انقلاب اسلامی ایران و تجدید نظر در تئوریهای انقلاب

انقلاب اسلامی ایران و تجدید نظر در تئوریهای انقلاب[1]

‏هادی سمتی‏‎[2]‎

‏ ‏

‏زمانی که انقلاب اسلامی در اواخر دهۀ 70 میلادی پیروز شد مسأله تئوریهای‏‎ ‎‏انقلاب نظریه پردازی پیرامون تحولات سیاسی و اجتماعی بنیادین در بسیاری از محافل‏‎ ‎‏علمی و آکادمیک، موضوعی اساسی بود. تئوریهای متفاوت و رهیافتهای گوناگونی در‏‎ ‎‏رابطه با تبیین و توضیح علل وقوع انقلاب ارائه شده بود. باید دید در زمانی که انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی به پیروزی رسید دنیا و محافل آکادمیک به انقلابات بزرگ اجتماعی چگونه نگاه‏‎ ‎‏می کردند و آنها را چگونه توضیح می دادند؟‏

‏در سال 1979 کتاب معروف دولتها و انقلابات اجتماعی اثر اسکاچ پل به چاپ‏‎ ‎‏رسید. اسکاچ پل از بنیانگذاران و محوری ترین نظریه پردازان انقلاب در دوران معاصر به‏‎ ‎‏شمار می آید. وی با ارائه یک دیدگاه دولت محور بر اهمیت ساختارهای کلان سیاسی ـ‏‎ ‎‏اجتماعی و نقش عوامل بین المللی تأکید کرد و با تکرار سخن وندل فیلیپس به این‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 69

مضمون که انقلابهایی می آیند و ساخته نمی شوند، بنیان گذار یک رهیافت بسیار مهم در‏‎ ‎‏مطالعات انقلاب محسوب می شود.‏

‏اواخر دهۀ 70 میلادی دورانی است که رهیافتهای روانشناسانه کسانی چون جیمز‏‎ ‎‏دیویس و تد رابرت گر و رهیافتهای سنتی کارکرد گرایانه در حال عقب نشینی بود و‏‎ ‎‏رهیافتهای الهام گرفته از تغییرات نظریات مارکسیستی با تکیه بر ساختار مهم دولت و‏‎ ‎‏نقشی که دولتها در پیروزی انقلابها دارند نفوذ بیشتری پیدا کرده بود.‏

‏آنچه در سخنان اسکاچ پل و همفکران او حائز اهمیت می باشد، مسأله فروپاشی‏‎ ‎‏ساختار دولت و ورود انقلابیون به دیوانسالاری و کسب قدرت سیاسی است. این جملۀ‏‎ ‎‏معروف که «انقلابها ساخته نمی شوند بلکه می آیند»، بیانگر این جنبۀ ساختاری‏‎ ‎‏انقلابهاست. در این شرایط انقلاب اسلامی پیروز می شود. بعد از پیروزی انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی در سال 1982 اسکاچ پل اولین نقد را بر نظریه خود نوشت و به ضعفها و‏‎ ‎‏نارساییهای آن اشاره کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران دو موضوع اساسی در‏‎ ‎‏جامعه شناسی انقلاب احیا شد: ‏

‏1ـ بحث سنتی ساختار ـ کارگزار و چگونگی رابطۀ آنها. به عبارت دیگر، با انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی این سخن که انقلابها می آیند یا ساخته می شوند، دوباره مطرح گردید و نزاعی‏‎ ‎‏که چندین دهه در علوم اجتماعی پیرامون رابطه ساختار ـ کارگزار وجود داشت مجدداً از‏‎ ‎‏سر گرفته شد.‏

