امام خمینی و تفسیر نو از عصمت پیامبر اکرم (ص)

امام خمینی و  تفسـیر نو از‏ عصمت پیامـبر اکرم(ص)

‎ ‎

‎ ‎

‏□ حسین صالحی مالستانی‏

‏ ‏چکیده 

‏ اصل مسأله عصمت برای پیامبر اکرم (ص) بین مسلمانان، امر مسلمی است اما در قلمرو و تفسیر عصمت، اختلاف نظرهای جدی وجود دارد،  اینکه عصمت صرف یک هدیه الهی است بدون در نظر گرفتن قابلیت شخص معصوم، یا یک امری است برخاسته از طهارت و تقدس ذاتی وی.‏

‏در این مقاله، بحث عصمت پیامبر (ص) را از نظر امام خمینی  بررسی نمودیم. در این نگاه، انسان ها در بدو فطرت دارای نورانیت و سعادت و مستعد عصمت عملی هستند. حضرت پیامبر خاتم(ص) به لحاظ طینت پاک خود و مظهریت اسم اعظم حق، دارای «عصمت کبری» و مقام خاتمیت است، اما دیگر معصومین(ع) به تبع آن حضرت به مقام «عصمت» نائل می شوند.انبیای الهی همه دارای «عصمت» اند و اما عصمت در آنها دارای مراتب تشکیکی و متفاوت است؛ همان گونه که قرآن نیز اصل تفاوت مراتب انبیا در فضیلت را در آیاتی متذکر شده است. ‏

‏از نظر امام، عصمت پیامبر خاتم، بالاصالة  و مطلق بوده و علماً و عملا کامل است؛ آن حضرت در اندیشه و عمل دارای عصمت است. ائمه اطهار(ع) نیز از عصمت مطلقه و از جمیع جهات برخوردارند؛ منتهی عصمت آنها به تبع از خاتم پیامبران(ص) است، چون پرتویی از نور وجود او هستند.اما برخی از انبیای الهی دارای عصمت مطلقه نیستند. لذا از تصرّف شیطان ایمن نماندند، که امام به توجه آدم(ع) به شجره اشاره می نماید و آن را منافی با کمال ویژه انسان کامل می داند.‏

حضورج. 86صفحه 53

واژه های کلیدی:‏ عصمت، پیامبر، انبیا، مراتب عصمت، امام خمینی ‏

 

مقدمه

‏از ویژگی های لازم درشأن پیامبر، خصوصیت «عصمت» است. منظور ازعصمت در باور شیعه، وجود ملکه ای است در انسان معصوم که او را از گناه و خطا باز می دارد. خداوند به معصومان گونه ای دانش و آگاهی بخشیده است که به واسطه آن گناه و خطا نمی کنند. ‏

‏بدین ترتیب، از معصومان گناهی سر نمی زند خواه صغیره باشد و یا کبیره. عصمت از مقوله علم است و از این  رو، منافاتی با اختیار ندارد‏‏(جمعی ازنویسندگان، فرهنگ شیعه (کلام)، ص، 340 1386).‏

‏عقیده مسلمانان دربارة اصل «عصمت انبیا»  مسلّم است، اما دربارة قلمرو، حدود و اینکه چه کسانی عصمت دارند، نظر یکسان ندارند. شیعیان دوازده امامی معتقدند که پیامبران وائمه اطهار(ع) ازهمه گناهان وعیوب وخطاها معصوم اند، اما نحله های دیگر دیدگاه شان متفاوت است که درلابلای بحث به برخی از دیدگاه ها اشاره خواهد شد. ‏

‏با توجه به عنوان مقاله، تأکید ما روی دیدگاه امامیه و به خصوص طرح دیدگاه امام خمینی خواهد بود. امام خمینی، دیدگاه عمیق ونسبتاً متفاوت نسبت به نبوت و شئون انبیا از جمله عصمت آنان، دارد. ما ابتدا به توضیح برخی مفاهیم مربوطه پرداخته و به اقتضای ظرفیت مقاله، به طور فشرده دیدگاه دانشوران اسلامی را مطرح خواهیم نمود و سپس به بررسی دیدگاه امام خمینی خواهیم پرداخت. و با توجه به هجمه دشمنان دین و خرد به شخصیت رسول اکرم(ص)، بحث عصمت انبیا را با تأکید بر عصمت کامله سید و خاتم رسولان الهی با هدف دفاع از شخصیت پیامبر اعظم(ص) بررسی می کنیم. ‏

حضورج. 86صفحه 54

مفاهیم کلیدی

 

1- عصمت در لغت 

‏عصمت در لغت به معنای منع، محافظت و مصونیت آمده است. مرحوم شریف مرتضی در تعریف عصمت می گوید:‏

‏«اصل عصمت در وضع لغوی به معنای «منع» آمده است؛ وقتی گفته می شود: «‏‏عصمت فلاناً من السوء‏‏» که منع کرده باشم او را از انجام آن کار، اما متکلمین عصمت را در جایی به کار گرفته اند که کسی به اختیار خودش به سبب لطف الهی از کار خطا و خلافی منع شده و مصون باشد» ‏‏(شریف مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ج3،ص326).‏

‏در کتاب های معتبر لغت، نیز به همان معنای منع و حفظ آمده است (ابن منظور، لسان العرب، ج12، ص404؛ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج 4، ص 331 ؛ قرشی، علی اکبر، قاموس القرآن، ج 5، ص 9 - 8؛ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج6، ص117 - 116؛ فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج1، ص313) و در بعض کتاب های جدید لغت «عصم» را به معنای نگهداری و پناه بردن به کار برده که با معانی قبلی تفاوت جوهری ندارد‏‏ (مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی، ص61)‏‏.‏

‏به هر حال «عصمت» از ریشه «عصم» اصل معنایش همان منع، حفظ و وقایه مصونیت است اما متعلّق آن امور ناپسند و شر است که با مقام والای شخص معصوم تنافی داشته باشد. در آیه ‏‏«وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ»‏‏ ‏‏(ممتحنه، 10)‏‏؛ و هرگز متمسک به حفاظت کافران نشوید و با آن ها نکاح نکنید»، «عصم» که جمع عصمة است به معنای نکاح و زوجیت به کار رفته ولی مفسرین، این جا هم گفته اند که معنای اصلی آن همان «منع» است که لغویین ذکر کرده اند و استعمال آن در زوجیت و نکاح دارای قرینه است، در تفسیر «الامثل» از بعضی مفسرین نقل کرده که عصم به معنای نکاح دائمی است و مناسبتش این است که زن، در نکاح دائم از ازدواج با مرد دیگر برای ‏

حضورج. 86صفحه 55

همیشه- البته تا زوجیت باقی است و همسرش زنده است- منع می شود‏‏(مکارم شیرازی، الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ج18 ص258.).‏

‏برخی دیگر گفته اند: ‏

‏«عَصم» به فتح عین و سکون صاد یعنی چنگ آوردن و جلوگیر شدن، کسی را از بدی نگاه داشتن و از «‏‏عصام القربة‏‏» گرفته شده است و آن نخ یا چرمی است که با آن سر مشک را می بندند تا محتوای آن نریزد.» ‏‏(داور پناه، ابوالفضل، انوار العرفان فی تفسیر القرآن، پیشین، ج11 ص114).‏

‏به هر حال، معنای اصلی و ریشه لغوی «عصمت» به معنای منع به کار رفته و در منع از آفات، شرور و اوصاف ناپسند در اصطلاح متکلمین و دانشوران اسلامی استعمال شده است.‏

 

2- عصمت در اصطلاح

‏همان گونه که یاد آور شدیم، متعلق «عصمت» امور ناپسند است. این را در معنای اصطلاحی «عصمت» بیشتر می توان مطرح کرد؛ زیرا بحث کلامی از شئون پیامبران الهی در باب «عصمت» مصون بودن آنان از گناه و اشتباه و ... است. اما در متعلّق «عصمت» و اینکه پیامبر نسبت به چه چیزی از صفت «عصمت» برخوردار باشد، بین متکلمین اختلاف نظرهای جدی وجود دارد که ما در مباحث آتی به آراء آنان می پردازیم، ولی آنچه برای ما، در این تحقیق مطرح است، دیدگاه امامیه با عطف نظر به آراء امام خمینی درباره پیامبر(ص)  است. ‏

‏در دیدگاه ایشان همانند دیگر متکلمان و دانشوران امامیه، «عصمت» به معنای حداکثری آن نسبت به پیامبران مطرح است، هرچند ایشان بین پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم)، ائمه معصومین (علیهم السلام) و دیگر انبیای الهی (علیهم السلام)، از نگاه فضائل از جمله «عصمت» مراتب متفاوت قائل هستند.‏


حضورج. 86صفحه 56

3- تعریف فلسفی- عرفانی عصمت

‏یکی از شارحین فصوص الحکم، عصمت را ازنگاه حکما، عبارت از انمحاء مطلق درذات عقل کلی دانسته به گونه ای که همه حواس و قوای بدنی درتحت فرمان مطلق عقل کلی درآیند و در برابر عقل منفعل باشند‏‏(استرآبادی، محمدتقی، شرح فصوص الحکم، ص 287 و 289).‏

‏بنابراین شخص معصوم قوه عقل و فطرت نابش، نسبت به دیگر قوا و حواس او از حاکمیت و فرماندهی مطلق برخوردار است و این گونه هیچ خطا و گناهی -که منشأ در دیگر قوا و حواس انسان دارد- از او سر نخواهد زد و این همان عصمت کلی است که پیروان مذهب جعفری نسبت به انبیا و اولیا و در رأس آنها پیامبر اسلام (ص) واهلبیتش(ع) قائل هستند.‏

 

4- کاربرد «عصمت» در قرآن

‏در قرآن مشتقات واژه عصمت سیزده بار در همان معنای لغوی به کار رفته است. ‏‏(ضیائی فر، سعید، جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، ص 390). ‏‏اما در برخی آیات به معنای پناه گرفتن یا امساک به کار رفته که در بعضی از کتب لغت نیز آمده‏‏(قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج 5، ص 8.)‏‏. ‏

‏در این جا چند آیه را به عنوان نمونه ذکر می کنیم:‏

 

          الف- عصمت به معنای نگهداری و محافظت

‏در جریان غدیر، خداوند خطاب به پیامبر اکرم(ص) می فرماید:‏

حضورج. 86صفحه 57

«وَ الله یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاس‏‏ ‏‏(مائده /  67.)؛‏‏ خدا تو را از شر مردمان حفظ می کند.»‏

‏«مَا لَهُمْ مِنَ الله مِنْ عَاصِمٍ‏‏ ‏‏(یونس /  27.)؛‏

‏ آنها را (که اعمال بد انجام دادند) از (عذاب خدا) حافظی و مانعی نیست.‏

‏«مَنْ ذَا الَّذِی یعْصِمُکُمْ مِنَ الله إِنْ أَرَادَ بِکُمْ سُوءًا‏‏ ‏‏(احزاب /  17) ؛‏

‏ اگر خدا به شما اراده شرّی کند چه کسی شما را از اراده خدا منع تواند کرد؟»‏

‏«قَالَ سَآوِی إِلَی جَبَلٍ یعْصِمُنِی مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْیوْمَ مِنْ أَمْرِ الله‏‏ (هود /  43.)‏‏ ؛‏

‏ (آن پسر نااهل) گفت که من به زودی به فراز کوه می روم که از خطر هلاکم نگهدارد. (نوح) گفت: ای پسر امروز هیچ کس را از قهر خدا نگهدارنده ای نیست مگر آن کسی که مورد رحمت الهی قرار گیرد.‏

 

          ب- عصمت به معنای پناه و تمسک

‏«یوم تُوَلُّونَ مُدْبِرِینَ مَا لَکُمْ مِنَ الله مِنْ عَاصِمٍ»‏‏ ‏‏(غافر /  33) ؛‏

‏روزی که از عذاب آن هر سو بگریزید، هیچ از قهر خدا پناهی نیابید»‏

‏در این آیه ماده «عصم» به معنای نگهبان به کار رفته که با معانی قبلی که منع و نگهداری از شرور بود تفاوت جوهری ندارد.‏

‏«وَمَنْ یَعْتَصِمْ بِالله فَقَدْ هُدِیَ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ»‏‏ ‏‏(آل عمران /  101)؛‏

‏ و هر کسی به دین خدا متمسک شود، محققا به راه مستقیم هدایت یافته است.»‏

‏«وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ الله جَمِیعا؛ً‏‏ ‏‏(آل عمران /  103)‏

‏ همگی به ریسمان الهی تمسک نمایید»‏

حضورج. 86صفحه 58
  

5- کاربرد عصمت در روایات

‏از امام علی(ع) دربارة اذان و اقامه گفتن در گوش های نوزاد روایت شده که فرموده:‏

‏«... لا یُفعل ذلک بمثله الا عصم من الشیطان»‏‏ (علامه مجلسی، بحار الانوار، ج43، ص255)‏‏. در این آیه، ماده عصم، به معنای حفظ و نگهداری که همان معنای لغوی است به کار رفته است. از امام صادق(ع) دربارة رد امانت و این که شیطان اعوانش را علیه شخص امانت دار بسیج می کند تا او را وسوسه و هلاک کند می فرماید:‏

‏«... حتی یهلکوه الا من عصم الله عزّ و جل»‏‏ ‏‏(همان، ج 66 ،ص 358).‏‏ که عصم به همان معنای حفظ و مصونیت به کار رفته است.‏

‏در روایت دیگری از امام صادق(ع) است که هشام بن حکم از معنای کلمه «معصوم» سؤال می کند و امام در پاسخ می فرماید:‏

‏«المعصوم هو الممتنع بالله من جمیع المحارم و قد قال الله تبارک و تعالی: ««وَمَنْ یَعْتَصِمْ بِالله فَقَدْ هُدِیَ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ؛‏‏ ‏‏(آل عمران /  101؛ر.ک: صدوق، محمد، معانی الاخبار، ص131)‏‏ معصوم کسی است که به لطف خداوند از تمامی محرمات خودداری و امتناع کند، تحقیقاً خداوند تبارک و تعالی فرموده است: و هر کسی به دین خدا متمسک شود، محققا به راه مستقیم هدایت یافته است».‏

‏روایات ذکر شده نمونه های اندک از روایات زیادی است که واژه «عصم» و مشتقات آن به ‏

حضورج. 86صفحه 59

همان معنای لغوی و به معنای منع و حفاظت و ... به کار رفته است.‏

 

 6- عدم تنافی عصمت با اختیار 

‏از آن جایی که عصمت امر موهبتی الهی برای معصوم است ممکن است کسانی بپندارند که امر عصمت با اختیار، در تنافی است و شخص معصوم از روی اجبار، از خطا وگناه مصون می ماند. اما دانشوران امامیه این پندار را رد کرده اند ‏‏(نوبختی، ابراهیم، کتاب الیاقوت فی علم الکلام، ص 73 ؛ شیخ مفید، النکت الاعتقادیه، ص 37 ؛ نیز ر.ک: محقق، میر محمدباقر الداماد، الرسائل المختارة، 118 – 119). ‏

‏محقق داماد، ضمن تأیید اراده الهی، اراده خود پیامبر را نیز دخیل دانسته است. مرحوم علامه معتقد است که خداوند در حد راهنمایی و نه اجبار به معصومان کمک می نماید، بیان علامه چنین است:‏

‏«... عصمت و تسدید این است که خدای سبحان مراقب اعمال آن حضرات باشد. هرگاه به صحنه ای نزدیک شوند که انسان در آن صحنه خطر لغزش دارد، آنان را متوجه راه صحیح و وجه صواب آن صحنه بسازد و به سوی سداد و التزام طریق عبودیت بخواند». ‏‏(طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، مترجم، محمدباقر موسوی همدانی، ج10، ص 355).‏

‏در تفاسیر گوناگون این نوع خطاب ها و توجه دادن ها نسبت به پیامبر را دلیل بر تثبیت «عصمت» برای پیامبر دانسته اند؛ زیرا علاوه بر آنکه پیامبر، خود از ملکه عصمت برخوردار است و به سوی گناه و اشتباه متمایل نیست، خداوند متعال نیز همواره مراقب پیامبر است تا دچار اشتباه نشود. این گونه عصمت پیامبر از پشتوانه الهی برخوردار می گردد که هرگز دچار انحراف نگردد ‏‏(همان، ج17، ص440؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج4، ص123).‏

‏از نظر علامه طباطبایی(ره) عصمت در عین این که یک موهبت الهی است یک نوع علم و شعور است که با سایر انواع علوم فرق می کند و فرقش در این است که مغلوب قوای دیگر قرار نمی گیرد بلکه علم و شعور «عصمت» به قوای دیـگر غلبه دارد و دیگر قـوا را در استـخدام خود‏

حضورج. 86صفحه 60

در می آورد و از همین جهت صاحب آن از گمراهی و خطا، به طور قطع مصون می ماند‏‏(طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج 5، ص 81 - 80).‏

‏البته در روایات نیز از چیزی که به عنوان حافظ پیامبر از لغزش و خطا است به عنوان «روح القدس» یاد شده است که علامه نیز بدان اشاره نموده است ‏‏(همان).‏‏ و آن را به آیه قرآن نیز مستند نموده است. (‏‏بحث عصمت انبیاء طباطبایی، المیزان، ج 2، ص 136 و ج 5، ص 79‏‏) که در روایتی از امام صادق(ع) در پاسخ آن حضرت به پرسش ابو بصیر دربارة همان آیه‏‏ «و کذلک اوحینا الیک روحاً من امرنا»‏‏ ‏‏(شوری /  25)‏‏ چنین فرموده:‏

‏«خلق من خلق الله تعالی، اعظم من جبرئیل و میکائیل، کان مع رسول الله(ص) یخبره و یسدّده و هو مع الائمّة من بعده صلوات الله علیهم ‏‏(مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 25، ص 59)‏‏؛ روح مخلوقی از مخلوقات خداوند، که از جبرئیل و میکائیل بزرگ تر است، این روح همراه پیامبر بود و او را آگاه می ساخت و پایدار می نمود و پس از پیامبر، این روح، همراه ائمه(ع) است.»‏

‏امام خمینی نیز در توضیح همین احادیث می فرماید:‏

‏«از حدیث اول معلوم شد که برای انبیا و اوصیا علیهم السلام مقام شامخی است از روحانیت که آن را «روح القدس» گویند و به آن مقام، احاطه علمی قیّومی دارند به جمیع ذرات کائنات و در آن روح، غفلت و نوم و سهو و نسیان و سایر حوادث امکانیه و ‏

حضورج. 86صفحه 61

تجددات و نقایص مُلکیه نیست، بلکه از عالم غیب مجرد و جبروت اعظم است» ‏‏(امام خمینی(ره)،  شرح چهل حدیث، ص 545)‏‏. «چنانچه از حدیث دوم معلوم شود که آن روح مجرد کامل، از جبرئیل و میکائیل که اعظم قاطنین مقام قرب جبروت هستند، اعظم است»‏‏(همان).‏

‏در کلام امام، علاوه بر آنکه با تکیه بر احادیث به حقیقت متعالی روح اعظم اشاره گردیده است، به نکته های کاربردی تر که گاهی شبهاتی را متوجه عصمت انبیاء می کنند نیز اشاره شده است، و آن عبارت است از نفی غفلت و سهو و نسیان و سائر حوادثی که جنبه منفی داشته باشد. و این گونه است که امام با نگاه عمیق عرفانی به حقیقت نبوت، پیامبر را از همه نواقص مصون می داند و «عصمت» را به معنای حداکثری آن برای پیامبر قائل می شود. امام در جای دیگر نیز تصریح می نماید به اینکه پیغمبران و هادیان الهی از اول عمر تا آخر عمرشان یک لغزش نداشته و معصوم بوده اند.‏‏(ر.ک: صحیفه امام، ج، 12، ص 498).‏

 

  7- اهم مراحل عصمت در پیامبر

‏یاد آوری این نکته ضروری است که در مکتب شیعه امامیه و شواهد قرآنی، پیامبر در سه مرحله از عصمت برخوردار است:‏

‏1. مرحله دریافت و تلقی وحی‏‏(نمل(27)، 6، قمر /  55، شعراء /  193 – 194.)؛‏

‏2. مرحله حفظ وحی‏‏(اعلی(87)، 6 – 7؛ برای توضیح بیشتر، ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی، ج9، ص30.)؛‏

‏3. مرحله ابلاغ و پیام رسانی وحی‏‏(نجم /  3 – 4؛ جهت اطلاع بیشتر، ر.ک: سبحانی، جعفر، الالهیات، ج2 /  ص174،‏‏ چنانچه در این منبع ذکر شده است، معتزله از اهل سنت، نیز در این مرحله، قائل به عصمت پیامبر هستند.‏

حضورج. 86صفحه 62

عصمت پیامبر از دیدگاه امام خمینی

 

          ا- چیستی عصمت از نظر امام 

‏از صفاتی که برای پیامبر در آثار و بیانات امام خمینی بیشتر روی آن تأکید گردیده است «عصمت» پیامبر است. ایشان در توضیح حدیثی از امام باقر(ع)، حقیقت عصمت را این گونه تصویر می کند:‏

‏«رجس» را در این حدیث شریف و احادیث شریفه، تفسیر به «شک» فرموده، و در بعض احادیث «تطهیر از جمیع عیوب» شمرده و [از] ملاحظه شرح بعضی احادیث سابقه معلوم شود که نفی شک، مستلزم نفی عیوب قلبیّه و قالبیّه است، بلکه مستلزم «عصمت» است؛ زیرا که «عصمت» امری است‏‎ ‎‏[که] برخلاف اختیار و از قبیل امور طبیعیه و جبلّیه نیست؛ بلکه حالتی است نفسانیّه و نوری است باطنیّه که از نور کامل یقین و اطمینان تام حاصل شود... یقین کامل انبیا و اطمینان تام آن ها، که از مشاهده حضوریه حاصل شده، آن ها را معصوم از خطیئات نموده» ‏‏(امام خمینی، شرح چهل حدیث، پیشین، ص552).‏

‏در بیان امام، حقیقت «عصمت» یک حقیقت نوری است که ناشی از یقین و اطمینان تام شخص پیامبر به نور مطلق می باشد؛ یعنی از نگاه معرفتی و عقل نظری نقیصه های قلبی و پلیدی های شک و تردید در آن  راه نیافته و این باعث می شود که عملاً نیز از لغزش ها و خطاها مصون بماند. امام با نگاه عرفانی منشأ و مبدأ «عصمت» پیامبران را اتصال آنها به حقیقت مطلق الهی و مشاهده ‏

حضورج. 86صفحه 63

حضوری حق می داند و این بیان، مبتنی بر یک حقیقت متعالی است که در کلام امام جلوه می نماید که نظیر آن را کمتر می توان یافت.‏

          

          2- عصمت معلول عوامل بیرونی یا درونی پیامبر

‏در اینکه «عصمت» انبیا عامل درونی دارد یا عامل و عوامل بیرونی، دیدگاه های متفاوتی مطرح است. برخی عصمت را به عنوان لطف و موهبت الهی برای شخص معصوم دانسته اند که یک عالم بیرونی و فیض الهی است ‏‏(علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص494؛ ر.ک: مصنفات الشیخ المفید، ج4 ص134؛ سبحانی، جعفر، الهیات، ج3 ص174).‏

‏قیصری در شـرح فصـوص الحکم «عصمت» را عطیه اسم «الغفار» الهی دانـسته که باز هم عامل بیرونی برای «عصـمت» قائـل شده است‏‏(قیصری، شرح فصوص الحکم، پیشین، ج2 فص شیثی، ص115 -114).‏

 

          3- دیدگاه امام خمینی در منشأ «عصمت» پیامبر

‏امام با اتقان به لطف الهی، برای عصمت عامل درونی را نیز خیلی برجسته مطرح می کند و عصمت را زاییده ایمان، باور و شهود قلبی شخص معصوم می داند و در بیان منشأ «عصمت» می گوید:‏

‏«و عصمت غیر از ایمان کامل نمی باشد . معنای عصمت انبیا و اولیا این نیست که مثلاً جبرئیل دست آنان را بگیرد ....، بلکه عصمت زاییده ایمان است. اگر انسان به حق تعالی ایمان داشته باشد و با چشم قلب، خداوند متعال را مانند خورشید ببیند، امکان ندارد مرتکب گناه و معصیت گردد، چنانکه در مقابل یک مقتدر مسلح، «عصمت» پدید می آید. این خوف از اعتقاد به حضور است که انسان را از وقوع در گناه حفظ می کند. معصومین- علیهم السلام- بعد از خلقت از طینت پاک، بر اثر ریاضت و کسب نورانیت و ملکات فاضله، همواره خود را در محضر خداوند تعالی ... مشاهده می کنند» ‏‏(امام خمینی، جهاد اکبر، ص49؛ ر.ک: تفسیر سوره حمد،ص105).‏


حضورج. 86صفحه 64

 ‏بر اساس بیان امام، عامل اصلی برای «عصمت» پیامبر (ص) درونی است و منشأ «عصمت» در معصومین(ع) ایمان و باور قلبی قوی است، به اندازه ای که خدا را با بصیرت قلبی مثل خورشید ببینند، دیگر زمینه ای برای گناه نمی ماند. البته ایمان قوی، نیز از الطاف الهی است که با این نکته بین نظر امام و دیگران، وجه جمعی تدارک دیده می شود.‏

‏نکته دیگری که امام بدان اشاره می نماید طینت پاک معصومین(ع) از جمله پیامبران است که این طینت پاک همراه با ریاضت و عبادت باعث دوری از گناه و آلودگی می شود و این سخن امام، «عصمت» را در تمامی حیات پیامبر گسترش می دهد که یکی از معتقدات شیعه امامیه است و بسیار نکته اساسی در عصمت پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) است.‏

حضورج. 86صفحه 65
    

     4- باور قلبی به آثار زشت گناه 

‏از جمله مسائلی که امام در مورد «عصمت» پیامبر به آن می پردازد مشاهده پیامدهای ناگوار گناه و معصیت الهی است:‏

‏«عصمت که در انبیا هست دنبال باور است. باورش وقتی که آمد، ممکن نیست تخلف بکند... اگر کسی باورش بیاید که غیبت «إدام کلاب النار » است [اشاره است به فرمایش امیرالمؤمنین(ع) که فرمود: ‏

‏«اجتنب الغیبه فانّها ادام کلاب النار؛ از غیبت دوری کن؛ زیرا که آن نانخورش سگ های جهنم است» ‏‏(ر.ک: حرّ عاملی، محمدبن الحسن، وسائل الشیعه، ج 8 ص599، ابواب احکام العشرة، باب 125، ح 113؛ بحار الا نوار، ج 72، 248‏‏]، کسی که غیبت بکند کلبهای آتش، او را می بلعند، ... غیبت نمی کند» ‏‏(تفسیر سوره حمد، ص105-106).‏

‏طبق این بیان، امام منشأ «عصمت» و عامل آن را یک امر درونی می داند که مربوط می شود به باور قلبی و صفای باطن انبیا؛ یعنی همان گونه که پیامبر خود را در محضر خدا می بیند فکر گناه از او دور می شود تا چه رسد به عمل آن. پیامبر با همان صفای باطن، حقیقت گناه و زشتی آن و پیامدهای آن را به باور قلبی و یقینی مشاهده می کند و از این جهت هرگز دست به گناه نمی زند واین راز عصمت انبیا از دیدگاه امام است. ‏

‏امام در کلام دیگر، پیامبر را در حالت خواب نیز دارای «عصمت» دانسته است:‏

‏«رؤیا به حسب حال خواب بیننده متفاوت است، اما خواب های رسول الله(ص) از سنخ تمثلات حقایق غیبی در عالم خیال است که از حقایق دیگر، او را باز نمی داشته است»‏‏ (ر.ک: امام خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص146).‏

‏این مسئله در روایات ما هم مطرح است که پیامبر(ص) خودش می فرماید: ‏‏«تنام عینای و لا ینام قلبی‏‏ (مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج64، ص225؛ همان، ج58، ص 212؛ نهج الفصاحة مجموعه کلمات قصار رسول اکرم(ص)، ص 391)‏‎ .‎‏؛‏‏ چشم هایم می خوابند ولی قلبم بیدار است».‏

حضورج. 86صفحه 66
  

       5- مراتب عصمت از نگاه امام خمینی

‏با توجه به بیان گذشته که «عصمت» یک نوع ملکه علمی و شهودی است که هم جنبه علمی دارد و هم جنبه عملی، دو سؤال مطرح می گردد:‏

‏1. آیا «عصمت» مخصوص عده خاصی از انسان ها است یا هر کسی می تواند به آن برسد؟‏

‏2. آیا «عصمت» یک حقیقت ذو مراتبی و تشکیکی است یا خیر؟‏

‏در پاسخ به سؤال اول باید گفت که طبق آموزه های دینی، «عصمت» انحصاری نیست. آنچه در جهان امکان، یافت می شود، موهبت الهی است: ‏‏«و ما بکم من نعمه فمن الله‏‏ ‏‏(نحل /  53)‏‏ ؛ ولی نعمت همه نعمتها خدا است»‏

‏                          ازمّة الامور طُرّا بیده               و الکل مستمدّةٌ من مدده‏

‏ (حکیم سبزواری، شرح منظومه بخش حکمت، ص8؛ شرح المنظومة، ج2، ص35)‏

‏زمام همه امور در دست قدرت خدا است و همه نعمت در اثر کمک الهی به دست انسان می رسد. بنابراین، نعمت «عصمت» نیز می تواند با ریاضت شرعی و تهذیب نفس، نصیب انسان شود. با تهذیب نفس می توان نسبت به آینده مصون ماند و نیز ممکن است گذشته را با کفارات... جبران کرد. ‏

‏گرچه رساندن گذشته به مرز «عصمت» مشکل است، اما می شود انسان قبل از بلوغ در سایه تعلیم و تربیت به جایی برسد که هنگام بلوغ معصوم باشد. ‏‏(جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج9 ص21 - 20).‏

حضورج. 86صفحه 67

‏اما پاسخ پرسش دوم نیز این است که «عصمت» مانند دیگر کمالات انسانی دارای مراتب و درجات است.  با تهذیب نفس، مواظبت بر اعضا و جوارح می توان از ملکه «عصمت» در مرتبه علم و عمل بهره مند شد ‏‏(همان ص 22).‏

‏به تعبیر دیگر روح انسان به لحاظ سیر تکاملی و حرکت جوهری می تواند مراتب تجرد نفس را طی کند. هر مقدار روح کامل تر شود، درجه متعالی تری پیدا می کند و بالتبع کمالات و ملکات نورانی کامل تری نصیب او می شود. از جمله ملکه «عصمت» ‏‏(صادقی ارزگانی، محمد امین، پیامبر اعظم در نگاه عرفانی امام خمینی(ره)، ص48).‏

‏امام خمینی دربارة درجات عصمت با صراحت بیشتر و با بیان مصادیق وارد شده است. ایشان بعد از ذکر این که انسان در عالم طبیعت در تحت تصرفات جنود الهی یا جنود ابلیسی است، چنین می گوید:‏

‏«در بدو فطرت، انسان را نورانیت و سلامت و سعادتی است، فطری الهی... و تا انسان در این عالم است با قدم اختیار می تواند خود را در تحت تصرف یکی از آن دو [جنود الهیه و جنود ابلیسیه] قرار دهد. پس اگر از اول فطرت تا آخر، ابلیس را در آن تصرّفی نبود، انسان الهی لاهوتی است که سر تا پایش نور و طهارت و سعادت است؛ قلبش نور حق است و جز به حق توجّه نکند و قوای باطنه و ظاهره اش نورانی و طاهر است و جز حق در آنها تصرف نکند... همچو موجود شریفی، طاهر مطلق و نور خالص است ... و صاحب فتح مطلق است و دارای مقام «عصمت» کبری است بالاصالة و دیگر معصومین به تبعیت آن ذات مقدّس دارای آن مقامند. و آن حضرت دارای مقام خاتمیّت است، که کمال علی الاطلاق است؛ و چون اوصیای او از طینت او منفصل و با فطرت او متصلند، صاحب «عصمت مطلقه» به تبعیت او هستند... و اما بعضی معصومین از انبیا و اولیا علیهم السلام صاحب عصمت مطلقه نیستند... چنانچه توجه آدم علیه السلام به شجره، از تصرفات ابلیس... است ... که منافی با مقام آدمیت کامله است»‏‏(امام خمینی، آداب الصلوة، ص60 - 59).‏

‏در کلام امام به چند نکته اساسی اشاره شده است:‏

حضورج. 86صفحه 68

الف) انسان در بدو فطرت دارای نورانیت و سعادت است که با اختیار خود می تواند در تصرّف جنود الهیه قرار بگیرد و تا آخر پاک و نورانی و الهی بماند و بر نورانیتش بیافزاید یا این که در تحت تصرّف جنود شیطانی قرار گرفته و به سقوط و تباهی کشیده شود.‏

‏ب) حضرت پیامبر خاتم(ص) چون طینت پاک داشته و جز به حق توجه نکرده و در قلب شریفش جز نور حق نتابیده، «عصمت کبری» اصالتاً از آن اوست و مقام خاتمیت به عنوان کمال علی الاطلاق نیز مخصوص ایشان است. اما دیگر معصومین(ع) به تبع آن حضرت به مقام «عصمت» نائل می شوند.‏

‏ج) جانشینان آن حضرت (دوازده امام سلام الله علیهم) از بابت این که فطرتاً و خلقتاً از نور واحد هستند، دارای «عصمت مطلقه» هستند؛ «عصمت» آنها به تبع پیامبر خاتم است.‏

‏د) انبیای الهی همه دارای «عصمت» اند و اما عصمت در آنها دارای مراتب تشکیکی و متفاوت است و در همه به یک مرتبه نیست؛ همان گونه که قرآن نیز اصل تفاوت مراتب انبیا در فضیلت را در آیاتی متذکر شده است. مثل:‏

‏هـ) ‏‏«وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَی بَعْضٍ‏‏(اسراء /  55)‏‏ ؛ قطعا، برخی پیامبران را بر برخی برتری دادیم» در آیه دیگر آمده: ‏‏«تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ‏‏ (بقره /  253)‏‏؛ آن فرستادگان، برخی آنان را بر برخی دیگر برتری دادیم.»‏

‏طبق این آیات اصل تفاوت مرتبه، از حیث فضیلت ها، در انبیای الهی مورد تأکید قرآن قرار ‏

حضورج. 86صفحه 69

گرفته است. عصمت نیز یکی از فضیلت ها است که در انبیای الهی دارای مراتب است، حتی مرتبه ضعیف عصمت عملی، ممکن است نصیب انسان های مهذّب عادی نیز بشود‏‏(امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ص108)‏‏ نه عصمت معرفتی و علمی که آن مخصوص انبیاء و ائمه(ع) است.‏

‏بنابراین، از نظر امام عصمت پیامبر خاتم، بالاصاله و مطلق و کامل است علماً و عملا؛ آن حضرت در اندیشه و عمل دارای عصمت است‏‏(ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج12 /  ص498؛ شیخ مفید، مصنفات الشیخ المفید، ج4 / ص62).‏‏ ‏

‏ائمه اطهار نیز از عصمت مطلقه و از جمیع جهات برخوردارند؛ منتهی عصمت آنها به تبع از خاتم پیامبران(ص) است، چون پرتوی از نور وجود او هستند.‏

‏اما برخی از انبیای الهی دارای عصمت مطلقه نیستند. لذا از تصرّف شیطان ایمن نماندند، که امام(ره) به توجه آدم(ع) به شجره اشاره می نماید و آن را منافی با کمال آدمیت می داند، که ممکن است «ترک اولی» محسوب گردد.‏

 

          6- تفاوت مراتب انبیا مرسل در مظهریت اسمای الهی

‏امام تفاوت مراتب انبیا را در جای دیگر نیز مطرح می نماید، آنجاکه از لزوم اسفار اربعه برای هر نبی مشرع و ولی کامل سخن می گوید چنین بیان می کند:‏

‏«این چهار سفر برای هر صاحب شریعت و رسولی باید وجود داشته باشد و لیکن در عین حال مراتب آن ها با همدیگر تفاوت دارد و مقامات شان با همدیگر فرق دارد، بعضی از انبیا و مرسلین از مظاهر اسم «رحمن» است مثلا چنین فردی در سفر اولش ظهور اسم الرحمن را در همه عالم مشاهده می کند و در پایان سفر دوم، خواهد دید که همه اشیاء در «اسم الرحمن» مستهلک اند، پس به هنگام بازگشت از این سفر با رحمت و وجود رحمانی به این جهان باز می گردد و دوره نبوتش محدود می شود و همچنین است مظاهر دیگر اسماء به حسب اختلافاتی که آنان را در حضرت علـمی هست، تا برسد به مظهر اسـم «الله» که او در پایان سفـر اولش ظهور حق را به هـمه‏

حضورج. 86صفحه 70

شئونش مشاهده می کند و هیچ شأنی از حق تعالی او را از شأن دیگر حق، مشغول نمی کند و پایان سفر دومش بر این است که همه حقایق را در اسم جامع الهی مستهلک ببیند، و بلکه خود نیز در احدیت محض مستهلک می شود. پس با وجود جامع الهی به سوی خلق باز می گردد. در حالی که «نبوت» ازلی و ابدی و خلافت ظاهری و باطنی را دارا است» ‏‏(امام خمینی(ره)، مصباح الهدایه، ترجمه سید احمد فهری، ص211 - 210؛ مصباح الهدایه، با مقدمه آشتیانی، ص 89).‏

‏کلام امام به صراحت تفاوت مراتب انبیای مرسل را مطرح می نماید و بن مایه این تفاوت را در آن می داند که پیامبر مظهر کدام اسم از اسماء الهی باشد یا به عبارت دیگر، وجود پیامبر از نگاه حقیقت نوری الهی، چقدر حق نما است و به چه میزان، صلاحیت قرب و فنای در حق را دارد، به همان میزان هم فضیلت و مرتبه معنوی خواهد داشت.‏

 

          7- نسبت گناه به پیامبر در قرآن و منافی انگاری آن با عصمت

‏پیرامون «عصمت» پیامبران مخصوصاً پیامبر خاتم(ص) که سید الانبیاء است شبهاتی مطرح می شود، از جمله شبهه ای است که با توجه به ظواهر بعضی از آیات قرآن مطرح می شود؛ زیرا در قرآن نسبت گناه به پیامبر داده شده و یا به تعبیر بهتر مغفرت گناهان گذشته و آینده پیامبر به عنوان یک نعمت الهی و «فتح» برای پیامبر(ص) قلمداد گردیده است. بحث تفسیری آن از ظرفیت و حوصله این مقاله بیرون است و در ذیل آیه، همه مفسرین بحث کرده اند. امام خمینی با  نگاه عرفانی نکاتی را در باره آیه ای از سوره فتح مطرح نموده اند. آیه قرآن این است:‏

حضورج. 86صفحه 71

«إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُّبِینًا لِّیَغْفِرَ لَکَ الله مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ‏‏ ‏‏(فتح /  2 – 1.)‏‏؛ ما گشودیم برای تو گشــودنی آشـکارا، تا بـیامرزد برای تو آنـچه پیشی گرفته از گن‏‏ـ‏‏اه تو و آنچه پس از این آید».‏

‏در تفسیر آیه مذکور، مفسرین نیز توجیهاتی را برای معنای «ذنب» و مغفرت ذکر کرده اند‏‏(ر.ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج 18، ص 387 - 378 که حدود 8 وجه را ذکر کرده است؛ ر.ک: جمعی از مترجمین، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 23 ص100 به بعد).‏‏ ‏

‏امام خمینی ابتدا در حدیث بیست و یک از کتاب چهل حدیث، پس از ذکر روایتی از امام باقر(ع) که طبق آن عایشه خدمت رسول اکرم عرض می کند که چرا خود را به زحمت می اندازی در حالی که خدا گناهان گذشته و آینده تو را بخشیده است که استناد به همان آیه 1و2 سوره فتح است و پیامبر(ص) جواب می دهد. آیا بنده شکرگذار نباشم»؟! ‏‏(کلینی،  اصول کافی ج2 /  ص95، کتاب ایمان و کفر، باب الشکر، ح6؛ امام خمینی، ر.ک: شرح چهل حدیث، ص337).‏

‏به هر حال امام مستند به علمای پیشین و با تکیه بر قرآن و روایات و جلوه های عرفانی یکسری توجیهات را پیرامون آیه ذکر می کند.‏

 

توجیه اول

‏در این توجیه نسبت «ذنب» و گناه از پیامبر سلب شده و به امت پیامبر نسبت داده می شود و تکیه گاه آن هم دو تا روایت است که به عنوان نمونه ذکر می شود و امام این توجیه را از مرحوم مجلسی نقل می نماید و بعد تفسیر عرفانی می نماید. اما روایات:‏

‏شخصی از امام صادق(ع) دربارة آیات 1 و2 سوره فتح سؤال کرد، حضرت در جواب فرمود:‏

‏«والله ما کان له ذنب، لکن الله سبحانه ضمن له أن یغفر ذنوب شیعة علیّ ما تقدم من ذنبهم و ما تأخّر»‏‏ (مجلسی، بحار الانوار، ج68 / ص24)‏‏؛ و در روایت دیگر از امام صادق(ع) آمده که فرمود:‏

حضورج. 86صفحه 72

«ما کان له ذنب، و لا هَمَّ بِذنب؛ ولکن الله حمّله ذنوب شیعته ثمّ غفرها له» (همان).

‏یادآور شدیم که امام خمینی برای همه پیامبران «عصمت» قائل است و به خصوص برای پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) به عنوان پرتوی از نور وجود آن حضرت عصمت مطلقه قائل است.‏

‏با توجه به روایت های ذکر شده، مراد از «ذنب» در آیه، گناه امت است که به شفاعت رسول خاتم(ص)، آمرزیده شده است.‏

‏امام این وجه را از نگاه عرفانی نیز وجیه می داند و به یک نکته عمیق عرفانی می پردازد که عین ثابت انسان کامل، مظهر اسم «الله» اعظم است و اعیان جمیع دایره وجود مظهر عین «انسان کامل» است، در عالم اعیان، از این جهت، هر نقصی که در عالم تحقق واقع شود و هر گناهی که از مظاهر بروز کند، چه خطا و گناه تکوینی باشد یا تشریعی، بنابر حکم ظاهر و مظهر، به ظاهر نسبت داده می شود. و این انتساب مجازی هم نیست‏‏.(ر.ک: شرح چهل حدیث،ص338)‏‏ آنگاه امام، یکسری روایات را در باب مقام و عظمت پیامبر(ص) نقل می کند مانند:‏‏ «آدم و من دونه تحت لوائی یوم القیامة»(‏‏همان، ج16 «تاریخ نبینا» باب 12 ح 1 /  ص402؛ شرح چهل حدیث، ص 338-339)‏‏. و‏‏ «اول ما خلق الله روحی- یا- نوری» ‏‏(احسائی، عوالی اللئالی، ج4 ص99، الجملة الثانیة، حدیث 140؛ مجلسی، بحارالانوار، ج15 ، ص24؛ شرح چهل حدیث، ص 339)‏‏. و ‏‏«لولا نا ما عرف الله»‏‏ ‏‏(مجلسی، بحار الانوار، ج 26 ص247؛ شرح چهل حدیث، ص339). ‏‏و خداوند می فرماید: ‏‏«لولاک لما خلقت الافلاک» ‏‏(امام خمینی(ره)،  شرح چهل حدیث، ص 339).‏

‏امام وقتی این روایات را ذکر می نماید و به مضمون آن ها سخت عقیده مند است هرگز «ترک اولی» را نیز برای آن حضرت نمی پسندد و از باب این که همه عالم وجود مظهر انسان کامل هستند، نقص را از طریق این مظاهر به آن ظاهر، قابل انتساب می دانند. امام در ادامه مضمون حدیث دیگری را نقل می کند:‏

‏«در حدیثی است که رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) به منزله ساقه شجر است و ائمه هدی، علیهم السلام به منزله شاخه های آن، و شیعیان به منزله برگ آن درخت ‏

حضورج. 86صفحه 73

هستند» ‏‏(شرح چهل حدیث، ص339).‏‏ (قال رسول الله(ص): أنا اصلها و علی فرعها و الائمه اغصانها و علمنا ثمرها و شعیتنا ورقها) ‏‏(مجلسی،  بحار الانوار، ج24، ص138).‏

‏«پس زینت شجره طیبه ولایت، به مظاهر است؛ و هر یک از مظاهر که نقصانی یابد، در شجره طیبه، نقصانی واقع گردد. پس ذنوب جمیع موجودات، ذنوب ولی مطلق است و حق تعالی به رحمت تامه خود و به غفران شامل خود، رحمت بر نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) فرموده می فرماید: آنچه گناه است از پیشینیان و آنچه پس از این گناهی واقع شود، در تحت مغفرت تامه واقع گردد و به شفاعت تو تمام دایره تحقق، به سعادت کامله خود رسند»‏‏ (امام خمینی(ره)،  شرح چهل حدیث، ص 339).‏

‏نگاه امام به هستی، در کل آثار ایشان،  نگاه بلند و جامع است و این گونه است که اولاً شخصیت حقیقی پیامبر(ص) را آن گونه بزرگ و مظهر اسم الله می داند که دیگر احتمال گناه ولو به ترک اولی را از باب این که «‏‏حسنات الابرار سیئات المقربین‏‏» هم منتفی می داند. پیامبر(ص) شخصی است که همه عالم محتاج شفاعت او هستند و او به تصدیق قرآن کریم رحمت برای عالمیان است ‏‏«وَ مَا أَرْسَلْنَکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِین»‏‏(انبیاء /  107).‏

‏کلمه طیبه «‏‏رحمة للعالمین‏‏که از اخص القاب حضرت ختمی نبوت و ختمی ولایت است...(‏‏امام خمینی، مصباح الهدایه، ص132)‏‏. و امام خمینی از این صفت پیامبر در جای جای آثار بیانی و مکتوبش یاد کرده و در برخی موارد توضیحاتی داده است، از جمله در بحث معاد جسمانی و بحث مکان آخرتی اشقیاء و سعداء در زنده کردن «قوه  عاقله» مراتبی را مطرح می نماید که بالاترین مرتبه آن عبارت است از آن که قوه عاقله کاملاً صبغه الهی بگیرد و به کمال مطلق الهی برسد که هر کاری را انجام می دهد به حب الهی باشد و به همه چیز به دیده مهر و نشانه و اثر الهی محبوب بنگرد و در ادامه می فرماید:‏

‏«البته این، مرتبه و مقامی است که برای هر کسی میسّر نیست، این، مرتبه «رحمه للعالمین»، نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را می خواهد که اگر به سنگ هم نگاه می کرد به مهر اینکه اثر محبوب است، می نگریست و ابوجهل را هم با این نظر نگاه ‏

حضورج. 86صفحه 74

می کرد و می توان گفت قتل او هم با «مهر» بود؛ چون می دانست که هر چه بماند، بر خسرانش افزوده خواهد شد»‏‏ (تقریرات فلسفه امام خمینی، ج3، ص 609)؛ ر.ک؛ صحیفه امام، ج 19، ص114).‏

‏بنابراین، بیان، کسی که این قدر فانی در حق است که حتی به دشمنانش نیز نگاه مهر آمیز دارد، چگونه حاضر می شود خدایش را عصیان نماید ولو به ترک اولی.‏

‏از همین جهت است که امام، گناهان گذشته را که در سوره فتح آمده بنابر یک احتمال، به گناهان امت های پیشین نسبت می دهد؛ با این استدلال که جمیع امت ها- حتی امت های پیامبران پیشین- امت پیامبر خاتم(ص) هم هستند؛ برای این که دعوت همه انبیای الهی، دعوت به شریعت پیامبر اکرم(ص) بوده است و به تعبیر امام «آدم و من دونه» از اوراق شجره ولایت هستند که پیامبر خاتم و جانشینان معصومش(ع) مظاهر ولی مطلق هستند‏‏( امام خمینی، ر.ک: شرح چهل حدیث، ص339).‏

 

توجیه دوم

‏امام توجیه دوم را از سید مرتضی(ره) نقل می نماید که در برخی تفاسیر نیز آمده است و آن این که کلمه «ذنب» مصدر است، و اضافة آن به فاعل و به مفعول جایز است و این جا (در آیه مورد بحث) اضافه به مفعول شده.‏

‏امام بعد از ذکر پنج بلکه شش توجیه برای آیه قرآن که از طرف دانشوران اسلامی ارائه گردیده یا در روایات آمده است به توجیه عرفانی آیه می پردازد؛ ایشان برای «فتح» سه مرتبه و سه درجه را ذکر می نماید:‏

‏1. فتح قریب: و آن عبارت است از رها شدن توسط ریاضات و انوار هدایت از زندان نفس، طوری که معارف وارد قلب گردیده انسان دارای مقام «قلب» می گردد و گناهان نفسی آمرزیده می شوند. آن را از این باب فتح قریب می گویند که نزدیک ترین و اولین فتح ها است، امام، به ‏


حضورج. 86صفحه 75

نقلی آیه ‏‏«نَصْرٌ مِنَ الله وَ فَتْحٌ قَریب» ‏‏(فتح /  13).‏‏ را ناظر به این مرتبه از فتح می داند.‏

‏2. فتح مبین: که ابواب «ولایت» و تجلیات الهی؛ تجلیات اسماء و صفات بر روی انسان باز می گردد و بقایای ذنوب نفسیه متقدمه و ذنوب قلبیه متأخره آمرزیده می شود.‏

‏3. فتح مطلق: و آن عبارت است از فتح تجلیات و رتبه احدیة که باعث آمرزیده شدن ذنب مطلق ذاتی می گردد.‏

‏امام بعد از بیان انواع و مراتب «فتح» و آمرزش گناهان می فرماید:‏

‏«و باید دانست که «فتح قریب» و «فتح مبین»، عام است، نسبت به اولیا و انبیا و اهل معارف. و اما «فتح مطلق» از مقامات خاصه ختمیه است، و اگر برای کسی حاصل شود، بالتبعیه و به شفاعت آن بزرگوار واقع می شود» ‏‏(امام خمینی(ره)،  شرح چهل حدیث، ص342).‏

‏امام در رشته افکار خودش دارای یک نظم منطقی است و در هر جا برای یک هدف و بنیان گذاری یک معرفت قوی، ازآن استفاده می نماید و این معرفت را بر بنیان هایی مثل قرآن و برهان و عرفان استوار می سازد. چنانچه ایشان در تفسیر عرفانی این آیه، ضمن اینکه اصل ذنب را می خواهد از وجود مقدس پیامبر به طور کلی و از خاتم پیامبران به طور اخص تأویل و دفع نماید، مراتب انبیا و برتری و فضیلت منحصر به فرد پیامبر خاتم(ص) را نیز اثبات می نماید و «فتح مطلق» را اختصاصی آن حضرت می داند که دیگر انبیا  و اولیا به آن دسترسی ندارند مگر به تبعیت از آن حضرت که این قید شامل حال اوصیای آن حضرت می گردد به دلیل این که در حقیقت نوری آن حضرت شریک هستند.‏

‏امام پس از آن که مراتب «فتح» را بیان نمود و این که در هر مرتبه از آن، گناهان مربوط به همان مرتبه بخشیده می شود، در ادامه به مراتب «ذنب» به حسب مراتب سیر تکاملی و معنوی انسان می پردازد و می فرماید:‏

‏«و از این بیانات معلوم شد که از برای ذنب و گناه مراتبی است که بعضی از آن از ‏

حضورج. 86صفحه 76

حسنات ابرار شمرده شود؛ و بعضی برای «خلّص»، ذنب است، و گویند که رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرموده: ‏‏« لَیُِرانُ (او لَیُغانُ) علی قَلبی؛ و إنّی لأستغفرالله فی کل یوم سبعین مرّة» ‏‏(چهل حدیث، ص342؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج60، ص 183؛ همان، ج 25، ص 204؛ در آدرس اخیر، به جای کلمه «فی الیوم» «بالنهار» دارد، و دربحار کلمه لیران نیامده است؛ نیز ر. ک. محد ث اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج2، ص 254؛ در این کتاب کلمه «لیران» و« بالنهار» آمده است)‏‏؛ به درستی غلبه می کند بردلم (یا می پوشاند دلم را) [اموری] و من طلب مغفرت می کنم از خدا در هر روز هفتاد بار».‏

‏به نظر امام خمینی، این کدورت میتواند از قبیل توجه به کثرت باشد، که به زودی زایل می شده» ‏‏(امام خمینی(ره)،  شرح چهل حدیث، ص 342)‏‏ از باب‏‏ «حسنات الابرار سیئات المقربین»‏‏ ‏‏(مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 25، ص 205).‏‏ امام خمینی نسبت بین گناه و صاحب آن را در نظر گرفته و آن را یک امر نسبی می داند که ممکن است عملی نسبت به برخی از حسنات و نسبت به گروه یا شخص دیگر از گناهان محسوب گردد و این امر بستگی به مقام معنوی انسان دارد و از آنجایی که امام، پیامبر را عبارت از کسی دانست که وجهی به وحدت و وجهی به کثرت دارد؛ از یک طرف جمال حق را درک می نماید از جانب دیگر کثرات را، و اینکه پیامبر به حسب وظیفه و شأن هدایتگری شان با انسان های مشرک، منافق و انواع و اقسام انسان ها درگیر است و آنها را هدایت می نماید. پیامبر برای این که به طور مطلق و کاملا متوجه کمال مطلق نبوده و درگیر کثرات بوده، آن را لایق استغفار می داند. البته اشتغال به کثرات هرگز پیامبر را از توجه به وحدت و حق رویگردان نمی سازد و او وحدت و کثرت را با هم درک می نماید ‏‏(تقریرات فلسفه امام خمینی (س)، ج3 ص 352)،‏‏ ولی همین که متوجه کثرات بوده آن را هم در نور ذاتش بر نمی تابد و از آن استغفار می نماید. و از همین جا است که امام، نه استغفار را منحصر به گناه منافی عصمت می داند و نه مغفرت و ذنب را به اصطلاح عرف عام. ایشان مفاد آیه را نه تنها منافی مقام معنویه پیامبر(ص) نمی داند بلکه مؤکد آن می داند. برای اینکه سیر معنوی و رسیدن به فنای مطلق، برای هر انسانی که تمام شئون ملکی و بشری را دارد طی کردن مدارج و منازل است تا به مقام فنای ‏

حضورج. 86صفحه 77

‏تام برسد ‏‏(امام خمینی(ره)،  شرح چهل حدیث، ص343؛ همو، تفسیر سوره حمد، ص148 - 149).‏‏ تا این جا معلوم شد که امام، همان گونه که حقیقت نبوت را با دیدگاه توحیدی وفنای عبد به حق مطلق می داند و برای انبیا مراتب متفاوت قائل است، نسبت به اوصاف اصلی آن ها از جمله شأن عصمت، مراتب متفاوت قائل می شود و بالاترین مرتبه آن را از آن رسول گرامی اسلام می داند.‏

‏ما، در بحث عصمت پیامبر- به خاطر محدودیت مقاله- تنها به بررسی برخی مسائل و ویژگی، عصمت پیامبر پرداختیم و الا از لابلای اوصاف کمالیه پیامبران الهی عموما و پیامبر خاتم(ص) خصوصا، که خاتم انبیا و سید رسولان الهی است زوایای روشنتری از بحث عصمت قابل دستیابی است. امام نیز درمواردی با نگاه عرفانی صفات برجسته و مهمی برای انبیا و رسولان الهی ذکر کرده است که هرکدام نیاز به بررسی و دقت نظر دارد از جمله در آغاز کتاب مصباح الهدایه پس ازحمد خداوند متعال، رسول گرامی اسلام(ص) را این گونه توصیف می نماید: ‏ 

‏«و الصلاة و السلام علی أصل الأنوار و محرم سرّ الأسرار، المستغرق فی غیب الهویّة و المنمحی عنه التعیّنات السوائیّة، أصل أصول حقیقة الخلافة و روح أرواح منصب الولایة، المستتر فی حجاب عزّ الجلال و المخمّر بیدی الجلال و الجمال، کاشف رموز الأحدیّة بجملتها و مظهر حقائق الإلهیّة برمّتها، المرآة الأتمّ الأمجد، سیّدنا، أبی القاسم، محمّد، صلّی الله علیه و آله، الشموس الطالعة من فلک الخلافة الأحمدیّة(ص)، و البدور المنیرة من أفق الولایة العلویّة(ع)، سیّما خلیفته، القائم مقامه فی الملک و الملکوت، المتّحد بحقیقته فی الحضرة الجبروت و اللاهوت، أصل «شجرة طوبی» و حقیقة «سدرة المنتهی»، «الرفیق الأعلی» فی مقام «أَوْ أَدْنی »، معلّم الروحانیّین و مؤیّد الأنبیاء و المرسلین، علیّ، امیرالمؤمنین، علیه صلوات الله و ملائکته و رسله أجمعین» ‏‏(امام خمینی(ره)، مصباح الهدایه، ص‏‎    ‎‏ 11- 12)‏‏ ‏

‏و درود و سلام بر اصل انوار و رازدار سِر اسرار و کسی که در اقیانوس غیب هویت غوطه ور، و تعین های دوئیت و جدائی از حق تعالی (همچون قطره ای در دریا) محو و نابود شده است، اصل اصول حقیقت خلافت است و جان جانان منصب ولایت، پرده ‏

حضورج. 86صفحه 78

‏نشین حجاب عزت جلال است و سرشته دو دست جلال و جمال، بازگشای هر آنچه رمز احدیت است و جلو گاه هر آنچه حقیقت الهیت، آیینه تمام نما، و سراپا مجد و بزرگواری، سرور و سالار ما ابوالقاسم محمد که درودهای خداوندی بر او و فرزندانش باد که همچون آفتاب درخشان از فلک خلافت احمدیه سر بر آورده و ماه تابان افق ولایت علویه می باشند. مخصوصا جانشین آن حضرت که در ملک و ملکوت قائم مقام اوست و در حضرت جبروت و لاهوت با حقیقت او متحد است. او ریشة درخت طوبی و حقیقت سدره المنتهی است و در مقام «اوادنی» برترین رفیق آن حضرت است. روحانیان را آموزگار و انبیاء و مرسلین را یار و مددکار: امیرالمؤمنین علی که درودهای خدا و فرشتگان و پیامبران براو باد‏‏(ر.ک: مصباح الهدایه، ترجمه سید احمد فهری، ص18).‏

‏امام، روی هر وصفی که برای پیامبر گرامی اسلام ذکر کرده است- چه در متن همین کتاب و چه در دیگر آثار خویش- به طور مفصل و مفید نکته های دقیق عرفانی آمیخته با ادله فلسفی بیان کرده است و با تکیه بر قرآن و سنت ، بحث های نغز و ارزنده ای ارائه داده است که در نوع خود بی نظیر و یا کم نظیر است.‏

 

نتیجه

‏در این مقاله، بحث عصمت پیامبر (ص) را از نظر امام بررسی نمودیم که در این نگاه، چند نکته در باره عصمت پیامبر قابل بررسی و درخور دقت است:‏

‏الف) انسان  در بدو فطرت دارای نورانیت و سعادت است که با اختیار خود می تواند در تصرّف جنود الهیه قرار بگیرد و تا آخر پاک و نورانی و الهی بماند و بر نورانیتش بیافزاید و تا مرز عصمت عملی پیش رود یا این که در تحت تصرّف جنود شیطانی قرار گرفته و به سقوط و تباهی کشیده شود.‏

‏ب) حضرت پیامبر خاتم(ص) به لحاظ طینت پاکش و مظهریت اسم اعظم حق، جز به حق توجه نکرده و در قلب شریفش جز نور حق نتابیده، لذا «عصمت کبری» اصالتاً از آن اوست و مقام ‏

حضورج. 86صفحه 79

خاتمیت به عنوان کمال علی الاطلاق نیز مخصوص ایشان است. اما دیگر معصومین(ع) به تبع آن حضرت به مقام «عصمت» نائل می شوند.‏

‏ج) جانشینان آن حضرت(دوازده امام معصوم علیهم السلام) از بابت این که فطــرتاً و خلقـتاً با پیـامبـر اکرم (ص)، از نور واحد هستند، دارای «عصمت مطلقه» هستند؛ «عصمت» آنها به تبع پیامبر خاتم است.‏

‏د) انبیای الهی همه دارای «عصمت» اند و اما عصمت در آنها دارای مراتب تشکیکی و متفاوت است؛ همان گونه که قرآن نیز اصل تفاوت مراتب انبیا در فضیلت را در آیاتی متذکر شده است. ‏

‏طبق این آیات اصل تفاوت مرتبه، از حیث فضیلت ها، در انبیای الهی مورد تأکید قرآن قرار گرفته است. عصمت یکی از فضیلت ها است که در انبیای الهی دارای مراتب است.حتی مرتبه ضعیف عصمت عملی، ممکن است نصیب انسان های مهذّب عادی نیز بشود، البته نه عصمت معرفتی و علمی که آن مخصوص انبیاء و ائمه(ع) است.‏

‏بنابراین، از نظر امام، عصمت پیامبر خاتم، بالاصاله و مطلق و کامل است علماً و عملا و آن حضرت در اندیشه و عمل دارای عصمت است. ائمه اطهار (ع) نیز از عصمت مطلقه و از جمیع جهات برخوردارند؛ منتهی عصمت آنها به تبع از خاتم پیامبران(ص) است، چون پرتوی از نور وجود او هستند. اما برخی از انبیای الهی دارای عصمت مطلقه نیستند. لذا از تصرّف شیطان ایمن نماندند که امام به توجه حضرت آدم(ع) به شجره اشاره می نماید و آن را منافی با کمال آدمیت می داند که ممکن است «ترک اولی» محسوب گردد.‏

 

فهرست منابع

‏1.‏ ‏قرآن کریم.‏

‏2.‏ ‏نهج البلاغه.‏‎ ‎‏ ‏

‏3.‏ ‏آذرنوش، آذرتاش، فرهنگ معاصر عربی- فارسی بر اساس فرهنگ عربی- انگلیسی هالن ور، ‏

حضورج. 86صفحه 80

‏4.‏ ‏ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، ج 4، قم، دارالکتب العلمیه، [بی تا.]‏

‏5.‏ ‏ابن منظور،‏‎ ‎‏ محمدبن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.‏

‏6.‏ ‏احسائی، ابن ابی جمهور ، محمد، عوالی اللئالی، تحقیق: مجتبی عراقی، قم، سید الشهدا، 1403ق.‏

‏7.‏ ‏استرآبادی، محمدتقی، شرح فصوص الحکم، به کوشش محمدتقی دانش پژوه، تهران، دانشگاه تهران، 1358.‏

‏8.‏ ‏ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ، 23 تهران، فراهانی، 1360. ‏

‏9.‏ ‏جمعی ازنویسندگان، فرهنگ شیعه (کلام)،  قم، زمزم هدایت، (چاپ دوم)، 1386‏‎.‎

‏10.‏ ‏جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج9،(سیره رسول اکرم(ص) در قرآن،  قم، اسراء، 1379.‏

‏11.‏ ‏حرّ عاملی، محمدبن الحسن، وسائل الشیعه، ج 8، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، 1391ق.، ‏

‏12.‏ ‏خمینی، روح الله ،  شرح دعاء السحر (ترجمه سید احمد فهری)  تهران؟، فیض کاشانی، 1376.‏

‏13.‏ ‏----------- ،  صحیفه امام، (مجموعه 22 جلدی)، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، تهران، 1378.‏

‏14.‏ ‏-----------،  طلب واراده، ترجمه سید احمد فهری، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، 1362.‏

‏15.‏ ‏-----------،  مصباح الهدایه الی الخلافه والولایه، ترجمه سید احمد فهری، [تهران]، پیام آزادی،1360.‏

‏16.‏ ‏-----------، آداب الصلوه (آداب نماز)، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ ششم، 1378. ‏

‏17.‏ ‏-----------، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس( قم موسسه پاسدار اسلام، چاپ دوم، 1410ق.‏

‏18.‏ ‏-----------، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسۀ تنظیم و  نشر آثار امام خمینی(س)، چاپ یازدهم، 1388.‏

حضورج. 86صفحه 81

‏19.‏ ‏-----------، جهاد اکبر یا مبارزه بانفس، تهران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، چاپ سوم، 1373. ‏

‏20.‏ ‏-----------،  شرح چهل حدیث، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چاپ بیست و پنجم، 1381.‏

‏21.‏ ‏-----------، شرح حدیث جنود عقل و جهل،  تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)،  1377. ‏

‏22.‏ ‏-----------، مصباح الهدایه الی الخلافه والولایه، ترجمه حسین مستوفی، تهران، موسسه چاپ ونشر عروج، 1389.‏

‏23.‏ ‏-----------، وصیتنامه سیاسی- الهی امام خمینی (س)، )، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ ششم، 1378.‏

‏24.‏ ‏داور پناه، ابوالفضل، انوار العرفان فی تفسیر القرآن، تهران، صدر، 1375.‏

‏25.‏ ‏سبحانی، جعفر، الالهیات، ج2، قم، المرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، 1411ق.‏

‏26.‏ ‏سبحانی، جعفر، الهیات، ج3، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، 1417 ق.‏

‏27.‏ ‏سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه،  تصحیح و تعلیق حسن زاده آملی، تحقیق و تقدیم مسعود طالبی، تهران، نشر ناب، 1379.‏

‏28.‏ ‏شرح المنظومه، ج2، تصحیح و تعلیق حسن زاده آملی، تحقیق و تقدیم مسعود طالبی، تهران، نشر ناب، 1379.‏

‏29.‏ ‏شریف مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ج3، قم، دارالقرآن الکریم، 1405 ق.‏

‏30.‏ ‏صادقی ارزگانی، محمد امین، پیامبر اعظم در نگاه عرفانی امام خمینی(ره)، ص48، تهران، عروج، 1386.‏

‏31.‏ ‏صدوق، محمد، معانی الاخبار تحقیق علی اکبر غفاری، قم مؤسسة النشر الاسلامی، 1361.‏

‏32.‏ ‏ضیائی فر، سعید، جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، قم، بوستان کتاب، 1382.‏

‏33.‏ ‏طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، مترجم، موسوی همدانی، محمدباقر، ، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374.‏

‏34.‏ ‏طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، پیشین، ج6،  تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1385.‏

حضورج. 86صفحه 82

‏35.‏ ‏علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق: علامه حسن زاده آملی،  قم، جامعه مدرسین، 1430 ق.‏

‏36.‏ ‏فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج1، قم، هجرت، چاپ دوم، 1410ق.‏

‏37.‏ ‏قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج 5، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم، 1371.‏

‏38.‏ ‏قیصری رومی، محمدداود، شرح فصوص الحکم، به کوشش جلال الدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، 1375.‏

‏39.‏ ‏کلینی،  اصول کافی ، تهران، اسلامیه، 1362.‏

‏40.‏ ‏مجلسی،‏‎ ‎‏محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسة الو فاء، 1404 ق.‏

‏41.‏ ‏محدث اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، تبریز، بنی هاشمی، 1381.‏

‏42.‏ ‏محقق دوانی، میر محمدباقر الداماد، الرسائل المختاره،  اصفهان، مکتبة امیرالمؤمنین(ع) بی تا. ‏

‏43.‏ ‏مصباح الهدایه الی الخلافه والولایه، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1372.‏

‏44.‏ ‏مفید،  محمد بن محمد، النکت الاعتقادیه، بیروت، دارالمفید، چاپ دوم، بی تا.‏

‏45.‏ ‏مفید، محمدبن محمد، مصنفات الشیخ المفید، ج4، قم، المؤتمر العالمی لا لفیة الشیخ المفید، 1413 ق. ‏

‏46.‏ ‏مکارم شیرازی، ناصر، الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، قم، مدرسه امام علی (ع)، 1428ق.‏

‏47.‏ ‏مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی، ذیل واژه «عصم».‏

‏48.‏ ‏نوبختی، ابراهیم، کتاب الیاقوت فی علم الکلام، تحقیق علی اکبر ضیائی، قم، مکتبه آیة الله العظمی مرعشی نجفی، 1413 ق.‏

‏49.‏ ‏نهج الفصاحه، مجموعه کلمات قصار رسول اکرم(ص)، تهران، دنیای دانش، 1382. ‏

‏ ‏

‎ ‎

حضورج. 86صفحه 83