حضرت امام اسوۀ تعلیم و تربیت

حضرت امام بعنوان اسوۀ تعلیم و تربیت 

 نوشته: سیمین وهابزادۀ مرتضوی 

مشهد مقدس 

‏نگرش امام(ره) در مورد مقام زن ‏

‏زنان در طول تاریخ، رنج تحقیر مردان را بسیار تحمّل کرده و همیشه زیر شلاق استثمار آنان‏‎ ‎‏برخود پیچیده اند. امام این زنده کنندۀ احکام راستین مکتب و زداینده غبار چهارده قرن تحریف از‏‎ ‎‏چهرۀ مشعشع اسلام، نمونۀ کم نظیر مرد مسلمان است. ایشان به تبعیت از رسول گرامی، زن، این‏‎ ‎‏مونس لحظات تنهایی، این همدل و همراز و این سراپا مهر را هوشیارانه، ابتدا سعی در شناخت‏‎ ‎‏پیچ و خمهای شخصیتش داشته و سپس اندیشمندانه به تجسس در سیرۀ پیامبر و ائمه طاهرین‏‎ ‎‏در مورد رفتار با زن پرداخته و آنگاه، آگاهانه روشی در خور شأن این موجود صبور و مملو از‏‎ ‎‏عاطفه در پیش گرفته اند. ‏

‏امام بخوبی دریافته اند که زن خسته است، خسته از فشار قرنها امر و نهی شدن، لذا هرگز به‏‎ ‎‏همسرشان، به شریک عمرشان فرمان نمی دهند. امام می دانند زن وقتی قلبش را به همسرش‏‎ ‎‏تقدیم نمود، نه تنها نیازهای شویش را عاشقانه برخواهد آورد. بلکه جان را در صورت لزوم‏‎ ‎‏فدای قدوم نیمۀ زندگیش خواهد نمود. ایشان آگاهند که رب یگانه، خمیرۀ زن را با ایثار و عشق و‏‎ ‎‏مهربانی آمیخته است. لذا ظریفترین و دقیقترین برخوردها را با بانوی خود در پیش می گیرند.‏‎ ‎‏ایشان به کمک همسرشان در امر نظافت و دوخت و دوز البسه و ... نیاز دارند، ولی نیازشان را در‏‎ ‎‏لباس تحکّم بر زبان نمی رانند، بلکه در قالب محترمانه ترین کلمات، همسر خود را در جریان‏‎ ‎‏نیازهای خود گذاشته و از شریک زندگی خود می پرسند «آیا من لباس تمیز دارم» ‏‎[1]‎ ‏و یا اگر‏‎ ‎‏جورابشان نیاز به دوخت و دوز دارد، از همسر، بعنوان یک وظیفه اینکار را طلب نمی کنند، چرا‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 563

که می دانند زن شرعاً هیچگونه مسئولیتی در قبال انجام کارهای منزل ندارد. ‏

‏و اگر یک تنه بار همۀ زندگی را بدوش می کشد، از سر عشق است و ایثار و اگر بخواهد،‏‎ ‎‏می تواند حتی در قبال شیر دادن به جگر گوشه اش از شویش مزد طلب کند و برای انجام کارهای‏‎ ‎‏خانه خدمتکار بخواهد. لذا با آگاهی به حق و حقوق بانوی خانه، مؤدبانه خطاب به همسرشان‏‎ ‎‏می فرمایند «این را بدهید وصله بزنند»‏‎[2]‎ ‏یعنی اگر خود تمایل به اینکار نداشته و رنجی از این‏‎ ‎‏بابت متحمل می شوید تحکّمی در کار نیست. آن را در قبال دریافت مزد دیگران انجام دهند. ‏

‏امام یکی از والاترین ابعاد شخصیت زن را بُعد مادری وی می دانند. ایشان دامان پاکیزۀ زن را‏‎ ‎‏معراج مردان بزرگ دانسته و او را پرورندۀ انبیاء معرفی می نمایند. در جایی به فرزند یکی از‏‎ ‎‏نزدیکانشان می فرمایند: «اینکه می گویند بهشت زیر پای مادران است، یعنی آنقدر باید سر بر‏‎ ‎‏آستان مادر ساییده و تواضع و احترام کرد تا به بهشت رسید» نمی گویند به انجام خواستهای مادر‏‎ ‎‏اکتفا کن، نمی فرمایند زحماتش را پاس دار، توصیه نمی کنند، مقامش را ارج نِه، می گویند در کنار‏‎ ‎‏این همه سر بر آستانش بسای، آنقدر در مقابلش کوچکی کن، آنگونه در برابرش خضوع نما تا‏‎ ‎‏بهشت را بر خود روا گردانی. چرا که دربی از دربهای بهشت زیر پای مادر است. و تنها کسانی‏‎ ‎‏لایق حضور در رضوان پروردگارند که متواضعانه سر آستان مادر سایند. ‏

‏پرهیز از اجبار‏

 «لا اکراه فی الدین» 

‏امام خود راعی همۀ دستورات شرع بودند، عامل به کلیّۀ واجبات و تارک همۀ محرمات،‏‎ ‎‏حتی مقید به انجام مستحبات و ترک مکروهات نیز بودند. ایشان به فریضۀ مؤکد امر به معروف‏‎ ‎‏و نهی از منکر، بنا به فرمایش قرآن و احادیث عمل می کردند ولی اجبار در قبولاندن احکام‏‎ ‎‏حیات بخش اسلام و واداشتن به عبادات انسان ساز مکتب را جایز ندانسته و در طول زندگی‏‎ ‎‏پربرکتشان به خود اجازه ندادند که حتی فرزندان خود را در مورد انجام فریضۀ صبح از بستر‏‎ ‎‏آسایش بیرون کشیده و او را خواب آلوده بر سجادۀ نیایش بنشانند. لذا به دامادشان که در مورد‏‎ ‎‏بیدار کردن فرزندش جهت انجام نماز صبح از امام کسب تکلیف نمود از طریق دخترشان به‏‎ ‎‏ایشان پیغام دادند که: «خواب را بر بچه تلخ نکن» یا «شیرینی اسلام را به مذاق بچه تلخ نکن» ‏‎ ‎‏امام مصداق کامل آیه لااکراه فی الدین بودند. ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 564

نظم ‏

‏حضرت امام رعایت نظم را لازمۀ حفظ تعادل ارکان زندگی می دانستند. ایشان وقت را‏‎ ‎‏گرانبهاترین سرمایه تلقی کرده و اتلاف لحظات عمر را بدلیل بی نظمیهای ناشی از‏‎ ‎‏عدم برنامه ریزی صحیح، قابل توجیه نمی دانسته اند. ایشان مظهر نظم بودند و کلیّه برنامه های‏‎ ‎‏زندگیشان اعم از مطالعه، کار، پیاده روی، حضور در جمع خانواده، غذا خوردن، رفت و آمد،‏‎ ‎‏عبادات، تدریس، پذیرایی از دیگران، گوش دادن به رادیو و دیدن تلویزیون، طبق برنامۀ‏‎ ‎‏زمان بندی شده به اجرا درمی آمد. لذا به کسانی که برای وقت خود و دیگران ارزشی قائل نبوده‏‎ ‎‏و بهایی به آن نمی دادند، معترض می شدند.‏‎[3]‎ ‏روزی در مسجد سلماسی قم خطاب به شاگردانی‏‎ ‎‏که به درس ایشان می آمدند، فرمودند: من به کسی نگفته ام و نمی گویم که به درس من بیاید ولی‏‎ ‎‏اگر می آید، باید منظم باشد. شما اگر وقت شناس و منظم باشید با احتساب فاصلۀ منزل تا اینجا‏‎ ‎‏طوری حرکت می کنید که تمامتان جلو درب ورودی مسجد به هم برسید. ایشان لحظات عمر را‏‎ ‎‏هدیۀ الهی تفسیر کرده و صرف آن را به لهو و لغو قابل توجیه نمی دانستند، لذا از هدر رفتن‏‎ ‎‏ثانیه ای از وقت خویش اجتناب ورزیده و جز در موارد اضطراری، برنامه های دقیق و منظم‏‎ ‎‏زندگی روزمره شان را لغو نمی کردند. یک روز که در حیاط منزل مشغول قدم زدن بودند.‏‎ ‎‏دخترشان سؤال کردند: چای میل دارید برایتان بیاورم و امام نگاهی به ساعتشان کرده و‏‎ ‎‏تبسّم کنان فرمودند: هنوز 23 ثانیه دیگر به پایان قدم زدن مانده است. (به نقل از دختر حضرت‏‎ ‎‏امام) ‏