‏2ـ موضوع باورها، نمادها و اعتقادات در تبیین انقلابها. در اواخر دهۀ 1970 و اوایل‏‎ ‎‏دهۀ 1980 ساختارگرایی رهیافت عمده و مسلط در تبیین انقلابها بود و لذا، به تدریج‏‎ ‎‏نقش فرهنگ و ایدئولوژی و باورهای اجتماعی در تبیین انقلاب به بوتۀ فراموشی سپرده‏‎ ‎‏شده بود. اما با انقلاب اسلامی ایران و تا حدود کمتری انقلاب نیکاراگوئه، مسأله‏‎ ‎‏ایدئولوژی و باورهای سیاسی و اجتماعی مجدداً در دنیای آکادمیک مطرح گردید و‏‎ ‎‏مسایلی از قبیل شبکه های اجتماعی، چهارچوبهای فکری، بسیج منابع و... دوباره در‏‎ ‎‏ادبیات انقلاب به بحث نهاده شد. اسکاچ پل در تقسیم بندی تئوری پردازان انقلاب به‏‎ ‎‏نسل سوم تعلق دارد، نسلی که در درون خود نسل چهارمی را پرورش داده است. این‏‎ ‎‏نسل جدید تحت تأثیر انتقاداتی که به نسل سوم تئوریهای انقلاب وارد شده، شکل گرفته‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 70

است و به همین دلیل به چگونگی شکل گیری یک حرکت مردمی از پایین به بالا در ایران‏‎ ‎‏و نقش مفاهیم فرهنگی و ایدئولوژیک و علی الخصوص، مذهب توجه دارد. در اصل،‏‎ ‎‏نسل چهارم تئوریهای انقلاب تا حدود زیادی در پاسخ به تحولات انقلابی در جهان سوم‏‎ ‎‏و بویژه انقلاب اسلامی و همچنین با توجه به ویژگیهای منحصر به فرد این انقلابات پدید‏‎ ‎‏آمده است. نظریه پردازان نسل چهارم از جمله گودوین، فورن، کراولی و گُلدستون به‏‎ ‎‏چند مسأله اشاره می کنند:‏

‏ـ بحث رابطه متقابل فرهنگ و کارگزار. به این معنی که همانطور که ساختارها‏‎ ‎‏کارگزاران را می زایند و تولید می کنند، کارگزاران هم تولید کننده ساختارها هستند و این‏‎ ‎‏دو یکدیگر را تثبیت و بازتولید می کنند.‏

‏2ـ توجه به مسأله فرهنگ و ایدئولوژی در تحلیل و نظریه پردازی پیرامون انقلاب. ‏

‏نسل چهارم نظریه پردازان انقلاب علی رغم اینکه به چهارچوبهای ساختارگرایانۀ‏‎ ‎‏خود و نقش محوری دولت و فروپاشی آن و همچنین متغیرهای بین المللی وفاداری‏‎ ‎‏جدی دارند، اما برای عامل فرهنگ نیز جا باز می کنند.‏

‏در کنار اتفاقاتی که در دنیای واقع اتفاق می افتد، مانند انقلاب اسلامی ایران، در خود‏‎ ‎‏دنیای آکادمیک هم تحولات معرفت شناسی و اپیستمولوژیک در حال شکل گیری است.‏‎ ‎‏تحت تأثیر مجموعۀ این تحولات سیاسی و اجتماعی از یک سو و تحولات نظری از‏‎ ‎‏سوی دیگر سه نوع رهیافت پدید آمده است که این رهیافتها از ساختارگرایی رادیکال و‏‎ ‎‏مفرط فاصله می گیرند. ‏

‏1ـ ساختارگرایی نو ‏‎(New structuralism)‎‏ این رهیافت شاگردان اسکاچ پل را در‏‎ ‎‏برمی گیرد که همانطور که گفته شد به مقوله فرهنگ و ایدئولوژی نیز در نظریه پردازی‏‎ ‎‏پیرامون انقلاب توجه می کنند. ‏

‏2ـ رهیافت تحلیل گفتمانی ‏‎(discourse analysis)‎‏ این رهیافت نتیجۀ تحولاتی است‏‎ ‎‏که در ادبیات علوم اجتماعی و ادبیات پست مدرن پدید آمده است. در این رهیافت‏‎ ‎‏اساساً بنیانهای معرفت شناختی علوم اجتماعی مورد پرسش قرار می گیرد و لذا این‏‎ ‎‏رهیافت درصدد ارائه تحلیلهایی عام گرایانه از انقلاب و جنبش های اجتماعی نیست. ‏


کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 71

3ـ رهیافت بسیج منابع ‏‎(resorce mobolization)‎‏ این گرایش تا حدودی رهیافت‏‎ ‎‏فرآیند محور است و گرایش آن بیشتر به فرایندهای انقلاب است و کمتر به عوامل بلند‏‎ ‎‏مدت انقلاب یا نتایج آن توجه دارد.‏

‏این سه رهیافت از یک سو مدیون تحولات بنیادینی است که در علوم اجتماعی شکل‏‎ ‎‏گرفته است و از سوی دیگر متأثر از تحول انقلابی در ایران است.‏

‏اگر بخواهیم مسأله را به صورت جزیی تر بررسی کنیم و ببینیم که چگونه بحث‏‎ ‎‏کارگزار و ساختار وارد نظریه پردازی می شود باید گفت از سه منظر می توان به مقوله‏‎ ‎‏فرهنگ و ایدئولوژی نگریست: ‏

‏1ـ فرهنگ برای کسانی چون ساختارگرایان نو، عنصر مهمی در علل به وجود آمدن‏‎ ‎‏انقلاب محسوب نمی شود. از این دیدگاه، نقش اساسی فرهنگ مربوط به جامعۀ پس از‏‎ ‎‏انقلاب است. این گروه عمدتاً به این مسأله توجه دارند که چگونه بعد از انقلاب، فرهنگ‏‎ ‎‏به وسیله نخبگان مسلط به منظور تثبیت رژیم انقلابی و استحکام بخشیدن به نهادهای‏‎ ‎‏انقلابی مورد استفاده قرار می گیرد. به عبارت دیگر این گروه به مقوله فرهنگ و‏‎ ‎‏ایدئولوژی نگاهی ابزار انگارانه دارند.‏

‏2ـ عده ای فرهنگ و ایدئولوژی را به عنوان یک ساختار فرهنگی ‏‎(caltural structur)‎‎ ‎‏که در درون آن تضاد و دگرگونی است، مورد مطالعه قرار می دهند. به عقیدۀ این گروه،‏‎ ‎‏فرهنگ یک کل منسجم و یکپارچه نیست، بلکه در آن تنوع و دگرگونی و تضاد است و‏‎ ‎‏این ساختار فرهنگی هم در فرآیند انقلاب و هم پس از انقلاب توسط نخبگان انقلابی‏‎ ‎‏برای سرنگونی رژیم حاکم و مسلط شدن حاکمیت جدید مورد استفاده قرار می گیرد.‏

‏3ـ گروه سوم به ایدئولوژی به عنوان مجموعه ای از مفاهیم و سمبلها می نگرند که‏‎ ‎‏رازآلودگی و ابهام موجود در آن، علت اصلی وحدت ایدئولوژیک در فرآیند انقلابی به‏‎ ‎‏شمار می آید. وحدت ایدئولوژیک نتیجۀ اصلی این رازآلودگی و ابهام آلودگی‏‎ ‎‏ایدئولوژیهاست که در حقیقت ذاتی ایدئولوژی محسوب می شود. همان شعر مولوی که‏‎ ‎‏«هر کسی از ظن خود شد یار من» در اینجا مصداق پیدا می کند. دیدگاه اخیر دیدگاه‏‎ ‎‏جدی تری است و یکی از محققین به نام «برنز» مورد انقلاب اسلامی ایران را با استفاده‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 72

از آن بررسی کرده است. در گرایش سوم تلاش می شود که نقش فرهنگ و ایدئولوژی نه‏‎ ‎‏تنها در علل وقوع انقلاب بلکه در فرآیند و حتی نتایج انقلاب مورد بررسی قرار گیرد.‏

