیل دهندۀ آن‏‎ ‎‏حسب دیدگاههای مختلف، متفاوت و متعدد است.‏7‏ روشنفکری بنا بر یک تعریف‏‎ ‎‏متداول در ایران به جریان فکری خاصی گفته می شود که با ابزار علم و تکنولوژی،‏‎ ‎‏مظاهر تمدن جدید را می پذیرد و ساختارهای کهنه و سنتی را طرد می کند. البته از نظر‏‎ ‎‏این تحقیق، روشنفکری به جریانی اطلاق می شود که با تکاپوی فکری خود، به تولید‏‎ ‎‏فکر در یک جامعه اشتغال داشته و بر اساس واقعیتهای فرهنگی و بومی به اصلاح و‏‎ ‎‏رشد جامعه می اندیشد و الزاماً موافق بر هم ریختن ساخت سنتی جامعه نیست. بر این‏‎ ‎‏اساس، روشنفکر نقش مؤثری در تغییر و تحولات سیاسی جوامع دارد. اعضای جامعۀ‏‎ ‎‏روشنفکری از یک طیف متنوع و گسترده تشکیل شده است که از جمله شامل‏‎ ‎‏دانشجویان است. بنابراین به هر میزان تعداد دانشجو در جامعه ای بیش تر باشد، جریان‏‎ ‎‏روشنفکری در آن جامعه فعالتر و قویتر است. همچنین اعضای هیأت علمی و مدرسین‏‎ ‎‏دانشگاهها، از دیگر عناصر و نمادهای روشنفکری هستند. در واقع یکی از ویژگیهای‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 160

جوامع در حال توسعه و توسعه یافته، داشتن کادرهای متخصص و با تحصیلات عالی در‏‎ ‎‏مقاطع کارشناسی و دکتری می باشد. این گروه هم در تسریع تحولات اجتماعی نقش‏‎ ‎‏مؤثر دارد و هم خود محصول توسعه و دگرگونی در یک اجتماع و جامعه در حال توسعه‏‎ ‎‏و توسعه یافته است. تعداد پژوهشگران و محققین در یک جامعه نیز نشانگر توسعه و‏‎ ‎‏پیشرفت آن جامعه بوده و محصول جریان توسعه و نوسازی آن است. این گروه ضمن‏‎ ‎‏تحقیق و ارائه پروژه های پژوهشی، نقشی بس مؤثر در حل مشکلات و رفع موانع توسعه‏‎ ‎‏دارد. وجود مؤسسات و نهادهای آموزشی و تحقیقاتی نیز حاکی از روند تغییر و توسعه‏‎ ‎‏در یک جامعه است. در یک جامعه در حال توسعه و یا توسعه یافته رشد این مؤسسات‏‎ ‎‏در ارتباط با سایر اجزا و عناصر قبلی یعنی دانشجویان، مدرسین و... امری طبیعی و‏‎ ‎‏بدیهی است.‏8‏ این نهادها و جریان جمعیت روشنفکر در تغییر و دگرگونیهای جوامع‏‎ ‎‏نقش ویژه دارند. این طیف فکری به تدریج ضمن مخالفت با نهادها و ساختارهای‏‎ ‎‏سنتی، حکومتهای بسته و غیر مردم سالار را به چالش می طلبند. هانتینگتون در این مورد‏‎ ‎‏می گوید:‏9‏ مخالفت روشنفکران شهری با حکومت نه تنها خصلت رایج جوامع مدرن‏‎ ‎‏است، بلکه خصلت تقریباً هر نوع جامعه دستخوش نوسازی به شمار می آید. در جوامع‏‎ ‎‏مدرن، دانشجویان معمولاً فعالترین و مهمترین نیروی سیاسی طبقه متوسط را می سازند.‏‎ ‎‏در نظامهای سیاسی سنتی، دانشگاه پایتخت، معمولاً کانون رویکردهای دشمنانه و‏‎ ‎‏توطئه بر ضد رژیم است. مخالفت دانشجویان با حکومت، شدیدترین نشانه مخالفت‏‎ ‎‏طبقه متوسط است زیرا این مخالفت بسیار پایدار است. این نوع مخالفت ها در بیشتر‏‎ ‎‏موارد از کاستی های مادی سرچشمه نمی گیرد بلکه بیشتر از عدم امنیت روانی، از‏‎ ‎‏خودبیگانگی و احساس گناه شخصی و نیاز شدید به احساس هویت مایه می گیرد. ‏

‏طبقۀ متوسط شهری، شأن ملی، پیشرفت هدف ملی و فرصت اشتراک در بازسازی‏‎ ‎‏سراسر جامعه را خواستار است. اینها هدفهای آرمانی اند و این درخواستها را هیچ‏‎ ‎‏حکومتی نمی تواند به راستی برآورده سازد. به همین جهت این عناصر طبقه متوسط را‏‎ ‎‏نمی توان با «اصلاحات» آرام ساخت.‏

‏دانشجویان بیشتر از دیگران با جهان نوین و ملتهای پیشرفته و غرب آشنایی دارند. در‏‎ ‎‏ذهن آنها دو شکاف بزرگ وجود دارد. یک شکاف، میان اصول نوین شدگی (برابری،‏‎ ‎‏عدالت، اشتراک اجتماعی و رفاه اقتصادی و تحقق آنها در جامعه شان) و دیگری،‏‎ ‎‏شکاف میان اوضاع فعلی ملتهای پیشرفته و اوضاع جامعه خودشان. دانشجویان و‏‎ ‎‏روشنفکران جامعه با مشاهده تفاوت عمیق جامعه خود با جوامع پیشرفته، از جامعه‏‎ ‎‏شرمسار و بیگانه می شوند و پیوسته در آرزوهای باز سازی کامل جامعه و قرار گرفتن در‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 161

صف ملتهای پیشرفته می سوزند. این قشر که از خانواده و هنجارها و الگوهای رفتار‏‎ ‎‏سنتی جدا افتاده است به معیارها و اصول انتزاعی نوین شدگی سرسپرده می شود. اینک‏‎ ‎‏باید دید در جامعه ایران این قشر روشنفکر، چه تحولاتی را پشت سر گذارده است.‏10

‏متأسفانه از سال 1345 اطلاعاتی دقیق نداریم. لیکن در دورۀ پس از آن شاخصهای‏‎ ‎‏آماری سیر صعودی این طبقه، رشد مذکور را ثابت می کند. ذیلاً در قالب نمودار مراحل‏‎ ‎‏و نحوۀ افزایش نرخ رشد هر یک از موارد یاد شده را نشان می دهیم.‏

‏ ‏

‏مودار شماره 6 نمایه موضوعی رشد دانشجویان (75ـ1355)‏

‏ ‏

‏ ‏

‏نمودار شماره 7 نمایه رشد کادر آموزشی در دانشگاهها (75ـ1355)‏

‏ ‏

‏نمودار شماره 8 نمایه تعداد مراکز آموزشی و تحقیقاتی‏

‏ ‏


کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 162

‏آمار فوق صرفاً متعلق به دانشگاههای دولتی طی سالهای یاد شده می باشد. علاوه بر‏‎ ‎‏این، دانشگاه آزاد اسلامی در سال 1375، تعداد 613468 نفر را تحت پوشش داشته‏‎ ‎‏است. به این تعداد باید کارکنان آموزشی دانشگاه آزاد اسلامی را در سال 1375 اضافه‏‎ ‎‏نمود که بالغ بر 18228 نفر بوده اند.‏

‏به این ترتیب نرخ رشد تحصیلات عالی در ایران و مراکز آموزشی تحقیقاتی که نقش‏‎ ‎‏مستقیم و عمیقی بر شکل گیری جریان روشنفکری در جامعه ایران داشته است، طی‏‎ ‎‏سالهای اخیر و کلاً در پروسه طولانی سالهای 1355 لغایت 1375 به طور بی سابقه ای‏‎ ‎‏افزایش داشته است و مسلماً این طیف با تأثیرگذاری بر افکار عمومی، بینش و سطح‏‎ ‎‏آگاهیهای مردم و مسئولین و تغییر ذائقه های موجود جامعه، آن را در بستری‏‎ ‎‏مسالمت آمیز، به دگرگونی واداشته است و این موضوع با نظریه تحولات ساختاری‏‎ ‎‏ارتباط دقیق و کامل دارد.‏

‏ ‏

ی ـ تحول در ساختار طبقاتی11

‏جامعه ما در 20 سال گذشته صحنه یک جابجایی و تلاطم عظیم و گسترده در ترکیب‏‎ ‎‏طبقات اجتماعی نیز بود که دست به دست تحولات پیشین چهره آن را آشفته تر کرده و‏‎ ‎‏عناصر ثبات و تعادل نسبی ساختاری را سلب نموده است. سیاستهای اقتصادی،‏‎ ‎‏اجتماعی 20 ساله گذشته به افزایش عظیم حجم طبقه متوسط مصرف گرا و هجوم بخش‏‎ ‎‏کثیری از جامعه به بازار مصرف انجامید. معهذا از آنجا که این سیاست ها با حجمی بسیار‏‎ ‎‏بزرگتر از شعارها همراه بود، نتوانست در میان این گروهها روانشناسی «تأمین» و‏‎ ‎‏«رضایت» اجتماعی و سیاسی را فراهم آورد و به عکس احساس «عدم امنیت» و تنش‏‎ ‎‏روانی و تکاپوی تب آلود برای ارتقاء در هرم طبقاتی را در میان این گروههای اجتماعی‏‎ ‎‏نوخاسته سبب شد. تعارض این احساس که می توان به وضع بهتر دست یافت و مقایسه‏‎ ‎‏وضع خود با وضع مطلوب تری که همگنان به آن دست می یافتند، نوعی احساس «پس‏‎ ‎‏افتادگی» و غبن می آفرید.‏

‏دانیل لرنر، استاد دانشگاه هاروارد، افزایش شکاف میان «توقعات» و «واقعیات» را‏‎ ‎‏یکی از عوامل بحران و چالش های اجتماعی می داند. طبق نظریه او ـ که به فرمول لرنر‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 163

معروف است ـ احساس محرومیت مولد نسبتی است که انسان میان خواسته ها‏‎ ‎‏(توقعات) و «یافت»های خویش احساس می کند. بنابراین ، سیاستگذاری نسنجیده‏‎ ‎‏می تواند سطح ثروت طبقات فقیر جامعه را افزایش دهد. در حالی که هیچگاه آنان به‏‎ ‎‏احساس رفاه دست نمی یابند و به عکس خود را «محروم» تراز گذشته می پندارند و‏‎ ‎‏همواره از وضع موجود ناراضی هستند.‏

‏پیدایش این طبقه نوخاسته، از آنجا که بر بنیاد برنامه ریزی و مهندسی اجتماعی‏‎ ‎‏صورت نگرفت، معطوف به ایجاد یک طبقه متوسط مولد نبود، یعنی آن که گروههای‏‎ ‎‏اجتماعی را که دارای جایگاه با ثبات و مفیدی در ساختار اجتماعی و اقتصادی باشند‏‎ ‎‏پدید نیاورد. به عکس، این موج خود به خود سبب انباشت مقادیر عظیم سرمایه های‏‎ ‎‏کوچک در دست گروههای کثیری از اعضای جامعه شد. صاحبان این سرمایه ها در پی‏‎ ‎‏تحقق دو هدف بودند: تأمین نیازهای مصرفی، افزایش سرمایه و تکاپو برای افزایش‏‎ ‎‏نقدینگی، این طبقه نوکیسه را به سوی شاخه های هر چه کم زحمت تر و پرسودتر اقتصاد‏‎ ‎‏سوق داد که در عین حال نیازمند دانش و تجربه نیز نبود و چنین شد که افزایش طبقه‏‎ ‎‏متوسط در ایران عملاً به افزایش یک قشر اقتصادی دلال و واسطه و درگیر در مشاغل‏‎ ‎‏مرتبط با کالاهای مصرفی و خدمات مرتبط با این عرصه انجامید. به این ترتیب ظهور این‏‎ ‎‏طبقه متوسط انبوه و پرشمار به جای آنکه به نیروی محرک اقتصاد تولیدی در ایران بدل‏‎ ‎‏شود، به عاملی نیرومند در جهت نابسامان و فاسد کردن ساختار اقتصادی جامعه بدل‏‎ ‎‏شد. اشاعه و رشد فرهنگ دلالی و مصرفی و تب افزایش ثروت، در فرهنگ جامعه نیز‏‎ ‎‏بازتاب مستقیم و چشمگیر یافت. نتیجۀ این دگرگونی ژرف، «ساخت زدایی» یا «بی اندام‏‎ ‎‏شدن» جامعه بود.‏

‏افزایش طبقه متوسط فوق، طبقات تهیدست شهری و روستایی را از میان نبرد بلکه‏‎ ‎‏ترکیب و کیفیت آن را دگرگون ساخت. یعنی گروههای جدیدی به صفوف طبقات‏‎ ‎‏تهیدست رانده شدند که بعضاً در گذشته در صفوف طبقه متوسط جای داشتند و دورانی‏‎ ‎‏از ثبات اجتماعی را تجربه کرده بودند.‏

‏در مقابل این تحول طبقاتی در بدنه جامعه، که از یک سو به اشاعه فرهنگ مصرف و‏‎ ‎‏دلالی انجامید و از سوی دیگر به رانده شدن بخش های کثیری از جامعه به صفوف‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 164

طبقات تهیدست، نوع جدیدی از تراکم ثروت در بخشهایی از جامعه شکل گرفت و‏‎ ‎‏ظهور طبقات جدیدی از کلان و ثروتمندان را سبب شد. مهمترین و مؤثرترین بخش این‏‎ ‎‏گروه در پیوند با بخشی از دستگاههای متنوع حکومتی و از طریق سوء استفاده عرصه‏‎ ‎‏قدرت پدیدار شد. به عبارت دیگر، منشأ ثروت این طبقه جدید نیز ارتزاق از درآمد نفت‏‎ ‎‏و رانتهای سیاسی بود و نه تولید و ثروت اجتماعی.‏

*      *      *

‏ ‏

چالشهای اجتماعی انقلاب اسلامی در دهه سوم

‏همچنانکه ملاحظه کردید تحولات ساختاری در انقلاب (به خصوص طی سالهای‏‎ ‎‏76ـ1368) بر بسیاری از شاخصه های اجتماعی تأثیر ماندگار گذاشته است. واقعیتی‏‎ ‎‏انکار ناپذیر در پس این تأثیرگذاری وجود دارد و آن وقوع چالشهای عمیق در اجتماع‏‎ ‎‏حال و آینده ایران است. در حقیقت انقلاب اسلامی ضرورتاً به سمت چالش رهنمون‏‎ ‎‏می شود و در این راستا رفتار حکومتگران در روزآمد کردن جامعه، تأمین نیازها و‏‎ ‎‏پاسخگویی مقتضی به مطالبات جدید، در همه عرصه ها می تواند فرصتهایی نوین را‏‎ ‎‏برای پویایی انقلاب مهیا سازد. چرا که وقتی از آثار تحولات ساختاری سخن می گوییم‏‎ ‎‏مرادمان آن دگرگونیهایی است که معمولاً همراه با نوسازی رخ می دهد و این فرایند‏‎ ‎‏مستلزم ایجاد تغییر در حوزه های متعدد جامعه است. تأثیر بر نظام قشربندی، سیاست،‏‎ ‎‏آموزش، ارزشها، نگرشها، شخصیت، اقتصاد و... از جمله مؤلفه های تأثیرپذیر از این‏‎ ‎‏روند می باشد. که ما به طور گذرا چگونگی این تأثیرگذاری را در حوزه های مختلف‏‎ ‎‏یادآور می شویم.‏

1ـ تحول سیاسی

‏در حوزه سیاست در جریان نوسازی، دلبستگی های محلی و قومی جای خود را به‏‎ ‎‏ملی گرایی و نگرش کل گرایانه می دهد. مشارکت سیاسی به عنوان نمادی ترین عنصر‏‎ ‎‏سیاست وارد مرحله تازه ای شده و عمده اقشار اجتماع را در برمی گیرد. فرد احساس‏‎ ‎‏می کند که می تواند در روند دموکراتیزه شدن جامعه سهیم باشد، لذا خواسته های جدید‏‎ ‎‏خود را به نظام سیاسی تحمیل می کند. در این حالت دولت کارکردهای خود را گسترش‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 165

می دهد. پیچیدگی دولت در این شرایط حکم می کند که گروههای مختلف سیاسی به‏‎ ‎‏سوی نهادینه شدن حرکت کرده و گرایش به سمت فعالیتهای سیاسی متشکّل افزایش‏‎ ‎‏یابد. تخرب، ثمره چنین وضعی است. ناهنجاری در سازمان فعالیتهای سیاسی به‏‎ ‎‏هنجارهایی در قالب نهادها، احزاب، انجمنها و سندیکاها تبدیل می شود. ارزشهای عام‏‎ ‎‏گرایانه سیاسی به جای ارزشهای خاص گرایانه مورد تأکید قرار می گیرد. در این حالت‏‎ ‎‏مشارکت واقعی شهروندان متجلی می شود. حال اگر سیستم سیاسی ظرفیت چنین‏‎ ‎‏خواسته هایی داشته باشد، جامعه بدون چالش های حادّ اجتماعی به آن سمت حرکت‏‎ ‎‏می کند. در غیر این صورت گرایشات جدید، تنشهای اجتماعی و سیاسی جدیدی را‏‎ ‎‏سبب می شوند.‏12

‏ ‏

2ـ تحول اجتماعی

‏در باب تحولات اجتماعی ناشی از نوسازی می توان به شاخصهایی چون جمعیت،‏‎ ‎‏رسانه ها، قشربندی اجتماعی، سطح سواد، جمعیت روشنفکری و... اشاره کرد. تغییرات‏‎ ‎‏جمعیتی که همراه با نوسازی رخ داده اند، شامل افزایش جمعیت و مهاجرت از مناطق‏‎ ‎‏روستایی به مناطق شهری است. در جامعه سنتی معمولاً بیش از 70 درصد مردم در‏‎ ‎‏بخش کشاورزی اشتغال دارند، ولی یک جامعه متجدد شده، جامعه ای شهری است. در‏‎ ‎‏جریان نوسازی همچنین در قشربندی اجتماعی و تحرک طبقاتی تغییرات متعددی رخ‏‎ ‎‏می دهد. تأمین ‏‎(Tumin)‎‏ در قشربندی جامعۀ در حال گذار دگرگونی کمی را تشخیص‏‎ ‎‏داده است:‏13

‏1ـ تقسیم کار پیچیده تر می شود و تعداد متخصصین افزایش می یابد.‏

‏2ـ این گرایش پیدا می شود که منزلت افراد مبتنی بر اکتساب باشد نه انتساب.‏

‏3ـ وسیله مناسبی برای اندازه گیری عملکرد آنهایی که در تولید فعال اند در مرکز‏‎ ‎‏توجهات قرار می گیرد.‏

‏4ـ کار از یک فعالیت ذاتاً خشنود کننده به فعالیتی که جنبۀ وسیله ای دارد تبدیل‏‎ ‎‏می شود، یعنی به جای اینکه خود پاداشی محسوب شود، وسیله ای برای دستیابی به‏‎ ‎‏پاداش می گردد.‏


کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 166

5ـ پاداشهای موجود برای توزیع افزایش می یابند.‏

‏6ـ پاداشها بر مبنای مساوی تر توزیع می گردند.‏

‏7ـ برخی دگرگونیها، در توزیع اعتبار اجتماعی رخ می دهد.‏

‏8ـ در امکانات زندگی اقشار اجتماعی گوناگون پاره ای تغییرات به وقوع می پیوندد.‏

‏9ـ تغییرات و مسایل مشابهی در توزیع قدرت رخ می دهد.‏

‏به این ترتیب می توان گفت که در جریان نوسازی، طبقات متوسط و بالا گسترش‏‎ ‎‏می یابد و این خود پایه و بنیاد دگرگونی ریختی اجتماع است.‏

‏ ‏

3ـ تحول فرهنگی

‏تغییر در نگرشها، ارزشها و باورهای مستولی شده بر جامعه سنتی در فرایند نوسازی‏‎ ‎‏یک تکیه گاه محسوب می شود. انگاره های اجتماعی در این روند به سمت عقلانیت پیش‏‎ ‎‏رفته و بر نگرش افراد به جامعه، سیاست و فرهنگ تأثیر می گذارد.‏

‏به قول ماکس وبر ما در جهانی به سر می بریم که وجه مشخصه آن عقلانی شدن و‏‎ ‎‏هوشمند شدن است و بر اساس این مدنیت، جامعه به سمت تقدس زدایی، دنیایی شدن‏‎ ‎‏و انتخابگری پیش می رود. افراد یک اجتماع در حال نوسازی، گروههای مرجع سنتی را‏‎ ‎‏پس می زنند و خود با اتکا به عقل خویش انتخابگری می کنند.‏14

‏به عبارتی فرایند تحول فرهنگی، در جریان نوسازی عبارت از دست کشیدن از‏‎ ‎‏شرکت عاطفی در تفکر درباره جهان است، روندی که طی آن واکنش انسان به محیط‏‎ ‎‏انسانی و طبیعی اش و کنترل وی بر آن عوامل، به طور فزاینده ای توسط ملاحظات‏‎ ‎‏اجتماعی و عقلانی تنظیم می گردد. انسان نوین، خرد خود را به عنوان یک ابزار اولیه‏‎ ‎‏برای درک و کنترل زندگی خویش به کار می بندد و این جنبه سیاسی نوسازی است.‏

‏از نظر فردی و شخصیتی نیز می توان تحولاتی را بر اجتماع مترتب دانست: آمادگی‏‎ ‎‏برای پذیرش جنبه های جدید، نوآوری، توان فرموله کردن عقاید مربوط به موضوعات‏‎ ‎‏گوناگون، گرایش به دموکراسی عقیدتی، اعتقاد به تسلط بر سرنوشت، توان درک و‏‎ ‎‏پیش بینی دقیق رفتار دیگران، ایمان به علم و تکنولوژی و اعتقاد به عدالت در توزیع و....‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 167

4ـ تحول اقتصادی

‏اساساً نوسازی مستلزم رشد اقتصادی است ولی این رشد ممکن است مبتنی بر‏‎ ‎‏صنعتی شدن باشد یا نباشد. به هر ترتیب عرصه اقتصاد مهمترین حوزه تأثیرپذیر در‏‎ ‎‏روند نوسازی است. تحولات ساختاری عمدتاً متوجه اقتصاد است که دستکاری‏‎ ‎‏مؤلفه های آن می تواند به رشد شهرنشینی، تحول طبقاتی، افزایش سطح توقعات و تغییر‏‎ ‎‏در الگوی مصرف منجر شود. ‏

‏در پی این تحولات رشد شهر نشینی، گسترش ارتباطات، سطح سواد و... را نیز‏‎ ‎‏شاهد هستیم. افزایش توقعات نیز چالشهای بسیاری را به جامعه تحمیل خواهد کرد که‏‎ ‎‏در قسمتهای آینده در خصوص آن توضیح بیشتری خواهیم داد. ‏

‏ ‏

فرهنگ؛ چالشی در خور تأمل

‏بدون تردید و با توجه به آنچه در بالا ذکر شد شاخصهای فرهنگی مهمترین هدف‏‎ ‎‏بوده و آسیب پذیری آنها در برابر تحولات ساختاری رخ داده در جامعه هستند. آمارها،‏‎ ‎‏نظر سنجی ها و مطالعات مختلف، این حکم را در مورد ایران نیز صادق می داند، در کنار‏‎ ‎‏این مسأله، باید در خصوص ایران به یک پدیده مهم طی سالهای گذشته نیز اشاره کرد و‏‎ ‎‏آن اینکه دولت سازندگی (طی سالهای بعد از جنگ به علت تمرکز بیش از حد روی‏‎ ‎‏مسایل اقتصادی) کمتر به مسایل فرهنگ پرداخت و شاید بتوان گفت که عرصه فرهنگ‏‎ ‎‏به خصوص در سالهای پایانی سازندگی دچار فراموشی گردید. این روند که البته تا‏‎ ‎‏حدود زیادی طبیعی نیز بود (به علت اینکه بلافاصله بعد از جنگ یعنی دوره سرکوب‏‎ ‎‏طبیعی توقعات مادی افراد، دولت عنان امور را به دست گرفته بود و ناچاراً به سمت‏‎ ‎‏تأمین نیازهای اقتصادی جامعه رفت) به مرور زمان، فضای خاص فرهنگی را به کشور‏‎ ‎‏تحمیل کرد.‏

‏در طی سالهای مزبور با تغییر الگوی مصرف و تشکیل طبقه اقتصادی جدید به همراه‏‎ ‎‏رشد آگاهی های اجتماعی باعث شد تا آرمانهای انقلابی دچار فراموشی شده و‏‎ ‎‏افتخارات و نمادهای ارزشی به کناری نهاده شود. درگیری مسئولین با حوزه اقتصاد،‏‎ ‎‏رفاه طلبی افراد نزدیک به حکومت، استفاده از رانت های سیاسی و... از جمله‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 168

‏پدیده هایی بود که کارکرد فرهنگی نظام را با مشکلات جدی مواجه ساخت. این در‏‎ ‎‏حالی بود که تکنولوژی رسانه ای و ارتباطی مانند ماهواره، ویدئو و... هر روز، بیش از‏‎ ‎‏پیش با خرده فرهنگهای تحمیلی به جامعه سرازیر شده و نبود استراتژی فرهنگی، عدم‏‎ ‎‏تلاش برای فرهنگ سازی از طریق رادیو و تلویزیون، سینما، ادبیات و...، عدم انسجام‏‎ ‎‏منطقی در کارکردهای دستگاههای فرهنگی و... باعث گردید تا حوزه فرهنگ ناکارآمد‏‎ ‎‏گردد. ذکر این نکته ضروری است که در زمان جنگ حتی بدون هیچ تولید فرهنگی،‏‎ ‎‏فضای مبتنی بر آموزه های دینی و نقش آفرینی عالمانه حضرت امام‏‏(س)‏‏ و تداوم فضای‏‎ ‎‏انقلابی، جریان فرهنگی حاکم را مثبت کرده بود، ولی این روند در دوران استیلای تفکر‏‎ ‎‏اقتصاد محوری کاملاً متوقف شد. ‏

‏روی دیگر سکه در بعد جامعه شناسی فرهنگی است. واقعیت این است که جامعه ما‏‎ ‎‏تحولات چند سویه ای را به خود دیده است. بر اساس یافته های آماری 1355، در‏‎ ‎‏آستانۀ انقلاب اسلامی جامعه ایران، جامعه ای نیمه شهری و تقریباً بی سواد بود. به این‏‎ ‎‏معنا که فقط 5 / 47 درصد از جمعیت کشور در آبان 1355 باسواد محسوب می شد و‏‎ ‎‏فقط 47 درصد از جمعیت در شهرها زندگی می کرد. یافته های سرشماری 1375 کل‏‎ ‎‏کشور نشان داد که نزدیک به 80 درصد از جمعیت 6 ساله و بالاتر کشور، باسواد‏‎ ‎‏محسوب می شوند و نسبت باسوادی در مناطق شهری 86 درصد و در مناطق روستایی‏‎ ‎‏قریب به 70 درصد است، در این دو دهه نسبت زنان باسواد کشور از 36 درصد به بیش‏‎ ‎‏از 74 درصد رسیده است و این نسبت برای زنان شهری 82 درصد است. به طور کلی‏‎ ‎‏جمعیت در حال تحصیل کشور از 073 / 251 / 7 میلیون نفر در سال تحصیلی 58ـ1357‏‎ ‎‏به 104 / 324 / 19 میلیون نفر در سال 1375 رسید و در واقع 266 درصد افزایش‏‎ ‎‏یافت.‏15

‏ورود تحصیلکردگان دانشگاهی به ارکان اجرایی و تقنینی کشور، رسوخ رسانه های‏‎ ‎‏مکتوب و غیر مکتوب، تحرک طبقاتی، افزایش منزلت اجتماعی، قدرت سیاسی اقشار‏‎ ‎‏سنتی، اعتماد به نفس و... از جمله مؤلفه هایی است که مستقیماً تحت تأثیر سواد در‏‎ ‎‏جامعه ما خود نمایی نموده است.‏


کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 169

از سوی دیگر افزایش جمعیت و رشد موالید در اوایل انقلاب که «به انبوهه» جمعیت‏‎ ‎‏در دهه 70 منجر شد، با توجه به شرایط خاص انقلابی کشور و ضرورت آگاهی و عدم‏‎ ‎‏انقطاع نسلی کاملاً ملموس بود که تداوم سیاست فرهنگی انقلاب در گرو انتقال مفاهیم‏‎ ‎‏به نسل جدید است، اما سرعت تحولات ساختاری چنین فرصتی را به متولیان فرهنگی‏‎ ‎‏جامعه نداد. نسل جدید اگر چه با شتاب به صحنه آمد ولی هیچگاه حضور او درک‏‎ ‎‏نگردید. همین امر تحول ناگهانی در افکار عمومی را باعث شد و اکثریت فکری جدیدی‏‎ ‎‏(همگام با رشد سواد و جمعیت روشنفکری) حول موضوع های نوینی مانند نوگرایی‏‎ ‎‏دینی، ارزشهای مدنی و... شکل گرفت. نسل جدید، انگاره های نوینی را با خود پدید‏‎ ‎‏آورده و حمل می کند. این جمعیت جوان متأثر از عوامل بسیاری به یک خودباوری نسبی‏‎ ‎‏رسیده و لذا نیازهای فرهنگی جدیدی را می طلبد!‏

‏تحول از فردگرایی منفی به فردگرایی مثبت، رجوع به عقل، نفی رفتار تبعی، استقلال‏‎ ‎‏طلبی، تنوع طلبی و فزون طلبی از جمله شاخصه های خودباوری این نسل است که‏‎ ‎‏مسلماً بستر فرهنگی خاصی را برای رشد و تداوم نیاز دارد.‏

‏نتایج برخی نظرسنجی ها در مورد چالشهای فرهنگی کاملاً قابل تأمل است:‏

‏بر اساس نظر سنجی که مرکز پژوهش های مجلس درباره مهمترین نیازهای امروز‏‎ ‎‏ایران از دیدگاه مردم در سال 1376 انجام داده است نیازهای ذیل به ترتیب استخراج‏‎ ‎‏شده اند:‏

‏1ـ افزایش آزادی بیان در مطبوعات‏

‏2ـ تشکیل شوراها و احزاب‏

‏3ـ حذف سانسور از رسانه ملی‏

‏4ـ آزاد سازی ماهواره‏

‏در مورد گزینه آخر، بین افزایش سواد و آزاد سازی ماهواره رابطه مستقیم برقرار‏‎ ‎‏است. در حالی که بی سوادها 37 / 3 درصد تقاضا برای آزاد سازی ماهواره داشته اند‏‎ ‎‏دانشگاهیان 56 / 4 درصد و دیپلمه ها 22 / 5 درصد تقاضا برای گزینه فوق داشته اند.‏‎ ‎‏نکته قابل تأمل در این سنجش اینکه ارقام فوق در بین شهرنشین ها و روستاییان از تفاوت‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 170

کمی برخوردار بوده است. که این امر ناشی از یکسان سازی فضای عمومی فرهنگی‏‎ ‎‏متأثر از تحولات ساختاری می باشد.‏

‏تحقیقات موردی بسیاری فرضیه فوق را ثابت می کند. در این زمینه می توان به استناد‏‎ ‎‏آمارهای استخراج شده در تحقیقات برخی نهادها بعد از دوم خرداد و بعضی تحقیقات‏‎ ‎‏دانشگاهی مانند کتاب «تضاد و توسعه» به قلم دکتر فرامرز رفیع پور اشاره کرد که در این‏‎ ‎‏نوشتار به دلیل کمی فرصت تنها به ذکر نام آنها پرداختیم.‏

‏مجموع نتایج سنجش ها و نگاهی عمیق به جامعه در حال تحول کنونی نشان می دهد‏‎ ‎‏که خواست تغییر و انباشت آموزه های فرهنگی نو کاملاً نمایان است: تقاضا برای‏‎ ‎‏جابجایی سلسله مراتب ارزشی، قرائتهای نو و امروزی از بنیادهای فرهنگی و ارائه‏‎ ‎‏چهره ای مألوف از دین از جمله مؤلفه هایی است که می توان به عنوان چالش جدی در‏‎ ‎‏عرصه فرهنگ در آینده برشمرد.‏

‏قابل ذکر است که چالشهای فرهنگی پیش گفته ضرورتاً به سمت تغییر منفی میل‏‎ ‎‏نکرده و نمی کنند. اگر چه برخی آموزه های فرهنگی جدید با آنچه نظام ارزشی خوانده‏‎ ‎‏می شود، همخوانی ندارد، ولی می تواند به عنوان یک «فرصت» از آنها استفاده شود.‏

‏ ‏

* سیاست؛ دومین چالش مهم انقلاب اسلامی

‏همچنانکه گفته شد مجموعه تحولات ساختاری (که در بخش پیشین به طور مفصل‏‎ ‎‏به آن پرداختیم) در تحول سیاسی، نقش آفرینی مؤثرتری داشته و خواهد داشت.‏‎ ‎‏جمعیت جوان، حضور زنان در فعالیتهای اجتماعی، آگاهی افراد جامعه و میل به تغییر‏‎ ‎‏برای تأمین خواسته های نو از جمله عواملی است که ساختار قدرت سیاسی را به شدت‏‎ ‎‏متأثر ساخته و این روند ادامه خواهد یافت. عرصه سیاست با انتخاب آقای خاتمی در‏‎ ‎‏دوم خرداد 76 کاملاً نشان داد که در فرایند تحولات ساختاری تغییر اساسی کرده است.‏‎ ‎‏اگر چه معتقدیم باور به مفاهیم مدنی در حریم سیاست مانند قانون، آزادی بیان،‏‎ ‎‏شکل گیری احزاب و نهادهای واسطه همراه با پیروزی انقلاب اسلامی خودنمایی کرد‏‎ ‎‏ولی دوران فترت پس از انقلاب به دلیل جنگ و الزامات انقلابی آن را با تأخیر مواجه‏‎ ‎‏ساخت.‏


کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 171

‏اما از اواسط دهه 70 خورشیدی به بعد، ما شاهد تأثیرگذاری تحولات ساختاری رخ‏‎ ‎‏داده شده بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هستیم. در این فرایند خواسته های زیادی وارد‏‎ ‎‏سیستم شد، ساخت های تصمیم گیری و مراکز به سمت نهادینه شدن حرکت نمودند و‏‎ ‎‏گرایش برای آشکاری فعالیتهای سیاسی بیشتر شد. نیروهای اجتماعی، چه آنها که‏‎ ‎‏زمانی در انقلاب اسلامی نقش آفرینی کرده بودند و اینک در حاشیه قدرت قرار داشتند‏‎ ‎‏و چه نسل جدید نسبت به وضعیت موجود «یکسان انگار» شدند و لذا تمایل به مشارکت‏‎ ‎‏سیاسی افزایش یافت. ‏

‏همچنانکه قبلاً گفتیم، نسل جوان در یک فضای خاص تربیت سیاسی رشد کرده‏‎ ‎‏بود، وعده و وعیدها، بسیج سیاسی برای دفاع از دین و ملک، آینده شغلی نامطمئن و...‏‎ ‎‏از جمله شاخصه های نوع تربیت سیاسی این نسل بود که همراه با الگوی آرمانی انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی، روحیه اعتراضی و البته از نوع مسالمت آمیز، آن را به او تحمیل کرده بود و‏‎ ‎‏همین فرایند، عزم ملی برای مشارکت سیاسی به منظور تغییر را فراهم ساخت.‏

‏به نظر نگارنده، شرایط فوق در کنار عوامل شتابزایی مانند کنار رفتن فضای جنگ،‏‎ ‎‏حاکمیت فرهنگ مصرف گرایی، افزایش ارتباطات با جهان خارج، عدم سختگیری‏‎ ‎‏حکومت در مسایل اجتماعی، رشد نقدینگی در جامعه و به تبع آن تشکیل طبقات جدید‏‎ ‎‏با مشخصه های ویژه، رشد شهرنشینی و توزیع امکانات در سطح کشور از جمله مواردی‏‎ ‎‏است که به شدت خود را به جامعه تحمیل نمود و باعث گردید تا انتخابات دوم خرداد‏‎ ‎‏76، یک رویداد شگفت آور تلقی شود.‏

‏در این حال، آنچه به عنوان چالش در عرصه سیاست خودنمایی می کند، «خواست‏‎ ‎‏تغییر» می باشد. نگاهی به وقایع دو ساله اول دولت آقای خاتمی نشان می دهد که در‏‎ ‎‏مقابل چنین تحولات عمیقی، همچنان بخشی از حاکمیت، واکنش پیشگیرانه از خود‏‎ ‎‏بروز می دهد و در مقابل مطالبات جدید که در جامعه ظهور و حضور جدی دارند،‏‎ ‎‏مقاومت می کند. این مقاومت در مقابل نهادمندی جامعه می تواند زمینه بروز کنش های‏‎ ‎‏فعال اجتماعی باشد و در بدترین حالت آن اعتراض های غیر مسالمت آمیز را به وجود‏‎ ‎‏آورد. این مسایل را باید در کنار چالشهای اقتصادی و هجوم فعالانه جوانان به عرصه‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 172

‏اجتماع، مهم تر تلقی کرد. در حقیقت «مشارکت جویی» برای نسل جوان به مثابه یک‏‎ ‎‏«حق» و «وظیفه» محسوب می گردد، جوان امروز نماینده نسلی است که موج عظیم‏‎ ‎‏مدرک گرایی توقع او را بالا برده و شاخص امید به آینده او به سمت صفر میل نموده و‏‎ ‎‏بیکاری احتمالی سبب ساز گردیده تا برای خود چاره ای بیندیشد و همه اینها به همراه‏‎ ‎‏کثرت این قشر باعث شده تا اولاً تلاش ذهنی را برای تغییر به صورت پنهانی آغاز کرده و‏‎ ‎‏ثانیاً تصویر و انگاره های فکری و ارزشی موجود او را به سمتی می برد که برای تغییر‏‎ ‎‏آماده شود. در چنین شرایطی مسلماً نهادمندی جامعه می تواند بهترین شیوه برای سامان‏‎ ‎‏دادن به خواستهای متنوع باشد و استقرار جامعه مدنی راه برون رفت از بحران احتمالی‏‎ ‎‏سیاسی خواهد بود.‏

‏فرایند بعدی، سیاسی شدن زنان است. بخش عمده ای از زنان، بویژه زنان طبقات‏‎ ‎‏متوسط و پایین در جریان بسیج سیاسی و تحول ساختاری به شدت سیاسی شده و به‏‎ ‎‏صحنه آمده اند. بسیاری از زنان مورد بحث تا قبل از نوسازی، گروهی زیر ستم شناخته‏‎ ‎‏شده بودند و در فرایندهای سیاسی جامعه درگیر نمی شدند و اساساً الگوی رفتار‏‎ ‎‏سیاسی مشخصی نداشتند، اما اهمیت یافتن اشتغال زنان و تأثیر آن بر بودجه خانواده در‏‎ ‎‏شرایط بحران اقتصادی و افزایش سواد این قشر به آنان اعتماد به نفسی داده که به راحتی‏‎ ‎‏می توانند در پروسه مشارکت سیاسی نقش آفرینی کنند و در آینده به عنوان قشر مهم‏‎ ‎‏اجتماعی در محاسبات سیاسی به حساب آیند.‏

‏به طور کلی و بر اساس تئوریهای جامعه شناسی سیاسی، تحولات ساختاری منجر به‏‎ ‎‏ایجاد یک فضای ذهنی متفاوت می گردد و در این راستا مقاومت در برابر تغییرات‏‎ ‎‏خواسته شده، کنشهای سیاسی را سبب می شود. «پل ریکور»‏16‏ در تئوری خود به نام‏‎ ‎‏«ایماژینه» ‏‎(Imagation)‎‏ توضیح می دهد که نوعی وجدان جمعی که وی نام آن را‏‎ ‎‏«ایماژینه» می گذارد، بر فضای اجتماعی سایه افکن شده و مستمراً در معرض تفسیر و‏‎ ‎‏تغییر قرار می گیرد. این وجدان جمعی که فضای فرهنگی خاصی را زیربنا می دهد، بر‏‎ ‎‏رفتار اجتماعی افراد تأثیر گذاشته و تحولاتی را باعث می گردد. ایماژ حاکم بر فضای‏‎ ‎‏ذهنی جامعه به واسطه تحولات ساختاری، تأثیر گذاری افزون تری می یابد و همچون‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 173

‏یک متن ‏‎ (Text)‎‏مورد بازخوانی قرار می گیرد. شرایط مذکور را می توان با تتبع بیشتر‏‎ ‎‏منطبق با فضای حاکم بر جامعه ما دانست که امکان بازخوانی آن در مقاطع مختلف به‏‎ ‎‏واسطه جوانی جمعیت بسیار زیاد است. ‏

‏اما «تدگار» در تئوری محوریت نسبی خود بر این نکته مهر تأیید می زند که‏‎ ‎‏«محرومیت نسبی نقطه عزیمت برای تحلیل جنبش هاست» وی محرومیت نسبی را‏‎ ‎‏«درک کنشگر از تفاوت میان توانایی های ارزشی و انتظارات ارزشی» می داند و به عبارت‏‎ ‎‏دیگر محرومیت نسبی عبارت از تفاوت میان انتظارات مشروع و واقعیات عالم خارج‏‎ ‎‏است. «گار» به صورت اجمالی ارزشها را به سه دسته ثروت، قدرت و منزلت تقسیم‏‎ ‎‏کرده آنگاه تئوری خود را بر فراز مقوله محرومیت نسبی به عنوان متغیری مستقل بنا‏‎ ‎‏می کند و سایر شرایط اجتماعی و سیاسی را به عنوان متغیرهای وابسته با آن ترکیب‏‎ ‎‏می کند و انواع رفتار سیاسی را از آن نتیجه می گیرد.‏

‏اگر چه پژوهشگران سیاسی به تئوری محرومیت نسبی ایراداتی وارد ساخته اند و‏‎ ‎‏گستردگی آن را دلیل بی فایدگی اش دانسته اند ولی «گار» معتقد است که محرومیت نسبی‏‎ ‎‏علت کشمکش مدنی می باشد. اگر چه سایر عوامل نظیر مشروعیت و سهولت اجتماعی‏‎ ‎‏نیز ممکن است وارد این فرمول شوند، وی بر این باور است که کشورهایی که به طور‏‎ ‎‏شتابان نوسازی می شوند مستعدترین کشورها برای ایجاد کنش سیاسی هستند و اگر‏‎ ‎‏مردم احساس کنند که باید در نظام ارزشی و سیاسی آنها تغییراتی به وجود آید ولی این‏‎ ‎‏تغییرات صورت نگیرد، آنگاه مستعد کنش اجتماعی و سیاسی هستند.‏

*       *        *

‏ ‏

نتیجه گیری

‏آنچه گفته شد تنها گذری به چالشهای سیاسی و فرهنگی انقلاب اسلامی در دهه‏‎ ‎‏سوم بود. و بررسی مفصل تر آن نیاز به فرصت بیشتری دارد، مسلماً انقلاب ما در‏‎ ‎‏سالهای آینده در زمینه اقتصاد و دیگر شاخصه های اجتماع با مسایل، موانع و حتی‏‎ ‎‏موفقیتهایی روبرو خواهد شد که درک عمیق از ریشه این تحولات می تواند همه مسایل‏‎ ‎‏پیش رو را به نهادهای موفق و پویایی بدل سازد. گریزی از واقعیت نیست که جهان‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 174

امروزین نیازها، ضرورتها و الزامات خاص خود را می طلبد و روز آمدی رفتارهای‏‎ ‎‏سیاسی، اجتماعی و فرهنگی می تواند بزرگترین و مؤثرترین شیوه برای برخورد با‏‎ ‎‏چالشهای آینده باشد.‏

‏در نوشتار حاضر به برخی از ریشه ها اشاره شد. بدون تردید در سالهای آتی نیز‏‎ ‎‏تحولات ساختاری در حوزه های مذکور اتفاق خواهد افتاد و الزاماً جامعه را با مسایل‏‎ ‎‏جدیدتری مواجه خواهد ساخت، اما آنچه در 10 سال گذشته روی داده در 10 سال‏‎ ‎‏آینده چهره می نمایاند. این در حالی است که عنصر افزایش بی رویه جمعیت و ورود‏‎ ‎‏جمعیت جوان با خواسته های افزون و نو به عرصه اجتماع یک واقعیت است و باید برای‏‎ ‎‏این مهم در دهه سوم در تمام زمینه ها برنامه ریزی مدرن داشته باشیم.‏

‏جوان بودن جمعیت به خودی خود امر منفی نمی باشد ولی اگر بازار کار مناسب رفاه‏‎ ‎‏مطلوب، تأمین خواسته های سیاسی و فرهنگی آنها در دستور کار قرار نگیرد، مسلماً‏‎ ‎‏جوانی جمعیت تهدیدی جدی برای آینده انقلاب خواهد بود. به باور نگارنده جوانان‏‎ ‎‏کشور ما که نسل دوم انقلاب را تشکیل می دهند، هنوز معتقدند که انقلاب اسلامی و‏‎ ‎‏نظام جمهوری اسلامی ایران توان پاسخگویی به نیازهای مادی و معنوی آنها را دارد‏‎ ‎‏ولیکن ضعف مدیریت و عدم سازماندهی امور، باعث گردیده تا ناهنجاریهایی به جامعه‏‎ ‎‏تحمیل شود. این نگرش خیرخواهانه به طور جدی باید مورد توجه قرار گیرد.‏

‏جمعیت جوان همچنین در فرایند «تصمیم سازی سیاسی» نقش فعالی را طلب‏‎ ‎‏خواهد کرد. کانالیزه کردن خواسته ها از طریق نهادهای مدنی و مطبوعات مستقل‏‎ ‎‏می تواند در آینده مشکلات سیاسی کشور را به مراتب تنزل داده و سامانی برای آن‏‎ ‎‏متصور شود.‏

‏ ‏

‏ ‏منابع و مآخذ

‏1ـ گی روشه، ‏تغییرات اجتماعی،‏ ترجمه دکتر منصور وثوقی، تهران، نشر نی، 1376، ص 32.‏

‏2ـ رونالد اینگلهارت،‏ تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی،‏ مریم وتر، تهران، کویر 1373، ص‏‎ ‎‏373.‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 175

3ـ برای مطالعه بیشتر نگاه کنید به پایان نامه کارشناسی ارشد سعید حجاریان، ‏جنبشهای موعودی‎ ‎و...‏، دانشگاه تهران، دانشکده حقوق و علوم سیاسی.‏

‏4ـ تمامی آمارها مستند به گزارشهای رسمی مرکز آمار ایران می باشد.‏

‏5ـ ساموئل هانتینگتون،‏ سامان سیاسی در جوامع دستخوش تغییر،‏ ترجمه محمد تلاشی، تهران،‏‎ ‎‏نشر علم، 1369.‏

‏6ـ تمامی آمارها مستند به گزارشهای مؤسسه نمایشگاهی فرهنگی ایران می باشد.‏

‏7ـ رابرت.اچ.لاور، ‏دگرگونی اجتماعی،‏ ترجمه کاووس سید امامی، تهران، نشر دانشگاهی، 1373،‏‎ ‎‏ص 225.‏

‏8ـ رونالد اینگلهارت، پیشین.‏

‏9ـ هانتینگتون، پیشین، ص 224.‏

‏10ـ همان، ص 247.‏

‏11ـ برای بسط مفهومی این بحث از تقریرات آقای عبدالله شهبازی (منتشر نشده) استفاده گردیده است.‏

‏12ـ تقریرات درس نوسازی سیاسی دکتر بشیریه، دانشگاه تهران، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، سال‏‎ ‎‏تحصیلی 73ـ72.‏

‏13ـ برای مطالعه بیشتر نگاه کنید به: لئونارد برکووتیز، ‏روانشناسی اجتماعی،‏ ترجمه حسین فرجاد و‏‎ ‎‏عباس محمدی، تهران، انتشارات اساطیر 1372، ص 292ـ 234 و تامین ملوین، ‏جامعه شناسی قشربندی‎ ‎و نابرابریهای اجتماعی،‏ ترجمه عبدالحسین نیک گهر، تهران، توتیا، 1373.‏

‏14ـ حسین بشیریه، ‏جامعه شناسی سیاسی،‏ تهران، نشر نی، 1375، ص 142.‏

‏15ـ آمارها مستند به گزارشهای مرکز آمار ایران می باشند.‏

16- Ricoeur. p.from text to Action : Essays In Hermoneutics. trans,  North western university   press Evanston 1991.

‏ ‏

‏ ‏ ‎در این نوشتار همچنین از منابع ذیل استفاده شده است.

‏1ـ گار، تد رابرت، ‏چرا انسان ها شورش می کنند،‏ ترجمه علی مرشدی زاد، تهران پژوهشکده مطالعات‏‎ ‎‏راهبردی، 1377.‏

‏2ـ ادیبی، حسین، ‏طبقه متوسط جدید در ایران،‏ تهران، جامعه، 1358.‏

‏3ـ پللو،‏ شهروند و دولت،‏ ترجمه ابوالفضل قاضی، تهران، دانشگاه تهران، 1370.‏

‏4ـ بشیریه، حسین، ‏جامعه شناسی سیاسی،‏ تهران نشر نی، 1375.‏

‏5ـ فاضل، سید ابوتراب، پایان نامه کارشناسی ارشد، ‏موانع رشد جامعه مدنی در ایران،‏ دانشگاه‏‎ ‎‏شهید بهشتی، دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی، 1376.‏

6- Lerners:  thapassing of traditional society,  Boston press, 1993.

‏7ـ طائفی، علی، نشریه اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی،‏ «جامعه فراصنعتی و نظریات تلفیقی در‎ ‎قشربندی اجتماعی»،‏ شماره 90ـ89 و 92ـ91.‏

‎ ‎

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 176

  • )) پژوهشگر و کارشناس در شورای امنیت ملی.