‏عبادت و مراعات حال دیگران ‏

‏عبادات در زندگی امام برترین جایگاه را داشت و نماز منزلتی عظیم و شأنی رفیع داشت.‏‎ ‎‏ایشان تحت هیچ شرایطی فضیلت نماز اول وقت را از دست نمی دادند و ... با نماز شب انس و‏‎ ‎‏الفتی خاص داشتند. بطوریکه حتی در آخرین شبهای حیات خود، از درک فیض راز و نیاز شبانه‏‎ ‎‏محروم نشدند. ایشان ضمن اینکه مُصر به برپایی نماز روحنواز شب بودند، ولی حاضر‏‎ ‎‏نمی شدند آسایش دیگران را برای درک لذّات معنوی خود مختل نمایند. به این لحاظ، ایامی که‏‎ ‎‏ناراحتی قلبی داشتند فردی از نزدیکان در اتاق ایشان استراحت می کرد تا اگر نیازی بود، کمک‏‎ ‎‏امام باشد. امام این اسوۀ رأفت و تهجّد ساعت زنگدارشان را درون پارچه ای پیچیده و دور از‏‎ ‎‏فردی که مراقب از ایشان را به عهده داشت می گذاشتند که وقتی زنگ زد او بیدار نشود. ‏‎[4]‎ ‏یکی‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 565

از نزدیکان امام نقل می کند: ‏‎[5]‎ ‏در نجف شبها روی بام منزل می خوابیدیم. یکبا ر نیمه های‏‎ ‎‏شب بود و من هنوز خوابم نبرده بود. دیدم امام رختخواب را ترک کرده و آهسته با چراغ دستی‏‎ ‎‏و فلاکس و دمپائی در حالیکه دمپائیهایشان را هم بدست گرفته بودند، بود از پله ها پایین رفتند من هم‏‎ ‎‏از روی کنجکاوی از آن بالا حرکات ایشان را زیر نظر داشتم، وقتی به حیاط رسیدند، خم شده و‏‎ ‎‏آهسته دمپائیها را روی زمین گذاشتند، و بی صدا برای وضوی نماز شب مهیّا شدند. حرکات‏‎ ‎‏ایشان طوری بود که ابداً مزاحمتی برای کسی فراهم نمی شد. ‏

‏نماز اول وقت ‏

‏امام قبل از اینکه مؤذن بانک دلنواز اذان را از مأذنه سر دهد، به انجام مقدمات نماز مشغول‏‎ ‎‏شده و با داخل شدن وقت، قامت به نماز می بستند. نقل کرده اند، ‏‎[6]‎ ‏روزی در حضور امام بودیم،‏‎ ‎‏صدای اذان شنیده شد. امام برخاستند و پس از جستجوی مختصری چون مهر را که ظاهراً نوۀ‏‎ ‎‏خردسالشان جابجا کرده بود نیافتند، تکه کاغذی برداشته و نمازشان را مثل همیشه اول وقت‏‎ ‎‏بجای آوردند. در این خاطره نکته ای ظریف و قابل تأمل وجود دارد و آن اینکه امام خود را مقید‏‎ ‎‏به برپایی نماز در سجاده ای کذا و کذا نکرده، وقتی مهر را نیافتند، وقت فضیلت نماز را بخاطر‏‎ ‎‏رعایت تشریفات آن از دست نداده و محل سجدۀ خود را تکه کاغذی قرار دادند. امام به روح نماز‏‎ ‎‏اندیشیده و از پرداختن به پیکرۀ بی محتوای این نیایش سرباز می زدند. ‏

‏و باز نقل شده است: ‏‎[7]‎ ‏در اوایل جنگ تحمیلی، جلسه ای داشتیم که در آن یکی از‏‎ ‎‏فرماندهان رده بالای نظامی گزارشات خود را به حضرت امام می داد. گزارشات پشت سر هم‏‎ ‎‏ارائه می شد. با تمام شدن یکی از گزارشات، امام برخاستند. حاضرین نگران از حرکت ناگهانی‏‎ ‎‏ایشان، علت را جویا شدند. امام در جواب فرمودند «وقت نماز است» این حرکت امام یادآور‏‎ ‎‏نماز ظهر عاشورای امام حسین است که در گرماگرم نبرد و رویارویی تمامی کفر با تمامی ایمان،‏‎ ‎‏وقتی یکی از یاران فرا رسیدن وقت نماز را به سرور آزادگان یادآور می شود. امام شهید، این‏‎ ‎‏معنی دهنده به واژۀ نماز، در حقش دعا کرده و می فرمایند: خداوند ترا از نمازگزاران قرار دهد و‏‎ ‎‏سپس در میدان نبرد، در اوج چکاچک شمشیرها و شیهۀ اسبان رمیده، در پناه سنگری برافراشته‏‎ ‎‏از سینۀ ستبر یاران، قامت به نماز بسته و رکعتین خون بجای می آورد. وقتی اطرافیان امام حیرت‏‎ ‎‏زده از ایشان می پرسند که: الان چه وقت نماز خواندن است؟ حضرت می فرمایند جنگ ما برای‏‎ ‎‏احیای نماز است. و ... امام راحل، این پیرو راستین حسین(ع) در هنگامۀ جنگ، آنجا که‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 566

‏سربازانش جان برکف، در میادین نبرد، خواب از چشم دشمن ربوده اند. خون او را می ریزند و‏‎ ‎‏خون پاکشان نیز بر زمین می ریزد، جلسه فرماندهان و گردانندگان جنگ را ترک کرده و قامت به‏‎ ‎‏نماز می بندند و این نماز پژواک ندای حسین بن علی است که بر سلسله جبال تاریخ اصابت کرده‏‎ ‎‏و پس از هزار و چهار صد سال از زبان فرزند خلفش بگوش می رسد که «جنگ ما برای احیای‏‎ ‎‏نماز است».‏

‏عدالت اجتماعی ‏

‏امام، این اسوۀ عدل و مساوات، گرچه به سنت پسندیدۀ صلۀ ارحام پایبند بوده و احسان و‏‎ ‎‏نیکی به اقوام و خویشان را در صدر وظایف اجتماعیشان قرار داده بودند، با اینهمه وقتی پای‏‎ ‎‏تقسیم سهمین مبارکین بمیان می آمد، «تفاوتی میان خویش و بیگانه نگذاشته و آن مقدار به‏‎ ‎‏خویشاوندشان می بخشیدند که به بیگانه بخشیده بودند» ‏‎[8]‎ ‏همانگونه که علی(ع) دیناری به‏‎ ‎‏سهم عقیل، برادر نابینا و پر عائله اش نیفزوده و او را چون دیگران از بیت المال سهم می داد و‏‎ ‎‏زمانی که عدالت علی(ع) بر برادر گران آمده و به این مسئله معترض شد، امام پاره آهن‏‎ ‎‏گداخت های را به وی نزدیک کرده، هنگامی که فریاد عقیل به اعتراض بلند شد، حضرت فرمودند‏‎ ‎‏ای عقیل؛ تو از آتش دنیا اینگونه به فغان آمدی، چگونه انتظار داری من با نقض عدالت آتش‏‎ ‎‏غضب پروردگار را برای خود فراهم نمایم و ... امام خمینی، این ذریّۀ پاک از سلالۀ علی(ع)‏‎ ‎‏شهریه ای را به خویشاوند طلبه شان می دادند که به غیر داده بودند. ‏

‏امام اعمال نظر در اجرای عدالت را نیز مردود می دانستند. یکی از دوستان صمیمی امام‏‎[9]‎‎ ‎‏که تقریباً هر هفته با ایشان ملاقات داشت یک روز تقاضای عفو کسی را کرد که در جریان‏‎ ‎‏محاکمه ای محکوم شده بود. امام فرمودند: حکم دادگاه است و شرعی است کاری نمی شود کرد.‏‎ ‎‏آن فرد اصرار کرد. امام لحظاتی ساکت شده و سپس فرمودند با تمام ارادتی که به شما دارم، چون‏‎ ‎‏حکم، حکم خداست نمی توانم خواستۀ شما را بپذیرم. ‏

‏امام با اینکه بر مسند رهبری جامعۀ مسلمین تکیه زده بودند هرگز خود را از مردم جدا‏‎ ‎‏ندانسته و همیشه و همه جا خود را شریک غم و شادی امت می دانستند. ایشان همچون‏‎ ‎‏ضعیفترین اقشار جامعه زیسته و کمبودها و مشکلات را چون سایرین تحمّل می نمودند. «در‏‎ ‎‏زمان حکومت حسن البکر در عراق، مدتی نفت به شدت کمیاب شد. یک روز یکی از نزدیکان‏‎ ‎‏برای تهیۀ نفت بیت امام به نفت فروشی رفت، ایشان وی را مخاطب قرار داده، فرمودند: مبادا به‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 567

‏کسی بگویید نفت را برای چه کسی می خواهید، اگر صف بود شما هم مثل سایرین در نوبت قرار‏‎ ‎‏بگیرید. چندی بعد یک روحانی پاکستانی مقداری نفت تهیه کرده و برای مصارف منزل امام‏‎ ‎‏آورد که ایشان قبول نکرده و فرمودند «نه ما هم باید مثل سایر مردم باشیم».‏‎[10]‎

‏زمانی که کمبودهای ناشی از جنگ در کشور محسوس بود و دولت طرح کوپنی کردن‏‎ ‎‏مایحتاج عمومی را جهت استفاده همگان از امکانات مساوی به اجرا درآورد. امام نیز چون آن‏‎ ‎‏روستایی دور افتاده از مرکزیت کشور به سهمیۀ کوپن خود اکتفا می کردند. روزی همسر یکی از‏‎ ‎‏مسئولین‏‎[11]‎‏ بدیدن خانم امام آمده بود. با مشاهدۀ لباسهای نشسته در منزل، از خانم تقاضا کرده‏‎ ‎‏ بود که اجازه بدهند در شستن لباسها کمکشان نماید. خانم نپذیرفته بودند وقتی ایشان خیلی‏‎ ‎‏اصرار کرده بود، خانم امام گفته بودند: راستش پودر لباسشوئی نداریم وگرنه خودمان شسته‏‎ ‎‏بودیم، و آن خانم تعجب کرده بود از اینکه در خانۀ امام هم همه چیز به اندازۀ کوپن مصرف‏‎ ‎‏می شود نه بیشتر». ‏

‏مردم امام را بدلیل ویژگیهای خاص اخلاقیشان بسیار دوست داشته و ایشان را از مقرّبین‏‎ ‎‏بارگاه احدیت می شناختند. لذا جهت کسب رضای خدا، همه سعی داشتند به گونه ای در خدمت‏‎ ‎‏امام باشند. ‏

‏اوایلی که حضرت امام به جماران آمده بودند روزی یکی از نزدیکان‏ ‎[12]‎ ‏برای تهیۀ نان‏‎ ‎‏سنگک به مغازۀ نانوایی رفته و سفارش یک نان خشخاش داد. شاطر هم که ظاهراً متوجه شد نان‏‎ ‎‏برای چه کسی است، سنگ تمام گذاشته و یک سنگک حسابی پخت. وقتی آن را برای امام برد.‏‎ ‎‏فرمودند: این نان را پس بدهید و از همان نانهایی که برای عموم می پزند بگیرید. بعد از این هم‏‎ ‎‏به کسی نگویید نان یا هر چیز دیگر را برای چه کسی می خواهید. ‏

‏قداست علم از دیدگاه امام‏

‏امام به فراگیری علم، بخصوص علوم الهی بهای فراوان داده و از کودکی به کلاسهای درس‏‎ ‎‏حوزه راه یافتند. ایشان به تبعیت از مولای متقیان که فرموده اند: ‏مَن۫ عَلَّمنی حرفاً فقد صیرنی‎ ‎عبدا‏، مقام شامخ اساتید خود را بسیار ارج می نهادند. نقل شده‏ ‎[13]‎ ‏است که وقتی حضرت امام‏‎ ‎‏پس از سالها دوری و غربت، بار دیگر به قم بازگشتند، در همان روزهای اوّل، به زیارت مزارهای‏‎ ‎‏ قبرستان شیخان که از گورستانهای قدیمی و معروف قم است، رفتند. ابتدا سر مزار استادشان،‏‎ ‎‏مرحوم آقا میرزا جوادآقا ملکی تبریزی رفتند که در سالهای آخر عمر ایشان چند جلسه ای از درس‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 568

اخلاق آن مرحوم بهره گرفته بودند. همراهان می گفتند، امام گوشه ای از عمامۀ خود را باز کرده و‏‎ ‎‏با آن غبار روی سنگ قبر استاد را پاک کردند و آنگاه به تلاوت قرآن و خواندن فاتحه مشغول‏‎ ‎‏شدند. اگر کسی بداند که امام چقدر به مسئله نظافت و بهداشت اهمیت می دادند و معمولاً بیش‏‎ ‎‏از یک دستمال و گاهی سه تا چهار دستمال برای احتیاط و مصارف مختلف در جیبهای لباس‏‎ ‎‏می گذاشتند، آن وقت معنی پاک کردن سنگ قبر استاد با گوشۀ عمامه را بهتر می فهمد. در این‏‎ ‎‏حرکات نکات ظریف و قابل تأملی وجود دارد که پرداختن به آن ضروری می نماید. امام ابتدا‏‎ ‎‏معلم را بعنوان ذیحقترین فرد به اطرافیان می شناساند. چرا که پس از چندین سال دوری از وطن،‏‎ ‎‏اول بر مزار استاد خود ادای احترام می نمایند و مسئله دوم اینکه تحقیقاً حضرت امام در طول‏‎ ‎‏دوران تحصیل اساتید فراوان داشته اند که یقیناً عده ای از آنان به دیار حق شتافته اند که مدفنشان‏‎ ‎‏م در قم می باشد. چگونه شد که امام ابتدا بر مرقد استاد اخلاق خود عرض ادب نمودند؟ یقیناً‏‎ ‎‏آنچه از تهذیب نفس و عرفان و سیر و سلوک و تقوا در کوله بار زندگی هشتاد ساله شان بود نتیجۀ‏‎ ‎‏زحمات اساتید اخلاق ایشان بود. سومین نکته، چگونگی عرض ادب امام در برابر مرقد استاد‏‎ ‎‏است. ایشان غبار را با گوشۀ عمامه از قبر معلم و مربی خود می زدایند. عمامه در فرهنگ‏‎ ‎‏اسلامی، سمبل علم و تقوا و قداست است و جزیی از لباس پیامبر است، امام آگاهانه مقام استاد‏‎ ‎‏را اینگونه ارج می نهند. ‏

‏امام به پویایی حوزه های علمیه بعنوان مراکز نشر و ترویج علوم اسلامی بسیار اهمیت داده‏‎ ‎‏و آنها را دژهای مستحکمی در مقابل تهاجم مکاتب مادی و مفاسد اخلاقی می دانستند. لذا رونق‏‎ ‎‏کلاسهای درس بسیار مورد توجهشان بود. فردای روزی که امام را عمل کرده بودند نواده حضرت‏‎ ‎‏امام آقای بروجردی که اکنون طلبه هستند، نقل می کنند که روزی جهت عیادت، به ملاقاتشان‏‎ ‎‏رفتم. حال امام خوب نبود و بسختی صحبت می کردند. وقتی حضور مرا بر بالین خود احساس‏‎ ‎‏کردند، پرسیدند مگر کلاسها تعطیل است؟ من جواب دادم خیر. امام فرمودند: من راضی نیستم‏‎ ‎‏کسی درسش را به خاطر دیدن من تعطیل کند. هر چه زودتر به قم برگردید و درسهایتان را ادامه‏‎ ‎‏بدهید. ‏

‏یکی از ویژگیهای علمی حضرت امام، اشتیاق ایشان به تبادل اندیشه بود. کلاسی از نظر امام‏‎ ‎‏زنده و فعال بود که در آن شاگرد و استاد به مباحثه و مجادلۀ علمی بپردازند. ‏

‏ «در یکی از جلسات درس، امام صحبت می کردند و طلبه ها گوش می داند و بعضی هم‏‎ ‎‏یادداشت برمی داشتند. یکدفعه امام ناراحت شدند و پرخاش کردند که چرا حرف نمی زنید؟ چرا‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 569

اشکال نمی کنید؟ این درس خواندن نیست که فقط گوش کنید و یادداشت بردارید مدتی ساکت‏‎ ‎‏شدند و بعد گفتند جلسه درس است، مجلس روضه نیست. بالاخره شما هم یک طرف بحث‏‎ ‎‏هستید چیزی بگویید اظهار وجودی بکنید تا لااقل من بدانم کس دیگر هم اینجا هست و ... این‏‎ ‎‏در حالی بود که حضرتشان گاهی نظرات علمی بزرگانی که نامشان کافی بود که حرفشان بی چون‏‎ ‎‏و چرا پذیرفته شود، ایراد می گرفتند» ‏‎[14]‎ ‏ایشان برخورد اندیشه ها را عامل حل مجهولات ذهنی‏‎ ‎‏می دانستند و رشد و شکوفایی استعدادها در گرو آزادی بیان نظرات می شمردند. ‏

‏روش تربیتی امام در ارتباط با کودکان‏

‏امام کودکان را آیات مهربانی و صفا و صداقت معرفی کرده، این موجودات پاکدل و دور از‏‎ ‎‏ریا و دروغ و فریب را بسیار دوست داشتند. کودکان نیز به ایشان چون پدری مهربان علاقه‏‎ ‎‏داشتند. به کرات دیده شده، که وقتی از اطفال دو سه ساله سؤال می شود تصویر امام کجاست؟ با‏‎ ‎‏ حیرت تمام مشاهده می شود که کودک از میان چندین تصویر، عکس امام را نشان داده و اگر در‏‎ ‎‏دسترسش باشد، لبهایش را به معنی ابراز مهر به چهرۀ تصویر گذاشته و بوسه ای بپاکی شبنم های‏‎ ‎‏صبحگاهی بر محاسن سپید امام می نشاند. ‏

‏تربیت کودکان و نوجوانان و جوانان در نظر امام از اهمیت خاصی برخوردار بود «غالباً وقتی‏‎ ‎‏با آنها بودند از راههای غیرمستقیم و یا سرگرمیهای سالم در بالا بردن آگاهیهای آنها تلاش‏‎ ‎‏می کردند. گاهی برایشان شعرهایی آموزنده می خواندند. گاهی حکایتهای مناسب برایشان‏‎ ‎‏می گفتند حتی گاهی با آنها مشاعره می کردند و خلاصه مطالب لازم را از این طریق به آنها‏‎ ‎‏می فهماندند» ‏‎[15]‎ ‏یکی از روشهای تربیتی امام استفاده از تشویق بود. ایشان به تجربه دریافته ‏‎ ‎‏بودند که اثرات سازندۀ تشویق بمراتب بیشتر از سایر روشهای تربیتی است «حضرت امام در‏‎ ‎‏ایام فراغت غالباً بچه های خانه را دور خودشان جمع کرده و با آنها در بازیهایشان شریک‏‎ ‎‏می شدند. گاهی هم از آنها دربارۀ وضع درسی و امتحاناتشان سؤال می کردند و اگر کسی نمره‏‎ ‎‏خوبی آورده بود تشویق می کردند و جایزه ای هم می دادند مثلاً یک شیشه عطر» ‏‎[16]‎

‏حضرت امام در موارد بسیار معدودی حربۀ تنبیه را بعنوان یکی از روشهای تربیتی به‏‎ ‎‏شیوه های خاص بکار می گرفتند. «مثلاً وقتی همسرشان نافرمانی یکی از فرزندان را به اطلاع امام‏‎ ‎‏رسانده و از وی شکایت می کردند، حضرت امام به قصد تنبیه فرزند خاطی از جا برمی خاستند‏‎ ‎‏ولی به بهانه های مختلف به وی فرصت می دادند که فرار کند بدین گونه که خودشان را به کاری‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 570

مشغول می کردند مثل بالا زدن آستینها و یا دنبال وسیلۀ تنبیه گشتن و ... تا طفل فرصت گریز‏‎ ‎‏یافته و نسبت به عمل خود نیز متنبّه شود».‏‎[17]‎

‏قبول هدایای کوچک کودکان که با دنیایی عشق و علاقه تقدیم ایشان می شد. یکی از‏‎ ‎‏روشهای جذب عواطف کودکان بود «یکی از نزدیکان امام نقل می کند، در سالهای کودکی، یکبار‏‎ ‎‏که به مشهد رفته بودیم من به علت علاقه ای که به آقا داشتم یک بسته از آن عطرهای ارزان قیمت‏‎ ‎‏که هر سه چهار تایش داخل یک جعبه است برای ایشان سوغات گرفتم. وقتی برگشتم و خدمت‏‎ ‎‏یشان رسیدیم. من سوغاتیهای ارزان قیمتم را تقدیم حضورشان کردم ایشان با آنکه عطرهای‏‎ ‎‏خوب و مرغوبی داشتند، آنقدر این سوغاتیهای ناقابل مرا با روی باز و علاقه مندی تحویل‏‎ ‎‏گرفتند که من واقعاً شرمنده شدم. این نوع برخورد برایم فوق العاده عجیب بود،‏‎[18]‎ ‏امام به‏‎ ‎‏ودکان اهمیت داده و سعی در جلب قلوب پاک آنان داشتند. وقتی شخصیت امام مورد علاقۀ‏‎ ‎‏کودکان قرار می گرفت بعنوان الگوی رفتاری نیز مورد تقلید قرار می گرفتند و تبعیت از روش و‏‎ ‎‏منش و خلق و خوی اسلامی امام یعنی پرورده شدن تالی تلوهای ایشان.‏

‏حضرت امام بعنوان عالِم و مرجع جامعۀ اسلامی، بیان و تفهیم اکام الله را بر خود فرض‏‎ ‎‏می شمردند. برایشان فرقی نمی کرد که مجهولات ذهنی کودکی چند ساله را جوابگو می باشند یا‏‎ ‎‏طلبه ای با فراست. به هر دو به یک اندازه بها داده و بقدر نیازشان وقت صرف می کردند.‏‎ ‎‏ «یکی‏ ‎[19]‎ ‏از نزدیکان امام نقل می کند یک شب که آقا در منزل مشغول نماز بودند و چند نفری‏‎ ‎‏هم به ایشان اقتدا کرده بودند من تا رفتم و وضو گرفتم و آمدم، امام رکعت اول را تمام کرده و به‏‎ ‎‏سجده رفته بودند. من بایستی تا رکعت بعد صبر کنم ولی از شدت علاقه ای که به نماز خواندن با‏‎ ‎‏ایشان داشتم. قامت بستم و به خیال خودم به جماعت وصل شدم. بعد از نماز مادرم گفت دختر‏‎ ‎‏نمازت اشکال داشت. دلیلش را هم گفت اما من قبول نکردم و گفتم نه درست است و اصرار کردم‏‎ ‎‏که به آقا بگوییم. مادر ناچار جریان را به ایشان گفتند. آن وقت امام با حوصله و سعه صدر‏‎ ‎‏نزدیک به یک ربع ساعت برای من پنج، شش ساله توضیح دادند که چرا نمی بایست آن موقع‏‎ ‎‏قامت می بستم و حالا چه باید بکنم». امام بازی و تفریح را مرحله ای از یادگیری و کسب تجربه‏‎ ‎‏برای کودکان دانسته و به آن اهمیت می دادند «و بر این عقیده بودند که بچه ها را باید در‏‎ ‎‏بازیهایشان آزاد گذاشت. ایشان می فرمودند اگر بچه شیطنت نکند مریض است. حتی برای‏‎ ‎‏بزرگترها هم تفریح را لازم می دانستند و اگر در روزهای تعطیل کسی را مشغول کار می دیدند به‏‎ ‎‏وی معترض شده و می فرمودند «به جایی نمی رسی چون وقت تفریح و استراحت فقط باید‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 571

تفریح کرد و استراحت نمود. بارها می گفتند من تا به حال نه یک ساعت از تفریحم را برای درس‏‎ ‎‏گذاشته ام و نه یک ساعت از وقت درسم را صرف تفریح کرده ام هر کاری وقت خودش را دارد و‏‎ ‎‏هر وقتی هم کار خودش را. و می فرمودند اگر تفریح نداشته باشید نمی توانید خوب تحصیل‏‎ ‎‏کنید».‏‎[20]‎ ‏امام ... مؤثرترین و عمیقترین روش تربیتشان نه سخن گفتن و نصیحت کردن و امر و‏‎ ‎‏نهی نمودن بود، که عملشان ترسیم کنندۀ خط مشی تربیتی ایشان بود.‏‎[21]‎‏ امام به هر آنچه باریتعالی‏‎ ‎‏فرمان انجامش را داده است «بلی» گفتند و هر آنچه را امر به ترک نموده و نهیش کرده است «لا» را‏‎ ‎‏صلا می دادند و اینگونه زیستند که اشارتی از ایشان کافی بود تا فوج فوج سروهای بلند آزادی‏‎ ‎‏خود را عاشقانه میان آتش و خون افکنند و در قعر دریاها و مردابها، در دل میادین مین و در زیر‏‎ ‎‏چکمۀ دشمن مردانه فریاد برآورند. ‏

ما همه سرباز توایم خمینی گوش به فرمان توایم خمینی

‏و امام ... این فقیه مسئول، این عالم متعهد و این رهرو راه انبیاء و صلحا چون پیامبر(ص) بیرق‏‎ ‎‏اسلام را بر دوش گرفت و همانند علی(ع) فریادگر دوران بود و چون حسین(ع) خون را بهای‏‎ ‎‏آزادی می دانست.‏‎[22]‎

والسلام علیکم

کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 572

منابع

‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 573

  • . به نقل از دختر حضرت امام(ره)
  • . به نقل از دختر حضرت امام(ره)
  • . به نقل از یکی از شاگردان حضرت امام(ره)
  • . به نقل از دختر حضرت امام(ره)
  • . به نقل ار آقای فرقانی
  • . به نقل از آقای علی اشراقی که از مادرشان روایت کرده است
  • . به نقل از سرهنگ صیاد شیرازی
  • . مرحوم پسر خاله امام
  • . آقای آشتیانی از دفتر امام(ره)
  • . آقای فرقانی یکی از یاران امام
  • به نقل از همسر آیت الله خزعلی
  • . به نقل از حاج عیسی از کارکنان دفتر حضرت امام
  • . یکی از شاگردان امام
  • . به نقل از آیت الله عمید زنجانی و آقای علی دوانی
  • . به نقل از نواده حضرت امام آقای بروجردی
  • . به نقل از آقای بروجردی
  • . به نقل از دختر حضرت امام(ره)
  • . به نقل از آقای بروجردی نواده حضرت امام
  • . به نقل از مریم خانم نواده آیت الله پسندیده برادر حضرت امام
  • . به نقل از آقای بروجردی نواده حضرت امام
  • . حضرت امام بعنوان «اسوه» تعلیم و تربیت، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) 11 – 12 خردادماه 1373.
  • . خاطراتی با امام، حمید گروگان