‏به هر صورت انقلاب اسلامی در عرصۀ نظری 2 ارمغان داشت: 1ـ بازگشت مفهوم‏‎ ‎‏فرهنگ و ایدئولوژی و اهمیت یافتن دوبارۀ تبیین های کارگزار محور و انسان محور.‏

‏2ـ بررسی و ارزیابی نتایج و دستاوردهای یک انقلاب مستلزم گذشت زمانی طولانی‏‎ ‎‏است اما انقلاب اسلامی از این حیث تقریباً یک استثناست و نتایج و پیامدهای آن زودتر‏‎ ‎‏از سایر انقلابها مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. این امر تا حدودی ناشی از ماهیت‏‎ ‎‏انقلاب اسلامی و عناصر تشکیل دهنده آن می باشد.‏

‏به طور کلی پژوهش پیرامون نتایج انقلابها به طور عام و انقلاب اسلامی به طور‏‎ ‎‏خاص بسیار محدود است. در عین حال در سالهای اخیر نوعی نگاه به درون در‏‎ ‎‏پژوهشهای آکادمیک به وجود آمده و نگاه به بیرون که در دو دهه گذشته معمول بود به‏‎ ‎‏تدریج کنار نهاده شده است. هم اکنون شرایط زمانی بسیار مناسبی فراهم شده است که‏‎ ‎‏با استفاده از آن می توان محور پژوهشهای  سیاسی و اجتماعی را به طرف مسأله نتایج‏‎ ‎‏انقلاب اسلامی سوق داد. محورهایی که برای بحث و بررسی مناسب به نظر می رسد و‏‎ ‎‏پژوهشهای محدودی نیز پیرامون آنها صورت گرفته عبارتند از: ساختار دولت و تحولات‏‎ ‎‏آن بعد از انقلاب، رابطه دولت و جامعه، تحرک اجتماعی و منزلت اقتصادی و اجتماعی‏‎ ‎‏مردم و طبقات گوناگون. اکنون باید فارغ از داوریهای ارزشی و ایدئولوژیک،‏‎ ‎‏دستاوردهای عملی اقتصادی و اجتماعی انقلاب اسلامی را بررسی کرد. از منظر‏‎ ‎‏تحولات بین المللی نیز تاریخ و تبعات انقلاب اسلامی به صورت نظری و تئوریک مورد‏‎ ‎‏بررسی قرار نگرفته است. پژوهشهای موجود پیرامون نتایج بین المللی انقلاب اسلامی‏‎ ‎‏کاملاً غیر تئوریزه است و در این زمینه کار تئوریک و جدی قابل قبولی وجود ندارد.‏

‏در مجموع می توان گفت بازگشت به فرهنگ و ایدئولوژی در مقولۀ جنبشهای‏‎ ‎‏اجتماعی باعث شده ما به مفاهیمی کلیدی مثل هویت و ارزشهای جمعی و سمبلهای‏‎ ‎‏سیاسی و اجتماعی بازیگران توجه بیشتری بکنیم. شاید دهۀ آینده، دهه ای باشد که ما‏‎ ‎‏دیگر از این انگاره که یک تئوری برای تمام انقلابها کفایت می کند فاصله بگیریم. بسیاری‏

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 73

محققین بر این باور هستند که دوران تئوری و تئوری پردازی به صورت عام به پایان‏‎ ‎‏رسیده و تلاش برای تعمیم دادن یک نظریه و تئوری به انقلابهای گوناگون کار بیهوده ای‏‎ ‎‏است. به عبارتی، زمان آن فرا رسیده است که هر انقلابی در متن خود و با توجه به فهمی‏‎ ‎‏که کنشگران حاضر در فرآیند انقلاب از واقعیتهای سیاسی و اجتماعی دارند، مورد‏‎ ‎‏تجزیه و تحلیل قرار گیرد. ‏

‏«والسلام»‏

‎ ‎

کتابایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی: مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی (ج. 2)صفحه 74

  • )) این مقاله در واقع متن سخنرانی ایشان در کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی است که توسط دبیرخانه کنگره تنظیم شده است.
  • )) دکترای علوم سیاسی و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران.